پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فرهنگ و تاریخ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=121)
-   -   ويژه نامه ماه محرم (http://p30city.net/showthread.php?t=29827)

ابریشم 12-10-2010 09:56 PM

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت مي‌كند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)
دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:
«اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو مي‌خواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.


ابریشم 12-10-2010 09:57 PM

روز دوم محرم

در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)


ابریشم 12-10-2010 09:57 PM

روز سوم محرم

از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:
«هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

ابریشم 12-10-2010 09:57 PM

روز چهارم محرم

بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.


ابریشم 12-10-2010 09:58 PM

روز هفتم محرم

روزه گرفتن مستحب است.

ابریشم 12-10-2010 09:58 PM

روز نهم محرم

تاسوعاي حسيني، روز محاصره‌ امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)

ابریشم 12-10-2010 09:58 PM

اعمال شب عاشورا

1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:
چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحيد خوانده مي‌شود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)
2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)
3ـ دعا و نيايش. (15)
http://img.tebyan.net/big/1387/10/11...6104191116.jpg

ابریشم 12-10-2010 09:59 PM

روز عاشورا

1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:
هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواسته‌هايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)
2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)
3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)
4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)
5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)
6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)
7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)

ابریشم 12-10-2010 09:59 PM

روز دوازدهم محرم

ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.


ابریشم 12-10-2010 09:59 PM

روز بيست و يكم محرم

1ـ روزه‌ اين روز مطلوب است. (23)

ابریشم 12-10-2010 10:00 PM

شباهت های امام حسین(ع) و حضرت عیسی(ع)


قرآن کریم از زبان حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:
«قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً وجعلنی مبارکا این‏ ما کنت و اوصانی بالصلوة و الزکوة ما دمت حیا، و براً بوالدتی و لم‏ یجعلنی جبارا شقیا، والسلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا» (سوره مریم، آیات 30 - 33)

ترجمه: (عیسی فرمود من بنده خدایم، به من‏ کتاب داده و پیامبر ساخته است. و مرا هر جا که باشم مبارک گردانده، و مرا تا تا زنده‏ام به نماز و زکات سفارش فرموده است. و مرا نیکوکار به پدر و مادر قرار داده و جبار و شقی نساخته است. و درود بر من روزی‏ که به دنیا آمدم و روزی که می‏میرم و روزی که زنده برانگیخته می‏شوم.

بین حضرت عیسی در مسیحیت و امام حسین علیه السلام در امت اسلام وجه‏ شباهت هایی هست.



* از جهت مادر

از آن جمله از حیث مادر که هم حضرت مریم علیهاالسلام «سیدة النساء» (سرور زنان) است‏ و هم حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام

درباره حضرت مریم قرآن می‏فرماید: «و اذ قالت‏ الملائکة یا مریم ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین» (سوره آل عمران، آیه 42)
ترجمه: و آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزیده و پاکیزه ساخته و بر تمام زنان جهان (زمان خودت) برتری داده است.

در احادیث نیز وارد شده که نظیر این خطاب برای حضرت زهرا واقع شده است.

شاعر می‏گوید:
فان مریم احصنت فرجها ***و جاءت بعیسی کبدر الدجی
فقد احصنت فاطم وجهها ***و جاءت بسبطی نبی الهدی

یعنی مریم دامن خویش از آلودگی نگه داشت و عیسی را که ماه تابان‏ شبهای تار است به دنیا آورد.
فاطمه نیز روی خود را «از غیر خدا» بازداشت و دو نواده پیامبر هدایت را به دنیا آورد.

مریم، صدیقه آن امت است: «ما المسیح ابن مریم الا رسول قد خلت من‏ قبله الرسل و امه صدیقة کانا یأکلان الطعام » (سوره مائده، آیه 75)
ترجمه: مسیح بن مریم جز پیامبر نیست که پیش از او نیز پیامبرانی زیست کرده‏اند، و مادر او صدیقه (راستین) است که هر دو غذا می‏خوردند.

حضرت زهرا نیز صدیقه این امت است. درباره هر دو «بتول عذرا» گفته شده است.




* از جهت مدت حمل

شباهت دیگر بین حضرت عیسی و امام حسین، در مدت حمل است.

در حدیث است (نفس المهموم، ص 6، و بحار، جلد دهم، باب 11 ) که مدت حمل سیدالشهداء شش ماه طول‏ کشید و هیچکس شش ماهه متولد نشد که در عین حال بماند مگر حسین و عیسی‏ علیهما السلام.

در حدیث دیگری آمده است که آیه زیر اشاره است به سیدالشهداء:
«و وصینا الانسان بوالدیه‏ احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت‏ علی و علی والدی و ان اعمل صالحا ترضیه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت‏ الیک و انی من المسلمین» (سوره احقاف، آیه 15)

ترجمه: و به انسان سفارش کردیم به پدر و مادرش‏ نیکی کند که مادرش با زحمت دوران بارداری و وضع حمل او را گذراند، و دوران‏ بارداری و شیرخوارگی وی سی ماه به طول انجامید تا اینکه به حد بلوغ و رشد خود رسید و چهل ساله شد. گفت: پروردگار من! مرا الهام ده تا نعمتی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‏ای سپاس گزارم و عملی شایسته کنم که‏ مورد پسند تو باشد، و فرزندان مرا صالح گردان، همانا من به درگاهت تو به می‏کنم و من از مسلمانان هستم.

عیسی‏ «برا بوالدتی» بود و حسین «وصینا الانسان بوالدیه احسانا». عیسی گفت: « انی عبدالله»؛ درباره حسین نازل شد:« انی من المسلمین».

«عمرو بن سعید بن عاص اشدق» حاکم مکه نامه‏ای نوشت به سید الشهدا و او را از نفاق و درگیری پرهیز داد.

حضرت در جواب نامه‏اش نوشت: «لم‏ یشاقق الله و رسوله من دعا الی الله و عمل صالحا و قال انی من المسلمین»
ترجمه: کسی که به سوی خدا می‏خواند و عمل شایسته می‏کند و می گوید من از مسلمانانم، با خدا و رسول نزاع نکرده است.

این سخن اشاره است به این آیه کریمه: «و من احسن قولا ممن دعا الی الله و عمل صالحا و قال اننی من المسلمین» (سوره فصلت، آیه 33)
ترجمه: و چه کسی خوش گفتارتر است از آنکس که به‏ سوی خدا می‏خواند و عمل شایسته می‏کند و گوید که من از مسلمانانم.

در باب حمل عیسی نه ساعت و نه روز هم گفته شده است.



* از جهت نحوه حمل

ضمنا شباهتی هم در نحوه حمل و وضع هست که هر دو کرها بوده است؛ اما مریم به خاطر اینکه فرشته بر او ظاهر شد و مریم گفت: انی اعوذ بالرحمن ‏منک ان کنت تقیا (من از تو به خدا پناه می برم اگر پرهیزکار باشی) و گفت: یا لیتنی مت قبل هذا (ای کاش قبل از این مرده بودم.)


و حضرت زهرا به واسطه اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده بود که «فرزند او» کشته خواهد شد، و چون به حضرت گفته شد که ائمه معصومین علیهم السلام از ذریه او خواهند بود، راضی شد.

در باب حمل حضرت سیدالشهدا اگر تولد آن حضرت در سوم شعبان و تولد امام حسن مجتبی علیه السلام در نیمه رمضان باشد، ممکن نیست آنچه در بعضی روایات رسیده که فاصله آنها شش ماه و ده روز است درست بیاید. شش ماه و ده روز، با روایاتی منطبق است که تولد حضرت را در آخر ربیع‏ الاول ذکر کرده.



* از جهت مبارک بودن

همچنین در زمینه مبارک بودن نیز بین این دو شباهت وجود دارد.

عیسی علیه السلام می فرماید: «و جعلنی مبارکا» ترجمه: مرا مبارک قرار داد.

و درباره امام حسین نیز آمده است: « و جعل الشفاء فی تربته و الاجابة تحت قبته و الائمة فی ذریته »
ترجمه: خداوند شفا را در تربت او و اجابت دعا را زیر بارگاه او و ائمه معصومین علیهم السلام را از نسل وی قرار داده است.

ابریشم 12-10-2010 10:01 PM

شيعه ، دو قبله دارد

سخنى زيبا و به حق گفته اند كه :

((شيعه ، دو قبله دارد؛ يكى كعبه براى عبادت و ديگرى كربلا براى شهادت )).


http://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2811%29.gif



كربلا، منحصر به زمان و مكان مشخصى نيست ؛ بلكه مانند نور، در تمامى آفاق هستى پراكنده گشته و مانند طوفانى جهانى در تمامى اعصار و قرون ، سير مى كند و هماره صدها قافله دل را به همراه خود مى برد.


كربلا
، جايى است كه بزرگترين مصيبتهاى تاريخ در آن واقع گشته و غمبارترين روز تاريخ يعنى عاشورا را به خود ديده است .


كربلا
، از مقدس ترين مكانهايى است كه از نظر شرافت و فضيلت با زمين كعبه برابرى مى كند البته اگر بالاتر نباشد؛ چرا كه آن جا كعبه گل است و اين جا كعبه دل .


كربلا
، هيچ گاه سرزمين جاهليت و جاهلان نبوده و نيز با خون سرخى كه جزو خون رسول خدا آميخته گشته و پيكرى را كه پاره اى از بدن رسول خداست ، چون نگينى درخشان در خود جاى داده است .


كربلا
، نامى پرفروغ است كه از ميان نامهاى ديگر چون : ((غاضريه ، نينوا، ماريه ، عمورا، نواويس ، شط فرات ، طف ، ساحل فرات ، طف فرات و حاير)) به طور ويژه اى ، جلوه نمايى مى كند كه گوياى يك حقيقت بسيار مهم است ؛ حقيقتى كه در طول تاريخ ، دلها را لرزانده و اشكها را جارى ساخته است ؛ چرا كه يادآور كربى عظيم و بلايى بس بزرگ است : هذا موضع كرب و بلاء.

آيا تاكنون انديشيده ايد كه چرا مسافر، مى تواند در خاك كربلا نظير يثرب و بطحا، نماز خود را كامل بخواند؟! مگر نه آن است كه انسان در آن جا به وطن عقيده مى رسد و سفرش پايان مى يابد.



كربلا
نيز چونان مسجد كوفه ، منبرى بلند براى نشر پيام حق است . مكه ، مدينه ، كوفه و كربلا، ارتباطى عميق و پيوندى ناگسستنى با يكديگر دارند؛ چنانكه ماههاى رجب المرجب ، شعبان المعظم و رمضان المبارك كه نظم تكوينى آنها گوياى اين واقعيت است كه شهر على ، شهر النبى و شهر الله ، از ترتيب حكيمانه اى برخوردارند.
بر اساس روايات مورد اعتماد، نخستين كسى كه براى حسين بن على عليهماالسلام مرثيه سرايى كرده ، جبرئيل امين عليه السلام مى باشد كه براى حضرت آدم عليه السلام هنگام توبه ، چنين گفته است :
((اين شخص ، به مصيبتى دچار خواهد شد كه مصيبتهاى ديگر در كنار آن ، اندك و كوچكند. عطشان ، غريب و تنها كشته مى شود؛ نه يارى دارد و نه ياورى .
آه ! كاش مى ديدى او را كه مى گويد: واعطشاه ! در حالى كه تشنگى مانند دود، بين او و آسمان حايل گرديده است و كسى به فرياد او نمى رسد جز با شمشير و جرعه هاى پياپى مرگ . آنگاه جبرئيل و آدم عليهما السلام چونان جوانمرده كه در سوگ عزيز خود مى نالد، براى حسين گريستند)).
ظاهرا اولين مردى كه از خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام مرثيه شهيدان كربلا را پس از وقوع اين فاجعه هولناك ، سروده است ((حضرت امام زين العابدين سيد الساجدين امام على بن الحسين عليهما السلام )) بوده كه در مراحل مختلف ، بويژه مسجد جامع اموى دمشق ، حماسه اى عظيم آفريد و انقلابى بزرگ پديد آورد. تا آنگاه كه مردم شام ، گريه و شيون نمودند.
بارى ، مرثيه خوانان و مديحه سرايان ، در حقيقت به نخستين مرثيه سراى كربلا اقتدا نموده اند. جالب اين جاست كه نه تنها شيعيان و حتى مسلمانان ، بلكه بيگانگان نيز براى حسين بن على عليهماالسلام روضه خوانى نموده اند.


به اين بخش از مرثيه ((جرجى زيدان مسيحى )) توجه فرماييد:
((شب ، چادر خود را برافراشت و جنگ با كشته شدن حسين و ياران باوفا و خويشان فداكارش به پايان رسيد و جسدهاى بى سر و خون آلود شهدا در ميدان جنگ باقى مانده ، ماه ، اشعه خود را بر دشت كربلا افكند. خاك كربلا كه تا روز گذشته خشك و تشنه بود، با خون بى گناهانى سيراب شد. اگر خاك كربلا مى دانست كه در آن روز هولناك و تاريخى ، چه فاجعه بزرگ و جنايت عظيمى رخ داده است ، حتما تشنگى را بر سيراب شدن ترجيح مى داد و اگر ماه مى دانست كه در آن شب حزن انگيز و شام غريبان ، اشعه خود را به كدام قطعه اى از زمين مى فرستد، حتما روشنايى خود را محبوس مى كرد تا آثار آن جنايت عظيم و دلخراش را - كه تاريخ مانند آن را به ياد ندارد - از انظار پنهان كند)).



http://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2821%29.gifhttp://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2821%29.gif

ابریشم 12-10-2010 10:01 PM

آيا حسين عليه السلام مى دانست كه كشته مى شود؟
آيا حسين عليه السلام مى دانست كه كشته مى شود؟




http://www.nooreaseman.com/noraseman...%20%282%29.jpg



اين سئوال ممكن است براى بسيارى از خوانندگان پيش مى آيد كه آيا حسين عليه السلام مى دانست كه كشته مى شود؟

اگر مى دانست پس چرا از مدينه خارج شد و به سوى مكه و بالاخره به سوى عراق متوجه گرديد.

در پاسخ پرسش اول جمعى كه بسيار سطحى و ناپخته فكر مى كند مى گويند فرزند فاطمه سلام الله عليها نمى دانست كه ما آل كار او شهادت و كشته شدن است .

حسين عليه السلام از مدينه با حال شك و ترديد خارج گرديد و مكه را هم انتخاب كرد به ابن علت كه آنجا بهترين مكانها براى نجات از حكومت يزيد و مصون ماندن از تعرض وى بوده است اما با صراحت بايد گفت كه اين پاسخ با واقعيت هيچ گونه تماسى ندارد مطالعه ى دقيق درباره ى حوادث و پيش آمدهائى كه از ابتداى بر خورد آن حضرت با فرماندار مدينه روى داد و مكالمات ء گفتارها و سخنان و نوشته هائى كه از آن بزرگوار از آن هنگام تا زمان خارج شدن وى از مدينه صادر گرديد به خوبى نشان مى دهد كه حسين بن على عليه السلام نه تنها از شهادت و ما آل كار خود كاملا آگاهى داشت ،
بلكه هدف و مقصد آن حضرت و سياست خاصى كه براى رسيدن به آن هدف بايد تعقيب شود از همان ابتداى كار به خوبى براى او مشخص و روشن بود آن بزرگوار با يك جهان قاطعيت و تصميم (نه به طور شك و ترديد) به سوى آن هدف در حركت بود و هر عملى كه انجام مى داد يا هر سخنى كه ايراد مى فرمود در تعقيب از همان هدف به پيروى از همان سياست خاص و مشخص بوده است ، چگونه حسين عليه السلام از شهادت خود با خبر نبود با آنكه خود به خاندان ابيطالب فرمود كه پيغمبر خدا به خوابم آمد و به من گفت : گويا ترا مى بينم كه بزودى در خون خود غوطه ور هستى و در سرزمينى به نام كرب و بلا سرت را از پيكر شريف جدا مى سازد .


چگونه زاده ى زهرا از ما آل و پايان كار خود آگاه نبود در حالى كه خود هنگام خروج از مدينه به ام سلمه فرمود: من مى دانم به كجا مى روم و در چه نقطه اى به شهادت مى رسم ؟!


مورخين و دانشمندان بزرگ اسلامى نوشته اند كه هنگام خروج آن بزرگوار از مدينه ، ام سلمه نزد وى آمد و عرضه داشت :
يا بنى لا تحزنى بخروجك الى العراق فانى سمعت جدك يقول يقتل ولدى الحسين بارض العراق فى ارض يقال لها كربلا فقال لها يا اماه و انا و الله اءعلم ذلك و انى مقتول المحالة و ليس لى من هذا بد و انى و الله لاعرف اليوم الذى اقتل فى و اعرف من يقتلنى و اعرف البقعة التى ادفن فيها و انى اعرف من يقتل من اهل بيتى و قرابتى و شيعتى ...
يعنى اى فرزندم با رفتن به سوى عراق مرا غمناك مساز زيرا من از جدت شنيدم كه مى فرمود فرزند من حسين در سرزمين عراق كشته مى شود - در محلى كه نام آن كربلا است حسن عليه السلام در پاسخ وى فرمود مادر به خدا قسم من اين حقيقت را مى دانم و من حتما كشته مى شوم ( و از نظر مصالح حياتى اسلام ) براى من چاره اى جز انجام اين كار نيست و به خدا قسم مى دانم در جه روز و به دست چه كسى كشته مى شوم و به خوبى مى شناسم كه مكانى را كه در آن دفن مى گردم و مى شناسم كسانى را از دوستان و نزديكانم كه با من به شهادت مى رسند


آرى ابن شواهد قطعى و محكم سندهاى زنده است براى اثبات اين حقيقت كه حسين عليه السلام به خوبى از شهادت خود آگاه بود و پايان كار رسول خدا را مى دانست ، راستى بسيار شگفت انگيز است كه به آن حضرت نسبت داده شود كه در انتخاب هدف و مقصد خود دچار ترديد بوده است !!!
چگونه آن بزرگوار شك و ترديد داست و با آنكه در همان اولين بر خوردى كه مثل من با فرماندار مدينه دارد صريحا به وى فرموده بود كه كسى با فردى مانند يزيد بيعت نخواهد كرد؟ و در پاسخ برادرش محمد حنفيه با قاطعيت اظهار داشت : برادر به خدا قسم اگر در جهان هيچ پناهگاه و ماءمنى براى من نشود باز هم با فرزند معاويه بيعت نمى كنم .


من تصور مى كنم با مطالعه حوادثى كه از هنگام اولين برخورد حسين عليه السلام با فرماندار مدينه واقع شد به خوبى روشن مى گردد كه هم آن حضرت از پايان كار و سرانجام حركت خود به خوبى آگاهى داشت و هم داراى هدف مشخص و معينى بود و تمام رفتار و گفتار آن بزرگوار در تعقيب از همان هدف و همان سياست مشخص بوده است .
حسين بن على عليهماالسلام سر حركت و هدفى مشخص خود را به طور هماهنگ صريحا در چند مورد روشن ساخت ، هنگاميكه با مروان بن حكم سخن مى گويد و به حرفهاى ياوه ى او كه وى را به بيعت با يزيد دعوت مى كند پاسخ مى دهد مى فرمايد: بر اسلام ديگر سلام باد و بايد با آن وداع نمود زيرا امت اسلامى به زمامدارى مانند يزيد دچار گرديده است
مورد ديگر كنار قبر رسول خدا است ، در آنجا ضمن مناجات با خداوند و استمداد از حضرتش عرضه مى دارد خدايا من امر به معروف را دوست دارم و منكر را انكار مى كنم و با آن به نبرد بر مى خيزم .


مورد سوم همان وصيت نامه پرمغز و دل نشينى است كه براى برادر ارجمندش محمد حنفيه - هنگام خروج از مدينه - مى نگارد، و در آنجا نو شته ... من از مدينه خارج مى شوم به منظور اصلاح امت جدم ، مى خواهم امر به معروف كنم و نهى از منكر نمايم ....
با در نظر گرفتن اين گفتارهاى صريح و قاطع آيا باز هم در اين واقعيت (كه حسين عليه السلام هم از شهادت و پايان كار خود به خوبى آگاه بود و هم داراى هدف مشخص و معينى بوده است ) مى توان ترديد كرد؟!

ابریشم 12-10-2010 10:02 PM

برخورد امام حسین (ع) با سپاهیان حر در میان راه

http://www.nooreaseman.com/noraseman...%20%287%29.gif


امام پس از اندكى توقف در بطن عقبه ، آنجا را ترك كرد تا به (( منزل اشراف )) رسيد. در پايگاه روز بعد وقتى كاروان آماده ادامه سفر مى شد ، اما به جوانان همراه خويش دستور داد تا آب كافى برگيرند و آنگاه حركت كنند. دستور امام اجرا شد و آن حضرت و همراهانش همچنان راه كوفه را پيش گرفتند. پس از طى مسافتى چند ، يكى از همراهان امام ، از دور سياهى اى را ديد و فرياد زد كه : الله اكبر امام نيز تكبير گفت و آنگاه پرسيد كه چرا تكبير گفتى ؟ مرد پاسخ داد كه درختان خرما را ديدم.

با پيشروى بيشتر كاروان و اندك دقتى ، معلوم شد كه سياهى مقابل ، نه شهر كوفه كه سپاهيان حربن يزيد رياحى اند كه به دستور حصين بن نمير فرمانده ابن زياد در قادسيه ، به همراه هزار نفر به سوى امام حسين (ع) مى آيند. چنين بود كه به دستور امام ، كاروان راه خود را به سوى (( ذوحسم )) در طرف چپ راه تغيير داد تا زنان و كودكان در آنجا مستقر شوند. اندكى بعد ، اردوى حربن يزيد ، سر رسيدند و چون آثار تشنگى شديد در افراد آن و اسبانشان پيدا بود ، به دستور امام حسين (ع) سيراب شدند. به زودى معلوم شد كه حر وظيفه دارد تا امام و كاروان همراه او را تحت نظر شديد قرار دهد و اجازه ندهد تا آنان به سوى كوفه پيش رفته و يا راه مراجعت پيش گيرند.
با فرا رسيدن وقت نماز ظهر ، امام براى نماز آماده شد. نماز ظهر وسپس نماز عصر به امامت امام حسين (ع) و در حالى كه افراد دو سپاه به همراه حر به امام اقتدا كردند ، برگزار گرديد. امام پس از پايان هر دو نماز با سپاهيان حر سخن گفت و علت حركتش به سوى كوفه را اين گونه شرح داد:
اما بعد: اى مردم ، اگر از خدا مى ترسيد و حق براى صاحبان آن مى شناسيد ، خشنودى خداى را بجوييد و بدانيد كه ما اهل بيت ، بر تصدى حكومت شايسته تر از آنانى هستيم كه ادعاى ولايت بر شما را مى كنند ، چرا كه آنان با شما جز ستم و بيدادگرى كارى نمى كنند. اگر شما از حكومت ما ناخشنوديد و حق ما را انكار مى كنيد و نظرتان بر خلاف مطالبى است كه در نامه هايتان نوشته و با رسولان خويش نزد من فرستاده ايد؛ از شما روى برتافته و بازخواهم گشت.
حر فرمانده پيشقراولان سپاه كوفه ، پس از شنيدن اين سخن امام ، پاسخ داد كه او نه در شمار نويسندگان نامه بوده و نه از نوشتن آن نامه ها اطلاع داشته است ، به دستور امام حسين (ع) ، عقبه بن سمعان ، خورجين مملو از نامه هاى كوفيان را در مقابل حر خالى كرد. بدون شك حر در اعلام بى خبرى از نامه هاى كوفيان به امام حسين (ع) حقيقتى را كه او و افراد سپاهش از آن مطلع بودند ، كتمان مى كرد. مگر ممكن بود كه قريب به بيست هزار نفر از مردم شهرى به امام حسين (ع) نامه نوشته و روزهاى زيادى در بيعت با مسلم بن عقيل باشند و آنگاه حر و تمامى افراد سپاه او از دعوت كوفيان بى اطلاع بمانند؟
اما به وضوح مى دانست كه حر اجازه بازگشت وى به سوى حجاز را نخواهد داد. او مامور بود تا در صورتى كه نتواند امام را دستگير كند و به نزد عبيدالله بن زياد ببرد ، بدون جنگ با آن حضرت ، با محاصره و مراقبت دائمى از امام ، آن حضرت را تا زمانى كه سپاه كوفه فرا مى رسند ، تحت نظر قرار دهد و مانع از آن گردد تا نقشه نهايى يزيد و عبيدالله به اجرا در نيايد. پس به همين دليل نيز در سخنان خويش با حر و كوفيان همراهش ، تاكيد كرد كه اگر كوفيان همچنان بر بيعت خود پايدارند ، وى آماده است تا در كنار آنان قرار گيرد و در صورتى كه آنان بيعت خويش را شكسته اند ، خواستار مراجعت به سوى حجاز است.



امام به طرح اين دو پيشنهاد ، در واقع از يك سو پايبندى خويش بر دعوت كوفيان و آمادگى خويش براى قرار گرفتن در كنار آنان جهت برانداختن قدرت امويان را اعلام مى داشت و بر آن بود تا با اين اعلام آمادگى و تمايل بر رساندن خود به سوى كسانى كه بيعت خويش با آن حضرت را شكسته بودند ، آخرين بهانه ها را از كوفيانى كه شخصيت آنان با تذبذب اجين شده بود ، بگيرد. و از سوى ديگر با طرح پيشنهاد بعدى مبنى بر آمادگى خود براى بازگشت به حجاز ، راه بهانه جويى قاتلان خود و يارانش را نيز مسدود كند تا آنان پس از پديد آوردن فاجعه كربلا و شهادت فرزند رسول خدا و همراهانش ، نتوانند مدعى گردند كه به دليل اصرار حسين بن على بر طغيان و سركشى ، چاره اى جز بستن راه او به سوى كوفه و كشتن وى را نداشتند.
چون حر هيچ كدام از دو پيشنهاد امام حسين (ع) را نپذيرفت ، سرانجام امام و حر چنين توافق كردند كه راهى براى حركت پيش گيرند كه نه به كوفه و نه به حجاز ختم شود. حر در اين حال همچنان منتظر رسيدن پيك كوفه و دريافت وظيفه خويش در مقابل امام حسين (ع) بود. به روايت ابومخنف از عقبه بن ابى العيزار ، پيش از حركت كاروان در حالى كه سپاه هزار نفرى حربن يزيد رياحى نيز در اطراف كاروان بودند ، امام ، خطبه اى را خواند كه مضامين آن هم دلالتى آشكار است بر آگاهى امام از آينده خود و يارانش و هم مبين شالوده و مبانى نهضت حسينى.


امام فرمود:
اى مردم ، رسول خدا گفت : هر آن كس كه سلطان ستمگرى را ببيند كه حرام خداوند را حلال كرده و عهد الهى را نقض كرده و به مخالفت با سنت پيامبر برخاسته و با مردم بر بنياد گناه و تجاوز رفتار مى كند و او بر چنين سلطانى نه به عمل و نه سخن بر نشورد ، بر خداوند است كه او را همانند آن سلطان در آتش دوزخ افكند. بدانيد كه اينان (بنى اميه ) شيطان را پيروى كرده و از اطاعت خداوند سر برتافته اند. فساد را آشكار ، حدود الهى را ترك و اموال مسلمانان را به خويشتن اختصاص داده ، حرام را حلال و حلال را حرام گرانيده اند. من بر حكومت بر شما از ديگرى شايسته ترم. نامه هاى شما به من رسيد و نمايندگان شما بيعت مرا عهده دار شدند. شما نبايد مرا تسليم دشمن كنيد و خوار سازيد اگر بر بيعت خويش ‍ باقى مانده ايد ، رستگار خواهيد بود ، چرا كه من حسين بن على ، فرزند فاطمه دختر رسول خدايم. جان من ، با جان شما و اهل بيت من با اهل بيت شما خواهد بود و بر من است كه در كنار شما باشم. اگر عهدم را بشكنيد و بيعت مرا از گردن برداريد ، به جان خودم كه اين كار را از شما بعيد نمى دانم ، چرا كه شما همين كار را با پدر و برادرم و پسر عمويم مسلم كرديد ، بدانيد كه فريب خورده كسى است كه فريب شما را خورده باشد ، (و من كه شما را مى شناختم فريب شما را نخوردم ) اين شماييد كه بهره خويش را از دست داديد و نصيب خود را وانهاديد. هر آن كس كه عهدشكنى و خيانت كند ، بر خويشتن خيانت كرده است ، به زودى خداوند ما را از شما بى نياز خواهد كرد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
عقبه بن ابى العيزار ، در قالب روايتى ديگر آورده است كه چون امام به ذى حسم رسيد ، در آنجا پس از حمد و ثناى الهى گفت :
امور چنان شده است كه مى بينيد دنيا دگرگون شده و تغيير يافته است. نيكى هاى آن از ميان رفته و زشتيهايش افزايش پيدا كرده است ؛ به گونه اى كه از آن ، تنها ته مانده اى باقى است و غذايى اندك ؛ چونان چراگاهى كم مايه. مگر نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل نهى نمى گردد؟ پس در چنين احوالى سزاست كه مومن آرزوى مرگ كند و خواستار ديدار خدا شود. من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمكاران را جز خوارى نمى بينم.
كاروان امام كه توسط سپاهيان حر تعقيب مى شد ، پس از كمى راهپيمايى به سوى عذيب الهجانات رفت و پس از عبور از آن ، به (( قصر بنى مقاتل )) رسيد و در آنجا فرود آمد.
در عذيب چهار نفر از شيعيان امام كه از كوفه گريخته بودند ، به كاروان امام ملحق شدند. حر كوشيد تا مانع پيوستن آنان به امام شود ، اما چون شنيد كه امام براى اين موضوع با وى وارد جنگ خواهد شد ، از مخالفت دست برداشتند
نخستين پرسش امام از اين چهار تن ، پرسش در باب وضعيت كوفه و كوفيان بود ، مجمع بن عبدالله عايذى ، يكى از آنان گفت : اشراف كوفه انبانهاى خويش را از رشوه هايى كه دريافت كرده اند ، انباشته اند. آنان عليه تو اتفاق دارند ، اما ديگر مردم كوفه دلهايى دارند مايل به تو و شمشيرهايى آخته عليه تو.
پرسش از قيس بن مسهر ، سوال بعدى امام بود آنان پاسخ دادند كه او توسط حصين بن نمير دستگير شد و سرانجام در حالى كه بر تو و پدرت درود مى فرستاد ، وى را از فراز قصر به زير افكندند.


امام چون اين سخن را شنيد در حالى كه در چشمانش اشك فراهم شده بود ، اين كلام الهى را تلاوت كرد: فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر.
به همان اندازه كه گزارش مجمع بن عبدالله ، تصويرى بود واقعى از چهره كوفيان ، تلاوت آيه بالا از سوى امام نيز از واقعيت شهادت قريب الوقوع كاروان حسينى خبر مى داد. ساده انديشانه است اگر با تمام شواهد و قرايت و حوادثى كه در كوفه رخ داده بود ، تصور كنيم كه امام انتظار خود و يارانش را براى رسيدن به زمان شهادت ، بدون وقوف بر واقعيتى كه چند روز بعد رخ داد ، به زبان آورد و آيه بالا را به عنوان شعارى كلى تلاوت كرد.


در پايان گفتگوى امام با مجمع بن عبدالله ، طرماح بن عدى به امام نزديك شد و سخنانى به زبان راند كه توجه به متن آنها ، باز هم شرايط امام را در آن زمان نشان مى دهد. طرماح گفت :
به خدا سوگند هر چه مى نگرم ، كسى را ياور و همراه تو نمى بينم. اگر دشمنانت جز همين قواى حر كه تو را محاصره كرده اند نيز نبودند ، همين افراد براى جنگ با تو كافى بودند. يك روز قبل از آنكه كوفه را ترك كنم و به سوى تو روانه شوم ، در كنار كوفه ، چنان مردمى انبوه كه براى جنگ با تو فراهم شده بودند ، ديدم كه تا آن زمان سپاهى به فزونى آن سپاه نديده بودم. درباره آنان پرس و جو كردم. پاسخ شنيدم كه جملگى آنان مهياى نبرد با حسين شده اند و اى حسين اگر مى توانى ، حتى گامى به پيش نروى ، نرو. اگر بر آنى كه در شهرى مستقر شوى كه خداوند تو را در آنجا محافظت كند ، در كار خويش وارسى كنى ، به سوى كوهستان ما كه اجاء خوانده مى شود ، برو. به خدا سوگند كه از پادشاهان غسانى و حميرى و نعمان بن منذر ، و از هر سرخ و سفيد به آن كوهستان پناه مى جستيم و هرگز دشمنى بر ما دست نمى يافت. من نيز با تو همراه خواهم شد ، تا تو را در آنجا منزل داده و استقرار بخشم. چون به آنجا رسيدى ، كسان به سراغ مردان اجاء و سلمى از قبيله طى ء خواهيم فرستاد تا فراهم شوند ، سوگند به خدا كه ده روز نخواهد گذشت كه مردانى سواره و پياده به تو روى خواهند آورد. پس آنگاه هر اندازه كه مى خواهى در آن كوهستان بمان. اگر خطرى پى آيد ، من تعهد مى كنم كه بيست هزار طايى در كنار تو دست به جنگ خواهند زد. به خدا كه تا آن هنگام كه يك تن از ايشان زنده باشد ، نخواهند گذاشت كه دست كسى به تو رسد.



سخنان طرماح ، اگرچه معقول مى نمود ، اما:
اولا: تحقيق آن از سويى ، در گرو ستيز با قواى حر بود كه خود طرماح هم اعتماد داشت كه ياران امام را توان غلبه بر آنان و رها شدن از چنگشان نيست ؛
ثانيا ، منوط به درستى وعده هايى بود كه طرماح مى داد.
شايد اگر طرماح پس از خاتمه رهنمودهايش به امام ، به بهانه سپردن آذوقه هاى همراهش به كسان خويش ، امام را ترك نمى كرد ، چه بسا مى توانستيم به درستى سخنان او در مساعدتهاى قبيله طى ء به امام در كوهستان (( اجاء)) اعتماد كنيم ، اما وقتى خود او تحميل تاخير در رساندن آذوقه به كسان خويش را نداشت ، به چه دليل مى توان نتيجه گرفت كه (به فرض آنكه امام در آن شرايط استراتژى مشخصى هم نداشت و تنها به انديشه بيرون كشيدن خود و همراهانش از معركه بود) بايد به طرماح و وعده هاى وى اعتماد مى كرد.


چه بسا در حالى كه طرماح سخن مى گفت و انديشه رساندن آذوقه به كسانش را داشت ، اما زهير بن قين را مى نگريست كه چندى پيش با عزمى استوار همسر خويش را طلاق گفته بود تا بتواند با انديشه اى آسوده وارد نينوا شود. زهير هيچ كدام از وعده اى طرماح را به زبان نرانده بود ، او گام نخست را خود برداشته بود ، بى هيچ وعده اى از جانب ديگران و بدون هيچ ترديد و بهانه اى درباره خويش.
در سخنان مجمع بن عبدالله و سپس طرماح ، تمام كوفيان يك چهره داشتند ، بى هيچ استثنايى ، آنان يا خويشتن را به زر فروخته بودند يا به زور ، اما صرف نظر از قليل انسانهاى صميمى اين شهر ، نظير حبيب بن مظاهر و حربن يزيد رياحى ، كه اگر چه كوفى بودند ، اما نه بر طينت كوفيان ، مى توانيم با نگاهى به شخصيت و رفتار و سخنان عبيدالله بن حر جعفى نتيجه بگيريم كه در ميان ساكنان اين شهر دسته ديگرى وجود داشتند ، نماد فرار از عدالت خواهى كه در باطن خويش ، جز همراهى با ستمگرى و مشاركت در پيروزى جور بر عدل را نداشت.


اگر امام در قصر مقاتل پرده از چهره اينان بر نمى داشت ، شايد كوفيان را در مجموع در سه دسته تقسيم بندى مى كرديم و از دسته چهارم آنان ، يعنى فراريان از خويشتن و بى هويت در ميدان منازعه حق و باطل غافل مى مانديم.
ابو مخنف به نقل از شعبى نوشته است كه چون امام به قصر بنى مقاتل رسيد و خيمه اى افراشته ديد ، پرسيد كه اين خيمه از آن كيست ؟ گفتند: خيمه عبيدالله بن حر جعفى است. امام گفت او را به ملاقات من فرا خوانيد.
چون فرستاده امام ، نزد عبيدالله رفت ، او (( انا لله و انا اليه راجعون )) را به زبان راند و سپس افزود كه : سوگند به خدا كوفه را ترك كردم براى آنكه چون حسين بر آن شهر در آيد ، آنجا نباشم. سوگند به خدا كه نمى خواهم او را ببينم و او نيز مرا ببيند.


امام چون سخنان عبيدالله را شنيد ، خود عازم خيمه وى گشت و پس از ديدار با وى ، از او خواست تا وى را در عزيمت به سوى كوفه و قيام عليه يزيد همراهى كند ، اما عبيدالله همان سخنانى را كه به فرستاده امام گفته بود ، تكرار كرد و پس امام نيز از ادامه سخن با او منصرف شد و تنها از او خواست كه لااقل به يارى دشمنانش اقدام نكند.
اگر توجه كنيم كه امام پيش از آن از همراهان خويش خواسته بود تا وى را ترك كنند و اين سخن را در شب عاشورا نيز تكرار كرد ، طبعا نخواهيم توانست نتيجه بگيريم كه آن حضرت در كوششى شگفت براى فرا خواندن عبيدالله به همراهى خويش ، انديشه افزودن بر شمار ياران خويش را داشته است. همچنين اگر توجه داشته باشيم كه امام به خوبى واقف بود كه شمار سپاه كوفه چنان فراوانند كه همراهى يا عدم همراهى عبيدالله با آنان ، هيچ گونه تفسيرى در معادله قدرت نظامى ايفا نمى كرد ، آنگاه چه بسا بتوانيم نتيجه بگيريم كه امام مى كوشيد تا عبيدالله را از دهليزفرار از خويشتن به سوى فضاى رويت خود كشاند و مانع از آن گردد تا او نجات خويش را در فرار كوفه و پناه بردن به خيمه قصر بنى مقاتل ببيند.


كاروان از قصر بنى مقاتل آب برداشت.
و همچنان تا پگاه به راه خويش ادامه داد. گزارش قابل توجه در فاصله عزيمت امام از قصر بنى مقاتل تا رسيدن به كربلا ، گزارشى است از عقبه بن سمعان كه همين گزارش نيز ماهيت و شالوده و اهداف نهضت حسينى را نشان مى دهد. عقبه بن سمعان كه همراه كاروان امام بود و ابو مخنف با يك واسطه ، مشاهدات او را نقل مى كند ، گفته است كه : چون امام فرمان حركت را داد و ما از قصر بنى مقاتل روان شديم ، ساعتى سپرى نشده بود كه حسين را بر بالاى مركب ، خوابى كوتاه در ربود. چون چشم گشود ، سه بار تكرار كرد كه : (( انا لله و انا اليه راجعون و الحمدلله رب العالمين )). در اين حال على بن الحسين (على اكبر) خود را به پدر رساند و پرسيد: پدرم چرا انالله مى گويى ؟ امام پاسخ داد كه چون مرا خواب در ربود ، سوارى را ديدم بنشسته بر اسبى و مى گفت : اينان در حالى به پيش مى روند كه مرگ به سوى آنان روان است. من دريافتم كه ما را از مرگمان خبر مى دهد.


على اكبر پرسيد: پدرم پيوسته از آسيب مصون باشى. مگر ما بر حق نيستيم ؟ امام پاسخ داد سوگند به كسى كه بازگشت بندگان به سوى اوست ، چرا ، بر حقيم. على اكبر گفت : پس ‍ چه باك اگر در راه حق جان دهيم. امام گفت : پسرم خداوند به تو پاداشى كه به پدرى براى داشتن چنين فرزندى نيك خواهد داد ، بدهد.





http://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2819%29.gif
http://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2819%29.gifhttp://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2819%29.gif

ابریشم 12-10-2010 10:03 PM

ورود کاروان به کربلا




اسب امام حسين عليه‏السلام به زمين هولناك رسيده بايستاد و هر چند امام تازيانه ميزد گام از گام بر نمى‏داشت امام حسين پرسيد كه هيچكس مى‏داند اين چه زمين است يكى گفت: اين را ارض ماريه گويند آن حضرت گفت: شايد نام ديگر داشته باشد گفتند: آرى، اين موضع را كربلا خوانند.
امام حسين گفت: الله اكبر ارض كرب و بلا و سفك الدماء اين زمين كرب و بلا و اين جاى ريختن خون‏هاى ماست اين محط رجال آل عبا است.


گر نام اين زمين به يقين كربلا بود

اينجا نصيب ما همه كرب و بلا بود

اينجا بود كه تيغ بر آل نبى كشند

و اينجا بود كه ماتم آل عبا بود

كار مخدرات من اينجا تبه شود

پشت مبارزان من اينجا دو تا بود

ريزند در مصيبت من آب چشم خويش

هر مرغ و ماهئى كه در آب و هوا بود
على اكبر پيش آمد كه اى در بزرگوار اين چه فالست كه مى‏گيرى و اين چه مقال است كه ميگويى؟ گفت: اى جان پدر با جدت مرتضى على در وقت عزيمت صفين بدين موضع رسيدم كه كربلا ميگويند امير فرود آمد و سر بر كنار برادرم امام حسن نهاد و من بر سر بالين وى نشسته بودم كه ناگاه از خواب درآمد و گريان گريان برادرم گفت: يا ابتاه تو را چه شد؟ گفت: در واقعه ديدم كه دريايى از خون در اين صحرا بود و حسين من در آن دريا افتاده دست و پا مى‏زند و فرياد مى‏كند و هيچكس به فرياد او نميرسد آن گاه رو به من كرده و گفت: يا اباعبدالله تو را در اين صحرا واقعه هايله دست خواهد داد چه خواهى كرد؟ گفتم: صبر كنم و جز صبر و شكيبايى چه چاره دارم امير فرمود: كه همچنين كن كه مزد صبركنندگان در شمار نمى‏آيد كه انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب خدا يار صابرانست و ما را تمسك به چيزى كه فرمود صبر است.
پس حسين فرمود: كه حالا شتران بخوابانيد و بارها باز كنيد و خيمه‏ها بزنيد.

آنگاه امام حسين پاى از مركب بگردانيده همانجا فرود آمد اما چون قدم آن حضرت به خاك كربلا رسيد خاك را رنگ زرد شد و از او غبارى برخاست كه گيسوى مبارك امام حسين پر گرد شد ام كلثوم گفت: اى برادر عجب حالى مشاهده مى‏كنم و از اين باديه هولى عظيم به دل من مى‏رسد

وادى عشق كه جز كشته درو نايابست‏ ‏

ريگش از خون دل تشنه‏لبان سيرابست‏
امام حسين خواهر را تسلى داد و شهر بانو را طلبيدهوصيت كرد كه اى يار دلنواز و اى غمگسار كارساز چون مرا بينى در اين موضعاز اسب افتاده و سر و روى درهم شكسته و اعضا از زخم تيغ و تير و نيزهمجروح گشته زنهار تا سر و موى برهنه نكنى و سينه و روى نخراشى كه شماتتاعدا عظيم‏ترين مصيبتى است اما چون اهل بيت اين سخن شنيدند همه در خروش وفغان آمده گفتند: اى سيد و سرور اين چه خبر دلسوز و جانگداز است كه مى‏دهىو اين چه داغ اندوه و ملالست كه بر سينه ما يتيمان و غريبان مى‏نهى.

پس فرزندان و اقربا چندان گريه كردند و بناليدند كهاهل زمين و آسمان از گريه ايشان به تنگ آمدند و نداى الرضا بالقضاء به گوشايشان رسيده صبر اختيار كردند.
امام فرمود: كه چون چنين است چاره چيست به جز آن كه صبر كنيد و پناه بهخدا بريد آن گاه امام حسين به آن‏جا فرود آمده بفرمود تا كسان او آن جاخيمه بزدند و نزديك به آب فرات قرار گرفتند.



روضة الشهداء
مرحوم ملاحسين واعظى كاشفى





ابریشم 12-10-2010 10:03 PM

ورود كاروان حسين (ع) به دشت نینوا

كاروان امام پس از دور شدن از قصر بنى مقاتل ، همچنان پيش رفت تا سرانجام وارد دشت كربلا شد. كربلا براى امام نامى آشنا بود. امام با شنيدن نام كربلا ، طبعا به ياد سخن پدرش ‍ على (ع) افتاد كه به هنگام عزيمت از كوفه به سوى صفين ، چون وارد صحراى كربلا شده بود ، گفته بود كه : (( اين سرزمين جاى پياده شدن و استقرار كسانى است كه خونشان را در همين جا خواهند ريخت و آنان وارد بهشت خواهند شد. ))
حتى با فرض آنكه امام در آن زمان كه پدرش سخنان بالا را بر زبان مى راند ، مصداق آن پيشگويى را كاروان حسينى نمى دانست ، اما اكنون كه قواى حر را در اطراف خويش و سپاه عمربن سعد را در راه مى يافت ، ديگر هيچ ترديدى نداشت كه سخنان على (ع) درباره او و همراهانش درست بوده و اينك خطاب به همراهانش گفت :
اندوه و بلا ، چون پدرم در هنگام عزيمت به سوى صفين در حالى كه من هم در كنارش بودم بر اين سرزمين گذشت ، ايستاد و نام آنجا را پرسيد. نام اين سرزمين را به او گفتند ، پس ‍ گفت : اينجا جاى فرود آمدن آنان و محل ريختن خون ايشان است...
هنوز امام گامى فراتر نگذاشته بود كه پيك عبيدالله از كوفه رسيد و در پاسخ كسب تكليف حر به او دستور داد كه امام حسين (ع) را در زمينى بى آب و علف متوقف سازد و تحت نظر بگيرد. كربلا درست همان ويژگيهايى را داشت كه عبيدالله نوشته بود؛ بنابراين حر نيز بى درنگ از امام و يارانش خواست تا راه خويش را ادامه نداده و در همان سرزمين توقف كنند.









امام حسين (ع) چون از دستور تازه اى كه به حر رسيده بود آگاه شد ، از وى كشتار ايشان خواهند زد. پس زهير بن قين پيشنهاد كرد تا پيش از رسيدن قواى ابن سعد ، با همين نيروى موجود ، عليه حر و قوايش وارد نبرد شوند تا شايد راهى براى خروج از محاصره و امكانى براى نجات از چنگال سپاه كثيرى كه در راه بود ، پيدا كنند.
درست است كه قواى حر چندين برابر نيروهاى امام بود و غلبه بر آنان نيز دشوار بود ، اما اين انديشه زهير نيز نادرست نبود كه مى گفت اگر نتوانيم راهى براى نجات خويش از محاصره قواى حر پيدا كنيم ، قطعا در مقابل سپاه عمر بن سعد ناتوان تر خواهيم بود.
امام بى درنگ با پيشنهاد زهير مخالفت كرد و پاسخ داد كه من بر آن نيستم تا آغاز كننده نبرد باشم. اين پاسخ طبعا تمام نيت آن حضرت را در مخالفت با پيشنهاد زهير منعكس ‍ نمى كند. واقعيت اين بود كه زهير نيز معتقد نبود كه در صورت اقدام عليه نيروهاى حر ، قواى امام حسين (ع) به پيروزى خواهند رسيد ، بلكه او اين راه را تنها چاره بازمانده در پيش ‍ روى كاروان حسينى مى يافت. پس امام نيز در حالى كه اصل سخن زهير را در امكان پيروزى بر سپاه ، فقط به عنوان امرى ممكن و نه قطعى مى يافت ، راه صواب را در آن نمى يافت كه با فرو رفتن در جنگى كه به دليل كثرت قواى دشمن ، احتمال پيروزى خود و يارانش در آن بسيار اندك است ، بهانه اى بسيار ارزشمند به دست عبيدالله بن زياد و يزيد دهد تا آنان بتوانند پس از قتل عام قواى امام توسط سپاه كثير حر ، با خاطرى آسوده مدعى شوند كه حسين در نبرد با ما سبقت جست و پيشقراولان كوفه ناگزير و ناخواسته براى دفاع از خويش ‍ به جنگ با فرزند پيامبر مبادرت ورزيدند.
به عبارت ديگر ، سبقت در نبرد با قواى حر ، علاوه بر آنكه به ظن غالب ، قتل عام كاروان حسينى را به همراه داشت و امام حسين (ع) را در انديشه مردم نيز در موضع تهاجمى و نه تدافعى قرار مى داد ، با فراهم ساختن بهانه لازم براى يزيد و عبيدالله ، چهره آنان و نقش مستقيم ايشان در قتل عام امام و همراهانش را هم خدشه دار مى كرد. در يك كلام ، با اقدام امام عليه حر شكست سپاه امام ، حادثه خونين كربلا نه به نام يزيد كه به نام حربن يزيد رياحى ثبت مى شد و خواهيم گفت. كه يزيد پس از شهادت امام حسين (ع) ، كوشيد تا ننگ فاجعه كربلا را از دامن خويش بزدايد و آن را به قساوت ابن زياد نسبت دهد. بى گمان اگر آن فاجعه به دست حر بن يزيد رياحى شكل مى گرفت ، يزيد توفيق چشمگيرى مى يافت تا خويشتن را از دخالت در آن فاجعه تبرئه كند.

ابریشم 12-10-2010 10:04 PM


طوفان

http://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2819%29.gifhttp://www.nooreaseman.com/noraseman/nooreaseman/hh.jpghttp://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2819%29.gif

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود

شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود

نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخ

که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود

مدینه نه که حتی مکّه دیگر جای امنی نیست

تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود

فتاد از پا کنار رود در آن ظهر درد آلود

کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود

دلش می‌خواست می‌شدآب شد از شرم،اما حیف

دلش می‌خواست صد جان داشت امّا بازهم کم بود

اگر در کربلا طوفان نمی شد کس نمی‌فهمید

چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود


http://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2819%29.gifhttp://www.nooreaseman.com/noraseman/nooreaseman/hh.jpghttp://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2819%29.gif





http://www.nooreaseman.com/noraseman...20%2822%29.gif

ابریشم 12-10-2010 10:06 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2844%29.gif چهل حديث نوراني درباره امام حسين علیه‌السلام
پيامبر اسلام (ص) فرمود: كربلا پاك‌ترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگ‌ترين بقعه‌ها است و الحق كه كربلا از بساط‌هاى بهشت است.

به گزارش فارس، شخصيت، قيام و نهضت امام حسين (ع) هميشه در كلام معصومين (ع) وجود داشته است و عجب آنكه حتي معصومين پيش از امام حسين (ع) نيز اشاراتي به اين واقعه و سرزميني كه در آن مصائب عاشورا رخ داد، داشته‌اند. در اين نوشتار 40 حديث در باره امام حسين (ع) كه در سايت آيت‌الله محمدتقي بهجت آمده، منتشر مي‌شود.

1- حريم پاك

عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. (1)

پيامبر اسلام (ص) در ضمن حديث بلندى مى‌فرمايد: كربلا پاك‌ترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگ‌ترين بقعه‏‌ها است والحق كه كربلا از بساط هاى بهشت است.

2- سرزمين نجات

قال رسول الله صلى الله عليه و آله: يقبر ابنى بأرض يقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فيها قبة الاسلام نجا الله التى عليها المؤمنين الذين امنوا مع نوح فى الطوفان. (2)

پيامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسين در سرزمينى به خاك سپرده مى‏شود كه به آن كربلا گويند، زمين ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنانكه خدا ياران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

3- مسلخ عشق‏

قال على عليه السلام: هذا ... مصارع عشاق شهداء لا يسبقهم من كان قبلهم ولا يلحقهم من كان بعدهم. (3)

حضرت على عليه السلام روزى گذرش از كربلا افتاد و فرمود: اينجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است. شهيدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آينده به پاى آنها نمى‏رسند.

4- عطر عشق‏

قال على عليه السلام: واها لك ايتها التربة ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب. (4)

اميرالمومنين عليه السلام خطاب به خاك كربلا فرمود: چه خوش‌بويى اى خاك! در روز قيامت قومى از تو به پا خيزند كه بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند.

5- ستاره سرخ محشر

قال على بن الحسين عليه السلام: تزهر أرض كربلا يوم القيامة كالكوكب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطيبة المباركة التى تضمنت سيدالشهداء و سيد شباب اهل الجنة. (5)

امام سجاد عليه السلام فرمود: زمين كربلا در روز رستاخيز، چون ستاره مرواريدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد كه من زمين مقدس خدايم، زمين پاك و مباركى كه پيشواى شهيدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

6- كربلا وبيت المقدس‏

قال ابوعبدالله عليه السلام: الغاضرية من تربة بيت المقدس. (6)

امام صادق عليه السلام فرمود: كربلا از خاك بيت المقدس است.

7- فرات و كربلا

قال ابوعبدالله: ان أرض كربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارك و تعالى... (7)

امام صادق عليه السلام فرمود: سرزمين كربلا و آب فرات، اولين زمين و نخستين آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشيد.

8- كربلا كعبه انبياء

قال ابوعبدالله عليه السلام: ليس نبى فى السموات والارض و الا يسألون الله تبارك و تعالى ان يوذن لهم فى زيارة الحسين عليه السلام ففوج ينزل و فوج يعرج. (8)

امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ پيامبرى در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اين كه مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شوند، چنين است كه گروهى به كربلا فرود آيند و گروهى از آنجا عروج كنند.

9- كربلا، مطاف فرشتگان‏

قال ابوعبدالله عليه السلام: ليس من ملك فى السموات والارض إلا يسألون الله تبارك و تعالى ان يوذن لهم فى زيارة الحسين عليه السلام ففوج ينزل و فوج يعرج. (9)

امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اين كه مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شود، چنين است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آيند و فوجى ديگرعروج كنند و از آنجا اوج گيرند.

10- راه بهشت‏

قال ابوعبدالله عليه السلام: موضع قبرالحسين عليه السلام ترعة من ترع الجنة. (10)

امام صادق عليه السلام فرمود: جايگاه قبر امام حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است.

11- كربلا حرم امن‏

قال ابوعبدالله عليه السلام: ان الله اتخذ كربلا حرما آمنا مباركا قبل ان يتخذ مكة حرماً. (11)

امام صادق (ع) فرمود: به راستى كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پيش از آن كه مكه را حرم قرار دهد. (شايان ذكر است منظور از اين روايت درعالم بالا است كه قبل از مكه، كربلا حرم امن الهي قرار گرفت)

12- زيارت مداوم‏

قال الصادق عليه السلام: زوروا كربلا ولا تقطعوه فان خير أولاد الانبياء ضمنته... (12)

امام صادق (ع) فرمود: كربلا را زيارت كنيد و اين كار را ادامه دهيد، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبران را در آغوش خويش گرفته است.

13- بارگاه مبارك‏

قال الصادق عليه السلام: «شاطى‏ء الوادى الايمن» الذى ذكره الله فى القرآن،( قصص/30) هو الفرات و «البقعة المباركة» هى كربلا. (13)

امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ايمن» كه خدا در قرآن ياد كرده فرات است و «بارگاه با بركت» نيز كربلا است.

14- شوق زيارت‏

قال الامام باقرعليه السلام: لو يعلم الناس ما فى زيارة قبرالحسين عليه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً. (14)

امام باقرعليه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند كه چه فضيلتى در زيارت مرقد امام حسين عليه السلام است از شوق زيارت مى‏مردند.

15- حج مقبول و ممتاز

قال ابوجعفرعليه السلام: زيارة قبر رسول الله صلى الله عليه و آله و زيارة قبور الشهداء، و زيارة قبرالحسين بن على عليهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله عليه و آله. (15)

امام باقر عليه السلام فرمودند: زيارت قبر رسول خدا (ص) و زيارت مزار شهيدان، و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

16- تولدى تازه‏

عن حمران قال: زرت قبرالحسين عليه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على عليه السلام ... فقال عليه السلام ابشر يا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) يريد الله بذلك وصلة نبيه حرج من ذنوبه كيوم ولدته امه. (16)

حمران مى‏گويد هنگامى كه از سفر زيارت امام حسين (ع) برگشتم، امام باقر عليه السلام به ديدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‌دهم كه هر كس قبور شهيدان آل محمد (ص) را زيارت كند و مرادش از اين كار رضايت خدا و تقرب به پيامبر (ص) باشد، از گناهانش بيرون مى‏آيد مانند روزى كه مادرش او را زاده است.

17- زيارت مظلوم‏

عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهماالسلام يقولان: من احب أن يكون مسكنه و مأواه الجنة، فلا يدع زيارة المظلوم. (17)

از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل شده كه فرمودند: هر كس كه مى‏خواهد مسكن و مأوايش بهشت باشد، زيارت مظلوم ـ امام حسين ـ را ترك نكند.

18- شهادت و زيارت‏

قال الامام الصادق عليه السلام: زوروا قبرالحسين عليه السلام ولا تجفوه فانه سيد شباب أهل الجنة من الخلق و سيد شباب الشهداء. (18)

امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسين عليه السلام را زيارت كنيد و با ترك زيارتش به او ستم نورزيد، چرا كه او سيد جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهيد است.

19- زيارت، بهترين كار

قال ابوعبدالله عليه السلام: زيارة قبرالحسين بن على عليهماالسلام من أفضل ما يكون من الأعمال. (19)

امام صادق (ع) فرمود: زيارت قبر امام حسين عليه السلام از بهترين كارهاست كه مى‏تواند انجام يابد.

20- سفره‏هاى نور

قال الامام الصادق عليه السلام: من سره ان يكون على موائد النور يوم القيامة فليكن من زوارالحسين بن على عليهماالسلام. (20)

امام صادق (ع) فرمود: هر كس دوست دارد روز قيامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشيند بايد از زائران امام حسين عليه السلام باشد.

21- شرط شرافت‏

قال الصادق عليه السلام: من اراد ان يكون فى جوار نبيه و جوارعلى و فاطمه عليهم السلام فلا يدع زيارة الحسين عليه السلام. (21)

امام صادق (ع) فرمود: كسى كه مى‏خواهد در همسايگى پيامبر (ص) و در كنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زيارت امام حسين (ع) را ترك نكند.

22- زيارت، فريضه الهى‏

قال ابوعبدالله عليه السلام: لو ان احدكم حج دهره ثم لم يزرالحسين بن على عليهماالسلام لكان تاركا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسين فريضة من الله تعالى واجبه على كل مسلم. (22)

امام صادق (ع) فرمود: اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.

23- كربلا كعبه كمال‏

قال ابوعبدالله عليه السلام: من لم يأت قبرالحسين عليه السلام حتى يموت كان منتقص الايمان منتقص الدين، ان ادخل الجنة كان دون المؤمنين فيها. (23)

امام صادق (ع) فرمود: هر كس به زيارت قبر امام حسين (ع) نرود تا بميرد، ايمانش ناتمام و دينش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پايين‌تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.

24- از زيارت تا شهادت‏

قال ابوعبدالله عليه السلام: لا تدع زيارة الحسين بن على عليهماالسلام و مُرّ أصحابك بذلك يمدالله فى عمرك و يزيد فى رزقك و يحييك‏ الله سعيدا ولا تموت الا شهيدا. (24)

امام صادق (ع) فرمود: زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكن و به دوستان و يارانت نيز همين را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زياد كند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نميرى مگر با شهادت.

25- حديث محبت‏

عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخير قذف فى قلبه حب الحسين عليه السلام و زيارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسين عليه السلام و بغض زيارته. (25)

امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خير خواه او باشد محبت حسين (ع) و زيارتش را در دل او مى‏اندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كينه و خشم حسين (ع) و خشم زيارتش را در دل او مى‏اندازد.

26- نشان شيعه بودن‏

قال الصادق عليه السلام: من لم يأت قبرالحسين عليه السلام و هو يزعم انه لنا شيعة حتى يموت فليس هو لنا شيعة و ان كان من اهل الجنة فهو من ضيفان اهل الجنة. (26)

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال كند كه شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست و اگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.

27- سكوى معراج‏

قال الصادق عليه السلام: من اتى قبرالحسين عليه السلام عارفا بحقه كتبه الله عزوجل فى اعلى عليين. (27)

امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مى‏كند.

28- مكتب معرفت‏

قال ابوالحسن موسى بن جعفرعليه السلام: أدنى ما يثاب به زائر ابى عبدالله عليه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولايته ان يغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز. (28)

حضرت امام موسى كاظم عليه السلام فرمود: كمترين ثوابى كه به زائر امام حسين عليه السلام در كرانه فرات داده مى‏شود اين است كه تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط اين كه حق و حرمت ولايت آن حضرت را شناخته باشد.

29- همچون زيارت خدا

قال الرضا عليه السلام: من زار قبرالحسين (ع) بشط الفرات كان كمن زار الله. (29)

امام رضا عليه السلام فرمود: كسى كه قبر امام حسين عليه السلام را در كرانه فرات زيارت كند، مثل كسى است كه خدا را زيارت كرده است.

30- زيارت عاشورا

قال الصادق عليه السلام: من زارالحسين عليه السلام يوم عاشورا وجبت له الجنة. (30)

امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه امام حسين عليه السلام را در روز عاشورا زيارت كند بهشت بر او واجب مى‏شود.

31- بالاتر از روسپيدى

قال ابوعبدالله عليه السلام: من باب عند قبرالحسين عليه السلام ليلة عاشورا لقى الله يوم القيامة ملطخا بدمه كأنما قتل معه فى عرصة كربلا. (31)

امام صادق (ع) فرمود: كسى كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسين عليه السلام سحر كند روز قيامت در حالى به پيشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در ميدان كربلا و در كنار امام حسين عليه السلام كشته شده باشد.

32- نشانه‌هاى ايمان‏

قال ابو محمدالحسن العسكرى عليه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسين، و زيارة الاربعين، والتختم فى اليمين، و تعفير الجبين والجهر ببسم الله الرحمن الرحيم. (32)

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چيز است: 1 ـ پنجاه ركعت نماز (نماز يوميه و نمازهاي نافله) 2 ـ زيارت اربعين 3 ـ انگشتر به دست راست كردن 4 ـ بر خاك سجده كردن 5 ـ بسم الله الرحمن الرحيم را در نماز بلند گفتن.

33- رواق منظر يار

قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة عليهم السلام من ولده. (33)

پيامبر خدا(ص) فرمود: بدانيد كه اجابت دعا، زير گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان عليهم السلام از فرزندان اوست.‏

34- تربت و تربيت‏

قال الصادق عليه السلام: حنكوا اولادكم بتربة الحسين (ع) فإنها امان. (34)

امام صادق (ع) فرمود: كام كودكانتان را با تربت حسين (ع) برداريد چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بيمه مى‏كند.

35- بزرگترين دارو

قال ابوعبدالله عليه السلام: فى طين قبرالحسين عليه السلام الشفاء من كل داء و هو الدواء الاكبر. (35)

امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسين عليه السلام است و همان است كه بزرگ‌ترين داروست.

36- تربت و هفت حجاب‏

قال الصادق عليه السلام: السجود على تربة الحسين عليه السلام يخرق الحجب السبع. (36)

امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسين عليه السلام حجاب‌هاى هفتگانه را پاره مى‏كند.

37- سجده بر تربت عشق‏

كان الصادق (ع) لا يسجد الا على تربة الحسين (ع) تذللا لله و إستكانة اليه. (37)

رسم حضرت امام صادق (ع) چنين بود كه: جز بر تربت حسين (ع) به خاك ديگرى سجده نمى‏كرد و اين كار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏كرد.

38- تسبيح تربت

قال الصادق (ع): السجود على طين قبرالحسين (ع) ينور الى الارض السابعة و من كان معه سبحة من طين قبرالحسين (ع) كتب مسبحا و ان لم يسبح بها ... (38)

امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسين (ع) تا زمين هفتم را نور باران مى‏كند و كسى كه تسبيحى از خاك مرقد حسين (ع) را با خود داشته باشد، تسبيح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبيح هم نگويد.

39- تربت شفا بخش

عن موسى بن جعفرعليه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شيئا لتبركوا به فأن كل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسين بن على عليهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشيعتنا و أوليائنا. (39)

حضرت امام كاظم (ع) در ضمن حديثى كه از رحلت خويش خبر مى‏داد، فرمود: چيزى از خاك قبر من برنداريد تا به آن تبرك جوييد؛ چرا كه خوردن هر خاكى جز تربت جدم حسين (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت كربلا را براى شيعيان و دوستان ما شفا قرار داده است.

40- يكى از چهار نياز

قال الامام موسى الكاظم (ع): لا تستغنى شيعتنا عن أربع: خمرة يصلى عليها و خاتم يتختم به و سواك يستاك به و سبحة من طين قبر أبى عبدالله عليه السلام ... (40)

حضرت امام موسى بن جعفر عليهماالسلام فرمود: پيروان ما از چهار چيز بى‏نياز نيستند: 1 ـ سجاده‏اى كه بر روى آن نماز خوانده شود2 ـ انگشترى كه در انگشت باشد 3 ـ مسواكى كه با آن دندان‌ها را مسواك كنند 4 ـ تسبيحى از خاك مرقد امام حسين (ع)

ابریشم 12-10-2010 10:06 PM

حدیث امام حسین و ماه محرم تاسوعا و عاشورادر مکتب شیعه شخصیت و زیارت امام حسین علیه السلام از موقعیت ویژه ای برخوردار است و روایات بسیاری در مورد ایشان ذکر شده است. در این مطلب چهل حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد امام حسین علیه السلام می آوریم تا معرفت خود را نسبت به این بزرگوار هر چه بیشتر نماییم.

۱- حریم پاک:

عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى میفرماید:
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.(۱)

۲- سرزمین نجات:


قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنان که خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .(۲)


۳- مسلخ عشق:



‏قال على علیه السلام: هذا… مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم.حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.(۳)
۴-عطر عشق:



‏قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (۴)امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.

۵- ستاره سرخ محشر:

قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة.(۵)امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

۶- کربلا وبیت المقدس‏:


قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس.(۶)امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.


۷- فرات و کربلا:


قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى…(۷)امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.


۸- کربلا کعبه انبیاء:


قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(۸)

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.

۹- کربلا، مطاف فرشتگان:



‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج.(۹)امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.
۱۰- راه بهشت:


‏قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة.(۱۰)امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.
۱۱- کربلا حرم امن‏:


قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً.(۱۱)

امام صادق (ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد.( شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا می باشد که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت.)

۱۲- زیارت مداوم:



‏قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته…(۱۲)امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
۱۳- بارگاه مبارک:



امام صادق (ع) فرمود: آن « ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و « بارگاه با برکت» نیز کربلا است.
‏قال الصادق علیه السلام: « شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/۳۰) هو الفرات و« البقعة المبارکة» هى کربلا. (۱۳)

۱۴- شوق زیارت:



‏قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً.(۱۴)امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.
۱۵- حج مقبول و ممتاز:


قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله.(۱۵)امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.


۱۶- تولدى تازه‏:


عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام … فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.(۱۶)

حمران مى‏گوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقرعلیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‏دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر(ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى که مادرش او را زاده است.

۱۷- زیارت مظلوم‏:


عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.(۱۷)از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که مى‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم – امام حسین- را ترک نکند.


۱۸- شهادت و زیارت‏:


قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء.(۱۸)امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.


۱۹- زیارت، بهترین کار:


قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یکون من الأعمال.(۱۹)امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که مى‏تواند انجام یابد.


۲۰- سفره‏هاى نور:


قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام.(۲۰)امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.


۲۱- شرط شرافت:



‏قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یکون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (۲۱)امام صادق (ع) فرمود: کسى که مى‏خواهد در همسایگى پیامبر(ص) و در کنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترک نکند.
۲۲- زیارت، فریضه الهى:


‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على کل مسلم.(۲۲)امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است؛ چرا که حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.
۲۳-کربلا کعبه کمال:



‏قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.(۲۳)امام صادق (ع) فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.
۲۴- از زیارت تا شهادت:



‏قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابک بذلک یمدالله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا.(۲۴)امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.
۲۵- حدیث محبت‏:


عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.(۲۵)امام صادق (ع) فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.


۲۶- نشان شیعه بودن:



‏قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.(۲۶)امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.
۲۷- سکوى معراج‏:


قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عزوجل فى اعلى علیین.(۲۷)امام صادق (ع) فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مى‏کند.


۲۸- مکتب معرفت:



‏قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز.(۲۸)حضرت امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده مى‏شود این است که تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.
۲۹- همچون زیارت خدا:


قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات کان کمن زار الله.(۲۹)امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسى است که خدا را زیارت کرده است.


۳۰- زیارت عاشورا:


قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.(۳۰)امام صادق (ع) فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند بهشت بر او واجب مى‏شود.


۳۱- بالاتر از روسپیدى:


قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه کأنما قتل معه فى عرصة کربلا.(۳۱)

امام صادق (ع) فرمود: کسى که شب عاشورا در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسى که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد.

۳۲- نشانه‏هاى ایمان‏:


قال ابو محمدالحسن العسکرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.(۳۲)امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: ۱ ـ پنجاه رکعت نماز( نماز یومیه و نمازهای نافله) ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتر به دست راست کردن ۴ ـ بر خاک سجده کردن ۵ ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.


۳۳- رواق منظر یار:


قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة علیهم السلام من ولده.(۳۳)پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.‏


۳۴- تربت و تربیت:



‏قال الصادق علیه السلام: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فإنها امان.(۳۴)امام صادق (ع) فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا که خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مى‏کند.
۳۵- بزرگترین دارو:


قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر.(۳۵)امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگترین داروست.


۳۶- تربت و هفت حجاب‏:


قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.(۳۶)

امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهاى هفتگانه را پاره مى‏کند.

۳۷- سجده بر تربت عشق:



‏کان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستکانة الیه.(۳۷)رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود که: جز بر تربت حسین (ع) به خاک دیگرى سجده نمى‏کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏کرد.
۳۸- تسبیح تربت:


قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها…(۳۸)

امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

۳۹- تربت شفا بخش:


عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.(۳۹)حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبر مى‏داد فرمود: چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که خوردن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.


۴۰- یکى از چهار نیاز:


قال الامام موسى الکاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام… (۴۰)

حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند:



۱ ـ سجاده‏اى که بر روى آن نماز خوانده شود. ۲ ـ انگشترى که در انگشت باشد. ۳ ـ مسواکى که با آن دندانها را مسواک کنند. ۴ ـ تسبیحى از خاک مرقد امام حسین (ع).

ابریشم 12-10-2010 10:08 PM

احادیث امامان در مورد امام حسین
شوق زیارت‏ :

قال الامام باقر ( علیه السلام ):

لو یعلم الناس ما فى زیارة قبر الحسین ( علیه السلام ) من الفضل ، لماتوا شوق


امام باقر ( علیه السلام ) فرمود :

اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین ( علیه السلام ) است از شوق زیارت میمردند .


منبع : کتاب ثواب الاعمال ، ص 319؛ به نقل از کتاب کامل الزیارات .



ستاره سرخ محشر :

قال على بن الحسین ( علیه السلام ):

تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة .


امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود :

زمین کربلا ، در روز رستاخیز ، چون ستاره مرواریدى مى ‏درخشد و ندا مى ‏دهد که من زمین مقدس خدایم ، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است .


منبع : کتاب ادب الطف ، ج 1، ص 236، به نقل از کتاب کامل الزیارات، ص 268.



زیارت مداوم‏ :

قال الصادق ( علیه السلام ) :

زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...


امام صادق (ع) فرمود :

کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید ، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است .


منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 269



کربلا حرم امن‏ :

قال ابو عبدالله ( علیه السلام ):

ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرم


امام صادق (ع) فرمود :

به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد .


منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 267 بحار، ج،98، ص 110



سفره ‏هاى نور :

قال الامام الصادق ( علیه السلام ) :

من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن على ( علیهما السلام )


امام صادق (ع) فرمود :

هر کس دوست دارد روز قیامت ، بر سر سفره ‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین ( علیه السلام ) باشد .


منبع : کتاب وسائل الشیعه ، ج 10، ص 330، بحار الانوار، ج 98، ص 72.



از زیارت تا شهادت‏ :

قال ابو عبدالله ( علیه السلام ) :

لا تدع زیارة الحسین بن على علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا .


امام صادق (ع) فرمود :

زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن ! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر شهید .


منبع : کتاب وسائل الشیعه ، چ 10 ص335



نشان شیعه بودن‏ :

قال الصادق ( علیه السلام ) :

من لم یأت قبر الحسین ( علیه السلام ) و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة .


امام صادق ( علیه السلام ) فرمود :

کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود .


منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 193، بحار الانوار، ج 98 ص4



حدیث محبت‏ :

عن ابى عبد الله قال :

من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین ( علیه السلام ) و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین ( علیه السلام ) و بغض زیارته .


امام صادق (ع) فرمود :

هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى ‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏ اندازد .


منبع : کتاب وسائل الشیعه ، ج 10 ص 388، بحار الانوار ، ج 98، ص76



زیارت عاشورا :

قال الصادق ( علیه السلام ) :

من زار الحسین ( علیه السلام ) یوم عاشورا وجبت له الجنة


امام صادق (ع) فرمود :

هر کس که امام حسین ( علیه السلام ) را در روز عاشوار زیارت کند بهشت بر او واجب می شود .


منبع : کتاب اقبال الاعمال ، ص568



تربت شفا بخش :

عن موسى بن جعفر ( علیه السلام ) قال :

و لا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهما السلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا .


حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبرى مى ‏داد فرمود :

چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید چراکه خودرن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است ، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است .


منبع : کتاب جامع الاحادیث الشیعه ، ج 12، ص533

ابریشم 12-10-2010 10:08 PM

احادیث پیامبر در مورد امام حسین (ع )

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :

اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :

براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .

منبع : کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :

الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا .
حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند ؛ چه بایستند و چه بنشینند .

منبع : کتاب بحار الانوار 43/291 و 44/2

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :


ان الحسین باب من اءبواب الجنة
بى گمان حسین درى از درهاى بهشت است .

منبع : کتاب احقاق الحق 9/202


قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :

اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :

براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .

منبع : ( کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)


ان الحسین باب من ابواب الجنة .
بى گمان حسین درى از در هاى بهشت است .

منبع : کتاب احقاق الحق 9/202)


من عائده ، حرم الله علیه رایحة الجنة.
کسى که با او ( حسین ) عناد ورزد ، خداوند رایحه بهشت را بر او حرام گرداند.

( کتاب بحار الانوار 35/405 و احقاق الحق 9/202)


ان الحسین بن على فى السماء اکبر منه فى الارض.
بطور یقین حسین بن على در آسمان والاتر از زمین است .

( کتاب عیون اخبار الرضا 1/60 و بحار الانوار 36/204)


حسین منى و أنا من حسین احب الله من احب حسینا حسین سبط من الاسباط .
حسین از من و من از حسینم ؛ دوستدار حسین محبوب خداست ؛ حسین امتى از امت ها است .

منبع : ( کتاب ذخائر العقبى /124 و کتاب سنن ترمذى 2/307 و کتاب کنزالعمال 6/221 و 7/107 کتاب الفصول المهمة /171 و کتاب فضائل الخمسة 3/264 - 262.)


حریم پاک :

عن النبى (ص) قال :

... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة .

پیامبر اسلام ( صلى الله علیه و آله ) در ضمن حدیث بلندى مى‏ فرماید :

کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ‏ها است و الحق که کربلا از بساط هاى بهشت است .

منبع : کتاب بحار الانوار ، ج 98، ص 115 و نیز کتاب کامل الزیارات ، ص 264

ابریشم 12-10-2010 10:09 PM

دانلود زیارت عاشورای امام حسین با 10 صدای مختلفخدا میداند در زیارت امام حسین چه رازی نهفته است که در تمامی روزها و شب های مهم خداوند به ان تاکید نموده و زیارت او را زیارت خود و رضای او را رضای خود میداند ( الله اعلم) این مجموعه توسط :

زیارت عاشورا – ارضی : زیارت عاشورا – آهنگران : زیارت عاشورا – منصوری : زیارت عاشورا – طاهری : زیارت عاشورا – حدادیان : زیارت عاشورا – خلج : زیارت عاشورا – کریمی : زیارت عاشورا – حییبی : زیارت عاشورا -- دانلود در قسمت پایین








زیارت عاشورا – ارضیPlay Download


زیارت عاشورا – آهنگرانPlay Download


زیارت عاشورا – منصوریPlay Download


زیارت عاشورا – طاهریPlay Download


زیارت عاشورا – حدادیانPlay Download


زیارت عاشورا – خلجPlay Download


زیارت عاشورا – کریمیPlay Download


زیارت عاشورا – حییبیPlay Download


زیارت عاشورا – سازورPlay Download


زیارت عاشورا Play Download

ابریشم 12-11-2010 05:32 PM

افسانه ي عروسي قاسم
حضرت قاسم بن الحسن (ع) از شهداي والا مقام عاشوراست . با آنكه در بهاران زندگي بود و در حدود سيزده سال از عمر شريفش گذشته بود، همتي بس بزرگ داشت. در عظمت روحي آن قهرمان نوجوان ، همين بس كه در تعريف مرگ در راه حق و شهادت فرمود:« شهادت، شيرين تر از عسل است .» و در ميدان اقدام و عمل نيز چون پروانه اي پاكباخته به دور شمع وجود امام حسين (ع) مي چرخيد و مي گفت : تا زماني كه من زنده ام و شمشير در دست دارم، عمويم هرگز كشته نخواهد شد.
با اين حال، داستاني درباره ي قاسم (ع) مبني بر عقد كنان ايشان با دختر امام حسين (ع) ساخته شده است كه با هيچ توجيهي معقول به نظر نمي رسد و بيشتر به افسانه شبيه است تا به واقعيت.
براي اولين بار تنها در تصور ملا حسين كاشفي (متوفاي 910 ق) است كه اين عروسي و عقدكنان برگزار مي شود. پس از وي نيز فخر الدين طريحي (متوفاي 1085 ق) اين قصه را از فارسي به عربي ترجمه مي كند [52] و از اينجا به بعد است كه اين قصه در ميان عربها نيز شهرت مي يابد و كشورها و شهرهاي شيعه نشين را يكي پس از ديگري در مي نوردد و بر سر زبانها مي افتد.
اما امروزه ديگر براي همگان روشن است كه اين داستان بي اساس و ساختگي است؛ پس ما نيز نيازي به بحث و بررسي نمي بينيم و تنها به نقل ديدگاه چند دانشمند شيعي در اين باره بسنده مي كنيم :

چگونه مي شود قضيه اي به اين عظمت و آشكارا ، محقق باشد و به نظر تمام اين جماعت علما نرسيده باشد حتي مثل ابن شهرآشوب كه تصريح كرده اند كه هزار جلد كتاب مناقب نزد او بود؟!
مرحوم محدث نوري سخني نيز درباره ي حجله ي قاسم دارد، حجله اي بي اساس كه در زمان قاجاريه ساخته بودند، كه براي تكميل سخن جا دارد آورده شود : جوان ناكام، قاسم (ع) را آن همه درباره ي تاريخ زندگانيش ظلم كردند، بس نبود كه حال او را از جوار عم اكرم و ساير اعمام و عمو زادگان و برادران بيرون بردند؟! اي احمق كذاب، حال كه اين ظلم را به آن شهيد مظلوم كردي، پس محل دفنش را معلوم كن كه در آنجا زيارتش كنند؛ مثل بسياري از مكانها كه نسبت دهند به بزرگان و اصلا، اصلي ندارد ... به هر حال اين كذاب بي شرم كاش جايي را معين مي كرد كه اگر از او بپرسند كه قبر آن مظلوم كجاست، نشان دهد. سبحان الله! حضرت با دست مبارك، جسد پاره پاره ي قاسم را در بغل مي گيرد و مي آورد پهلوي جسد علي اكبر مي گذارد. همراه باقي شهداي اهل بيت در يك خيمه جاي مي دهد و شيخ مفيد در ارشاد مي فرمايد: همه ي شهداي اهل بيت در شهادتگاه امام حسين (ع) و زير پاي آن حضرت، دفن شده اند... مگر عباس بن علي (ع) كه جدا از شهداي بني هاشم دفن شده است. با اين حال، اين بي انصاف آن جسد شريف را [درخيالش] برداشته، نمي دانم به كجا برده؟ براي چه برده؟ آن مظلوم با او چه كرده بود كه با او چنين كرده؟ و احمق تر از او كساني هستند كه اين اراجيف مي خوانند و ابدا ملتفت نيستند. و علاوه بر آنكه در آن محضر انور، به آواز بلند چنين دروغ مستهجن مي گويند، غالبا معتقدند كه اين كلمات از اجزاي زيارت است و اين خود بدعتي است در دين، و خيانتي است در شريعت حضرت محمد (ص).[54]

در صورتي كه اين در هيچ يك از كتابهاي تاريخي معتبر نيست و اصل قضيه صد درصد دروغ است . [55]


پژوهشگران زيادي عروسي قاسم را رد كرده اند ، كه ما به دليل اطناب سخن نام آنها را ذكر نمي كنيم . 1- حاج ميرزا حسين نوري طبرسي( 1320- 1245ق) معروف به « محدث نوري » و « خاتمة المحدثين » مي نويسد : از آن رقم اخبار موهوني كه علما از آن روي گردانده اند ، يكي هم قصه ي عروسي قاسم است كه قبل از روضه ي كاشفي در هيچ كتابي ديده نشده. از عصر شيخ مفيد تا آن عصر كه بحمدالله مؤلفات اخبار ايشان (كتابهايي كه توسط علماي شيعه در اخبار و احاديث نوشته شده) در هر طبقه، فعلا موجود است و ابداً اسمي از آن (قصه ي عروسي قاسم) در آن كتابها برده نشده است. [53] 2- متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري مي گويد : در همان گرما گرم روز عاشورا كه مي دانيد مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خود را خواند و باعجله هم خواند؛ حتي دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند كه امام بتواند اين دو ركعت نماز خوف را بخواند، و تا امام اين دو ركعت نماز را خواند اين دو نفر در اثر تيرهاي پياپي كه مي آمد، از پا درآمدند. مجالي براي نماز خواندن به اينها نمي دادند؛ ولي گفته اند: در همان وقت امام فرمود: حجله ي عروسي را بيندازيد! من مي خواهم عروسي قاسم با يكي از دخترهايم را در اينجا، لااقل شبيه آن هم كه شده، ببينم؛ من آرزو دارم. آرزو را كه نمي شود به گور برد! 3- ذبيح الله محلاتي عسكري ، نويسنده ي تاريخ سامرا و رياحين الشريعه ، مي نويسد : چندان كه كتابهاي معتبر و روايتهاي قابل اعتماد را سير كردم، اثر و اطلاعي از اين عروسي به دست نياوردم و اين مطلب در آثار مثبته و كتب معتبره وجود ندارد و شكي نيست كه فاطمه بنت الحسين، زوجه ي حسن مثني بود و شوهرش در كربلا حاضر بود. چگونه ممكن است اين نقل اصلي داشته باشد، حال آنكه در كربلا دختر ديگري، به نام فاطمه، از امام حسين عليه السلام نبوده است. [56] 4- عبدالرزاق موسوي مقرم مي نويسد: هر چه در عروسي قاسم مي گويند، نادرست است؛ چرا كه قاسم به سن بلوغ نرسيده بود و هرگز نص صحيحي نيز در اين باره از مورخان وارد نشده است. اما شيخ فخر الدين طريحي با آن عظمت و جلالت در علم، امكان ندارد كه چنين داستاني را نوشته باشد و بر كسي روا نيست كه در حق او اين خرافه را تصور كند. در كتاب او، منتخب، دست برده اند و اين افسانه را داخل آن كرده اند؛ طريحي آن كس را هيچ وقت نخواهد بخشيد. [57]


ابریشم 12-11-2010 05:33 PM


تعزيه;بدعت يا سنت؟

http://www.yektashop.com/catch/data2...4190175128.jpg


چكيده

تعزيه خواني و شبيه خواني، نمايشي است كه در يك محوطه، با حضور مردم توسط چند نفر انجام مي گيرد كه در نقش قهرمانان كربلا و با لباسهاي مخصوص و ابزار جنگي وهمراه با دهل و شيپور، نيزه، شمشير و غيره ايفاي نقش مي كنند . صحنه ، بر مبناي حوادث كربلا و مقتل ها تنظيم مي شود. تعزيه، اگر بصورت صحيح و با حفظ موازين معصومين انجام شود، تاثير مهم مي گذارد .[1]
تعزيه خواني ، عبارت از مجسم كردن و نمايش دادن شهادت جانسوز امام حسين «ع» و ياران آن بزرگوار يا يكي از حوادث مربوط به واقعه كربلا بود . شبيه خواني ناطق، ظاهراً در دوره ناصرالدين شاه در ايران معمول شد، يا اگر از قبل بود ، در دوره سلطنت ناصرالدين شاه رونقي بسزا يافت وشبيه خوانهاي زبردستي پيدا شدند. ظاهر آن كه مشاهدات شاه در سفرهاي خود از تئاترهاي اروپا در پيشرفت كار تعزيه و شبيه خواني بي تاثير نبوده است . شبيه خواني و تعزيه خواني سنت هنري و نمايشي اهل تشيع است كه سيماي وجيه و معصوم قديسين را از روزگار كهن تا به امروز در برابر ديدگان اهل معني عيان داشته است . [2]
درباره كيفيت اجراي تعزيه، تحقيقات ارزشمندي انجام گرفته و آثاري تأليف شده است. در يكي از منابع آمده است:« تعزيه به احتمال قوي بصورت هيئت فعلي خويش در پايان عصر صفوي پديد آمد و از همه سنت هاي كهن نقالي و روضه خواني و فضائل و مناق بخواني و موسيقي مدد گرفت و تشكيلاتي محكم براي خود ترتيب داد . تعداد تعزيه هاي اصلي كمي از صد مي گذرد .كيفيت تعزيه نامه ها غالبا منظوم و در هر حال آهنگين يعني مركب از بحر طويل و شعر است . به اقتضاي نقشي كه افراد مختلف در اجراي تعزيه داشتند و حال و هواي شعرها و نحوه خواندن، اصطلاحات خاصي هم رايج بود، مثل: رجزخواني، شبيه خواني، نوحه خواني، بحرطويل خواني، مقتل خواني، شهادت خواني، هجران خواني (از زبان اسرا)، اشقياخواني و شمرخواني (از زبان سپاه عمر سعد). آنچه نقل شد، گوشه اي از كيفيت اجراي آن را نشان مي دهد. [3]
مساله شبيه خواني از ديدگاه فقهي و اعتقادي نيز مورد بحث و بررسي عالمان شيعه قرار گرفته است. برخي آن را تحريم و بعضي تجويز كرده اند . تاثيرگذاري عاطفي و نيزروحيه ضد ظلم كه در پي ديدن نمايشهاي تعزيه در افراد ايجاد مي شود، از نقاط قوت و مثبت اين نمايش مذهبي است. به همين جهت در ايران پس از انقلاب اسلامي، رواج و توسعه بيشتري يافته و همراه اين توسعه، تحولاتي هم در سبك اجرا، هم در محتواي اشعار و جهت گيري سياسي اجتماعي پديد آمده است. در واقع، انقلاب اسلامي به تعزيه روح جديدي بخشيد و اين هنر جان گرفت. صاحب نظران اين فن، خود به تأثير آن در روحيه سربازان و افسران در طول سالهاي دفاع مقدس اعتراف كرده اند . [4]

ابریشم 12-11-2010 05:34 PM


عزاداري در مقياسي وسيع

ابوريحان بيروني يادآور مي شود ملت اسلام همواره عاشورا را بزرگ مي دانستند و اين روز برايشان خجسته بود تا آنكه قتل امام حسين(ع) در اين زمان روي داد و از اين تاريخ مسلمانان ، عاشورا را روزي شوم و منفور دانستند، ولي بني اميه در اين روز لباس نو بر تن كردند ، زيب و زيور نمودند و آن را عيد گرفتند . شيعيان در روز عاشورا از راه تأسف نسبت به شهادت سيد شهيدان در شهرهاي اسلامي گريه و نوحه سرايي مي كنند و تربت مسعود حسيني را در كربلا، در اين روز، زيارت مي نمايند. [5] به گفته برخي مورخان، آل بويه نخستين كساني بودند كه دامنه سوگواري بر شهيدان كربلا را گسترش دادند و مجالس عزا براي امام حسين (ع) و يارانش را كه به صورت خصوصي در خانه ها و احياناً در محافلي غيرعلني برگزار مي گرديد، به سوگواري در بازارها و معابر عمومي به طور آشكار و همراه با جوش و خروش مبدل ساختند .
موافق نوشته ذهبي و برخي تاريخ نگاران ديگر، در سال 352 هجري احمد معزالدوله ديلمي، عزاداري رسمي عاشورا را در بغداد متداول ساخت . وي امر نمود در دهه اول ماه محرم بايد مردم تمامي بازارها را بسته ، لباس عزا بپوشند و به تعزيه سيدالشهدا بپردازند.[6] بعد از آن در سال هاي ديگر تا هنگام انقراض دولت ديالمه شيعيان در دهه اول محرم در شهرهاي شيعه نشين يا مناطقي كه اكثراً شيعه بودند رسم سوگواري بجاي مي آوردند و در بغداد اين سنّت تا اوايل حكمراني سلجوقيان برقرار بود . شيخ عباس قمي ضمن اشاره به اين نكته مي افزايد:« علماي سنّي با چنين فرماني مخالفت كردند ، ولي چنين تخلفي مؤثر واقع نگرديد و معزالدوله ديلمي در عملي ساختن منظور خود مبني بر رسمي ساختن مراسم عاشورا ، پيروز گرديد.» [7]
ادوارد براون در تاريخ ادبيات خود به نقل از تاريخ ابن كثير شامي اين نكته را مورد تأييد قرار داده و اضافه مي کند:« احمد بن ابوالفتح در كتاب احسن القصص نوشته كه عزاداري در سال 963 م. در بغداد توسط معزالدوله بويه اجرا شده است.» مقريزي هم در كتاب الخطط خود مي نويسد :« در سال 363 هجري المعزالدين لله فاطمي، از حكمرانان فاطميان در مصر، سوگواري روز عاشورا را در ****و دولت خويش كه مصر و سودان و توابع آنها بود، مرسوم ساخت.»
صاحب بن عباد وزير دانشمند و مرثيه سراي آل بويه كه اشتياق ويژه اي در ترويج سوگواري براي امام حسين (ع) داشت، چكامه هايي چند در منقبت آن امام تصنيف كرد كه در ايام عزاداري عاشورا جهت تشويق سوگواران خوانده شد . در يكي از اين مرثيه ها آمده است:« خون دوستان محمد (ص) جاري است. اشك هايمان آكنده از درد است . لعن و ننگ بر دشمنان گذشته و آينده باد . سينه بسوزانيد از آنچه كه بر كودكان كربلا گذشته است. فرشتگان آسمان بر شهادت شهيدان كربلا شيون كردند. پس تو بايد چندي سرشك را از ديدگان خويش جاري نمايي، زيرا پس از واقعه عاشورا، خنده و شادي حرام است.» [8]
بنا به نوشته ابوبكر خوارزمي، در مقتل خود ، صاحب بن عباد در عموميت بخشيدن تعزيه و مرثيه سرايي تلاش زيادي نمود و ارزش سوگواري براي امام حسين(ع) را فزوني بخشيد. ابن عميد ، وزير ركن الدوله ديلمي، نيز در ترويج عزاي حسين نقش فعال و تأثيرگذاري را بر عهده داشت. آمده است كه ديليميان شيعه مذهب، مظالم بني اميه و حوادث جانگداز كربلا را به صورت شبيه خواني مجسم مي نمودند، اما اين نمايش ها صامت بود و افراد نمايش با لباس مناسب سوار و پياده در صحنه حضور مي يافتند . [9]

ابریشم 12-11-2010 05:34 PM


عزاداري در عصر صفويه

با روي كار آمدن دولت صفويه و رسمي گرديدن مذهب تشيع ، برگزاري هر چه باشكوه تر مراسم عزاداري در اشكال روضه خواني ، نوحه خواني ، مرثيه سرايي و سينه زني در قالب اجتماعات وسيع شكل فراگيري به خود گرفت . اروپاييان كه در قالب فرستادگان سياسي، نظامي، بازرگان، مبلغ مذهبي در اين دوران به دربار ايران آمده اند ، در سفرنامه هاي خود به چنين اجتماعاتي اشاره دارند . اما گرچه در پاره اي از اين يادداشت ها به صحنه هاي نمايش گونه سوگواري ها توجه شده و از اشخاصي سخن گفته اند كه با لباس هاي رنگارنگ مشغول عزاداري بوده اند و نبردهاي ساختگي توسط صدها تن عزادار صورت مي گرفته است ، ولي با كاوشي در اين منابع، ردپايي از مراسم تعزيه خواني، به شكل تكامل يافته در اعصار بعد، در زمان صفويه مشاهده نمي شود. آنتونيودي گووآر كشيش اسپانيايي كه از طرف فيليپ پادشاه اسپانيا در عهد حكومت شاه عباس اول ، چندين بار به دربار ايران مسافرت نموده ، در سال 1011 هجري از مشاهدات خود در شيراز چنين گزارش ارائه داده است:« ... در پيشاپيش دسته هاي عزادار شتراني ديده مي شد كه بر پشت هر يك پارچه اي سبزرنگ افكنده، زنان و كودكان را بر آنها سوار كرده بودند ، سر و روي زنان و كودكان گويي توسط نيزه زخمي شده بود و تظاهر به گريه مي كردند...» [10]
پيتر دلاواله سياح ايتاليايي در سال 1026 به اصفهان آمد و با مشاهده عزاداري در اين شهر به نگارش آن چه ديده بود پرداخت:« از تمام محلات اصفهان دسته هاي بزرگي به راه افتادند . بر روي اسبان آنان سلاح هاي مختلف و عمامه هاي متعدد قرار دارد و به علاوه چندين شتر نيز همراه دسته ها هستند كه بر روي آنها جعبه هايي حمل مي شود كه درون هر يك سه چهار بچه به علامت بچه هاي اسير حسين (ع) قرار دارند.»
توماس هربرت سياح انگليسي كه در عصر شاه عباس اول به ايران آمد ، با وجود آنكه مطالب دقيقي را در سفرنامه اش مطرح كرده، صحنه هاي عزاداري را از روي سرگرمي مشاهده نموده و نتوانسته است تصوير درستي از اين مراسم بر روي كاغذ بياورد .
آدام اولئاريوس كه در ايام محرم سال 1047 هجري در عصر شاه صفي در اردبيل به سر مي برده است ، نسبت به ديگر سياحان اروپايي اين دوره ، گزارش دقيقتري از مراسم سوگواري ايام عاشوراي شهر اردبيل دارد:« ... روي بعضي از شترها و اسب ها كودكان و پسربچه ها را به عنوان بازماندگان شهيدان كربلا نشانده بودند و به زين و روپوش نيلگون اين اسب ها و شترها تيرهايي فرو رفته بود كه به منزله تيرهايي بود كه دشمنان حسين (ع) به طرف آنها پرتاب كرده بودند. روي بعضي از اسب ها و شترها هم تير و كمان و شمشير و كلاه خود و زره و ساير سلاح هاي قديمي را به عنوان سلاح باقي مانده از شهدا حمل مي كردند.» [11]
سر ژان شاردن كه در اين عصر به ايران مسافرت كرده و گزارش سفرنامه اش به فارسي ترجمه شده ، در جلد چهارم اين مجموعه اشاراتي به عزاداري عصر صفوي دارد:« ... در جلو هر دسته بيست علم ، بيرق ، هلالي ، پنجه هاي فلزي مزين به نقوش رمزي كنده كاري شده از محمد(ص) و علي(ع) سوار بر دسته هاي نيزه مانند حركت مي كردند . اين وسايل براي مسلمانان نمادي مقدس بود از غزوات صدر اسلام...».
ژان باتيست تاورنيه، جهانگرد فرانسوي كه بين سا لهاي 1049 تا 1101 هجري به مدت 6 بار به ايران مسافرت نموده، در بخش هفتم از كتاب چهارم خود به برخي سوگواري هاي نمايش گونه و عمليات شبيه سازي اشاره مي كند:« ... هر دسته [عزادار] يك عماري داشت ، در بعضي از آن عماري ها طفلي شبيه نعش خوابيده بود و آنهايي كه دور عماري را احاطه كرده بودند گريه و زاري مي كردند . آنها كه به عدد كثيري براي تماشا در ميدان ايستاده بودند، از ديدن اين اطفال يك مرتبه به اجماع فريادكنان گريه مي كردند و عقيده ايشان اين است كه به واسطه اين گريه ها همه گناهانشان آمرزيده مي شود...» [12]
آخرين گزارش مهم از مراسم عزاداري در عهد صفوي به قلم جهانگردي است به نام كورني يل لابرون كه در سال 1704 م گواه شكوه رو به افزايش اين مراسم در عصر صفوي است . وي از عزاداراني سخن مي گويد كه از طريق حركات نمايش صامت صحنه هاي حزن انگيز كربلا را به تصوير مي كشيده اند و برخي براي نشان دادن چگونگي و شدت جراحات وارده پيكرهاي خود را به رنگ سرخ و سياه مي كردند.[13]
با بررسي گزارشهاي نگارش يافته توسط سياحاني كه در دوران صفويه به ايران آمده اند، ما شاهد رشد سالانه و شكوه و جلال مراسم عزاداري براي شهيدان كربلا در اين دوران مي باشيم. همچنين اين نوشته ها بيانگر آن هستند كه دسته هاي عزادار در سير تقويمي دوران اقتدار صفويان متنوع تر شده و با اشكال نمايشي مي كوشيده اند وقايع عاشورا را در اذهان زنده نگاه دارند. گر چه تمامي اين مراسم سير تكامل سوگواري را در شكل و محتوا مورد تأييد قرار مي دهند، ولي نمي توان از اين آداب و رسوم به عنوان نمايش تعزيه سخن گفت و تنها بايد خاطرنشان ساخت كه زمينه هاي اجراي تعزيه از طريق صحنه هاي نمايش مورد اشاره فراهم گرديده است. در اين عزاداري ها به قول لابرون جاي اشعار سوزناك كاملاً خالي بوده است؛ همان كه در تعزيه ركن اصلي و اساسي را به وجود مي آورد.

ابریشم 12-11-2010 05:34 PM


سوگواري هاي نمايشي

دو نفر جهانگرد اروپايي به نام هاي سالامون انگليسي و وان گوگ هلندي كه در دوران افشاريه و سال هاي 1734- 1736 م در ايران به سر مي برده اند، از اجراي يك نوع تعزيه خواني كه روي ارابه ها صورت مي گرفته خبر داده اند. نويسندگان ضمن شرح مفصلي از مراسم سوگواري ، نوشته اند : جالب ترين بخش هاي اين برنامه ها، نمايشي است كه در مجالس مجلل عزاداري روي ارابه ها به اجرا درمي آيد و در آن اعمال، رشادت ها، جنگها و زندگي امام حسين(ع) به نمايش گذاشته مي شود.[14]
اين نظر را كه اين دو سياح، نخستين اروپايياني بوده اند - كه تعزيه خواني را به عنوان صحنه اي نمايشي ضبط نموده اند و يا اين وصف اين نمايش مذهبي ايراني در دوران نادرشاه افشار پديد آمده است - دكتر پرويز ممنون مورد تأمل قرار مي دهد، زيرا قرائن حاكي از آن است كه در اين عصر، تعزيه به شكل تكامل يافته امروزين اجرا نمي شده ، بلكه صحنه هايي از حوادث محرم در كوچه و بازار به حالت نمايش نزديك به زبان حال و نوحه گري اجرا مي شده است. ساموئل هملين كه طي سا لهاي 1770- 1772م از جنوب ايران ديدار كرده و ناظر مراسم محرم بوده است، در اثر خود از نخستين نوع تكيه در شمال ايران (رشت) سخن مي گويد و مي افزايد :« هر قصبه اي براي خود اماكني خاص داشت كه وقتي دسته روي محرم به پايان مي رسيد، صحنه هاي زنده اي از واقعه كربلا در آنجا نمايش داده مي شد». [15]
از جالب ترين گزارشهاي تعزيه در دوران زنديه، مشاهدات ويليام فرانكلين يكي از افسران ارتش انگلستان در هندوستان بود و سفري به ايران انجام داد. وي كه در شهر شيراز شاهد اجراي كامل مراسم تعزيه عروسي قاسم (ع) بوده است، تعزيه را به عنوان والاترين نمونه تئاتر بشري، معرفي مي كند و در سفرنامه اش مي نويسد:« يكي از مؤثرترين صحنه هايي كه به نمايش گذارده مي شود، صحنه عروسي قاسم جوان، پسر امام حسن (ع) و برادرزاده حسين (ع) با دختر حسين(ع) است. اين ازدواجي است كه هرگز به فرجام نمي رسد، زيرا قاسم(ع) در روز هفتم محرم در كنار رود فرات به شهادت مي رسد. در اين نمايش به پسربچه اي لباس عروسي زنانه مي پوشانند و او را به شكل نوعروسي جوان درمي آورند. اين پسر توسط زنان خانواده كه نوحه سرايي مي كنند، احاطه شده است. در اين نوحه سرايي سرنوشت دلخراش شوهر او را كه توسط بي دينان به وجود آمده است ، بازگو مي كنند. جدايي بين نوعروس و شوهرش نيز نشان داده مي شود و به هنگامي كه شوهر جوان به صحنه نبرد مي رود، زن به مؤثرترين وجه ناراحتي خود را بروز مي دهد و وقتي شوهر تركش مي كند، زن كفني به وي هديه مي كند و آن را به دور گردنش مي بندد...». [16]
كريمسكي و برتلس كه آثاري درباره تعزيه دارند، از اجراي اين نمايش در دوره زنديه سخن گفته اند ؛ در اين خصوص كه چرا تعزيه در اين دوران حضور خود را نشان داد؟ حسن مشحون نوشته است:« در زمان كريم خان زند، سفيري از انگلستان به ايران آمد و در خدمت او شرحي در تعريف تئاترهاي حزن انگيز بيان كرد . شاه با شنيدن سخنان وي دستور داد كه صحنه هايي از وقايع كربلا و سرگذشت شهيدان عاشورا ساختند و از اين حوادث غم انگيز مذهبي، نمايش هايي ترتيب دادند كه به تعزيه معروف گشت.» [17]
نصراللَّه فلسفي ضمن اشاره به نكته مزبور و تأييد آن، به نقل از يك نسخه خطي، اجراي اين نمايش مذهبي را مربوط به عصر زنديه دانسته است. مرحوم دكتر محمدحسين محجوب نيز در مقاله اي نوشته است:« در ميان اخبار شفاهي شنيده ام كه از زمان كريم خان زند ( 1750-1779 م) چندين تعزيه نامه در فارس وجود داشته اند، اما از آنجا كه كاغذ آنها پوسيده بود، از متن هايشان نسخه برداري شد و دست نويس ها را به دليل آنكه نام خدا و معصومين دين رويشان گذاشته بودند، با آب شستشو دادند.» [18]
هانس روبرت رويمر پيدايش تعزيه را به ابتداي قرن نوزدهم ميلادي برمي گرداند:« به روزگار صفويه بازگرديم . هنوز مي توان از آثاري صحبت كرد كه وقف تحقيق در اوضاع اجتماعي و اقتصادي ايران آن عهد است . بدواً بايد از نوشته اي درباره تعزيه ذكر كرد ؛ يعني صورت خاصي از نمايش كه تا به امروز نيز براي تجديد خاطره كربلا بر صحنه مي آيد. در اين اثر، ثابت شد كه تعزيه نه آن طور كه بعضي از نويسندگان پنداشته اند، به دوره رواج تشيع در ايران [عصر صفويه] راجع است، بلكه بايد ابتداي آن را سال 1800 م.دانست...»
هرمان اته هم عقيده دارد، تعزيه در آغاز قرن نوزدهم ميلادي حضور خود را در ايران نشان داده است:« درست از آغاز اين قرن در ايران مانند يونان و آلمان و اكثر ملل مغرب زمين، به مناسبت بعضي از مراسم مذهبي، نمايش هاي صحنه اي پيدا شده و مقدمه اشعار نمايشي فراهم آمده است».[19]
از بررسي نظراتي كه بدان ها اشاره شد، مي توان اين گونه برداشت نمود و نتيجه گرفت كه مراسم شبيه خواني در دوران افشاريه و زنديه نخستين تجربه ها را سپري كرد و در اواخر اين دوران به نوع تكامل يافته اي دست يافت، اما اين نمايش هاي عاشورايي با آنچه كه بعداً در دوره قاجاريه به شكوه و رواج فزاينده اي رسيد، از لحاظ شكل ظاهر، امكانات، نوع اجرا، محتواي اشعار، مضامين و جلوه هاي هنري، تفاوت هاي عمده و آشكاري داشته است.

ابریشم 12-11-2010 05:35 PM


نشيب و فرازهاي شبيه خواني

در عصر قاجار و به خصوص در زمان حكمراني فتحعلي شاه و ناصرالدين شاه قاجار، تعزيه رونق گسترده اي يافت و اجراي آن در سراسر ايران متداول گرديد، اما غالباً دست اندركاران و برگزاركنندگان شبيه خواني، وابسته به سلاطين و وابستگان دربار قاجاريه بوده اند؛ به نحوي كه نفوذ فرهنگ شاهان را به خوبي مي توان در مجالس تعزيه اين عصر شاهد و ناظر بود. از شواهد رواج تعزيه در چنين دوراني برپا شدن تكيه و مرسوم شدن تكيه سازي مي باشد؛ اما مشهورترين، مجلل ترين و مهم ترين اين بناها تكيه دولت است. هنگامي كه ناصرالدين شاه براي نخستين بار به فرنگ رفت و تئاترهاي اروپا را ديد، پس از مراجعت به ايران در سال 1290 هجري، اين تكيه را تأسيس نمود كه رضا قلي خان هدايت در كتاب روضةالصفا گزارش مفصلي از اين مكان آورده است. تكيه دولت، محوطه وسيع دوطبقه اي بود كه طبقه بالاي آن را به صورت غرفه غرفه ساخته بودند كه هر يك به شاه، بانوان حرمسرا و درباريان اختصاص داشت و در صحن آن جايگاهي براي اجراي تعزيه در نظر گرفته بودند و باشكوه ترين تعزيه ها در آن به اجرا درمي آمد و بهترين
افراد تعزيه خوان را از نقاط گوناگون كشور براي برگزار شدن اين مراسم به تهران فراخوانده بودند. شاهزادگان به تقليد از شاه و برخي از تاجران و كسبه نيز به منظور خودنمايي و تثبيت اعتبار خويش و در مواردي هم به قصد ثواب، احداث تكيه و اجراي تعزيه را رونق بخشيدند و در اين برنامه از يكديگر سبقت گرفتند و تنها در شهر تهران متجاوز از سيصد تكيه، در مدتي كوتاه، ساخته شد.[20]
ساموئل گرين ويلر بنجامين نخستين امريكايي بود كه به عنوان سفير امريكا طي سال هاي 1882-1885 م. در ايران به سر مي برد. وي فصل سيزدهم سفرنامه اش را به تعزيه اختصاص داده و شرح مبسوطي از تكيه دولت آورده است. معاصر وي، چارلز جيمز ويلز در اثر معروف خود - ايران آن گونه كه هست - كه به سال 1886 م. در لندن به طبع رسيده است ، مطالبي درباره شبيه خواني عصر قاجاريه دارد. خانم ليدي شيل كه در نيمه دوم قرن نوزدهم به ايران آمده، در دنباله گزارشي كه درباره مراسم سوگواري نوشته، شرح نسبتاً جالبي از مجلس تعزيه حضرت امام حسين (ع) ارائه داده است. كارلا سرناهم در سال 1883 م. تماشاگر تعزيه در ايران بود. وي در سفرنامه اش نوشته است:«... خيل اسيران مركب از زنان وكودكان خانواده امام، وارد صحنه مي شوند. آنان را مدتي در كوچه هاي شام مي گردانند و مردم بي سر و پا به سويشان سنگ مي پرانند. بالاخره اسيران از مركب هاي خود پايين آمده و با غل و زنجيرهايي روي سكو ظاهر مي شوند. سردار يزيد هر چه به دهنش مي آيد، مي گويد. سربازان او سرهاي بريده امام و يارانش را كه آنها را در سيني هاي نقره اي گذاشته اند و بر رويشان تور نازكي كشيده اند، حمل مي كنند... .» [21]
كلنل چارلز ادوارد پيت - كه از سوي انگلستان در عصر ناصرالدين شاه قاجار به سمت كنسول بريتانيا در مشهد منصوب شده بود - درباره تعزيه اي كه در اين شهر ديده، نوشته است:« ...بعداز ظهر مردم در مراسم شبيه خواني شركت جستند. هر روز صحنه اي مربوط به واقعه كربلا را اجرا مي كنند و امروز اوج اين نمايش، يعني شهادت امام حسين (ع) بود. مي گفتند كسي كه نقش امام حسين (ع) را بر عهده دارد، سرانجام از اسب بر زمين مي افتد و در حالي كه با پارچه اي روي او راپوشانند، صحنه هاي مربوط به جدا كردن سر آن حضرت اجرا مي گردد. در آخر يك سر مجسمه اي را به عنوان سمبل بر سر نيزه حمل مي كنند... .» [22]
همين كه اشرافيت به تعزيه راه يافت ، نسخه هاي آن دچار تحريف گرديد و نسخه نويسان تعزيه، براي خوش آمد عوامل حكومتي و تأمين اهداف سلاطين، مضاميني را به تعزيه وارد نمودند و صحنه هايي را بدان اضافه كردند كه ارتباطي به سوگوار ي هاي محرم و عاشورا نداشت . نمايش هاي مضحكي چون تعزيه امير تيمور گوركاني، عروسي دختر قريش كه صحنه هاي خنده آور و افسانه اي داشت، تدارك ديده شد. حتي در مجالس تعزيه شهيدان كربلا، برخي مضامين را جاي دادند كه جنبه هاي شادي آور داشت و در آخر اين تكه هاي نمايشي ، يكي از رويدادهاي كربلا را ترسيم مي نمودند تا جنبه عزاداري آن حفظ شود! [23]
مجالس تعزيه خواني به اندازه اي رسيد كه بنا به اظهارات بهرام بيضايي، تعداد آنها در تهران به سيصد مجلس مي رسيد . علاقه مندي پادشاهان و اعيان قاجاريه در گسترش ظاهري اين مراسم، بسيارمؤثر بود. اما بر خلاف اين رونق ظاهري و شكوفايي استعداد تعزيه خوانان در ايفاي نقش خويش و بروز خلاقيت هاي هنري از آنان ، مضامين و پيام تعزيه ها مسيري نزولي را طي كرد؛ به نحوي كه برخي سروده ها و نيز اجراي پاره اي از نمايش هاي تعزيه با فرهنگ قرآن و عترت مغايرت پيدا كرد و اين روند مخدوش ، علماي شيعه را وادار نمود تا شبيه خواني را مورد انتقاد قرار دهند . استاد سيدمحمد محيط طباطبايي مي نويسد:« مخالفت برخي از فقها با تشبيه و برخي ازمراسم تعزيه از اهميت آن در كار عزاداري محرم كاست و به تدريج از حوزه دولتي بركنار رفت و جاي آن را حركت دسته هايي گرفت كه در ضمن آنها، برخي از مراسم صوري تعزيه خواني حفظ شده بود و هنوز هم گوشه هايي از آن در برخي نقاط كشور به چشم مي خورد... .» [24]
دليل مخالفت علما با تعزيه آن بود كه در وهله اول مطالب تحريفي گوناگوني به آن راه يافت و از مقصد اصلي آنكه سوگواري براي خامس آل عبا بود ، فاصله گرفت و جنبه سرگرم كننده و تفريحي آن بر حالت سوگواري و ماتم سرايي پيشي گرفت و حتي اجراي تعزيه هاي مضحك و نمايش هاي وهن انگيز در برخي تكيه ها عموميت يافت. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود (جمعه هفتم محرم 1306 هجري) مي نويسد:« شنيدم ديشب در تكيه دولت، تعزيه دير سليمان بود و سفراي انگليس و ايتاليا با اتباعشان آمده بودند تماشا . بعد از ختم تعزيه، اسماعيل بزاز مقلد معروف با قريب بيست هزار مقلدين و عمله طرب بودند كه با ريش هاي سفيد و عاريه و لباس هاي مختلف از فرنگي و رومي و ايراني ورود به تكيه كردند و حركات قبيح از خودشان بيرون آوردند؛ به طوري كه مجلس تعزيه از تماشاخانه بدتر شده بود...» [25]
ميرزا تقي خان اميركبير كه مشاهده كرد ، خرافات و مطالب وهن انگيز به مجالس تعزيه و سوگواري راه يافته است، تصميم به اصلاح آن گرفت ؛ امير مثل يك مسلمان روشن و معتقد، با پاره اي از خرافات و اباطيل كه توسط جهال و مغرضان، به نام دين در ميان مسلمانان رواج يافته بود، مخالفت مي كرد و در عين حال به بسياري از امور كاملاً تعبدي اسلام كه سند محكم ديني دارند ... معتقد بود ... امير درصدد بوده است كه وضع روضه خواني و تعزيه داري را به صورت آبرومند و دنياپسندي درآورد ... به يكي از شعرا به نام شهاب (متوفي به سال 1291 هجري) دستور داد كه اشعار شيوا با مضامين عالي و آموزند هاي بسرايد تا اشعار نارسا و سبك را از مراثي سيدالشهدا حدف كنند... .» [26]

http://www.jazirehdanesh.com/files/i...s/tazieh_2.jpg


ابریشم 12-11-2010 05:36 PM


در تذكره گنج شايگان آمده است :« ... از آنجا كه در مجالس تعزيت و محافل شبيه ماتم و مصيبت حضرت خامس آل عبا (ع) اشعاري كه في ما بين اشباه اهل بيت مكالمه مي شد ، غالباً سست و غيرمربوط و مهمل و مغلوط بود ، ميرزا تقي خان وي [شهاب] را مأمور داشته چنين گفت كه دوازده مجلس از آن وقايع را متضمناً بالبدايع والصنايع به اسلوبي كه خواص بپسندند و عوام نيز بهره مند شوند، موزون سازد . شهاب نيز آن اشعار را چنان گريه خيز ساخت و بدانگونه غم انگيز بپرداخت كه اگر دل سامع به سختي حجر موسي است ، استماعش را اثري است كه در همان عصاست... .» [27]
دكتر رضا خاكي عقيده دارد مجموعه باارزش نسخه هاي خطي از شبيه نامه ها كه در كتابخانه ملك نگاهداري مي شود، همان مجموعه اي است كه شهاب به تشويق اميركبير تدوين و تنظيم كرده است. [28]
به تدريج ايرانيان با تئاتر غربي و نمايش هاي اروپايي ها آشنا شدند . ترجمه نمايش هاي غربي نيز وضع جديدي را پديد آورد . اين وضع ادامه يافت تا انقلاب مشروطيت به وقوع پيوست و نوعي تجدد ظهور خود را نشان داد كه از رونق تعزيه به شدت كاست . با روي كارآمدن رضاخان، اجراي تعزيه و مراسم سوگواري مشابه آن ممنوع گرديد و از سال 1312 ش در اثر جلوگيري از تعزيه خواني، دست اندركاران اين نمايش، شهرها را رها كرده ، روانه روستاها و نقاط دور افتاده كشور شدند .
در وضع جديد ، تعزيه خوانان و مجريان شبيه خواني براي در اختيارگرفتن اماكن پرسود، جهت اجراي تعزيه با هم در رقابتي شديد قرار گرفتند كه اين رقابت هاي شديد و خشن نيز در زوال تعزيه مؤثر واقع گرديد ؛ چرا كه دست بردن در نسخه هاي اصيل، دگرگون نمودن متن ها، روي آوردن به آداب و رسوم آميخته به خرافات و ايجاد تحريف در برخي صحنه ها به منظور تأمين اهداف خوانين محلي، از آفات غير قابل اغماض آن به شمار مي رفت . گرچه در اين انتقال تعزيه از فرهنگ شاهي و سنّت هاي درباريان مصون ماند ، ولي در روستاها گرفتار مطالب موهوم و فرهنگ هايي عاميانه گرديد كه از آسيب اولي كمتر نبود .
پس از سقوط رضاخان و از سال 1320 شمسي به اين طرف، تعزيه با قوت بيشتر و تجديد حيات گذشته از دهه هاي قبل، حضور خود را در برخي محافل شهري نشان داد ؛ ولي به دوران اوج خود « عهد ناصري » نرسيد و همچنان به صورت موروثي و عاداتي مذهبي با شيوه هاي ابتدايي و امكانات بسيار ساده اجرا مي شد و اثري از تكامل، بازسازي متون و پالايش هاي اساسي در آن مشاهده نمي گرديد. با به اجرا درآمدن مجلس تعزيه عبداللَّه عفيف در سال 1344 شمسي در تهران و نيز به نمايش گذاشتن چند مجلس تعزيه در شيراز، تعزيه در شهرهاي بزرگ متداول گرديد . اما رونق آنچناني نداشت . با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و بر اثر تأكيدهاي مكرر رهبري انقلاب، حضرت امام خميني (ره)، مبني بر اجراي عزاداري سنتي باشكوه هرچه افزون تر، تعزيه خواني رواج فزاينده اي يافت و بيانات آن فروغ فروزان از سوي برخي دست اندركاران تعزيه حمل بر تشويق و تكريم تعزيه بر همان روال آفت زاي قبلي گرديد و حتي پاره اي از مراكز فرهنگي و نهادهاي ذي ربط، به انتشار متن هاي مخدوش تعزيه روي آوردند و به بهانه نشر ميراث ملي و ذخاير هنرهاي مردمي و حمايت از سوگواري هاي سنتي و بومي، در اين راستا تلاش هايي از خود نشان دادند. (12)

ابریشم 12-11-2010 05:36 PM


انواع تعزيه
2) تعزيه زنانه : نمايش تعزيه اي است كه روزگاري به وسيله زنان و براي تماشاگران زن ، معمولا در دنباله مجالس روضه خواني اجرا مي شد . گويند اين نوع تعزيه با حمايت و همت قمرالسلطنه- دختر فتحعلي شاه- و بعدها عزت الدوله- خواهر ناصرالدين شاه - در منزل نامبردگان پا گرفت و چون جنبه خصوصي و اشرافي داشت ، تنها به صورت كاري تفنني برجا ماند وعموميت و توسعه اي نيافت . اين تعزيه ها را در فضاي حياط ها، يا تالارهاي بزرگ خانه ها بازي مي كردند. بازيگران شبيه خوان هاي زني بودند موسوم به « ملا» كه پيش از آن در مجلس هاي زنانه روضه مي خواندند و يا پاي چنين مجالسي راه و رسم بازيگري را آموخته بودند . نقش مردان مجالس مختلف را نيز خود بازي مي كردند. درون مايه هاي اين تعزيه ها همچون مضامين تعزيه معمولي بود ، با اين تفاوت كه قهرمان هاي اصليش را بيشتر زنان تشكيل مي دادند از آن جمله اند : تعزيه شهربانو و غيره . آنها كه نقش مردان را بازي مي كردند سعي مي نمودند با به كارگيري لباس ها و خرده وسايل ديگر، وضع ظاهر خود را به قيافه مردان نزديك كنند، حتي صدايشان را هم به هنگام بازي تغيير مي دادند و چون تماشاگران نيز همگي زن بودند، پوشاندن چهره نيز ديگر معني نداشت. تعزيه زنانه تا ميان عهد قاجار گاه در خانه هاي اشرافيان بازي مي شد و كم كم تا اواخر اين دوره از ميان رفت . [30] 3) تعزيه مضحك : تعزيه اي است شاد با مايه هايي سرشار از طنز، كنايه، لعن و نفرين و خميرمايه آن تمسخر دين ستيزان و كساني است كه به پيامبر و امامان و خاندان آنها ستم و يا بي ادبي كرده اند . در اين تعزيه، كه در واقع نشانه اي است از تكامل كمي و كيفي پيش واقعه ها و واقعه هاي اصلي آن غلو، نقش مهمي دارد و در همه جنبه هاي آن به چشم مي خورد . اگر اولياخواني در اين تعزيه ها نقش داشته باشد، حضورش چه در گفتار و چه در رفتار توأم با متانت است، در حالي كه ديگران هر يك به جاي خود با حركت هايي مضحك ظاهر مي شوند و شادي مي آفرينند . گاهي نيز مثلا براي نشان دادن مجلس كفار از مطربان و تقليدگران استفاده مي كردند كه چون مراد از اين استفاده توهين و تمسخر به آنها بود ، طبعا منعي نيز نمي توانست داشت . قنبر يا غلام حبشي در هيأت « سياه » در اين تعزيه ها بازي جالب و پرطنزي دارد . اسباب اين مجالس معمولا تجملي و چشمگير است . عروسي رفتن فاطمه زهرا (س) [عروسي دختر قريش ] و مجلس شهادت يحيي بن زكريا از نمونه هاي تعزيه مضحك اند. اين نوع تعزيه ها معمولا در جمعه ها، عيدهاي مذهبي و جز پنج روز دوم از دهه محرم به

ابریشم 12-11-2010 05:37 PM

http://www.yazdchto.ir/uploaded_file...244%5B1%5D.jpg



تعزيه نامه

تعزيه نامه، عبارت است از متني كه تعزيه گردان براي اجراي تعزيه اي گرد آورده يا مي نگارد و پيش از آغاز تعزيه ميان شبيه خوان ها پخش مي كند . گاهي به تعزيه نامه نسخه نيز مي گويند .
پيشينه سرايش تعزيه را كه معمولا به صورت اشعار عاميانه توسط شاعراني گمنام و تعزيه گردانان سروده مي شد، به سال هاي مياني سده دوازدهم هجري مي رسد . زمينه پيدايي و تكامل تعزيه ها را نيز بايد در مرثيه ها جستجو نمود . سرايش مرثيه ها با زمينه رويداد كربلا از گذشته هاي تقريبا دور آغاز گشته بود، چنان كه شايد بتوان به اشعاري چند از حديقة الحقيقة سنايي را در ديباچه تاريخي مرثيه به شمار كرد. اما آغاز مرثيه سرايي با اين مفهوم مشخص و به گونه گسترده به سده نهم مربوط است . مرثيه سرايان نامداري چون رفيعاي قزويني ، كمال غياث شيرازي، ابن حسام قهستاني ، باباسودايي ابيوردي، تاج الدين حسن توني سبزواري، لطف الله نيشابوري و كاتبي ترشيزي نيز اشعاري در رثاي شهيدان كربلا سرودند . اما نامدارتر از همه اينها محتشم كاشاني است كه تركيب بند مشهور او جاني تازه در مرثيه سرايي ايران دميد، به گونه اي كه از آن پس سرودن مرثيه بسيار رايج گشت و در عهد قاجاريه به اوج خود رسيد . منابع داستاني تعزيه ها غالبا كتابهاي مقاتل و حماسه هاي ديني و احاديث و اخبار بوده اند . از جمله شاعراني كه در اين زمينه تلاشي ارزشمند كرده اند يكي ميرزا نصرالله اصفهاني (شهاب) است كه در دوره ناصرالدين شاه و به تشويق اميركبير به گردآوري و تكميل اشعار تعزيه پيش از خود پرداخت و خود نيز تعزيه هايي به نگارش آورد كه تعزيه مسلم، از جمله آنهاست، و ديگر بايد از محمد تقي نوري و نيز سيد مصطفي كاشاني (مير عزا) نام برد. كاشاني خود تعزيه گرداني بنام بود و « تعزيه حر » بدو منسوب است. ماندگاري برخي از تعزيه ها تا اندازه زيادي مرهون ذوق ادبي برخي از كارگزاران خارجي در ايران است . تني چند از اين كارگزاران از سر علاقه نسخه هايي از مجالس مختلف تعزيه را گردآوري كرده اند ، از آن جمله عبارتند از :

ابریشم 12-11-2010 05:38 PM


1) مجموعه خوچكو : مجموعه اي است خطي از 33 تعزيه نامه كه هم اينك در كتابخانه ملي پاريس نگهداري مي شود . بر روي نخستين صفحه اين مجموعه عنوان« جنگ شهادت » نقش بسته است . اين مجموعه در هفتم ژانويه سال 1878 م به كتابخانه وارد و ثبت شده است. دارنده قبلي و سفارش دهنده تهيه آن در ايران الكساندر ادمون خوچكو شاعر، ديپلمات و نخستين ايران شناس لهستاني بود كه چندي نايب سفارت روسيه در تهران بود و سپس به عنوان نايب كنسول به رشت رفت . در 1840 م استعفا كرد و به فرانسه رفت و پس از انجام كارهاي فرهنگستاني مختلف در 87 سالگي در همان جا درگذشت . وي كه زبان فارسي را بسيار خوب مي دانست و به واقع، نخستين ايرانشناس متخصص فرهنگ عوام بود، در سال 1877 م فهرست اين 33 تعزيه نامه را در كتابي به نام نمايش ايراني به همراه ترجمه اي از پنج تعزيه نامه جنگ شهادت به چاپ رساند . با در نظرگرفتن تاريخ استعفاي خوچكو مي توان فهميد كه وي اين مجموعه را بايد پيش از اين سال، يعني در سالهاي خدمتش در ايران و بي گمان در دوره هشت ساله ميان 1833 م تا 1840 م يعني اواخر دوره فرمانروايي فتحعلي شاه و اوايل عصر محمد شاه قاجار تهيه كرده باشد . اما آنچه مسلم تر است اين است كه، به هر حال، اين تعزيه نامه هاي سي و سه گانه بايد پيش از اين دوره در عصر فتحعلي شاه سروده و اجرا شده باشند. خوچكو از فروشنده اين كتاب نيز در مقدمه نمايش ايراني نام مي برد و مي گويد :« حسين علي خان خواجه كه مدير نمايش دربار است و اين تعزيه نامه ها را به من فروخته، به عنوان سراينده و مؤلف اين تعزيه نامه نيز شهرت دارد و اگر خود آنها را نسروده باشد، بي شك در ويراستن بعضي از آنها دست داشته است ». از اين سي و سه تعزيه نامه كه به گمان خوچكو از همه مجموعه هاي ديگري كه وي مي شناخته كامل تر است ، پنج تعزيه نامه دوبار آمده است ، يعني شمار مجالس آن در واقع از بيست و هشت بيشتر نيست . از همين جا مي توان فهميد كه شمار مجالس رايج و معمول آن روزگار بسي بيش از اينها نبوده و مثلا نمي توانسته به دو يا سه برابر اين تعداد برسد . فهرست تعزيه نامه هاي خوچكو به ترتيبي كه درمجموعه وي آمده بدين شرح است : 1) خبر آوردن جبرئيل بر پيغمبر (ص) كه امام حسن (ع) از زهر شهيد شود و امام حسين (ع) را در كربلا به ستم شهيد كنند ؛ 2) وفات پيغمبر (ص)؛ 3) غصب فدك ؛ 4) وفات فاطمه (ع)؛ 5) وفات حضرت امير (ع)؛ 6) شهادت امام حسن (ع)؛ 7) شهادت امام حسين (ع)؛ 8) رفتن مسلم بن عقيل به كوفه؛ 9) شهادت طفلان مسلم؛ 10) شهادت طفلان؛ 11) حركت امام حسين (ع) از مدينه به كوفه؛ 12) آمدن حر سر راه حضرت (ع)؛ 13) ورود حر سر راه حضرت امام (ع)؛ 14) راه گم كردن امام حسين (ع) ؛ 15 ) ايضا راه گم كردن؛ 17) شهادت حضرت عباس، برادر امام حسين (ع)؛ 18) شهادت علي اكبر پسر ارشد امام حسين (ع)؛ 19) شهادت قاسم بن حسن برادر زاده امام حسين (ع) ؛ 20) شهادت طفلان زينب خواهر امام حسين (ع)؛ 21) گل فرستادن فاطمه صغري دختر امام حسين (ع) از مدينه به كربلا؛ 22 ) كتاب نوشتن فاطمه صغري دختر امام حسين (ع) به پدر بزرگوار؛ 23) شهادت علي اصغر طفل شيرخوار امام حسين (ع)؛ 24) شهادت حضرت امام حسين (ع)؛ 25) آمدن پيغمبران بر سر نعش امام حسين (ع)؛ 26) آب آوردن زنان بني اسد جهت اهل بيت امام حسين بعد از شهادت امام حسين (ع)؛ 27) رفتن سكينه به مجلس ابن سعد براي گرفتن اجازه دفن اجساد شهيدان ؛ 28) مجلس غارت خيمه گاه امام حسين (ع)؛ 29) مجلس خطيب وليد؛ 30) مجلس ديران فرنگي؛ 31) دفن كردن جماعت بني اسد شهدا را؛ 32) ايضا مجلس ديراني فرنگي؛ 33) خبر فرستادن خاندان امام حسين (ع) به مدينه .

ابریشم 12-11-2010 05:38 PM


3) مجموعه چرولي : اين مجموعه با در برداشتن 1055 تعزيه نامه از مجالس مختلف تعزيه، از نظر شمار و حجم، مهم ترين مجموعه تا به امروز است. اين مجموعه را انريكو چرولي، كه روزگاري سفير ايتاليا در ايران بود، با ياري علي هانيبال گرد آورده و به كتابخانه واتيكان در روم هديه كرده است. هموطنش ، اتو روسي به تهيه فهرستي توصيفي آغاز كرد كه پس از مرگش ديگر هموطن او ، آلسيوبومباچي آن را تكميل و در سال 1961 م زير عنوان فهرست درام هاي مذهبي ايران چاپ و منتشر نمود . 4) مجموعه ليتين : مجموعه اي از پانزده مجلس ، كه به كوشش ويلهلم ليتين- كنسول اسبق آلماني در بغداد- فراهم گشت . وي از نسخه اصلي اين پانزده عكسبرداري كرد و بر آن بود كه آنها را به آلماني ترجمه كند، كه البته چنين نشد . اين مجموعه نخستين بار به كوشش فردريك روزن زير عنوان نمايش در ايران به چاپ رسيد و چند سال پيش نيز تجديد چاپ شد . يان ريپكا در بررسي مجموعه ليتين بر اهميت آن تأكيد ورزيده ، از آن رو كه به گفته وي چهارده مجلس آن متعلق است به سالهاي 1831 م تا 1834 م و تنها يكي از آنها از سده بيستم است . اگر چه در ايران تلاش هايي توسط شماري از پژوهشگران و دوستداران نمايش تعزيه براي گردآوري، تنظيم، چاپ و نشر تعزيه نامه ها صورت گرفته- كه از آن جمله اند متون به چاپ رسيده از مرتضي هنري، صادق همايوني، بهرام بيضايي، فرخ غفاري، جابر عناصري و همچنين«کانون نمايشهاي سنتي و مذهبي- اما نسخه هاي متعدد ديگري نيز هستند كه شايان نام بردن اند، از آن جمله اند: 1) نسخه هاي مرحوم سيد مصطفي - مير عزا كاشاني؛ 2) نسخه اي از مرحوم حاج ملا كريم جناب قزويني كه گويا در موزه مردم شناسي ضبط شده باشند؛ 3) نسخه هاي ده روزه عاشورا كه بنا بر گفته هايي به وسيله مرحوم حاج ميرزا حسين علامه نوري و تني چند از علما به نگارش آمده است . [32] 2) مجموعه پلي : مجموعه اي است از سي و هفت مجلس تعزيه ، كه به كوشش سرهنگ سرلوئيس پلي كارگزار دولت انگلستان در جنوب ايران فراهم آمده است. پلي ، به گفته چلكووسكي چندان از نمايش هاي محرم (تعزيه) متأثر گشت كه هر سي و هفت مجلسي را كه از قرار معلوم شفاها شنيده و ضبط كرده بود ، به انگلستان گردانيد و آنها را پايه نگارش كتابي قرار داد با نام تعزيه حسن و حسين كه به سال 1879 م در لندن انتشار يافت و چندي پيش نيز بار ديگر به چاپ رسيد . اين مجموعه كه صورت فارسي تعزيه نامه ها در آن به چشم نمي خورد ، در مقايسه با مجموعه خوچكو- كه به چهل سال پيش تعلق دارد - از موضوعات گسترده اي برخوردار است. بدين معني كه مجالس آن از هنگامي كه شهادت براي حضرت امام حسين (ع) مقدر مي شود تا روز رستخيز را - كه حضرت از سوگواران خود شفاعت مي كند- در بر دارد .





ابریشم 12-11-2010 05:39 PM


تعزيه و ارزش هاي تشيع

سوگواري ها به عنوان شعائر شعورآفرين ، در احياي فضايل و روي آوردن مردم به درستي ها مؤثرند و سنّت عزاداري مي تواند از ارزش هايي كه رسول اكرم (ص) و جانشينان راستين او براي استواري و گسترش آنها اهتمام ورزيده اند ، صيانت كنند . در اين رسم ديني همچون ديگر آداب مذهبي، بايد احكام الهي مراعات شود و مردم با روي آوردن به نمايش هاي مذهبي عاشورا بايد دين شناس تر از گذشته شوند و روح معنويت در آنان احيا گردد و مجالس سوگواري در هر شيوه اي كه به اجرا درمي آيد، تنها موقعي موجب خشنودي خداوند است كه در حدود بندگي خداوند به انجام برسد و مشتمل بر دروغ و حرامي نباشد و از تحريفات و خرافات دور گردد . چنين مراسمي با آن جنبه هاي مقدسي كه دارد، مي تواند در پرورش هاي اخلاقي مردم مؤثر باشد و بر سلامت افراد اجتماع بيفزايد و هرگاه غير از اين باشد، بايد آفات آن را شناخت و نسبت به پيرايش آنها اقدام نمود.
همان گونه كه وظيفه شيعيان زنده نگاه داشتن عاشوراست ، بر آنان فرض است كه سنّت هاي آن را از مجرايي صحيح و منطبق بر شئونات اسلامي اجرا كنند و نبايد اجازه دهند اين سنّت معطر به عطر عترت و عاشورا از آرمان هاي اصيل حماسه آفرينان كربلا فاصله گيرد و با مفاهيم و اعتقادات اسلامي در تباين باشد. تعزيه بايد شعله محبت اهل بيت را در دل هاي تماشاگران به گونه اي زنده كند كه مردم همنوا با زندگي عملي ستارگان درخشان آسمان امامت و ولايت، برنامه زندگي فردي و اجتماعي خود را تنظيم نمايند و به فضايل روي آورده و از رذايل پرهيز كنند .
چون تعزيه هنري مذهبي است ، بايد عنصري سازنده از انديشه اسلامي در آن نهفته باشد و حقيقتي زنده و پويا را نويد دهد و بر معرفت و بصيرت حاضران در مجلس نسبت به فرهنگ عاشورا بيفزايد. هيجان هاي مردم نيز طي اين برنامه ها بايد به سوي حقايق ناب سوق داده شود و خون آنان براي حفظ مقاصد اسلام و پاسداري از مكتب تشيع به جوش آيد. اين تصور غلط است كه اگر سنتي قيافه مذهبي دارد، پسنديده بوده و متضمن اجر و ثواب است، اگرچه روح دين و آورنده آيين اسلام از آن نفرت داشته باشد. برخي از دست اندركاران عزاداري هاي محرم ذكر كرده اند كه وقتي تشريفاتي نام مقدس امام حسين (ع) را داشته باشد، موجب سربلندي دنيا و آخرت است، هر چند آن مراسم آلوده به خرافات و تحريفات باشد و خاطر امام را به دليل كژ روي هايي كه دارد برنجاند و آن روح قدسي را در فشار قرار دهد. استاد شهيد مطهري از روند آغشته به تحريف تعزيه ها برآشفته و به شدت چنين مراسمي را كه از فرهنگ و فضيلت حسيني دور باشد، مورد انتقاد قرار داده است:« ... گريستن بر امام حسين (ع) كار خوبي است و بايد گريست. به چه وسيله بگريانيم؛ به هر وسيله كه شد؟ هدف كه مقدس است، وسيله هرچه شد، شد. اگر تعزيه درآورديم يك تعزيه اهانت آور . همين قدر كه اشك جاري شد، اشكال ندارد! شيپور بزنيم. طبل بزنيم. معصيت كاري بكنيم. به بدن مرد لباس زن بپوشانيم. عروسي قاسم درست كنيم. جعل كنيم. تحريف كنيم! ... در نتيجه افرادي دست به جعل و تحريف زدند كه انسان تعجب مي كند... .» [33]
امام حسين(ع) در واقعه كربلا نيز انساني است در اوج عظمت و همان شكيبايي است كه حتي كلمه اي برخلاف سير طبيعي هدايت قرآني از دهان مباركش خارج نمي شود و قول، رفتار و تصميم گيري هاي آن امام براي پيروانش حكم قانون و سنتي مسلم را دارد و امام در تمامي شرايط و لحظه ها در نظر و عمل شخصيتي جامع است . در همان لحظات مصيبت بار كربلا كه حوادث ناگوار رخ مي دهد، شخصيت امام از حقيقت ، آرامش و صلابت موج مي زند و از هرگونه قباحتي ، مبراست . حتي نسبت به دشمنان به دليل غوطه خوردن آنان در گرداب ضلالت تأسف مي خورد و مي كوشد تا آنها را به سوي مسير رستگاري كه همان راه فطرت دروني انسان هاست، رهنمون سازد . اما در برخي مضامين شبيه خواني امام به گونه اي معرفي مي شود كه شايسته شأن آن وجود ملكوتي نمي باشد و متأسفانه صحنه هاي شكوهمند و حماسي كربلا به صورت ذلت آور و منحرف به نمايش گذاشته مي شود و امام به صورت انساني معرفي مي گردد كه به دليل برخي رخدادهاي ناگوار، شكيبايي خود را از دست داده و از نفله شدن خود و يارانش در رنج به سر مي برد ؛ ولي چون فلك غدار سرنوشتي محتوم را برايش ترسيم كرده است، تن به حوادث مي دهد تا با كشته شدن و اسارت اهل بيتش، گناهكاران را از عذاب دوزخ نجات دهد و در واقع فداي امت گنهكار شود؟![34]
آيا غم انگيز نيست كه خاطره هاي حيات آفرين دشت نينوا را كه بر كالبدهاي اجتماعات فرو رفته در خواب غفلت و ملت هاي ستمديده، روح آزادگي مي دمد و حوادثي كه در آن سرزمين عدل و آزادي واقع شد هريك عالي ترين درس عزت و فضيلت به جهان انسانيت مي دهد، به صورت مبتذل و ذلت آوري ياد كنيم و به بهانه زبان حال از قول سالار شهيدان بخوانيم كه: شدم راضي كه زينب خوار گردد!؟ . [35]

ابریشم 12-11-2010 05:40 PM


زبان حال امام بايد منطبق با واقعيت و مطابق با شأن آن وجود مقدس باشد. به همين دليل فقهاي شيعه نسبت دادن دروغ به شخص امام را گناه و مبطل روزه دانسته اند و از نظر برخي مراجع تقليد، جعل مطالب زائد و افزودن آن بر تاريخ زندگي معصومين ، كذب و افترا و حرام است. البته اگر صحنه آرايي ها و ازديادها از باب بيان حال و يا به صورت توضيح، شرح و بسط نمايش در تعزيه باشد، بدون آنكه مطالب زائدي در كنار اصل قصه جعل نمايند، اشكال ندارد. در تعزيه به تماشاگران چنين القا مي گردد كه امامي كه شهادتش سبب لرزش كاخ ستمكاران در هميشه تاريخ شد، از دستمان رفت و بايد براي فقدان امام سوگوار باشيم ! در حالي كه امام حسين (ع) آرزوي شهادت مي كرد و با جان خويش مكتب اسلام را احيا كرد و زنده نمودن يادش در مراسم محرم براي اين است كه پرتوهايي از آن خورشيد فروزان معنويت بر روح و ذهن و قلب آدميان بتابد و اشك ريختن براي امامي كه حماسه آفريد و موجب اعتلا و عزت اسلام و مسلمين گرديد ، حاوي مفاهيمي ارزشمند و فضيلت آفرين است و سوگواري براي حماسه پرشكوه كربلا، نشانه اي از هماهنگي با برنامه عاشورا و پيروي از پيام رهبر اين نهضت است و ارزش والايي دارد. اما گريستن براي كسي كه از دستمان رفته و ديگر از فرهنگ و معرفت بصيرت آفرين آن خبري نيست ، نه تنها خاصيتي ندارد ، بلكه موجب جمود، ركود و سكون اجتماع اسلام مي گردد و محروميت از شمس پرتابش عاشورا را به دنبال خواهد آورد . شهيدمطهري در اين باره گفته است: « غلط ترين غلط ها اين است كه ما امام حسين (ع) را نفله شده حساب كنيم . امام حسين (ع) به عكس، به هر قطره خون خود يك دنيا ارزش داد. [آيا] كسي كه موج ايجاد كرد كه قرن ها پس از [شهادت] او، پايه هاي كاخ ستمگران را متزلزل كرد و از جا كند و حتي در قرون خود ما غالب حوادث داغ در محرم ايجاد مي شود، خون او هدر رفته است؟! كسي كه ميليو نها نفر نمازخوان و روزه گير و فداكار ساخت، هدر رفت؟!.» [36]
عظمت معنوي امام حسين (ع) و منزلتي كه آن بزرگوار در پيشگاه آفريدگار جهان دارد و مقام شفاعت عظمايي كه خداوند به آن حضرت در قيامت عنايت فرموده ، قابل انكار نبوده و حقيقتي اجتناب ناپذير مي باشد . ترديدي نيست كه آن چشمي كه بر اباعبداللَّه (ع) نگريد و آن دلي كه براي مصايب شهيدان كربلا نسوزد، چشم و دل بشري نمي باشد . اما اين مطلب از آن سخن موهوم و باطل جداست كه امام حسين(ع) به شهادت رسيد تا مردم دور هم جمع شوند و بر مصيبت او گريه كنند و بعد هم آمرزيده شوند! امام حسين (ع) كشتي نجات است ، اما نه براي انسان هايي كه همچون فرزند حضرت نوح (ع) كه عمري را در نافرماني و عصيان به سر مي برده اند . امامي كه در آن شرايط بحراني با آن همه مشكلات جنگ و دفاع، براي چند لحظه نبرد با اشقيا را قطع مي كند تا با خداي خويش راز و نياز كند و نمازش را اقامه نمايد ، چگونه راضي مي شود كه كسي بجاي انجام دادن عبادات و بجاي آوردن فريضه هاي الهي و اجتناب از معاصي، برايش عزاداري كند و يا به اطمينان شفاعت آن امام، واجب شرعي را انجام ندهد . گناه آن وقت بخشيده مي شود كه روح آدمي با حماسه حسيني پيوند بخورد و علامت عفو الهي آن است كه ديگر دنبال آن گناه نرويم .اصولاً كسي كه فضيلت رادوست ندارد و با رفتارش رذايل را ترويج مي كند و براي ارزش هاي مقدس احترامي قائل نيست ، نمي تواند ادعا كند كه مريد امام حسين (ع) است ؛ اين تصور كه مي توان با يك سلام امام معصوم را طرفدار خود نمود و با اعتماد به شفاعتش به امور خلاف روي آورد، به آن جهت است كه راهش را نشناخته ايم و در مكتب حسيني پرورش نيافته ايم. عظمت امام حسين (ع) بر پايه بندگي خداوند استوار است و سوگوارانش هم از راه عبادت، ذكر و تقوا مي توانند مريد او شوند ؛ چنان كه حضرت امام باقر(ع) فرموده اند : شيعه و پيروان واقعي ما، كسي است كه از مخالفت با خداوند بپرهيزد و او را اطاعت كند . به همين دليل علّامه سيد محسن امين، تأكيد مي نمايد كه در عزاداري ها بايد از سيره ائمه پيروي كرد و اگر آن بزرگواران تصريحي در اين مورد نكرده اند، بايد از شيوه اي منطقي و عاقلانه متابعت نمود .

ابریشم 12-11-2010 05:40 PM


تعزيه در قلب مردم

اگرچه حاكمان ايران در قرون اخير مي كوشيده اند تعزيه را در اختيار بگيرند و رأساً در اجراي آن نظارت كنند و فرهنگ خويش را به ظاهر و محتواي آن راه دهند، اما نمي توان از اين حقيقت چشم پوشيد كه مردماني صادق نيز در تكاپو بوده اند كه عزاداري سالار شهيدان را با شور و شوق افزون تري برگزار كنند و از طريق برپايي مجالس روضه خواني، مرثيه سرايي و به راه انداختن دسته جات سينه زني و زنجيرزني، ارادت خود را به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت (ع) به ثبوت رسانند.
آنان به تدريج اين انديشه را در ذهن خود پرورش داده اند كه چه كنند تا بتوانند عزاداران را نسبت به وقايع كربلا بيش از گذشته متأثر كنند و با تداعي صحنه هايي رقت انگيز به تحريك و تحريض احساسات حاضرين بپردازند. از اين رهگذر تعزيه با اقتباس از نوحه هاي سينه زني، روضه ها و الهام از تاريخ پيامبران و حماسه هاي ديني و تأثيرپذيري از اسطوره هاي پهلوانان ايراني قبل از اسلام ، حضور خود را اعلام مي كند و با استقبال گرم مردم مواجه مي گردد. دكتر محمد جعفر محجوب مي نويسد:« آنچه توده ها را به پذيرش مشتاقانه همه اين موضوعات برمي انگيخت، يعني عاملي كه واقعاً بيش از هر عامل ديگر در انتشار تعزيه و پذيرش آن از سوي مردم بزر گترين تأثير را داشت، عشق غيرتمندانه و ارادت پايدار عوام به امامان و اعضاي خاندان پيامبر و بالاخص شهيدان كربلا بود . در حقيقت مردم در انتظار اخگري بودند كه باروت احساسات و عواطف آنان را منفجر سازد.» [37]
نمايش تعزيه نخست، سوگواري ساده و در عين حال سوزناكي بود كه به ترسيم وقايع كربلا مي پرداخت . نقال تعزيه براي برانگيختن عواطف عزاداران اغلب آه و ناله و اشارات را با واژه هاي عاميانه درهم مي آميخت و موسيقي آن براساس نوعي صداي خوانندگان نواخته مي شد و روابط منطقي بين حوادث داستان هاي تعزيه چندان مشهود نبود . در واقع تعزيه ميوه اي پرثمر از نوحه هايي است كه مردم سوگوار در مراسم عزاداري با نوايي سوزناك مي خواندند ؛ ولي رفته رفته از نوحه سرايي فاصله گرفت و با استقلال ويژه اي حضور خود را اعلام كرد . به نظر « كنت دوگو بينو » تعزيه به صورت فعلي از نوحه سرايي يك نفر شروع شد و به مرور ايام، شاخ و برگ هايي بر آن افزوده گشت تا صورت امروزين خود را به دست آورد. به نظر وي ، تعزيه از ايمان و ايقان مذهبي، تنفر از ظلم و بيزاري از ستمگري حكايت مي كند و آميختن تمام اين احساسات گوناگون در ضمير ايرانيان، ايجاد تأثراتي مي كند ،كه واقعاً اعجاب آميز است. در تعزيه اعتقادات مذهبي و مسائل اجتماعي با يكديگر درهم مي آميزند و آن را تبديل به نمايش مي كند كه هم تجلي جهان بيني عامه مردم است و هم توقعات اجتماعي و باورهاي سنتي را متبلور نموده است. [38]
سينه زني از سوگواري هاي سنتي است كه تأثيرپذيري تعزيه از آن كاملاً مشهود و محسوس است . در تعزيه هم از مضاميني كه در دسته جات سينه زني خوانده مي شود ، مواردي قابل مشاهده است و هم خود برنامه مذكور در برخي شبيه خواني ها ديده مي شود . معمولاً شهادت خوان با خواندن ابياتي، حاضران در مجلس را به سينه زدن دعوت مي كند و اين پديده قرابت تعزيه را با سينه زني كاملاً به اثبات مي رساند.

ابریشم 12-11-2010 05:40 PM


ويليام.ا. بيمن در اين باره نوشته است :« شايد بارزترين نمونه براي شناخت ساخت بي مانند نمايش تعزيه ، علامت نمادين سينه زني باشد. در اكثر تعزيه هايي كه من شاهد آنها بوده ام ، تعزيه گردان با زدن بر سينه خود، به شبيه خوانان علامت سينه زني مي دهد ، سپس سينه زني آغازين تعزيه گردان را شبيه خوانان پي گيرند . پس از آنكه سينه زني از حالت دستور صحنه اي به علامت نمايش تبديل مي شود ، رفته رفته سراسر حسينيه را در بر مي گيرد تا اينكه به صورت عملي نمادين همه تماشاگران را يكپارچه نموده و آنها را به شركت كنندگان در تعزيه تبديل مي سازد. در اين لحظه، نواي سينه زني گسترده حسينيه به صحنه حاكم مي شود و به عنوان زمين هاي قدرتمند منجر به حركت نمايشي و سوگواري شبيه خوانان مي شود.» [39]
سينه زني در تعزيه، نوعي يگانگي بين مردم تماشاگر و شبيه خوانان است و اين ويژگي هنري يكي از جلوه هاي جالب تعزيه به شمار مي آيد و قدرت معنوي و تأثير آن را بر اذهان افزايش مي دهد.
تأثير اشعار سوزناك محتشم كاشاني در متون تعزيه در حدي است كه ژان كالمار در اين مورد گفته است:« اگر محركي مانند هفت بند محتشم كاشاني كه بسياري از آن تقليد نموده و در گسترش بعدي ذكر مصائب اهميت شاياني داشته، نمي بود، تعزيه خواني بجاي مهمي نمي رسيد». [40]
اشتياق مردم براي مشاركت در تعزيه به اندازه اي است كه از نان و آب خود مايه گذاشته اند تا بر رواج اين گونه مجالس بيفزايند و اگر كاستي ها و نارسايي هايي در آن ديده مي شود، به خاطر استفاده از منابع مخدوش و يا اجراي آن در حضور پادشاهان و اميران بوده است و اين گونه كاستي ها به هيچ عنوان از ميزان اخلاص، صداقت و ارادت مردمان عاشق و عاشورايي، چيزي كم نمي كند و اصولاً چنين شيفتگي و هيجان هاي مقدسي موجب شده كه كاستي هاي تعزيه را به ديد اغماض بنگرند و چون به فضيلت و خوبي مي انديشند ناخودآگاه موارد ضعف را هم حسن بشمارند . دكتر جابر عناصري پژوهشگر برجسته و تنها مدرس درس تعزيه شناسي دانشگاه، مي گويد:« تعزيه، هميشه وسيله اي بوده است براي تشفي خاطر و براي آسايش مردم كوچه و بازار و حتي اگر يك موقع مي بينيم به دربار كشيده، مردم اينها را در خلوت سراي خودشان اجرا كرده اند و مجريان تعزيه هم خود مردم بوده اند و شبيه خوانان هم خودشان بوده اند.» [41]

ابریشم 12-11-2010 05:42 PM


آيا تعزيه مزيت و حسني دارد ؟

تعزيه صرفاً به تشريح وقايع كربلا نمي پردازد و طيف وسيعي از صحنه هاي تاريخي صدر اسلام و حتي حوادث عصر پيامبران و نيز وقايع امامان پس از امام حسين (ع) را دربرمي گيرد . با اين حال ، كربلا كانون و هسته اصلي اين نمايش است و در هركدام از مجالس تعزيه قبل و بعد از عاشورا به حوادث نينوا گريز زده مي شود . حتي در تعزيه هاي مضحك اين حالت ديده مي شود . در اين شيوه هنري، حوادث ديگر نقش فرعي دارند و همچون جويباري از چشمه كربلا منشأ مي گيرند. از جنبه هاي جالب تعزيه اين است كه در پاره اي از صحنه هاي هيجان انگيز آن ، تمامي تماشاگران در تعزيه دخالت دارند و با ديدن برخي وقايع از خود عكس العمل نشان مي دهند : بر سر و سينه مي زنند، اشك مي ريزند، فرياد مي كشند، دستخوش هيجان مي گردند، فرياد يا حسين (ع) آنان صحن حسينيه را تحت الشعاع خود قرار مي دهد، بر دشمنان اهل بيت نفرين مي فرستند و شدت هيجان آنان در حدي است كه در مواردي از خود بيخود مي شوند و گويي احساس مي كنند، ناظر صحنه اي واقعي هستند. آنها مي دانند كه سير نهايي تعزيه به كشته شدن اوليا و پاكان مي انجامد، ولي اين شكست ظاهري را يك پيروزي غرورآفرين مي دانند و از اين لحاظ در تلاشند خود را با شهادت جويان يكي كنند و چنين حالتي مي تواند فضيلت را در آنان پديد آورد.[42]
از اين جهت است كه گوبينو اعتقاد دارد، تعزيه براي ايرانيان در حكم يك تئاتر و تماشاي معمولي و صرف نيست، بلكه در نظر آنها از هر تظاهر ديگري مقدس تر و با فخامت تر است و با اجر جميل و ثواب بسيار توأم است. ايرانيان نمي توانند در مقابل تعزيه سرد و بي اعتنا باقي بمانند و نزد آنان كسي را كه اشك نريزد، نشايد كه نامش نهند آدمي، و بر اين باورند كه هر كس در مقابل ستمگري و قساوت ، دستخوش تأثر عميق نگردد و سر تا پاي وجودش جولانگاه تنفر و شعله انتقام نگردد، مسلمان واقعي نيست . وي تعزيه را تئاتري پر قدرت مي داند كه صبغه حقيقت دارد. [43]
در تعزيه بازيگر و تماشاگر ، حالت نمايشي ماجرا را فراموش مي نمايند و همه جا را كربلا و همه روزها را عاشورا تصور مي نمايند و همه خون هاي به ناحق ريخته را گواه ستم اشقيا و استمرار خون سيدالشهدا قلمداد مي نمايند . تركيبي از باورهاي مذهبي و مقدس با خواست هاي اجتماعي در پديد آمدن اين حالت كه نوعي هيجان مقدس است، دخالت عمده اي دارند. آندره زيچ ويرث در نوشتاري تحت عنوان « جنبه هاي نشانه شناختي تعزيه» مي نويسد:«هيچ زمان نمايشي در تعزيه وجود ندارد . در اجراي تعزيه، گذشته، حال وآينده به طور همزمان جريان مي يابند. مكان نيز منحصر بجاي خاصي نيست؛ بلكه تمامي جاها به طور هم زمان بر صحنه نمايش داده مي شوند.» [44]
وي در ادامه مي افزايد: « شعار دادن و سينه زني ارتباط دو جانبه ميان بازيگران و تماشاگران را امكان پذير مي سازد. در حقيقت لحظات اين ارتباط دو جانبه از نقاط اوج تعزيه به شمار مي آيد و نشان مي دهند كه هدف اصلي تعزيه، تقويت و تحكيم يگانگي ميان مؤمنان روي صحنه و حاضران در حسينيه است. اين هدف در تعزيه شكل عرفاني به خود مي گيرد و جزء لاينفك اين آيين مذهبي را تشكيل مي دهد.[45]
برخي امكاناتي كه در مجلس تعزيه به كار گرفته مي شود، براي مردم جنبه مقدس دارد؛ حتي به قصد تشفي بدان ها مي نگرند.به عنوان نمونه طشت پايه داري كه نمادي از فرات است، براي تماشاگران متبرك است و افرادي كه مشكلي در زندگي دارند، يا دچار بيماري هستند، به قصد حل گره هاي زندگي ، از آب اين طشت مي نوشند. پارچه اي كه شهادت خوان به عنوان كفن در بر مي كند ، براي مردم ارزش ويژه اي دارد و با پايان گرفتن تعزيه، آن را پاره پاره كرده و هر كدام از افراد، تك هاي از آن را به قصد تبرك برمي دارند.

ابریشم 12-11-2010 05:43 PM

.
تعزيه خوانان براي ترسيم مصائب كربلا و ساير وقايع صدر اسلام، در دو جبهه كاملاً مشخص، اوليا و اشقيا، به ايفاي نقش خود مي پردازند. نوع لباس، رنگ جامه، صوت (موسيقي صدا) مضامين مورد استفاده،همراهي گروه موزيك (طبال، شيپورزن و ني زن) با بازيگر، موضع او را در اين صف حق و باطل روشن مي كند. شهادت خوان به عنوان چهره اي برجسته در گروه موافق خوان به هنگام روبه رو شدن با اشقيا كاملاً حالت حماسي به خود مي گيرد؛ از مكارم اهلبيت سخن گويد؛ نفرت خود را از ستم اعلام مي نمايد؛ امام را با حترام مورد خطاب قرار دهد و چون در مقابل اطفال و زنان حرم قرار مي گيرد با صدايي سوزناك و تأثر برانگيز تكلم مي نمايد. شهادت خوان براي آنكه تماشاگران را با خود همگام نمايد و مظلوميت خود را به اثبات برساند، گاهي با خويشتن سخن مي گويد. در مواقعي با ادوات رزم، مناظر طبيعي و مركب خويش صحبت مي كند و در اين جلوه هنري مي كوشد، پيامي معنادار را به تماشاگر منتقل كند.
روبه روي صف اوليا ، اشقيا قرار دارند. اشقياخوان با صدايي بريده، مطنطن، نعره كشيدن، پاي به زمين كوبيدن، حالت جانيان را به خود گرفتن و در خيام حرم دويدن، نفرت تماشاگران را نسبت به ستمگران برمي انگيزد و ترحم آنان را در خصوص اهلبيت امام حسين(ع) تقويت مي كند. مخالف خوان ضمن آنكه به ميدان رزم مي شتابد و (هل من مبارز) مي طلبد و درنده خويي نقش اصلي خويش را بروز مي دهد، امام را با ستايشي عالي وصف مي كند و ضمن تأييد عظمت و مقام قدسي اهلبيت پيامبر، به حقارت و ستمگري خود و اربابان خويش اعتراف مي كند. شبيه اشقيا ضمن آنكه مي كوشد با جولان دادن اسب در ميدان جنگ، كوبيدن بر طبل شقاوت، هياهوي گستاخانه، مكر وستم گستري خيانتكاران كربلا را در اذهان تداعي كند، حالت هايي را به خود مي گيرد تا به حاضرين القا كند كه او تنها عزادار حسين (ع) است و شبيه شمر بر احوال حضرت عباس گريد ؛ چرا كه او مسلمان است و دوستدار اهلبيت. مخالف خوان بر خود لعنت مي فرستد و اصولاً اشقيا را هم ملامت مي كند و گاه اين شماتت ها به حدي مي رسد كه تعزيه شكل فكاهي به خود مي گيرد. اين گريه ها و ناسزاگويي هاي اشقيا براي آن است كه از نقش اصلي خود فاصله گيرند، چون از درون نفرتي آشكار از ستمگران كربلا دارند و نيز تماشاگران هم از نقش اصلي او دل خوشي ندارند .
در تعزيه، امكانات به سادگي قابل تهيه است و گاهي وسيله اي با اندك تغييري چندين كاربرد دارد. به عنوان نمونه يك صندلي چوبي معمولي گاهي به تخت شاهي تبديل مي شود و در مواقعي از آن به عنوان منبر و خطبه خواني استفاده مي كنند. گاهي مؤذن بر روي آن مي رود و اذان مي گويد. قاصدي كه از شام يا كوفه به كربلا رسد، بجاي رفتن بر فراز ساختماني مرتفع، روي صندلي قرار مي گيرد و نامه اي را براي اهل مجلس قرائت مي كند. شهادت خوان وقتي مي خواهد از مظلوميت و تشنگي كودكان كربلا سخن بگويد، طفلي را در آغوش گرفته و بر روي صندلي رفته و از ناگواري هاي آن كودك با حالتي سوزناك سخن مي گويد. مخالف خوان وقتي به جنايتي دست مي زند و سري را از تن جدا مي كند، تنديسي از سري بريده را به دست مي گيرد و روي صندلي قرار مي گيرد و از جنايت خود و اربابان ستم و نيز اوضاع غمبار شهادت خوان و اهل و عيالش گزارشي ارائه مي دهد. علائم نمادين در تعزيه از جلوه هاي هنري اين نمايش است. لحظه اي كه شهادت خوان كفن بر تن مي كند، زماني است كه مي خواهد به سراي ديگر كوچ كند و كفن نشان از شهادت او دارد. لكه هاي سرخ رنگ روي كفن از شدت جراحات او حكايت مي كند. كاه بر سر ريختن علامت فرا رسيدن زمان اندوه مي باشد. مشك خشكيده، نشانه تشنگي و عطش طفلان است. شاخه اي از درخت نمادي از نخلستان است. طشتي آب، يادآور رودخانه فرات است. گاهي علايم نمادين در رفتار و حركات افراد تعزيه خوان تجلي مي يابد. دست را سايبان چشم قرار دادن، نشان تماشاي صحنه اي شگفت انگيز يا نگريستن بجايي دور است. انگشت بر لب گرفتن، از بهت زدگي حكايت مي كند.

ابریشم 12-11-2010 05:43 PM


كتاب روضة الشهداء

يكي از منابعي كه به مضامين نوحه ها و مرثيه ها راه يافت و منبعي مهم براي تنظيم اشعار شبيه نامه هاي عاشورا تلقي گرديد ، كتاب روضةالشهدا تأليف كمال الدين حسين بن علي واعظ كاشفي (متوفي به سال 910 هجري) مي باشد . وي اين كتاب را به دستور سيد مرشد الدين عبداللَّه معروف به سيد ميرزا داماد سلطان حسين پايقرا تأليف نمود . كتاب مورد اشاره شامل يك پيشگفتار و ده باب است كه هر باب به حالات يكي از انبيا و اوليا و يا افرادي از خاندان عصمت و طهارت اختصاص دارد. باب هفتم تا دهم اين كتاب به حوادث و وقايع كربلا اختصاص يافته است. مرحوم خوانساري در كتاب روضات الجنات در معرفي اين اثر مي نويسد: « ... روضةالشهدا نخستين كتابي است در مقاتل كه به فارسي تصنيف شده ذاكرين مصائب اهلبيت (ع) آن كتاب را تلقي به قبول نموده و در رئوس منابر آن را قرائت مي كردند.» [46]
در واقع چون افرادي بر سر منابر از روي اين كتاب براي مردم مطالبي را در سوگ اهلبيت (ع) مي خوانده اند از آن زمان سنّت روضه خواني - خواندن كتاب روضةالشهدا - مرسوم و متداول گرديد . سعيد نفيسي مي نويسد:« ... ملا حسين كاشفي يكي از معروف ترين دانشمندان زبان فارسي در قرن نهم است . كاشفي در شعر كاشفي تخلص مي كرده است . روضةالشهدا كه معروف ترين كتاب فارسي در واقعه كربلاست و چون مدت هاي مديد آن را بر سر منبر مي خواندند، اصطلاح روضه خواني از نام همين كتاب آمده [است]... [47]
اين كتاب بعدها به عنوان مهم ترين ماخذ مورد مراجعه تعزيه نويسان قرار گرفت و بخش عمده اي از نسخه هاي تعزيه ، تأثير پذيرفته از مندرجات آن است و در مواقعي عين مطالب منثور آن توسط شاعران به صورت نظم درآمده و در تعزيه از آنها استفاده شده است. روي آوردن به اين اثر در اشعار رثايي و سوگواري هاي نمايشي محتوا و مضامين آنها را مورد تأمل و خدشه قرار داد ، چرا كه مطالب روضةالشهدا وقتي به منابع موثق روايي و مقاتل معتبر عرضه مي گردد ، كاملاً رنگ مي بازد و متأسفانه قصه هاي جعلي به آن راه يافته و اين نوشتار را از اعتبار انداخته است. محدث نوري نخستين كسي است كه تحريفات اين كتاب را مورد انتقاد قرار داد و خاطر نشان ساخت دروغ هاي راه يافته بدان همچون داستان عروسي قاسم و ... اولين بار در كتاب اين نويسنده آمده است .[48]
منابع تاريخي مشخص نكرده اند كه مسلك كاشفي چه بوده است . اما از برخي قرائن برمي آيد كه ملاحسين مذهب شافعي داشته است، زيرا چون از امام حسين (ع) نام مي برد ، مي گويد: اميرالمؤمنين و اين رسم متداول در بين سني هاست و شيعيان تنها به علي(ع) اميرالمؤمنين مي گويند. نكته ديگر اينكه نامبرده تفسير مواهب عليه را با گرايش به مذهب تسنن تأليف نمود. شهيد مطهري درباره اين مؤلف و كتابش اين گونه اظهارنظر كرده است:« تاريخش را كه مي خوانيم معلوم نيست شيعه بوده يا سني و اساساً مرد بوقلمون صفتي بوده است ، بين شيعه كه مي رفته خودش را شيعه معرفي مي كرد و بين سني ها كه مي رفته خودش را حنفي نشان مي داده است ... وقتي كه اين كتاب [روضةالشهدا] را خواندم ديدم حتي اسم ها جعلي است ... از وقتي كه اين كتاب به دست مردم افتاد ،كسي تاريخ واقعي امام حسين (ع) را مطالعه نكرد... .» [49]


اکنون ساعت 06:54 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)