![]() |
قاطي كردم بد رقم ميخوام كه قيدت بزنم ميخوام اين دندون كرم خوردرو از ته بكنم ...راستشو بخواي ديگه خسته شدم رك بگمت ..http://arnaudsanchez.blog.lemonde.fr....thumbnail.jpg
|
عجب لبی داده است
|
اگر بار دیگر متولد شوم
باز راه رفتن را خواهم آموخت باز خواندن و نوشتن را یاد میگیرم باز بزرگ میشوم باز یاد میگیرم چگونه زندگی کنم ولی اگر تو آنروز نباشی برای عاشق شدن بهانه ای وجود ندارد |
شاید روزی گفته های بی پایانم
راهی برای پایان یابد اما افسوس که ان هنگام دیگر تو نیستی... |
درسکوت دادگاه سرنوشت عشق برما حکم سنگینی نوشت گفته شد دل داده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت |
اریانا سلام سلام اریانااریانا سلام سلام اریانا
عزیزکم بزرگکم سرورکم اریانا عاشق باور کن یک بار من به یکی از دوستان گفتم دلم برات تنگ شده از تعجب شاخ دراورد داد می زد می گفت احمدی که برای احدی دلتنگ نمی شه برا من دلتنگ شده جشن گرفت هوار می کشید راست می گفت چون احمدی دلش تا حالا هوای کسی نکرده بود .اریانا احمدی دلش هوات کرده ببین پسر چقدر عزیزی برای احمدی پس میگم اریانا سلاممممممممممممممممممممممممم
|
نقل قول:
راستشو بخواي توي اين روزا حال و روزم خرابه ...نشاط روحيمو از دست دادم ..غضروف پام درد ميكنه ..قسمت چپ روحم فلج شده...رگاي دستم ورم كرده ..خلاصه خدا مارو از نظر انداخته_:2: |
این خلاصه را هیچ وقت نگو /ای سرور همه موجودات خدا وقتی تو را با دستای خودش ساخت و از روح خودش در تو دمید خدا برای تو به خودش تبریک گفت حق اینه که در باره اش اینطوری بگی
|
نقل قول:
|
می دونی مشکل چیه گوشت فقط از حرفش پره ولی گاهی این حرفها را برای دلت معنی کردی تا در خودش جاش بده و دیگه اینا حرف نباشه و به اصلش تبدیل بشه/تو اندازه دنیا می دونی چقدره اندازه دنیا را با غمت کنار هم بگذار ببین اصلا غمت با تلسکوپ هابل می تونی ببینی
|
نقل قول:
|
همه چی بود جز نصیحت/روش من برای برخورد با دنیا و همه غماش اینه من که نمی دانم که یک ساعت دیگه صاحب چه می شم چه را از دست می دم یا حتی تا یه ساعت دیگه نفس می کشم یا نه می ارزد این لحظه ناب را از دست بدم
|
نقل قول:
|
سلام اریانا اریانا سلام سلام اریانا اریانا سلام سلام اریانا اریانا سلام سلام اریانا اریانا درووووووووووووووود
|
می گن سلام سلامتی میاره .ارزومند شیرین ترین لحظات برای اریانای گل همیشه بهار
|
نقل قول:
نقل قول:
من رفيق جنوبي ندارم و كسيم تو رفيقام اهل جنوب نبوده .......اما رضا صادقي كه بچه ميناب هست و خيلي دوست دارم ..از اخلاقياتش و خوندنش.....بهم ثابت كردي كه بچه هاي جنوب گلن همشون ......ولك:53::d |
هر روز صداي كلنگ قبر خويش را رساتر ميشنوم
|
اریانا تاتیانا(مونارنجی):d
|
آشفته مينويسم و آشفته زمزمه ميكنم ..آشفته ميبينم ..آشفته تجسم ميكنم..آشفته راه ميروم .. آشفته فكر ميكنم ...در صلاه آشفته ميخوانمش ..........امروز چشم باز كردم و ديدم كه بزرگي فرمود هر كه به خدا توكل و توسل جويد مغلوب نگردد .....باز فكر ميكنم عقل پاسخي نميدهد با دل بگو مگو ميكنم لحظه اي اطمينان ميدهد و هجوم افكار دوباره آشفته ام ميكند ..در كدامين وقت و زمان و در كدامين كوي و مكان اين آشفتگي مرا رها ميكند؟؟؟؟؟؟قال ربكم ادعوني استجب لكم
|
هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست
سد ساله راه فاصله گو در میانه باش |
به راز عشق زبان در میان نمیباشد
زبان ببند که آنجا بیان نمیباشد میان عاشق و معشوق یک کرشمه بس است بیان حال به کام و زبان نمیباشد |
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز |
باور از بخت ندارم كه تو مهمان مني
|
حال عجيبي بود گويي حائلي نبود ....زبانم قاصر بود هر كلامم اشكي هر اشك پلي..باز مي گذرد ..امشب هم گذشت..عقل خموش است و تنها گاه گاهي با افكاري هجوم مي آورد اما تواني ندارد..عقل خود را در دل ميبينم و دل خود را در ماوراي روح ..روح ديگر تاب اين جسم را ندارد و جسم هم تاب روح ..سخناني ميگذرد بر روانم و روياهايي را به خاطر مي آورم از سال هاي دور ..چندي پيش بي اختيار ايستادم و همه چيز را از خاطر بردم جز ...كه مانند يك مدار به دور روانم حلقه اي زده بود و القا ميكرد كه تكرار كن منم جز من كسي اينجا نيست وقتي به خود آمدم ..تواني در من نبود .....ديگر تواني نيست ..روح ديگر تاب اين جسم را ندارد ..گاه جريان خوني در خود ميبينم كه با فشار عظيم عقل را در مينوردد ..همه ي كائنات دست به دست داده اند تا عقل را زائل كنند ....باز به خاطر مي آورم خاطرات خود را ..خواب هاي خود را .. كودكي خود را ..ترسي بيجا مرا فرا ميگيرد ..اكنون عقل ميگويد بگذر از دنياي مجازي ..چه خيري از دنياي حقيقي يافتي كه در دنياي مجازي بيابي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پاسخش را دادم ..هم لبهايم و هم عقلم به من نيشخندي طعنه دار زدند....دوباره موجي فراگير مي آيد و در برم ميگيرد .گاهي احساس ميكنم دريا هستم و امواج در من جريان دارند و آسمانش هميشه ابري و آماده بارش ..چشمانم بوي شمال ميدهند ..بوي زمين زنده شده ....عقلم كوير برهوت..دلم هم ناشناس است محيطي عظيم و ناشناخته اما گاهي احساس ميكنم جنگل ميشود ..صداي زوزه ي گرگ ها و چرخش لاشخورها و مرده خواري كفتارها و مكاري روباه ها و خرناس خوك ها و هزاران هزار درنده ي ديگر از آن بيرون ميآيد ...درآن غوغايي است ...پناه ميبرم ....آتش ميآيد و جنگل را به آتش ميكشد بعد از آن باران مي آيد و خاموش ميكند ناگهان موجي عظيم مي آيد و تار و پود دل را بر هم ميزند ....هنوز اين مكان عجيب را نشناختم ...اينبار دل نيشخندي ميزند ...عقل ميگويد واقعا بي عقلي آريانا يه مشت اراجيف نوشتي..دل بر عقل قهقهه ميزند... دل به همه ي اعضا ميگويد خاموش باشيد... يا من بايد او را بيابم... يا... يكي يكي شما عضو ها رو از بين ميبرم با تبري كه بر دست دارم از ريشه جدايتان ميكنم تا او را بيابم .......اعضايم ميگريند اما دل رحمي ندارد چون فهمي ندارد ...به او ميگويم مگر احساس نداري ؟؟ميگويد احساسم را فقط خرج آنچه كه در پي آن هستم ميكنم ..باز تبر به دست ميگيرد و ريشه هاي قطور را از جا در ميآورد................................................ ............................................................ ...
|
خواستم رها كنم ...................................................ميگو د بنويس بنويس اما چرا براي شما ...ديگر نمينويسم
كسي گفت بنويس اما اشتباه ميكند ..هر چه بادا باد بگذار راه گلويم ببندد ..ديگر به هيچ مخلوقي هيچ نميگويم.............................................. ............................................................ ............................................................ ............................................................ ............................................................ ........ |
.....................................................................................
http://tablu.files.wordpress.com/200...nimals4001.jpg |
اریانا را گفتند از عشق تبری بگو تبر را معرفی کرد و کارکرد تبر را گفت که بریدن است بابا عشق تبری این طوری شروع می شه ت .تنها /ب /با حال/ر/پر از رحمت./ی /یاری رسان /اریاناته عشقه
|
راستی اریانا بچه خوب و حرف گوش کنی هست
|
عشق لیلی ومجنون
مرگ لیلی شکست لیلی هاست نه شکست عشق .
عشق به دست آوردن وحفظ کردن نیست بلکه شناختن یک رمز, فریاد کردن آن, اثبات وجود آن بافنا شدن در راه آن است . اگرمفهوم عشق رسیدن ولذت از رسیدن بود همه لیلی ومجنون بودند راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست |
فرمود ...گفتمت همپاي من صبر نتواني كرد...حال از معناي آنچه گذشت با خبر ميشوي .....:::::::......:::....:::...::...
|
در ا که در دل خسته توان در اید باز
بیا که در تن مرده روان دراید باز |
او مست بود و من در پي اش....................................زاهدانه پرستيدمش ........سخن ها گفتمو و تضرع و ناله و زاري راهي نبرد.....ياد گذشته ي خويش كردم................راهي مرا ميخواند ..راهي كه عقل در آن از پاي افتد و جسم از حركت باز ايستد............ياد آن سرو بلند ......ياد آن نور در نور ياد آن ستارگان تابنده در آسمان هفتمش مرا ميخواند....آنچه بايد بر باد دهم دادم ......با تن و روحي آلوده رسيده ام..............................لاف نمي زنم من هم مانند تو شدم...بي تاب و بي قرار.....هيچ اين ميان نيست.......خرابم كن
|
سلام
این تاپیک 72 تا پست خورده ولی پست اولش فاقد متن معرف حضور تاپیکه این اصلا خوب نیست و یک ضعف حساب میشه جناب آریانا لطفا یه اسم با شرح و تفضیل و یک متن کوتاه جهت معرفی و درج در پست اول با نامه یا همینجا درج کنید تا این تاپیک زیبا هم دارای مفهوم و متن بهتری خصوصا در بخش شروع بشه سپاس |
سلام عباس جون
اين تاپيكو واسه دل خودم زده بودم .....حذفش كن گه ميتوني عنوانش همون عاشق و معشوق بود ...توضيحي نداشت بدم:d گاهي يك كلمه خودش 1000 كلمه نهفته داره....هر كي برداشتش يه چيز بود...هر چي خواست اومد زد |
پروردگار مست ، كه مست از شراب شد
كار از همان دقيقه اول خراب شد آدم بيافريد كه آدم بماند در اين جهان آدم نشد كه مايه رنج و عذاب شد صد نقشه ها كشيد كه با عشق سر كند اما تمام نقشه هاي قشنگش خراب شد بر وي خرد داد كه داند جهان را كه آفريد اول بلاي خودش گشت خرد ، سوال كرد خدا را كه آفريد ؟ تا اين سوال و هزاران سوال بي جواب شد هماي ............................................................ . پروردگار مست كه مست از شراب شد................... ............................................................ ................ والسلام در تخته شد |
خدایا قشنگترین و زیباترین و بی دغدغه ترین عشق تویی.چون میدونم اگه بهت بگم دوست دارم سر سنگین نمیشی و بر عکس بیشتر بهم توجه میکنی.میدونم اگه بهت بگم برات می میرم جفا نمی کنی و دنبال یه عشق دیگه ای نمی گردی و تازه بیشتر بهم نزدیک میشی.خدایا میدونی خیلی دوست دارم ؟ |
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید هر آن کسی که دراین حلقه نیست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید |
اکنون ساعت 12:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)