پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   دانستنیها و مقالاتی در مورد عشق (http://p30city.net/showthread.php?t=27354)

ابریشم 07-27-2010 10:01 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2834%29.gif 4 نوع از زنانی که مردان را از خودشان دور می‌کنند
در این مقاله 4 نوع از زنانی که مردان از آنها دوری می‌کنند را توصیف می‌کنیم. امیدواریم شما جزء آنها نباشید.ملکه نمایش یک نوع شخصیتی است که بسیاری از خانمها را شامل می‌شود. این خانمها معتقدند که همه چیز یا خیلی خوب است یا خیلی بد. معنای لغوی ملکه،شخصی است
در این مقاله 4 نوع از زنانی که مردان از آنها دوری می‌کنند را توصیف می‌کنیم. امیدواریم شما جزء آنها نباشید.

1. ملکه‌های عیب جو
ملکه نمایش یک نوع شخصیتی است که بسیاری از خانمها را شامل می‌شود. این خانمها معتقدند که همه چیز یا خیلی خوب است یا خیلی بد. معنای لغوی ملکه، شخصی است دارای بی نهایت عکس العمل‌های احساساتی و مهیج.
هیچ حد وسطی برای این دخترها وجود ندارد. همه چیز یا بسیار عالی است یا فوق العاده وحشتناک. در ارتباطاتشان هم عیب جو، نالان، نق نقو، و اغلب اوقات بی حوصله هستند. همیشه نیازمند این هستند که چیزی بگویند.
از نظر آنها هیچ چیز درست نیست. علاوه بر این، این خانمها، انواع و اقسام روش‌ها را امتحان می‌کنند تا نظر آقایان را به خودشان جلب کنند. درصورتی که بحران‌های زیادی پیش روی آنهاست و آنها به دنبال کسی هستند که نجاتشان دهد.

2. پرنسس‌های خونسرد
این نوع از خانمها مطمئنا همسرانشان را هم مانند خودشان سرد و افسرده می‌کنند. آیا شما به همسرتان در جمع بی احترامی می‌کنید و با او بد رفتار می‌کنید؟ آیا همسرتان شما را گاهی کناره گیر توصیف می‌کند؟ با او گرم و صمیمی باشید چرا که او به خاطر همین رفتارهاست که تا دیروقت کار می‌کند و با زدن یک تلفن از آمدن به آن قصر یخی(خانه) عذر و بهانه می‌آورد.

3. خانم‌های اهل پز
این نوع از زنان اغلب خودشان را به رخ دیگران می‌کشند و معمولا موارد بسیاری برای خودنمایی مقابل دیگران دارند. او می‌تواند خودش را در قالب یک شخصی در سمت رئیس، یا صاحب یک مرسدس بنز نشان دهد. تا زمانی که او به این کارش ادامه می‌دهد همسرش هم تاوان این فضائل و کمالات را می‌دهد.
در مواقعی که زن صحبت می‌کند همسرش ساکت است تا مبادا نسبت به صحبتهای زنش مخالفت کند. مشکل این زنان این است که آنها از همه موقعیت‌ها استفاده می‌کنند تا خودشان را به رخ دیگران بکشند و با این کارشان همسرشان را ناراحت و آزرده خاطر می‌کنند.

4. خانم‌های درحال تغییر
این خانمها در برخورد اول با آقایان بسیار خوب و دلنشین به نظر می‌رسند. آنها تمایلات جنسی بالایی دارند و اغلب لباسهای کوتاه بسیار جذابی می‌پوشند. همیشه آرایش می‌کنند و بسیار آرام صحبت می‌کنند. همیشه مراقب هستند موهایشان آشفته نشود و این را به همسرانشان هم تذکر می‌دهند.
آنها به همسرشان کمی اخم می‌کنند، لبهایشان را جمع می‌کنند و سرشان را هم به طرف همسرشان کمی خم می‌کنند. قبلا او هیچ کدام از این مشخصات را نداشت اما درحال حاضر همه این ویژگی‌ها را داراست. زمانی که همسرش از محل کار به خانه می‌رسد، احساس می‌کند که با زن جدیدی رو به رو شده است.
چنین تغییر چشمگیری حس اعتماد و اطمینان بین آنها را کم می‌کند. مرد در این لحظه نمی‌داند چه اتفاقی افتاده و فکر می‌کند که او را قبلا می‌شناخته است.

در اینجا شما با زنانی که مردان از آنها دوری می‌کنند آشنا شدید. مردان فقط زنانی را می‌خواهند که خودشان(واقعی) باشند. زنان سرد، زنان اهل پز، درحال تغییر را فراموش کنید. اجازه دهید همسرتان شما را هر آنچه که هستید ببیند و عاشقتان شود.

ابریشم 07-27-2010 10:02 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2834%29.gif آمادگی رویارویی با جنس مخالف
ازدواج به عنوان یکی از مهم ترین موضوعات خانوادگی باید در قالب و چارچوب خاص خود قرار گیرد و این که گفته شود زمانه تغییر کرده است و جوانان این دوره و زمانه با گذشته بسیار فرق کرده اند نمی تواند پاسخ منطقی و قابل قبولی باشد.
آمادگی رویارویی با جنس مخالف

نقش خانواده در شکل گیری ازدواج موفق
ازدواج به عنوان یکی از مهم ترین موضوعات خانوادگی باید در قالب و چارچوب خاص خود قرار گیرد و این که گفته شود زمانه تغییر کرده است و جوانان این دوره و زمانه با گذشته بسیار فرق کرده اند نمی تواند پاسخ منطقی و قابل قبولی باشد.
ازدواج به عنوان یکی از مهم ترین موضوعات خانوادگی باید در قالب و چارچوب خاص خود قرار گیرد و این که گفته شود زمانه تغییر کرده است و جوانان این دوره و زمانه با گذشته بسیار فرق کرده اند نمی تواند پاسخ منطقی و قابل قبولی باشد.
این جوانان هم درست در همان خانواده هایی رشد و پرورش یافته اند که جوانان سال های قبل بزرگ شده اند و تنها به سبب پیشرفت فناوری و گسترده شدن دامنه ارتباطات نمی توان جوانان را به حال خود گذاشت تا شریک زندگی شان را انتخاب کنند. بعضی از خانواده ها در این زمینه کوتاهی می کنند و دلیل شان هم این است که جوان هر کسی را که خودش انتخاب می کند می پذیرد و با او کنار می آید و اگر ما کسی را انتخاب کنیم مشکلات بعدی اش هم گریبان خودمان را می گیرد. پدر و مادر باید همراه و مشاور جوان باشند و با استدلال و منطق وی را قانع کنند که انتخابش درست است یا نادرست که بی گمان جوان نیز آن را خواهد پذیرفت.

در این خصوص با دکتر اسماعیلی به گفت وگو نشستیم.وی عضو هیئت علمی دانشکده روان شناسی دانشگاه تربیت معلم تهران درباره اهمیت نقش خانواده می گوید: ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است. وقتی زوج جوان ازدواج می کنند در واقع پایه های خانواده را شکل می دهند. اگر رابطه بین زن و شوهر را از این منظر نگاه کنیم درمی یابیم وقتی خانواده رو به کمال می رود که این رابطه سالم و برپایه اصول صحیحی شکل گرفته باشد. از این رو جوان باید معنای خانواده را بداند نه این که فقط از نظر عاطفی و روحی با فرد موردنظر خود مشترکاتی داشته باشد. بنابراین وقتی زوج جوان ازدواج می کنند ، اصولا با فضای جدید خانواده های یکدیگر روبه رو می شوند. پسر یا دختر در خانواده هایی متفاوت رشد کرده اند و عضو آن هستند و ویژگی های آن خانواده را دارند. وقتی آشنایی صورت می گیرد در کنار اشتراکات، بی گمان تفاوت هایی را هم خواهند دید.
اگر جوانان آمادگی مواجهه با تعارضات را نداشته باشند، نخواهند توانست زندگی مشترک موفقی را تجربه کنند و بیشتر در معرض آسیب های بعدی و طلاق هستند.

نگاهی به آمارهای طلاق و بررسی علل و عوامل این پدیده در جامعه کنونی ما نشان می دهد ازدواج هایی که در آن دختر و پسر پیوند مستحکمی با خانواده طرفین پیدا نکردند بیشتر در معرض آسیب و طلاق است. زیرا قواعد و آداب و رسوم و ویژگی های خاص خانواده ها را از هم متمایز می کند. وقتی ازدواج دو نفر بدون توجه به این قواعد صورت بگیرد، طبیعی است ازدواج آسیب پذیر خواهد بود.
خانواده ها باید در بستر مشترکات مهمی که با هم دارند تصمیم به پیوند ازدواج فرزندانشان بگیرند.اما گاهی اوقات پسر یا دختر نسبت به هم علاقه عاطفی پیدا می کنند و ازدواج خود را بی نیاز از مشورت و هماهنگی با خانواده ها می دانند، آن ها اغلب خارج از چارچوب خانواده عمل می کنند و وارد فرآیند چانه زنی می شوند و تصمیم خود را برای ازدواج با یک فرد خاص اعلام و برخواسته خود پافشاری می کنند.
در چنین مواردی والدین براساس هنجارها و تفاوت دیدگاه هایی که با جوان دارند، اغلب مخالفت می کنند و از سویی احساس می کنند ثمره تلاش شان در زندگی از بین می رود. مجموعه افکار، ایده ها، مصلحت ها و تجربیات متفاوت باعث می شود اغلب خانواده ها در برابر خواسته جوانان مقاومت کنند و تن به درخواست های آنان ندهند. اما مشکلی که هم اکنون در جامعه مشهود است، این است که موارد قابل توجهی از ازدواج ها خارج از فضای مشورت و توافق و همراهی خانواده ها صورت می گیرد. گرچه در نهایت ممکن است خانواده ها تسلیم خواسته جوانان شوند. اما هسته و ریشه های مشکلات به جای خود باقی می ماند و پس از فروکش کردن احساسات عاطفی و هیجانی، عشاق دیروز تبدیل به کینه توزان امروز می شوند.
شیفتگی های افراطی در جوانان به تصمیمات ناگهانی منجر می شود و خانواده ها را هم درگیر مشکل خودخواسته ای می کند که تبعات زیادی دارد.

مشورت با افراد باصلاحیت ازجمله خانواده و بستگان بسیار اساسی است به طوری که در اغلب موارد پدر و مادر بهترین مشاور جوانان هستند. دکتر اسماعیلی به نقش خانواده در تثبیت ازدواج جوانان اشاره می کند و می گوید: پس از ازدواج هم ارتباط و احترام خانواده ها به یکدیگر می تواند در محکم شدن پیوند ازدواج تاثیر داشته باشد.
پیوند عاطفی اولیه در ازدواج باید به پیوند عاطفی و ایجاد شبکه اجتماعی بین خانواده منجر شود.نکته قابل توجه این است که شیفتگی بین دختر و پسر به تناسب بهایی که هر یک برای آن می پردازند، آسیب هایی را به آنان وارد می کند. معمولا در سن نوجوانی و جوانی دختران عاطفی تر و آسیب پذیرتر هستند و این یک زنگ خطر جدی برای بسیاری از خانواده هاست. پسران اغلب در این سنین تحت تاثیر هیجانات جنسی به دختران گرایش پیدا می کنند. دختر اغلب وقتی با پسری ارتباط برقرار می کند می خواهد او را به عنوان مرد زندگی، همیشه همراه خود داشته باشد، یعنی خود را برای یک ارتباط طولانی آماده می کند. اما پسران اغلب به قصد ازدواج با دختران ارتباط برقرار نمی کنند و پس از فروکش کردن هیجانات خود از ازدواج سرباز می زنند، گاهی هم با توسل به شیوه های فریب و حیله به بهره برداری موقت از دختران دست می زنند.

گذشته از این در فرهنگ ما واژه زن ارزش خاصی دارد و توام با قداست و پاکی و حیاست. بر همین اساس پس از تشکیل پیوند عاطفی دختر، همان نسبتی که پیوندش ریشه دار و عمیق بوده است، دچار آسیب شدید می شود. توصیه ما به دختران این است که سعی کنند در دام احساسات و هیجانات گرفتار نیایند و چنانچه به قصد ازدواج با کسی ارتباط برقرار کردند حتما از مسیر خانواده ها و با مشورت آن ها صورت بگیرد.
دکتر اسماعیلی درباره آمادگی جوانان برای رویارویی با جنس مخالف می گوید: این آمادگی در واقع زمینه سازی می خواهد و باید از همان دوران کودکی فضای ایمن و سالم برای تربیت فرزندان فراهم شود تا اضطراب، بی اعتمادی، شک و تردید و فاصله عاطفی به وجود نیاید.
والدین و فرزندان باید احساس همدلی داشته باشند تا بتوانند حرف یکدیگر را بفهمند. اگر این حس وجود نداشته باشد و بچه ها از منظر عاطفی دچار خلاء شده باشند، به محض اولین برخورد عاطفی با جنس مخالف دچار هیجانات شدید می شوند.

بنابراین هر قدر والدین با بچه ها رابطه عاطفی و مثبتی داشته باشند، بچه ها کمتر به جست وجو و ارضای عواطفشان در خیابان می پردازند و کمتر دچار شیفتگی های مفرط می شوند. والدین در دوران نوجوانی می توانند نقش مشورتی ایفا کنند. بسیاری از مسائل در دوران نوجوانی برای آن ها به وجود می آید که نمی توانند آن را با والدین خود در میان بگذارند.منظور ما پدر و مادر صمیمی نیست. پدر و مادر علاوه بر صمیمیت باید مشاوران خوبی باشند و پس از جلب اعتماد آن ها یا خودشان کمک کنند یا آن ها را به سمت مشاوران دیگر سوق دهند. در قدم اول والدین باید این ضرورت را حس کنند که فرزند آن ها به مشورت نیاز دارد.
والدین باید توجه داشته باشند که بین ویژگی های رفتاری پدر و مادر و فرزند آن ها باید تعادلی وجود داشته باشد، محبت کردن همراه با آماده کردن او برای مقابله با مشکلات باشد. لذا فرزندی که محبت دریافت می کند باید صمیمیت را هم تجربه کرده باشد، باید مهارت های مختلف زندگی را یاد گرفته باشد. محبت تامین بی حد و حصر نیازهای فرزندان نیست بلکه باید آموزشی باشد. پدر و مادر باید بتوانند شخصیت فرزند را به طور همه جانبه پرورش دهند و مسائل اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و روانی را با نوعی آگاهی و دانش درآمیزند تا بتوانند فرزند عاقل و دانایی تحویل جامعه دهند.


ابریشم 07-27-2010 10:03 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif 7 نوع متفاوت از عشق!شما جزو کدام دسته اید؟
http://www.seemorgh.com/DesktopModul...iles/54133.jpg




مورا کلی وبلاگ نویس معروف انواع عشق را در هفت نوع متفاوت دسته بندی کرده که در قسمت زیر با هم می خوانیم:


1- عشق امیدوارانه یا عشقی که براساس خوش بینی زیاد بوجود آمده است: زمانیکه عاشق می شویم ،‌تصور می کنیم که آن فرد زندگی مان را متحول خواهد کرد ، ممکن است آن فرد به ما کمک کند تا ناراحتی و غصه های خود را فراموش کنیم و به ما آرامش هدیه کند ،‌اما بیشتر این نوع عشق ها در ظاهر آرام و منطقی به نظر می رسند.

2- عشق نجات دهنده : در این قسمت ما به خاطر این عاشق فردی می شویم که ما را از تنهایی نجات می دهد. به این نوع عشق ،‌عشق ناجی گفته می شود ؛ در این مرحله نیز مانند قسمت قبل فرد سعی می کند حقایق را نادیده گرفته و به خود امید واهی بدهد.

3- عشق به خاطر از خود متنفر بودن : در این مرحله ما به خاطر این عاشق می شویم که شخص مورد علاقه ما با مابدرفتاری می کند چرا که ما هم اعتقاد داریم که شایسته آن بدرفتاری ها هستیم. نمونه این آدم ها ، افراد بدزبان ، پرخاشگر و یا کسانی هستند که از طرف مقابل شان سوء استفاده جنسی می کنند. این دقیقا با عشق واقعی در تضاد است.

4- عشق خریدنی : در این قسمت ما برای این عاشق شخصی می شویم که فکر می کنیم این عشق باعث می شود زندگی ما دارای مفهوم و ارزش بیشتری شود . این عشق تقریبا مشابه عشق امیدوارانه است ، اما ممکن است این نوع عشق شدیدتر باشد ، شاید به خاطر این باشد که دیگر تحول و دگرگونی که در زندگی ما بوجود می آیدفقط ظاهری نیست.

5- عشق کاربردی : ما در این مرحله زمانی عاشق می شویم که متوجه می شویم علایق و آرزوها و هدف های فردی مشابه هدف های ماست. فکر می کنیم ممکن است این فرد به ما کمک کند تا سریع تر به هدف های مشترک مان برسیم.

6- عشق متضاد: این قسمت ما به خاطر این که فرد مورد نظر ما شخصیت مرموز و غیر قابل فهمی دارد عاشقش می شویم. او کارهای عجیبی انجام می دهد که ما را سرگرم می کند و برای ما جالب است. این فرد شخصیتی دارد که دقیقا متضاد با شخصیت خود ماست و ما به همین دلیل عاشقش می شویم. این عشق در نقطه مقابل عشق حقیقی قرار دارد.

7- عشق حقیقی: و در این قسمت ما زمانی عاشق فرد مقابل مان می شویم که شخصیت خودمان را در وی می بینیم. او فردی است که علایق و آرزوها و اخلاقی مانند ما دارد.

ابریشم 07-27-2010 10:04 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif ما به هم محتاجیم یا معتاد?!!

سوالی که اغلب زوج‌های جوان از مشاوران خانواده می‌پرسند این است که عادت به دوست داشتن یعنی چه؟ و اساسا چه اتفاقی می‌افتد که عشق تبدیل به عادت می‌شود؟ آیا عادت خوب است یا اینکه می‌توان همیشه مثل روزهای اول ازدواج عاشق بود؟ اصلا می‌توان عشق دایمی برقرار کرد؟ ...
اصولا ما آدم‌ها خیلی زود به هم شرطی می‌شویم یعنی اینکه ذهن ما عادت می‌کند در ساعات خاصی و به شیوه‌های خاصی و به شکل‌ خاصی تغذیه عاطفی شود، این یعنی عادت کردن به کسی که ما را با سبک و سیاق خودش تغذیه عاطفی می‌کند و چون این سبک همیشه ثابت است ما نسبت به آن شرطی شده و عادت می‌کنیم.


عادت، نه عشق
گاهی وقتی مدتی از رابطه زوجین می‌گذرد و ما به شناخت بیشتری نسبت به طرف مقابل می‌رسیم متوجه می‌شویم که این فرد آدم مناسبی نیست برای اینکه من عشق و علاقه خود را به پای او بریزم. اما متاسفانه به دلیل همین شرطی شدن یا عادت کردن نمی‌توانیم او را رها کنیم. به دلیل اینکه ذهن ما به ما ندا داده و از ما می‌خواهد که این تغذیه ادامه داشته باشد. این یعنی عادت کردن و وقتی این اتفاق می‌افتد خیلی از خانم‌ها و آقایان از اطرافیان کمک می‌خواهند تا از این بند رها شوند.


عشق یا عادت آسیب‌زا
عشق بعد از ازدواج می‌تواند تغذیه کننده باشد برای اینکه مشکلات را راحت‌تر تحمل کنند اما گاهی پیش می‌آید که دو طرف مطمئن می‌شوند که ادامه زندگی به ضرر خودشان و بچه‌ها است. یعنی همیشه اینجور نیست که تداوم یک زندگی 100 درصد به نفع خانواده باشد و گاهی آنقدر این رابطه مخرب و آسیب‌زا است که هم به زوجین و هم به بچه‌ها به شدت آسیب می‌زند. گاه اینکه بچه‌ها با یک والد به سلامت زندگی کنند -که البته به ندرت پیش می‌آید- خیلی بهتر از آن است که با دو والد و با آسیب زندگی کنند. پس هم می‌تواند جنبه مثبت داشته باشد و هم جنبه منفی. جنبه مثبت آن زمانی است که بخواهیم مشکلات را حل کنیم و به رابطه ادامه بدهیم وقتی که بودن ما در کنار یکدیگر به نفع خودمان و بچه‌ها است و جنبه منفی دارد زمانی که بودنمان به ضرر خودمان و بچه‌ها است ولی به خاطر عادت نمی‌توانیم رها شویم. گاهی بچه‌ای هم وجود ندارد اما چون طرفین به هم عادت کرده‌اند نمی‌توانند جدا شوند.


زمانی که عشق به عادت تبدیل می‌شود
در واقع عشق وقتی به عادت تبدیل می‌شود که ما زیبایی‌های فرد مقابل را نمی‌بینیم که این زیبایی، زیبایی ظاهری نیست بلکه ما مجذوب توانایی‌ها، استعدادها و رفتارهای زیبای این فرد می‌شویم که اینها آنقدر زیاد هستند که ما هر روز که کنار او هستیم و در درونش نفود می‌کنیم بیشتر گرفتارش می‌شویم و این یعنی عشق.
اما اگر در ادامه رابطه متوجه شویم که اینها دورنمایی از آن فرد بود وقتی دقت می‌کنیم می‌بینیم نه تنها هیچ‌کدام از این خصوصیت‌ها در این فرد وجود ندارد بلکه اتفاقا صفات منفی هم دارد که هیچ‌کدام خوب نیستند. در این رابطه دیگر عشقی وجود ندارد و ممکن است ما به علت شرطی شدن ذهن‌مان به این رابطه و این تغذیه عاطفی نتوانیم از آن جدا شویم در حالی که ادامه آن برای هیچ یک از ما مفید نیست و وقتی زیبایی بین دو نفر وجود ندارد عشق خراب می‌شود زیرا عشق در واقع از ما چیزی را می‌سازد که می‌خواهیم بشویم. وقتی این زیبایی وجود ندارد، عشق هم نیست.


ازدواج منطقی هم مشکل دارد
حال اگر یک فردی به صورت منطقی ازدواج کرد ولی بعد از مدتی فهمید این همانی نبوده که می‌خواسته چه‌طور؟ قطعا ما نمی‌گوییم هر کسی که منطقی ازدواج کرد دیگر هیچ مشکلی ندارد. آدم‌هایی هم هستند که منطقی ازدواج می‌کنند و مشکلاتی هم دارند و مشکلات‌شان را حل می‌کنند. اما نکته‌ای که هست این است که اگر فردی از نظر احساسی و عاطفی بگوید این همانی نیست که من می‌خواستم ما می‌گوییم که شما وقتی از نظر منطقی کسی را گزینش می‌کنید حتما در طول این گزینش‌ها و ارزیابی‌هایتان دقت کنید و ببینید که احساس عاطفی به او دارید یا نه؟ یا ممکن است بگویید احساس عاطفی‌تان صد در صد منفی است. در این‌صورت نیز انتخاب شما اشتباه خواهد بود زیرا صرف نظر از عوامل منطقی، حس خوب و دوست داشتن طرف مقابل نیز مهم خواهد بود.


ابریشم 07-27-2010 10:05 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif چرا عشق ما روز به روز كم رنگتر مي‌شود

بر خلاف تصور خيلي ها كه فكر مي كنند عشق يكباره پيدا مي شود و هميشه مي ماند و يا حتي بيشتر مي شود؛ واقعيت اينست كه عشق ممكن است يك لحظه ايجاد شود، اما همانند بذري است و در صورتي باقي مي ماند و رشد مي كند كه در زمين مناسبي جاي گيرد، آب و نور كافي به آن برسانيم؛ مرتب آفت كشي كنيم و به آن كود بدهيم و مستمراً به آن رسيدگي نمائيم.

چگونه عشق به مرور كمرنگ مي شود يا از بين مي‌رود؟
ما عاشق ايده‌ آلها و كمالها مي شويم و از نقصان ها مي گريزيم. شايد تعجب كنيد اگر بدانيد معمولا انسانها عاشق يك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود مي شوند و هنگامي كه اين تصوير ذهني را منطبق با يك دختر يا يك پسر در اطراف خود مي‌كنند، به آن نام عشق مي نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتي رشد مي يابد و قلب ما را به تپش وا مي دارد كه او خود را منطبق با تصوير ذهني ما ارائه دهد. و هنگامي كه به مرور او را متفاوت از ذهنيات خود بيينم ، عشق ما رو به افول مي رود. اما اينكه تصوير ذهني ما چگونه بايد در بيرون شكل بگيرد و حفظ شود نياز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، يعني اينكه بايد از مسير عقلاني و منطقي گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد ، نه به عكس . يعني عشق نبايد مادون فكر باشد. عشقي كه مادون باشد، و از سطح پائين تري برخوردارست ، ارزش ندارد تا برايش بميريم.
پس اگر در زندگي به مرور دريافتيم همسرمان از زير بار وظايف و مسئوليتهاي خود شانه خالي مي كند، لذتهاي خود را محور قرار مي دهد و هنوز « من» بودن محور فكري اوست. اينگونه مي شود كه كسالت مزمن عشق، را به چشم خواهيم ديد. از ديگر آفتهايي كه ما به عشق مي رسانيم ، مي توان به موارد زير اشاره كرد.

عدم انعطاف پذيري:
عدم انعطاف پذيري نسبت به مسائلي كه در زندگي با آن روبرو هستيم. مثلا اگر تعصب روي روش و سليقه هاي خود داشته باشيم. و به علاقه ها، سليقه ها و شيوه هاي زندگي همسرمان، مكرراً انتقاد كنيم يا از آن بدتر ، اهانت كرده يا مسخره بگيريم.

كمال گرايي افراطي:
از آنجا كه ما در ناخودآگاه عاشق « خوبي مطلق» ، « مثبت مطلق » و « كمال مطلق» شده ايم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبي ارزيابي كرده ايم ، به مرور اين ارزيابي خطا، خود را به ما نشان مي دهد و دچار مشكل مي سازد. او هرگز نمي‌تواند انتظارات و توقعات ايده آلي ما را بر آورده كند. او هم يك انسان مثل بقيه انسانهاست و بديهي است كه نقاط ضعف زيادي نيز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.

عدم مهارت هاي زندگي:
مهارت هاي كافي جهت رسيدگي به بذر عشق را نداريم. مهارتهاي ارتباطي زندگي را كسب نكرده ايم ، مقابله با تنش ها و مشكلات را تجربه نكرده ايم ،‌نحوه سازگاري با مسائل زندگي را نياموخته ايم ، همه و همه موجب ناكارآمدي ما در ايجاد عشق و آرامش در زندگي مي شود

عدم رعايت حريم خانواده و مرزهاي زندگي:
به وظايف خود در زندگي آگاهي نداريم يا مرزهاي مسائل زندگي و مشكلات خانواده را رعايت نمي كنيم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بيرون منتقل مي كنيم . مشكلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان ،‌فاميل ، حتي همسايگان و ... در ميان مي گذاريم يا در حيطه و مرزهاي همسرمان دخالت مي كنيم و به نام عشق و دوست داشتن وي را كنترل كرده و در قفس نامرئي انتظارات خودمان، او را محبوس و زنداني مي كنيم. مثلا به علائق او ، دوستان وي،‌نحوه لباس پوشيدن او، شيوه راه رفتن و حتي طرز تفكر و احساسش گير مي دهيم و او را در تنگنا قرار مي دهيم. و در نهايت آزادي را از او مي گيريم.

مشكلات شخصيتي و انتظارت غير واقع:
توقعات بيجايي به لحاظ مسائل شخصيتي خود، از همسرمان داريم. كه بر آورده شدني نيست و برآورده نمي شود. مثلا يك نفر با اختلال شخصيت وسواسي، زياد نكته سنجي مي كند و معيارهاي زيادي در ذهنش دارد و با ريزبيني بيش از حدي كه به همسرش نشان مي دهد و او را در چهارچوب خشك و در قالب معيارهايي كه تعيين مي كند؛ حبس مي كند و عرصه را بر او تنگ مي كند. يا كسي كه اختلال شخصيت پارانوئيدي دارد و بدبين است ، با سوء‌ظن ها و بدبيني ها خود و حسادت و توهم توطئه هايي كه در ذهن خود، آنها را مي بافد، همسرش را هميشه در نقش يك دشمن و جاسوس مي بيند.

لذت طلبي و خودكامگي:
ما مي بايست در چهارچوب خانواده، خود را مقيد به بعضي امور كنيم. وقتي كه لذتهاي خود را كه در خارج از خانواده است به صورت افراطي دنبال مي كنيم و توجهي به خواست و ميل خانواده نداريم . به مرور زندگي يك طرفه و بي روح مي شود. زن و شوهر هر كدام دنبال تمايلات خاصي در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از يكديگر را فهم نمي كنند.

عدم مهارتهاي ارتباطي:
نمي توانيم ارتباط موثري با همسرمان بر قرار كنيم، حرف هم را نمي فهميم. هر كدام به ظاهر منطقي صحبت مي كنيم ، ولي نمي توانيم يكديگر را قانع كنيم. توجه كافي به احساسات ، خواسته ها و صحبتهاي يكديگر نداريم . گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دريغ مي كنيم. در رساندن حرفهاي خود به يديگر آنها را تحريف مي كنيم يا آنقدر مبهم رفتار مي كنيم يا صحبت مي كنيم كه ديگري را به خطا مي اندازيم. در واقع مهارتهاي ارتباطي را نمي دانيم.

اگر گويند «لحظه ايست روئيدن عشق .... »؛ پس اين هم شايد درست باشد كه «لحظه ايست مردن عشق.»
ولي عشق عميق تر از آنست كه لحظه اي خلق شود يا در لحظه اي بميرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختي و زمان است و هم از بين رفتن آن به علت مسائل مختلفي است كه در طي زمان و به وسيله زوجين ايجاد مي گردد.
آنچه كه اكثراً افراد با هم اشتباه مي گيرند؛ «هوس » و « عشق » است.
هوس : ميلي شديد براي پاسخ آني به يك نياز جسماني و رواني است كه به خود رنگ رمانتيك مي گيرد و يك استدلال به ظاهر عقلاني نيز در پي دارد و پس از ارضا تا زمان نياز بعدي محو مي شود.



ابریشم 07-27-2010 10:06 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28452%29.gif دوباره با هم می سازیم
دكتر كارپمن و دكتر اریك برن در مورد این مسئله كه چرا افراد مجرد و متاهل از روابطی معنادار و شادی‌بخش بهره‌مند نیستند، تحقیق كردند. آن‌ها در مورد این موضوع اتفاق نظر داشتند كه بسیاری از زوج‌ها نمی‌توانند راجع به مشكلات خود با یكدیگر صحبت كنند. آن‌ها نمی‌توانند خواسته‌های خود را در قالب جملاتی صریح و روشن بیان نمایند. دكتر كارپمن می‌گوید: «آن‌ها باید بیاموزند كه احساسات درونی خود را پیدا كنند و بدانند كه واقعاً چه چیزی می‌خواهند و بعد از آن خواسته‌ها را ابراز نمایند بدین ترتیب بسیاری از مشكلات آن‌ها حل خواهد شد». هدف از این روش این است که در روابط زناشویی نوعی صمیمیت ایجاد شود و طرفین با بازگو کردن احساسات و انتظارات خود بتوانند نوع مشکل را شناخته و با آگاهی بیشتر به رفع آن بپردازند.
دكتر كارپمن موانع زیر را بر سر راه داشتن روابطی صمیمی شناسایی كرده است . او می‌گوید گاهی فرد موضوع مهمی دار‌د كه می‌خواهد راجع به آن با همسرش صحبت كند ولی طرف مقابل این ارتباط را سد می‌كند و رابطه صمیمانه آن‌ها به یكی از این چهار طریق سد می‌شود:

* مهربانی افراطی: یك فرد با مهربانی بیجا در بین صحبت‌های همسرش وقتی متوجه می‌شود که او مشكلی دار‌د در عوض گوش شنوا بودن برای همسرش با گفتگویی محبت‌آمیز از اهمیت مشكلش می‌كاهد و بدون پرداختن به مشكل، نیاز لحظه ای او را به محبت برطرف می نماید و این در حالی است که باید با گفتگویی صحیح به بررسی دقیق مسئله پرداخت و ریشه های مشکل ساز قضیه را شناخت.
در حالت صمیمی شدن زوج‌ها نسبت به یكدیگر پذیرا هستند .


* تندی: همسر با ترك ناگهانی گفتگو مانع ایجاد صمیمیت می‌شود در را به هم می‌كوبد، اتاق را ترك می‌كند و می‌گوید: «نمی‌خواهم راجع به آن صحبت كنم» و با رفتارهایی تند و ناگهانی رابطه را قطع می‌كند. بدین ترتیب طرف مقابل دچار ترس می‌شود و چنین برداشت می کند که موضوع اکنون هیچ گاه قابل حل نخواهد بود و همسرم مایل به درک خواسته های من نیست.

* پنهان‌كاری: همسر با پنهان نگه داشتن اطلاعات، نوازش‌های مثبت و یا احساسات خوبی كه می‌توانند در حل مشكلات ارتباطی مفید واقع شوند، مانع ایجاد صمیمیت می‌شود.

* طفره رفتن: همسر با رفتار طفره‌آمیز با عوض كردن موضوع و دور كردن دیگری از مسئله، از بیان مورد اصلی اجتناب می‌ورزد. گاهی موضوع اصلی فراموش می‌شود و یا این‌كه احساس می‌كند تلاش برای برگشتن به آن، بیهوده است و ارزشی ندارد.









دكتر كارپمن، برای ایجاد صمیمیت بیشتر بین زوج‌ها، در هنگام صحبت در مورد اموری كه برایشان مهم است چند راهکار مهم ارائه می دهد .
* گرامی داشتن: همسران با کسب این مهارت به یكدیگر اجازه می‌دهند كه به وسیله رفتار كلمات، لحن صدا و نوازش بدنی این پیا‌م را به یكدیگر بدهند كه همانند گنجینه‌ای برای هم ارزشمند هستند؛ به یكدیگر توجه نموده و روابط برایشان بسیار با اهمیت است. یكدیگر را گرامی می‌دارند و رفتاری در پیش می‌گیرند كه طرف مقابل زیبا، جذاب و قدرتمند به نظر برسد. چنین همسرانی در هنگام گفتگو در مورد هر موضوعی حداقل با ده درصد از صحبت های طرف مقابل موافقت دارند و به همین ده درصد توجه می‌نمایند و از هما‌ن‌جا شروع به ساختن رابطه نماید.

زوج‌های متعهد برای حل مشكل خود آنقدر تجزیه و تحلیل می‌نمایند تا آن را حل كنند، آن‌ها صبور هستند و هر یك خود را در حل مسئله به وجود آمده مسؤول و متعهد می‌داند.
* توانایی صمیمی شدن: این روش در ابتدا بازخوردی غیركلامی است. در این حالت زوج‌ها نسبت به یكدیگر پذیرا هستند و با رفتاری كه از خود بروز می‌دهند یكدیگر را دعوت می‌كنند تا هر آنچه را كه می‌خواهند بگویند.وقتی شخصی احساس کند مورد پذیرش دیگری است نیمی از ادراک های منفی خود را از دست می دهد و با آرامش بیشتری مشکل ذهنی خود را مطرح می نماید.

* رها شدن: زوجین حوادث و مشكلات گذشته خود را بیان می‌نمایند و افكار و احساسات درونی خود را آشكار می‌سازند. نقاب‌های خود را به سویی نهاده و می‌گویند كه صحبت از چه چیزی برایشان دشوار است همچنین به یكدیگر فرصت توضیح و دفاع می‌دهند. و هیچ‌گاه از آنچه كه آشكار می‌شود در آینده سوء استفاده نمی‌كنند.

* تعهد: زوج‌های متعهد برای حل مشكل خود آنقدر تجزیه و تحلیل می‌نمایند تا آن را حل كنند، آن‌ها صبور هستند و هر یك خود را در حل مسئله به وجود آمده مسؤول و متعهد می‌داند. هیچ یک سعی ندارند به دنبال مقصر باشند بلکه هردو خلاقانه به فکر مسئله گشایی بوده و زمینه را برای آزمون و خطا و کشف راه حل مفید فراهم می کنند. و هر دو با مشارکت یکدیگر در این امر تلاش می کنند.

ابریشم 07-27-2010 10:09 AM

چطور می‌شود عشقمان را در زندگی متزلزل امروز جاودانه کنیم !
اولین بار و اولین لحظه ای که عشق خود را دیده اید را به‌یاد دارید ؟آیا میدانید راز جاودنه شدن یک عشق چیست؟با ما همراه باشید تا عشقتان جاودانه شود...

اولین بار و اولین لحظه ای که عشق خود را دیده اید را به‌یاد دارید ؟ خاطرتان هست چه حسی داشتید آیا این حس را بعنوان حسی برتر می‌شناسید و آن را هنوز باور دارید ؟ زمانی که به چشمان او خیره شدید و در چشمان ‌یکدیگرزل زدید آیا می‌دانید چه حسی داشتید ؟ این لحظه اگر تداوم پیدا کند جزوء بهترین لحظه‌های هر فردی در زندگی اش می‌باشد . در همان لحظه احساس می‌کنید که خدا را چقدر دوست دارید که این لحظه و این صحنه را برای شما فراهم کرده است . و در دل آرزو می‌کنید ای کاش این لحظه و از همه مهم تر شخصی که او را دارید چه زن و چه مرد تا ابد متعلق به شما باشد و در کنار هم باشید.
حال چه کنیم که این عشق را تداوم بیشتری ببخشیم و تا ابد این لحظه ، لحظه‌ی که به چشمان‌یکدیگر زل زدیم و پدیده ای به اسم عشق در چشمانمان متولد شد، جاودان باشد ؟

ما چند توصیه برای شما داریم :

اولین توصیه این است که‌یادتان باشد بر روی زمین زندگی می‌کنید نه درهیچ جای دیگر !! این جمله‌یعنی چی و چه معنایی دارد؟‌یعنی اینکه زمانی که افراد عاشق‌یکدیگر می‌شوند ، خود را خارج از بعد زمان و مکان می‌بینند و خیال می‌کنند که بال دارند و از روی زمین پرواز کرده اند ودر آسمان آبی اوج گرفته اند و خود را در اوج می‌بینند و زمانی بر روی زمین فرود می‌آیند که رابطه شان به بن بست خورده است و از اوهام به بیرون آمده اند . اما چه باید کرد ؟ باید معمولی رفتار کرد نه خیلی درحد افراط و به شرط اینکه به رفتارمان آگاه باشیم و بدانیم چه شخصی را انتخاب کرده ایم و عاشق او شده ایم باید در همه‌ی این موارد با هوشباری کامل برخورد کرد . عشق به همراه آگاهی می‌تواند به خوبی پیش برود و سمت و سوی خود را پیدا کند. و خدا به ما ،انسان‌ها اجازه می‌دهد پیش برویم چون همه‌ی ما حق انتخاب داریم و می‌توانیم تصمیمات خود را اجرا کنیم برای همین خدای‌یکتا به ما آزادی عمل می‌دهد تا جای که آگاهی مان هدایت مان می‌کند پیش برویم .
از عشق خود‌یک فرد ایده آل نسازید ، او را همان طور که هست بپذیرید نه کمتر و نه بیشتر تا بعدا که رابطه تان با او به بن بست رسید و قصد ترک او را داشتید ، دچار نا امیدی و افسردگی نشوید .

دومین توصیه ما این است که از زمان حال استفاده کنید :معمولا افرادی که عاشق شده اند دلایلی که عقلشان ارائه می‌دهد با دلایلی که قلبشان می‌گوید با هم تناقض دارند و مشابه‌ یکدیگر نیستند . برای همین معمولا به دلایل قلب خود گوش می‌دهند تا عقلشان . زیر شکوفه های عشق را در دل خود احساس می‌کنند و متوجه می‌شوند که نگاهشان با سابق فرق دارد و حتی احساسشان به زندگی فرق کرده است . دلشان می‌خواهد بیرون بروند ، به آسمان آبی نگاه کنند و احساساتی از این قبیل که نشان دهنده‌ی این است که شخص مورد نظر عاشق شده است . پس حالا که از صحبت‌های قلبتان پیروی می‌کنید تا انتها بروید و به پاسخ درست برسید . و سئوالاتی از قبیل اینکه آیا او واقعا مرا دوست دارد‌یا نه ؟ هنگامی‌که مرا می‌بیند چه احساسی دارد ؟! مرا زیبا ، جذاب ، و ..می‌بیند ؟ اصلا هنگامی‌که مرا می‌بیند چه احساسی دارد ؟ سئوالاتی از این قبیل را ترک کنید و به آنها اعتنا نکنید . به این سئوالات علامت استپ را نشان دهید تا دیگر جای پیش روی نداشته باشند ! حالا که وارد این مسیر شده اید به عشق خود اعتماد کنید و او را آزاد بگذارید و تصمیمات و فکر‌های نادرست خود را کنار بگذارید.این قدر فکر خود را روی اعمال عشقتان متمرکز نکنید و مدام او را با شخص دیگری مقایسه نکنید هر کسی خوبی‌ها و بدی‌هایی دارد همه‌ی انسان‌های مثل هم نیستند . او را در زمان حال و همین طور با همین ظاهر ،طرز رفتار ، و ... که قبول کرده اید ببینید نه با تصویری که در آینده به آن تبدیل خواهد شد .

سوم اینکه راجع به مسائلی که پیش می‌آید با عجله تصمیم گیری نکنید ،چون معمولا هنگامی‌که به سرعت تصمیم می‌گیرید ، به همان سرعت هم پشیمان می‌شوید ، و گاهی برای پشیمانی دیگر خیلی دیر است و دیگر راهی برای بازگشت ندارید . پس اولین شرط این است که اگر در رابطه با مشکلی مواجه شدید ، اجازه توضیح را به طرف مقابل بدهید چون ممکن است دچار سوء تفاهم شده باشید و رابطه‌ی قشنگ شما بر اساس‌یک موضوع جزئی و بی اهمیت به پایان خود برسد .چون همه‌ی انسان‌ها برای کارهای که انجام می‌دهند توضیحی قاطعانه دارند پس اول توضیحات را گوش دهید و بعد نوبت قضاوت می‌رسد. همه‌ی انسان‌ها حق دارند قبل از آن که حکمی‌برایشان صادر شود از خود دفاعیه ای را ارائه دهند . و گاهی بعضی از افراد خود را از دید مخاطبشان دور می‌کنند زیرا نمی‌خواهند با او در ارتباط باشند تا به صحبت‌هایش گوش دهند پس این شما هستید که به تنهایی رابطه تان را از بین می‌برید . اجازه دهید طرف مقابلتان نیز از خود دفاع کند. زیرا زمانی که عصبانی هستیم و هیجان زده هستیم تصمیم می‌گیریم و‌یک سری خطوط و راههایی را به اشتباه تا انتها می‌رویم .
این موضوع را بخاطر داشته باشید که هر لحظه در زندگی هر‌یک از انسان‌ها می‌تواند جادویی را به وجود اورد و این جادو بسته به رفتار هر‌یک از ما می‌تواند ، جادویی مثبت و خوب و‌یا حتی جادویی منفی و بد باشد . اگر جادو‌یمان خوب باشد و باعث وصل شدن‌ها و اتصالات میان آدم‌ها باشد هرگز از آن‌یاد نمی‌کنیم ، اما اگر این جادوی را منفی ببینم و معتقد باشیم که باعث جدایی ما از‌یکدیگر شده است مدام در فکر آن هستیم و به هر جایی می‌رویم ازآن صحبت می‌کنیم که این جادوی زندگی ما راتغییر داده است و ما را از خوشبخت بودن و دوران خوشبختی خارج ساخته است . شرط بعدی این است که تمایلات و خواسته‌های افراطی خود را کنترل کنید . رازی که در می‌توانیم‌یک رابطه را دوام بیشتری ببخشیم در این جا نهفته است ؟

چهارمین مورد ،باید خودتان را در برابر خواسته‌ها و گفتگو‌های که می‌دانید نباید گفته شود کنترل کنید تا آنها را به زبان نیاورید. اگر کسی عاشق واقعی باشد ، صبح که بیدار می‌شود با‌یاد و خاطر عشقش بیدار می‌شود و شب هنگام که می‌خواهد بخوابد باز هم با‌یاد او به خواب می‌رود پس اولین و آخرین نفری که با او بیدار می‌شود و با او به خواب می‌رود عشق و همسر است . فقط به او اجازه می‌دهید شما را از خواب بیدار کند و در طول روز مدام به‌یاد او هستید پس چنین شخصی که اینقدر به او فکر می‌کنید و در تمام ساعات روز ، بخشی از ذهن شما به‌یاد او اختصاصدارد این ارزش را دارد که به خاطر او از بعضی از خواسته‌هایتان صرف نظر کنید تا هنوز دیر نشده است .


ابریشم 07-27-2010 10:10 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2834%29.gif دلایل مردان برای عشقی که به زنها ابراز می‌کنند
دلایل مردان برای عشقی که به زنها ابراز می‌کنند

http://people.bu.edu/wwildman/WeirdW...er/jokes_1.jpg




در اینجا فهرستی از اظهار نظرهایی که در Paolo Coelho Newsletter جمع آوری شده است، عنوان می‌شود.

ما مردها زنها را دوست داریم چون:

*چون همیشه احساس می‌کنند جوانند، حتی وقتی پیر می‌شوند.

*چون هر وقت کودکی را می‌بینند لبخند می‌زنند.


*چون در همسرداری به گونه ای رفتار می‌کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد

*چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز بکار می‌گیرند و هرگز برای کاری که انجام می‌دهند توقع تشکر ندارند.


*چون سراغ مسائل غیر اخلاقی نمی‌روند.

*چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل می‌کنند شکایتی نمی‌کنند. حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالن‌های ورزشی

*چون آنها ترجیح می‌دهند سالاد بخورند.

*چون فقط عاشق پیش غذاها ی متنوع و رنگارنگ و آرایش ملایم و زیبا هستند در حالیکه ما عاشق نوشیدنی‌های مخرب هستیم.


*چون برای حل مشکلات، روش های خاص خودشان را دارند؛ روش هایی که ما هرگز درک نمی‌کنیم و همین ما را دیوانه می‌کند.

*چون دقیقا" وقتی دیگر خیلی دوستمان ندارند، با ترحم به ما می‌گویند: " دوستت دارم" ؛ تا ما متوجه بی علاقگی آنها نشویم.


*چون آنها می‌توانند مثل مردها بلوز و شلوار بپوشند و سر کار بروند، درحالیکه مردها هرگز جرئت نمی‌کنند دامن بپوشند و بروند سر کار.


*چون ما از آنها متولد شده‌ایم و به سوی آنها نیز باز می‌گردیم.


ابریشم 07-27-2010 10:11 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif زبان عشق(تكنيك بيان تصويري)

"یک بیان تصویری احساسی بیش از هزاران لغت ارزش دارد!" –گری اسمالی

آیا تا به حال برایتان اتفاق افتاده که بخواهید حرفی به همسرتان، دوستتان، یا رئیستان بزنید و نتوانسته باشید منظورتان را به او برسانید؟ یا احساسی را از ته قلبتان بروز داده باشید و طرفتان متوجه آن نشده باشد؟ درست مثل این می ماند که به یک زبان کاملاً جدید حرف می زنید. تقریباً در 80% از خانواده ها، مردها در مورد همسرشان زبانی که زبان عقل خوانده می شود را به کار می گیرند، درحالیکه خانم ها از زبان قلبشان برای حرف زدن با همسرشان استفاده می کنند. مردها، عموماً منطقی، واقع بین، و جزئیگرا هستند و خانم ها در مقابل دوست دارند افکار، احساسات، اهداف و آرزوهایشان را به زبان بیاورند. درنتیجه این دو تفاوت، خیلی از خانم ها یادشان می رود که ممکن است همسرشان نیازها و دغدغه های آنان را متوجه نشود. در اکثر موارد، زن و شوهر به دو زبان مختلف صحبت می کنند.
عصبانی شدن از یک مرد برای تشویق او برای پا گذاشتن به یک سطح درک عمیق تر، ندرتاً موثر واقع می شود. در عوض چرا نباید از قوی ترین ابزار گفتگویی که می شناسیم برای کمک به همسرمان برای رسیدن به درکی عمیق تر از احساسات و افکار ما استفاده کنیم؟ ما این ابزار را بیان تصویری احساس می نامیم. بدون اغراق باید بگویم که موارد زیادی از روابط را دیده ایم که بااستفاده از این تکنیک به ارتباطی فوق العاده تبدیل شده اند که عقل و دل را در یک زمان تحت تاثیر قرار می دهد. توانایی اصلی این تکنیک این است که می تواند بین منطق (قدرت طبیعی مردان) و احساس (قدرت طبیعی زنان) پل بزند.

این ابزار، یک ابزار ارتباطی است که احساسات و منطق فرد را به طور همزمان درگیر کرده و تحریک می کند و باعث می شود که حرف یکدیگر را بهتر بشنویم و تجربه کنیم.

بیان تصویری بدون شک راهی عالی برای رساندن حرف هایمان مستقیماً به دل شنونده است. اما این تکنیک ارتباطی می تواند به دیگران کمک کند که حرفتان را فوراً درک کنند. اجازه بدهید کمی درمورد این درک آنی توضیح بدهیم. اگر من می خواستم ابراز کنم که چقدر برای یک نفر احترام قائل هستم، ممکن بود بگویم که، "واقعاً فکر میکنم که تو فوق العاده ای!" البته بد نیست اما به طور کامل نمی رساند که آن فرد از چه ارزشی برخوردار است. اما می توانستم هم بگویم، "واقعاً برایت ارزش قائلم—تو منو یاد بزرگترین الماس جهان می اندازی!" آیا جمله دوم حس ارزش عمیق تری را نمی رساند؟ با این جمله فرد مقابلم به خوبی می تواند تصور کند که چه ارزشی پیش من دارد. حالا اگر می خواستم بگویم که رفتار یک فرد تا چه حد احمقانه است چه؟ به جای اینکه بگویم، "این چه رفتار عجیبیه!" می توانم بگویم، "یه پله با جنون محض فاصله داری!" تفاوت این جملات در احساسی است که در فرد مقابل ایجاد می کند. به خاطر همین است که میگوییم، یک تصویر به اندازه هزاران کلمه ارزش دارد.


هفت قدم تا خلق بیان تصویری
1) هدفی مشخص پیدا کنید. مهمترین مسئله اینجا این است که هدفتان را پیدا کنید: می خواهید افکار و احساساتتان را روشن کنید؛ به یک سطح عمیق تر از صمیمیت برسید؛ کسی را تحسین یا تشویق کنید؛ یا دوستانه نصیحت کنید. دلیل اینکه یافتن هدف اهمیت زیادی دارد و ضروری است این است که نوع بیانات تصویری که می خواهید خلق کنید را به شما دیکته می کند.

2) علایق فرد مقابل را در نظر بگیرید. این قدم، قدم بسیار مهمی است. فقط درصورتی فرد مقابلتان حرف شما را متوجه خواهد شد که آن را با توجه به علایق او خلق کنید. به عبارت دیگر، اگر حرفتان مورد علاقه آن فرد نباشد، هیچ تاثیری در او نخواهد داشت. برای مثال، اگر همسر من بخواهد از یک بیان تصویری برای اصلاح رفتار شلختگی من استفاده کند، باید علایق من را در نظر بگیرد. ازآنجا که من علاقه زیادی به ماهیگیری دارم، او می تواند آن تصویر را حول ماهیگیری بسازد. اما اگر مثلاً می خواست حرفش را به چیزهایی مثل گلکاری یا آشپزی ربط دهد، چون اصلاً علاقه ای به این کارها ندارم، نمی توانستم به راحتی خودم را به تصویری که برایم می سازد، مرتبط کنم. پس، اگر میخواهید بیشترین تاثیر را در طرف مقابلتان بگذارید، علایق او را بشناسید. برای شناختن علاقه یک فرد می توانید از شغل او، غذاهای مورد علاقه اش، کتاب هایی که میخواند، فیلم هایی که می بیند، آهنگ هایی که گوش می کند یا از این قبیل کمک بگیرید.

3) از چهار چشمه خستگی ناپذیر استفاده کنید. وقتی هدفتان را پیدا کردید و علایق فرد مقابل را نیز شناختید، می توانید از چهار چشمه برای خلق تصویرتان استفاده کنید. این چهار چشمه عبارتند از:
- طبیعت و شگفتی های آن (گل ها، درختان، ابرها، رودخانه ها و ...)
- اشیاء روزمره ( اتومیل، الماس، کامپیوتر و ...)
- داستان های خیالی (هر داستانی که می توانید با تخیلتان بسازید)
- تجربیات و خاطرات گذشته (به نظر ما این قوی ترین چشمه است چون فرد قبلاً آن احساسات را لمس کرده است. تنها کاری که باید بکنید این است که تلنگری به آن خاطرات بزنید.)

4) داستانتان را تمرین کنید. یادتان باشد که "کار نیکو کردن از پر کردن است." اگر زمان بگذارید و به اندازه کافی تلاش کنید تا تصویری بامفهوم و پرمعنی بسازید، مطمئناً تاثیرگذار خواهید بود.

5) زمانی مناسب و بی دغدغه انتخاب کنید. بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که حرفتان را در زمان نامناسب منتقل کنید. مثلاً وقتی طرفتان قرار دارد و دیرش شده است و درست قبل از اینکه از اتاق بیرون برودف یا وقتی بچه ها دور و برتان هستند یا دیروقت که او خوابش می آید و یا ...این زمانها تاثیر تصویر را شما از بین خواهند برد. پس زمانی را انتخاب کنید که از هر لحاظ برای آن کار مناسب باشد.

6) پشتکار داشته باشید. اگر بارها و بارها شکست خوردید، امید و پشتکارتان را از دست ندهید. بعضی وقت ها طرف مقابلتان تصویری که ساخته اید را درک نمی کند یا اتفاقی می افتد که حرفتان تاثیر نمی گذارد. اگر چنین اتفاقی افتاد، دلسرد نشوید. راه دیگر، زمانی دیگر یا محلی دیگر را انتخاب کنید.

7) بیان تصویری خود را جاودانه کنید. وقتی توانستید یکی از چراغهای خانه را روشن کنید، سراغ بقیه چراغها بروید. این یعنی می توانید از تصویری که خلق کرده اید و تاثیر گذاشته استفاده کنید، سوالهای بیشتری بپرسید، یا بعدها جزئیات بیشتری به آن اضافه کنید و درصورت لزوم دوباره از آن استفاده کنید.

روابط ناخوشنود و خسته کننده زیادی بعد از استفاده از تکنیک بیان تصویری تغییر کردند. این تغییر با جادو و جمبل اتفاق نیفتاد و آن مشکل عمیق ناگهانی محو نشد. برای حل مشکلات، زوج باید بطور مداوم روی آن کار کنند و برای حل آن به خدا توکل کنند. اما تکنیک بیان تصویری که برایتان شرح دادیم، به حتم تغییر ایجاد میکند. شاید اول کار مایوس شوید و هر قدم خسته کننده به نظر برسد اما پشتکارتان را نباید از دست بدهید. به راهتان ادامه دهید و مطمئن باشید زودتر از آنچه که فکر می کنید به نتیجه خواهید رسید.


ابریشم 07-27-2010 10:12 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif چرا عاشق میشوید؟

فرضیه‌های متعددی در مورد اساس زیستی عاشق شدن وجود دارد. برخی می‌گویند كه عشق نتیجه اوج‌گیری میزان ماده فنیل اتیل آمین، مولكولی پیام‌دهنده در مغز است كه ساختمان شیمیایی مشابه آمفتامین دارد. برخی دیگر افكار ناخوانده عشق را به كاهش یافتن سیستم‌های سروتونین، یك ماده شیمیایی پیام‌رسان دیگر در مغز، نسبت می‌دهند اما داناتلا مارازیتی و دومنیكو كاناله، دو پژوهشگر از دانشگاه پیزا در ایتالیا، استدلال می‌كنند كه عاشق شدن عاطفه‌ای است كه به اضطراب و ترس مربوط است...
آنها معتقدند كه افراد اغلب در شرایط ترس‌آفرین پیوندهای قوی عاطفی و صمیمی‌ برقرار می‌كنند. مارازیتی و كاناله برای آزمودن نظراتشان در یك بررسی به مقایسه تعدادی فرد جوان كه به تازگی عاشق شده بودند با تعدادی فرد دیگر كه عاشق نبودند به‌عنوان شاهد پرداختند. پژوهشگران در هر كدام از اشخاص میزان هشت هورمون مختلف را در خون اندازه گرفتند. یافته اصلی آنها این بود كه میزان كورتیزول، یكی از هورمون‌های اصلی كه در هنگام استرس در بدن ترشح می‌شود، در گروه افراد عاشق بالاتر است. جالب توجه اینكه در مردان درگیر عشق میزان‌ تستوسترون ـ هورمون جنسی كه مسوول ایجاد میل جنسی، رفتار پرخاشگرانه در هر دو جنس مرد و زن است ـ كمتر از مردان غیرعاشق بود اما در زنان، عاشق شدن، میزان تستوسترون را افزایش داده بود. پژوهش‌های قبلی به وسیله مارازیتی و همكارانش نشان داده بود كه احساس عاشق بودن معمولا تا مدت معینی ادامه پیدا می‌كند بنابراین او و كاناله میزان هورمون‌ها را اندازه‌گیری كردند، یعنی تعدادی از گروه عاشقان چند ماه بعد، یعنی در زمانی كه هنوز رابطه‌شان را با معشوق حفظ كرده بودند اما گزارش می‌كردند كه آرام‌تر شده‌اند و دیگر به آن اشتغال خاطر ندارند. در این هنگام میزان هورمون‌های آنها به سطح عادی بازگشته بود.

چرا شبیه‌ها جذب هم می‌شوند؟
حتی شباهت‌های به ظاهر بی‌معنا ممكن است ما را به سوی خود جذب كنند. روزهای تولد مشابه، نام خانوادگی مشابه و حتی مشابهت حرف اول نام كوچك ممكن است افراد را برای یكدیگر جذاب‌تر كند. روان‌شناسان این امر را به خودپسندی پنهانی نسبت می‌دهند. جان‌ تی‌جونز، روان‌شناس در آكادمی‌ نظامی‌ آمریكا و همكارانش در مقاله‌ای كه در نشریه روان‌شناسی شخصیت و اجتماعی به چاپ رساندند هفت تحقیق را جمع‌بندی كردند كه در بررسی نقش این خودپسندی پنهانی در روابط میان فردی به عمل آورده بودند. آنها از سوابق اجدادی و سایر انواع اسناد استفاده كردند تا نشان دهند افراد با احتمال بیشتری با كسی ازدواج می‌كنند كه اسم كوچك یا اسم خانوادگی‌اش با اسم آنها مشابه باشد. برای مثال تجزیه و تحلیل فهرست شماره‌های تلفن نشان داد كه مردان با نام چارلز با احتمال بیشتری از حد شانس و اقبال با زنانی كه نام شارلوت دارند، ازدواج می‌كنند. همین امر در مورد مردان با نام رابرت و زنان با نام رابرتا، پل و پائولا و... هم صدق می‌كرد.


ابریشم 07-27-2010 10:12 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2834%29.gif احتکار عشق ،ممنوع!

احسان در خانواده
خانواده یک پدیده اجتماعی است و این پدیده معلول جذب و انجذاب زن و مرداست ، در حقیقت این جاذبه و کشش است که عامل بقا و استمرار و حفظ پیوند درخانواده شده است .
زمانی که یک زن و مرد خود را از لحاظ جسمی ، روحی ، ظاهری ، عاطفی واخلاقی برای شروع یک زندگی مشترک و با هم بودن سازگار دیدند با مراسمازدواج تشکیل خانواده می دهند.
اینجاست که جذب و انجذاب به خانواده ی شکل گرفته حیات ، استمرار و بقا می بخشد و مسئولیت زندگی را برای آنان قابل تحمل می سازد .
ابتدایی ترین مرحله در کشش زوجین به یکدیگر با انعقاد پیوند زناشویی حاصلمی شود و از زیباترین و برترین آثار آن روابط نیکو و سرشار از عشق و محبتمیان آنان است.
مشی عاطفی که ابتدای زندگی زناشویی با شور و حرارت فراوان در جریان بودهاست گاهی به دلیل غفلت یا عدم آگاهی و حتی گاه خود خواهی به سردی می گرایدو مقدمات گله و شکایات و بی توجهی زوجین نسبت به یکدیگر را فراهم می سازد .
کم کم لحظه های عشق و مدارا جای خود را به نفرت و بدگویی و انتقادهای خصمانه می دهد که سرانجام این واقعه خاموشیشعله عشقو سقوط به دره بدبختی و زوال خانواده خواهد بود.
مشیعاطفی که ابتدای زندگی زناشویی با شور و حرارت فراوان در جریان بوده استگاهی به دلیل غفلت یا عدم آگاهی و حتی گاه خود خواهی به سردی می گراید ومقدمات گله وشکایات و بی توجهی زوجین نسبت به یکدیگر را فراهم می سازد .


اگر در دهه اول زندگی مشترک داد و ستد عاطفی میان زن و مرد به نحو مطلوبانجام شود ، در دهه های بعد یعنی در دوره میانی و پایانی زندگی زناشویی کهبا رفتن فرزندان و از دست رفتن فصل جوانی و نشاط که بیشتر زوجین به محبتبیشتری نسبت به همدیگر نیاز مند هستند ، سلامت خانواده تضمین و پایه هایزندگی محکم و استوار خواهد شد .
بهره مندی از فرصت جوانی و تعاملات منطقی و صحیح عاشقانه میان زن و مرد کهنشات گرفته از روش صحیح و اسلوب منطقی روابط احسان و نیکوکاری است ، افکارزشت و نا آرام را از زوجین گرفته و واکنش مثبت و ارتباط صحیح را جایگزینمی سازد .
بنابراین همسران موفق در عرصه زندگی احسان نسبت به یکدیگر را در قلب و جانخود احتکار و زندانی نمی کنند بلکه علاقه آنان نسبت به هم در قلب کلام وعمل شان جلوه گر و نمایان است .
چنین زن و مردی در عرصه زندگی هرگز ترس از عادی و تکراری شدن نسبت بهیکدیگر را ندارند و با حفظ حریم عشق و محبت همراه با احترام به شخصیت یکدیگر از نفوذ احساسات منفی و خطور افکار سوء جلوگیری کرده و به دنبال زیبایی و حسن از رفتار هم زشتی ها وعیوب را با دیده اغماض می نگرند و ازسرزنش یکدیگر پرهیز می کنند .


ابریشم 07-27-2010 10:15 AM

وقتی مردی شما را بخواهد(خواندنی)


وقتی مردی شما را نخواهد هیچ چیز نمی تواند نگه اش دارد.

دست از بهانه گیری برای یک کرد و رفتار او بردارید.
هیچوقت خودتان را برای رابطفه ای که ارزشش را ندارن تغییر ندهید.
رفتار آرام تر همیشه بهتر است.
قبل از اینکه بفهمید واقعا چه چیز خوشحال تان می کند با کسی ارتباط برقرار نکنید.

اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید با شما رفتار نمیکند به اتمام رسید هیچوقت سعی نکنید با هم دو دوست معمولی باشید.

یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.
پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است مطمن باشید که حتما اینکار را کرده است.

تنها کسی نه در رابطه می توانید کنترلش کنید خودتان هستید.
از مردانی که پیش از ازدواج تقاضای رابطه (جن**س**ی) میکنند دوری گزینید.

برای رفتاری که با شما دارد حد و مرز بگذارید.
هیچوقت اجازه ندهید طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعد ها بر ضد شما از آن استفاده کند.
شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.

هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهم تر است..حتی اگز تحصیلات یا شغل بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید. او یک مرد است نه چیزی بیشتر نه چیزی کمتر.

اجازه ندهید مردی هوبت و وجود شما را توصیف کند.
هیچوقت مرد کس دیگری را هم قرض نگیرید.
اگر به کسی دیگری خیانت کرده مطمن باشید به شما هم خیانت خواهد کرد.
مرد ها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند
اما قضيه يك بعدي نخواهد بود و در مقابل اين بايد بنويسم كه همه ي مرد ها بد نيستند.....http://www.asheghi.ir/images/smilies/ol.gif

نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید.. هر مصالحه ای دو جانبه است.

بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید به زمانی برای ترمیم و التیام نیاز دارید...قبل از شروع کردن یک رابطه تازه مسایل قبلی تان را باید فراموش کنید.

هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد.یک رابطه از دو فرد کامل تشکیل میشود.دنبال کسی باشید که مشابه تان باشد نه مکمل تان.

نیازی نیست که با هرکسی که دوست می شوید همان فرد مورد نظر شما برای ازدواج باشد.

کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترس باشید کم کم نادیده تان می گیرد..



ابریشم 07-27-2010 10:16 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق بي قيد و شرط حقيقي چيست؟

عشق مطلق به علاقه و محـبتي اطـلاق مي شود که فرد بدون اينکه هيچ گونه انتظاري از طرف مقابل داشته باشد، همه چيز به او ميبخشد و هيچ حدو مرز و يا تعريف خاصي راي علاقه خود قائل نميشود. بـعــبارت ديگر زمانيکه شما فردي را به صـورت مـطلق دوست داشته باشيد، به او ابراز احساس ميـکنيـد و اين کار را بدون هر گونه انتظاري انجام مي دهيد، توقع نداريد که طرف مقابل احساسات شما را عيناً بازتاب دهد، براي ابراز عشق و علاقه خود نياز به زمان و يا مکان خاصي نداريد، هيچ پارامتر معيني براي اينکه کي، کجا و چرا عشق بايد ابراز شود، قائل نيستيد. روابط مختلفي وجود دارند که در آنها عشق و علاقه به صورت مطلق و بي قيد و شرط است. علاقه اي که ميان همسران رمانتيک، والدين و فرزندان، خواهر و برادرها، و حتي برخي از دوستان وجود دارد، مي تواند نمونه هاي مناسبي براي اين نوع عشق و محبت به شمار رود. يکي از فاکتورهاي اصلي عشق مطلق، عدم وجود هر گونه محدوديت و انتظار متقابل در رابطه است.

در عشق مطلق هيچ آثاري از مبادله و يا عمل متقابل نبايد به چشم بخورد. شما عشق خود را بدون هيچ انتظاري نثار شخص مقابل مي کنيد و هيچ انتظاري نداريد که او خواهش هاي دل شما را برآورده سازد. اين نوع مهر و علاقه مربوط به شما و احساسات شخصيتان مي شود و نبايد تصور کنيد که بايد يک چنين احساس مشابهي در فرد ديگر نيز ايجاد شود. شايد اميدوار باشيد که در مقابل همين احساس دوست داشتن به شما برگشت داده شود، اما بايد توجه داشته باشيد که يک عشق حقيقي انتظار ندارد که احساس متقابل وجود داشته باشد. اگر اين انتظار را داشته باشيد که عشق شما نسبت به طرف مقابل نهايتاً از سوي او نسبت به شما تلافي گردد و عشق و علاقه تان را تنها بر اساس چنين تصوري به او ابراز کنيد، بدانيد که عشق شما، مهر و محبت بي قيد و شرط نيست. يکي از نمونه هاي خوبي که مي توان براي عشق مطلق بيان کرد، رابطه ميان والدين و فرزندان مي باشد. مادر و يا پدر عاشقانه فرزند خود را دوست مي دارند و شايد کودک نيز يک چنين احساس مشابهي نسبت به آنها داشته باشد، اما مادر و پدر عشق خود را بدون هيچ گونه انتظار و توقعي نثار فرزندشان مي کنند. عشق مطلق شما همچنان وجود دارد حتي اگر طرف مقابل هيچ گونه احساس مشابهي نسبت به شما نداشته باشد و هيچ احتمالي هم نداشته باشد که شايد يک روز چنين احساسي در او ايجاد شود.

عشق بي قيد و شرط بدون وجود هر گونه مرز و محدوده اي است و ابدي مي باشد. عشق مطلق واقعي تا جايي که ذهن قادر به خيال پردازي باشد گسترده خواهد شد. زمانيکه شما عشق بي قيد و شرط خود را نسبت به کسي ابراز مي کنيد، اين کار را با دانش به اين مطلب انجام مي دهيد که رفتار و يا گفته هاي طرف مقابل سبب از بين رفتن اين عشق نخواهد شد. حتي اگر آنها رفتاري را از روي عمد براي آزار رساندن به شما انجام دهند، به راحتي مي توانيد از عمل آنها چشم پوشي کنيد و اصلاً از کرده او ناراحت و عصباني نشويد. همچنين هيچ گاه نبايد از عشق حقيقي براي کنترل اعمال و رفتار او استفاده کنيد. بيان اين مطلب که اگر آنها کارهايي را که شما علاقه نداريد انجام دهند، بنابراين از عشق شما نسبت به آنها کاسته خواهد شد، نشاندهنده اين موضوع است که عشق شما نسبت به آنها حقيقي نيست. همسراني که عاشق هم هستند و زندگي رمانتيکي را دنبال مي کنند، معمولاً احساس عشق مطلق نسبت به هم دارند. زمانيکه يک همچين احساسي در رابطه وجود داشته باشد، هيچ يک از طرفين از عشق خود براي کنترل رفتار ديگري استفاده نمي کند و ديگري او تهديد نمي کند که اگر خواست هاي او را برآورده نسازد، به طبع از عشقش کم خواهد کرد.

عشق مطلق حقيقي بدون وجود هيچ گونه پارامتر معيني است و تعريف خاصي ندارد. کسي که عاشق بي قيد و شرط است، محبت خود را پيرو هيچ گونه تعريف خاصي به شخص ديگر انتقال نمي دهد. عشق حقيقي بدون مجاز کردن تعريف و يا هر گونه محدوديتهاي ديگري براي بقاي عشق، نثار طرف ديگر مي شود. عشق ميان خواهر و برادر ها مثال خوبي از عشق مطلق است که بدون هيچ گونه تعريف و مشخصات خاصي است. شايد خواهر و برادرها در طول زندگي با يکديگر دعوا و جر و بحث کنند، اما به هر حال پيوندهاي عاطفي محکمي ميان آنها وجود دارد که هميشگي است و هيچ گاه از بين نخواهد رفت. خواهر و برادرها شايد از دست هم ناراحت و عصباني شوند، اما عشق حقيقي آنها فراي تمام حدود و مرزها مي باشد و با وجود هزاران جنگ و دعوا بازهم پابرجا باقي خواهد ماند.

کساني که نسبت به شخص ديگري داراي عشق مطلق هستند، هميشه آرزوي بهترين ها را براي عشق خود مي کنند و به او اجازه مي دهند که آزاد باشد و به دنبال چيزي برود که واقعاً خوشحالش مي کند. عشق حقيقي شامل خواستن بهترين ها براي فرد مي باشد. بايد سعي شود که به نيازهاي آنها توجه کنيم و بفهميم که آنها بايد خودشان آزاد و رها باشند و هر چيزي را که مي خواهند انتخاب کنند تا به درجه اي از خوشحالي که مد نظرشان است، دست پيدا کنند. شايد تصور کنيد که شما بهتر مي توانيد بهترين چيز را براي کسي که دوستش مي داريد تشخيص داده و تعيين کنيد، اما بايد به خودشان اجازه دهيد که به شخصه چيزها را ياد گرفته و تجربه کنند و موقعيت هايي را بوجود آوريد که اين کار را راحت تر انجام دهند و چيزهايي که فکر ميکنند آنها را خوشحالتر مي سازد، آسانتر بدست آورند. شايد در نهايت انتخابشان اشتباه از آب درآيد، اما اگر شما عاشق آنها باشيد بدون هيچ قيد و شرطي هميشه براي کمک کردن به آنها حاضر هستيد و هيچ گاه کارهاي وي را قضاوت نمي کنيد.

عشق مطلق بدون هر گونه حد و مرزي مي باشد و در تعريف آن محدوده و يا پارامتر خاصي وجود ندارد. عشقي است که سبب مي شود هميشه خوشحالي و رفاه کساني را که دوستشان مي داريد را بخواهيد و حتي خوشحالي آنها از شادي خودتان بالاتر باشد. زمانيکه عشق مطلق خود را نسبت به کسي ابراز مي کنيد، مهم است که متوجه باشيد هيچ حقي نداريد که چيزي از او انتظار داشته باشيد و توقع نداشته باشيد که احساساتتان را با رفتار و يا گفتارش پاسخ بدهد، در ضمن نبايد احساس کنيد که او ملزم است مطابق با چيزهايي که شما تعيين مي کنيد، صحبت کرده و يا رفتار نمايد.



ابریشم 07-27-2010 10:17 AM

تصورات غلط در ابتدای آشنایی

1- شمـا تـصـور می کنـیـد تنها به صرف آنکه شریک خود را دوست دارید میتوانیـد وی را به دلخواه خودتان تغییر دهید.

2- شما تصور میکنید خواسته و امیال شما همان خواسته و امیال شریک جدیدتان میباشد.

3- شما تصور می کـنـیـد عشـق و رابــــطه جاودانه است: مادامی که من عاشـق شریک زندگی خود باشم و انـرژی، پول و وقت خود را برای وی مصروف دارم، او نیز همیشـه در کنار من خواهد ماند.

4- شما تصور میکنید همواره شریک زندگیتان می باید در دسترس و فریاد رس شما باشد. حتی اگر شما در بدترین شرایط و سطح در زندگی باشید. چون فداکاریهای بسیاری در حق وی روا داشته اید.

5- شما تصور میکنید شریک زندگی شما مسئول شادی، خوشبختی و آرامش در زندگی شما میباشد.

تمام تصورات فوق اشتباه میباشد. اکنون به نکات زیر برای هر چه موفقیت آمیز گشتن رابطه جدیدتان به دقت توجه کنید:

1- شما قادر به تغییر دادن فرد دیگری نمیباشید. شما تنها قادرید خودتان را تغییر دهید که چگونه با تحولات پیرامون خود کنار بیایید. آیا شما میخواهید که شریک شما همان شخصیت و ماهیت اصیل خود را حفظ کند و یا آنکه کسی باشد که خود مایل به آن نیست؟

2- عشق و رابطه عبارت است از: برآورده ساختن دو جانبه نیازها. ممکن است در مواقعی شریک شما در شرایط روحی نامساعد قرار گیرد و تمایلی نداشته باشد که شما در کنار او باشید و به تنهایی نیاز داشته باشد. این واقعیت را بپذیرید. عشق تبادل انرژی میان دو انسان است.

3- بطور طبیعی ما همگی به سمت فردی گرایش می یابیم که از ارتعاشات انرژی بالاتری نسبت به ما برخوردار باشد. بنابراین کسی که غرغرو، بد خلق، دمدمی مزاج، پرخاشگر، کینه توز و خودخواه باشد طبعا ما را جذب خود نمیکند. بر عکس فردی که بشاش، سرحال، شاد، و برخوردار از اعتماد بنفس و خودباوری بالا و سالمی باشد ما را مجذوب خود خواهد ساخت.

4- شادی و خوشبختی یک حالت ذهنی میباشد که ما مختار به انتخاب آن میباشیم. تمام شادیها و رنجها و اندوهها توسط خود شما خلق میگردند و از خارج شما و یا توسط دیگران سرچشمه نمیگیرند. بنابراین شریک خود را مسئول خوشبخت ساختن خودتان ندانید. خلاصه شما نباید برای برآورده سازی نیازهای احساسی خود به شریک خود وابسته باشید. تنها این شما هستید که مسئول احساسات خود و خلق لحظات مثبت و شیرین در زندگی خود میباشید.

5- منتظر شریک زندگی ایده آل برای آغاز یک رابطه نباشید. و یا آنکه از شریک خود انتظار کامل بودن نداشته باشید. ممکن است روزی شریک شما دست به عملی زده و یا حرفی بزند که سبب رنجش، خشم و نا امیدی در شما گردد. اما بدانید که هیچکس کامل نیست حتی شما. بنابراین منصفانه جایز الخطا بودن انسانها را بپذیرید.

آیا شما برای شروع یک رابطه جدید آمادگی کافی دارید؟

1- فهرستی از آسیبهای روحی گذشته خود تهیه کنید: سپس یکایک آنها را مرور کرده و منصفانه قضاوت کنید که چگونه با آنها کنار آمده، حل کرده و یا پذیرفته اید. اگر تصور میکنید مسایلی در گذشته شما وجود دارند که کماکان بطور جدی و کافی به آنها نپرداخته و برخورد نکرده اید و هنوز لاینحل باقی مانده اند بهتر است پیش از آنکه قدم در یک رابطه تازه بگذارید آنها را رفع سازید. آسیبهای روحی میتوانند شامل سوء رفتارهای احساسی، فیزیکی و جنسی در دوران کودکی شما، طلاق والدین، از دست دادن والدین و یا یک عزیز، و یا روابط ناهنجار، ناکام و ناسالم شما در گذشته باشند. زیرا همان مسایل میتواند در رابطه جدیدتان رخنه کرده و خود را به اشکال مختلف نمایان ساخته و مانع شکل گیری یک رابطه سالم گردند.



*آیا قادر به بیان مهمترین و عمیقترین ارزشهای زندگی خود میباشید؟
* آیا قادر به بیان انتظارات و نیازهای خود از رابطه دلخواهتان میباشید؟
* آیا اهداف زندگی خود را شناخته اید؟ و آیا برای دستیابی به آنها از برنامه مدونی پیروی میکنید؟
* آیا نقاط ضعف و قوت خود را کاملا میشناسید؟

برای پی بردن به میزان عزت نفستان به پرسشهای زیر پاسخ گویید:

* خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
* آیا نظر مثبتی نسبت به خود دارید؟
* دیگران چگونه شما را ارزیابی میکنند؟

اگر پاسخهای شما گویای آن میباشند که شما در پذیرش و دوست داشتن خود مشکل داشته و غالبا با واکنش منفی هنگام رویارویی با دیگران مواجه میگردید باید برای ارتقای سطح اعتماد بنفس و عزت نفس خود بیشتر تلاش کنید. عشق به خویشتن پایه و اساس یک رابطه سالم میباشد.



2- خودآگاهی و عزت نفس شما تا چه حدی میباشد؟ فقدان خودآگاهی و اعتماد بنفس سالم شکل گیری یک رابطه صمیمی و سالم را دشوار و غیر ممکن میسازد. برای آنکه متوجه گردید تا چه اندازه خودتان را میشناسید سعی کنید به پرسشهای زیر پاسخ گویید: 3- آیا روابط پیشین شما حقیقتا در گذشته بوده و پایان پذیرفته اند؟ اگر شما بطور کامل تجارب و مسایل دردناک و ناخوشایند گذشته خود را کنار نگذاشته و به دست فراموشی نسپرده باشید (البته پس از درس عبرت گرفتن از آنها)، احتمال آنکه آنها را به رابطه کنونی و یا آیندیتان کشانده و بازگردانید بسیار زیاد میباشد. زیرا مشکلات تا زمانی که کاملا حل و رفع نگردند مجددا در مغز مرور گشته و تکرار میگردند. بنابراین بسیار اهمیت دارد که پیش از آنکه وارد رابطه جدیدی گردید با تمام رنجها و مشکلات روحی عمده روابط پیشین خود بطور سازنده ای کنار آمده باشید. 4- آیا حقیقتا از خواسته، نیازها و امیال خود از یک رابطه آگاهی دارید؟ ما همگی با انتظارات و دلایل گوناگون گام در یک رابطه جدید میگذاریم. با آگاهی کامل از این انتظارات و خواسته ها قادر خواهید بود مناسب بودن رابطه فرا روی خودتان را با دید باز تری تعیین کنید. اغلب افراد همان شخصی را برای آغاز رابطه خود برمیگزینند که در ضمیر ناخودآگاه شان خواهان آن میباشند. ضمیر ناخودآگاه مکانی است که ما عمیق ترین نیازها و آرزوهای ناکام مانده و همچنین ترسهای خود را در آن نگهداری میکنیم. بنابراین بسیار اهمیت دارد که پیش از گام نهادن در یک رابطه جدید تمام احساسات گذشته و نیازهای مربوط به رابطه آینده خود را مورد بررسی قرار دهید. منصفانه درباره هر آنچه که از یک رابطه و همچنین از ویژگیهای شریک زندگی خود انتظار دارید مطمئن و آگاه گردید.


ابریشم 07-27-2010 10:18 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif حفظ فضای عاشقانه زندگی
این رو همه میدونند که بعد از مدتی زندگی مشترک دیگر از آن شیطنت ها و رمانتیک بازیهای اول زندگی (یا نامزدی - عقد) خبری نیست.

اما آیا باید این رو به عنوان یک اصل پذیرفت؟

بسیاری از خانم‌ها و آقایان که مدتی از شروع زندگی مشترک‌شان می‌گذرد، وقتی به گذشته نگاه می‌کنند یاد دورانی می‌افتند که عاشق یکدیگر بودند و هیچ‌چیز نمی‌توانست جلوی زندگی عاشقانه‌شان را بگیرد، اما وقتی با هم ازدواج می‌کنند و مدت زمانی از این ماجرا می‌گذرد، عشق از زندگی آنها رخت برمی‌بندد.

آنها درگیر گرفتاری‌های روزمره می‌شوند و سرشان آنقدر شلوغ می‌شود که زندگی مشترک برای‌شان یک‌نواخت شده و جذابیت خود را از دست می‌دهد. در این شرایط زمانی هم که تصمیم می‌گیرند تا به زندگی‌شان سر و سامان داده و طراوت گذشته را به آن بازگردانند، سردرگم می‌شوند که از کجا باید شروع کنند ؟

باید از زمانی که در کنار هم هستید لذت ببرید و تصور کنید نزد دوست داشتنی‌ترین فرد زندگی خود هستید.

زندگی رمانتیک فرایند پیوند دادن است. بسیاری از زوج‌ها معمولا سعی می‌کنند فضای عاشقانه را با غافل‌گیر کردن طرف مقابل مثلا با رفتن به یک رستوران فوق‌العاده و یا برنامه‌‌ریزی یک مسافرت به زندگی خود بیاورند. اما زمانی که می‌بینند طرف مقابل‌شان چندان خوشحال نشده، خیلی ناراحت می‌شوند. این امر کاملا طبیعی است، چرا که ممکن است چیزهایی که برای شما جالب و سرگرم کننده هستند، برای همسرتان جذاب نباشند.



از آن جایی که بیشتر افراد با تکنیک‌های ذهن‌خوانی آشنا نیستند! پس بهتر است از همسر خود سوال کنید چه چیزی دوست دارد. فقط کافی است بگویید: «تو، زندگی همراه با عشق را در چه چیزهایی می‌بینی؟» ، «عقیده ی تو در مورد یک ملاقات فوق‌العاده چیست؟ برای مسافرت کدام شهر را انتخاب می‌کنی؟»

مثلا : آیا همسرتان اهل هنر است؟ خوب می‌توانید او را به موزه و یا نمایشگاه‌های مختلف ببرید.

او را غافلگیر کنید:

پرسیدن علایق همسر و سپس عمل بر طبق گفته‌های او به این معنا نیست که شما نمی‌توانید او را غافلگیر کنید، حالا حتما نباید یک مسافرت باشد، می‌توانید یک یادداشت ساده ، اما غافلگیر کننده را در کیفش قرار دهید، غذا و یا سالاد مورد علاقه‌اش را درست کنید و او را به فیلمی که به تازگی اکران شده و او آرزوی دیدنش را دارد، ببرید.

برقراری ثبات:

زندگی رمانتیک یک اتفاق نیست. این نیست که شما آخر هفته بیرون بروید و همه چیز تمام شود. این امر مستلزم تلاش‌های مداوم است. البته اگر شما خلاق نباشید شاید برای‌تان کمی مشکل باشد. پس باید راهی پیدا کنید تا به شما کمک کند. بهتر است از سوال کردن از خود شروع کنید، سپس چند کتاب در مورد موضوعی که به شما پیشنهاد کرده خریداری کنید.



توجه کردن:

توجه خود را بر روی یکدیگر معطوف کنید نه بر روی اینکه در زمانی که با او هستید، چه کار دیگری هم می‌توانید انجام دهید:

می‌‌خواهید با هم به پارک بروید؟ پس لطفا تلفن همراه و کیف‌تان را با خود نبرید.
ایجاد فضای همراه با عشق در زندگی زناشویی امری نیست که یک شبه و بدون تلاش و کوشش به دست آید. در زندگی مشترک همیشه باید رفاقت و دوستی وجود داشته باشد. برنامه‌هایی بریزید که علایق هر دو نفر را تطمیع کند، با به کارگیری رموز عاشقانه ی کوچک یکدیگر را غافلگیر کنید و زمانی که با یکدیگر هستید تمام توجه خود را به او معطوف سازید.

http://www.yazgulu.com/kartlar/sevgi...lilergunu4.jpg


ابریشم 07-27-2010 10:19 AM

....اول شناخت بعد ازدواج......
طبعاً زن و مرد متفاوت از یکدیگرند؛ چون آنان از دو سیاره مختلف آمده اند. پس چگونه می توانند زندگی سعادتمندی داشته باشند؟

آیا زندگی یک زوج صمیمی و محرم می تواند به جدایی کشیده شود؟

شواهد علمی جدید نشان می دهد که اگر زوجین تغییرات مراحل زندگی زناشویی را درک نکنند، این موضوع محتمل می شود. علاوه بر این، چیزی که به راحتی می توان پیش بینی کرد، زمان طلاق است. زیرا مغز انسان یک سری از تغییرات فطری را در طی زندگی زناشویی مرور می کند. اگر زن و شوهری بتوانند این تغییرات فطری را درک و لمس کنند، روابط شان پایدار و شکوفا می شود، اما اگر این کار را نکنند زمزمه طلاق در زندگی آنان اجتناب ناپذیر است.

چگونه ذهن زن و شوهر در زندگی زناشویی آنها تاثیر می گذارد؟ بر اساس مطالعات انجام شده در مغز انسان تغییرات زیادی در طول مراحل مختلف ازدواج رخ می دهد. این تغییرات در مغز به تغییرات در رفتار منجر می شود. فهمیدن این تغییرات رفتاری می تواند کلیدی برای ازدواجی موفق باشد.

● عشق

وقتی زن و شوهر به اصطلاح از یکدیگر شناخت پیدا کردند و به هم علاقه مند شدند، مغزشان شروع به «عاشق شدن» می کند. در این مرحله، بدن ماده ای به نام «فرومونز» ترشح می کند. برای نمونه، وقتی زن و شوهری به هم نگاه می کنند، پیوند محکمی بین آنها احساس می شود و حس می کنند یک روح در دو بدن هستند.

هورمون دیگری به نام «اکسیدوزین» هم نقش مهمی ایفا می کند. «اکسیدوزین» هورمون اتصال نامیده می شود. این هورمون شبیه هورمونی است که بعد از زایمان در بدن مادر تولید می شود.

این هورمون پیوند محکمی بین مادر و نوزاد تازه متولد شده ایجاد می کند. همینطور «اکسیدوزین» پیوند محکمی بین دونفری که عاشق هم هستند به وجود می آورد. «اکسیدوزین» از توجه به رفتار ناخوشایند همسران جلوگیری می کند، درست مثل مادری که از گریه نیمه شب نوزادش و یا از اینکه نوزادش با ناخن های کوچکش او را چنگ می اندازد عصبانی نمی شود. اما این مرحله هم تمام می شود و مرحله جدیدی از رابطه آغاز می شود.

● سرخوردگی

چند ماه یا حتی یک سال بعد از ازدواج، هورمون ها و فعل و انفعالات مغز شروع به تغییر می کند: فکر که قسمتی از مغز است به این سمت می رود که همسر دارای چه ضعف هایی است. این موضوع زمانی به وجود می آید که زن و شوهر به سادگی از رفتار همسرشان آزرده خاطر می شوند. اگر زوجی در زمانی که در مرحله عشق قرار دارند ازدواج کنند، در مرحله «سرخوردگی» دچار تردیدی جدی درباره انتخابی که کرده اند می شوند.

به یک نمایش خانوادگی توجه کنید. شوهر روی کاناپه لم داده و برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود را تماشا می کند. زن به این دلیل که شوهرش در حال تماشای تلویزیون است و دیگر مثل گذشته او را تحسین نمی کند، می رنجد. او احساس سرخوردگی می کند خصوصاً به خاطر اینکه شوهرش مثل سابق با او صحبت نمی کند.

از طرف دیگر، شوهر هم خوشبخت نیست. او نمی تواند درک کند که چرا همسرش درباره مسائل کوچک دائم از او انتقاد می کند.

او با خود فکر می کند: «چه چیز دیگری وجود دارد که همسرش خواهان آن است؟» او حس می کند مشکلی وجود دارد ولی نمی داند چگونه آن را حل کند.

فعل و انفعالات مغز در طول مرحله «عشق» به تدریج تغییر کرده است. در این مرحله زن و شوهر خیلی راحت به این فکر می افتند که مشکلی در ازدواجشان وجود دارد. «او کسی نیست که من با او ازدواج کردم.»

اما باید به خاطر داشته باشید که این مرحله طبیعی است و این نومیدی به دلیل تغییرات شیمیایی در بدن است. همچنین یک مرحله ضروری این است که به دو مغز متفاوت کمک کنیم تا برای ابد با هم بمانند.

● کشمکش قدرت

زن و شوهری که سرخوردگی را تجربه کرده اند معمولاً به سمت مرحله کشمکش قدرت می روند.به منظور مبارزه با حس ناامیدی، همسران سعی می کنند زن یا شوهر خود را به مرحله «عشق» برگردانند، اما بیهوده است. وقتی زن و شوهر راه های مختلفی برای مجبور کردن دیگری به تغییر را امتحان می کنند، مشکلات را بیشتر می کند. بعد از همه اینها، ذهن زن و مرد متفاوت فکر، عمل و رفتار می کند.

این رنج آورترین زمان در یک زندگی زناشویی است. اما زوج هایی که کشمکش قدرت را متوقف می کنند باید توجه داشته باشند که تفاوت ذهن ها در حقیقت می تواند کلیدی برای ازدواجی پایدار و شاد باشد آنان باید به خاطر داشته باشند که آنها همینند که هستند. آنان دو روح در دو بدن هستند.

بعد از اینکه عشق ضعیف تر شد، شوهر احتمالا استقلال بیشتری می خواهد و زن می خواهد با دوستان خانمش ارتباط بیشتری داشته باشد.

یکی از دلایلی که زوج ها در طول زمان کشمکش قدرت از یکدیگر انتقاد می کنند این است که مردان و زنان درباره استقلال در ازدواج عقاید متفاوتی دارند. بسیاری از ازدواج هایی که به طلاق ختم می شود به طور متوسط هفت تا هشت سال دوام داشته است. این همان زمانی است که زن یا شوهر تلاش می کند تا همسر خود را «تغییر» دهد.

بله، طبیعت به ما اجازه برگشت به عقب را نمی دهد؛ طبیعت به سوی جلو حرکت می کند و ما هم مجبوریم با آن جلو برویم. این مرحله جدیدی از زندگی زناشویی است که زوجین صبر می کنند اما برای اینکه به آن برسند، باید هوشیار باشند.

● آگاهی

درمراحل عشق، سرخوردگی و کشمکش قدرت، زن و شوهر خیلی به هم نزدیک می شوند و خیلی از زوج ها به این نکته توجه نمی کنند. در حقیقت آنها آنقدر به هم نزدیک می شوند که به شخصیت طرف مقابلشان اهمیتی نمی دهند. یک مرد احساس می کند نیازهای عاطفی همسرش و حتی توجه به خانه داری او وقت تلف کردن است. از سوی دیگر، زن هم بر این عقیده است که عادات، سرگرمی ها، توجه به کار و نیازهای شوهرش برای استقلال، خودخواهانه و برای زندگی زناشویی آنها خطرناک است. در مرحله آگاهی زن و شوهر هوشیار می شوند. آنها تصور می کنند به روشی ناسالم به یکدیگر نزدیک بوده اند و حالا از نظر روانشناختی باید جدا شوند. برای نمونه مرد تصمیم می گیرد وقتی همسرش کاری را که از نظر او ناخوشایند است انجام می دهد، حرفی نزند. زن تصمیم می گیرد به جای رفتن به یک میهمانی در خانه بماند بدین طریق سعی می کنند یکدیگر را آزار دهند . بعد از کشمکش های متعدد سرانجام مرد متوجه می شود که حق با همسرش است: اگر زوجی به قدر کافی با هم نباشند یک رابطه ناکام ایجاد می شود. از سوی دیگر، زن می فهمد که حق با شوهرش است: اگر استقلال به اندازه کافی وجود نداشته باشد، رابطه به مشکل برمی خورد.

وقتی طرفین خیلی از هم دور شوند، رابطه خوشایندی که در اول ازدواجشان داشتند، از بین خواهد رفت. از طرفی وقتی طرفین خیلی با هم صمیمی باشند یکی از آنها اجازه نخواهد داد که دیگری به خودش برسد و زندگی زناشویی دوام نمی آورد.

● ازدواج پایدار

اگر روش های ارتباط بین زن و شوهر با نوعی همیاری ایجاد شود، ازدواجی متعادل حاصل می شود. کشمکش قدرت از بین می رود و رابطه ای تکامل یافته زن و شوهر را پیوند می دهد. آنان هم زمان می توانند رابطه ای صمیمی داشته باشند و یا جدا باشند؛ این دلیل رابطه ای متعادل است. زوج ها با هم زندگی می کنند نه به این خاطر که انسانهایی شبیه هم باشند بلکه به این دلیل که تفاوت خوشبخت بودن را یاد گرفته اند.

● چگونگی پرورش صمیمیت

▪ یک زوج خوشبخت در یک ازدواج سعادتمند کارهای معمولی را برای نزدیک شدن به یکدیگر انجام می دهند. مانند رفتن به میهمانی های خانوادگی، تلفنی صحبت کردن، یا نامه فرستادن وقتی که یکی از زوجین در سفر باشد. این موارد مانند پایه های محکمی هستند که زندگی زناشویی را پایدار نگه می دارند.

▪ زوجین باید با هم مهربان باشند. هیچ کسی بیشتر از زن و یا شوهر لایق لطف و ادب نیست. اشخاص بالغ می دانند که یک زندگی زناشویی موفق به مهربانی طرفین بستگی دارد.

▪ زوجین باید سعی کنند مسائل خود را به جای این که اجازه دهند اختلافاتشان شدیدتر شود حل کنند. به طور حتم آنها عصبانی می شوند و بحث می کنند، اما مطمئن هستند که عذرخواهی می کنند و اختلافاتشان برطرف می شود.

● از جدایی جلوگیری کنیم

▪ زوجین باید درک کنند مرد و زن به طور ذاتی متفاوتند. ممکن است وقتی مرد مشغول تماشای تلویزیون است نمی خواهد که کسی برنامه را عوض کند. زن به جای عصبانی شدن باید درک کند که این برنامه برای او مهم است. ممکن است زن بخواهد درباره احساساتش صحبت کند. مرد باید متوجه باشد که این برای خانه مهم است پس باید وقت بگذارد و به او گوش کند.

▪ زوجین می توانند دوستان مختلفی داشته باشند. معمولا زن دوستان خانم خود را دارد و شوهر هم دوستان آقای خود را دارد. برای هر دوی آنها قابل قبول است و آنها باید یکدیگر را در سرزنده نگهداشتن روابط دوستانه خود تشویق کنند. شوهر باید توجه کند که اگر چه او بهترین دوست همسرش است، ممکن است بعضی از احتیاجات عاطفی او در بین دوستان خانم او برآورده شود. زن هم باید شوهرش را درک کند و به همان اندازه به روابط دوستانه شوهرش با دوستان آقای خود احترام بگذارد.

هر کدام باید زمان، جایگاه یا وظیفه همسرش را قبول کند و به آن احترام بگذارد. این فعالیتها برای زندگی زناشویی آنان سعادتمندی و انرژی به ارمغان می آورد.

▪ دانستن این موضوع که احتمال تغییر احساسات در برابر یکدیگر در طول زمان وجود دارد، بسیار مهم است و این تغییر طبیعی است. فعل و انفعالات مغز مسئول این تغییر است. هیچ نکته ای در تلاش برای مبارزه با آن وجود ندارد. در عوض یکی از طرفین باید اجازه دهد تا این تغییر طبیعی به سوی ازدواجی پایدار هدایت شود. با وجود این، انسانها موجوداتی طبیعی هستند و به راستی طبیعت بسیار خردمند است.


ابریشم 07-27-2010 10:20 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif چرا بعد از ازدواج نهال عشق پژمرده می‌شود؟
حتماً همهٔ شما زوج‌هائی را دیده‌اید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور می‌کردند زندگی رویائی‌شان پس از ازدواج تازه آغاز می‌شود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوج‌ها آرزو می‌کنند
حتماً همهٔ شما زوج‌هائی را دیده‌اید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور می‌کردند زندگی رویائی‌شان پس از ازدواج تازه آغاز می‌شود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوج‌ها آرزو می‌کنند که به دوران نامزدی برگردند. زمانی‌که در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند!...
حتماً همهٔ شما زوج‌هائی را دیده‌اید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور می‌کردند زندگی رویائی‌شان پس از ازدواج تازه آغاز می‌شود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوج‌ها آرزو می‌کنند که به دوران نامزدی برگردند. زمانی‌که در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند! زمانی‌که صدای زنگ تلفن، ضربان قلبشان را بالا می‌برد! همهٔ ما گاهی به نامزدهائی برخورد می‌کنیم که در پارک‌ها و گردشگاه‌های عمومی در کنار هم قدم می‌زنند. اگر خودمان متأهل باشیم. شاید در دل بگوئیم ”ای بابا! حال که کله‌تان داغ است!! دو روز دیگر که ازدواج کردید، مشکلات زندگی، عاشقی را از یادتان می‌برد!!“
اما آن‌چه عشق را کمرنگ می‌کند مشکلات زندگی نیست بلکه این حقیقت است که انسان وقتی چیزی را با اطمینان کامل در تصاحب داشت دیگر نیازی به مصرف آن احساس نمی‌کند. یعنی وقتی شما از داشتن همسر خود مطمئن باشید دیگر برای عشق ورزیدن به او عجله نمی‌کنید. شما با خود فکر می‌کنید: روزهای دیگری هم هست. بنابراین از آب دادن به نهال عشق خود غافل می‌شوید!
آیا فراموش کرده‌اید که یک گل برای شکوفا شدن به آب و غذا نیاز دارد؟ چگونه توقع دارید که نهال عشق شما بدون آب و آفتاب دوام بیاورد؟!
بعد از ازدواج بیشتر زوج‌ها مشغول امور زندگی روزمرهٔ خود می‌شوند. به سر کار می‌روند. یا در خانه می‌مانند و آشپزی می‌کنند. گاهی هم به خرید یا میهمانی می‌روند به همین ترتیب روزها می‌گذرد و از خواسته‌های یکدیگر بی‌اطلاع می‌مانند، نیازهای روحی همدیگر را فراموش می‌کنند تا این‌که این غفلت فاصلهٔ زیادی بینشان می‌اندازد. گاهی سال‌ها به همین صورت می‌گذرد و آنها خود را با بچه‌ها یا با شغلشان مشغول می‌دارند و گاهی کاملاً از یکدیگر کناره‌گیری کرده و به دنبال عشق جدیدی می‌روند. آن‌چه آنها به آن نیاز دارند فرد جدیدی نیست بلکه عشق سابقشان است. همان نهال عشقی که به دلیل بی‌توجهی آنها، از گرسنگی و تشنگی در حال پژمردن است. نهالی که اگر آن را همین‌طور رها کنند به زودی ریشه‌اش هم خشکیده خواهد شد و دیگر هرگز به زندگی باز نخواهد گشت. چه فایده که شخص جدیدی را پیدا کنیم؟ آن نهال جدید نیز به زودی به همین سرنوشت دچار خواهد شد مگر این‌که ما خودمان را تغییر بدهیم! بهتر است همین امروز به خود گوشزد کنید که شاید این آخرین روز داشتن همدیگر باشد... ممکن است کسی یا حتی مرگ و بیماری شما را از یکدیگر دور کند. ممکن است همین امروز کسی محبوبتان را برباید آری، شاید کسی همین الان در کمین باشد! حالا به ضربان قلب خود گوش فرا دهید! درست است! دوباره مثل همان روزهای آشنائی است! آن‌وقت فکر این‌که فردا دیگر او را نخواهید داشت بر خود می‌لرزید! بنابراین در فرصت باقی‌مانده تا جای امکان عشق و محبت خود را به همسرتان ارائه خواهید داد و این‌چنین است که نهال عشق شما شکوفا خواهد شد. عشق هم‌چون گلی است که نیاز به توجه دارد. اگر آب و آفتاب را از آن دریغ کنید پژمرده خواهد شد. اما آن‌چه بیشتر ما انجام می‌دهیم فقط کاشتن نهال عشق است.
بعد از آن، بی‌اعتنا به نیازش آن را رها کرده و به دنبال کار خود می‌رویم! غافل از این‌که روزی فرا خواهد رسید که در کمال حیرتِ خود و اطرافیان، شاهد خشکیدن ریشه‌هایش خواهیم بود. دیگران خواهند گفت: عجب! عاقبتِ این عشق افسانه‌ای هم جدائی بود!! آیا این عشق هم دروغین بود؟!
اما اشکال از عشق ما نبود! فقط ما آبپاش‌ها را فراموش کرده‌ بودیم! ما پرده‌ها را کشیده بودیم و نور به گلدانمان نمی‌تابید.
پس بیائید تا دیر نشده خورشید را به خانه دعوت کنیم...



ابریشم 07-27-2010 10:21 AM

معجزه دوستت دارم
در قصه اي قديمي حکايت مي کنند که وقتي روزي روزگاري در سرزميني دور ,مردم گناهان بسيار کردند و مورد خشم خداوند قرار گرفتند خداوند بر آن شد تا تنبيهي سخت بر آنها مقرر فرمايد .
تنبيهي سخت تر از آتش و سيل و زلزله و قحطي و بيماري , تنبيهي که نسل ها را سوزنده تر از آتش بسوزاند بي آنکه کسي ببيندش يا بر آن واقف شود.
پس خداوند دو کلمه "دوستت دارم " را از ذهن و قلب مردم پاک کرد چنان که از روز ازل آن کلمات را نه شنيده , نه گفته و نه احساس کرده باشند.
ابتدا همه چيز عادي و زندگي به روال هميشگي خود در گذر بود .اما بلا کم کم رخ نمود . زماني که مادري مي خواست عشقي بي غش تقديم فرزند کند ,هنگامي که دو دلداده مي خواستند کلام آخر را بگويند و خود را يکباره به ديگري واگذارند , آنگاه که انسان ها ,دو همسايه , دو برادر , دو دوست در سينه چيزي گرم و صادقانه احساس مي کردند و مي خواستند که آن را نثار ديگري کنند زبان ها بسته بود و چشم ها منتظر و آن کلامي که پاسخگوي همه آن اين نيازها بود , از دهان کسي بيرون نمي آمد و تشنگي ها سيراب نمي شد. و بعد...
کم کم سينه ها سرد شد , روابط گسست و ملال و بي تفاوتي جايگير شد . ديگر کسي حرفي براي گفتن به ديگري نداشت.آدم ها در خود فسردند و در تنهايي بي وقفه از خود پرسيدند : چه شد که ما به اينجا رسيديم , کدام نعمت از ميان ما رخت بر بست؟ و اندوه امانشان را بريد . خداوند دلش بر اين قوم که مفلوک تر از همه اقوام جهان شده بودند سوخت و کلمات " دوستت دارم " را به ذهن و قلب آنها باز گرداند ...
خدا را شکر که ما هنوز ميتوانييم به يکديگر بگوييم : " دوستت دارم " !

ابریشم 07-27-2010 10:25 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif .:: عشق از زبان بچه‌ها ::.

سوال‌هاي زير را از بچه‌هاي 5 تا 10 ساله پرسيده‌اند. اما انگارجواب‌هاي آنها خيلي بچگانه نيست!


بهترين سن براي ازدواج چند سالگي است؟

«84 سالگي! چون در آن سن مجبور نيستيد کار کنيد و مي‌توانيد هي دراز بکشيد و فقط همديگر را دوست داشته باشيد.» جودي، 8 ساله
«مهدکودکم که تمام بشود، مي‌روم و براي خودم دنبال زن مي‌گردم!» تام، 5 ساله



در اولين قرار ملاقات، زن و مردها به هم چه مي‌گويند؟



«در اولين قرار ملاقات فقط به هم دروغ مي‌گويند و اين معمولا باعث مي‌شود که از هم خوش‌شان بيايد و يک قرار دوم بگذارند.» مايک، 10 ساله



مساله حياتي: بهتر است آدم ازدواج کند يا مجرد بماند؟



«دخترها بهتر است مجرد بمانند، اما پسرها بايد ازدواج کنند چون يک نفر را لازم دارند که دنبالشان راه بيفتد و تميز کند!» لينت، 9 ساله

«بابا اين چيزها سردرد مي‌آورد. من فقط يک بچه‌ام. من همچين بدبختي‌هايي نمي‌خواهم.» کني، 7 ساله



چرا دو نفر عاشق هم مي‌شوند؟



«هيچ کس نمي‌داند چه اتفاقي مي‌افتد، ولي من شنيده‌ام که يک ربط‌هايي به بويي که آدم مي‌دهد دارد، براي همين است که مردم اين قدر عطر و ادکلن مي‌خرند.» جين، 9 ساله

«مي‌گويند يکي به قلب آدم تير مي‌زند و اين حرف‌ها، ولي مثل اينکه بقيه‌اش اين قدر درد ندارد.» هارلن، 8 ساله



عاشق شدن چطوري است؟



«مثل يک بهمن که براي زنده ماندن بايد زود از زير آن فرار کني.» راجر، 9 ساله

«اگر عاشق شدن مثل يادگرفتن حروف الفبا سخت است، من يکي که نمي‌خواهم. خيلي طول مي‌کشد.» لئو، 7 ساله



نقش خوش‌تيپي در عشق



«اگر مي‌خواهيد کسي که در حال حاضر جزئي از خانواده‌تان نيست، دوستتان داشته باشد، خيلي مهم نيست که خوشگل باشيد.» ژوانه، 8 ساله

«فقط قيافه مهم نيست. من را نگاه کنيد. خيلي خوش‌تيپم. اما هنوز کسي پيدا نکرده‌ام که با من ازدواج کند.» گري، 7 ساله
«زيبايي يک چيز ظاهري است، نمي‌تواند خيلي ماندگار باشد.» کريستينه، 9 ساله



چرا عشاق دست هم را مي‌گيرند؟



«مي‌خواهند مطمئن شوند که حلقه‌هايشان نمي‌افتد، چون خيلي بالايش پول داده‌اند.» ديو، 8 ساله



عقايد محرمانه درباره عشق



«من عشق را دوست دارم، فقط به شرطي که وقتي تلويزيون کارتون مي‌دهد، اتفاق نيفتد.» آنيتا، 6ساله

«عشق آدم را پيدا مي‌کند، حتي اگر خودت را از آن پنهان کني. من از 5 سالگي تلاش مي‌کنم که خودم را از آن پنهان کنم ولي دخترها مدام پيدايم مي‌کنند.» بابي، 8ساله

«خيلي دنبال عشق نيستم. فکر مي‌کنم کلاس چهارم بودن به اندازه کافي سخت هست.» رژينا، 10 ساله



ويژگي‌هاي شخصي براي اينکه عاشق خوبي باشيد



«يکي از شما بايد بلد باشد که خوب چک بنويسد، چون حتي اگر صد هزار کيلو هم عشق داشته باشيد، باز هم يک قبض‌هايي هست که بايد پرداخت کنيد.» آوا، 8 ساله



راه‌هايي که مي‌شود کسي را عاشق خودتان کنيد



«به آنها بگوييد که فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي شکلات داريد.» دل، 6 ساله

«يک سري کارها را نکنيد مثلا اينکه کتاني سبز بدبو داشته باشيد... ممکن است با اين کارتان توجه کسي را جلب کنيد اما توجه، عشق نيست.» آلونزو، 9 ساله

«يکي از راه‌هايش اين است که دختر مورد نظر را براي غذاخوردن بيرون دعوت کنيد. حتما يک چيزي بخريد که دوست دارد؛ مخصوصا سيب‌زميني سرخ کرده.» بارت، 9ساله



چطوري مي‌شود فهميد دو تا آدمي که توي رستوران غذا مي‌خورند عاشق هم هستند؟



«فقط نگاه کنيد و ببينيد که مرد صورت حساب را برمي‌دارد يا نه. اين راهي است که مي‌شود فهميد عاشق شده يا نه.» جان، 9 ساله

«عاشق‌ها فقط به هم خيره مي‌شوند و غذايشان سرد مي‌شود. بقيه بيشتر به غذا توجه مي‌کنند.» براد، 8 ساله

«اگر يکي از آن دسرهايي سفارش بدهند که با آتش درست مي‌کنند، عاشقند. چون يعني قلب خودشان هم آن جوري است... توي آتش» کريستينه، 9 ساله



وقتي مردم مي‌گويند: دوستت دارم، به چه فکر مي‌کنند؟



«به خودشان مي‌گويند: بله واقعا دوستش دارم. ولي کاش مي‌شد حداقل روزي يک بار دوش بگيرد.» ميشله، 9ساله



چطور مي‌شود عاشق ماند؟



«اسم زنتان را فراموش نکنيد... اين کار کل عشق را نابود مي‌کند.» راجر، 8 ساله
«همسرتان را زياد ببوسيد. اين کار باعث مي‌شود او يادش برود که شما هيچ وقت آشغال را بيرون نمي‌گذاريد.» رندي، 8ساله



ابریشم 07-27-2010 10:26 AM

دو كليد طلايي براي نفوذ در دلها

تواضع يكي از اصول مسلم اخلاقي است و انسان با تواضع مي تواند بالاترين درجات را كسب نمايد زيرا ‌هر كس فروتني را پيشه سازد خداوند تعالي مقام او را بالا مي برد.
آفتاب یزد: ‌دانستن اينكه چه عواملي باعث افزايش روزافزون دوستي مي شود ، در واقع به معناي در دست داشتن كليد ورود به ‌اندرون خانه دلها ست. هر كس كه اين كليد را در اختيار داشته باشد و راه نفوذ در قلبها را بداند، در واقع گنجينه دوستي ‌را به چنگ آورده است.
‌به راستي اين كليدهاي طلايي كه مي توان در دل ها راه يافت و دوستي ها را با آن روز به روز زيادتر كرد چه هستند؟ ‌در اين مقاله با دو كليد مهم براي راهيابي به قلب دوستان خود آشنا مي شويد:‌
1-‌ ابراز علاقه و دوستي‌:
محبت، رمز و راز زندگي است و بعضي از روانشناسان معتقدند كه بسياري از بيماري‌هاي دروني فقط به خاطر فقدان ‌محبت و سركوب كردن عاطفه هاست. ‌

همان گونه كه قبلاً آورديم دوستي و محبت داراي مراتبي است.اگر مي خواهيم محبوب دلها شويم بايد ديگران را دوست بداريم. ديگران را دوست بداريم تا ديگران نيز ما را دوست ‌بدارند. بايد به آنان عشق بورزيم تا آنان هم به ما عشق بورزند. تنها از راه محبت و دوستي است كه مي توان مالك دل ها ‌شد و در قلب ها نفوذ پيدا كرد.

براي زياد شدن دوستي و استحكام آن بايد اين محبت و علاقه را ابراز كرد و آن را با زبان ‌و با عمل (يعني با نيكي به او و نزديكان و دوستداران او) نمايان نمود. ‌

محبت همچون آبي است كه به جريان مي افتد. اين آب هم پاك است و هم پاك كننده. ابراز علاقه و محبت، هم بر ‌دوستي مي افزايد و هم نامهرباني ها را از بين مي برد. ‌تنها در سايه محبت و ارادت است كه ناملايمات و لغزش ها و غفلت ها- كه طبيعت بشر است- مزاحم دوستي نمي شوند ‌و آتش گرم محبت همه ناملايمات را مي سوزاند. ‌
2-‌ تواضع‌:
تواضع يكي از اصول مسلم اخلاقي است و انسان با تواضع مي تواند بالاترين درجات را كسب نمايد زيرا ‌هر كس فروتني را پيشه سازد خداوند تعالي مقام او را بالا مي برد.

‌اما آنچه كه در اينجا مورد بحث ما مي‌باشد آن است كه تواضع مي تواند مايه تقويت دوستي شود. برعكس، هرگونه تكبر و ‌بزرگ نمايي بين دوستان صميميت را از بين مي برد و موجب تفرقه مي شود.

‌از يكي از علماي معاصر نقل شده كه در يكي از نيمه شب ها وي از خواب بيدار مي شود و حس مي كند كه صدايي ‌از داخل حياط مي آيد. بيرون مي رود و مي بيند دزدي آمده و ميوه هاي باغچه را جمع كرده ولي طوري سنگين است كه ‌نمي تواند آن را بلند كند و به دوش بيندازد. ايشان خيلي آهسته وارد حياط مي شود و بدون آنكه آن شخص متوجه شود، ‌كمك مي كند تا وي گوني را بلند كند و بر دوش بگذارد. ‌ناگهان دزد متوجه مي شود كه شخصي آمده. نگاه مي كند و مي بيند كه آن جناب است. ابتدا عذرخواهي مي كند اما ايشان ‌در جواب با كمال ادب و تواضع مي فرمايد: خير آقا، شما به منزل پدرتان آمده ايد و نيازي به گرفتن اجازه نداريد ‌و با اصرار زياد وي را مجبور مي كند ميوه ها را با خود ببرد. ‌فرداي آن روز دزد به محضر ايشان مي آيد و توبه مي كند و از آن پس انساني مومن و پرهيزكار مي شود.

آري اگر تواضع و ادب چنين در روحيات اشخاص خلافكار تاثيرگذار است قطعاً اثر آن در جان و روح دوستان با ايماني كه ‌براي زندگي خود دوستي و محبت و ارادت را برگزيده اند بـه مـراتب بيشتر و عميق تر است. ‌بنابراين تا مي توانيم به ديگران محبت كنيم و با ادب و احترام در دل ها وارد شويم.


ابریشم 07-27-2010 10:33 AM

مراحل عشق از دید دانشمندان(جالب و آموزنده)
دانشمندان و محققان عاشق شدن رو به سه مرحله تقسیم کردن . اول کشش جنسی که قاعدتأ دوره کوتاهی است. دوم، حس جسمی - عاطفی که آدم در این دوران در عالم هپروت غوطه ور می شه و در اصل یواش یواش احساس عشق از دید علم روانشناسی امروزی شکل می گیره.
مرحله سوم عاشق شدن، تعهد طولانی مدته. در این رابطه یعنی مرحله سوم دکتر پرتوی تبار دکتر روانشناس در لندن می گن که فرق نمی کنه مال کدوم کشور باشی یا تابع کدوم فرهنگ این سه مرحله بر همه وارده . . .
وقتی که حس عشق نسبت به کسی در ما شکل می گیره کاملتر و کاملتر میشه و با کاملتر شدنش، از داغ بودنش کمتر میشه ولی عشق عمیقتر میشه .
عجیبه که در جایگاه اصلی حس عشق و عاطفه که در مغز ما هست هم این تکامل عملا انجام میشه. اوایل رابطه ، سطح مغز درعواطف ما نقش داره و بعد با عمیقتر شدن احساس ما جالبه که قسمتهای داخلی و عمیق مغز درگیرعاطفه میشن، یعنی منطقه سنترال لوب که داخل مغز در مرکزشه و شکل نعل اسبه .
نتیجه چند آزمایش که نشون میده در ملاقات اول چه چیزهائی باعث میشه که بگیم بیقرار یا الفرار . . .
اصولا بین ۹۰ ثانیه تا ۴ دقیقه بیشتر طول نمی کشه که قلبا حس کنیم که از یکی خوشمون می یاد یا نه ؟
در این مدت زمان کوتاه نتیجه این است که:
۵۵ درصد حرکات یکنفر باعث جذب یا فرار ما میشه.
۳۸ درصد، تن صدا و سرعت حرف زدن.
و۷ درصد محتوای صحبت ها می تونه تأثیر مثبت یا منفی بگذاره.


تأثیر کارساز نگاه
روانشناس نیویورکی پروفسور آرتور آرون که در مورد ” عاشق شدن” تحقیق میکنه، به این نتیحه رسیده که نگاه تأثیر کارسازی در عاشق شدن داره .
این پروفسور از دوغریبه خواست که تما م رازهای زندگیشون رو برای همدیگه تعریف کنن. این مرحله از آزمایش چهارساعت و نیم طول کشید .
بعد پروفسور ازشون خواست که به مدت ۴ دقیقه به چشمهای هم زل بزنن. بعد از چند بار تکرار این آزمایش با افراد متفاوت خیلی از زوجها اعتراف کردن که شدیدا به طرف مقابلشون جذب شده بودن. حتی دو تا از اون غریبه ها بعدا با هم عروسی کردن.
اصولا وقتی که ما از لحاظ جنسی ذوق زده میشیم چشمهامون بزرگتر میشه.


هورمون هایی که در مراحل عاشق شدن دست دارن
مرحله اول: کشش جنسی
هوس و خواستن که عاملشون هورمونهای مردانه تستوسترون و هورمون زنانه استروژن هستند.
این هورمونها هستند که باعث میشن آدم دنبال جنس مخالف بره ..
مرحله دوم: دل باختن
از این مرحله است که واقعأ عشق پا می گیره . د راین مرحله است که آدم نمی تونه به چیز دیگه ای جز معشوقش فکر کنه. از علامات این مرحله از دست رفتن اشتها و بی خوابی هستش چون بیشتر سعی فرد اینه که ساعات روز رو به طرف مقابل فکر کنه . در مرحله جذ ب، گروهی از سلولهای عصبی ما یعنی نیورو ترنزمیترها که اسمشون ” مونو آمینوز” هستش نقش مهمی رو بازی میکنن .
دوپامین نوعی ماده شیمیایی که از مغز تولید میشه. نوره پاین فرین Norepinephrine یا همین آدرنالین که باعث میشه عرق کنیم و قلبمون سریع بزنه .
سروتونین : یکی از مهمترین مواد شیمیائی عشقه و اون چیزیه که ممکنه موقتا ما رو دیوونه کنه .
مرحله سوم: دل بستن
این سومین مرحله عشق و درازمدت ترینش. البته اگر یک رابطه بخواد ادامه پیدا کنه وارد این مرحله خواهد شد .این مرحله از عشق که ماندنیه مراحل قبلی کوتاه مدتن. علتش هم اینه که دو مرحله اول عشق هوس و جذب آدم رو از کار و زندگی میندازه برای همین قرار نیست که دائمی باشه چونکه از دید طبیعت باعث نابودی شخص میشه .
این احساسه که زوجها رو به هم متعهد می کنه و باعث میشه با هم بمونن. هورمونهایی که در این مرحله بوسیله سیستم عصبی آزاد میشه. هورمونهایی که باعث میشه دو نفر بهم وفادار بمونن .
اوکسیتوسین: این هورمون ماده شیمیایی هستش که غده هیپوتالاموس ترشحش میکنه. این هورمون کمک میکنه که رابطه پایدار بشه. این هورمون زمان بارداری هم در خانمها تولید میشه که به ساخته شدن شیر کمک میکنه و حس تعلق مادر و فرزند رو قوت میبخشه . در عین حال این هورمونی که در زمان آمیزش در مغز ترشح میشه و حس تعلق رو در دو نفر تشدید میکنه .
واسوپرسین: هورمونی که در رابطه دراز مدت در دو نفر تولید میشه این هورمون فعالیتهای کلیه رو کنترل میکنه و حس ایثار رو درفرد مقابل ایجاد میکنه .


چرا اصلا انسان احتیاج به یک همدم از جنس مخالف داره ؟
آیا یک الگوی همگانی برای زن ایده ال و مرده ایده ال هست ؟
تو انتخاب طرف مقابلمون چه چیزهایی نقش دارن ؟
زمانی که یک نفر رو به عنوان زوجمون انتخاب می کنیم، گویا اول ناخودآگاهانه کسی رو انتخاب می کنیم که از نظر ژنتیکی شبیه به خودمون باشه.
عجیبه که گویی ظاهر یک شخص تا حدی میتونه گویای ساختمان ژنتیکی اون فرد باشه. مثلا چهره هایی که طرف چپ و راست صورتشون قرینه نیستند، بیشتر احتمال داره که دارای مشکلات ژنتیکی و مادرزادی باشند.
دراین زمینه مطالعاتی که شده نشون میده مردها، بخصوص دنبال زنهایی می گردن که دو طرف صورتشون با هم قرینه است .
باز به نظر میاد که مردهاغیر از قرینگی صورت، به شکل اندام جنس مخالف هم ناخوداگانه توجه میکنن. مطالعات نشون داده که مردها بیشتر جذب خانمهایی میشن که تناسب قطر کمر به پهنای باسنشون ۰/۷ هستش. این رو می تونین با تقسیم اندازه کمر به اندازه باسنتون حساب کنین .
شاید علت این نوع سلیقه مشترک در جنس مرد، از اونجایی ریشه گرفته که وقتی زنها وارد سنین بالاتر میشن دور کمرشون چربی جمع میشه و کمرشون پهنتر میشه. بنابراین تناسب ”هفت دهم” به هم میخوره و ناخوداگاه این تصور رو در ذهن مردها ایجاد میکنه که این زن دیگه بارور نیست .
برای اینکه از نگرانی در بیان این رو هم بدونین که ” تناسب هفت دهم در زن چاق یا لاغر فرق نمی کنه و یکسانه.
ولی مسئله انتخاب زوج زنها با مردها خیلی فرق میکنه برای زنها قرینگی صورت مرد زیاد مهم نیست. ولی چیزی که مهم بنظر میاد توانایی مرد در فراهم کردن غذا و نگهداری از بچه های آیندشون نقش مهمتری رو بازی میکنه تا که ظاهرشون .
مردهای پولدار یا قدرتمند، چه از نظر جسمی و چه از نظر موقعیت مالی واجتماعی، همونقدر بین خانمها طرفدار دارن که لئوناردو دوکاپریو در فیلم تایتانیک!؟
تحقیقات نشون داده که ما کسی رو ترجیح میدیم که به خودمون شباهت داشته باشه و یک نسبتی هم بین این اجزای بدن در زوجها هست. بین اندازه ریه ها، بلندی انگشت وسط دست، درازای لاله گوش .و اندازه کلی گوش ها. قطر گردن و مچ دست و میزان سوخت و ساز بد


ابریشم 07-27-2010 10:34 AM

پیش بینی بی وفایی با رفتارهای مغز!

محققان می‌گویند: الگوهای فعالیت مغزی حتی قادر هستند پیش‌بینی كنند كه آیا فردی در آینده عهده و پیمان خود را خواهد شكست؟

نتایج تحقیقات دكتر توماس بائوم گارتنر و پروفسور ارسنت فهر از دانشگاه زوریخ و اورس فیشبچر، استاد دانشگاه كنستانز در این زمینه در نشریه نورون منتشر شده است.

عهد بستن یكی از قدیمی‌ترین رفتارهای خاص انسانی در جهت ارتقاء و پیشبرد همكاری، اطمینان و همیاری بین انسان‌ها است. هر چند عهد و پیمان و تعهدات عموما به شكل قانونی و رسمی بسته نمی‌شوند، اما اساس بسیاری از موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی روزانه را در جوامع انسانی تشكیل می‌دهند، با این حال تعهدات هم همیشه باقی نمی‌مانند و شكسته می‌شوند.
هر چند عهد بستن در زندگی انسان‌ها فراگیر است، با این حال درباره مكانیسم‌های فیزیولوژیك مغز در این زمینه اطلاعات بسیار اندكی موجود است، اما در پژوهشی جدید محققان نشان دادند كه افزایش فعالیت در نواحی‌ای از مغز نقش مهمی در پردازش احساس و كنترل همراه با زیر پا گذاشتن عهد و نقض پیمان ایفا می‌كند.
این الگو از فعالیت مغزی نشان می‌دهد كه عهدشكنی باعث ایجاد یك درگیری احساسی در فرد عهد شكن به دلیل سركوب كردن واكنش صادقانه می‌شود. مهمتر این كه محققان با استفاده از این الگوها می‌توانند پیش‌بینی كنند كه آیا در آینده چنین رفتاری از فردی سر خواهد زد یا نه.

ابریشم 07-27-2010 10:35 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%287%29.gif آیا زبان عشق خود را می دانید ؟
"داشتن عشقی عمیق به شما نیرو می دهد و اگر کسی عمیقا" عاشق شما باشد، به شما شوق زندگی می بخشد" .(lao Tzu)
هفته های پایانی سال ، هر چه به تعطیلات آخر سال نزدیک تر میشویم ، شوق و اشتیاق ما بیشتر می شود. چه احساسی دارید ؟ آیا نگران چیزی هستید ؟ آیا برای کسب موفقتهایتان شادکام هستید و یا درمقابل برای شکستهایتان غمگین؟ شاید هم هر دو !
عواطف و احساسات شما همیشه بیشتر درگیر کسانی بوده است که به آنها عشق می ورزیم ، همسر ، دوست و...در لحظات پایانی سال حالت نورانی معنوی داریم. این حس باعث می شود تا خالصانه دعا کنیم که تمامی ضربه ها و شکستهایی را که داشتیم از ذهن ما پاک شود ، قوت قلب می گیریم و در نهایت حسی آرام و بی دغدغه لذتی عمیق را برای ما به ارمغان می آورد.
با کلام و بخشش می توان عشق ها را بیدار کرد و به یاد داشته باشیدکه تنها هدیه های مادی نیست که می تواند عشق را ماندگار کند.
"بالاترین لذت آن است که بپذیریم عاشق هستیم". ( victor hugo)
داستانی کوتاه
جوانی بود که می خواست عشق خود را به همسرش نشان دهد . در عمیق ترین دریاها شنا کرد . به بلندترین کوهها صعود کرد و سعی کرد حتی به ستاره ها نیز برسد ! حدس بزنید چه اتفاقی افتاد ؟ بله ، همسرش او را ترک کرد چرا که هیچ وقت شوهرش خانه نبود !!
دکتر Gary Chapman کتابی به نام " پنج زبان عشق " نوشته است . اگر احساس عدم دوست داشتن از طرق مقابل دارید ( همسر ، نزدیک ترین دوست ....) می توانید با مطالعه این پنج زبان عشق ، دریابید که زبان عشق شما کدام است ؟ نشانه هایی را که عشق دیگران را به شما نمایان می کند ، بشناسید ؟ و اینکه چطور می توانید عشق خود را به دیگران ابراز کنید ؟
پنج زبان عشق :
1- کلام تأیید آمیز :
در این حالت است که شما نیاز شنیدن تعریف و تمجید از زبان معشوقه تان دارید تا احساس کنید او نیز شما را دوست دارد. جملات ساده و بی آلایشی چون : "واقعا" این تو هستی که به این درجه نائل شده ای ؟" یا ، "چقدر در این لباس می درخشی و گویی که این لباس فقط برازنده تو است ؟" و یا "تو بهترین پدر برای فرزندانمان هستی"
2- اوقات گذراندن با یکدیگر :
اگر ارزش نهادن به اوقاتی که با یکدیگر هستید زبان عشق شماست ، به چگونگی گذران این لحظات دقت کنید . برای اینکه اوقات خوش را داشته باشید زمان بگذارید و در حین صحبتهای خود با او مطمئن باشید که صداهای مزاحمی مثل تلفن ، تلویزیون ، و ... حذف شود.
3- دریافت هدایا :
هدیه همیشه قابل لمس و به چشم می آید و زبانی برای اظهار عشق و وفاداری است . شاید زبان عشق شما دریافت هدایا و لمس کردن آنها است . حتی اگر خیلی بزرگ و گران نباشد. یک شاخه رز زیبا ، سوغاتی ، دعوت به یک رستوران و...
4- خدمت کردن به یکدیگر :
دقت کنید که چه خدمتی باعث لذت طرف مقابلتان می شود ، کارهایی مثل ، تمیز کردن پارکینگ ، به گردش بردن بچه ها در روز شنبه ، تمیز کردن آشپزخانه ، حمام ، بله باید بدانید که در برخی افراد حتی ، انجام این کارهای نه چندان سخت می تواند نشانه ی عشق باشد.
5- تماس فیزیکی
صمیمیت در حس معاشقه ( در آغوش کشیدن ، بوسیدن ، نوازش کردن و ...) میتواند تنها زبان عشق یک نفر در ازدواج باشد .
"عشق میوه ی همه فصل است و می توان همیشه آن را در دست داشت " (مادرترازا)
برای شناسایی بهتر زبان عشق خود این سوالات را در ذهن خود مرور کنید :
1- من چطور عشقم را به دیگران ابراز می کنم ؟ ( برای مثال : من عشقم را با جملاتی تسلی بخش به معشوقه خود ، به خصوص در زمان گرفتاری ، ابراز می کنم )
2- انتظارات خود من در عشق چیست ؟ ( برای مثال : اگر معشوقه ام از من تعریف و تمجید کند ، می فهمم که مرا دوست دارد )
3- از چه چیزهایی واقعا" دلگیر می شوم ؟ ( برای مثال : از اینکه نفر مقابلتان افتخار و غرور شما را در کسب مقامی نادیده بگیرد دلگیر می شوید. )
اگر هر دو طرف زبان عشق خود را یافتید ، باید با هم در میان بگذارید و نیاز خود را مطرح کنید تا هر دو از لحظات زیبا و لذت بخش بهره ببرید .
انعطاف پذیر باشید . هر دو طرف باید تغییراتی هرچند کوچک را در رفتار و فکرشان بپذیرند ، چرا که ممکن است گامی بزرگ بسوی خوشبختی شما باشد.
با بررسی مباحث فوق ، شاید به راههای دست یابید تا عشق خود را پربار تر و عمیق تر احساس کنید .
"عشق کلید گشایش قفل هر مشکلی است " ( Fikayo Ositelu)
هم اکنون می دانید چطور از عشق خود لذت می برید ؟ چه چیزی عشق شما را عمیق تر می کند ؟ فکر می کنید در تعطیلات امسال بتوانید لذت بیشتر را با عشقی بیشتر تجربه کنید ؟



ابریشم 07-27-2010 10:37 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif رازهایی از هدیه دادن گل
گل علاوه بر سمبل زیبایی، یکی از هدایایی است که نشان دهنده احساسات و عواطف انسان در شرایط مختلف است. هدیه دادن گل برای هدیه گیرنده احساس خوشایندی را به وجود می آورد که معمولا نشانه علاقه و صمیمیت هدیه دهنده محسوب می گردد و باعث زینت و شادابی محفل نیز می شود. بهترین استفاده ای که می توان از این هدیه شادی بخش نمودآن است که گل های مختلف را در معانی متفاوت به عزیزانمان و آن هایی که دوستشان داریم هدیه بدهیم. این کار موجب می شود تا موجی از شادمانی و احساس صمیمیت و رضایت در وجود آن ها به حرکت درآید و غم و اندوه و مشکلات را مورد هجوم قرار دهد، علاقه افزایش می یابد و محبت ها پایدارتر می شود.

گل لطیف است و احساس لطافت را در روح انسان ها دوچندان می کند و رایحه خوش آن تمام وجود فرد را دگرگون می سازد. اهدای گل نیاز به مناسبت ندارد و بد نیست بعضی وقت ها شاخه ای گل به همسر، مادر، پدر، خواهر، برادر، فرزند و همکار و آن هایی که دوستشان داریم هدیه بدهیم. با
اهدای گل عواطف و احساسات خود را بیان کنیم و دیگران را شگفت زده نماییم. دست کم با این کار طراوت
، شادابی، خنده و صمیمیت جای سلام و احوالپرسی روزمره و تکراری مارا خواهد گرفت و در وجود طرف مقابل غوغایی شگفت انگیز به پا خواهد شد.




کاربرد گل در کشورهای مختلف



در اغلب کشورهای اروپایی مرسوم است کسانی که به میهمانی شام دعوت می شوند برای تشکر از خانم میزبان چند شاخه گل به او هدیه دهند. در ژاپن هر گل معنای مختلفی دارد و در موارد مختلف مردم آن کشور از گل استفاده های فراوان می کنند. آن ها به پرورش گل علاقه زیادی دارند و در گل آرایی از استادان توانمند و برجسته ای برخوردارند. ژاپنی ها هرسال جشن گل برگزار می کنند و اغلب عشاق آن کشور باتوجه به این که هر گل معنا و مفهوم خاصی دارد احساس خود را با آن بیان می کنند و بانوان آن سرزمین هم برای نشان دادن درخواست و نظرات خود از گل هایی که به همان معنا هستند بهره می برند. در این کشور گل داودی نشانه طول عمر است و در مراسم بازنشستگی افراد یکدسته گل داودی به آن ها هدیه می دهند و به این ترتیب برای او زندگی طولانی آرزو می کنند. اهدای شکوفه گیلاس یادآور آن است که زندگی زودگذر است و نباید آن را سخت گرفت و موجب آزار و اذیت دیگران شد.


البته یونانی ها اولین ملتی بودند که برای گل های مختلف معانی مشخصی تعریف کردند و در زندگی خصوصی و اجتماعی از آن استفاده نمودند. بعد از آن رومی ها از این روش استقبال کردند و سایر مردم جهان کم و بیش آن را پذیرفتند.


در کشور ما هم گل ها کاربدهای مختلفی دارند و هر گل به عنوان نوعی نماد و نشان مشخص مورد استفاده قرار می گیرد. ایرانی ها معمولا از گل برای ابراز علاقه به جنس مخالف، جشن و میهمانی ها، تبریک به عروس و داماد، عیادت مریض، کسی که خانه جدید خریده است یا فرزندی به دنیا آورده استفاده می کنند.

گل لاله در کشور ما طرفداران زیادی دارد و در رنگ های مختلف پرورش می یابد. جشنواره گل لاله پایان بهار هرسال باحضور اغلب طرفداران داخلی و خارجی برگزار می شود و عرضه آن در سطح کشور گسترش می یابد که با استقبال بی نظیر ایرانیان مواجه می شود.






معنای گل ها





معنای گل ها در ادوار مختلف متفاوت بوده است. مثلا گل رز که مورد علاقه اغلب افراد بوده است در دوره رنسانس سمبل شهادت و عشق آسمانی و بعد از آن نشانه آرامش، نعمت و صلح بوده است. این گل در مصر باستان نشانه تقوی و پاکدامنی و در عهد یونانی ها نشانی مقدس بوده و رومی ها آن را به عنوان سمبل فتح و پیروزی می شناخته اند.
اما گل رز امروزه همه جا معنای عشق و زیبایی دارد.




در اغلب کشورها گل ها از معانی یکسانی برخوردار شده اند که دانستن آن ها استفاده به موقع از معانی آن می تواند در بهبود ارتباط نقش موثری داشته باشد.

گل بنفشه

به معنی نجابت و کم رویی،
اندیشه ناگفته ، پاکدامنی ، فروتنی

گل شقایق:

اختلاف

گل سرخ:

عشق و زیبایی

رز سیاه :

مرگ
و تسلیت

رز سفید :

عشق مبارک و فرخنده

رز کاملاً شکفته :

تعهد و دوست داشتن

دسته گل رز :

قدردانی

ترکیبی از گل رز سفید و سرخ :

سازش، اتحاد

سوسن:

ملاحت و زیبایی

سوسن سفید:

دوشیزگی و پاکیدامنی

خشخاش:

تنبلی و سستی

شکوفه پرتقال:

علاقه به ازدواج
سنبل

: اندوه و تاسف

شب بو:

عشق در حال سیه روزی و بدبختی

زنبق سفید:

عفت و پاکدامنی

کاملیای سفید :

قابل ستایش و پرستیدنی

کاملیای صورتی:

در آرزوی رسیدن به یکدیگر

کاملیای قرمز :

عشق آتشین

نیلوفر آبی :

حقیقت

آنتوریوم:

عشق ، علاقه و محبت

داوودی :

تو دوست فوق العاده من هستی

آفتابگردان :

ستایش ، غرور و پرستش

نرگس :

غرور و خودبینی

نرگس زرد :

احترام

اقاقیا :

عشق پاک

کاکتوس:

پایداری و استقامت
لاله :

عاشق واقعی

مریم :

لذت
بردن

میخک :

جواب مثبت به درخواست عشق

قاصدک :

وفاداری ، خوشبختی و صداقت

نسترن :

احساس همدلی و تقاضای دوست داشتن

پامچال :

بدون تو ادامه زندگی را نمی خواهم.

یاسمن :

شادی و دلپذیری

رزماری :

یادآوری خاطرات
گذشته

البته تعداد شاخه های دسته گل اهدایی هم معنای مختلفی دارد:

یک شاخه گل: توجه

سه شاخه گل:
احترام

پنج شاخه گل: علاقه و محبت

هفت شاخه گل: عشق

10 شاخه گل لاله نشانه یک عشق بی نظیر و ماندگار می باشد.

علاقه و توجه به گل تا اندازه ای اهمیت دارد که برخی ملت ها از گل به عنوان علامت کشور خود استفاده کرده اند.

بلژیک:

گل آزالیا

انگلستان:

رز

رومانی

: رز
هلند:

لاله

کانادا:

برگ افرا
یونان:

بنفشه
چین:

نرگس

مصر:

نیلوفرآبی

ایران:

گل سرخ

مکزیک :

کاکتوس
لیتوانی:

رو
ژاپن:

داودی

هندوستان:

نیلوفر

اسپانیا:

درخت انار

لهستان

: گل گندم
پاراگوئه

: شکوفه پرتقال






ابریشم 07-27-2010 10:42 AM

عشق یکطرفه چیست؟
"پارانویا" نامی که روانشناسان بر "عشق یکطرفه" می گذارند
http://img.tebyan.net/big/1388/09/59...2186254209.jpg


حتما شما هم داستان عاشقان ناکام تاریخ که معشوق شان دوستشان ندارد را شنیده اید و یا در زمان معاصر قصه ی ماجراهای عاطفی یکطره که منجر به اسید پاشی و انواع رفتار های جنون آمیز شده است ، به گوشتان خورده است .در این مقاله خانم فردوسی - روان شناس- از این احساس های یکطرفه و دردسر ساز می گوید.
سیما فردوسی گفت: در ادبیات ما داستانها و قصه های فراوانی در باره عشق های یک طرفه یا فرهاد وار نقل شده است.
عشق یک طرفه عشقی است که میل به معشوق در آن امری ذهنی است. یعنی عاشق درافکار و پیش فرضهایش باور دارد که معشوقش به او علاقه مند است و او ازاحساسات معشوقش بی اطلاع است.

وی افزود: روانشناسان این حالت را بیش از آنکه نوعی عشق بنامند آن را نوعی بیماری روانی به نام "پارانویا" می دانند. عشق های یک طرفه نوعی بیماری روانی محسوب می شود. در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانه وار به کسی علاقه مند هستند و تصور می کنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد. اما اینها تنها در مخیله او وجود دارد زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد!

فردوسی معتقد است: این حالت نوعی بیماری پارا نویید است این نوعی جنون عاشقی است. این حالت حالت عادی و معمولی نیست زیرا در حالت عادی اگرکسی به شخص دیگر علاقه مند شود ولی بداند که عشق و علاقه اش یک طرفه است بی شک از آن عشق دست بر می دارد. ولی زمانی که شخص دچار پارا نویید باشد از این عشق یک طرفه دست بر نمی دارد واژه علمی که به این نوع بیماری "عشق بی وصال "گفته می شود.
اگر میل عاشق پس ازاجابت نشدن خواسته اش دوباره مطرح شود. ممکن است در نهایت منجر به سرخوردگی شود.

بسیاری از روانکاوها معتقد هستند که عشق و تنفر دو روی یک سکه هستند. زمانی که عاشق به معشوقش می رسد همه چیز می تواند ختم به خیر شود اما اگر این اتفاق صورت نگیرد ممکن است با بوجود آمدن بی وفایی و خشم کار منجر به تنفر می شود و در این شرایط قسمت دیگر عشق خودنمایی نمی کند.البته در رسیدن به معشوق هم ممکن است بعد از وصال در اثر اختلافات ،عشق از بین برودو تبدیل به نفرت شود.
http://img.tebyan.net/big/1388/09/53...4611910030.jpg

در بیماری پارانویید هزیانی بارزوسازمان یافته وجود دارد.زیرا فرد حرف ها و باورهایی دارد که کاملاً اشتباه است. به عنوان مثال از علاقه به فردی سخن به میان می آورد و معتقد است که آن فرد هم به او علاقه مند است اما به علت کم رویی آن را بیان نمی کند. و یا اینکه فرصت ابراز آن را نکرده است.
این روانشناس ادامه داد: بیماران پارانویید همواره در ذهنشان با تصوراتشان زندگی می کنند و این ذهنیت را پردازش می کنند. علت این بیماری به تجربیات ناگوار هر فرد در دوران زندگی اش داشته بازمی گردد. نحوه تربیت های خانوادگی و سطح زندگی او نیز در بروز این بیماری موثر است.


در این حالت فرد در نوع تفکر و نگاهش به جامعه و افرادش متفاوت می شود. بیمار پارانویید تفسیر هایش از جامعه و آدمهایش فرق می کند و معتقد است که دیگران هستند که نمی خواهند من به معشوقم برسند. و معتقد است معشوقش او را دوست دارد ومخالفت های دیگران مانع وصال اوست.در این بیماری فرد بشدت افسرده می شودالبته قصد من این نیست که بگویم همه عشق ها اینگونه است بلکه منظور ببرخی از این عشق هاست که ما آنرا به عنوان عشق بی وصال و یا عشق یک طرفه می نامیم.

سیما فردوسی در پایان تاکید کرد: بیماری پارانویید فقط در باره عشق صدق نمی کند بلکه در باره موضوعات دیگر نیز پیش می آید. به عنوان مثال شخصی بدون دلیل و مدرک فکر می کند که همسرش به او خیانت می کند. و نسبت به آنها سوء ظن پیدا می کنند.

خلاصه ی کلام جوانان عزیز تبیانی : مراقب احساس تان باشید. خیلی اوقات یک احساس در ابتدا هیجان انگیز و رمانتیک است اما زندگی تان را به هم خواهد ریخت . فراموش نکنید مقابل هر خطایی را اگر از ابتدا بگیرید بسیار آسان تر است.

ابریشم 07-27-2010 10:43 AM

باکتری‌ای که بوی عشق می‌دهد!



http://funshad.com/Pics/FunShad.Com-...5fbd024e09.jpg


گروهی از پژوهشگران هندی که در رقابت بین المللی مهدنسی زیستی MIT شرکت کرده اند موفق شدند نوعی باکتری را ایجاد کنند که رایحه خوشی که رایحه عشق نامیده اند تولید می‌کند.
گروهی از دانشجویان موسسه علم و فنون بنگلور با کمک مهندسی ژنتیک نوعی باکتری را ایجاد کردند که این رایحه خوش را تولید می‌کند.
این دانشجویان این باکتری را در رقابت سالانه مهندسی زیستی که همه ساله توسط موسسه تکنولوژی ماساچوست برگزار می‌شود ارائه کرده اند.


این باکتری نسبت به هورمون دوپامینی که توسط فرد عاشق ساطع می‌شود حساسیت نشان می‌دهد و می‌تواند تمرکز این انتقال دهنده عصبی را ثبت کند و از خود رایحه بسیار خوشایندی تولید کند.
این رایحه مشابه رایحه ای است که پس از هر باران از خاک بنگلور ساطع می‌شود.


سرپرست این تیم تحقیقاتی در این خصوص توضیح داد: "کار با انتقال دهنده های عصبی بسیار پیچیده است. تمرکز انتقال دهنده عصبی دوپامین که به هورمون خوش خلقی نیز معروف است در زمانی که فرد عاشق می‌شود افزایش می‌یابد و بر روی رایحه بدن (فرومون) اثر می‌گذارد. به همین علت ما تصمیم گرفتیم نوعی باکتری را اصلاح ژنتیکی کنیم که برای تشخیص این رایحه کاربرد داشته باشد".
رایحه‌ای که خاک بنگلور تولید می‌کند "ژئوسمین" نام دارد. این رایحه را جلبکهایی که در خاک این منطقه هند زندگی می‌کنند پس از هر باران تولید می‌کنند.
این محققان موفق شدند توالی ژنتیکی که ژئوسمین را رمزگذاری می‌کند شناسایی کنند. سپس آن را وارد ژنوم باکتری "اشیرشیلاکولا" کردند. این باکتری مفید در در روده پستانداران زندگی می‌کند و همچنین یکی از باکتریهای خاک نیز به شمار می‌رود.
به این ترتیب دانشجویان هندی باکتری تراریخته جدیدی تولید کردند که نسبت به بوی عشق حساسیت نشان می‌دهد و می‌تواند با رایحه ای که ساطع می‌کند میزان عشق فرد عاشق را اندازه گیری کند.

ابریشم 07-27-2010 11:39 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif حد و حدود در روابط عاشقانه





در روابط دوستانه و یا در روابطی که در حد نامزد بودن و برای به دست آوردن شناحت از طرف مقابل است ، باید چه کاری انحام دهیم ؟
در روابط دوستانه و یا در روابطی که در حد نامزد بودن و برای به دست آوردن شناحت از طرف مقابل است ، باید چه کاری انحام دهیم ؟ آیا می‌توانیم تنها به کتاب‌های و یا توصیه‌هایی که در تلویزیون و یا فیلم‌های در این رابطه می‌بینیم بسنده کنیم ؟


یا اینکه هر کس خود باید حد این روابط را تشخیص دهد ؟ حد و مرز روابطی که بین یک دختر و پسر است باید در چه حدی باشد ؟


* اگر رابطه ی شما به تازگی شروع شده است توصیه می‌کنیم که تمام احساسات حود را بروز تدهید زیرا شناخت شما هنوز در حدی نیست که بتوانید از طرف مقابلتان برداشت درست و صحیحی داشته باشید؛


ممکن است با بروز دادن صحبت و یا احساسی از حود باعث ناراحتی یا سوء تفاهم بین خود و طرف مقابلتان شود و معمولا این عادتی است که دخترها در برابر پسرها دارند . پس به دختر خانم‌ها توصیه می‌کنیم که احساساتشان را بروز ندهند .


گاهی اوقات در روابط بین دختر و پسران و یا نامزدهای حوان ، شرایطی پیش می‌آید که نمی‌دانید طرف مقابلتان را دوست دارید یا نه ؟ در این جا توصیه‌هایی را مطرح می‌کنیم :


اگر شما عاشق نامزد یا دوستتان باشید دارای شرایط و احساسات زیر هستید :


* آیا دلتان مدام برای شخصی که با او رابطه دارید تنگ می‌شود حتی زمانی که مدت کوتاهی از ملافات شما گذشته است .


* آیا فکر می‌کنید که این شخص می‌تواند مرد یا زن آینده شما باشد ؟


* آیا دارای شرایطی است که بتواند یک زندگی را اداره کند و احساس می‌کنید که دوست دارید از دوران مجردی خود حارح شوید و زندگی جدیدی را آغاز کنید .


* آیا احساس می‌کنید که این شخص به طور نامحسوسی باعث پیشرفت شما می‌شود؟


* آیا نسبت به نامزد یا دوست خود حسود هستید و اگر شخص دیگری با او رابطه برقرار کند حتی خیلی ساده و معمولی حسودی می‌کنید ؟


* آیا نسبت به دختران یا پسران دیگری که از کنار او رد می‌شوند احساس بدی دارید ؟


* آیا هنگامی که پیش نامزد یا دوست خود می‌روید ، تمایل دارید که بهترین و زیباترین لباس‌های خود را بپوشید ، اگر خانم هستید بهترین آرایش را انجام می‌دهید و حتی رنگ لاکی که دوستتان می‌پسندد را بر روی ناخن‌های خود می‌زنید ، عطری که او دوست دارد می‌زنید و ....


* مدام به دنبال بهانه‌هایی هستید تا او را ببینید ، به او اس ام اس می‌دهید ، به دنبال راهی می‌گردید که هر لحطه در کنار او باشید .



اما اگر دارای شرایط و احساسات زیر هستید نشان می‌دهد که شما هنوز تصمیم درستی را برای این رابطه اتخاذ نکرده اید :


* آیا دوستان و اطرافیانتان را که هم جنس خودتان هستند را بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای به او معرفی می‌کنید .


* خطاهای او را به راحتی و سادگی می‌بخشید حتی هنگامی که به شما دروغی می‌گوید برایتان اهمیتی ندارد و تنها به این فکر می‌کنید با او باشید تا اوقات فراغتتان پر شود .


* برای نظرات او زیاد ارزش قائل نمی‌شوید زیرا معتقدید که در نهایت آخرین تصمیم را باید خودتان بگیرید .


* به نامزد یا دوست خود زیاد دروغ می‌گوید زیرا فکر می‌کنید که دلیلی ندارد او در جریان تمام زندگی شما باشد .


اکنون به سایر شرایط می‌پردازیم :


شما باید بسیاری از شرایطی که ممکن است برای شما در طول این رابطه پیش بیاید را‌پیش بینی کنید.


زمانی که احساسات و عواطف بین شما و نامزدتان زیاد می‌شود و در دل هر دوی شما شکوفه‌های عشق و امید ریشه می‌زنند باید به این نکته دقت داشته باشید که از همان ابتدا سعی کنید واقع بین باشید نه اینکه بر اساس احساسات تصمیم گیری کنید اگر می‌بینید شخصی که با او رابطه دارید از شما و افکارتان دور است خود را گول نزنید .

این بزرگ ترین اشتباهی است که ممکن است برای شما پیش بیاید و در آینده تبدیل به طلاق و جدایی بین شما دو نفر شود .

* سعی نکنید که در دوران دوستی و یا نامزدی خود از تمام جزئیات زندگی طرف مقابل خود آگاه شوید زیرا در این صورت فرد مقابل احساس نا امنی می‌کنید و این احساس در او زنده می‌شود که شما فقط می‌خواهید از گذشته او سر در بیاورید .

* با یکدیگر صریح صحبت کنید از غلایق و سلیفه‌های خود .

* اگر از موضوع خاصی نگران هستید ، یا برایتان اهمیتی دارد با نامزد یا دوست خود مطرح کنید و از او نیز بخواهید که مکنونات قلبی خود را برای شما فاش کند .

ابریشم 07-27-2010 11:40 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif چطور عشق خود را هدایت کنید که در طول زندگی فراموش نشود
معمولا افراد به سه نوع شیوه ی ازدواج می کنند :

افرادی که از قبل از ازدواج آشنایی داشته اند و با عشق ازدواج می کنند .
گروه دوم افرادی هستند که این عشق در طول زندگی شان به وجود می آید .
گروه سوم افرادی هستند که هیچ کاه عشق را نه قبل از ازدواج و نه بعد از ازدواج درک نمی کنند .

در این مقاله مخاطب ما گروه اول و دوم هستند یعنی افرادی که با عشق ازدواج کرده اند و یا اینکه عشق در طول زندگی اشان به وجود می آید .

معمولا بعد از گذشت مدت زمان قابل توجهی از زندگی ، افراد عشق خود را فراموش می کنند ، و یا حتی بعد از گذشت مدت کوتاهی مثلا به مدت چهار یا پنج سال افراد عشق خود را فراموش می کنند.

اما چرا چنین می شود ؟
مثلا مشکلات و مسائلی که در زندگی پیش می آید باعث این موضوع می شود . تا جدایی های بین زوج های شکاف باز کنند و کم کم این شکاف های بزرک و بزرگ تر شوند .

هنگامی که افراد در ابتدای روابط هستند مدام به یک افق دور چشم می دوزند ، و خود را در کنار بچه هایشان می بینند ، حتی برای فرزندانشان نام انتخاب می کنند ، اما در بسیاری از مواقع این صحبت های تنها در یک حد رویا باقی می ماند نه بیشتر . و زوج های جوان با وحود عشقی که با آن ازدواج کرده اند از هم جدا می شوند .

در این مقاله استدلال هایی را برای شما می آوریم تا بتوانید رابطه ی حود را همیشه مثل روز اول آشنایی تان تازه و با نشاط حفظ کنید :

1- برای خود و همسرتان ارزش رابطه ای که دارید را شرح دهید :
زیرا بسیاری از افراد نمی دانند این رابطه و عشقی که میانشان جاری است دارای چه ارزشی می باشد به همین دلیل کوتاهی های بسیاری را مرتکب می شوند و تنها هنگامی به این موضوع و ارزش وافر آن پی می برند گه دیگری را برای همیشه گنار زده اند . از داشتن رابطه ی قشنگ خود برای همسرتان تعریف کنید و به او بگویید که از این رابطه جقدر مسرور هستید نطر او را بخواهید تا او هم با شما به این باور عمیق برسد . عشق در رابطه ای زیبا می شود که طرفین قدر این عشق را بدانند و از آن به نیکی یاد گنند .

2- خواسته های جدید خود را برای همسرتان توضیح دهید جون مسلما با ورود به یک زندگی جدید و گذراندن سال های حدید خواسته ها و تمایلات هر انسانی تغییر می کند پس بهتر است که از این خواسته های همسر خود را مطلع سازید نه اینکه مدعی شوید او باید خود این موصوعات و خواسته های را بفهمد نه این جمله کاملا اشتباه است پس به خود و همسرتان این موضوع را یادآوری کنید زیرا در طول زندگی بسیاری اوقات از اینکه چرا همسرمان در فلان موقعیت ما را درک نکرد، گله مند می شویم پس این نکته را به یاد داشته باشید .

3- صبور باشید , مهم ترین رکن در زندگی زناشویی صبور بودن دو طرف است . به یاد داشته باشید که باید در روابط خود صبر پیشه کنید . گاهی برای همسر شما موضوعی پیش می آید که تمایلی ندارد به شما بگوید به همین دلیل ناراحت می شود ، برای همه ی انسان های پیش می آید که گاهی دوست دارند ساکت باشند و به قولی در خودشان فرو روند و یا بر عکس پرخاشحو شوند ، اگر همسرتان برای یک مدت این کارهای را انحام داد صبر پیشه کنید و مثل همیشه به او ابراز عشق کنید تا او بتواند سریعتر با موضوعی که در درونش وجود دارد کنار بیاید . زیرا هننگامی که همسرتان از شرایط بیرون دلگرم باشد راحت تر و سریعتر یم تواند با درون خود کنار بیاید .

4- همسر شما مرد یا زن ایده آلی است که شما با او ازدواج کرده اید این جمله را به خاطر داشته باشید زیرا بسیاری از زوجین هنگامی که زوج های دیگر را می بینند آرزو می کنند ای کاش به جای آنها بودند ، این تفکر یک نوع سم است و باعث دوری شما از همسرتان می شود ، هیچ گاه به همسرتان نگویید که دلتان می خواهد جای دوست یا خواهرتان بودید جون همسر خوبی دارد . هیچ گاه عیب های همسرتان را عنوان نکنید حتی خیلی کوتاه و کم . این مسائل به شما و همسرتان ربط دارد و زندگی خصوصی شما را تشکیل می دهد پس به هیچ شخص دیگری اجازه دخالت در احساسات شخصی خود و همسرتان را ندهید .

5- تنها کسی که می تواند باعث موفقیت همسرتان شود و به او دلگرمی بدهد شما هستید همسرتان را در کارهایش تنها نگذارید به او اعتماد به نفس بدهید او را پشتیبانی کنید ، به او بگویید حتی اگر شکست بخورد باز هم او را دوست دارید و او را مطوئن سازید که چه ارزش بالایی برای شما دارد . تنها شما نه هیج کس دیگر . پس

6- در حال زندگی کنید نه در گذشته و نه در آینده : از رفتارهای و یا اتفاقاتی که در گذشته برایتان رخ داده است و دل خوشی نیز از آن ندارید برای دیگری صحبت نکنید ترجیح دهید اتفاقاتی که در حال هستند برایتان جذابیت داشته باشند . حتی از اتفاقاتی که در آینده می توانند رخ دهند نیز صحبت نکنید زیرا اگر چنین اتفاقاتی پیش نیایند از آینده خود دلسرد می شوید و امید خود را تا حدودی از دست می دهید پس بهتر است در حال زندگی کنید و برای امروز تلاش کنید .

7- به اشتباهات خود اعتراف کنید : درست است که اعتراف به اشتباه ممکن است برای هر انسانی سخت و یا حتی غیر ممکن باشد اما در تداوم روابط نقش اساسی دارد اینکه همسر شما بداند شما پی به اشتباه حود برده اید و در آینده دیگر این موضوع تکرار نمی شود باعث دلگرمی او می شود .

8- برای نظر دیگری ارزش قائل شوید : سعی نکنید که مدام نطر خود را به همسرتان تحمیل کنید باید بدانید که هر شخص نطر مختص به خود را دارد و این نظرات محترم هستند ، پس بهتر است به نظرات دیگران احترام بگذارید تا فاصله ی بین شما و همسرتان پیش نیایید و با منطق نظرات مخالف را برررسی کنید نه از روی احساسات زود گذر .

9- همیشه با همسر خود خوب صحبت کنید : هیچ گاه زمانی که با همسر خود صحبت می کنید از الفاظ نادرست و زشت استفاده نکنید زیرا باعث می شود بدون اینکه شما بفهمید همسرتان از گفتگو با شما فاصله بگیرید و دوری گزیند که این موضوع عواقب وخیمی را در پی دارد .

10 – اگر نقطه ای در زندگی تان وحود دارد که حس می کنید ممکن است در آینده تهدیدی حدی برای شما و زندگی تان باشد و باعث شود که همسرتان با شنیدن این موضوع از شما فاصله بگیرد بهتر است از همین الان او را از این موضوع آگاه سازید زیرا مطمئن باشید اگر گوینده ی این خبر شما باشید تاثیرات به مراتب کمتری را در پی دارد تا اینکه گوینده ی این صحبت های شخص دیگری باشد ؛ زیرا گاهی پیش می آید که صدمات و مضصرات جبران ناپذیری را در پی دارد .

ابریشم 07-27-2010 11:41 AM

تست عشق و دوستي جالب و خواندني (فوق العاده زیبا)

يك تست ساده و جذاب كه بايد با صداقت به سوالات ان پاسخ دهيد

سوال اول:

شما به طرف خانه كسي كه دوست داريد مي رويد.
دو راه براي رسيدن به انجا وجود دارد:
ـ يكي كوتاه و مستقيم است كه شما را سريع به مقصد مي رساند ولي خيلي ساده و خسته كننده است
ـ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه اي طولاني تر است ولي پر از مناظر زيبا و جالب است.
حال شما كدام راه را براي رسيدن به خانه محبوبتان انتخاب مي كنيد؟راه كوتاه يا بلند؟
سوال دوم:

در راه دو بوته گل رز مي بينيد .يكي پر از رزهاي قرمز و ديگري پر از رزهاي سفيد.شما تصميم مي گيريد 20 شاخه از رزها را براي او بچينيد.
چند تا را سفيد و چند تا را قرمز انتخاب مي كنيد
(شما مي توانيد يا همه را يا از تركيب دو رنگ انتخاب كنيد)
سوال سوم:

با لاخره شما به خانه او مي رسيد .
يكي از افراد خانواده در را بر روي شما باز مي كند.
شما مي توانيد از انها بخواهيد كه دوستتان را صدا بزند.
يا اينكه خودتان او را خبر كنيد.
حالا چكار مي كنيد؟
سوال چهارم:

شما وارد منزل شده به اتاق او مي رويد ولي كسي انجا نيست.پس تصميم مي گيريد رزها را همان جا بگذاريد.
ترجيح مي دهيد انها را لب پنجره بگذاريد يا روي تخت؟
سوال پنجم:


شب مي شود شما و او هر كدام در اتاقهاي جداگانه اي مي خوابيد..صبح زماني كه بيدار شديد به اتاق او مي رويد:به نظر شما وقتي كه انجا مي رويد او خواب است يا بيدار؟
سوال اخر: وقت برگشتن به خانه است ايا راه كوتاه و ساده را انتخاب مي كنيد؟
يا ترجيح مي دهيد از راه طولاني و جالب تر برويد؟
............ ......... .......... ....
جواب ها


جواب سوال اول:
جاده نشان دهنده عشق است اگر راه كوتاه را انتخاب كرده ايد.زود و اسان عاشق مي شويد.
ولي اگر راه طولاني را انتخاب كردهايد به اساني عاشق نمي شويد.
جواب سوال دوم:

تعدا رزهاي قرمز نشان دهنده ان است كه در يك رابطه چقدر از خودتان مايه مي گذاريدو تعداد رزهاي سفيد برعكس نشان مي دهد كه شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت داريد.به طور مثال اگر 18 رز قرمز و 2 عدد رز سفيد انتخاب كرده ايد به معناست كه شما 90% محبت مي كنيد و 10% انتظار محبت از طرف مقابل داريد.
جواب سوال سوم:

سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشكلات در يك رابطه است.اگر شما از اعضاي خانواده درخواست كرده ايد كه محبوبتان را صدا بزند به اين معناست كه شما از مواجه شدن با مشكلات مي ترسيد و اميدوار هستيد كه مشكلات به خودي خود حل شوند.ولي اگر خودتان به اتاق رفته ايد كه او را از حضور خود مطلع كنيد اين نشان مي دهد كه شما با مشكلات روبرو مي شويد و دوست داريد انها را هر چه زودتر حل كنيد.
جواب سوال چهارم:

محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتياق شما براي ديدن محبوبتان است. اگر انها را بر روي تخت ميگذاريد نشان مي دهد كه دوست داريد او را زياد ببينيد.و اگر انها را لب پنجره قرار مي دهيد يعني اگر او را زياد هم نبينيد تحمل مي كنيد.

جواب سوال پنجم:
سوال پنجم نشان دهنده تفكر و طرز فكر شما در كاراكتر و شخصيت فرد محبوبتان است.اگر شما او را در حالي كه خوابيده است در اتاق مي بينيد.اين به اين معني است كه شما او را همانطور كه است دوست داريد.و اگر او را بيدار ديده ايد يعني انتظار داريد او مطابق ميل شما بشود.

جواب سوال اخر:
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست.اگر راه كوتاه را انتخاب كرده ايد مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما كوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب كرده ايد مدت زيادي در عشق خود پايدار خواهيد بود

ابریشم 07-27-2010 11:43 AM

نمونه از خانم هایی که آقایان واقعا می پسندند ...

وقتی خانم ها با من صحبت می کنند معمولا اظهار می دارند که رفتار آقایون آنها را تا حدی گیج می کند و به درستی نمی توانند تشخیص دهند که مردها از آنها چه انتظاراتی دارند. آنها از اینکه نمی توانند مردها را راضی نگه دارند اندکی ناراحت هستند. البته امروزه کمتر اتفاق می افتد که خانمی به رضایت و یا عدم رضایت مردها اهمیت دهد،
چرا که خانم ها تصور می کنند که با در اختیار گذاشتن مسائل جنسی تمام مشکلات به راحتی قابل حل شدن می باشد. تا زمانی که یک چنین دیدی نسبت به زندگی داشته باشید همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت، اما...
بدون توجه به اینکه چنین نقطه نظری درست است و یا اشتباه باید توجه داشته باشیم که مردهای امروزی، با تلاش هر چه بیشتر در پی یافتن جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند. خانم هایی را داریم که به عضویت ارتش و پایگاه های فضایی در آمده اند و به خوبی از انجام وظایفی که بر گردن آنها نهاده می شود بر می آیند. آنها در سایر مشاغل
صنعتی دیگر هم در حال پیشرفت و ترقی می باشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ویران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته می بینند.
اگر یک خانم این مقاله را بخواند شاید با خود بگوید که خوب این مشکل مردهاست و خودشان هم باید به فکر پیدا کردن راه حلی برای آن باشند. بله درست است اما نباید انتظار داشت که به یک باره معجزه روی دهد و همه چیز مطابق میل آنها شود. تاریخ برای سالیان دراز جایگاه و عملکرد مردها را در جامعه معین کرده و شما به راحتی نمیتوانید
در عرض چند سال آنرا تغییر دهید. شاید کمتر افرادی بتوانند در مقابل پیشرفت ها و موفقیت های خانم قد علم کنند اما یک چنین وضعیتی به طور قطع با خود مشکلاتی را نیز به همراه می آورد. یکی از مشکلات همانطور که قبلا نیز به آن اشاره داشتم این است که مرد قرن بیستم چه انتظاراتی دارد.
آقایون کم کم متوجه می شوند که جایگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نیست. دیگر هیچ رد پایی از زمانیکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم باید در خانه مینشستند و فرزندان خود را بزرگ می کردند، نمانده است. شاید چنین تغییر شگرفی مستلزم سپری شدن مدت زمان بسیار زیادی باشد اما همانطور که مشاهده می کنید این امر در جوامع
غربی با روند چشم گیری در حال پیشروی است. این روزها مردها می دانند که اگر بخواهند برای خود همسری پیدا کنند باید سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ های بیشتری در جلو پایشان می اندازند.
خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟
* اول از همه مردها به دنبال کسی هستند که تشنه عشق و محبت باشد. شاید این حرف بسیاری از خانم ها را غافلگیر کند اما مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگیرند و خودشان نیز کسی را دوست بدارند. مشکل اینجاست که خانم ها برخورد بی احساس و سردی با آنها دارند. پیدا کردن خانمی که قابل دوست داشتن باشد کمی
مشکل است و مردها از اینکه بفهمند دختر رویاهایشان را پیدا کرده اند خوشحال می شوند.
* مردها دنبال خانمی می گردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور میکنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم می باشد. مردها لزوما به دنبال خانم های کمر باریک نمی گردند و اکثر آنها از خانم هاي چهل کیلویی خوششان نمی آید، بلکه آنها می خواهند کسی را داشته
باشد که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند (البته این کار را نباید بیش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدی که قیافه خوبی داشته باشد لذت می برند و من فکر نمی کنم که مردی چیزی جز این به شما بگوید.
* مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخي از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث می شود که مردها محتاط تر عمل کنند. بوسه روز عید و یا عشق بازی ها اصلا به
حساب نمی آیند و این جزئی از خصوصیات خانم هاست. آقایون به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی می گردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.
* مردها می خواهند برای خود تشکیل زندگی خانوادگی دهند و به دنبال شریکی هستند که بتواند با او در خانه زندگی کند. خانم هایی که در محیط های اجتماعی فعالیت می کنند برای مردها قابل قبول تر هستند چرا که آقایون تصور می کنند خیلی بهتر می توانند با این گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پایدار تر خواهد بود.
* مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان می گردند زیرا چنین خصوصیاتی باعث می شود که یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا
کنند.
* مردها به دنبال خانم های خوش مشرب هستند. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل می شوند. آیا تا به حال دختر هایی را دیده اید که دارای خلق و خوی پسرانه هستند؟ مردها می خواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتیاج به محبت دارند به همین دلیل همیشه به دنبال
فرد خوش طبعی هستند که بتوانند در کنار او به آرامشی که آرزوی آن را دارند دست پیدا کنند.
* مردها به دنبال زن هایی هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هایی نیست که دائما به دنبال مد می روند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در می آورند. خانمی که بادگلو می زند و از خود گاز معده خارج می کند هیچ گاه برای یک مرد قابل قبول نخواهد بود. این روزها
خانم ها ممكن است از مشروبات الکلی استفاده کنند که این کار نيز به نوبه خود باعث میشود که نظر جنس مخالف به آنها جلب نشود. بعضی از خانم ها هستند که در زمان عصبانیت هر چه که دلشان می خواهد بار طرف مقابل می کنند که این کار به هیچ وجه به مزاج آقایون سازگار نیست. مردها نمی خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان
بی شرمانه و توهین آمیز باشد.
* مردها کسی را می خواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکی از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی شان دخالت کنند. آقایون به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه می کنند زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این
گذشته تا آنجا که می تواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که آقا از او جدا می شود.
* مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد می کنند خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را می پسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند. شاید خلق و خوی آتشین شما را در همان روزهای اولیه اندکی جذاب باشد اما در روز 500 به هیچ وجه به شما افتخار و قدرت نخواهد
بخشید.
* مردها از خانم هایی که آنها را به چالش وا می دارند خوششان می آید. دوست میدارند که خانم ها، آنها در انتظار بگذارند. مردها معمولا زمانی که احساس امنیت کنند اندکی در رابطه تنبل می شوند اما زمانیکه آنها را به چالش وا می دارید، حداقل کاری برای انجام دادن دارند. اگر می خواهید مرد خود را همواره به خود علاقمند نگه
دارید باید او را همیشه به چالش وادار کنید.
* معمولا آقایون در مورد مسائل جنسی اندکی خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنید که حقیقت دارد. مردها می دانند که در رخت خواب چه می خواهند و به همین دلیل توجه خود را بر روی آن معطوف می کنند. شما به هیچ وجه آن همه شور و اشتیاقی که به مردها نسبت می دهند را نمی توانید در دنیای واقعی در وجودشان پیدا
کنید. مردها در جهان واقعی بسیار محافظه کار هستند. آنها با هر کسی می توانند اوج لذت و خوشی خود را تجربه کنند و نیازی به داشتن همسران متفاوت ندارند. در بسیاری از آزمایشاتی که انجام شده نتیجه بر این اصل استوار بوده که مردها دوست دارند در تخت خود به راحتی بخوابند و این خانم ها هستند که بهانه گرفته و اظهار می دارند
که از این نوع رابطه خسته می شوند.
* مردها به دنبال همسری می گردند که به آنها متعهد باشد. هر چند پیدا کردن چنین شخصی مشکل است اما می توانید حداقل آرزوی داشتن یک چنین همسری را داشته باشید. مردها نامزدی را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتی هایشان را با او در میان بگذارند. تعهد مثل یک خیابان یکطرفه نیست و باید از
جانب هر دو طرف رعایت شود. چنین نیازی برای همیشه در وجود تمام مردها باقی خواهد ماند.
* مردها دوست ندارند که تنها زندگی کنند.
مقاله این دفعه بسیار بحث بر انگیز است و ممکن است من را به جرم اشتباهات فاحش دستگیر کنند! اما زیبایی نظر و عقاید شخصی، این است که هر کس هر چیزی را که دوست داشته باشد می تواند بگوید. حقیقت این است که مردهای امروزی به دنبال یک خانم مجرد قابل اطمینان و جذاب هستند که بتوانند رابطه بلند مدتی را با او آغاز کنند.
آنها می خواهند با او از زندگی خود لذت ببرند و دقایق خود را با او تقسیم کنند تا آرام و قرار بگیرند. افراد مجرد کمی وجود دارند که خواهان ارتباط بلند مدت هستند. مشکلی که مردها با آن مواجه هستند این است که دنیا به طور کلی عوض شده. زمانی که انتظار هیچ چیزی را ندارند به سرعت برایشان زن می گیرند و طوری که متوجه
نشوند بچه دار می شوند. آنها فقط و فقط به دنبال ارزش و احترام از طرف شریک زندگی خود هستند و بس.
در حالیکه خانم ها در نقشهای اجتماعی خود بسیار موفق هستند خوب است که هیچ گاه از یاد نبریم که جایگاه اصلی آنها به خانه و خانواده شان تعلق دارد .

ابریشم 07-27-2010 11:44 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2835%29.gif از3طریق بفهمید کی دوستتون داره
آدم­ها از سه طریق می­فهمند که طرف، دوستشون داره.
یا به تعبیر بهتر باید بگم: « آدم­ها سه تا گیرنده ­ی عاطفی دارند ».

◄ گیرنده­ های شنیداری


◄ گیرنده ­های دیداری


◄ گیرنده­ های لمسی


همه­ ی ما از طریق فعال کردن یک، دو یا هرسه شاخکِ گیرنده ­های عاطفی خودمون، می­فهمیم این بابایی که داره برای ما بال بال می­زنه، به ما علاقه داره یا نه؟



مرد به زن تلفن می­زند و می­گه : « عزیزم! دوستت دارم ». زن هم کلی خوش­حال می­شه.

تويه مهمونی که همه ­ی آقایون خوش­تیپ و خوش لباس هستن، زن به مرد می­گه: « وا! آقا! به عقیده­ ی من، شما از همه جذاب­تر هستید! » مرد هم حسابي دهنش آب می­افته و خوش­حال می­شه.

این­ها همه یعنی فعالیت « گیرنده ­های شنیداری ».


به تعبیر بهتر، وقتی ما، ابراز علاقه­ ی کسی رو از طریق « حرف »، « گفت و گو »، و هر چیز دیگه و از راه « گوش »، می شنویم، شاخک­های عاطفی ما به قلب­مان پیام می­دهند که این فرستنده­ ی پیام، « تو رو دوست داره ».


مرد برای روز تولد زنش کادو می­خرد. پس دوستش داره.


زن برای مرد، توخونه لباس­های خوب می­پوشه، پس دوستش داره.


مرد تو مهمانی همه­ ی حواسش به زنش است، پس دوستش داره.


پس مجموعه ­ای از رفتارهای ما که با « دیدن »شون، می تونیم به علاقه­ ی طرف خودمون پی ببریم، « گیرنده­ های دیداری » ما رو فعال می­کنه. این رفتارها، تنها تفاوتی که با « گیرنده­ های لمسی » داره اینه که در آن « تماس بدنی » اتفاق نمی افته.


◄ نکته­ ی کنکوری:


[ وقتی کاری را انجام می­دیم، وظیفه ­ی ما نیست. از روی « علاقه » داریم این کار رو می­کنیم. این مجموعه­ ی « رفتارهای مهرآمیز »، شاخک­های عاطفی طرف روا فعال می­کنه و به قلب ما پیام می­فرسته که « هوی! این یارو تو رو دوست داره! چوب خشک نباش! »]


مرد، زنش رو نوازش می­کنه، پس دوستش داره.


مرد، بعد از خوردن غذا، دست روی شونه­ ی زنش می­گذاره و از اون به دلیل تهیه­ ی غذا، تشكر می­کنه. [ سالی یه بار هم این کار روبکنید بد نیست ]


زن، همین طوری که نشسته و داره همراه مرد، برنامه­ ی تلویزیون را می­بینه، دست مرد رونوازش ميكنه. [ آقایانی که لم یزرع و بایر هستند، گیرنده­ ی این بخششان، غیر فعال است ].


در این نوع ابراز علاقه، لمس طرفه که گیرنده ­های عاطفیه ­اش رو فعال میكنه.


***


خب!همينطورکه خوندیم، گاهی شاهدیم که همزمان یک، دو یا هر سه شاخک گیرنده­ عاطفی ما فعال می­شه و این به دلیل ارسال پیام محبت ­آمیز از یک، دو یا هر سه فرستنده است. هرکسی یه« گیرنده­ ی اصلی» یا « شاخک اصلی » داره. یعنی بیش­تر از طریق اون گیرنده ست که می­فهمه طرفش به اون داره ابراز علاقه می­کنه. این شاخک­ها، « نقطه­ ی آسیب پذیر» دوستی­ها و محبت­ها هستند.


چرا؟ چون این شاخک­ها « سیر » می­شن. یا به تعبیری، حساسیت­های خود را از دست می­دن. در چه صورتی؟ در صورتی که که مدام شما برای ابراز علاقه، فقط به یک گیرنده­ ی خاص، پالس بفرستید.یک نفر، شاخک­ « شنیداری»اش زود سیر می­شه. یکی شاخک «دیداری»اش از بقیه سریع­تر ناگیرایی پیدا می­کنه. عده­ ای هم از «لمس» زود خسته می­شن.


تصور کنید که زن، راه به راه به مرد می­گه: « یه ماچ بده! » خوب این مرد، بعد از یک مدتی، حالش از ماچ کردن به هم می­خوره. یا برعکس، مرد می­روه و می­آد، قربون صدقه­ ی زنش می­ره! خوب زن بعد از مدتی با حالت استفراغ، به اولین « توالت عاطفی » می­روه و تمام محبت­های اضافی را بالا می­آره.


◄ نکته ­ی کنکوری:


[ اگر می­بینین که دوست دخترتون به شخص دیگه اي توجه داره، اول باید نتیجه بگیرین که یک جایی دارین « افراط » یا « تفریط » می­کنین. باید قبول کرد که خيلي از زن­ها، بیش­تر جلب « کم­توجهی مرد» می­شن تا « توجه بیش از حد ». دقت کنین که می­گم « کم توجهی » نه «بی ­توجهی»!


و من اسم اون شخص دوم رو که گاهی به نام­های «رقیب»، «یکی دیگه» و... یاد می­کنیم رو «توالت عاطفی» می­ذارم. یعنی زن یا مرد در بخشی از زمان، اضافات یا حتي کمبودهای عاطفی خودشون روتو این توالت بالا می­آرن. حالا چرا توالت؟ چون اون شخص سوم، بيخود می­کنه وقتی می­بینه که دو نفر با هم دوست یا همسرن، وارد جریان عاطفی اونها می­شه. حتي اگه زن یا مرد ، خودشون مایل باشن و از او دعوت کنن که وارد جریان عاطفی­شون بشه تا نفر سوم اجازه نده که « توالت » باشه، کسی هم برای خیانت و استفراغ عواطفش از او استفاده نخواهد کرد. ]


برگردیم به اصل داستان! داشتم می گفتم که فرض کنیم ما خیلی داریم به گیرنده­ ی اصلی طرف مقابلمون، پالس عشقی می فرستیم، در این حالت آن گیرنده ی اصلی، یا به کل خاموش می­شه یا میره روی « استندبای ».


◄ دقت کرده اید که وقتی به یکی خیلی محبت کنین، خودش رومی­گیره؟


◄ تجربه کردین که وقتی یکی از عشق و محبتتون نسبت به خودش مطمئن شد، محلتون نمی­گذاره؟


◄ شده وقتی به یکی گفتی دوستت دارم، دیگر روی خوشش رو نبینی؟


. چون این آدم ها، شاخک اصلی­شون، زود به « ناگیرایی » دچار می­شه.



بعضی از ماها وقتی مطمئن شدیم که طرف دوستمون داره، دیگه نیازی نمی بینیم که گیرنده­ های عاطفی خودمون رو روشن بذاریم. چون ما انسان ها ذاتاً عاشق « نداشته ها» هستیم. وقتی چیزی روداشتیم، دیگه ارزشش برامون از بین میره. مثل اغلب دوست دختر و دوست پسرهایی که سال ها با هم دوست هستن، ولی دو ماه بعد از ازدواجشون، تقاضای طلاق می کنن.هم آقایان و هم خانم­ها، به این عارضه­ ی بد، مبتلا هستیم. ما آدمها همین طوری ایم اصلن. وقتی می فهمیم که کسی دوستمون داره، دیگه تلاشی برای جلب دوستی بیشترش نمی کنیم. چون « ظرف پذیرش محبت­ها­مون، به شدت کوچک است».


بهترین راه برای علاج چنین معضل و مصیبتی [ که کم هم نیست و الی ماشاءالله به صورت روتین و روزانه شاهدش هستیم ] اینه که شاخک اصلی طرفمون رو شناسایی کنیم، و به آن، پیام های کمتری بفرستیم. [ نه این که اصلن نفرستیم ]


در حقيقت: دوست داشتن و دوست داشته شدن، سیاست می­خواد.


[ اضافه کنم که منظورم از سیاست مداری در عشق، دروغ گویی و خالی بندی و این چیزها نیست. بین « سیاست مداری » و « سیاست بازی » خیلی فرق هست. ]


وگرنه اگر بخوايد کارتون رو به معجزه­ ی الهی و لطف خدایی و امدادهای غیبی واگذار كنين و مدام عشقتون رو « آرزو » کنین و منتظر بمونین تا «مهرتون به دل طرف بیفته»، همون بهتره برین یه امام زاده ای دخیل ببندین و برای کفترهاش، دونه ی نذری بپاشین!


به جای همه­ ی این کارها، اول گیرنده ­های عاطفی فرد موردعلاقه ­تون رو شناسایی کنین، بعد ببینین کدوم گیرنده هاش ممکنه زمانی کار دستتون بده؟ کدومش بیش­تر به دردتون می خوره؟ با کدومش زود خسته می­شه؟ چه فرستنده هائيتون رو خاموش کنین که طرف فردا خودش رو براتون نگیره؟ کدوم ها رو روشن نگه دارین که تعادل دوستی حفظ شه؟


اگر فقط یک ذره سیاست و اعتماد به نفس داشته باشیم، شک نکنید که امام­زاده­ ها هم معجزه می­کنن.
http://www.gaptalar.com/images/smilies/biggrin.gifhttp://www.gaptalar.com/images/smilies/biggrin.gifhttp://www.gaptalar.com/images/smilies/heart.gif

همه این هایی رو که گفتم، چیزهاییه که همه مون میدونیم. فقط باید یکی، یادمون بیاره. همین چیزهای کوچک و پیش پا افتاده ست که دوستی ها روپایدارتر میکنه و جدایی ها روا به تاخیر می اندازه....


ابریشم 07-27-2010 11:47 AM

در جستجوی عشق:درک نیازهای شخصی
به دنبال عشق هستيد و هميشه نااميد مي شويد؟ ايــن پنج مـرحله را طـي کـنـيد تـا شـانـس خـود را بــراي يــافتن شادکامي هميشگي افزايش دهيد.

در يکي از قسمت هاي سريال داستاني "خانم هاي خانـه
دار نـااميد" که از شبـکـه abc پخـــش مـــي شود، يکي از
هنرپيشه هاي زن فيلم به نام "گابريل سوليس" خانم بسيار زيبايي است، همسر خوش تيپ و فوق العاده پولداري دارد، در يک خانه بزرگ زندگي مي کند، و حساب هاي بانکي غير قابل شمارش دارد؛ وي عبارت جالبي در مورد موفقيت در زندگي مشترک مي گويد:

"من به هر چيزي که مي خواستم رسيدم، اما حالا مي فهمم که چيزهاي درستي نخواسته بودم."

عبارت جالبي است و براي درک آن حتماً نبايد به منتهاعليه بدبختي و بيچارگي رسيده باشيد. بسياري از کارشناسان معتقدند زمانيکه نوبت به انتخاب همسر مي رسد، بسياري از افراد هيچ نظري در مورد اينکه همسر آينده شان بايد داراي چه خصوصياتي باشد و اينکه از او چه انتظاراتي بايد داشته باشند، ندارند. به همين دليل هم هست که اغلب افراد، فرد مورد علاقه خود را پيدا نمي کنند.

گيلدا کارل، روانشناس و استاديار کالج مرسي و همينطور نويسنده کتاب "روي شاهزاده شرط نبنديد – اگر به دنبال يافتن مرد روياهاتان هستيد، روي خودتان شرط ببنديد" معتقد است: "ما آن قدر اينور و آنور مي کنيم و قرار ملاقات مي گذاريم و نهايتاً به خودمان مي گوييم: "بله، يافتم، اين همان مرد آرزوهاي من است. اما با اين وجود باز هم شاهد آن هستيم که نرخ طلاق هر روز در حال افزايش است." پس در اين ميان چيزي اشتباه است.

اگر شما دليل اين امر را پيدا کرده ايد، پس يک گام از سايرين جلوتر هستيد، روانشناسان معتقدند که تنها راه نجات پيدا کردن از سردرگمي ها در زمينه پيدا کردن شريک زندگي اين است که ابتدا خودتان را بشناسيد و ببينيد از زندگي مشترک خود چه انتظاراتي داريد.

اين 5 مورد به شما کمک مي کنند تا اين کار را راحت تر انجام دهيد:

1-تشريح ارزشي هاي اصول فردي
2-درك نيازهاي احساسي و عاطفي
3-تشخيص الگوهاي مهرورزي
4-شناخت توانايي هاي بالقوه رابطه
5- چك كلي سه ماهه درزمان نامزدي


1-تشريح ارزشهاي اصول فردي

زماني به ارزش هاي اصولي خود پي مي بريد که درک کاملي از نيازهاي فردي خود داشته باشيد.

دکتر جان وايت، رواندرمانگر و استاد دانشگاه تمپل معتقد است: "اينها همان خصوصياتي هستند که در شخصيت شما شکل گرفته و امکان تغييرشان پايين ميباشد. شما از کودکي با يک چنين مشخصاتي بزرگ شده ايد و هر اتفاقي هم که در زندگيتان رخ دهد و هر چيزي هم که عوض شود، اين خصوصيات به قوت خود باقي خواهند ماند."

در حقيقت منظور او اين است که اگر شما يک ليست تهيه کنيد و در بالاي آن بنويسد خصوصياتي که همسر آينده ام بايد داشته باشد، هيچ چيز مهمتر از وجود ارزش هاي اصولي يکسان ميان شما و شريک زندگيتان نيست. دکتر وايت در ادامه مي گويد: "همين خصوصيات ريشه اي هستند که سبب تدوام و يا از هم پاشيدگي يک رابطه مي شوند، با توجه به اين خصوصيات مشخص مي شود که شما چه کسي هستيد و چه نيازهايي داريد."

در حاليکه ارزش هاي اصولي در افراد مختلف متفاوت هستند، اما معمولاً حول محور مسائلي نظير آنچه در زير به آنها اشاره مي کنيم مي چرخند:

تمايل به بچه دار شدن
اعتقادات و باورهاي مذهبي
ديدگاه افراد نسبت به مسائل مالي (پول)
عکس العمل در موقعيت هايي که نياز به تصميم گيري هاي پيچيده است
اهميتي که براي صداقت، درستي و وفاداري قائل مي شوند
ديدگاه طرفين نسبت به طلاق
شايد تا کنون تصور مي کرديم که افراديکه داراي خصوصيات متفاوت هستند، جذب يکديگر مي شوند – البته کارشناسان هنوز هم يک چنين عقيده اي دارند- اما زمانيکه نوبت به مسائل عميق فکري مي رسد، وجود اشتراک در ارزش هاي اصولي طرفين يکي از عوامل موفقيت آنها به شمار مي رود.

دکتر وايت مي گويد: "اگر مي خواهيد رابطه طولاني مدتي داشته باشيد، بايد توجه داشته باشيد که ارزش هاي اصولي مانند چسبي هستند که شما دو نفر را به هم متصل نگه مي دارند."

2-درك نيازهاي عاطفي واحساسي

در حاليکه ارزش هاي اصولي افراد اساس زندگي مشترک را تعيين مي کنند، نيازهاي احساسي و عاطفي طرفين تعيين کننده نکات ريزتري هستند. دني سوگرو، دکتر روانشناس معتقد است: "ما بايد پيش از پيدا کردن شريک زندگي ابتدا نيازهاي احساسي خود را به خوبي بشناسيم."

دني سوگرو که استاديار دانشگاه ميشيگان و نويسنده کتاب "مشکلات جنسي خانمها" مي باشد، اظهار مي دارد: "نياز به صميميت، نياز به رضايت و لذت جنسي، نياز به درک کردن و درک شدن، و پذيرش از طرف شريک زندگي، همه و همه جزء مهمي از وجود ما هستند. براي اينکه بتوانيم در زندگي خوشحال بوده و احساس امنيت و آرامش داشته باشيم، بايد کليه اين نيازها مرتفع گردند."

براي رفع اين نيازها بايد شريکي را براي خود پيدا کنيد که خواسته هاي شما را به درستي درک کرده و توانايي براورده ساختن آنها را داشته باشد.

اخطار: مشکل زماني به وجود مي آيد که ما به دنبال فردي مي گرديم که نيازهايمان را آنطوري که فقط خودمان مي توانيم برآورده کند.

سوگرو در ادامه مي افزايد: "اگر شما به دنبال يافتن فردي هستيد که به شما احساس ارزشمندي القا کند، خوشحالتان کند، از يک زندگي خسته کننده و ناخوشايند نجاتتان دهد، و اگر به دنبال کسي هستيد که شما را کامل کند، بهتر است در افکار خود تجديد نظري داشته باشيد چراکه هيچ کس نمي تواند چنين کارهايي را براي شما انجام دهد جز خودتان." اگر وظيفه انجام چنين کارهايي را به فرد ديگري واگذار کنيد به اين معناست که خودتان و رابطه تان را در معرض نابودي قرار داده ايد.

3- تشخيص الگوهاي مهرورزي

خوب با توجه به چه الگويي مي توانيم کسي را پيدا کنيم که نيازهايمان را برآورده ساخته و ارزش هاي اصولي يکساني با ما داشته باشد؟

محققان معتقدند که اين کار را مي توانيد با نگاهي به روابط فعلي خود با دوستان و افراد فاميل انجام دهيد.

دکتر دنيس لو مدير و موسس مرکز خانوادگي دانشگاه پپردين در لوس آنجلس ميگويد: "در مورد روابط فعلي خود فکر کنيد، ببينيد کداميک از آنها سبب مي شوند شما بهترين وجوه فردي خود را به نمايش بگذاريد" او در ادامه مي گويد: " به روابطي فکر کنيد که احساس مي کنيد مي توانيد در آنها رشد کرده و فکر مي کنيد نيازهايتان در آنها برآورده مي شوند. حتماً اين رابطه نبايد رمانتيک باشد، مي توانيد به هر رابطه اي که با دوستان و يا افراد فاميل داريد، فکر کنيد."

يک نکته مهم ديگر اينکه: در مورد افرادي که به شما احساس آرامش و امنيت ميدهند، فکر کنيد. به افرادي که در کنار آنها مي توانيد خودتان باشيد. او معتقد است که با انجام اين کار يک الگوي رفتاري و شخصيتي در ذهن شما پديدار مي شود. تصادفي نيست که اين خصوصيات دقيقاً همان خصيصيه هايي هستند که بايد در همسر آينده خود به دنبال آنها بگرديد.

دکتر لو ميگويد: "شما نبايد تنها به دنبال يافتن خصوصيات اخلاقي دلخواه خود باشيد، بلکه بايد به طرز برخورد آنها با شما و طرز برخورد خودتان با آنها نيز توجه کنيد."

به هر حال هميشه افرادي در کنار آن شخصي که شما احساس مي کنيد خصوصيات اخلاقي مورد نظر شما را دارند پيدا مي شوند و شما مي توانيد تا آخر عمر در کنار آنها خوشبخت زندگي کنيد.

4-شناخت توانايي هاي بلقوه رابطه

اگر نگاهي عمقي به درون خود داشته باشيد، مي توانيد به راحتي خودتان را براي ورود به يک رابطه موفق آماده کنيد. به مرور زمان بايد يافته هاي خود را به مرحله اجرا گذاشته و به دنبال شريک زندگي دلخواه خود بگرديد. متاسفانه درست در يک چنين مرحله اي است که تعداد زيادي از ما دچار اشتباهات بزرگي مي شويم.

يکي از اشتباهات رايج: بيشتر افراد تصور مي کنند کسيکه ظاهر و شخصيت تيپيکال مورد علاقه شان را دارد، براي يک رابطه بلند مدت مناسب است. آنها خيلي پيش از اينکه تشخيص دهند او داراي خصوصيات مورد نظر براي يک رابطه طولاني است و خيلي قبل از اينکه او را به درستي بشناسد، تصميم به تشکيل زندگي مشترک مي گيرند.

مليسا دارني نويسنده کتاب "قرار ملاقات با صدويکمي" معتقد است که: "مقوله اي با نام "شناخت ناهمگون" وجود دارد، به اين معنا که مغزتان فرمان ديگري مي دهد و قلبتان هم چيز ديگري مي گويد. زمانيکه در يک چنين شرايطي گير کنيد، مطمن باشيد که در اکثر موارد قلبتان بر مغزتان پيروز خواهد شد."

زمانيکه مجدداً عقلتان سر جايش برگشت (دارني معتقد است که اين مرحله کمتر از 120 روز نخواهد بود) تازه متوجه مي شويد که تپش هاي قلبتان چندان خوشايند نبوده اند.

دارني مي گويد به يک رابطه جديد مانند يک ماشين جديد نگاه کنيد و با يک چک آپ کلي به نام "قرار ملاقت" آنرا امتحان کنيد. اين کار به شما زمان کافي مي دهد تا پيش از اينکه بخواهيد با طرف مقابل وارد يک رابطه جدي بشويد، او را بهتر بشناسيد.

5- چك اپ كي سه ماهه در دوران نامزدي

در جريان پيشرفت يک رابطه مي توان گفت که در عرض دو ماه افراد وابستگي بيشتري را به هم نشان داده و از اين زمان به بعد رابطه قدري جدي تر مي شود. دارني معتقد است که در عرض 3 تا 4 ماه بايد به همان مثال ماشين جديد برگرديم و خودمان را براي يک گردش کوچک ديگر آماده کنيم.

دارني مي گويد: "اصلاً مهم نيست که يک ماشين جديد چقدر خوب کار مي کند، به هر حال پس از سپري شدن 3 ماه بايد مجدداً آن را چک کنيد، اين امر در مورد روابط زناشويي نيز صدق مي کند."

اين چک آپ در مورد شما و شريک زندگيتان حول محور پاسخ دادن به سوال هاي پيچيده تري نظير آنچه در زير به آن اشاره مي کنم مي چرخد:

آيا او به اندازه همان روز اول صادق است؟
آيا همانطور که فکر مي کردم هنوز هم به ارزش هاي اخلاقي روز اول پايبند است؟
آيا او همان ارزش هاي اصولي که براي من مهم هستند را داراست؟
آيا او همان کسي است که فکر مي کردم؟
اگر پاسخ هر يک از سؤالات بالا "منفي" باشد بايد بيشتر به رابطه خود توجه کنيد. کارشناسان معتقدند که علائم هشدار قرمز رنگ هستند براي اينکه راحت تر نظر افراد را به خود جلب کرده و بهتر ديده شوند! دارني مي گويد اگر احساس مي کنيد شريکتان آن نمره اي که بايد را بدست نياورده، سريعاً جلوي ضرر را بگيريد و خودتان را کنار بکشيد.

وي اظهار مي دارد: "به خاطر داشته باشيد که شما مي توانيد جوراب هاي طرف مقابل را عوض کنيد، و يا مدل موهايش را تغيير بدهيد، اما هيچ گاه نمي توانيد ارزش هاي اصولي طرف مقابل و يا حتي خودتان را دگرگون سازيد.
1- تشريح ارزش هاي اصولي فردي 2- درک نيازهاي عاطفي و احساسي 3- تشخيص الگوهاي مهرورزي 4- شناخت توانايي هاي بالقوه رابطه 5- چک آپ کلي سه ماهه در زمان نامزدي 1- تشريح ارزش هاي اصولي فردي 2- درک نيازهاي عاطفي و احساسي 3- تشخيص الگوهاي مهرورزي 4- شناخت توانايي هاي بالقوه رابطه 5- چک آپ کلي سه ماهه در زمان نامزدي "


ابریشم 07-27-2010 11:57 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif وقتی عشق به آسانی رخ میدهد
همه ما در ذهن خود براي انتخاب خانم و يا آقاي مورد علاقه خود معيارهاي بسيار زيادي داريم. گاهي اوقات اين ايده آل گرايي ها آنقدر ادامه پيدا مي کنند که شکل خيال پردازي به خود مي گيرند و گاهي اصلاً خودمان هم متوجه نمي شويم که معيارهايي براي انتخاب همسر داريم. به هر حال اشکالي ندارد. اگر شما با معيارهاي شخص ديگري همخواني داشته باشيد او به راحتي عاشق شما مي شود. به همين سادگي؛

البته همواره بايد در نظر داشته باشيد که در اکثر موارد مردم عاشق کساني مي شوند که هم تيپ خودشان نيستند و نهايتاً با آنها ازدواج کرده و زندگي خوبي را تشکيل ميدهند. زمانيکه شخص، زوج خيالي خود را پيدا مي کند و بدون اينکه نسبت به او احساسي داشته باشد، با او ازدواج کند، شايد بتوان گفت که در جستجوي خود موفق بوده، اما نمي توان ادعا کرد که زندگي خوبي انتظار او را مي کشد.

خيلي راحت مي توانيد متوجه شويد که زوج ايده آل شخص مقابل هستيد يا خير. چگونه؟ فقط با گفتن اين مورد که هم تيپشان نيستيد شروع کنيد به اذيت کردن آنها، بعد منتظر واکنش آنها باشيد.

زمانبندي مهم است. اگر قرار است آنها از شما تقاضاي بيرون رفتن کنند، بهتر است پيش از اعلام موافقت، اين سؤال را مطرح کنيد و اگر قرار است شما از آنها تقاضاي بيرون رفتن کنيد، اين کار را پس از ابراز موافقت از سوي شخص مقابل انجام دهيد.

اگر شما مو مشکي هستيد، ميتوانيد بگوييد: "حقيقت اينجاست که من تعجب ميکنم چرا مي خواهي با من قرار ملاقات بگذاري، شنيده بودم که تو از موبورها خوشت مي آيد." ( و اگر خودتان بلوند هستيد بگوييد: "چهره هاي گندمي و مو مشکي" و اگر طرف مقابل خانم بود، بگوييد: " قد بلند، مو مشکي، و خوش تيپ") فقط کافي است با يک لحن آرام و استهزاء آميز تيپ مخالف خودتان را تشريح کنيد.

اگر شما تيپ مورد علاقه آنها باشيد، به سرعت در مقابل اين حرف شما واکنش نشان مي دهند و مي گويند: "نه، حقيقت ندارد! اين حرف را کجا و از چه کسي شنيدي؟"

اگر هم تيپ مورد علاقه شان نباشيد، با شنيدن اين پرسش دست و پايشان را گم کرده، شروع مي کنند به من من کردن و به دنبال چيزي براي گفتن مي گردند.

البته اگر خانم يا آقاي مورد نظر لبخند بزند، به بالا و پايين نگاهي بيندازد دست هايش را به دور شما حلقه کند و بگويد: "عزيزم، من قدي به بلندي تو و موهايي به سياهي موهاي تو دوست مي دارم" اين شخص يک فرد چرب زبان است و مي خواهد شما را مانند موم در دست هايش بگيرد.

شايد دست هاي او در ابتدا براي شما کمي وسوسه کننده باشد اما من اينجا هستم تا اجازه ندهم شما به اين دام گرفتار شويد. اين فرد چرب زبان به طور حتم " گذشته"اي به دنبال خود دارد. بهتر است گذشته اش را بررسي کنيد. به عنوان مثال شما يک مو مشکي با قد نسبتاً کوتاهي هستيد و نامزدهاي قبلي آقا براي 5 سال گذشته همه، دختر هاي مو بلوند و قد بلند بوده و شما مي توانيد مطمئن باشيد که فقط براي "تغيير ذائقه" اينجا هستيد. اين چيزي نيست که شما انتظارش را داريد.

مطمئناً شما مي توانيد با مقوله "تيپ" مقابله کرده و پيروز شويد. وقتي که اين کار را انجام داديد و هر دوي شما تصميم گرفتيد که با يکديگر ازدواج کنيد، بايد به خاطر داشته باشيد که تا آخر عمر بايد با اين روياي تحقق نيافته زندگي کنيد. قسمتي از وجود او هميشه مو بلوندي قد بلند را مي خواهد که به او نرسيده. شايد شما در کنارش نباشيد و چشم هاي او به دنبال کسي بگردد که در روياهايش وجود دارد. هميشه نگران هستيد که مبادا يک روز اين اتفاق بيفتد و او شريک روياهايش را پيدا کرده و شما را ترک کند.

البته نميتوان ادعا کرد که هميشه مي توان تيپ مورد نظر افراد مختلف را شناسايي کرد و يا حتي اظهار داشت که اصلاً تيپ خاصي را مد نظر دارند يا خير. اما ارزشش را دارد که براي يافتن حقيقت تلاش کنيد چرا که بهترين و آسان ترين رابطه رمانتيک زماني شکل مي گيرد که هر يک از شما روياهاي ديگري را به حقيقت برسانيد. در اين صورت هيچ کس دچار حس خيانت نخواهد شد – و هيچ گاه به خودشان اجازه نميدهند که به خاطر عملي کردن روياهايشان به شما خيانت کنند.

ابریشم 07-27-2010 11:57 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif ایده های اشتباه در ازدواج
http://www.seemorgh.com/DesktopModul...Files/9880.jpg
البته جای تعجب دارد که پدر و مادر شما به‌طور واقعی، همسر آینده‌ی شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن این فرد از سوی آنان، دلیل کافی برای مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست.
ایده های اشتباه در ازدواج

1- ازدواج به دلیل دوری از خانواده و پدر و مادر:
وقتی وضعیت در خانه‌ی پدری، شوم و اندوه‌بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب می‌شود.
تعجبی ندارد که خیلی‌ها این راه گریز را انتخاب می‌کنند؛ اما به‌طور معمول، این مسیری است که شما را از چاله درآورده و به چاه می‌اندازد.
یکی دو سال دیگر در خانه‌ی پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستین پیشنهاد ازدواج، تن به تاهل دهید، چون آن‌وقت ممکن است شریک زندگی‌تان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد.

2- ازدواج به دلیل نگرش یک جانبه‌ی پدر و مادر شما به شخص مورد نظر:
البته جای تعجب دارد که پدر و مادر شما به‌طور واقعی، همسر آینده‌ی شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن این فرد از سوی آنان، دلیل کافی برای مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست. سال‌های آینده، زمانی که (بعد از 120 سال ) از میان شما رفتند، شما کماکان باید اسیر فرد رویاهای آنان باشید؛ فردی که شاید مرد یا زن رویاهای شما نباشد.

3- ازدواج فقط به دلیل پول و ثروت:
اگر شما شیفته‌ی فردی هستید که ثروتمند است و فقط به همین دلیل حاضرید با او ازدواج کنید و به دیگر ابعاد توجه نمی‌کنید، این ملاک مناسبی نمی‌باشد
ایده‌ی ازدواج کردن با یک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفه‌ی قلبی و فقط از روی نگاه مادی گرایانه، به‌طور یقین، عقلانی نیست و اشتباه می‌باشد.

4- ازدواج به دلیل ترحم و دل‌سوزی به یک فرد:
گاهی انگیزه‌ی فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکل‌های اقتصادی و اجتماعی و دلیل‌های دیگر است.
برای نمونه، دختری که به پسری وابستگی شدید دارد، مسوولیت زندگی او از جمله کار، مسکن و مسائل مادی را می‌پذیرد. چنین انگیزه‌هایی بعد از مدتی کوتاه، رو به خاموشی می‌رود و در نهایت، زندگی مشترک را با بحران مواجه می‌سازد.

5- ازدواج به دلیل خو گرفتن به ارتباط در طی زمان طولانی:
هنگامی که دو نفر پس از آشنایی، تصمیم به ازدواج با یکدیگر می‌گیرند، اشکالی ندارد؛ اما موقعی اجبار به دلیل «عادت محض» خطرناک می‌شود که دو نفر که با هم ازدواج کرده‌اند و بعد، از یکدیگر طلاق گرفته و به هم عادت کرده‌اند، تصمیم بگیرند دوباره شانس خود را امتحان کنند؛ مطمئن باشید هرگاه بار نخست، کارساز نبوده باشد، بار دوم نیز، کارساز نخواهد بود.

6- فردی که برای رسیدن به شما از همسرش جدا می‌شود:
به‌طور معمول، این‌گونه ازدواج‌ها، زیاد دوام نخواهد آورد و پایه‌ای برای یک رابطه‌ی درازمدت نخواهد بود. فردی که به خاطر شخصی حاضر است به همسر یا نامزد خود خیانت کند، به‌طور مسلم رابطه‌ی آنان، استحکامی نخواهد داشت؛ زیرا کسی که توسط شما به فرد دیگری خیانت کرده، روزی نیز به خود شما خیانت خواهد کرد

ابریشم 07-27-2010 11:58 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2837%29.gif رابطه ی مغز و عشق
آدمها با کجای مغزشان عاشق می شوند.http://www.persialearn.com/mambots/c...2829349207.gif
ترس را در شکم ومعده می توان حس کرد ولی می گویند جایگاه عشق قلب است .لجبازی نکنید ، عکس قلب و تیری را که به سمت آن پرتاب شده است همگان دیده اند.در عهد باستان ارسطو معتقد بود قلب جایگاه تمام احساسات است.هر چند که کلودگالین پزشک یونانی قرن دوم میلادی جگر را مرکز همه چیز میدانست اما با این حال قرن هاست که بشر با قلبش هم حس میکند و هم تصمیم میگیرد . در نیمه دوم قرن 13 میلادی ، قلب بطور رسمی جایگاه عشق خوانده شد و در تمامی تصاویر مذهبی ، قلب مکان مقدس عشق خداوندی معرفی شد. در قرن 18 میلادی گرچه علم قلب شناسی در حال بال و پر گرفتن بود ولی جایگاه عشق متزلزل نشد تا آنکه سرانجام در قرن 20 میلادی ، انسان عشق را احساسی تولید وکنترل شده از سوی مغز دانست. انسان قرن بیستمی عشق را بی اهمیت و نتیجه گذاری فعل و انفعالات شیمیایی در بدن جلوه داد.بشر قرن بیست و یکی نیز بیشتر به "ماتریالیسم "زیستی گرایش پیدا کرده است.


تحقیقات اخیر نشان داده است که عشق نتیجه واکنش متقابل مغز (مراکز مربوط به غرایز ، احساسات و منطق ) و قلب است.جالب است بدانید قلب نقش مستقل در عاشق شدن بازی میکند.گاهی عشق اصلا نتیجه یک تصمیم عاقلانه و منطقی نیست . در واقع مغز در این میان نقش اندکی ایفا می کند ، ده ها هزار نرون ، اطلاعات درونی بدن را به مغز مخابره می کنند و در نهایت مرکز مربوط به غرایز با بررسی این اطلاعات و اطلاعات هورمونی ، دستور بروز عکس العمل های فیزیکی اتوماتیک مانند ترس ، خشم و شادی را صادر می کند . هنگامی که عاشق می شوید ، مغز فرمان می دهد تا ضربان قلب تند ، پوست سرخ و تنفس عمیق تر شود.


به لطف تکنیک های مدرن عکس برداری از مغز ، هم اکنون می دانیم که مرکز احساسات در مغز کجاست و به این منطقه در اصطلاح مغز احساسی می گویند.
بطور خلاصه وقتی فردی را می بینید که به دلتان می نشیند بخش مربوط به غرایز در مغز فعال می شود و از بخش مربوط به احساسات می خواهد نظرش را در مورد فرد رویت شده بگوید . بخش احساسات در تمامی خاطرات ذخیره شده در مغز موقیعیت های مربوط به این فرد و این حس را مورد بررسی قرار می دهد و نتیجه را چه خوب و چه بد بازگو می کند . بخش منطقی مغز نیز موقعیت و داده ها را با توجه به معیار های خود می سنجد و ممکن و غیر ممکن بودن ایجاد یک رابطه عاشقانه را به کمک هورمون های مختلف مخابره می کند.
نکته جالب توجه آنجاست که دانشمندان پس از بررسی تصاویر گرفته شده از مغز یک انسان عاشق متوجه شدند که در عشق همان مناطقی در گیر می شوند که وقتی انسان از مواد مخدر یا مشربات الکلی به مقدار زیاد مصرف می کند ، دچار اختلال می شوند.کشف این موضوع ، توجیهی برای این ادعاست که عشق کور است.

عشق کور است ، اما بسیار زیباست


ابریشم 07-27-2010 11:59 AM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2838%29.gif رابطه فكر و قلب با فهم قرآن
http://noorportal.net/Page-Data/Stat...120/MGHM19.jpg

«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظالمین الاخسارا.» (اسراء: 82); و ما از قرآن چیزهایی را فرو می‏فرستیم كه شفا و رحمتی (الهی) برای اهل ایمان است و ستمگران را جز زیان نمی‏افزاید.
ای مسلمان تو اگر داری بصر
در ضمیر خویش و در قرآن نگر
صد جهان تازه در آیات اوست
عصرها پیچیده در آنات اوست
بنده مؤمن ز آیات خداست
هر جهان اندر بر او چون قباست
چون كهن گردد جهانی بر برش
می‏دهد قرآن جهان دیگرش (1)
رابطه فكر و قلب با فهم قرآن
خداوند استعداد فراگرفتن علوم را با وسایل لازم و با تنوع و به صورت‏های مختلف تا بی‏نهایت‏به انسان عنایت كرده است و در این راستا انسان‏های شایسته‏ای همچون انبیاء را نیز پیشگام در همه علوم وپیشه‏ها فرستاده است (2) و بشر در توسعه و تكمیل آن به تكاپو پرداخته و در كسب فهم‏ودست‏یابی‏به‏شناخت، كه‏ضروری‏ترین نیاز حیات اوست، با ابزار حس و تجربه; اندیشه و حتی روح و قلب پیش می‏رود و برای درك واقعیت‏ها از دو روش كلی اكتسابی و الهامی بهره می‏گیرد.

در این نوع فهم و درك، محدودیت در زمان و مكان، تغییر و حركت تا سرحد فرسودگی، مشروط و مقید بودن واقعیات اطراف خویش به چیزهایی همچون احساسات، محیط اجتماعی، شرایط اقتصادی، مصالح فردی و گروهی، سبب می‏شود كه انسان تا سرحد نیازمندی در میدان معرفت و شناخت گام بردارد. (3)
سر تعالی و ارتقاء انسان در بعد بینش و آگاهی اكتسابی وابسته به قدرت تفكر و نتیجه‏گیری، استدلال و رفع مجهولات از معلومات است كه به همان اندازه باعث گسترش آگاهی‏های تازه و ابتكارات نو می‏شود و این همان فكر است.
فكر برای انسان ارزش حیاتی دارد تا آن حد كه دیگر توانایی‏های آدمی با كنترل فكر سیر كمال را طی می‏كنند. (4) با آن‏كه بهره همه مردم از فكر یكسان نیست و هیچ‏كس را نمی‏توان به جهت این‏كه از مراتب عالی فكر برخوردار نیست مورد انتقاد و سرزنش قرار داد ولی هر صاحب فكری كه از همان مقدار بهره فكری خویش استفاده نكند و آن را برای یافتن طریق حق به كار نگیرد، مسلما فكر خود را به تباهی و ضلالت می‏كشاند. چنین انسانی به هر اندازه هم از فكر برخوردار باشد قابل سرزنش است و خداوند این‏گونه افراد را توبیخ كرده و آن‏ها را پست‏تر از چهارپایان و دیگر موجودات فاقد فكر و شعور معرفی می‏كند: «ایشان جز به مانند چهارپایان نیستند حتی گمراه‏تر از آنان هستند (5) »

فهم قرآن از طریق فكر دارای ویژگی‏های زیر است:




كوتاه سخن آن‏كه، راه فكر به ویژه برای آن كس كه اشتیاق فهم دارد ولی از شهود باطنی در پرتو استكمال روحی و معنوی فاصله دارد، سودمند است. (6) و مسلما تلاش چنین انسان مشتاقی برای تصحیح و تكمیل مستمر فهم قرآن صرفا به كوششی برای دست‏یابی به منظومه معرفتی متقن و سزاوار اعتنا خلاصه نمی‏شود، بلكه آثار عملی و محسوس و گاه سرنوشت‏سازی در حیات او خواهد داشت. و از همین‏رو است كه قرآن توجه ویژه‏ای به تفكر مبذول داشته و آموزه‏های بلندی در اوصاف متفكران شایسته عرضه نموده است.

كاربرد فكر و اندیشه در قرآن و احادیث‏با عبرت گرفتن و بینش پیدا كردن ملازم گشته است و معمولا عبرت و بصیرت در پرتو وقایع تاریخی و پدیده‏های هستی حاصل می‏شود، به عنوان نمونه در آیه 176 سوره اعراف آمده است: «... داستان‏ها و حكایت‏ها را بازگو كن شاید كه اندیشه كنند (7) »و یا در آیه 191 سوره آل عمران می‏خوانیم «آنان كه خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می‏كنند و در آفرینش‏آسمان‏ها و زمین می‏اندیشند...» (8) و به همین خاطر است كه سرتاسر قرآن آكنده از داستان‏های تاریخی و پدیده‏های طبیعی و شگفت‏انگیز است تا فرد روی‏آورنده به قرآن با خواندن و اندیشیدن درآن‏هاعبرت‏گرفته وصاحب‏بصیرت گردد.
حضرت علی‏علیه السلام می‏فرماید: «شخص بینا تنها آن كسی است كه چون سخن قرآن را بشنود، بیندیشد و چون نگاه كند بینش پیدا كند و از عبرت‏ها سود ببرد.» (9)
پس در مسیر تفكر، طریق فهم قرآن و آیات پربار آن شایسته‏ترین و پرسودترین راهی است كه به كار گرفتن فكر و اندیشه در آن ضروری است: «و ما سوی تو «ذكر» - یعنی قرآن - را نازل كردیم تا برای مردم هر آنچه را سویشان فرو فرستاده شده بیان كنی و شاید مردم بیندیشند.» (10) و یا در جایی دیگر می‏فرماید «و این مثال‏ها را برای مردم می‏زنیم تا شاید اندیشه كنند.» (11)
با مروری به كاربرد واژه فكر در قرآن می‏توان نتیجه گرفت كه گویی زمانی فكر به كار می‏افتد و نام اندیشه به خود می‏گیرد كه فقط در جهت تامل آیات الهی باشد زیرا واژه «فكر» در قرآن تنها به صورت «فعل‏» و آن هم یك مرتبه درباب تفعیل و شانزده مرتبه در باب تفعل به كار رفته است و در اكثر این كاربردها «تفكر» ملازم با آیات الهی آمده است. (12) به عبارت دیگر، ركن اساسی فكر ارتباط با فهم آیات الهی است و با تكیه به تفصیل آیات و تذكرات قرآنی و تبیین شرایع دینی و علمی است كه معنا پیدا می‏كند. سخن امام صادق‏علیه السلام در این‏جا گره گشاست:
«به راستی این قرآن مشعل هدایت و چراغ روشنگر تاریكی‏هاست. باشد كه شخص تیزبین در آن دقت كند و چشم خویش را برای دریافت پرتوهای نورانیش بگشاید. زیرا تفكر مایه حیات قلب روشن‏دل است، همان‏گونه كه جوینده نور در تاریكی‏ها به دنبال تابش نور حركت می‏كند...» (13)
پس متفكر واقعی از دیدگاه قرآن كسی است كه فكر را ابزار فهم قرآن و عبادت خدا قرار دهد و چنین حالتی از تفكر است كه از عبادت سالیانه هم ارزشمندتر است و از امام صادق‏علیه السلام نقل است كه فرمود: «اندیشه آیینه كارهای نیكو و كفاره گناهان و روشنایی دل‏ها و گشایش برای مردم و اصلاح آخرت و معاد و اطلاع بر سر انجام كار و موجب افزایش دانش است.» (14)

در این نوع فهم، ادراكات انسان می‏تواند تا بی‏نهایت پیش رود و از قید زمان و چهارچوب ماده فراتر رود و قله‏های بلند عشق و ایمان را فتح كند. و این حالت زمانی است كه فطرت و عمل صالح همگام با عقل پیش رود و آدمی در این مسیر هرچه صحیح‏تر پیش می‏رود، آگاهی‏های باطنی‏اش افزایش پیدا می‏كند و منبع وحی را به شایستگی همراهی می‏كند و ایمان به خدا و بندگی او را عالی‏ترین جلوه فهم و عقل می‏یابد: قال الحسین‏علیه السلام «لا یكمل العقل الا باتباع الحق‏» (15) امام حسین‏علیه السلام می‏فرماید: «خرد تنها با پیروی از حق به كمال می‏رسد» و مسلم است كه قرآن را نیز می‏توان از این راه فهمید. اما چگونه و تا چه حد؟ این موضوعی است كه در معرفت قلبی و ارتباط آن با وحی و عشق و ایمان باید روشن شود.

مسلما در اصطلاح قرآن، قلب آن عضو گوشتی بدن نیست هر چند كه جهت نشان دادن نقش حیاتی آن و تقریب به ذهن می‏توان تشابهی به آن در نظر داشت:
قلب، آن حالت استعداد درك و شهود حقایق متعالی جدای از تصورات ذهنی است. قلب كانون تلاقی نور عقل و نور وحی است، (16) جایگاه رشد فكر و تحول درونی، (17) محیط كسب علم و توشه تقوی، (18) و خانه ایمان (19) است.
فهم قرآن برای كسی است كه قلب دارد: «ان فی ذلك لذكری لمن كان له قلب.» (ق: 37) «به راستی در آن ذكر و یادآوری برای كسی است كه قلب دارد».
پیامبرصلی الله علیه وآله، آن پیام‏گیر كامل محتوای وحی، كسی است كه این‏گونه قلبی دارد و از آن حقایق لبریز و سرشار می‏شود. تنها زبان فكر و استدلال برای آشنایی با قرآن كافی نیست - بلكه می‏تواند زیان رسان هم باشد - و زبان دل لازم‏تر است.
خدا، آن هستی مطلق، زبان دل را می‏داند و با آن انسان را مخاطب قرار می‏دهد و او را از اعماق هستی و با تمامی وجودش به حركت می‏آورد. در این حالت، فكر و مغز انسانی تحت تاثیر نیست‏بلكه سراسر وجودش تحت تاثیر قرار می‏گیرد: «انما المؤمنون الذین اذا ذكرالله وجلت قلوبهم و اذاتلیت علیهم‏ایاته زادتهم ایمانا...»(انفال:2).
«منحصرا مؤمنان فقط آن كسانی هستند كه چون یاد خدا شود، دلهاشان بترسد و چون آیه‏های وی برایشان بخوانند ایمانشان را بیافزاید و به پروردگار خویش توكل كنند، آن‏ها كسانی هستند كه نماز بپا می‏دارند و از آنچه روزی‏شان داده‏ایم انفاق كنند، آنان، هم آنان، به راستی مؤمنان واقعی هستند...»
این حالت و این احساس عظیم و عمیق انسان با هستی، حالت قلب و دل است. همان دلی كه می‏خواهد خود را با آیات الهی صیقل دهد و به حالت‏خضوع و خشوع درآید.
«الم یان للذین امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله‏» (حدید: 16) «آیا وقت آن نرسیده است كه ایمان‏آورندگان دل‏هایشان برای ذكر خدا به خشوع درآید.»
با قرآن و ذكر الهی است كه فرد خود را می‏شناسد و به وسعت و عمق‏پیچیدگی روح و قلب‏خویش واقف‏می‏شود و به حساسیت و لطافت و آسیب‏پذیری شدید روح خویش پی می‏برد. و به میزان سلامتی روح و قلب از حقایق قرآن و ایمان برخوردار می‏شود و با انس و مصاحبت‏با قرآن زمینه وسوسه‏های شیطانی از بین می‏رود. (20)
تاكید قرآن بر این نوع از درك با آن همه شدت و حدت (كه حدود 132 بار فهم قلبی یا موانع فهم قلبی در قرآن آمده) برای آن است كه خداوند یك روح و معنویت عالی و بی‏نهایت‏برای انسان قائل است (21) و بر آدمی واجب است كه با پیروی كامل و صادقانه و عاشقانه از احكام الهی - مثلا با انجام واجبات و مستحبات، دوری از محرمات و مكروهات و مجاهدت با نفس - این جو را پاك و سالم نگه دارد تا از قرآن بهره شایسته ببرد. به تعبیر دیگر، دل آدمی طوری ساخته شده است كه با نیكی‏ها پیوند دارد و قرآن كتابی است كه تمامی نیكی‏ها را بیان می‏كند. و بهترین نیكی از آن كسی است كه با قرآن در نیت و فكر و عمل صادقانه و قلبی ارتباط برقرار ساخته باشد: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین‏» (اسراء: 82) «و ما از قرآن آن چیزی را فرو می‏فرستیم كه شفا و رحمتی برای ایمان‏آورندگان است‏».
چه زیباست‏سخن امام صادق‏علیه السلام آن‏جا كه می‏فرماید: «من قرا القرآن و لم یخضع لله و لم یرق قلبه و لاینشی حزنا و وجلا فی سره فقد استهان بعظم شان الله تعالی و خسر خسرانا مبینا.» (22)
«كسی كه قرآن را تلاوت كند و در برابر خدا خضوع نكند و دلش نرم نشود و در اندرون خویش اندوه و ترسی نیافریند، مقام بزرگ خداوند را سبك شمرده و دچار زیانی آشكار شده است.»
این كلام نورانی امام صادق‏علیه السلام در فهم قرآن از راه قلب بسیار مفید و راهگشاست.

سخن گفتن از خدا و قرآن و فهم آن یك زمینه همدلی و هم‏زبانی و هم‏دردی را می‏طلبد و این زمینه در یك فضای آكنده از محبت و صمیمیت می‏تواند وجود پیدا كند و متعالی‏ترین جلوه‏های قلبی هر انسان در همین اظهار عشق است و بس. بنابراین، می‏توان گفت كه با توجه به فطرت خدایی انسان، سر و كار قرآن پیوسته با این جلوه عشق الهی است; چرا كه انسان وقتی بتواند آنچه را كه به عشق و علاقه‏اش متعلق است‏برای خویشتن درست و واضح معنا كند آن وقت است كه آن عشق و محبت‏سیری متنوع و صعودی پیدا می‏كند، اینجاست كه قرآن هیچ وقت كهنه نمی‏شود; زیرا قرآن را كه باز می‏كنید و با توجه به قلب سلیم، و درك شفاء و نور و ایمان، و به دور از هرگونه ظلم، به آن روی می‏آورید درمی‏یابید كه زبان قرآن عبارت است از عشق، عشق و عشق; و چنان سخن می‏گوید كه گویی جز عاشق و معشوق در جهان هیچ چیز دیگر معنایی ندارد، و جز عشق مساله‏ای در جهان وجود ندارد.
محور قرآن را در فراق، وصال، قرب و بعد از معشوق، احتیاج و فقر عاشق، استغناء و ناز غمزه معشوق و نزاع با مدعیان دروغین عشق و... می‏یابید و بس. (23)
قرآن پیام خدای معشوق و معبود انسان‏های عاشق است، باید به آن دل داد; زیرا مهم‏ترین ویژگی قلب و دل، عشق به خدا و دلدادگی به او است. كدامین عاشق است كه پیام معشوق را بشنود و به آن دل ندهد. اگر پیام خدا را می‏شنویم و گوش نمی‏دهیم (تا چه رسد به دل دادن و از قلب مایه گذاشتن) پیداست كه از زبان قرآن یعنی زبان عشق محروم هستیم. و مسلما پیام معشوق را نخواهیم شناخت و نخواهیم فهمید: «و اذا قرء القرآن فاستمعوله و انصتوا لعلكم ترحمون‏» (اعراف: 204) «آن‏گاه كه قرآن خوانده می‏شود پس خوب گوش دهید و به آن دل دهید و آرام شوید باشد كه مورد رحمت واقع شوید.»
مثالی را در این باره جهت تقریب به ذهن درباره فهم قرآن با عشق بدین صورت می‏توان آورد كه: «فرض كنید پسری از مادرش به دور بوده پس از مدت‏ها دوری و از محل سربازیش، مثلا، برای مادر خویش كه می‏داند او را بسیار دوست دارد فقط یك نامه می‏نویسد. وقتی این نامه به دست مادر می‏رسد اگر مادر سواد داشته باشد، نامه را می‏خواند، همواره تعبیر می‏كند، كلمات و جملات و عبارت‏های آن را پیوسته زیر و رو كرده و برای خویش از سر عشق تعبیرات آن را زمزمه می‏كند، می‏گوید: این جمله‏اش این موضوع را می‏گوید، از آن جمله منظورش فلان است و ارتباط این جمله با آن جمله چیست، و... و اما اگر بی‏سواد باشد به هر كس كه می‏رسد می‏گوید آقا این نامه را برای من بخوانید و اگر نامه ادبی هم نوشته شده باشد از استعارات و تشبیهات و تعبیرات آن می‏پرسد و آن قدر با این نامه مانوس می‏شود كه تمام آن را حفظ می‏كند; چرا كه
خودش را در آن نامه می‏بیند و می‏یابد. حتی جای تعجب نیست كه اگر بی‏سواد باشد تنها به خاطر درك محتوای نامه فرزندش راه باسواد شدن را نیز طی كند و...
حال كدامین ما (با پوزش از درگاه خدا) به اندازه عشق یك مادر به پیام فرزندش، به پیام خدا عشق می‏ورزیم، آن را می‏خوانیم، زمزمه می‏كنیم، در تفسیر آیات و فهم آن‏ها و روشن شدن مطالب آن صادقانه و عاشقانه كار می‏كنیم و به آن دل می‏دهیم. اینجاست كه پیامبرصلی الله علیه وآله می‏فرماید: «الا من اشتاق الی الله فلیستمع كلام الله‏» (24) «بهوش باشید هر كه شوق خدا را دارد و به خدا عشق می‏ورزد پس باید به سخن خدا گوش فرا دهد.»

با توجه به آنچه در رابطه با قلب و نقش آن در فهم قرآن گفته شد ذكر این نكته ضروری است كه قلب و ایمان نیز ارتباط تنگاتنگ با هم دارند و به صراحت‏بسیاری از آیات قرآنی جایگاه ایمان قلب است: «اولئك كتب الله فی قلوبهم الایمان.» (مجله: 22) «آنان كسانی هستند كه خداوند ایمان را در دل‏هایشان بنوشت‏»
«ولكن الله حبب الیكم الایمان و زینه فی قلوبكم‏». (حجرات: 9) «ولیكن خداوند ایمان را برایتان دوست‏داشتنی قرار داده و در دلهایتان استوار كرد.» از یك سو، بر اساس آیه 82 سوره اسراء «ایمان‏» عامل مهم درك و فهم قرآن است، (25) و از سوی دیگر، این باور با ایمان قلبی به مبدا هستی و عشق به خدا و ایمان به پیامبرصلی الله علیه وآله معنا پیدا می‏كند تا بتواند مهم‏ترین عامل درك صحیح قرآن شود و آدمی را با معانی بلند قرآن آشنا كند.
به عبارت دیگر، ایمان امانت‏بزرگ خداوند است و حمل این امانت، شایستگی می‏خواهد، ایمان اكراه بردار نیست و در ایمان نمی‏شود تقلید كرد و همان‏گونه كه ایمان آزادترین و با حرمت‏ترین انتخاب یك‏انسان است، هرگونه سخن وعمل كه این انتخاب آزاد و حرمت آن را تباه كند، هر چند به نام دین و روی‏آوری به مردم باشد، قلب آدمی را تباه می‏كند و او را از فهم قرآن دور می‏كند.
تنها كسانی می‏توانند قرآن را به نحو شایسته بفهمند كه خدا و پیامبرصلی الله علیه وآله را بشناسند و به او ایمان آورند و در ظاهر و باطن به گونه‏ای باشند كه در سینه‏هایشان نمونه كوچكی، هر چند در مقیاس كوچك‏تر از آنچه تمامی قلب پیامبر را فراگرفته، وجود پیدا كرده باشد.
امام صادق‏علیه السلام می‏فرماید: «انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و هم الذین یؤمنون به و یعرفونه فاما غیرهم فما اشد اشكاله علیهم و ابعده من مذاهب قلوبهم...» (بحارالانوار، ج 92، ص 10) «منحصرا قرآن نمونه‏هایی برای مردم داناست نه غیر آنان همان عالمانی كه به آن ایمان می‏آورند و آن را می‏شناسند ولی برای دیگران چقدر مشكل است و چه‏اندازه ازدسترس عقل ودل‏هایشان‏به دور است!»
ایمان چنان سهل‏الوصول و ارزان نیست كه به دست هر كسی بیفتد، امری قلبی است كه با تمامی زندگی آدمی سر و كار دارد و تمامی هویت‏یك انسان است. پس فهم حقایق قرآن نیز برای كسی امكان‏پذیر است كه در پی تسلیم درونی و برونی به خدا و برگزیده خدا برآمده و تابع امر آن‏ها باشد. و اینجاست كه امام صادق‏علیه السلام می‏فرماید: «ما مردم را مؤمن نمی‏شماریم مگر آن‏كه جمیع اوامر ما را متابعت نماید...» (26)
خلیفه خدا در زمین بودن یعنی مطیع خدا بودن، شنونده خوبی برای كلام خدا بودن، تسلیمی در اوج اختیار و در عین بیزاری از طاغوت همراه با شناخت‏خدا و عشق به او و فرمان‏برداری از او. (27) چنین قلبی شایسته نور خداست و حق اوست كه از این سفره الهی و تجلی خداوندی به زیباترین وجه بهره ببرد و پیوسته با عنصر اعتماد، (28) عشق، (29) و امید (30) به امنیت در بارگاه الهی زندگی می‏كند (31) و در این حالت، فرد مؤمن چنان مجذوب سخن حق می‏شود كه حالت‏خدایی پیدا می‏كند: «قال الله تعالی: لاتسعنی ارضی ولاسمائی ولكن یسعنی قلب عبدی المؤمن‏» (الغوالی، ج 4، ص 7) «نه زمینم گنجایشم را دارد و نه آسمانم، ولی قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد.»
بنابراین، آنچه كه قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسان‏هایی است كه هم از سلاح علم بهره‏مند هستند و هم از دلی آكنده از ایمان به محبوب خویش; و این دو را با بهترین شیوه و عالی‏ترین وجه در راه حق به كار می‏گیرند; انسان‏هایی كه نمونه‏های بارز آن خود پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام و یاران شایسته و راستین آن‏ها می‏باشند. همان‏هایی كه اهداف قرآن را پیوسته در دل و قلب خویش به یقین باور داشته و در عمل با پذیرش حقایق قرآنی همیشه قرین عبادتند; یعنی عاشقانه در پی سپاسگزاری از خدایی كه شایسته عبادت است‏برمی‏آیند و هدف قرآن را برآورده می‏سازند. (32) و تنها توصیه قرآن نیز همین است آنجا كه می‏فرماید: «یا ایها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فی الصدور و هدی و رحمة للمؤمنین‏» (یونس: 57) «ای مردم از جانب پروردگارتان سوی شما پندی رسیده با شفایی برای (آن مرض‏هایی كه) در سینه‏هاست، كتابی كه رحمت و هدایت‏برای مؤمنان است.» 1- فهم اكتسابی 1-1- ویژگی‏های فهم قرآن از طریق فكر و اندیشه 1- بسیاری از استدلال‏ها و تبیین‏های فكری درباره آیات به دلیل پیوند با مباحث پیچیده فلسفی برای همگان مفید نیست. 2- می‏توان از این راه در مصاف علمی با شبهات ملحدان سود جست و در مقام مناظره ضعف و سستی دلایل منكران را آشكار ساخت و به چالش متفكرانی كه جز به استدلال‏های منطقی و فكری محض گردن نمی‏نهند پاسخ گفت. 3- راه فكر وقتی می‏تواند در تقویت ایمان دینی و فهم شایسته قرآن مؤثر باشد كه در برابر حقیقت‏خاضع گردد. در این صورت است كه با زدودن شك و تردید در سایه استدلال استوار نقش به سزایی در پیش‏گیری از آسیب دیدن ایمان، به ویژه در ارتباط با فهم قرآن، ایفا می‏كند. 4- با توجه به كاركرد ویژه راه فكر از یك سو، و با نظر به تمایل فطری ذهن جست و جوگر انسان به بحث‏های عمیق فكری و ذهنی از سوی دیگر، دانشمندان مسلمان، پژوهش‏های گسترده‏ای را در زمینه فهم و تفسیر قرآن با توضیحات عقلی و فكری به انجام رسانده‏اند كه بخشی از آن به پیدایش تفاسیر متعدد و شهیر انجامیده است. 2-1- كاربرد صحیح فكر از نظر قرآن و اهل بیت‏علیهم السلام 2- فهم الهامی یا غیر اكتسابی و قلبی 1-2- قلب و پیوند آن با وحی 2-2- قلب و پیوند آن با عشق 3-2- قلب، ایمان، فهم قرآن

ابریشم 07-27-2010 12:02 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif تفاوت عشق و دوست داشتن از دیدگاه دکتر علی شریعتی
عشق يك جوشش كور است و پيوندي از سر نابينايي. اما دوست داشتن پيوندي خود آگاه و از روي بصيرت روشن و زلال .
عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد و هر چه از غريزه سر زند بي ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع مي كند و تا هر جا كه يك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می گیرد.
عشق در غالب دل ها ، در شكل ها و رنگهاي تقريبا مشابهي متجلي مي شود و داراي صفات و حالات و مظاهر مشتركي است ،اما دوست داشتن در هر روحي جلوه اي خاص خويش دارد و از روح رنگ مي گيرد و چون روح ها بر خلاف غريزه هاهر كدام رنگي و ارتفاعي و بعدي و طعم و عطري ويژه خويش را دارد مي توان گفت : كه به شماره هر روحي ، دوست داشتني هست .
عشق با شناسنامه بي ارتباط نيست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مي گذارد ،
اما دوست داشتن در وراي سن و زمان و مزاج زندگي مي كند و بر آشيانه بلندش روز و روزگار را دستي نيست .
عشق ، در هر رنگي و سطحي ، با زيبايي محسوس ، در نهان يا آشكار رابطه دارد . چنانچه شوپنهاور مي گويد:
شما بيست سال سن بر سن معشوقتان بيفزائيد ، آنگاه تاثير مستقيم آنرا بر روي احساستان مطالعه كنيد .
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گيج وجذب زيبايي هاي روح كه زيبايي هاي محسوس را بگونه اي ديگر مي بيند .
عشق طوفاني و متلاطم و بوقلمون صفت است .
اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .
عشق با دوري و نزديكي در نوسان است . اگر دوري بطول انجامد ضعيف مي شود ، اگر تماس دوام يابد به ابتذال مي كشد . و تنها با بيم و اميد و اضطراب و ديدار وپرهيززنده و نيرومند مي ماند،
اما دوست داشتن با اين حالات نا آشنا است ، دنيايش دنياي ديگري است .
عشق جوششي يكجانبه است . به معشوق نمي انديشد كه كيست يك خود جوششي ذاتي است ، و از ين رو هميشه اشتباه مي كند و در انتخاب بسختي مي لغزد و يا همواره يكجانبه مي ماند و گاه ، ميان دو بيگانه نا همانند ، عشقي جرقه مي زند و چون در تاريكي است و يكديگر را نمي بينند ، پس از انفجار اين صاعقه است كه در پرتو رو شنايي آن ، چهره يكديگر را مي توانند ديد و در اينجا است كه گاه ، پس جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق كه در چهره هم مي نگرند ، احساس مي كنند كه هم را نمي شناسند و بيگانگي و نا آشنا يي پس از عشق درد كوچكي نيست .
اما دوست داشتن در روشنايي ريشه مي بندد و در زير نور سبز مي شود و رشد مي كند و ازين رو است كه همواره پس از آشنايي پديد مي آيد ، و در حقيقت در آغاز دو روح خطوط آشنايي را در سيما و نگاه يكديگر مي خوانند ، و پس از آشنا شدن است كه خودماني مي شوند . دو روح ، نه دو نفر ، كه ممكن است دو نفر با هم در عين رو در بايستي ها احساس خودماني بودن كنند و اين حالت بقدري ظريف و فرار است كه بسادگي از زير دست احساس و فهم مي گريزد و سپس طعم خويشاوندي و بوي خويشاوندي و گرماي خويشاوندي از سخن و رفتار و آهنگ كلام يكديگر احساس مي شود و از اين منزل است كه ناگهان ، خودبخود ،دو همسفر به چشم مي بينند كه به پهندشت بي كرانه مهرباني رسيده اند و آسمان صاف و بي لك دوست داشتن بر بالاي سرشان خيمه گسترده است و افقهاي روشن و پاك و صميمي ايمان در برابرشان باز مي شود و نسيمي نرم و لطيف همچون روح يك معبد متروك كه در محراب پنهاني آن ، خيال راهبي بزرگ نقش بر زمين شده و زمزمه درد آلود نيايش مناره تنها و غريب آنرا بلرزه مي آورد . دوست داشتن هر لحظه پيام الهام هاي تازه آسمانهاي ديگر و سرزمين هاي ديگر و عطر گلهاي مرموز و جانبخش بوستانهاي ديگر را بهمراه دارد و خود را ، به مهر و عشوه اي بازيگر و شيرين و شوخ هر لحظه ، بر سر و روي اين دو ميزند .
عشق ، جنون است و جنون چيزي جز خرابي و پريشاني فهميدن و انديشيدن نيست .اما دوست داشتن ، در اوج معراجش ، از سر حد عقل فراتر مي رود و فهميدن و انديشيدن را نيز از زمين مي كند و با خود به قله بلند اشراق مي برد.


ابریشم 07-27-2010 12:02 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif اشتباه بزرگ در رابطه با عشق!

نشانه های هشدار یک رابطه مشکل دار
روابط هرگز یک شبه از هم پاشیده نمی شوند. همواره نشانه های خطر از قبل موجود می باشند که بر اساس آن ها می توان تنش های احساسی و عاطفی آینده را پیشگویی کرد و دریافت که آیا رابطه دچار مشکل می باشد یه نه؟
به کرات همگی ما بین این چهار مرحله در حال جابه جایی می باشیم و این مراحل باعث مرگ و زوال روابط ما خواهند شد. این چهار مرحله ی هشدار عبارتند از : مخالفت، انزجار، طرد شدگی و سرکوب کردن

مخالفت


طبیعی است که برخی از اوقات در روابط خود نسبت به دیگران مقادیری مخالفت احساس کنیم، به خصوص در مورد کسانی که به ما نزدیک تر هستند. مخالفت هنگامی اتفاق می افتد که در مقابل کرده ها، گفته ها و یا احساساست دیگران مخالفت ورزیده و ناراحت می شوید و احساس می کنید که بین شما و آن شخص جدایی افتاده است.

مثال: همسرتان با بهترین دوستش مشغول صحبت کردن می باشد و به شوخی به او می گوید: ((شما در کارهای خانه و کارهای بچه ها به او کمک نمی کنید؟)) کمی ناراحت شده و در مقابل گفته های همسرتان مخالفت می کنید. اغلب مردم در این گونه مواقع مخالفت های درونی خود را نادیده گرفته و وانمود می کنند که مشکلی پیش نیامده و اوضاع روبه راه است. احتمالاً در چنین موقعی با خودتان می گویید:
(( از کاه کوه نساز، به خاطر هیچ و پوچ ناراحت نشو، خیلی اذیت می کنی، هیچ کس ایده آل و بی عیب و نقص نیست، فراموشش کن و قایق را بی جهت تکان نده ممکن است واژگون شود))

انزجار


انزجار حالت رشد یافته و پیشرفته تری از همان حالت مخالفت می باشد. پس از مخالفت کردن احساس می کنید دیگر نمی توانید نامزد/همسرتان را تحمل کنید.

به هنگام انزجار، احساس عصبانیت کرده و دوست دارید طرف مقابل خود را مورد سرزنش و انتقاد قرار دهید و یا با او حالتی خصمانه داشته و سرخورده، دلسرد، ناامید و نامهربان می شوید. در این لحظه می توان گفت: میان شما و طرف مقابلتان فاصله و شکافی افتاده است.
چنان چه تمامی حقیقت را در مورد احساس انزجار خود با نامزد/ همسرتان در میان نگذارید و آن ها را حل وفصل ننمایید، این انزجار بر روی هم انباشته شده و به سومین مرحله ی احساسی که همان احساس طرد شدگی می باشد، وارد می شوید.

طرد شدگی


طرد شدگی به معنای جدایی، فاصله و شکاف میان شما و نامزد/ همسرتان می باشد. این مرحله هنگامی اتفاق می افتد که انزجارهای روی هم انبار شده، مانع می شوند تا با نامزد/ همسرتان احساس مرتبط بودن و متصل بودن کنید.

نتیجه ی آن :
- او را تهدید کرده که ترکش خواهید کرد.
- به لحاظ گفتاری و کلامی او را اذیت می کنید.
- سرد و کرخت بودن هنگامی که همسرتان با شما عشق ورزی می کند.
- گوش ندادن به صحبت های او
- با تمامی نظرات و عقاید او مخالف بودن
چنان چه تمامی حقیقت را در مورد احساس طرد شدن و ترک شدگی خود بازگو نکنید و ان را با نامزد/ همسرتان حل و فصل ننمایید، تنش میان شما روی هم انباشته شده و به مرحله ی جدایی و متارکه می انجامد.

سرکوب کردن


خطرناک ترین مرحله از این مراحل، مرحله ی چهارم یعنی همین مرحله می باشد. در این مرحله معمولاً خودتان را گول می زنید که رابطه هیچ عیب و ایرادی ندارد، در حالی که در آستانه ی خطر بسیار بزرگی قرار دادرید.

سرکوب کردن حالتی از کرخی روحی و احساسی می باشد. هنگامی به این مرحله احساسی وارد می شوید که دیگر از مخالفت کردن، انزجار و طرد شدن و ترک شدگی خسته شده و تصمیم می گیرید که تمامی احساسات منفی خود را سرکوب کرده و به دنبال آن خود را کرخت کنید. اغلب در این مرحله موارد زیر را به خودتان می گویید:
(( دیگر جنگ و دعوا فایده ای ندارد))
((دیگر چه فرقی می کند، همه چیز خراب شده است))
((دیگر خسته شدم بس که با مشکلات جنگیدم))
زوجی که در ایستگاه چهارم به دام افتاده اند، شاید به ظاهر خوشحال و راضی باشند. ممکن است این طور به نظر برسد که هرگز بر سر هیچ موضوعی دعوا نمی کنند و با هم مؤدب و با احترام هستند.
زندگی در این مرحله به لحاظ فیزیکی و ظاهری نیز بسیار ناسالم است. هنگامی که امیدها، آرزوها و امیال و خواسته های خودمان را می کُشیم، تنش و فشار بسیاری را بر خود اعمال کرده، به طوری که ممکن است سلامت فیزیکی و جسمانی ما را نیز به خطر بیندازد.

ابریشم 07-27-2010 12:03 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق در ۱۰ کلمه...
عشق کلمه ايست که بار ها شنيده مي شود ولي شناخته نمي شود.

عشق صداييست که هيچ گاه به گوش نمي رسد ولي گوش را کر می کند.


عشق نغمه ي بلبلی که تا سحر مي خواند ولي تمام نمي شود.


عشق رنگيست از هزاران رنگ اما بي رنگ است.


عشق نواييست پر شکوه اما جلالي ندارد.


عشق شروعيست از تمام پايان ها اما بي پايان است.


عشق نسيميست از بهار اما خزان از آن مي تراود.


عشق کوششيست از تمام وجود هستي اما بي نتيجه.


عشق کلمه ايست بي معني ولي هزاران معني دارد.


عشق.........


عشق 10 عنصر اما عنصر آخر آن تمام معني را مي رساند ولي معني آن گفتني نيست.


ابریشم 07-27-2010 12:12 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif روش التيام قلب شكسته!
تا به حال شده کسی فقط با چند کلمه یا بدتر با سکوت سنگین خود، قلبتان را در سینه بشکند؟

شما چی؟ تا به حال اینکار را با کسی کرده اید؟ همیشه راهی برای خندیدن و عشق ورزیدن دوباره وجود دارد...

http://farm3.static.flickr.com/2406/...af9b6c3951.jpg


1.سعی کنید دلیل ناراحتی خود را بفهمید. دقیقاً چه موقع این حس ناراحتی در شما به وجود آمد؟

2.به این فکر نکنید که تقصیر که بوده است. همه اشتباه می کنند. اصلاً خودتان را نگران آن نکنید.

3.برای اینکه حس راحت تر و بهتری پیدا کنید، یک فعالیت تسکین بخش و ریلکس کننده انجام دهید. یک حمام داغ، مدیتیشن، خواندن کتاب یا هر کاری که آرامتان کند.

4.بعد از یکی دو ساعت، یعنی هر زمان که احساس کردید آمادگی آن را دارید، به این فکر کنید که آیا می توانید احساسات آن فرد را بپذیرید یا نه.

5.اگر توانستید خود را بقبولانید، به او زنگ بزنید، برایش یادداشت بگذارید یا هر کاری که لازم باشد را انجام دهید. شاید دوست داشته باشید که رو در رو با او صحبت کنید. البته این امکان وجود دارد که آنها نخواهند شما را ببینند یا با شما حرف بزنند، اما باید تلاش خود را بکنید. حتی اگر از شما رو برگرداندند، حداقل با خودتان می گویید که تلاشتان را کردید. شاید آنها هم متوجه تلاش شما بشوند.

6. پیش بروید. وقتی حس کردید که می توانید دوباره دریچه قلبتان را رو به دیگران باز کنید، کس دیگری را برای خود پیدا کنید.

7.لبخند بزنید. جدی می گویم. لبخند زدن به شما کمک می کند که حس بهتری پیدا کنید و اگر چند تا دوست خوب و نزدیک پیدا کنید و با هم بخندید و اوقات خوشی را بگذرانید، مطمئناً دوباره یادتان می آید که زندگی بدون آن فرد هم چقدر زیباست.

8.قانون دو ساله را به خاطر آورید. یاد گرفتن یک کار، عادت کردن به یک شهر جدید، و همچنین التیام قلب شکسته دو سال زمان می برد. اگر قبل از اینکه این فکر به خاطرتان بیفتد، مراحلی که در این مقاله عنوان می شود را دنبال کنید، بیش از اندازه خوشبین و دلسرد خواهید شد. نتیجه واقعی زمانی حاصل می شود که انتظار معقولی داشته باشید.

9.لحظه ای که آن فرد اخرین قطره خون را هم از قلب شما که هنوز می تپد، بیرون می کشد، دست از بحث کردن با او بردارید و به هیچ وجه سر اینکه حق با کیست و با کی نیست جدل نکنید. هر موقع که می خواهید از حق به جانب بودن خودتان دفاع کنید، دست نگه دارید و روی یک چیز کاملاً متفاوت تمرکز کنید.

10. همه یادگاری های آن فرد را جمع کرده و داخل یک جعبه بگذارید—این یادگاری ها احتمالاً شامل یک قاب عکس، یک خوراکی، یک عطر و شاید یک سی دی موسیقی باشد. بعد در موقعیت بعدی مثلاً شب جمعه ای که همیشه با او می گذراندید، سی دی را داخل دستگاه بگذارید، از آن عطر به خودتان بزنید و آن خوراکی را بخورید، چراغ ها را خاموش کنید و تا می توانید گریه کنید. بهترین زمان برای اینکار وقتی است که تنهای تنها در خانه هستید.


اکنون ساعت 11:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)