پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مجموعه غزلیات فیض کاشانی (http://p30city.net/showthread.php?t=21999)

deltang 02-13-2010 08:52 PM

یارا یارا ترا چه یارا

تا دل بربائی اذکیا را


این دلبری از تو نیست بالله

این فتنه زدیگریست یارا


آنکسکه نگاشته است نقشت

بر صفحهٔ نیکوئی نگارا


در پردهٔ حسن تست پنهان

دل میبرد از بر آشکارا


از خال و خطت کتاب مسطور

داده است بدست دیده مارا


تا درنگریم و باز خوانیم

در روی تو سورهٔ ثنا را


هر جزو تو آیتی زقرآن

هر شیوه ستایشی خدا را


هر جلوهٔ تو کند ثنائی

در پرده جناب کبریا را


آئینهٔ حسن تو نماید

بی صورت و بی جهت خدا را


از فیض کسی دگر برد دل

تو بیخبری ز دل نگارا

deltang 02-13-2010 08:52 PM

اگر فضل خدای ما بجنبش جا دهد ما را

بعشق او دهیم از جان و دل فردوس اعلا را


بآب چشم و رنگ زرد و داع بندگی بر دل

که در کاراست ما را نیست حاجت حقتعالی را


بود تاویل این مصراع حافظ آنچه من گفتم

باب ورنگ وخال وخط چه حاجت روی زیبا را


نباشد لطف او با ما چه سود از زهد و از تقوی

چوباشد لطف اوبا ما چه حاصل زهدوتقوی را


ولی ما را بباید طاعت و تقوی و اخلاصی

ادب باید رعایت کرد امر حق تعالی را


بلی ما را نباشد کار بارّد و قبول او

که او بهتر شناسد خبث و طیب و طینت ما را


بترس از آنچه در اول مقدر شد برای تو

باهل معرفت بگذار بس حل معما را


بیاخاموش شو ای فیض از این اسرار و دم در کش

که کس نگشود و نگشاید بحکمت این معما را

deltang 02-13-2010 08:53 PM

بهل ذکر چشمان خونریز را

بمان فکر زلف دل آویزرا


دل و جان بیاد خدا زنده دار

بحق چیز کن این دو ناچیز را


اگر مستی آرزو با شدت

بکش ساغر عشق لبریز را


زحق عشق حق روز و شب میطلب

بزن بر دل این آتش تیز را


گذر کن زشیرین لبان حجاز

بیاد آر فرهاد و پرویز را


بجد باش در طاعت شرح و عقل

مهل رسم تقوی و پرهیز را


مکدر چو گردی بخوان شعر حق

حق تلخ شیرینی آمیز را


بروز دلت غم چو زور آورد

بجو مطرب شادی انگیز را


چو در طاعت افسرده گردد تنت

بیاد آر عباد شبخیز را


بدل میرسان دم بدم یاد مرگ

چو بر مرکب آسیب مهمیز را


چو رازی نهی با کسی درمیان

بپرداز از غیر دهلیز را


حجابت زحق نیست جز چیزو کس

حذر کن زکس دور کن چیز را


نماند آدمی خو بپالیز دهر

بگاوان بماندند پالیز را


خدایا اگر چه نیرزد بهیچ

بچیزی بخر فیض ناچیز را

deltang 02-13-2010 08:53 PM

وصل با دلدار میباید مرا

فصل از اغیار می باید مرا


چون نیم از اصل خود ببریده اند

نالهای زار می باید مرا


من کجا و رسم عقل و دین کجا

مست یارم یار می باید مرا


بی وصال او نمیخواهم بهشت

دار بعد از جار میباید مرا


عشق از نام نکو ننگ آیدش

عاشقم من عار می باید مرا


عقل دادم بستدم دیوانگی

شیوهٔ این کار میباید مرا


تا بکی این راز را پنهان کنم

مستی و اظهار میباید مرا


سر زمن سر میزند بی اختیار

محرم اسرار میباید مرا


گفتگو بگذار فیض و کار کن

در ره او کار میباید مرا

deltang 02-13-2010 08:53 PM

آنچه را از بهر من او خواست آن آید مرا

خواستش از راز پنهان ناگهان آید مرا


سعی در تحصیل دنیا و فضولش بیهده است

در ازل قدری که روزی شد همان آید مرا


سوی مشرق گر روم یا راه مغرب بسپرم

برجبینم آنچه بنوشته است آن آید مرا


بر سرم گرچه نمیدانم چه خواهد آمدن

اینقدر دانم که مردن بی امان آید مرا


هیچ تمهیدی نکردم بهر مهمان اجل

با وجود آنکه دانم ناگهان آید مرا


زندگانی شد تلف سودی نیامد زان بکف

نیست از کس شکوه ام از خود زیان آید مرا


هر که خیری میکند اضعاف آن یابد جزا

میدهم جان در رهش تا جان جان آید مرا


هر که بخشد جرمی از کس بگذرند ازجرم او

میکنم من اینچنین تا آنچنان آید مرا


هر که بر تن میفزاید نور جان کم میکند

میگذارم فیض تن تا نور جان آید مرا


اکنون ساعت 02:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)