![]() |
روزهای رفته
شبی سرمه ای ماهی نقره ای و زنی تنها نشسته بر پله خیال روزهای رفته را غمگنانه زیبا زمزمه می کند و در سوگواری فاصله ها گیسوان پریشان خویش را از نوازش مهتاب پُر می کند |
|
شاهدان ایام
باد در نی لبک پاییز روزهای آخر آذر را با حزن زردی می دمد و آینه های کهنسال که شاهدان ایامند در سکوت سرد خویش درختان برهنه از برگ را به تن پوش سفید برف وعده می دهند |
|
عادت
در پناه صخره ی عادت روز را به شب می رسانیم و باید های بیهوده را با نبایدهای پوسیده پیوند می زنیم تا امروز همان باشیم که دیروز بوده ایم بیا تا خانه ی خود را از علف های هرز عادت پاک کنیم و در زیبایی بال پروانه ای نگاه کودکی خود را جستجو کنیم |
کمین
زندگی را می خواهیم و همواره فراموشی آن را پی دستاویزیم افتاده ایم در دام پندارها گمگشته ی هزار توی باورها فوران زدن خالی شدن از نو زاده شدن باز هم متولد خواهم شد در کمین لحظه ای هستم |
مرگ |
لبریز
امروز وقتی باران موسیقی خود را به پایان برد درون ناودان حیاط من چنان لبریز شدم که روحم رنگین کمان بست میان خلوت اتاق |
ناکجاآباد
دستت را دراز کن فاصله را بردار و با من همقدم شو در جستجوی ناکجا آباد که ما نه اسکندر وار به ظلمات خواهیم رفت و نه خضر گونه آب حیات خواهیم یافت تنها در قداست رنج قرابت انسانی خود را بر کتیبه ی ایام خواهیم نوشت |
وقوف
هجوم سهم یک احساس از رقص پرده ای در انفعال آینه با هیاهوی باد میرساند دل را به وقوف ترد رابطه ها و رقم می خورد خاطره ی مکرری در ذهن روشن آینه و شعور ازلی باد |
اکنون ساعت 09:43 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)