![]() |
دقیقا یادم نیست ولی فکر کنم نزدیک مشهد توی طوس یک جایی هست بهش میگن "پیرپالان دوز"
به نقل از شنیده هام میگن یک روز شیخ بهایی داشته از بازاری رد میشده میبینه یک پیرمرد سالخورده و ضعیفی داره به زحمت کفشی رو میدوزه شیخ دلش به حالش میسوزه و ( این قالب کفش آهنی هست که کفاشیها روز اون کار میکنن ) اون رو تبدیل به طلا میکنه پیرمرد از این کار شیخ ناراحت میشه و میگه اونو به حالت اولش برگردونه و شیخ میگه من نمیتونم برگردونم فقط میتونم طلا کنم اونوقت پیرمرد خودش اشاره ای میکنه و قالب کفش به حالت اولش برمیگرده دقیقا حالا یادم نیست بچه بودم یه همچین چیزی شنیده بودم :d |
امروز تعطیل بود و همه رفتند گشتوگذار!
|
خوش به حال مشهدی ها:d
من کجایی بیدم آخه_:2: از دیشب هی توی تی وی حرمو نشون میده و من اشک میریزم بچه ها واقعا این چیزا به دل مربوطه ربطی به ایمان و دین و مسلک نداره توی حرم وقتی میشینی ناخود آگاه اشک میریزی دعا میکنی دلت میلرزه همه چی یادت میره حس خوبیه همراه با غربتی که خود امام رضا داشتند یه چیزی بگم از عظمت آقا: مشهدی ها چند تا رسم دارن یکیش عروس کشونه که قبلا ها سه دور دور حرم ماشین عروس به حالت طواف و زیارت میچرخید و فقط بوق ماشینها قطع میشد به احترام حرم و الان سخت تر شده چون دیگه از زیرش باید رد شد و خوب طبیعتا ترافیک میشه و پلیس نمیذاره ما خطبه عقدی داریم که میگیم بالا سر حضرت یعنی عروس و دوماد میرن توسط عاقد توی حرم محرم میشن قبل از هر چیز و اینکه تموم امواتمون رو میبریم اونجا یه طواف میدیم و نماز میت همونجا توی صحن حرم میخونن و بعد میبرن دفنشون میکنن . . . . بابای خدا بیامرز منو خوب آقایون که زیر تابوت رو گرفته بودند جلوتر از ما بردن توی حرم . داداشم تعریف میکرد که از بغض داشتم خفه میشدم داشتم میترکیدم و دلم میخواست داد بزنم نعره بزنم و بگم خدا چرا بابامو بردی..._:2: بعد توی همین لحظه جلوی ضریح قرار میگیره تابوت رو در چند نوبت دقیقا جزییاتش رو نمیدونم میذارن زمین و یه چیزایی میخونن و باز بلندش میکنن رو دست میبرن... خلاصه داداشم گفت همچین که این حس بد رو داشتم با اون همه درد از دست دادن بابا چشمم به ضریح که افتاد جیغ زدم و گفتم یا امام رضااااااااااااااااا و زدم زیر گریه و به چند دقیقه نکشید انگار شونه هام سبک شد آروم شدم اشکم نمیومد و خیلی راحت تونستم بیام و نماز میت رو بخونم همراه بقیه ... به خدا قسم تا چهلم بابا مامان و ما سه تا خواهراشو بغل میکرد و میگفت آروم باشین . اون لحظه ها رو مدیون امام رضام که نذاشت اگه بابامون رفته غریب باشیم و برادرمون رو قوت داد تا بدونه خودش صبوری کنه |
مشغول وبگردی بودم، به "منکارت" برخورد کردم!
|
سلام و صبح بخیر به مشهدی های عزیز:53:
خوبید؟:) کم پیدا شدین؟ حامد جان چه جالب بود این من کارت , ممنون از اطلاع رسانیت. |
سلام به مشهدی های عزیز
خوش بگذره شاد باشید:53: |
سد کارده
سلام این تاپیک انحصاری سایت خودمون از اطراف مشهد تهیه کردم امیدوارم خوشتون بیاد |
|
|
چشمه گیلاس- گلسب - مشهد دشت توس یکی از مرغزارهای پر آب و علف نامی ایران بوده است ،* چنان که اغلب سلاطین و سرداران ضمن لشکر کشیهای خود مدتی در آن اطراق می کرده اند
. یکی از چشمه های بزرگ و مشهور این دیار که از قرنها قبل آبی زلال و گوارا و فراوان داشته و در 21 کیلومتری شمال غرب شهر تابران و 50 کیلومتری مشهد جاری بوده به نام «چشمه گلسب» شهرت داشته است، *همان که عوام آن را «چشمه گیلاس »می خوانند . این چشمه تا سده نهم ه. ق آب زراعت وشرب بخشی از تابران و پیرامون آن را تأمین می کرده است . از آن پس «امیر علیشیرنوایی » جریان آب چشمه را از تابران توس بازگرفته و به مشهد برده است . شاه عباس صفوی هم بعدا کانال آن را ترمیم نموده و با کشیدن خیابانی از غرب به شرق مشهد ،*آن آب را وارد حرم امام رضا( ع ) کرده ، که بدان سبب به «آب خیابان » شهرت یافته است . هارونیه یا خانقاه غزالی - مشهد اولین بنای تاریخی که توجه هر تازه وارد به شهر تابران توس را جلب می کند . ساختمان عظیمی در مدخل شهر است که به « بقعه هارونی » یا « هارونیه » شهرت یافته است این بنا که قدمت آن به قرن هشتم ونهایتا هفتم بیشتر نمی رسد ، به زعم اعتقاد بعضی که آن را به هارون الرشید (170تا 193ه.ق) نسبت می دهند،*نمی تواند ربطی به آن زمان داشته باشد . به زعم نظر بعضی هم که بنای یاد شده را «خانقاه غزالی » دانسته اند ،*احتمال ارتباط ساختمان با امام محمد غزالی (450-505ه.ق) بسیار کم و بلکه هیچ است . گور غزالی یعنی خانقاه وی بیرون حصار توس بوده و در زمانی که بدرستی نمی دانیم با خاک یکسان شده است . برخی از اهالی توس گور ویران شده غزالی را در نقطه ای واقع در چند صد قدمی غرب باره شهر نشان می دهند ، و گویا سنگ گور او هم در آن حوالی دیده اند. این محل در سال 1374هجری شمسی حفاری شد و تقریبا گور غزالی به دست آمد گنبد سبز - مشهد این آرامگاه در خیابان آخوند خراسانی (خاکی ) واقع شده ،*و به جهت رنگ فیروزه ای آن به «گنبد سبز» معروف گردیده است این بنا مدفن « شیخ محمد مومن » عارف استر آبادی است که به سال 904 ه. ق وفات یافته است . بعضی او را صاحب کتاب « تحفته حکیم مومن » در طب قدیم می دانند ، *که درست نیست . او نیز از شیوخ صفوی «ذهبیه » شیعه مذهب بوده است. این ساختمان به سال 1011ه. ق به دستور «شاه عباس » ساخته شد و مدتی خانقاه گروهی از صفویه بود . هم اکنون این آرامگاه توسط میراث فرهنگی حفظ وحراست می شود |
گنبد سبز واسه اون دوستمون
آرامگاه شیخ فخرالدین عطار نیشابوری - نیشابور آرامگاه شیخ فخرالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نامی ایرانی، این آرمگاه از بنا های دوره «امیر علیشرنوای» است و در قرن نهم هجری ساخته شده است . آرمگاه کمال الملک، مقبره محمد غفاری فرزند میرزا بزرگ کاشانی ملقب به کمال الملک که از سرآمدان نقاشی در ایران است، در ابتدا ی باغ شیخ عطار نیشابوری قرار دارد و زیارتگاه فرهنگ دوستان ایرانی است. از بناهای تاریخی دیگر این شهر کهن، مسجد جامع نیشابور است که یادگار «سلطان حسین بایقرا» آخرین امیر تیموری است و پهلوان «کرخی» فرزند «بایزید» که مقبره وی نیز در این مسجد است. آرمگاه «نظام الملک بکروی» در « کدکن» نیشابور که مقبره وی از آهک و گچ ساخته شد و سقف آن به کاشی فیروزه ای مزین شده است. «امام زاده محروق» از فرزندان امام چهارم [که زیارتگاه او] با گنبد کاشی کاری شده و با ایوان های زیبا در باغ مشجری قرار دارد و امام زاده سید ابراهیم ( ع) درکنار بقعه «امام زاده محروق» دفن شده که یکی از اولاد حضرت موسی بن جعفر (ع) است. بقعه قدمگاه نیشابور، بنای زیبایی است که بنام قدمگاه از قرن یازدهم هجری در نزدیکی نیشابور بر جای مانده است و بصورت هشت گوش با ایوان های بلند و طاق نما های دو طبقه ساخته شده است. آرامگاه فردوسی - مشهد حکیم ابوالقاسم فردوسی بزرگترین شاعر حماسه سرای ایران در سال 1329 هجری در قریه (پاژ) توس متولد شد ،*و در سال 411یا 416ه . ق بدرود حیات گفت ، *و غریبانه در گوشه باغ خود به خاک سپرده شد باغ حکیم توس در دروازه شرقی تابران ، *یعنی « دروازه رزان » واقع بود از آن پس دوستداران شاعر پیوسته گور وی را زیارت کرده ودر نوشته های خود از آن خبر داده اند . بنای کهن آرامگاه فردوسی تا زمان حکومت قاجار نیز بر پا بود ، *آنگاه گروهی از بزرگان خراسان آن را تعمیر و تجدید عمارت کردند . « انجمن آثار ملی » در سال 1305 هجری شمسی به عنوان اولین اقدام ،*احداث آرامگاه جدید فردوسی را وجهه همت قرارداد . این بنای با شکوه که با الهام از مقبره کوروش در «پاسارگاد» طراحی شده بود به سال 1313 به پایان رسید و همزامان با اولین کنگره جهانی بزرگداشت فردوسی در همان سال افتتاح شد ولی متاسفانه همه اصول فنی در این بنا مراعات نشده بود و در نتیجه پایه های آن شروع به نشست کرد . درسال 1343 بنای قبلی برچیده شد و ساختمان آرامگاه با همان ظاهر پیشین اما عمیق تر و وسیع تر بازسازی ، ودر سال 1347 افتتاح گردید. آرامگاه این شاعر بزرگ و نامی در دل شهر تابران توس واقع در 24 کیلومتری شمال غربی مشهد در مسیر جاده مشهد - قوچان واقع شده است . ارسلان جاذب یکی از دو سردار مشهور و دلاور سلطان محمود غزنوی بود که از همان ابتدای سلطنت وی والی و سپهسالار توس شد . ارسلان در مدخل جنوبی دشت توس در محلی به نام « سنگ بست » که بر سر چهارراه استراتژیک نیشابور به هرات و توس و سرخس و مرو قرار دارد ،*رباطی ساخت و در میان همان رباط « گورجایی » برای خویش ساخته بود . او در حدود سال 419 تا 420 که در گذشت در همان محل مدفون گشت . بنای گور ارسلان یکی از معدود ابنیه برجامانده از عصر غزنویان در ایران است |
بالا خیابان و پایین خیابان مشهد
تا اوایل سالهای دهه 1300 ش مشهد فقط دارای یک خیابان به صورت چهارباغ از غرب به شرق شهر بود که به فرمان شاهعباس بزرگ هم زمان با صحن عتیق صفوی به صورت چهارباغی با چهارردیف از درختان و نهر آبی در وسط احداث شده بود . ضلع غربی آن ، بالا خیابان یا خیابان علیا نامیده میشد که از کوچه باغ عنبر فعلی مقابل بانک سپه شروع میشد و تا بست بالا خیابان و صحن عتیق صفوی یا صحن انقلاب ادامه داشت و ضلع شرقی آن از بست پایین خیابان به سمت شرق تا محل پنج راه فعلی امتداد داشت و پایان خیابان یا خیابان سفلی می گفتند.این خیابان چهارباغ یا در اصطلاح امروز بلوار سراسری، مشهد را به بخش شمالی شامل محلات نوغان، ملک،باغعنبر،سراب،سرشور،عیدگا و محله جدیدها تقسیم میکرد و محدوده آباد آن کمی پایینتر از کوچه باغعنبر شامل محلات سراب،چهارباغ،وسرشور بود....ادامه بالا خیابان به سمت دروازه قوچان گذرگاه و معبر بیقوارهای بود و نهر خیابان از وسط آن میگذشت که در دو طرف آن باغات و کاروانسراها بود.باروی شهر و دروازه بالاخیابان بعد از خیابان رضویها و نرسیده به دروازه قوچان در حوالی مسجد حیدریها قرار داشت.در پایین خیابان و در محل زیرگذر پنجراه فعلی شهر تمام میشد و تمامی محوطه پنجراه و پارک وحدت قبلاً قبرستان و کورههای آجر و آهکپزی بود که بعدها در سال 1350 به پارک تبدیل گردید در قسمت دیگر محوطه پنجراه پایین خیابان نیز مال دارها و دواب بارکش شهری و پشته بتهفروشان و هیزمشکنان اجتماع می کردند. منبع:تاریخمشهدالرضا،مولف احمدماهوان،چاپ شاهین،مهر83 http://www.mashhad.ir/parameters/may...lakhiyaban.jpg http://www.mashhad.ir/parameters/may...ar/paeenkh.jpg |
یا امام رضاااااااااااااااااااااااااااا ااااا_:2:
پای پنجره نشستم کوچه خاکستریه باز زیر بارون من چه دلتنگتم امروز انگار از همون روزاست حالو هوام رنگ توا کوچه دلتنگ توا دلم گرفته دوباره هوای تورو داره چشمای خسیم واسه ی دیدنت بی قراره این راه دورم خبر از دل من که نداره اروم ندارم یه نشونه میخوام واسه قلبم جز این نشونه واسه چیزی دخیل نمیبندم این دل تنهام دوباره هوای تورو داره هوای شهر تو و بوی گلاب پیچیده توی اتاقم مثل خواب داره بدجوری غریبی میکنه اخه جز تو دردمو کی میدونه دلم گرفته دوباره هوای تورو داره چشمای خسیم واسه ی دیدنت بی قراره این راه دورم خبر از دل من که نداره این دل تنهام دوباره هوای تورو داره |
درود بر مشهدیای عزیز پی سی سیتی :53: |
سلام مرسی افا مهدی
اموزش لهجه: بته لهجه ی مشهدی لهجه ی سختی نیست و به راحتی هر کسی میتونه صحبت کنه . ولی تنها یک مشهدی میتونه بفهمه آیا کسی که داره مشهدی حرف می زنه واقعا مشهدیه یا نه!!! خوب . اولین نکته ای که در یادگیری لهجه ی مشهدی باید مد نظر داشته باشین اینه که مشهدیا اخر جمله رو می کشن . خوب اینجا که نمیشه بهتون بگم چه جوری . ولی اگه تا حالا با مشهدیا برخورد داشتین حتما به این نکته پی بردین . حتی اونایی که به ظاهر هم مشهدی حرف نمی زنند . البته تهرانی هم اخر جمله رو میشکن ولی این با اون فرق داره . تهرانی ها می برن بالا مشهدیا میارن پایین . خوب حالا چند تا کلمه ی کلیدی رو اینجا بهتون میگیم تا بعدا بیشتر صحبت کنیم . در آینده برای آشنایی بیشتر به ترجمه ی متون تهرانی به زبان مشهدی می پردازیم .!!! انشاالله 1.اول از ضمایر شروع میکنیم: من = مو تو = تو او = او ما = ما شما = شما آنها = اونا خوب توجه کردین که فقط ضمیر اول شخص مفرد تغییر پیدا میکنه . ضمیر سوم شخص جمع کلا در محاوره تغییر پیدا میکنه و خاص لهجه ی مشهدی نیست . 2.فعل شدن به رفتن تبدیل می شود : چه خشکل شدی امشب = چه خشگل رفتی امشب . البته شیوه ی تلفظ این فعل هم فرق میکنه . رفتن ( با فتح ر )= رفتن ( با کسر ر) 3. "را" ی مفعولی به "ره" تبدیل میشود : هیچ کی مثل من تو رو دوست نداره = هیچ کی مثل مو تو ره دوست ندِره . 4. احوال پرسی: سلام = سلامselam خوبین= خوبن؟khooben حالتون خوبه= حالتان خوبه؟haltan khoobe چه کار می کنین؟ = چه کار مکنن che kar mokonen خوش می گذره ؟ = خوش مگذره |
هر کسی میره حرم ما رو هم دعا کنه لطفا.
|
تصاویر جدید و قدیم حرم امام رضا(ع)
|
یا رضا به غربت چشمانت قسم منِ گناهکار را در غریبانهترین روزهای زندگیام به دست سرنوشت نسپاری نزد خدایم شفاعت کن مرا که وجود سرشار از گناهم شرمسارم میکند |
سلام بر مشهدیان گرامی
اومدم اینجا این عکسا و نوشته هارو دیدم یهو دلم گرفت..یاد خودم افتادم..خودم که مشهدم و نزدیکه 1 ساله حرم نرفتم..و شرمنده شدم به خاطر غفلتم شایدم کم سعادتیم...بهر حال انشاالله در اولین فرصت سعی میکنم برم..خواستم تشکر کنم از همتون که یادم انداختین که آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم |
سلام مشهدی های نازنین
خوبین؟ کم پیدا شدین؟ من اینجا نیام کسی هم نمیاد؟ مشهد حرفی برا گفتن نداره؟ مثلا تهران و اصفهان واسه آلودگی هوا چند روزی تعطیل بود اونجا چطور؟ حتما حرم برای محرم داره شلوغ میشه یه مورد جالب در مورد 28 ماه صفرک ما مشهدیا بهش میگیم چهل و هشتم یعنی از شهادت امام حسین 48 روز گذشته که پیامبر فوت کردن اونوقت توی دانشگاه یه بار سر یه کلاس صد نفره من گفتم که چهل و هشتم تعطیله و..... همه زدن زیر خنده . نمیدونم چرا بعضیا الکی میخندن . آخه اشتباه هم گفته باشم حرفش خنده دار نبود والا ! دیگه اینکه توی محرم نذری زیاد میدن و یکی از نذری های معروف مشهد شله هست . با اون قیمه های روش و بوی تند دارچین و مزه ی عالی:) |
سلام به مشهدي هاي گل:53: |
فدات شکوفه جون
جالبه که شما هم همینو میگید . نمیدونستم . آخه هر جا میگفتم براشون عجیب بود . دل منم خیلی گرفته . میخوام برم توی حرم آروم بگیرم . دلم تنگه برا مشهد_:2: امام رضا خیلی عزیز و بزرگه . همیشه هوامو داشته درد دلامو فقط به اون گفتم و میگم . الانم میدونم میدونه توی دلم چه خبره . ان شالله هممون با هم یه روز جمع بشیم بریم پابوسش |
مردم شهرستانهاي استان خراسان جنوبي با فرا رسيدن ماه محرم الحرام در سوگ سرور آزادگان جهان حضرت اباعبداللهالحسين (ع) سياهپوش و غرق در عزا و ماتم ميشوند.
آنان با نصب پرچمهاي سياه و علمهاي مخصوص عزاداري در مساجد، حسينيهها، تكايا و سردر ادارات دولتي و محلهاي كسب و كار، تشكيل دستههاي عزاداري و برگزاري آيينهاي سوگواري در حسينيهها و مساجد به عزاداري ميپردازند. به همين مناسبت در دهه نخست محرم مراسم سخنراني پيرامون فلسفه قيام عاشورا در اغلب مساجد و حسينيههاي شهرها و روستاهاي استان ترتيب مييابد. در شهرستان بيرجند مركز اين استان دستههاي عزاداري سنتي از روز هفتم محرم با اجتماع در مساجد، حسينيهها و تكايا و عبور از خيابانهاي شهر در ساعات عصر و شب اقدام به برگزاري مراسم سينهزني، زنجيرزني و عزاداري كرده و مرثيه خوانها و مداحان اهل بيت (ع) نيز در شرح وقايع عاشورا و مناقب امام حسين (ع) و يارانش مداحي ميكنند. سينه زني، زنجيز زني، روضه خواني، علم بندان، علم گرداني، نخل بندي، نخل گرداني، مشعل گرداني، شبيه گرداني و تعزيه خواني ازشيوههاي مراسم عزاداري ماه محرم در بيرجند و ديگر شهرستانهاي استان خراسان جنوبي است. عزاداري در بيرجند اغلب در قالب دستهها و هياتهاي سينه زني و زنجير زني برگزار ميشود و مابقي مراسم هنوز در برخي روستاهاي اين شهرستان برگزار ميگردد. از جمله اين مراسم "علم بندان" است كه با روش خاصي در يكي از هياتهاي عزاداري شهر بيرجند برگزار ميشود. با انجام اين مراسم كه در اوايل ماه محرم با حضور سادات و هياتهاي عزاداري انجام ميشود مردم آمادگي خود را براي شركت در عزاداري مام محرم اعلام ميكنند. برپايي علم همچنين به ياد علمدار دشت كربلا حضرت ابوالفضل العباس (ع) است. مراسم "علم گرداني" نيز در روستاها معمولا در نيمه دوم دهه نخست محرم انجام ميشود. در اين مراسم علمها را به در خانهها برده و براي صاحبخانه فاتحه ميخوانند و او نيز به علم گردانها گندم و پول و خواروبار ميدهد. علم گردانها با خواندن اشعاري در كوچه و بازار، عزاداري امام شهيد را به مردم اعلام ميكنند و از نزديك شدن روز تاسوعا و عاشورا خبر ميدهند. حضور مشتاق مردم در اين مراسم و اداي نذورات آنان بيانگر عشق و ارادت خالصانه آنان به حضرت اباعبداللهالحسين (ع) و ياران باوفايش است. مراسم "مشعل گرداني" در روستاي خور و بركوه و "سنگ زني" در روستاي درخش بيرجند نيز برگزار ميشود. مشعلهاي اين روستاها در حسينيه روستا در داخل زمين نصب شده و شب نهم محرم آن را روشن ميكنند و اطراف آن سينه دوره ميزنند. در سالهاي گذشته مشعلهاي بسيار در منطقه خوسف بيرجند وجود داشت كه آن را شبهاي نهم محرم در كوچهها ميگرداندند و نذري جمع ميكردند. مراسم "سنگ زني" روستاي درخش نيز از شب پنجم محرم همراه با هياتهاي عزاداري با آهنگ نوحه، سينه زني و يا زنجير زني انجام ميشود. "تعزيه خواني" از ديگر مراسم عزاداري است كه در روستاهاي بيرجند و در چند سال اخير در شهر بيرجند در قالب سوگواره تعزيه برگزار ميشود. تعزيه يا شبيه خواني نمايشي است كه در آن يكي از وقايع كربلاي حسيني را به نمايش ميگذارند. انواع تعزيه در ماه محرم در روستاهاي مختلف برگزار ميشود كه در روستاي "خنگ" تعزيه صحراي كربلا در روز عاشورا و تعزيه حضرت ابوالفضل (ع) در روز تاسوعا انجام ميشود. در روستاي "مهمويي" تعزيههاي "حر"، امام حسين (ع)، حضرت علي اكبر(ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و وفات پيغمبر رايج است. در روستاي درخش و آسيابان در روز هفتم محرم تعزيه خواني "مسلم بن عقيل" در روز هشتم تعزيه "علي اكبر"، روز نهم تعزيه حضرت ابوالفضل (ع) و در روز عاشورا تعزيه صحراي كربلا برگزار ميشود. علاوه برآن مراسمي باعنوان "هفت منبر" درروز تاسوعا توسط زنان در بيرجند برگزار ميشود. در اين مراسم بانوان با روشن كردن هفت شمع در هفت منبر، مسجد و حسينيه در آن شركت ميكنند. مراسم خاصي باعنوان "شمع گرداني" نيز روزتاسوعا دربرخي روستاهاي بيرجند از جمله "بهدان" برگزار ميشود. مراسم "خيرات سيدالشهدا" توسط مسلمانان اهل سنت خراسان جنوبي در روز عاشورا از ديگر مراسم است كه طي آن مردم مناطق سنينشين با پختن "غلور" و آش نذري با عنوان "خيرات سيدالشهدا" به اطعام مردم ميپردازند. برگزاري مراسم شبيه گرداني، تعزيه خواني، آتش زدن نمادين خيمه ها، راه اندازي كاروانهاي سبزپوش و سرخ پوش ازجمله مراسم تعزيه شهادت سالار شهيدان در روز عاشورا هستند. دستههاي عزاداري در روز عاشورا در شهر بيرجند در محلي موسوم به قتلگاه گرد هم ميآيند و به نوحه خواني و سينه زني ميپردازند. اين عزاداري با فرارسيدن ظهر عاشورا و آتش زدن خيمهها به عنوان نمادي از خيمههاي فرزندان امام حسين (ع) به اوج خود ميرسد. برگزاري مراسم بيل زني در بخش خوسف بيرجند نيز به عنوان تبرك نمودن بيل ها و دفع آفت از مزارع و محصولات كشاورزي و نمادي از دفن اجساد شهداي كربلا و مراسم نخل گرداني به عنوان نمادي از گرداندن گهواره طفل شيرخوار حضرت امام حسين (ع) از ديگر موارد ديدني در عزاداري مردم اين بخش از بيرجند در روز عاشورا است. علاوه براين آيين ها، اطعام دستههاي عزاداري و پرداخت نذورات از مراسمي است كه ازاول ماه محرم تا روزهاي بعداز عاشورا بطورچشمگيري در شهرستانهاي استان مشاهده ميشود. اطعام و اداي نذورات درروزهاي آخر دهه نخست محرم به ويژه روز نهم و دهم از جمله جلوههاي بارز عزاداري مردم بيرجند است، به گونهاي كه كمتر محلهاي است كه در اين روز سفره امام حسين (ع) در آن پهن نباشد. بسياري از شهروندان از سفره حضرت امام حسين(ع) نه براي رفع گرسنگي بلكه به قصد تبرك طعامميگيرند و آنرا به عنوان قربت به كودكان خود نيز ميدهند. عزاداران حسيني در بيرجند همچنين در نخستين شب شهادت حضرت امام حسين(ع) با روشن كردن شمع در مساجد، مراسم شام غريبان را برگزار ميكنند. هياتهاي عزادار در اين مراسم به نشانه جستجوي اطفال آواره و گمشده سالار شهيدان باعبور ازكوچهها و ريختن خاك برسر وروي خود گويي به دنبال گمشدهاي ميچرخند. مداحان اهل بيت (ع) نيز در اين شب با يادآوري مصايب بازماندگان واقعه كربلا و توصيف رنج و آوارگي فرزندان امام حسين (ع) ياد و خاطره اسيران روز عاشورا و اطفال حضرت اباعبداللهالحسين (ع) را زنده ميكنند. بيرجنديهاي ساكن مناطق مختلف كشور نيز سعي ميكنند تا در دهه نخست محرم و يا دست كم در روزهاي پاياني اين دهه خود را به شهر و روستاي محل تولد خود رسانده و همراه با ساير خويشاوندان در آيينهاي عزاداري سالار شهيدان شركت كنند. اغلب مردم اين ديار براي استفاده بهتر معنوي از اين ماه با اهل خانواده تا پاسي از شب در مجالس عزاداري شركت دارند. اداي نذورات براساس توانايي و تمكن مالي به نام امام حسين (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) در اين ايام از ديگر آيينهاي ماه محرم اين خطه ميباشد. |
هر کس در سال چند وعده شله نخورده باشد، ناکامترین اهل زمین است. (حامد رحمةا... علیه) [IMG]http://*******************/photos/ax505678.jpg[/IMG] |
شله جزو لاینفکه وجوده مشهدیاس..الانم بازارش حسابی داغه
|
دلم بدجوری هوای مشهد رو کرده_:2:
الان خواهرم تلفنی گفت تو راه حرم هستند و برا منم شمع روشن کرده همیشه همین موقع اونجان و پیاده میرن تا حرم دلم یه زیارت حسابی میخواد یه درد دل حسابی یه گریه حسابی یه کاسه شله داغ.... دلم مشهدو می خواد |
سلام خدمت همه مشهدی های گل :53::53::53:
اصطلاحات خاص مشهدی ها نارنجک : نان خامهای اِشکاف : کمد کُخ : سوسک، حشرهی نسبتا بزرگ، کِرم مثال : کُخ نریز : کِرم نریز، اذیت نکن یاد داشتن : بلد بودن سَرکُن : مدادتراش میلان : کوچه مغز ِ مدادفشاری : نوکِ مدادفشاری سیخ ِ ماهی : تیغ ِ ماهی پَلَخمون : یک وسیلهی وای شکل از چوب که یک کِش یا لاستیک به انتهایش وصل است و با آن میتوان سنگ پرتاب کرد. ( برای زدنِ گنجشک!) چُمبه : اصطلاح کوچه بازاری برای فرد چاق چُغُک : گنجشک ( البته این کلمه دیگر چندان بهکار نمیرود) چلغوز : یک نوع آجیل شبیهِ بادام ( بیشتر جاها به پشگل ِ مرغ میگویند چلغوز!) کمزور یا پرزور کردنِ گاز : کم و زیاد کردن شعلهی گاز و ِی کردن (برنج) : درشت شدن بعد از پختن (برنج) کلپاسه : مارمولک دِلَنگون : آویزان پاچال : جایی که مغازهدار پشت آن با مشتری سروکار دارد، دخل ( این کلمه فکر کنم در خیلی از شهرهای دیگر هم استفاده میشود) توشله : تیله اَلِفش : نوچ شمال : باد ( قدیمی ) چُخت : سقف ( خیلی قدیمی ) کاغذباد : بادبادک، کایت سرپایی : دمپایی سر ِ نوشابه : در ِ نوشابه یَره، یرهگِه : یارو، فلانی (عامیانه) ناسوس : تلمبهیِ دوچرخه کُلاج : کسی که چشمش چپ است موساکوتقی : قُمری آقمیرزا: شوهرخواهر زلفی ِ در: شببند ِ در وَرچُپّـِه: برعکس مکُش مرگِ ما: اعیانی، شیک ناخنجـِلـِّه: مشگون قوجمه: انگور دانه شده پیشینگ: ریختن ناخواسته مایعات روی لباس حولی: حیاط قِلِه، قِلِهگی: روستا، روستایی ( عامیانهیِ قلعه) چـِغـَل: زبر، ضخیم کـَغ: کال، نرسیده ز ِنج : چسبناک لُکِّه : چیز جمع و جور و مچاله شده، همچنین حالتِ شخصی که چمباتمه زده ( مثلا از سرما) لتِّه :تکه پارچه،کهنه پارچه لوخ: حصیر آفتابگیر پشت پنجره خُردو : کوچک شِرشِره : کاغذکشی غُر، غُردَبه : یک چیزی که صدمه دیده و تو رفته تارت و پارت : پخش و پلا سوبالا، سوپایین (چراغ ماشین) : نوربالا، نورپایین نوردِوون : نردبان لاخ (مو) : تار پاتروم : سرپیچ لامپ سوسهلنگ : دمجنبانک اندر (مادر اندر، برادر اندر، …. ) : مادر ناتنی، برادر ناتنی لَخِه : کهنه پاره کیس : کیک |
خانم رقاصه مشهدی خانم شد |
سلام به همه:53:
ممنون رزیتا جون که اینجا هم میای و لطف داری:53::53: امیدوارم همیشه خوش باشید یکی از اقوام دور مادرم فوت کرده و البته وقتی فهمیدم که تعدادی از اقوام نزدیک تر دیشب اومدن اصفهان مجلس ترحیم اون خدا بیامرز._:2: ( خونه اشون اصفهان بوده و من نمیدونستم! ) نمیشناختمش زیاد اما اونطور که مهمونامون دیشب گفتن پدر 6 تا پسر و دختره و بی دلیل و با سکته فوت کرده. اونم جلو چشم زن و بچه هاش.... درد بدیه و خدا بهشون صبر بده |
بهتون تسلیت میگم
|
مینا جون تسلیت میگم، خدا رحمت کنه فامیلتونو:53::53:
|
مرسی عزیزان
با اینکه نمیشناختمش اما چون یه پدر بود میدونم الان دختراش چه میکشن... ممنونم خدا به خانوادش صبر بده و دعا میکنم اون لحظه ی رفتن پدرشون سریع توی خاطرشون کمرنگ تر بشه .. |
http://s21.aks98.com/files/92021921762178270175.exe
سلام عکس سه بعدی حرم تقدیم به هر کی دلتنگه امام رضاست انشالاه تکراری نباشه |
نقل قول:
خیلی قشنگ بود . دستت درد نکنه به نظر من که تکراری نبود و ندیده بودمش:53: |
سلام داشتم میچرخیدم تو نت یه پست مشهدی دیدم گفتم ارسال بدم شاید بدرد خورد اخه بحث شله این روزا داغه بدک نیست شما هم بخونید
یک پست تمام و عیار مشهدی! خیلی زودتر از آنکه فکرش را می کردم برگشتم. مسافرت مشهد بنا به دلایلی کنسل شد و من مانده ام با دوستان مشهدی و دلخوری آنها از خلف وعده ام. راستش دو سال است که مشهد نرفته ام. به هر کس می گویم تعجب می کند و می گوید نکند دیگر ترک وطن کرده ای، حتی مسافرت هم نمی خواهی به شهرت بروی؟ اما انگار پیش نمی آید. جالب است که حال و هوای مشهد این روزها بدجور به سراغم آمده است. درست روزی که برگشتم مراسم شله مشهدی ها در پردیس پارک ملت برگزار شد و بعد از مدتها چشمم به جمال اعضای انجمن خراسانی ها روشن شد. 3 سال بود که از شله مشهدی ها در ماه رمضان بی خبر بودم و از همه فاجعه بار تر اینکه آخرین بار که شله خوردم همان سه سال پیش بود. باور کنید این برای یک مشهدی یک فاجعه است. یک مشهد است و یک شله! دوستانی که مشهدی هستند و یا مدتی در آنجا زندگی کرده اند به خوبی با این غذا آشنایی دارند. اگر هر شهری به یک غذایی شهره باشد مشهد به شله معروف است. برخی آن را با آش شله قلم کار مقایسه می کنند که من اصلا موافق نیستم. شله طعم خاصی دارد که با هیچ غذایی قابل مقایسه نیست. ظاهرا این مزه خاصش ناشی از ریشه جوز است که به آن می زنند. البته آشپزی که این غذا را می پزد باید هم از مواد خوبی استفاده کند و هم خیلی با دقت و حوصله کار کند. چون پخت شله زمان زیادی می برد. به طور معمول برای یک دیگ شله، به اندازه گوشت یک گوسفند لازم است. مثل حلیم هم نمی شود کلک زد و در آن گوشت مرغ ریخت! در این اوضاع گرانی گوشت گوسفند، روی هم رفته شله غذای گرانی است. چون حبوبات، گندم و برنج هم دیگر مواد تشکیل دهنده آن است. مزه شله حتما باید تند باشد. البته نه آنقدر که نشود خورد. روی شله خورش قیمه می ریزند تا خوشمزه تر شود. اوج پخت شله در مشهد مربوط به ایام سوگواری محرم و صفر است که مهمترین غذای نذری است که در مشهد پخته می شود. معمولا مجالس شله به این صورت است که برای آقایان عمومی است و برای خانم ها جایی در نظر گرفته نمی شود. (این هم یک تبعیض دیگر) به همین دلیل معمولا شله نذری را در سطل هایی که آقایان با خود می برند می ریزند تا برای اهل و عیال هم شله ببرند. یک مورد بسیار مهم در مجلس شله مشهدی این است که معمولا هنگام گرفتن شله سطلی هیچ صفی وجود ندارد. دیگر خودتان فکرش را بکنید! مهمترین خاطره من از مجلس شله نذری مربوط به شله ای بود که هر سال عمویم در روز عاشورا می داد و خوشبختانه برای خانم ها یک مجلس کوچک خودمانی در نظر می گرفت. البته از آنجایی که مهمانی خودمان بود میزان قیمه ای که روی شله ریخته می شد، کاملا سفارشی بود. چون هر چه قیمه روی شله بیشتر باشد خوشمزه تر است. در ضمن کلی هم شله می توانستیم بعد از مجلس با خود به خانه ببریم. من هم که علاقه مند به شله، کلی خوشحال می شدم و این شد یک خاطره خوب از دوره کودکی! چند سالی است که دیگر عمویم روز عاشورا شله نمی دهد. انگار همه چیز با قدیم تفاوت کرده است. با این وجود شله از آن دست غذاهایی است که خوردنش همان سالی دو تا سه بار بیشتر توصیه نمی شود، چون روی هم رفته غذای بسیار سنگینی است که معمولا مردم شهرهای دیگر برای اولین بار ممکن است با آن رابطه خوبی برقرار نکنند! در مورد تاریخچه شله هرچه در اینترنت جستجو کردم چیزی نیافتم. فقط در جایی نوشته بود که شله از دوره قاجاریه بوده است. یعنی بیش از 100 سال قدمت دارد. از همان زمان هم مختص مجالس عزاداری بوده است. خیلی از مشهد یاد کردم، بد جور دلم هوای شهری که در آن بزرگ شده ام را کرده است. حالا که بحث مشهد است بد نیست که در پایان این پست هم یادی از یک شاعر مشهدی داشته باشم که این روزها نمی دانم چرا مرتبا به یادش می افتم هرچند که اشعارش را از حفظ نیستم اما مضمون شعرهایش مرتبا در ذهنم می آید. به نظرم علی رغم اشعار خوبی که دارد کمتر او را می شناسند. عماد خراسانی شاعری که به نظرم جزء آخرین نسل از شاعرانی بود که به سبک قدیم اشعار زیبایی می سرود. غزل و مثنوی و اشعاری در شکل مسمطات ترکیبی از جمله مهمترین اشعار این شاعر است. به واسطه دیوان شعر عماد که پدرم داشت و من هم گه گاهی آن را می خواندم با این شاعر آشنا شدم. سال 1382 عماد خراسانی درگذشت. در حالی که از همشهریانش گله مند بود که چندان به یادش نیستند. حتی در شعری از مردم تبریز که کلی از خیابان هایشان به نام شهریار است تجلیل کرده بود و همشهریان بی وفایش را نکوهش! خاطرم هست که اسفند سال 83 بود که من در مراسم سالگرد درگذشت عماد خراسانی از طرف خبرگزاری ایسنا شرکت کردم. یک روز سرد زمستان بود. خانه عماد در محله آب و برق مشهد بود. عماد فرزندی نداشت و مهمترین گردانندگان مجلس فرزندان خواهرانش بودند. متأسفانه استقبال از این مراسم اصلا خوب نبود. همراه با خانواده عماد خراسانی بر سر مزارش در شهر توس در جوار فردوسی شاعر پارسی گوی پاژ رفتیم. اما خبری از یاران شب شعر عماد به آن شکل که انتظار می رفت نبود. تنها چند نفر که آنها هم بیشتر اساتید دانشگاه بودند تا شاعر، حضور داشتند. در این میان مسئولین بیشتر به فکر بودند و معاون رئیس ارشاد خراسان همراه چند نفر از همکارانش در مراسم حضور داشتند. رئیس ارشاد خراسان هم تصادف سختی در جاده نیشابور کرده بود و در بیمارستان بستری بود اما به این مناسبت پیامی برای این مراسم که در آرامگاه فردوسی برگزار شد فرستاد. به هر حال سرمای هوا و سردی استقبال، مراسم سالگرد عماد را حسابی غم انگیز کرده بود. فکر کنم این پست خیلی طولانی شد یاد دیار شد و ندانستم چگونه گذشت. به قولی: هر که کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش امشب با دیدن همشهری ها حسابی یاد لهجه شیرین مشهدی افتادم. مخصوصا مشهدی هایی که بعد از عمری زندگی در تهران همچنان با لهجه صحبت می کنند خیلی باحالند! یادی از گویش مشهدی کردم، حال بخوانید یک شعر با مزه عاشقانه با گویش مشهدی از عماد خراسانی که فکر کنم معروف ترین شعر او به لهجه مشهدی باشد. یَرَه گه(1) یَرَه گه کار مو و تو دِرِه بالا می گیره / ذره ذره دِرِه عشقت تو دلُم جا می گیره روز اول به خودُم گفتم ایَم مثل بقی(2) / حالا کم کم می بینُم کار دِرِه بالا می گیره چَن شب باز مث بیس سال پیش ازای مرغ دلُم / تو زمستون بَهنِه ی(3) سبزه و صحرا می گیره چن شبه واز(4) مودوزُم(5) چشمامه تا صبحه(6) به چخت(7) / یا به یک سَم بیخودی مات مِمِنه(8)، را می گیره تا سحر جُل(9) مِزَنُم خواب به سراغم نِمیه / هی دِلُم مثل بچه بهنه ی بیجا می گیره موگومِش(10) هر چی که مرگت چیه کوفتی نِمِگه / عوضش نق مِزِنه ذکر خدایا می گیره پیری و معرکه گیری که مِگَن کار مویه / دفتر عمر دِره صفحه پینجاه می گیره او که عاشق شده پنهون مُکُنه مثل اویه(11) / که سوار شتره پوشتشه(12) دولا می گیره کُتا(13) کِردن دامِنار(14) تا بیخ رون مشتی عماد / دیگه مجنون توی خواب دامن لیلا می گیره پی نوشت: 1-یره گه: عزیزم، جانم 2- بقی: بقیه 3- بهنه: بهانه 4 -واز: دوباره 5- مودوزوم: می دوزم 6- صبحه: صبح 7- چخت: سقف 8- ممنه: می ماند، 9- جل: وول 10- موگومش: می گویم به او 11- اویه: او هست 12 – پوشتشه: پشتش را 13-کتا: کوتاه 14- دامنار: دامن ها را |
سلام اینجا چه سوت و کوره یکم از بچه ه ای کرمانشاه یاد بگیرین بوی عید میده کلوپشونمرافه
|
سلام شراره خانوم
دوست خوب:) حال و احوال؟ گفتم حاجی فیروز بیاد اینجا، اینجام رنگ و بوی عید بگیره: |
مرسی مهرگان جون ازت هانی:53:
نوروز در خراسان همه به آداب و رسوم نوروز پای بند و علاقمندند و در اجرای سنن باستانی این عید ملی سخت می کوشند. چند روز متولی دست از کار می کشند و ایام وساعات خود را صرف عیش و نوشو سور وسرور و خوردن اطمعه لذیذ و شیرینی و تنقلت و تفریح وخنده می کنند. گندم و عدس سبز می کنند لباس نو می پوشند. می رقصند بازی می کنند آب روی یکدیگر می پاشند. اسفند می سوزانند تخم مرغ رنگ کرده درست می کنند و کاکین را با پارچه های رنگارنگ و فرش های خوش نقش و زیبا می آرایند. پوست پلنگ و کشکول وتبرزین به در و دیوار می آویزند به دیدن یکدیگر می روند. روی یکدیگر را می بوسند. سال نو را به خویشان دوستان تبریک می گویند و به یکدیگر هدیه و عیدی می دهند. تمهیدات قبل از نوروز از چند هفته به نوروز مانده جنبشی در مردم پدید می آید همه در فکر تهیه لباس نو یه سوی و آن سوی می روند. لباس های کهنه خود را تمیز می کنند و بچه هایی که از داشتن لباس نو محرومند می گویند عید آمد و ما لختیم هر شب به بابا گفتیم بابا گف به قرم به نیم قرم برای عیدت مخرم (می خرم) همه خانه تکانی می کنند طروف مسین را به رویگر داده و سفید می کنند. فرش ها می تکانند اثاث خانه را و زوایا اتاق ها را گردگیری کرده و می روبند و گندم یا عدس در دیس و دوری و بشقاب خیس می کنندو خاکشیر و ترتیزک و اسفزه پشت کوزه و روی پارچه می چسبانند تا برای شب عید سبز شود و در ایام عید خانه به سبزه آراسته باشد. هفت سین قبل از فرا رسیدن لحظه تحویل سال نو سفره هفت سین را می چینند و لباس های نو خود را می پوشند مشک عنبر می سوزانند و اسفند در آتش می ریزند و در اطاق ها شمع می افروزند. سپس سفره سفیدی پهن کرده و دور آن می نشینند. روی سفره اقلام زیر را می نهند. دو لاله یک جلد کلام الله مجید یک آیینه و جلوی آینه چند دانه گندم می پاشند و روی آینه هم یک تخم مرغ می گذارند تا وقت سال تحویل تخم مرغ روی آینه بچرخد. یک ظرف عسل و یک عدد نان سنگک و سینی هفت سین را در وسط سفره می گذارند یک عدد سیب و سبزه ای را هم که دو هفته قبل تهیه کرده اند در کنار سینی قرار می دهند. یک کاسه آب و چند ساقه سبز و یک دانه نارنج درون آب را هم در سفره می گذارند. علاوه بر این ها مقداری آجیل و شیرینی هم در ظرفی نهاد و بر سفره می نهند. کمی از شام شب عید که ماهی پلو و ماست است نیز بر سر سفره می گذارند. آنها معتقدند که آب علامت طول عمر است و ماهی را هم رزق حلال می دانندعسل نماد شیرین کامی و تندرستی و نان و سکه هم برای جلب نعمت برکت است. عده ای نیز قبل از تحویل سال به مسجد یا به پابوس و زیارت حرم رضا(ع) می روند. مراسم پیش از تحویل سال نو بعد از آن عده ای از خراسانی ها چند لحظه قبل از تحویل سال قدری « آب جوجه خروس» یا شیر می خورند. چون باور دارند اگر بهنگام سال تحویل آب جوجه خروس بخورند پوست بدنشان در تمام سال لطیف و درخشان می شود اگر سیر بنوشند پوست بدنشان سفید و نرم خواهد شد. عده ای نیز لحظه سال تحویل دور سفره می نشینند و هر یک سکه ای یا چند دانه برنج یا یک گوخدا( خرخاکی) در مشت می گیرند یا کله جوجه خروس در جیب می گذارند و سرغ مرغ و دل و جگر و سنگدان و گردن او را می پزند و به مردخانه می دهند تا بخورد و ثروتمند شود. اغلب خراسانی ها شب اول سال نو رشته پلو می خورند، روز شنبه اول سال هم آش می پزند تا در مدت سال کارشان رشته بگیرد. از ماهی و کوکویی هم که از شب آخر سال کهنه مانده است مقداری میخورند تا تمام سال رزق شان حلال باشد کوکو را هم باید بخورند تا در سال نو از کوکو گفتن راحت بشوند. در روز اول عید معمولا بزرگ خانواده یا بزرگ محل در خانه می نشیند و همه به دیدن او می روند و نوروز به او تبریک می گویند و دستش را می بوسند. او هم متناسب با مقام و موقیعت و استطاعت خود یک سکه نقره یا اسکناس رایج روز به عنوان عیدی به هر یک از دیدار کنندگان می دهد. خراسانی ها برای پذیرایی از مهمانها در ایام نوروز انواع شیرینی های بازاری و خانگی از قبیل باقلوا، لوز، نیم شکر، نقل، مسقطی، بهشتی، حاجی بادام، گز، راحت الحلقوم، پشمک، نان بادامی، نان نخودی، نان تاج، نان کرمی، ساق عروس و باد بزنی و نان شیر مرغ و نازک نارنجی، نان خامه ای و نارنجک، و آجیل و میوه در ظرف مخصوص می چینند و جلوی مهمانها قرار می دهند. بازی های رایج در نوروز بعضی از بازی های رایج ر خراسان کهدر ایام نوروز مردم معمولا با آنها خود را سرگرم می کنند عبارتنداز: آراآرا، سرنو قزل خانم، استاسه پایه، استای زنجیر باف، از گلاچی گل، بجل بازی، جوز بازی، شیطون برشته، کبدی کبد، عرقچین گردونک، لوچمبه، لیس پالیس، درنه بازی و خرسوزپالون سوز |
صدای نقاره خانه حرم مطهر امام رضا علیه السلام
نقاره خانه
نواختن نقاره از زمانهاى قديم در آستان مقدس امام رضا (ع) معمول بوده است. اما اين كه اين رسم از چه زمانى آغاز شده و به صورت يك سنّت درآمده، معلوم نيست. نه نويسندگان در باره آن چيزى نوشته اند و نه اسناد و مدارك موجود در حرم مطهر چيزى را نشان مى دهد. اما از نشانه هاى تاريخى چنين برمى آيد كه در قرن دهم، نواختن نقاره معمول بوده است. فضل بن روزبهان خنجى در كتاب مهمان نامه بخارا، در حالات محمدخان شيبانى ، سلطان ماوراءالنهر كه مشهد مقدس و ناحيه طوس را تصرف كرده بود، مى نويسد: سلطان تصميم گرفت به زيارت حضرت رضا عليه السلام برود، از اين رو، با اعيان لشكر خود و قاضيان و محتشمان عازم مشهد گرديد. من با گروهى قبلاً به مشهد رفتيم و در آن جا مراسم استقبال را فراهم كرديم. بر فوق بارگاه حضرت، محلّى كه نقاره نوبت حضرت امام مى زنند، جماعت نقاره چيان اردوى همايون و نفيرچيان ايستاده، مترصّد آن كه چون موكب همايون برسد نقاره بكوبند و نفير نوازند. آن حضرت امر فرمودند كه دم نزنند و نفيرنوازى را به فقيرنوازى بدل فرمودند، و چون به درگاه بارگاه رسيدند، فرود آمده به پيشگاه برآمدند و از آن جا به روضه مقدس قدم گشاده بقيه درآمدند و آداب زيارت تقديم نمودند و اندكى نشسته از قبه بيرون فرمودند. از اين متن معلوم مى شود كه در قرن نهم و دهم، نقاره نواخته مى شده و جايى هم در بلندى براى نقاره زنان اختصاص داشته است. در روزگاران پيشين، استفاده از شيپور و نقاره در دربار شاهان معمول بود و هر بامداد و شبانگاه، در كاخها و قصور و محلهاى اقامت حاكمان و اميران در شهرها و بيابانها نقاره مى زدند و مردمان را احضار و يا مرخص مى كردند و طبل نواختن و شيپور زدن، نشان حاكميت و اقتدار شاهان به شمار بوده است. در ايران، نواختن طبل و نقاره، تا زمان قاجاريه ادامه داشت و حاكمان هم در مراكز استانها به هنگام معينى از آن استفاده مى كردند و در مناطق شرقى كشور حتى تا اوايل قرن حاضر نيز معمول بود. [IMG]http://www.*************/images/maghalat-f/055.jpg[/IMG] اما... چرا اين شيوه در بارگاه امام رضا(ع) مرسوم شده، چه كسى آن را بنا نهاده و از چه زمانى اين كار رواج يافته است، معلوم نيست، و هر كس بر پايه ذوق و برداشت خود، براى آن انگيزه اى بيان مى كند. به اين برداشتها توجه كنيد: ـ از آن جا كه امام رضا (ع) عنوان ولايتعهدى داشته و ايشان را سلطان مى خوانده اند، نواختن نقاره در بارگاه ايشان معمول شده است. ـ شايد زمانى براى پاسدارى از حرم مطهر و مشهد، در آن جا لشكريانى بوده اند كه براى اعلام آمادگى ايشان نياز به نواختن نقاره بوده، و سپس اين رسم به سان يك سنّت، ماندگار شده است. ـ نقاره زدن و شيپور نواختن، براى احترام و بزرگداشت بارگاه امام رضا (ع) است و تنها جنبه تشريفاتى دارد و هيچ نظر ديگرى در ميان نبوده است. به هر حال، و با هر انگيزه اى كه اين كار آغاز شده باشد، اينك نقاره هر صبح پيش از طلوع آفتاب و هر عصر پيش از غروب خورشيد نواخته مى شود و همزمان با برآمدن و فروشدن آفتاب، آخرين نواهاى نقاره به گوش مى رسد. اين بدان معنى است كه نمازگزاران براى بر پا داشتن فريضه خود، اندك فرصتى بيش ندارند و اگر نماز خويش را به جاى نياورده اند، مى بايد شتاب كنند و به اقامه نماز بپردازند. افزون بر اين، هنگامى كه حادثه خاصى رخ دهد كه مردم شادمان گردند و جشنى همگانى پديد آيد، نقاره نوازان بر فراز نقاره خانه مى روند و بر طبل ها مى كوبند و در شيپورها مى دمند. نيز، هر گاه در آستان امام هشتم (ع) بيمارى شفا يابد و به خيل شفايافتگان آستان حضرتش افزوده شود، به منظور اعلام همگانى و اظهار سرور و شادمانى ، نقاره ها را به صدا در مى آورند. علاوه بر اين، در شبهاى ميلاد معصومان و بزرگداشت مناسبتهاى مذهبى ، مانند جشنهاى بزرگ قربان و فطر و غدير، و هم چنين در زمان تحويل هر سال شمسى ، در آغاز نوروز، نقاره نواخته مى شود. اما... در ايام محرم و صفر كه روزهاى سوگوارى شيعيان است، به منظور احترام به آيين سوگوارى ، هيچ نوايى از نقاره خانه به در نمى آيد. براى نقاره زدن در آستانه مقدسه، محل خاصى در نظر گرفته شده و جاى بلندى فراهم آمده است. اين بناى زيبا و باشكوه، بر فراز ايوان شرقى صحن عتيق (انقلاب) قرار دارد و از قسمتهاى مختلف حرم، ديده مى شود. بلندى بنا سبب شده است كه به هنگام نقاره زدن، آواى آن تا دوردستها شنيده شود، و بويژه به هنگام برآمدن آفتاب، كه شهر از هياهوى آمد و شد اتومبيلها خالى است، نواى آن در چهارسوى مشهد، گوش شهروندان را نوازش دهد. [IMG]http://www.*************/images/maghalat-f/031.jpg[/IMG] بناى جديد و چشمگير نقاره خانه، با ظرافت و شكوه خود، از ديدنى ترين بخشهاى حرم مطهر است كه همگان را به اعجاب و تحسين وامى دارد. بناى نقاره خانه كه سراسر از كاشى فيروزه اى است و در پيرامون ايوان آن نرده كشى شده است، دو طبقه دارد، طبقه زيرين جاى گذاشتن طبل ها و شيپورها است، و طبقه دوم محل استقرار نوازندگان. نقاره زنان هفت نفر هستند كه سه نفرشان بر طبل مى كوبند و چهار نفر در شيپور مى دمند. ---------------------------------------- سلام بچه ها:53: مشهد هنگام تحویل سال نو با صدای روح نواز تقاره خونه ی حرم امام رضا پر میشه خیابون های اطرف حرم صدا واضح شنیده میشه داخل حرم موقع سال تحویل رو باید حتما تجربه کنید همهتوی حال خودشونن زن و مرد پیر و جوون همه دست هاشون رو , رو به آسمون بلند کردند و دارند بلند بلند دعا میکنن و اشک میریزن حال عجیبی داره انگار دیگه توی این دنیا نیستی صدای نقاره خانه حرم مطهر امام رضا علیه السلام http://www.dweb.ir/dweb.ir1.jpg |
از قدیم گفته اند،اگر می خواهی یک مشهدی را شکنجه بدهی،او را این طرف خیابان به درخت ببند و بگو آن طرف خیابان «دارن شله مدن».شله خوری به عنوان یک مراسم سنتی ،آداب خاص خودش را دارد،اگر قسمت شد ،آمدید مشهد شله خوری،به این نکات حتما دقت کنید:
نکته اول:باز کردن کمربند به اندازه 3 سوراخ،این عمل به طور ناخودآگاه توسط کلیه همشهری های اصیل بعد از خوردن کاسه اول رعایت می شود،متاسفانه دیده شده ،افراد غیر مشهدی زیادی به دلیل ندانستن همین نکته و تحت تاثیر جو در مراسم ترکیده اند. نکته دوم:معده مشهدی ها حساسیت خاصی به شله دارد،به صورتی که معده،به اندازه 3 تا 5 برابر(باور کنید!) هنگام شله خوری اتساع می یابد،بنابراین عاقلانه است هرگز در شله خوری با یک مشهدی رقابت نکنید! نکته سوم:سطل!مخصوصا در مجالس عمومی،کسی که بتواندیک سطل پر شله بگیرد،در خانواده و فامیل به عنوان آرنولد ،دیوید کاپرفیلد و بروسلی شناخته خواهد شد،پس اگر در روزهای خاص مثل اربعین و عاشورا در مشهد فردی را دیدید که سراپا شله ای است و سطلی شله در دست دارد،شک نکنید،او یک قهرمان است،تمام قد خم شوید و احترام بگذارید. شله مشهدی که در مشهد فقط با نام شله شناخته میشود، غذایی از خانواده آشها است. این غذا عموما در پایان مراسم مذهبی، یا سوگواری بین مردم توزیع میشود. مردم مشهد به ندرت این غذا را در خانه میپزند.(قابل توجه سامان و مملیhttp://forum.1pars.com/images/smilies/23.gifhttp://forum.1pars.com/images/smilies/23.gif) مواد اصلی این غذا گوشت، حبوبات و ادویهٔ فراوان میباشد. و اما اگر طرز تهیه شو بخوام بگمhttp://forum.1pars.com/images/smilies/105.gif: مواد لازم برای ۱۵ نفر گوشت و گردن گوسفندي - يك و نیم كيلوگرم لوبيا قرمز - يك پيمانه لوبيا سفيد - يك پيمانه لوبيا چيتي - يك پيمانه نخود - يك پيمانه بلغور گندم - يك پيمانه نمك، فلفل، دارچين و زنجبيل - به ميزان لازم برنج نیمه- دو پيمانه طرز تهيه [IMG]http://*****************/images/s4tm4m0rxdxxpyvgtq8.jpg[/IMG] ابتدا تمام حبوبات خيس خورده از شب قبل را به همراه گوشت و پياز خرد شده حرارت مي*دهيم تا كاملا پخته شود ، در حين پخت حبوبات، مرتب هم بزنيد تا مواد كاملا له شود و به شكل حليم دربيايد.سپس در اواسط پخت، ادويه*ها را اضافه كرده و دائم با گوشتكوب برقي يا دستي، مواد را مخلوط مي*كنيم تا له شود. غذا آماده سرو است و در آخر قيمه را روي شله مي*ريزيم. نكات مهم: 1- از گوشت گوسفندي استفاده شود. 2- اين غذا در حدود شش تا هفت ساعت روي حرارت، هم زده مي*شود.(شاید دلیل اصلی اینکه خانوما درست نمیکنن اینهhttp://forum.1pars.com/images/smilies/10.gifhttp://forum.1pars.com/images/smilies/4.gif) 3- شله مشهدي يكي از اصيل*ترين غذاهاي مشهد است 4- اين غذا را با قيمه آماده كه شامل لپه، گوشت، پياز و رب*گوجه*فرنگي است تزئين كنيد. اگر خیلی جو گرفتتون خواستین واسه جمعیت درست کنینhttp://forum.1pars.com/images/smilies/4.gifhttp://forum.1pars.com/images/smilies/4.gif: طرز تهیه شله مشهدی برای 1000 نفر(جدیه ها!) 350 کیلو گوشت گوسفند ،100 کیلو بلغور(گندم پرک شده)،100 کیلو ماش،100 کیلو برنج،50 کیلو نخود،50 کیلو لوبیا،جوز (گردو)هندی ساییده شده،نمک ،فلفل ،دارچین به مقدار کافی. گوشت و نخود و لوبیا را با هم آب پز می کنیم،سپس گوشت آب پز را با دست ریز نموده (سه تا عکس ردیف اول)و با برنج و ماش و بلغور در حال آب پز شدن مخلوط می نماییم و آن قدر هم می زنیم (حدود 6 ساعت) تا شله قوام بیاید ، برای چمبه زدن(هم زدن شله)معمولا همه جوان های فامیل حضور دارند،مزه شله رابطه مستقیمی دارد با زمان هم زدنش.بعد از اینکه شله قوام آمد،در دیگ را می بندند و شعله ای روی آن قرار می دهند تا دم بکشد. من خودم فقط خوردم .. تهیشو ندیدمhttp://forum.1pars.com/images/smilies/109.gif امیدوارم خوشتون بیاد (از پستم هااا .. اگر نه خودشو که بخورین واقعا خوشتون میادhttp://forum.1pars.com/images/smilies/10.gif) |
اکنون ساعت 01:24 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)