پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   خورخه بوکای و کتاب قصه های برای دمیان و دیگر آثار بی نظیرش (http://p30city.net/showthread.php?t=32638)

GhaZaL.Mr 07-03-2011 11:20 PM

تو هم نیـــــــــمه گم شده ی منی آیا ؟
مینا نرخ بازار برای نیمه گم شده بودن چقده ؟:d
______________

ای بابا مینا چرا لو میدی مارو ؟ :d اون قضیه کاملا فرق داشت .
اینجا می خوایم تجربه هامونو بنویسیم نه ..
حتی یه اتفاق خیلی کوچیک که تووش نکته باشه ...
______________


میخوای یخ کیارو برات آب کنم هان ؟
سه سوت اسم کاربری بگو .. آب تحویل بگیر :d
من کلا آبمیوه گیری م ... :p
______________

حسی که نسبت به من داری رو واقعا درک می کنم ... چون منم همین حس و نسبت بت دارم ....

پی نوشت :
مینا حالا که من تورو میخوام تو منو می خوای , از فردا حق نداری لوج لب بزنی :d
(کپی رایت : دیالوگ یه فیلم ...:d)



GolBarg 07-03-2011 11:53 PM

نه غزل جان یخ هیچکس نمیشه به زور آب کرد تا خودش بخواد...
شما برو یه آب هویج واسه من بیار من عاشخشممم :d

کتاب کوچکی بود ...و لذت بردم ..و دوست داشتم مسائل بیشتری را در بر بگیرد..

شبی به مامانم میگفتم
مامان خیلی ها هستن تو شرایط بهتر از من
و خیلی ها هم تو شرایط بدتر از من

عدلی که میگن چیه؟ واقعا اینکه چی میشه بعضی انسانها بهتر و با آرامش بیشتر نسبت به بقیه زندگی می کنند..فکر کنم هیچکس جواب این سوالو ندونه
میدونم هیچ کس بدون گرفتاری نیست..ولی چرا بعضی ها بیشتر ..خیلی بیشتر از دیگران...

به نظر من هیچ چیز مثل امنیت و آرامش نمیشه...

من یه میخ در مورد بابام داشتم که کم کم داره حل میشه...
همیشه وقتی ناراحت میشدم هیچی نمی گفتم..و یا ناراحتیمو اشتباه بیان می کردم.....

محیط خونه فعلا اون چیزی نیست که میخوام..ولی من میخ های گذشته رو در اوردم...
خودمو مشغول زبان و کتاب های متفرقه کردم... تا جایی که هوای وحشتناک یزد اجازه بده کلاس میرم..تا این تابستان تمام بشه...
راستش غزل من هیچوقت تعطیلات دوست نداشتم..چون برام مفهومی نداشت...

اوه..اینجا شد تاپیک درد و دل...نیمه گمشده و بقیه دوستان شب خوش :53:

GhaZaL.Mr 07-04-2011 12:44 AM

مینا عزیزم خوشحالم که میخ های گذشته رو درآوردی ..
درست مث تاپیک کام هیر ...
اونجا هم بهت گفتم .. این مهم نیست که چقد زبان انگلیسی ات خوبه !
این مهمه که به خودت جرئت و اجازه دادی بیای اونجا و بنویسی
این خیلی خیلی خوبه ...
نتیجه ش هم نمیگم عالی بود ولی خوب بود ...:53:
آفرین

غزل

GolBarg 07-10-2011 10:43 PM

به پایان رسید این دفتر اما حکایت همچنان باقیست
 
سلامی مجدد:53::53:

غزل و ترنم و مینا خانم و شکوفه خانم و بقیه دوستان تصمیم گرفتم داستان ها را تایپ نکنم...
خوب اگر به حق مترجمین و نویسنده توجه مبذول داشته باشیم منطقی و حقوقی نیست من داستانهای این کتاب را در اینجا منتشر کنم...

داستان اولش را نوشتم تا پیش زمینه ی از این کتاب برای شما بوجود آمده باشد....

پیشنهاد می کنم این کتاب و همچنین کتاب نامه هایی برای کلودیا را تهیه کنید و اگر مایل بودین در اینجا در مورد داستان هایش صحبت خواهیم کرد.

باز هم سپاس از همیاری و همدلی شما عزیزان



ترنم 07-11-2011 05:17 PM

مینا غزل وبقیه دوستان سلام
من اومدم داستان کبخونم ها میــــــــــــــــــنااااااااا ااااا
پس کو :d
مینا من یکم متوجه منظورت از پست بالایی نشدم :confused:
==============================
ولی اون داستان فیله منو خیلی تو فک برد یه خرده ای شبیه من بود_:2:

مینا نمیدونم چیکار کنم {قاط}

ولی اشکال نداره هیچ چیزی بدون راه حل نیست {داش مشتی}
{پپوله}

GolBarg 07-11-2011 06:17 PM

ترنم و جوابش-21/4/90
 
ترنم به کردی نوشتم من آیــــــــا :d

عزیزم میدونی که هر ناشر و مترجم و نویسنده ی یک سری حقوق داره...
منم بخاطر اینکه کتاب چاپ اولش هست و نمی خوام مشکلی برای ناشر ومترجم بوجود بیاد تصمیم گرفتم داستان ها را تایپ نکنم...

اینو ببین پایین سایت نوشته
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)

خوب واسه ترجمه و نشر کتاب زحمت کشیده شده است بجا نیست من اینجا در اینترنت داستان هاشو منتشر کنم

من خودم خیلی دوست دارم بحث و گفتگو داشته باشیم..فقط میتونم پیشنهاد کنم کتاب تهیه کنید

من اعتقاد دارم هزینه های مختلفی واسه پوشاک و...میدیم یه کتاب 7500 تومان قرار نیست خیلی ما را از نظر مالی در سختی قرار بده

ترنم داستان فیل واقعا واسه من جالب بود...منم خیلی درگیر کرد...هنوز هم فکر میکنم میخ ها بزرگن در حالیکه این در تصور من هست ...
میتونی در قهوه خونه بحث کنیم..;)


ساقي 07-11-2011 10:30 PM

باشه میتا جان می ایم کمک :d
کتاب Mirar de nuevo یعنی دوباره نگاه کردن ...
میخونمش اول بعد در موردش باهم حرف میزنیم :)
خسته نباشی :53:

ترنم 07-12-2011 12:18 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Mina110 (پست 218814)
غزل مرسی ...وجودت احساس خیلی خوبی بهم میده...نیمه گمشده منی تو آیــــــــــــــــــــــا؟

با اینکه بیشتر شب ها بی حسم و یه که شرایط خوبی ندارم ولی اینجا و وجود و تو بقیه بچه ها بهم امید میده :53:

غزل موافقم با نظرت ... فقط یک نکته بگم
خودت هم با محیط نت اشناییت داری..و اینجا یه تاپیک بازی هست..
دوست دارم اگر خودم یا تویی یا بقیه دوستان یه وقتی از خودمون نوشتیم بعد از مدتی احسلس بدی بهمون نده...

یه نمونه ش هم ازت دارم میدونی کدومو میگم...هیچ پستی بعدش نمیزارم پاک بشه :d

نه اینکه بچه ها بترسونمتون بگم ننویسین..اتفاقا من احساس میکنم یخ خیلی از دوستان آب نشده ...

دیگه به خودتون بر میگرده....من همکاری شما رو دوست دارم و
تا توانم همراه تان هستم...

غزل امیدوارم و از خدا میخواهم این حس خوبی که به من میدی خودت هم تجربه کنی..اینو از صمیم قلبم میگم....:53::53:

خیلی خوبه بچه ها کتابشو تهیه کنید..من امروز تمومش کردم..موفق باشین{پپوله}:53::53:


گفتم منظورتو نفهمیدم مینا منظورم این بود
چون نمیدونم حواسم کجا بود که ندونستم صفحه دوم مطلب نوشتن بچه ها :d


مطمئن باش اگه کردی گفته بودی حتما متوجه میشدم :d
چشم بحث دیگه تو قهوه خونه

shokofe 07-13-2011 04:35 PM

سلام به همه بچه های خوب و مینای عزیز:53:
من از اول که این تاپیک و ایجاد کردی داشتم دنبالش میکردم ولی همونطوری که میدونی یه ذره حوصله نوشتن نداشتم _:2:
اما تا میتونستم در موردش فکر کردم و دیدم این میخ ها که حالا تعدادش زیاد شده باید یکی یکی از جاش در بیادو این کتاب و باید حتما بخرم و بخونم
امیدوارم که همه بتونن این میخ ها رو از بیخ دربیارن

GhaZaL.Mr 07-14-2011 03:46 PM

اهوم
مینا قبلنم که گفته بودم راجب این قضیه بات موافقم :53::53:
به زودی دست پر برمی گردم اینجا ..


اکنون ساعت 12:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)