![]() |
فهرست وامواژههای یونانی در فارسی
لوفردیس-لوققطننLycoctonon-لوقیون(تازی شده سریانی از یوLykion)-لَوید،لویزطبر.ازیوLave-لیثَرغُسLēθarγos ازLēθé فراموشی+Arγosعاطل=مرگ دروغین،موت کاذب،سبات-لیخِنLekhèn-لیخنیسLychnis-لیر(لاLyraاز یونانی)-لیسهLukeion-لیکنLeixèn-لیمونیون-ماخاریون(تازی شده یو؟)-مارونMáron-ماساریقا Mesentéron-مالاکیتMalakhitês-مالُسMélosسیاه(درنسکهای پزشکی پیشین بکاررفته)-مالیMéli انگبین(در پزشکی کهن بکاررفته)-مالیا،سیاMélas-مالیخولیا (تصحیف شده مالنخولیا تازی شده لاMelancolia از یوMelaγxolia خلط سیاه)-مالیطِرنا (تصحیف وتازی شده یوMelantēría-ماندراغوراسMandragóras-مانیا(لاManiaاز یو)-مثنان(تازی شده به گاس سریانی از یونانیθymelaía یا Xamelaía)-مجسطی=ترتیب عظیم Meγiste Suntáxis-مجوس(اوستاییMaguیو Mágosلا Magus)-مرجان Margaritēs-مرمر(یوmármarosلا Marmor)-مروارید(پهلویMorvāritیونانیMarγarítēs)-مَروس(یو Amárakosلا Amāracus)-مریافلنMurióphullon-مسحقونیا(سریانی جزو دوم از یونانی Konía)-مسطنجی(تحریف شده مصطکی Mastixē)-مزغان(لاMusicaیو Mousikēموسیقی) –مُِشک(یوMoskosلا Muscusتازی شده مسک)-مطران(لا Mitra یو Mêtropolisفر Métropoliteیکی از زینههای روحانیت کلیسای رومی،برخی آنرا زینهای میان بطریرک وآرشوک دانسته اند)-مغناطیس(یوMaγnētesیا Maγnētis- مغنیسا،مغناسیاMaγnēs-مغنیسیا-،مغنیسا فر. Magnésie-مقدونس (تازی شده بیزانسی Makeδonisionیو.نوینMakeδonísi)-ملغَم (Malagmaخمیر کردن)- ملوخیا،ملوخیه،ملوکیه،ملوکیاMolóx ion-من(واحد وزن لاMinaیو Mna)-منجنیق،منجنیک(ازیو Maγγanikonکشکنجیر)-مَنداغورس،مندغوره(Mandraγorás) –موMaw(یوMēon)-موMū-موسیقار،موسقار،مسقال تازی شده یوMousikē(موسیقی)-موسیقی(یو Mousikēلا Mūsica)-مولی(Mūli)(گیاه)-مومیا(تازی شده از یوMoúmia از پارسی موم؟)-میاسطو،میاستو(تحریف شده Manāstirمناستر.دیرمعبد یوMonasterion)-ناموس ( Nómosعادت،شریعت)-ناووس،ناوس،ناؤوسNaós-نرگس(پهلویNarkisیوNárkissos)-نطرون(NatrūnسدیمNatronکه یونانی است سپس درلاتینی بروی Natriumدرآمده و امروزSodium گفته میشود)-نفت(=نفط اوستاییNaftaتَر،نمناک مانیایی،پهلویNpt قیر،نفت یو Náphtaلا Naphtaازسوی دیگر در اکدی بروی کنشی«نباطو»بچم درخشید،روشن کرد تابید طلوع کرد«نبطو»بچم نفط آمده)-وال،بال،فال،اوال،افال Phálaina-وقیه(یو.لا)-هاله(یوÀ losلاHalos قرص خورشید وماه)-هِتِرا(یوHetaīrosفرHetaire)-هرفولیونÉrpullos-هرقلوسĒrákléios –هوفاریقونHyperikon-هِندِبا،هندَبا،هندِباء،هندَباء تازی شده=هندباجĺntybos-هیلاج(چشمه زندگانی)-هیولیUlê-هِیون- .... |
بررسي برخي از کلمات زبان عاميانه
عباراتي از يک زبان خارجي در زبان فارسي در زبان فارسي در واژهها عبارتي از يک زبان خارجي قرار دارد و شکل دگرگون شده آن وارد زبان عامه ما شده است به نمونههاي زير توجه کنيد: زپرتي : واژة روسي Zeperti به معني زنداني است و استفاده از آن يادگار زمان قزاقهاي روسي در ايران است در آن دوران هرگاه سربازي به زندان ميافتاد ديگران ميگفتند يارو زپرتي شد و اين واژه کم کم اين معني را به خود گرفت که کار و بار کسي خراب شده و اوضاعش ديگر به هم ريخته است. هشلهف : مردم براي بيان اين نظر که واگفت (تلفظ) برخي از واژهها يا عبارات از يک زبان بيگانه تا چه اندازه ميتواند نازيبا و نچسب باشد، جملة انگليسي (I shall have به معني من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگويند ببينيد واگويي اين عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون ديگر اين واژة مسخره آميز را براي هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم ديگر نيز (چه فارسي و چه بيگانه) به کار ميبرند. چُسان فسان: از واژة روسي Cossani Fossani به معني آرايش شده و شيک پوشيده گرفته شده است. شر و ور: از واژة فرانسوي Charivari به معني همهمه، هياهو و سرو صدا گرفته شده است. اسكناس: از واژة روسي Assignatsia که خود از واژة فرانسوي Assignat به معني برگة داراي ضمانت گرفته شده است. فکسني: از واژة روسي Fkussni به معني بامزه گرفته شده است و به کنايه و واژگونه به معني بيخود و مزخرف به کار برده شده است. نخاله: يادگار سربازخانههاي قزاقهاي روسي در ايران است که به زبان روسي به آدم بي ادب و گستاخ ميگفتند Nakhal و مردم از آن براي اشاره به چيز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کردهاند ------------------ |
مرسی عالیه .
موضوع مهم شد . |
عباراتي از يک زبان خارجي در زبان فارسي
استکان: اين واژه در اصل همان «دوستگاني» فارسي است که در فارسي قديم به معناي جام شراب بزرگ و يا نوشيدن شراب از يک جام به افتخار دوست بوده است که از سدهي 16ميلادي از راه زبان ترکي وارد زبان روسي شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژهنامههاي فارسي آن را وامواژهاي روسي ميدانند. سارافون: اين واژه در اصل «سراپا»ي فارسي بوده است که از راه زبان ترکي وارد زبان روسي شده و واگويي آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعي جامهي ملي زنانهي روسي گفته ميشود که بلند و بدون استين است. پيژامه: همان «پاي جامه»ي فارسي ميباشد که اکنون در زبانهاي انگليسي، آلماني، فرانسوي و روسي pyjama نوشته شده و به کار ميرود و آنها مدعي وام دادن آن به ما هستند. کيوسک که از کوشک فارسي به معني ساختمان بلند گرفته شده است و در تقريبا همهي زبانهاي اروپايي هست. شغال که در روسي shakal، در فرانسوي chakal، در انگليسي jackalو در آلمانيSchakal نوشته ميشود. کاروان که در روسي karavan، در فرانسوي caravane، در انگليسي caravanو در آلماني Karawane و در اسپانيايي Karvana نوشته ميشود. کاروانسرا که در روسي karvansarai، در فرانسوي caravanserail، در انگليسي caravanserai و در آلمانيkarawanserei نوشته ميشود. پرديس به معني بهشت که در فرانسوي paradis، در انگليسي paradise و در آلماني Paradies نوشته ميشود. مشک که در فرانسوي musc، در انگليسي muskو در آلماني Moschus نوشته ميشود. شربت که در فرانسوي sorbet، در انگليسي sherbet و در آلماني Sorbet نوشته ميشود. بخشش که در انگليسي baksheesh و در آلماني Bakschisch نوشته ميشود و در اين زبانها معني رشوه هم ميدهد. لشکر که در فرانسوي و انگليسي lascar نوشته ميشود و در اين زبانها به معني ملوان هندي نيز هست. خاکي به معني رنگ خاکي که در زبانهاي انگليسي و آلماني khaki نوشته ميشود. کيميا به معني علم شيمي که در فرانسوي، در انگليسي و در آلماني نوشته ميشود. ستاره که در فرانسوي astre در انگليسي star و در آلماني Stern و در اسپانيايي Estrella نوشته ميشود. Esther نيز که نام زن در اين کشورها است به همان معني ستاره ميباشد. ........ |
عباراتي از يک زبان خارجي در زبان فارسي
برخي ديگر از نامهاي زنان در اين کشورها نيز فارسي است، مانند: Roxane که از واژه ي فارسي رخشان به معني درخشنده ميباشد و در فارسي نيز به همين معني براي نام زنان "روشنک" وجود دارد. Jasmine که از واژهي فارسي ياسمن و نام گلي است Lila که از واژه ي فارسي لِيلاک به معني ياس بنفش رنگ است. Ava که از واژهي فارسي آوا به معني صدا يا آب است. مانند آوا گاردنر بسياري از واژههاي فارسي مان را به عربي و يا به فرنگي واگوييميکنيم؟ اين واژههاي فارسي را اعراب از ما گرفته و عربي کرده اند و دوباره به ما پس دادهاند و يا از زبانهاي فرنگي، که اين واژها را از خود ما گرفته اند، دوباره به ما داده اند ... فارسي (که پارسي بوده است)، خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فيل (پيل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، ياقوت (ياکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجي (نارنگي)، سفيد (سپيد)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صليب (چليپا) و بسياري از واژههاي ديگر..... |
عباراتي از يک زبان خارجي در زبان فارسي
so poor کلمه انگليسي so poor سالها پيش توسط انگليسيها وارد زبان فارسي شد ، داستانش هم اين هست که زمانهاي قديم که انگليس وارد کشور ما شد ، مردم منطقه بندر عباس چون بسيار محروم و در فقر و گرماي شديد زندگي ميکردند ، انگليسيها وقتي آنها را ميديدند ميگفتند oh so poor و اين کلمه همچنان گشت و گذار داشت تا حالا شده سپور شهرداري .... ;) .. .. . |
اکنون ساعت 05:52 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)