![]() |
از خواب که بیدار شد بازم اروم و قرار نداشت.
خدایا چرا من اینجوری شدم این چه حالی است که امروز من دارم همه روز را در ذهن خودش مرور کرد کدام اتفاق بود که او را به این حال انداخته بود. یادش امد . از همون لحظه ای که معلم جدید مدرسه خودش را معرفی کرده بود این حال داشت.چرا با صدای خیلی مودب خودش را معرفی کرد و گفت قرار است ما با هم همکار بشیم همون صدا مدام گوشش نوازش می کرد. |
درسته تازه متوجه شد که کجای کار گیر دارد
دلی که سالها از همه پنهان کرده بود به یک باره ربوده شده بود بدون انکه خودش متوجه شده باشد حال چگونه این راز را برملا کند،چون تا به حال همه کسانی که او را می شناختند همه چیز در باره او فکر می کردند مگر این یکی خودش باعث این رفتار مردم با خود شده بود.همیشه این واژه را به تمسخر گرفته بود و کسانی که به این وادی پای نهاده بودن را توبیخ کرده بود وحال خودش گرفتار شده بود. |
اکنون ساعت 03:09 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)