پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   شعر افغانستان (http://p30city.net/showthread.php?t=20978)

amir ahmadi 02-01-2010 10:41 AM

امروز می روم دگر از این جحیم سرد
امروز می گریزم از این محبس سیاه
می گسترم بساط گدایی خویش را
در نور افتاب بهاری کنار راه.

amir ahmadi 02-01-2010 10:46 AM

پاسبان:
بازار در سیاهی شب غرق گشته بود
خفاش پیر کور
در اسمان تیره و مرموز می پرید
یک جوجه سگ خموش
در زیر یک دکان قصابی فتاده بود
ترسیده می جوید یکی پاره استخوان
بر سنگفرش سرد خیابان در انطرف
در پرتو بنفش یکی نیلگون چراغ
یک پاسبان پیر
در انتظار خنده صبح ایستاده بود.

amir ahmadi 02-01-2010 10:50 AM

اواز زنگ یک برج دوردست
یکبار قلب خاموشی ژرف را شکافت
چشمان پاسبان
از خشم برق زد
او خسته بود و تیره شب بی سحر هنوز
اندام شهر را به بر خویش می فشرد
چشمان نیمه باز و پر از خواب پاسبان.

amir ahmadi 02-01-2010 10:53 AM

در پرتو بنفش
از شیشه های روشن دکان
بر گنجه های خفته ان میخکوب ماند
وانگه نگاه او چو یکی خسته عنکبوت
اهسته روی موزه طفلانه می خزید
در گوش او صدای غم انگیز کودکی
پیچد با ترانه یک باد رهگذر
فرداست عید و بابا پایم برهنه است.

amir ahmadi 02-01-2010 11:12 AM

محمد حسین طالب قندهاری ت 1285 اهل قندهار بر ادبیات عرب و دری احاطه کامل داشت .سبک عراقی و هندی:
رند شاهباز:
ای سمن رخسار سنبل موی نسرین پیکرم
گل گل داغت زده چون لاله در دل ازرم
در ریاض شوق تا کی خار حسرت پرورم
تا گریزان گشتی ای نیلوفری چشم از برم
در غمت از لاغری چون شاخه نیلوفرم.

amir ahmadi 02-01-2010 11:27 AM

در عراق و اصفهان ده اوج مطرب ساز را
راست زن شور حسینی در نوا شهناز را
در غزل کن از صفا فاش ان همایون راز را
بیم رسوایی نباشد رند شاهد باز را
مست عشقم از دل رسوای خود رسوا ترم

amir ahmadi 02-01-2010 11:29 AM

منت ایزد را که عشقم وا رهاند از گمرهی
خاک راه فقر شد بر تار کم تاج شهی
نیست طالب دل مرا از گنج رنج او تهی
شعر من رنگ شب و اهنگ غم دارد رهی
زانکه دارد نسبتی با خاطر غم پرورم.

amir ahmadi 02-02-2010 10:54 AM

ای بشر::
باز جولان کردی اندر صحن هیجا ای بشر
باز افکندی به عالم شور و غوغا ای بشر
باز شد ویرانه ز اشوب تو دنیا ای بشر
باز اتش درزدی در ملک دلها ای بشر
دردمند از درد تو خضر و مسیحا ای بشر
تا به کی خودخواهی و این چور و یغما ای بشر
نیست از قول منت هر چند پروا ای بشر
افرین بادت به این فکر توانا ای بشر.

amir ahmadi 02-02-2010 10:59 AM

گر ز روی ناز راه صلح جولان می کنی
ز اتفاق نوع بس مشکل که اسان می کنی
وضع بی سامان عالم را به سامان می کنی
چشم چرخ پیر را از جلوه حیران می کنی
اری انسانی سزد گر کار انسان می کنی
ورنه چون خود طبع طالب را پریشان می کنی
هین تو داری اختیار این می کنی ان می کنی
لیک امروز تو دارد باز فردا ای بشر.

amir ahmadi 02-02-2010 01:12 PM

محمد ابراهیم صفا ت 1285 شمسی اهل کابل مدیر روزنامه اصلاح :
بلبل گرفتار:
باز بوی چمن اید به دماغ ای صیاد
سبزه تازه دمیدست به راغ ای صیاد
شسته شبنم رخ صد برگ به باغ ای صیاد
لاله بگرفته به کف باز ایاغ ای صیاد
من یک مشت پرو کنج قفس تا کی و چند
نالم از درد به این نیم نفس تا کی و چند.

amir ahmadi 02-03-2010 10:58 AM

همنوایان به چمن بال گشایند همه
به هواداری گل نغمه سرایند همه
مست از بوی سمن سر به هوایند همه
زنده از نغمه جانبخش صبایند همه
من افسردهبه قید ستم افتاده اسیر
بسکه جان بی تب و تاب است ازان هم شده سیر.

amir ahmadi 02-03-2010 11:02 AM

ای خدا از چه دل شوق شعارم دادی
طبع سرشار و لب نغمه شمارم دادی
با گل و لاله و نسرین سرو کارم دادی
اشیانی به چمن فصل بهارم دادی
که فلک باز چنین اتش بیداد افروخت
مشت خاشاک مرا شعله زد و پاک بسوخت.

amir ahmadi 02-04-2010 09:43 AM

مردمان چند گذشتن به تغافل زبرم
من همان بلبل گوینده خوش بال و پرم
که شما را همه حظ بود ز اواز ترم
رحمت ارید درین دم که گرفتارم من
کشته حیله صیاد دل ازارم من.

amir ahmadi 02-04-2010 09:46 AM

اه یا رب غم بی مهری دورانم سوخت
درد بی دردی ابنای زمان جانم سوخت
حسرت زود فراموشی انسانم سوخت
قدر نشناسی یاران گلستانم سوخت
نه یکی از قفسم اید و ازاد کند
نه یکی فصل گل و ناله من یاد کند.

amir ahmadi 02-04-2010 09:52 AM

همنوایان چمن عشرت گل مفت شما
پر به هم بر زده از شوق بر ارید صدا
برسانید هلا غلغل مستی به سما
هان بگیرید کنون در بر گلبن ماوا
که مرا خاطر محزون ز طرب مهجور است
فکرت عیش و صفا زین دل پر غم دور است.

amir ahmadi 02-04-2010 10:09 AM

محمد عثمان صدقی .ت 1293 شمسی اهل کابل.
شب هجران:
شب هجران شد و پیدا سحر نیست
مگر خورشید را بر ما گذر نیست
چرا از حلقه بیرون داردم دوست
مگر از حلقه در گوشان خبر نیست
چه افتاده است در گلشن که دیگر
ز شور بلبل شیدا اثر نیست.

amir ahmadi 02-04-2010 10:17 AM

از ان مرغ گرفتار شبانه
به کنج اشیان جز مشت پر نیست
بسان سرمه گردیدم به کویش
ببین بر خاکسارانش نظر نیست
ز شهر عشق جز مجنون نیاید
مگر انجا ره و رسم دگ
ر نیست
ز من راز سر زلفش مجوئید
شب یلدای عاشق مختصر نیست.

amir ahmadi 02-07-2010 11:26 AM

شبیخون :
سیلی شو طوفانی رخ جانب هامون کن
بر رغم خرد چندی کار دل مجنون کن
صد حیف که دانایی فیضی نبرد از عشق
یک جرعه از این ساغر در کام فلاطون کن
شور دگری سر ده لیلای دگر بگزین
سودای غم مجنون از حافظه بیرون کن.

amir ahmadi 02-07-2010 08:18 PM

محمد شفیع رهگذر .ت 1300 شمسی اهل بلخ بهشت زندگانی باران بهاری کشتزار گلهای بهاری و گناهکار از اثار اوست.
عقده دل:
دوش دامن چیده شب می پرسید
از نسیم سحری گاه پسین
دختر صبح چرا می شرمد
می کند در پس دیوار کمین
از رخ خوب که گردیده خجل.

amir ahmadi 02-09-2010 01:22 PM

اما:
شفق سرخ به خون در غلتید
چون لب یار گه بوسیدن
یک جهان شوق بود شرمیدن
پای خود مانده ازیرا در گل.

amir ahmadi 02-09-2010 01:29 PM

به امید.
نظری سوی چمن وا کردم
حیف کاین خاطر محزون نشکفت
یک جهت گل همه پژمرده شده
یک طرف بلبل شیدا می گفت:
نقد ایام زکف مفت مهل.

amir ahmadi 02-28-2010 04:07 AM


از خنده افق
از ابر خیره سر
از جدول طلایی بی تاب صاعقه
از چشم ماهتاب
از شبنم سفید
از سایه های کوه عظیم ستیزه جو
من دل گرفته ام


اکنون ساعت 05:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)