پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   • ریچارد براتیگان (http://p30city.net/showthread.php?t=32192)

GhaZaL.Mr 05-31-2011 03:12 AM

ساعت چهار شبه نمیدونم چرا این وقت صب حس "براتیگان" خوندن افتاده توو من !
کلا میگن شاعرا دیوونه ن! یهو نصفه شب (مقصود همان صبح است :d)هوس کتاب خوندن میکنن...
---------------
پست هایی که تاحالا از براتیگان گذاشتمو کلی گشتمو از این سایت ، اون سایت و این وبلاگ و اون وبلاگ پیداشون کردم تا بشه یه تاپیک جامع و خوب... البته دوس نداشتم از مرگ براتیگان بنویسم چون زیاد برای خودم خوشایند نبود ولی در آینده حتما مینویسم .
---------------
پستایی که قراره از این به بعد بذارمو از کتابی که الان دستمه (عاشقانه های شاعر گمنام/ریچارد براتیگان/علیرضا بهنام )براتون می نویسم
این کتاب شامل نوشته های منتشر نشده و گزینه شعرهای براتیگانه که از کتابای مختلفش ترجمه شده.. حالا راجب خود این کتاب بعدا بیشتر می نویسم....
---------------

به دختری
روحم را دادم
نگاهی به آن کرد

لبخندی محو زد

و انداختش
توی ناودان
بی اعتنا

خدایا! چقدر کلاس داشت...
---------
هر فکری که الان داشته باشم
یک غاز نمی ارزد
چون حسابی درب و داغانم !
---------
برای ترسیدن
تنها خواهی بود...
کارهای زیادی کرده ای
که اصلا کار تو نبوده اند !
---------

GhaZaL.Mr 06-07-2011 12:50 PM

عاشقانه های شاعر گمنام /ریچارد براتیگان/علیرضا بهنام
 
اینارو از کتابی که توی دستمه نوشتم :

چیزی
چیزی در من است
که تنها وقتی آرامش می پذیرد
که در جنگل باشد
تنها وقتی بر زمین جنگل گام می زند
و با درختان احاطه می شود !
(صفحه 117)
----------------

همیشه غازها
امروز
غازها تسخیر کردند
خاکستری آسمان اکتبر را
با آرایششان به شکل "
V"
و صداهای ابدی شان
چه می توانم بگویم
که غازها نگفته باشند
پرواز کنان
در آسمان هایی دور از جاهایی که به دنیا آمدند
و بزرگ شده اند ؟
(صفحه 125)
"ریچارد براتیگان"

ساقي 06-07-2011 02:19 PM

ممنون غزل جان :53:

GhaZaL.Mr 06-17-2011 12:37 AM

عاشقانه های شاعر گمنام /ریچارد براتیگان/علیرضا بهنام
 
امشبم دوباره دلم هوس براتیگان کرده.. http://www.pic4ever.com/images/dancegirl2.gif

براتون از همون کتاب می نویسم ...

نمی دونم انتخابام از براتیگان خوبه یانه ... ولی نهایت دقتمو به خرج میدم

http://www.millan.net/minimations/smileys/foryou.gif

.
.
.
غزل



پرسش1


آیا

خوردن بستنی
در جهنم
غیر قانونی ست ؟
---------------
آن چیزی که زمین را قدم می زند

ناگهان
چشمان آبی اش
تبدیل شد
به گلدان های سیاه
و در
هرکدام
دسته گلی بود
از
قوهای مرده
---------------
عکس3
یک بچه ی

هراسان گیج
به سایه اش
می گوید:
برو گمشو !
---------------
عکس4

بلیط قطار
به مقصد اگنون
و
اکنون

ریچارد براتیگان

GhaZaL.Mr 06-23-2011 07:46 PM

عاشقانه های شاعر گمنام /ریچارد براتیگان/علیرضا بهنام
 
بچه ی عشاق

من
رنگین کمانی
مست
بودم

او
ماهی
هراسان
بود

ما
یک بچه
داشتیم

او
بزرگ شد
تا بشود
یک شب
بهاری برفی !

ریچارد براتیگان

GhaZaL.Mr 06-24-2011 06:25 PM

عاشقانه های شاعر گمنام /ریچارد براتیگان/علیرضا بهنام
 
(اینو از صفه 117_سرفصل "چرا شاعران گمنام می مانند" نوشتم...:53:)

عشق این است

عشق این است :شیری گرسنه
که می خورد
آهویی

عشق این است : بره ای سفید

ایستاده در باران نرم بهاری
در حال خوردن جوانه های علف

عشق شاعری لعنتی ست

که می نویسد " عشق این است.."
و تمام وقت می داند
که عشق هست

و چیز زیادی نیست

بتواند درباره اش بگوید
که قبلا گفته نشده باشد
توسط
یکی دیگر

اما با این حال می نویسد :

"عشق این است..."

ریچارد براتیگان

GhaZaL.Mr 09-17-2011 04:06 PM

یک شیشه کوکا
 
امروز عجیب هوس براتیگان زده به سرم
کتابشو باز کردم صفحاتی رو مرور کردم
واقعا که هیچی جز براتیگان نمی تونست سرحالم بیاره ...


یک شیشه کوکا

تو را یادم هست
که کوکا می خوردی

هرگز نمی دانستم
کسی که
کوکا می خورد
می تواند شعری زیبا باشد


ریچارد براتیگان

GhaZaL.Mr 09-17-2011 04:08 PM

شبیه تابلوی سبز نئونی که شادمان است
 
بهار
عالی ست
(فقط)
شاید
یا حتا
دوبار شاید
شبیه تابلوی سبز نئونی
که
شادمان است
چون که
می داند تا ابد
به خاموش و روشن شدن
ادامه خواهد داد
تا ابد

براتیگان

GhaZaL.Mr 09-18-2011 03:22 PM

خوابیده ام اینجا در آپارتمان یک دختر عجیب
 
برای مارسیا

خوابیده ام اینجا
در آپارتمان یک دختر عجیب
او ماه گرفتگی دارد ,
سوختگی شدید پوست
و غمگین است
این دور و بر می گردد
مثل کنایه های دور ناشی از گیلاس سنگین
چیزها را باز می کند و می بندد
آب را باز می می کند
و آب را می بندد

تمام صداهایی که ایجاد می کند دور اند
می توانند در شهر دیگری باشند

گرگ و میش است
و مردم
دارند خیره می شوند
به بیرون از پنجره های آن شهر
چشم هایشان
پر شده از صداهای
کاری که او می کند


براتیگان

.
.
چه حس عجیبی دارم نسبت به این شعر
نوشتن از روی کتابش رو دوست دارم : )
خیلی
.
.
غزل

GhaZaL.Mr 11-13-2011 01:22 PM


نشسته‌ام اين‌جا؛

جانی شرور داستانی عاشقانه

به تو فكر مي‌كنم

واقعا متأسفم؛

ناراحت‌ات كردم

اما كاری از من ساخته نبود؛

بايد آزاد می‌شدم.

اگر كنار ميز می‌ماندی؛

يا ازمن می‌خواستی

برای ديدن ماه بيرون برويم؛

شايد همه‌چيز عوض می‌شد

اما رفتی

و مرا با او تنها گذاشتی !


ريچارد براتيگان







اکنون ساعت 03:52 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)