![]() |
تو هم نیـــــــــمه گم شده ی منی آیا ؟
مینا نرخ بازار برای نیمه گم شده بودن چقده ؟:d ______________ ای بابا مینا چرا لو میدی مارو ؟ :d اون قضیه کاملا فرق داشت . اینجا می خوایم تجربه هامونو بنویسیم نه .. حتی یه اتفاق خیلی کوچیک که تووش نکته باشه ... ______________ میخوای یخ کیارو برات آب کنم هان ؟ سه سوت اسم کاربری بگو .. آب تحویل بگیر :d من کلا آبمیوه گیری م ... :p ______________ حسی که نسبت به من داری رو واقعا درک می کنم ... چون منم همین حس و نسبت بت دارم .... پی نوشت : مینا حالا که من تورو میخوام تو منو می خوای , از فردا حق نداری لوج لب بزنی :d (کپی رایت : دیالوگ یه فیلم ...:d) |
نه غزل جان یخ هیچکس نمیشه به زور آب کرد تا خودش بخواد...
شما برو یه آب هویج واسه من بیار من عاشخشممم :d کتاب کوچکی بود ...و لذت بردم ..و دوست داشتم مسائل بیشتری را در بر بگیرد.. شبی به مامانم میگفتم مامان خیلی ها هستن تو شرایط بهتر از من و خیلی ها هم تو شرایط بدتر از من عدلی که میگن چیه؟ واقعا اینکه چی میشه بعضی انسانها بهتر و با آرامش بیشتر نسبت به بقیه زندگی می کنند..فکر کنم هیچکس جواب این سوالو ندونه میدونم هیچ کس بدون گرفتاری نیست..ولی چرا بعضی ها بیشتر ..خیلی بیشتر از دیگران... به نظر من هیچ چیز مثل امنیت و آرامش نمیشه... من یه میخ در مورد بابام داشتم که کم کم داره حل میشه... همیشه وقتی ناراحت میشدم هیچی نمی گفتم..و یا ناراحتیمو اشتباه بیان می کردم..... محیط خونه فعلا اون چیزی نیست که میخوام..ولی من میخ های گذشته رو در اوردم... خودمو مشغول زبان و کتاب های متفرقه کردم... تا جایی که هوای وحشتناک یزد اجازه بده کلاس میرم..تا این تابستان تمام بشه... راستش غزل من هیچوقت تعطیلات دوست نداشتم..چون برام مفهومی نداشت... اوه..اینجا شد تاپیک درد و دل...نیمه گمشده و بقیه دوستان شب خوش :53: |
مینا عزیزم خوشحالم که میخ های گذشته رو درآوردی ..
درست مث تاپیک کام هیر ... اونجا هم بهت گفتم .. این مهم نیست که چقد زبان انگلیسی ات خوبه ! این مهمه که به خودت جرئت و اجازه دادی بیای اونجا و بنویسی این خیلی خیلی خوبه ... نتیجه ش هم نمیگم عالی بود ولی خوب بود ...:53: آفرین غزل |
به پایان رسید این دفتر اما حکایت همچنان باقیست
سلامی مجدد:53::53: |
مینا غزل وبقیه دوستان سلام
من اومدم داستان کبخونم ها میــــــــــــــــــنااااااااا ااااا پس کو :d مینا من یکم متوجه منظورت از پست بالایی نشدم :confused: ============================== ولی اون داستان فیله منو خیلی تو فک برد یه خرده ای شبیه من بود_:2: مینا نمیدونم چیکار کنم {قاط} ولی اشکال نداره هیچ چیزی بدون راه حل نیست {داش مشتی} {پپوله} |
ترنم و جوابش-21/4/90
ترنم به کردی نوشتم من آیــــــــا :d |
باشه میتا جان می ایم کمک :d
کتاب Mirar de nuevo یعنی دوباره نگاه کردن ... میخونمش اول بعد در موردش باهم حرف میزنیم :) خسته نباشی :53: |
نقل قول:
گفتم منظورتو نفهمیدم مینا منظورم این بود چون نمیدونم حواسم کجا بود که ندونستم صفحه دوم مطلب نوشتن بچه ها :d مطمئن باش اگه کردی گفته بودی حتما متوجه میشدم :d چشم بحث دیگه تو قهوه خونه |
سلام به همه بچه های خوب و مینای عزیز:53: |
اهوم
مینا قبلنم که گفته بودم راجب این قضیه بات موافقم :53::53: به زودی دست پر برمی گردم اینجا .. |
اکنون ساعت 12:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)