منم طبق معمول داشتم تو گوگل مدل لباسو بافتنیو اینجور چیزارو سرچ میکردم که سر از اینجا درآوردم. یکم چرخی زدم دیدم نه انگار سایت جالیه. عضو شدمو کم کم موندگار شدیم.:d

خدائیش من هم به درد sharareh1 گرفتار شدم؛گفتم بذار عضو بشم بعداًاگه دیدم به دردم نخورد بیخیال میزنم بیرون؛ دیدم نشد که نشد اسیر شدم؛
اسیر مهربانیها؛صداقتها؛یکرنگیهاو صمیمیت های برو بچه ها شدم
دوستان آنقدر خوبن که از خوبی بدن.

این جانب به شخصه برای فعالیت در بخش انگلیسی و ترجمه در اینجایم. البته قبلا دلیلش فعالیت در عرصه نجومش بود که نشد، حالا اونم شاید بعدا ! چون میخواستم مطالبی رو بیارم اینجا که به زبان خودم باشه هر چند اطلاعات همون اطلاعاته.
به هر حال این بود دلیل ما :)

راستش ادمین اول که خودتون می دونین مامانم اینجا رو پیدا کرد
بعد منم اومدم دیدم جالبه و یه دلیل دیگه هم داشتم
تاپیک گفتگوی کرمانشاهی مونم مزید بر علت شد اومدم
بعد که اومدم دیدم جمعتون صمیمیه حس کردم من مزاحم نشم بهتره
رفتم سراغ تخصص خودم که زبان باشه
بعد یواش یواش پام به پاتوق باز شد و رفتار صمیمانه و گرم همه به اضافه آشنایی ای که با خودتون داشتم باعث شد یه جورایی از اول به اینکه اینجا با فروم های دیگه فرق داره و خط قرمز ها که خودتون می دونین من دربارشون سخت گیرم، خوب بهشون احترام گذاشته میشه، آگاه بشم
این شد که از موندنم اینجا ترسی نداشتم
بعد هربار که مشکلی برام پیش اومد اعضای اینجا عین اعضای خونوادم گرم و بزرگ و بزرگوار کمکم کردن، قبولم کردن و آرومم کردن
حس میکنم اینجا بودن باعث شده بزرگتر بشم
بخاطر همین چیزاس که اینجا برام فقط یه فروم نیست
بزرگتراش فقط لقب بزرگتری یدک نمی کشن، واقعا بزرگهای این خونواده اند
کوچیکی در مقابل این بزرگ ها افتخاره
ایشالا که قصور کم ازم سر زده باشه

تقریبا سه سال پیش بود که دنبال یه آهنگ "احسان خواجه امیری" میگشتم و اینجارو پیدا کردم، برای دانلودش باید عضو میشدم، به محض عضو شدن نامه ی خوش آمدگویی ادمین رو دریافت کردم، استقبال گرمی بود که نظیرش رو در هیچ سایتی ندیده بودم، از همون اول فهمیدم که اینجا با هر جای دیگه خیلی فرق داره، قوانین منحصر به فرد و محیط پاک و جو دوستانش منو جذب کرد،بدون اغراق میگم خیلی چیزها اینجا آموختم، مگه میشه از این همه مهر و صفا و محبت و ... "که اینروزا در خانواده های واقعی هم کم پیدا میشه" دل کند؟!!

رفاقت ،
دوست دارم دوستم داشته باشن و من هم همه رو دوست داشته باشم
اون چیزی که قلباً میخوام تجربه یه حس متفاوت هست
حقیقتش فروم خیلی به اون حسی که من دارم نزدیکه
فروم مثل فیس بوک نیست مثل چت کردن نیست مثل محیط های اجتماعی تو زرد نیست تو این جور محیطها مثلاً فیس بوک یکی پیدا میشه روی وال (همون دیوار) تو یه چیز مینویسه همه چیز ظاهری هست هی به هم دیگه عکس و لینک و ویدیو به اشتراک میزارن همه چیز سریع هست اصلاً هیچ چیز معنی نداره عمیق نیست
هیچ چیز عمق نداره تقریباً هیچکس برای اون چیزی که مینویسه زیاد فکر نمیکنه
فضا هم یه طوری هست که همه یه طورایی وانمود میکنن به چیزی که نیستن
من از همون اول با این جور محیط ها اصلاً مشکل داشتم نمیتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم مثلاً اونموقعهایی که یاهو مسنجر ویس و وب کمش فعال بود و همه تازه از گوشه گوشه ایران میومدن برای تجربه یک چیز تازه من همون موقع نتونستم با این یاهو ارتباط برقرار کنم چه معنی میداد واقعاً هی تایپ میکنن الکی اد میکنن مثلاً بگن با هم دوستیم اولین باری که چت کردم یادم هست همون اول یکی بهم گفت برو بابا تو هیچی حالیت نیست من هم واقعاً فکر میکردم هیچی حالیم نیست مثلاً واژه های عجیب غریب برای خودشون در آورده بودن اینجا رومش اینطوری هست نمیدونم لول (من آخر نفهمیدم این چیه ؟) بعد از اولین تجربم گرفتم هر چی مسنجر تو کامپیوترم داشتم پاک کردم حتی مال ویندوزو خیلی اون موقع تنها بودم تازه از این که دستم انداختنو کلی مسخره ام کردن هم ناراحت شدم بلد بودم منتها توانایی منتها نمیتوستم با کسی ارتباط برقرار کنم
تا که با یک سیستم جدیدی به نام فروم آشنا شدم
اولین حسی که با برخورد محیطی مثل یک فروم بهم دست داد حس ورود به یک کتابخانه بود اینجا کمتر پیش میومد کسی مسخره ات کنه دستت بندازه یا بهت توهین کنه
همه چی یک شیب آروم داشت انگار داری به یک پیاده روی دور و و دراز یک مسیر خیلی بلند که شیبش آروم هست در واقع همه چیز برای تو نمایان هست
کسی با یک نفر صحبت نمیکنه مخاطب یک گروه هست احساس این که تو عضو یک گروه هستی آدم حسابت میکنن مسخره ات نمیکنند دستت نمیندازن به خاطر چیزهایی که بلد نیستی بهت تذکر میدن یادت میدن تو قراره اینجا باشی مثل یک اتاق چت نیست که امشب هست فردا نیست تو اینجا ساکنی مثل یک خونه مثل یک پایگاه یک چیز محکم
به خاطر این بود که جذب فروم شدم عضویت تو خیلی از فرومها رو تجربه کردم
حقیقتش اکثر اونهایی که فروم تشکیل داده بودن صرفاً به خاطر این که یه چیز جدید بود جوگیر شده بودن براشون مهم نبود اصلاً تجربه ای هم نداشتن مشخص بود
همه از هم کپی میکردن ،به خاطر همین هم تو همه تازه وارد میموندمو میومدم بیرون تا این که عضو پیسی سیتی شدم اون موقع که من عضو شدم مثل الان نبود خیلی ها که اونموقع بودن که الان نیستن البته من هم چیز زیادی از گذشته یادم نمیاد
یه چیزی که خیلی برام جالب بود این بود که صادقانه با هم صحبت میکردن من پست نمیدادم ولی همیشه پستهای بقیه رو میخوندم یه حس ایرانی بودن یه حس و جو ایرانی
بهم دست میداد شاید به نظرتون چرت و پرت بگم ولی حقیقتش این خیلی با ارزش بوده و هست که مثلاً اعضای این فروم به چیزی تظاهر نمیکنن ببینید این خیلی با ارزشه
صداقت با ارزشه هر کجا که باشه آدمی که دنبال یک جو صمیمی باشه رو به خودش جذب میکنه چون من اعتقاد دارم صمیمیت از صداقت میاد
اینجا عضو موندم ولی زیاد فعالیت نکردم فکر کنم حول و حواشی سریال لاست بود که من شروع کردم به پست زدن و الان که اینجا در خدمتتون هستم
بقیه جاها اگه خودتون برین میبینین همه سر و صدا زیاد میکنن ولی توشون که میری میبینی پوچن اصلاً خودشون نمیدونن دارن چیکار میکنن !؟! فقط برای این با کلاس بشن از بقیه عقب نمونن همون کاری که بقیه انجام میدن اونها هم انجام میدن
ولی اینجا اینطوری نیست اینجا سوال میپرسن دنبال دلیلن
سرسری از مسائل عبور نمیکنن این هست که برای من ارزش داره
اینجا یاد میگیری یاد میدی رفیق میشی نه از این رفاقت بی ارزش چت رومی
نه ..... رفاقت های ایینجا موندگاره میمونه برای همیشه
زیاد حرف زدم ! :cool:

الان این تایپیک رو دیدم یادم افتاد قبلا چندین بار میخواستم بیام بگم چی شد سر از اینجا درآوردم منتهی اصلا اصلا یادم نمی اومد الانم یادم نمیاد...
ولی بیشتر از اینکه مهم باشه چرا اومدم مهم اینه که چرا موندم
منم چند دلیل داشتم و دارم برا ادامه فعالیت
اولیش این بود که همانطور که صبا و ترنم گفتن منم چون پاتوق بچه های کرمانشاه اینجا فعال بود و اون اوایل حضورم در اینجا اوایل زندگی تو غربت بود پاتوق کرمانشاهی ها برام خیلی دلگرم کننده بود و صد البته الانم هست
یه دلیل دیگه هم اینکه بچه های اینجا واقعا برخوردشون خیلی خوبه
من چند تا سوال که ازشون پرسیدم همه شون با صبر و حوصله جوابمو دادن درحالیکه ممکن بود از دوستای صمیمیم میپرسیدم اینقد خوب جوابمو نمیدادن
یه دلیل دیگه اینکه اینجا دوستای خیلی خیلی خیلی خوبی پیدا کردم که یک از یک خانوم تر هستن
بعد آخریشم اینه که مثل یه سری از سایت ها که یه مطلبی رو سرچ میکنی و میخوای دانلود کنی آدمو سرکار نمیذاره یعنی مطمئنی که حتما اون چیزی که میخوای هست
خب دیگه تموم شد;)

سلام
همه نوشته ها رو خوندم
خوب فکر کنم گفتم چی شد اومدم پی سی ولی بازم میگم
فکر کنم حدود 2سال پیش بود من سریال ویکتوریا رو خیلی دوست داشتم سرچ کردم تو گوگل و اولین گزینه منو آورد پی سی
با ابن که تو شرکت کامپیوتری کار میکردم اهل نت نبودم نمیدونستم فروم چیه(بهم نخندین) نمیدونستم آواتور یعنی چی ادمین به کی یا چی میگن

بلد نبودم ثبت نام کنم یعنی هر کار میکردم نمیتونستم ثبت نام کنم ی قسمتی بود تماس با مدیر سایت فکر کنم که نامه دادم که منو ثبت نام کنین
کوروش هم اسم فامیل منو گذاشت نام کاربریم(vahdanialviri)وحدانی الویری
هر دفعه وارد سایت میشدم 10 تا نامه داشتم که نام کار بریت یعنی چی؟:dمنم جواب نمیدادم

خلاصه تا شد بازیهای جام جهانی منم که عشق فوتبال ی تاپیک برای پیش بینی بود خیلی هم داغ بود من فعالیت واقعیمو از اون وقت شروع کردم

نمیدونستم خیلی ازمطالب که میزارن کپی پیسته کلی کتاب خریدم از اونا مطلب مینوشتم مثل پند های قند پهلو که خودم تایپ میکردم (ی سری به اون تاپیک بزنم و باز بیارمش بالا)(الان یادم اومد چه کارا میکردم-هی)بهم نخندین من تو نت بودن و از پی سی یاد گرفتم-بازم هی

دیگه براتون بگم که
تا این که مستقیما" مدیر شدم بدون این که فعال بشم بعد ی چیزایی شد کاربر فعال شدم مثلا" بهم بر خورد خواستم نیام ولی دیدم که نمیشه که نمیشه

پی سی و بچه های خوبش ادمینش آدم و پاگیر میکنن شاید اومدن با خودم بود ولی رفتن با خودم نیست
هیچ فرومی غیر اینجا عضو نیستم رفتم ی روزه عضو شدم دیگه پام نرفت

خلاصه آش کشک خاله شدم :):)

اولن : سلام :cool:

دومن :من بوسیله دوستان گلم پی سی امدم . :24:

سومن : وقتی امدم دیدم مدیرای خیلی گل وخوبی :41:داره .

چهارمن:همه شرایط پی سی به خصوصیات اخلاقیم میخورد. :p:p:p:p