پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تاریخ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=25)
-   -   طومار تاریخ (http://p30city.net/showthread.php?t=39490)

behnam5555 07-22-2013 05:16 PM

میدانید چرا فرگون خدمتکار نداشت:
 

میدانید چرا فرگون خدمتکار نداشت:

فرگون زیباترین زن زمانه خویش بود و همسر ملک شاه .
در مجلسی زنانه ، زنی از خاندان نزدیک همسرش گفت :
فرگون زیبا! شنیده ایم هیچ خدمتکار ایرانی به کاخ خویش راه نمی دهی ؟
بانوی اول ایران پاسخ داد : ایرانی خدمتکار نمی شناسم !
آن زن سماجت کرد و گفت : چطور ؟ اعتماد نمی کنید ؟!
فرگون زیبا گفت : من نیازی به کمک دیگران ندارم هم نژادانم را هم برتر از آن می دانم که آن ها را به خدمت بگیرم .
زنان رومی و چینی و یونانی را هم که می بینید پیشکش سرزمین های دیگرند به پادشاه ایران ومن تنها مواظب آنانم تا آسیب بیش تری به آن ها نرسد .
زن دیگری می پرسد : مگر پیش تر چه آسیبی دیده اند ؟
فرگون زیبا می گوید دوری ! دوری از شهر و دیارشان ! این بزرگ ترین آسیب است .
آن زن دست به گیسوی فرگون می کشد و می گوید حالا می فهمم برای چه همه تو را دوست دارند
.

behnam5555 07-22-2013 05:20 PM

سخنان بزرگان جهان درباره کورش بزرگ:
 

سخنان بزرگان جهان درباره کورش بزرگ:
آلبر شاندور فرانسوی -
شاهنشاهی كورش بزرگ :
كورش یكسال پس از فتح بابل برای درگذشت پادشاه بابل عزای ملی اعلام نمود . برای كسی كه دشمن خودش بود . اومطابق رسم آزادمنشی اش و برای اینكه ثابت كند كه هدف فتح و جنگ و كشتار ندارد و تنها به عنوان پادشاهی كه ملتشاو را برای صلح پذیرفته اند قدم به بابل گذاشته است و در آنجا تاجگذاری نمود . او آمده بود تا به آنان آزادی اجتماعی ودینی و سیاسی بدهد . در همین حین كتیبه های شاهان همزمان او حاكی از برده داری و تكه تكه كردن انسان های بیگناه و بریدن دست و پای آنان خبر میدهد .

سرپرسی سایكس -
تا ایران باستان :
در شاهنشاهی كورش زیبایی - مردانگی - شجاعت - قهرمانیت - عدالت به عیان دیده شده است . وی هیچگاه عیاشی

نكرد . كاری كه اكثر بزرگان گرفتار آن بوده و هستند . آزادی هایی كه داشت به هیچ وجه به شخصیت او صدمه نزد و

افكاری داشت كه به راستی متعلق به تاریخ نبوده است

كورش یكی از شخصیتهای بزرگ تاریخ جهان است . او ابتدا پادشاه سرزمین كوچكی بود . ولی پس از مدتی با اراده مصمم

و قلبی آكنده از وطن پرستی امپراتوری را در تاریخ بنا نهاد كه در كل جهان بی سابقه بود . این بدین دلیل بود كه تاكنون

هیچ كشوری نتوانسته بود اینچنین با صلح و احترام به عقاید دیگران كل خاورمیانه را تصاحب كند . او هیچ گاه

خوشگذران و تن آسایی نكرد . هیچ گاه مغرور نشد و همیشه به یاد خداوند خود بود و برای احترام به مزدا حیواناتی را نثار

می كرد . كاساندان دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود كه از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر و اجدادش در

چند نسل شاه پارسیان بودند . كورش در شوخ طبی و انسانیت سرآمد زمان خود بود . من سه بار تا كنون موفق شده ام

آرامگاه این ابر مرد آریایی را زیارت كنم و خداوند را برای این توفیق سپاس میگویم .

هرودوت – تاریخ هرودو ت( 484 تا 425 پیش از میلاد ) :


هیچ پارسی یافت نمی شد كه بتواند خود را با كورش مقایسه كند . از اینرو من كتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تاكردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچگاه به فراموشی سپرده نشود .

كورش سرداری بزرگ بود . در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی می نمودند بعلاوه او به همه مللی كه زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش مینمودند . سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال میكردند.


behnam5555 07-22-2013 05:25 PM

جنگهاي يونان و ايران(جنگهاي مدي)
 

جنگهاي يونان و ايران(جنگهاي مدي)

الف: جنگهاي داريوش

انگيزه هاي جنگ

در زمان شاپور دوم ساساني تهديد هاي اعراب از جانب بحرين و گاهي بين النهرين به جايي رسيد كه حتي تيسفون درتيررس اعراب قرار گرفت. در صورتي كه اعراب همچين قدرتي نداشتند،بلكه از جانب روم به عنوان مزدور تحريك و تجهيز مي شدند تا از فشار ايرانيان عليه روم كاسته شود.شاپور به قدري به مسئله اعراب درگير بود كه تقربيا براي اولين بار تاريخ ايران به طور جدي فرمان تاسيس نيروي دريايي از طرف وي صادر شد.
شاپور تصميم گرفت،نخستين جنگ خود را با روم شروع كند،ولي با اعلامرضايت مشاوران خود روبرو شد.وي به مشاوران گفت جنگ بات رو م دو نتيجه دارد:اول اينكه بحران و نارضايتي عمومي از جنگ پر هزينه با اعراب دچار فراموشي خواهد شد.دوم اينكه جنگ جديد جلوي شورشهاي داخلي را خواهد گرفت و توجه مردم به بحران خارجي معطوف مي شود.
جامعه شناسي جنگ عوامل مختلفي را به عنوان انگيزه هاي اصلي جنگ مطرح ميكند.غنيمت و غارت-بيگانه ترسي - خود نمايي و غرور-تلافي و غيره.اما پنهاني ترين انگيزه جنگ براي صاحبان قدرت،سركوب رقباي داخلي وخارجي به عنوان عوامل تهديد كننده قدرت است كه باعث مي شود آنان براي حفظ خود دست به نمايش قدرت بزنند.در عهد باستان دولتها درپي جهان گشايي كسب باج و خراج بودند .اما در دوران مياني (قرون وسطي)جنگ ديني بود. ولي در عصر جديد و پس از شكل گيري ملت-انگيزش حسن ناسيوناليستي و برتري قومي ،نژداي داشته،اما امروزه گسترش دموكراسي بهانه جنگ شده است.
اما جنگ تابع هر محركي باشد ذووجهين است:يكي ويراني و ديگري بيداري.

2.ريشه هاي جنگ

ايران قدرتمندترين ونزديكترين همسايه يونان بود.طبيعي بود كه اين همجواري ،برخوردهاي نظامي را در پي داشته باشد.در دوره هووخ شتره پادشاه نامدار مادي نخستين جنگ ميان ايران و ليديه به پيروزي مادها ختم شد.
تاسيس امپراتوري هخامنشي ، توسط كوروش موجب اتحاد ليديه –بابل و مصر شد.منتهي اين اتحاد عملي نشد و ليديه به تصرف كوروش در آمد.پيروزي كوروش و همسايگي او با آتن و اسپارت كه متحد ليديه و در جنگ با كوروش بود، موجب نگراني اين دو شهر-دولت شد. سارد پايتخت ليديه ثروتمندترين پايتخت جهان در زمان خود بود.
كوروش به دليل حمايت آتن از ليديه ، كلني نشينهاي يوناني آسياي صغير و برخي از جزاير يوناني را تصرف كرد و اداره آنها را به فرماندهان پارسي واگذار كرد.
كمبوجبه پس از تصرف مصر به ايران بازگشت و داستان بردياي دروغي اتفاق افتاد.اين حادثه نخستين بحران جانشيني كه بحران مشروعيت را نيز به همراه داشت در امپراتوري هخامنشي بوجود آورد.گرچه داريوش با قدرت تدبير بحرانها را مهار كرد، اما يكپارچگي نظام سياسي هخامنشي در نهان بهم ريخت و پس از داريوش و ناكامي او در حمله به يونان،ظهور پيدا كرد.
حمله داريوش به مصر در واقع نمايش قدرت بود.اين لشكركشي منافعي براي ايران نداشت. زيرا خروج مصر از قلمرو امپراتوري ،قطعا موجب تزلزل پادشاهي داريوش مي شد.
هنگامي كه كوروش ،كشور ليدي را تصرف كرد و كوچ نشينهاي يوناني آسياي صغير را به اطاعت وا داشت،اين كوچ نشينها به پرداخت خراج مجبور شدند،ولي حكومت در دست خود آنان باقي ماند.منتهي پس از مدتي روح آزاديخواهي ، آنان را به قيام عليه پارسيان وا داشت. در سال 499ق.م مليت و پس از آن تمام شهرهاي ائوليد-ايوني و دوري عليه پارسي ها شوريدند و از يونانيان اروپايي كمك خواستند.اسپارت از دخالت در اين كار امتناع ورزيد، ولي آتن بيست وپنج كشتي به كمك آنان فرستاد.آتني ها و احالي ايوني به جانب سارد رفته پس از تصرف شهر ،آن را آتش زدند.
پارسي ها كه غافلگير شده بودند به جمع آوري قوا پرداختند.يوناني ها را عقب راندند و سپس از نو شهرهاي ياغي را مطيع كردند.ظرف مدت 4سال اين كار انجام گرفت.اين كار به نظر داريوش كافي نبود.دراين راه تحريكات مردونيوس ،داماد داريوش و هي پياس پناهنده يونان كه اميد رسيدن به مقام جباري آتن راداشت، مؤثر افتاد واين جنگها به «جنگهاي مدي»شهرت پيدا كرد. تا قرن 6ق.م يونانيان بر بخش وسيعي از آسياي صغير و مناطق ايوني مهمترين مراكز بازرگاني ميان شرق و غرب مسلط شدند.يكي از بزرگترين رقباي يونانيان در بازرگاني دريايي ، فنيقي ها بودندكه بدون جنگ ، پايگاه هاي دريايي خود در درياي اژه را به يونانيان واگذار كردند.
در اواسط قرن6 قلمرو كرزوس (پادشاه ليديه) به تصرف كوروش درآمد و كلني نشينها زير فرمان ساتراپ هاي ايران ،خراج و ماليات به دولت هخامنشي مي پرداختند.به اين ترتيب اداره امور بازرگاني و كشتيراني به دست فنيقي ها افتاد. كوروش با دادن اين باج به فنيقي ها مي خواست از تجربيات و تجهيزات آنان در لشكركشي دريايي به مصر استفاده كند.10سال پس از تصرف مصر به دست كمبوجيه ،داريوش به بيزانس كه درياي سياه را به روي تجارت يونانيان مي گشود، حمله وآنان را به كلي از اين منبع غني محروم كرد.

ب)لشكر كشي داريوش به آسياي صغير

حمله داريوش به يونان در تاريخ جهان از اهميت فراواني برخوردار است،زيرا تا حدود زيادي در مسير تاريخ اثر گذاشت.ريشه ي اين جنگ را در پيچيدگي هاي سياسي و بازرگاني شهر-دولتهاي آسياي صغير به عنوان مراكز عمده تجارت جهان آن روز جستجو كرد.
داريوش در اين تاريخ ،سفرايي را مامور كرد تا از آتن و اسپارت قول اطاعت بگيرند، ولي يونانيان ماموران را كشتند. اين اقدام از يك طرف آتن و اسپارت را باهم عليه ايران متحد كرد و از سوي ديگر راهي براي داريوش غير از حمله با آتن باقي نگذاشت. در سال500ق.م پارس ها كوشيدند بزرگترين و ثروتمند ترين جزيره سيكلادها (ناكزوس)را تصرف كنند. ابتكار اين لشكر كشي با آريس تاگور بود،ولي نتوانستد آنجا را تصرف كنند.به عقيده هرودوت اين امر باعث شد تا آريس تاگور به داريوش خيانت با مردمان شهرهاي ايوني برضد او برانگيزند. هنگام اردوكشي داريوش عليه سكاها، ناوگان ايوني درصدد برآمد تاپلي كه روي دانوب زده بودند را ويران سازند ولي كلني نشينها موافقت نكردند.سكاها كه هيچ اميدي براي پيروزي نمي ديد،تقاضاي كمك كرد و به اين ترتيب جنگ ميان ايران و يونان آغاز
شد.
تنهاآتن بود كه بر اثر سلطه دريايي پارس منافع تجاري او به خطر مي افتاد .20كشتي فرستادو 5كشتي ديگر از طرف شهر-دولتهاي مستقل آسياي صغير اعزام شد.از اين رو شورشيان با وجود موفقيت نخستين (تصرف سارد) ببه علت فقدان كمك مؤثر از جانب يونانيان اروپايي ، خود را كاملا تنها يافتند.همين پراكندگي قدرت و رواج بي اخلاقي سياسي ميان جبارهاي آسياي صغير به داريوش اجازه نميداد تا يك استراتژي كلان منظمي را طراحي كند.

ج)نخستين لشكر كشي داريوش به يونان(492ق.م)

در نخستين مرحله ،داريوش ازرفتن به جنگ خودداري و فرماندهي آن را به دامادش مردونيوس داد.وي براي جلب توجه كلني نشينهاي يوناني،به همگي حكومت دموكراسي اعطا كرد و بخشي از خراج و ماليات سالانه آنان را بخشود و تا تراكيه پيشروي كرد(492).ولي ظاهرا به دليل بي نظمي و يا وزيدن طوفان ، كشتيهاي ايراني(فنيقي)دچار آسيب شدند و مردونيوس كه زخمي شده بود از پيشروي باز ماند. شكست مردونيوس آنچنان وخيم نبود كه پارسي ها را نااميد كند،زيرا به فرمان داريوش ،دامادش به تمام شهرهاي يوناني سفيراني در طلب آب و خاك فرستادكه اصطلاحي حاكي از تسليم شدن بود كه برخي از دولت-شهرهاي يوناني كه داراي نظام اوليگارشي بودند و اشراف آنان از قيام توده ها وحشت داشتند، برتري پارس را قبول كردند.تنها آتن و اسپارت از تسليم در مقابل ايران خودداري كردند و حتي سفراي ايراني را كشتند.اين اقدام راهي جز جنگ براي داريوش باقي نگذاشت.
بدين سان در آتن بازرگانان و صنعتكاران به رهبري تميستوكل و مالكان اراضي به رهبري ميلتياد و نيز در اسپارت اشرافيت حاكم آن ديار، مصمم بودند كه به حمله پارسها پاسخ دهند. مردم آتن، هجوم پارسها را به مثابه يك مصيبت بزرگ و مرگ دموكراسي تلقي مي كردند. از اينرو در نظر آتنيان اين جنگ ملي بود كه به خاطر نجات كشور و فرهنگ آن انجام ميگرفت.به اين ترتيب يك خيزش بزرگ ميهني، قشرهاي گوناگون مردم آتن را برانگيخت.

د)دومين لشكر كشي داريوش به يونان(490ق.م)
جنگ ماراتن


در سال 490 قشون داريوش تحت رهبري يك نفر مادي به نام «داتيس»از راه دريا و از مسير جزاير سيكلاد مستقيما به طرف آتن حركت كرد. اين لشكر كشي 18 ماه پس از اردوكشي اول رخ داد و پياده نظام پارس تحت رهبري «ارتافرن» بود و هي پياس تبعيدي آتن ، مقام مشاور و راهنما را داشت.ضمنا يكي از دلايل اتحاد يونانيان عليه ايرا ،حمايت ايران از هي پياس ، منفور آتني ها بود. پارسي ها كه مستقيم به سوي جزاير سيكلاد پيش مي رفتند، در نزديكي جلگه «ماراتون»پياده شدند.بنا به پيشنهاد هي پياس پارسيها ميخواستند در دشت ماراتون،از سواره نظام خود بهره بگيرند.يونانيان كه از حمله ايران غافلگير شده بودند به شدت دچار هراس شدند.
اسپارت با بي ميلي خود را آماده كرد.شهر كوچك پلاته اعلام آماده باش داد و عده زيادي از اهالي را اجبارا به ماراتون فرستاد.يونانيان در جنگ ماراتون بيست هزار مرد جنگي داشتند،در حالي كه سپاه ايران تقريبا يكصد هزار نفر بودند. فرماندهي سپاه يونان با آريستيد و ميلتياد رؤساي دو حزب بود.سپاهيان ايران به عنوان سياهي لشكر حضور داشتند.
جنگ در خشكي و دريا با پيروزي يونانيان خاتمه يافت.در اين جنگ ميلتياد قهرمان ملي،به دليل برداشتن زخم كشته شد و اما قهرمان ديگر،تميستوكل رئيس حزب دريايي و رجل سياسي،اينك در صدد بود كه نفوذ سياسي خانواده هاي اشرافي را براندازد و قدرت دريايي آتن را براي يك جنگ انتقام جويانه احتمالي از طرف ايران تقويت كند.مقاومت حزب اراضي با تبعيد آريستيد در هم شكست و در اثر كوشش هاي تميستوكل آتنيان ظرف دو سال 200كشتي جنگي به آب انداختند.به اين ترتيب آتن به يك قدرت دريايي و سپس با بازپس گيري شهر-دولتهاي آتن آسياي صغير و جزاير درياي اژه(سيكلادها)، به يك امپراتوري تبديل شد.

هـ)لشكركشي خشايار به يونان(480ق.م)

در سال 480 ده سال پس از نبرد ماراتون و چهار سال بعد از مرگ داريوش، جنگ گسترده تري به فرمان خشايارشا فرزند داريوش عليه يونان شروع شد.اردوكشي خشايارشا با تمهيدات و برنامه هاي دقيقتري آغاز شد.وي براي تضمين عمل آزادي نيروي ناوگان خود،در پهناي برزخي كه شبه جزيره«آكته» را به قاره وصل مي كرد،به حفر كانالي اقدام كرد. اين ترعه كه توسط متخصصان مصري و فنيقي با هنرمندي ساخته شده بود، چنان وسيع بود كه دو كشتي جنگي به راحتي از كنار هم عبور مي كردند. در مسير لشكركشي انبار علوفه و مراكز چاپار تاسيس شد. خشايارشا محل استقرار و تجمع نيروهاي خود را شهر كاپادوكيه درآسياي صغير انتخاب كرد. روي رودخانه ها و حتي روي بغار هلس پونت(داردانل) پل هاي متحرك نصب كردند. خشايارشا طي چندين سال سپاهيان بي شماري از اقوام مختلف به خدمت گرفت.يكي از دلايل ناكامي داريوش و به ويژه خشايارشا، همان تنوع و تعداد افراد با ناهماهنگي هاي فرهنگي و عدم رغبت به جنگ و پيروزي بود.
در پاييز سال 480 پارسي ها كه همان مسير مردونيوس را در پيش گرفتند، از طريق شمال يونان و در طول سواحل تراكيه به سمت آتن حركت كردند. آغاز جنگ براي يونانيان مصيبت بار بود.يونانيان نتوانستند دشمن را در برابر سدهاي طبيعي متوقف سازند.بر اساس يك افسانه، يك مزدور محلي، ايرانيان را از طريق كوره راههاي كوهستاني به پشت گردونه ترموپيل هدايت كرد.خشايارشا در راّس ارتش زميني »به اوتي»و«آتيك»را اشغال كرد.
به اين ترتيب آتن به دست .پارسي ها افتاد وپس از غارت آن را به آتش كشيدند و اكروپل را كه پرستشگاه معتبري بود نيز به آتش كشيدند. مردم آتن به جزيره «سالامين» پناه بردند.
در اين موقع نيروي دريايي آتن در دماغه «آرتمي زيوم» توانست ايرانيان را شكست دهد.زير نظر تميستوكل جنگ جديدي در سالامين رخ داد و طي يك نبرد دريايي پيرامون جزيره سالامين سرنوشت جنگ معلوم شد. علت پيروزي يونانيان، داشتن كشتيهاي كوچك و سبكي بود كه مي توانست به راحتي مانور دهد.
در سال 487 ميان پوليس هاي يوناني و جزاير آسياي صغير تحت رهبري آتن اتحادي به نام «سيماخي دلوس» منعقد شد. در سال 470 سيمون سردار آتني و نماينده شوراي متحدان، ايرانيان را از كرانه هاي تراكيه دور كرد و تمام شهرهاي يوناني وابسته به ايران را به اتحاد خود درآورد و بقاياي ايرانيان را شكست داد. خشايارشا پس از اين شكست در دربار منزوي شد و در سال 465 به دست فرزندش مهرداد و رئيس گارد سلطنتي، اردوان كشته شد. پسر ديگر او اردشير دراز دست دنباله جنگ را با يونان ادامه داد. در سال 459 آتنيان درصدد برآمدند تا مصر را ياري دهند و بهترين كشتي ها و سربازان خود را به كمك آنان فرستاد، ولي پارسها قبطي ها را به سختي شكست داد و ناوگان كمكي يوناني درهم شكسته شد. اين واقعه منجر به انعقاد قرارداد «صلح كيمون» در عصر اردشير دراز دست بر سر جنگ مصر شد.
وقتي اوضاع مصر آرام شد، آتني ها بر جان و استقلال خود بيمناك شدند. بنابراين به مفاد قرارداد كيمون تن دادند. شرايط قرارداد به شرح زير بود:

جزاير قبرس كه متعلق به آتن بود، به پارسي ها واگذار شد..1
2. آتني ها متعهد شدند با اسلحه وارد متصرفات پارس در آسياي صغير نشوند به شرط دادن خودمختاري به شهر- دولتهاي آسياي صغير

behnam5555 07-22-2013 05:34 PM

وصیت بزرگ مرد تاریخ ایران وجهان ومرگ آن بزرگوار:
 

وصیت بزرگ مرد تاریخ ایران وجهان ومرگ آن بزرگوار:

چگونگی سالهای آخر سلطنت کورش بر هیچکس روشن نیست و ما هرگز به طور دقیق نخواهیم دانست که آن پادشاه بزرگ هخامنش چگونه وبه چه طریق از دنیا رفته است.مرگ او همچون تولدش متعلق به تاریخ است.
در عصر هرودوت نقل قولهای مختلفی درباره حیات قهرمان ما درافواه شایع بود.
برای کسی که همواره باقیست چه اهمیتی دارد که مولفان قدیم در این باره اتفاق نظر نداشته باشند.کارهای بزرگ این فرمانروا ونبوغ ذاتی او بر قرنی که در
عین حال از لحاظ کارهای انسانی غنی است سایه افکنده اند.
مادر برابر این قرن پارسی که ناگهان از اعماق آسیای پهناور سربرآورد"آسیایی که آن همه تمدن در خود داشت"ودر برابر این دنیای حیرت انگیز که در طول
یک قرن زادن وبزرگ شدن شهرهایی چون آتن و پرسپولیس رابه چشم خوددید.با شور وشوق سر فرود می آوریم.
_اینک برای خوانندگان خود متنی راکه گزنفون درباره کورش بر جای گذاشته در اینجا میاوریم.(البته ناگفته نماند هرودوت نیز مطلبی را برای ما باز گومیکند که من از گفتن آن برای شماها خودداری میکنم.چون هرودوت بسیار
تعصبانه برخورد کرده است.وبازگو کردن این مطلب از حوصله شخص من خارج است)
آنچه گزنفون درباره مرگ این بزرگ مرد تاریخ می نویسد چنین است؟
کورش که اکنون بسیار پیر شده بود برای هفتمین بار پس از ارتقا به مقامامپراطوری به پارس رفت.در آنجا قربانیهای معمول را به جا آورد وبر طبقعادتی که داشت هدیهایی ما بین کسان مورد لطف وعنایت خود توزیع کرد.سپس
در حالی که در کاخ خود به خواب رفته بود خوابی دید به این شرح:بنظرش آمدکه موجودی فراتر از آدم به اونزدیک می شود وبه اومی گوید خودت رااماده کن کورش چون باید نزد خدایان بروی.وکورش از این سخن دریافت که پایان
عمرش نزدیک است.این بود که بیدرنگ حیوانهایی را برای قربانی برگزیدوآنهارابر طبق آداب ورسوم معمول در نزد پارسیان روی قله تپه هادر راه خورشیدوخدایان دیگر قربانی کرد.پس از انجام آن قربانیها کورش فرزندان خود و بزرگان پارس را به دور خویش گرد آورد و این سخنان راخطاب به ایشان ادا کرد:ای بچه های من"اینک كه من به آخر عمر خودرسیده ام واین نکته كه از روی
نشانه های مسلمی فهمیده ام.وقتی که من دیگر وجود نداشتم شما در من به چشم یک انسان خوشبخت بنگرید.و این احساس در همه کرده های شما ودر
همه گفته هایشان مشهود باشد.من دوستان خود رانیکیها واحسانهایی که درحقشان کردم خوشبخت دیده ام و دشمنانم را با دست خود به بندگی کشیده ام.
میهن من چیزی به جز ایالت کوچک حقیر از آسیا نبود و من اینک آن را در میانهمه کشورهای بزرگ و مفتخر بر جا می گذارم. ازهمه فتوحاتی که کرده ام حتییکی نیست که من آن را نگاه نداشته باشم. لیکن هر چند که در گذشته همهآرزوهای خود را برآورده دیده ام ،ولی همیشه از این ترسیده ام که حادثه اسف انگیز و ناگواری را ببینم،یا بشنوم،یا از آن رنج ببرم،وهمین ترس همواره مانع
شده است از اینکه زمام اختیار خود را بی هیچ ملاحظه ای به دست کبر وغروریا به دست عیش و شادی نا معقولی رها کنم.لیکن اکنون که رو به مرگ می روم شما فرزندانم راکه خدایان به من عطا فرموده اند در قید حیات بر جا می گذارم ،همچنین میهنم را و شما و دوستانم را خوشبخت می گذارم. ضمنا به طورصریح هم باید بگویم که سلطنت را برای که برجا میگذارم تا برسر آن نزاع بین
کسان در نگیرد.البته من شما دو پسرم را با مهر و محبتی یکسان دوست می دارم و لیکن حضور در شورا و اداره امور و انجام همه اقذامات مفید به فرزندارشدم تعلق دارد.من به وسیله همین میهن پرورش یافته ام،میهنی که که از آن
من و از آن شماست.ونه تنها به برادران بلکه به همه شهروندان مسن تر نیزتعلق دارد. و شما نیز ای فرزندانم ، من خودم از همان دوران کودکی تربیت کرده ام و به شما آموخته ام که پیرمدان را محترم بشمارید و کاری کنید که کسانی ازخودتان جوان تر به شما حرمت بگذارند.
هان،ای کمبوجیه،من سلطنت را به تو می گذارم،و تو ای تانااوکسارس(بردیا)،حکومت کشور مادو ارمنستان را به تومیدهم،تو خود ای کمبوجیه ، میدانی کهاین عصای زرین نیست که تاج و تخت پادشاهی را نگاه می دارد . بلکه دوستانوفادار عصایی واقعی تر و مطمئن تر برای پادشاهان هستند؛ولی تو خیال نکن که آدمها ذاتا وفادارند.تو ای تانااوکسارس(بردیا)،باید در فرمانبرداری از برادرت
چنان چست و آماده باشی که هیچکس در این راه به پایت نرسد،ودر کمک کردن به او از تو شتاب زده تر کسی نباشدٍ؛چون هیچکس از رفاه وسعادت و خطراتی
که وی را تهدید کندبه قدر توسود یا زیان نخواهد دید.
شمارا به نام خدایان وبه نام اجدادم سوگند میدهم،ای فرزندان من،که اگرمیخواهید خاطره مرا با حرمت و عزت داشته باشیم نسبت به هم به خوبی وخوش رفتار کنید،چون شما بیشک مطمئن نیستید از اینکه من وقتی این زندگی انسانی را به پایان آوردم،دیگر چیزی نخواهم بود هرگز فراموش نکنید که قربانیان قاتلان خود را دنبال میکنند،والهه های انتقام جو همیشه به کمک ایشانخواهند آمد.وشما خیال میکنید که حرمت مردگان وقتی ارواحشان از هر قدرتی عاری شده باشد همیشه بر جا خواهد ماند.از خدایانی بترسید که جاودانی هستند
هر چیزی را میبیند هر کاری که مي خواهندمیتوانند بکنند،ودرر دنیا نگهدار نظم ونسقی هستند که خدشه ناپذیر،فنا ناپذیروشکست ناپذیری است وزیبایی و
عظمت آن به وصف در نمی آید . و شما ای پسران من،وقتی من مردم جسدم رانه در طلا بگذارید و نه در نقره بلکه آن را هر چه زودتر به خاک بسپارید.وقتی
هم خویشتن را به حجاب مرگ پوشاندم از شما پسران عزیزم خواهش میکنم نگذارید هیچ کس حتی شما جسدم را ببینید. تنها کاری که میکنید همه پارسیان
و همه متحدان را بر سر گور من بخوانید تا به من تبریک بگویند از اینکه از آن پس در امن و امان خواهم ماند و دیگر هیچ درد و رنجی نخواهم کشید .
وقتی کورش این سخنان را ادا کرد به همه کسانی که در دور و برش بودند دست داد ، حجاب به روی خود کشید و جان داد.
زن کوروش ،کاساندان،دختر فرماسب و از دودمان هخامنشی به او پنج فرزندداده بود:دو پسریعنی کمبوجیه و اسمردیس(بردیا)و سه دختر. از آن پس کمبوجیه شروع به سلطنت کرد.

behnam5555 07-22-2013 05:46 PM

داستان سيزده بدر:
 

داستان سيزده بدر:

سيزدهمين روز از سال جديد فرا رسيد و مردم چونان رسم پيشينيان براي بدر کردن سيزده نحس سال‌شان به طبيعت مي‌روند تا سيزده‌بدر کنند. اين رسم هرسال در ايران برگزار مي‌شود اما هنوز بحث‌هاي زيادي پيرامون نحوست سيزدهم فروردين و يا نحس بودن عدد سيزده وجود دارد. با اين‌حال گفته مي‌شود که در ايران باستان هيچ يک از اعداد نحس و بد شوم نبوده و هر روز ماه به يک نام زيبا خطاب مي‌شده است.
در فرهنگ ايراني، هيچ يک از روزهاي سال «نحس» و «بديمن» يا «شوم» شمرده نشده، بلکه چنانچه مي دانيم هر يک از روزهاي هفته و ماه نام هايي زيبا و در ارتباط با يکي از مظاهر طبيعت يا ايزدان و امشاسپندان داشته و دارند، و روز سيزدهم هر ماه خورشيدي در گاهشماري ايراني نيز «تير روز» نام دارد که از آن ِستاره ي تيشتر، ستاره ي باران آور است؛ و نياکان ما از روي خجستگي، اين روز را براي نخستين جشن تيرگان سال، انتخاب کرده اند.
همچنين در هيچ يک از متون کهن و هيچ دانشمند و نويسنده‌اي، از اين روز به بدي ياد نکرده‌اند بلکه در بيشتر نوشتارها و کتاب‌ها، از سيزدهم نوروز با عنوان روزي فرخنده و خجسته نام برده اند.

براي نمونه کتاب «آثار الباقيه» جدولي براي سعد و نحس بودن روزها دارد که در آن جدول در مقابل روز سيزدهم نوروز کلمه «سعد» به معني نيک و فرخنده آورده شده است.

اما پس از حمله اعراب به ايران از اين رو که اعراب هفت روز در هر ماه را نحس مي دانستند و سيزدهمين روز از هرماه نيز جز اين روزها بوده، روز سيزدهم فروردين را هم نحس خواندند.

از سويي ديگر پس از نفوذ فرهنگ سامي نوبت به رخنه فرهنگ اروپايي در زمان حکومت صفويان رسيد که در اين فرهنگ نيز عدد 13 را نحس مي دانستند، و هنوز هم با پيشرفت هاي علمي و فن آوري پيشرفته اروپا، اين خرافات عميقا در دل بسياري از اروپاييان وجود دارد که در مقايسه با خرافات شرقي، شمارگان آن ها کم نيست و مثال هاي بسيار ديگري مانند «داشتن روزي بد با ديدن گربه ي سياه رنگ»، «احتمال رويدادي شوم پس از رد شدن از زير نردبام» يا «شوم بودن گذاشتن کليد خانه روي ميز آشپزخانه»، «خوش شانسي آوردن نعل اسب» و بسياري موارد خرافي ديگر ديده مي‌شود.

اما تنها چيزي که در فرهنگ ايراني مي توانيم درباره عدد سيزده پيدا کنيم، «بد قلق» بودن عدد 13 به خاطر خاصيت بخش ناپذيري آن است. به قول "ويل‌دورانت" از آنجا كه دوازده عددي بوده كه به 2 و 3 و 4 و 6 بخش‌پذير بوده و عدد كاملي به شمار مي‌آمده و درست بعد از آن عدد سيزده است كه به هيچكدام از آن اعداد بخش پذير نيست، نحس شده است. از سوي ديگر مسيحيان؛ يهوداي خيانت‌كار را سيزدهمين آن دوازده نفر مي‌دانند.

از سوي ديگر گفته مي‌شود که عداد خدايان در يونان باستان دوازده بوده اما وقتي سيزدهمي وارد مي‌شود يكي از آنها را مي‌كشد و خود به جاي او مي‌نشيند و از آن به بعد همه چيز به هم مي‌ريزد و اوضاع خراب مي‌شود.

سيزدهم فرودين ماه که تير روز نام دارد و متعلق به فرشته يا امشاسپند يا ايزد سپند (مقدس) و بزرگواري است که در متون پهلوي و در اوستا تيشتر نام دارد و جشن بزرگ تير روز از تير ماه که جشن تيرگان است به نام اوست.

فروردين ماه هنگام جشن و سرور و شادماني و زمان فرود آمدن فروهرها است؛ از سوي ديگر تير روز از اين ماه نخستين تير روز از سال است که در ميان ايرانيان باستان بسيار گرامي بوده و پس از دوازده روز جشن که يادآور دوازده ماه سال است، روز سيزدهم را پايان رسمي روزهاي جشن نوروز مي دانستند و با رفتن به کنار جويبارها و باغ و صحرا و شادي کردن، جشن نوروز را با شادي به پايان مي‌رساندند

همانطور که پيشينه ي جشن نوروز را از زمان جمشيد مي دانند درباره ي سيزده به در (سيزده بدر) هم روايت هست که : «جمشيد، شاه پيشدادي، روز سيزده نوروز را در صحراي سبز و خرم خيمه و خرگاه بر پا مي کند و بارعام مي دهد و چندين سال متوالي اين کار را انجام مي‌دهد که در نتيجه اين مراسم در ايران زمين به صورت سنت و آيين درمي آيد و ايرانيان از آن پس سيزده بدر را بيرون از خانه در کنار چشمه سارها و دامن طبيعت برگزار مي کنند ...»

اما براي بررسي ديرينگي جشن سيزده بدر از روي منابع مکتوب، تمامي منابع مربوط به دوران قاجار هستند و گزارش به برگزاري سيزده به در در فروردين داده‌اند، از همين رو برخي پژوهشگران پنداشته اند که اين جشن بيش از يکي دو سده ديرينگي ندارد.

از سوي ديگر مراسم مشابه‌اي که به موجب کتيبه‌هاي سومري و بابلي از آن آگاهي داريم، آيين هاي سال نو در سومر با نام «زگموگ» و در بابل با نام «آکيتو» دوازده روز به درازا مي کشيده و در روز سيزدهم جشني در آغوش طبيعت برگزار مي شده. بدين ترتيب تصور مي شود که سيزده بدر داراي سابقه اي دست کم چهار هزار ساله است.

اما درباره نحسي روز سيزده و سيزده‌بدر «ميرجلال‌الدين كزازي» مي‌گويد:« اين جشن و آيين از آن روي نزد ايرانيان پايدار برگزار مي‌شود كه ماه فروردين، ماهي‌ست سپند و گرامي. زيرا هم سال نو با آن آغاز مي‌شود و هم بهار كه خجسته‌ترين رويداد كيهاني و گاهشمارانه كه حراج‌مندي بهاري (اعتدال ربيعي) است در نخستين روز از آن روي مي‌دهد، هنگامي كه خورشيد به باره بره (برج حمل) مي‌رسد. سيزدهمين روز اين ماه روزي‌ست كه ديگرگون شمرده مي‌شود. ايرانيان اين روز را خجسته نمي‌دارند و آن را به فال نيك نمي‌گيرند. پس از آن روي كه از بيشگوني اين روز بركنار بمانند به دامان دشت و دمن پناه مي‌برند و مي‌كوشند كه اين روز را بام تا شام در دامن سبزه و درخت و در كنار آب روان بگذرانند، زيرا در باورشناسي ايراني، سبزه و آب بسيار خجسته هستند و پديده‌هايي پاك و اهورايي. ما اين هر دو را در خوان آييني نوروز نيز باز مي‌يابيم. يكي از بايسته‌هاي اين خوان يا هفت نملاد نوروزي كه هفت سين ناميده مي‌شود، سبزه است. افزون بر آن همواره جامي پر از آب نيز بر اين خوان نهاده مي‌شود كه سيبي سرخ يا ماهي‌اي سرخ و خرد در آن شناورند. يكي از رسم و راه‌هاي سيزده ‌به‌در آن است كه سبزه خوان نوروزي را ايرانيان به همراه مي‌برند تا آن را به آب روان بسپارند. پيوند اين دو كه هر دو همايون و بشگون هستند، خجسته و فرخنده است. ايرانيان بدين شيوه مي‌كوشند كه خود را از گزند گجستگي سيزدهمين روز از نوروز و فروردين‌ماه برهانند تا سالي يكسره خرم و خجسته در پيش داشته باشند.»

همچنين كتايون مزداپور نيز درباره ريشه‌هاي اين روز توضيح داد:« در نوروز، دوازده روز به نشانه دوازده ماه جشن گرفته مي‌شود و آخرين روز آن كه روز سيزدهم است، آشوب زمانه فرا مي‌رسد و مردم براي آنكه اين آشوب را برهانند، به طبيعت مي‌روند.»

مزداپور درباره ريشه‌هاي راه و رسم سيزده‌ به‌در به ميراث خبر گفت:« دكتر ارفعي مفصلا در‌باره اسناد و مدارك به‌جا مانده از نوروز گفته است. از نوروز در اسناد و مدارك بين‌النهريني چيزهايي به‌جا مانده است كه قدمت آن نشان مي‌دهد. البته در ايران اين رسم ماندگار مانده و امروز نيز جشن نوروز در آن گرفته مي‌شود.»

همچنين آرش نورآقايي که تحقيق بسياري روي اعداد انجام داده است مي‌گويد: «13 نزد اغلب ملل، نحس، شوم و نامبارك شمرده مي‌شود و در طول قرن‌ها سعي شده از استفاده از اين عدد پرهيز شود. اما عدد 13 سكه‌اي است كه دو رو دارد و در واقع يك نوشدن و زايش دوباره را تداعي مي‌كند. مي‌دانيم كه سيستم شمارش در برخي از نقاط دنياي باستان دوازده دوازدهي بوده، بنابراين عدد سيزده مي‌تواند مفهوم پايان يك دوره و شروع دوره‌اي جديد را تداعي كند.»


behnam5555 07-22-2013 05:50 PM

هنر ايران
 

هنر ايران

http://farhangedefa.ir/images/Pictures/22.jpg
سیر تکاملى هنر ایرانى را در ریشه حوادث تاریخى این کشور مى توان یافت.
بنظر مى رسد که آب و هواى متفاوت ایران اثر خود را بر ساکنان اولیه این سرزمین در پیدایش هنرهاى گوناگون در دوره هاى تاریخى گوناگون داشته است.
کوهها , صحراها و پدیده طبیعى ایران هستند که از میان آنها دسته هاى هنرى گوناگون زمانهاى قدیم به پا خواسته اند فلات ایران باقیمانده کوههاى قدیمى محل سکناى آریانهاى اولیه به قدمت ده هزار سال پیشین بوده است.خانه ها قدمتى بین 6 تا 8 هزار سال دارند. بقایاى این آثار در دو دامنه کوه ایران با سلسله جبال البرز و زاگرس قرار دارند حفارى هاى باستان شناسان در این دو منطقه ,‌ آثار هنرى بسیار مهمى مشتمل بر نقاشى هاى غارنشینان , لوازم خانه و ابزار فلزى , سفالى ابزار جنگى مى باشد.

هنر ایران مستقل از مکان و زمان پیدایش منعکس کننده روحیه و تمایلات ایرانى ها مى باشد و تنوع آثار هنرى است نشان مى دهد ایرانیان باستان , در مناطق مختلف مهارت هاى بالایى داشته اند.
کوههاى زاگرس مرکز عشایر گوناگون بوده است. بدون شک بیشتر عناصر فلزى هزاره دوم که امروزه مشهود هستند در نواحى لرستان بوده است مقادیر متنابهى از این آثار در موزه فرهنگى باستانى لرستان در معرض دید قرار دارد دیگر منطقه کوهستانى ایران که در تاریخ هنر ایران بسیار مهم مى باشد و آثار هنرى بسیار مهمى در دامنه آن پیدا شده ؛ سلسله جبال البرز مى باشد. دامنه شمالى این رشته کوه , مازندران و گیلان , محل سکناى نژادهاى قدیم ایران مى باشد.
ظروف فلزى اولیه از جنس مارلیک در تپه اى به همین نام در رودبار در منطقه گیلان , متعلق به سه هزار سال قبل از میلاد مسیح مى باشد. این ظروف که از طلا و نقره و فلز ساخته و آراسته شده اند , معرف نژادى هستند که باستان شناسان اعتقاد دارند که با گروه هند و اروپایى – مستقر در فلات ایران , امپراطورى قدرتمند مادها را در اول هزار قبل از میلاد پایه گذارى کردند.
در کناره انتهایى صحراى ایران نزدیک کاشان – در ناحیه اى بنام سیالک , ردپاى اولیه ساکن در نواحى مرکزى ایران پیدا شده است سیالکها وسایل خود را از سنگ مى ساختند و به تدریج از سنگ تیز استفاده کردند. ذوق هنرى این مردم در کنده کارى هاى روى استخوان که براى اولین بار انجام شده , نمایان است.
در ابتداى اولین هزاره قبل از مسیح , تفاوت زیادى بین تمدن شمال غربى مثل قفقاز و نواحى شرقى آناتولى وجود داشت این دوره فرهنگى بعنوان تمدن اورارتو شناخته مى شود. تحقیقات باستان شناسى در این زمینه , در نواحى مانند آذربایجان , اصفهان , شیراز و حومه تهران , شامل قلعه ها و استحکامات این تمدن , و آثار هنرى ارزشمندى مى باشد. یکى از قدیمى ترین آثار , اورارتو ؛ باقیمانده قلعه بسطام در اطراف دریاچه اورمیه در غرب آذربایجان شامل اتاقها , سرلاب ها , برج نگهبانى , و مغازه ها و سایر قسمتها مى باشد. دو آسیاب آبى نیز که با آب رودخانه نزدیک کار مى کردند , کشف شده است.
در حفارى هاى این قلعه تاریخى کردبندهایى , حلقه هاى شیشه اى , مهرهاى سفالى , و وسایل سفالى و جنگ افزارهاى از سنگ هاى ریز سمبل ساکنین شمال غربى ایران بدست آمده است. مهمترین اثر کشف شده در این قلعه ؛ کتیبه بارست خط هیروگلیف است ,‌که نشان مى دهد تمدن اورارتو داراى حروف نوشتارى ویژه اى بوده اند.
نکته جالبى که در مطالعه هنر ایرانى بنظر مى رسد این است که , هنر ایران مستقل از مکان و زمان پیدایش منعکس کننده روحیه و تمایلات ایرانى ها مى باشد نکته دیگرى که بنظر مى رسد, تنوع آثار هنرى است این امر نشان مى دهد ایرانیان باستان , در مناطق مختلف مهارت هاى بالایى داشته اند.
معمارى در زمانهاى مختلف از ابتداى عصر امپراطورى مادها از شکوه و عظمت بالایى برخوردار بوده و رو به پیشرفت گذاشت. در اواخر این مرحله تاریخى , معمارى دوره اسلامى با تجهیزات و سلیقه اى به شیوه ساسانیان , از چنان جلوه اى برخوردار بود که در دنیا کم نظیر مى باشد. در همان زمان هنرمندان مسلمان ایرانى , طاق ها , دست نوشته هاى تزئینى و طرحهاى رنگى بسیار متنوع باشکوهى در مناطق مذهبى ساخته و ایجاد کردند. پیشرفت سایر هنرها مانند کارهاى فلزى , منسوجات , کارهاى شیشه اى , نقاشى , سفالگرى و سایر اثار هنرى – ملى ایران , مدت زمانى به طول انجامید. گاهى اتفاقات تاریخى , جنگ , پیروزى , هجوم بیگانگان , انزوال و فرمانروایى پادشاهان , اتفاقات طبیعى , خشکسالى ,قحطى و زلزله اثر خود را بر سیر و پیشرفت آثار هنرى بجاى گذاشت.
در قرن 6 و 7 قبل از مسیح بدلیل مهاجرت انبوه نژادهاى متفاوت به فلات ایران وایجاد امپراطورى هخامنشى و بدلیل سازمان دهى مرکزى ایران به دوران تاریخى وارد شد. از این زمان به بعد مطالعات بصورت زمان بندى شده و طبقه بندى نگهدارى شده اند.

جداول تاریخى به شناخت تاریخ اتفاقات هنرى کشور , شکل گیرى , تحول و توسعه آنها کمک مى کند
:

5 هزار سال قبل از مسیح ایرانیان که این نسل که زمستانها و تابستانها کوچ مى کردند , شروع به ساخت خانه هاى سفالى کردند ابزارهاى سنگى پیشرفت کرده و با افزودن قسمت هایى از جنس استخوان تکمیل شدند , وسایل خانه با رنگ هاى قرمز و مشکى رنگ شده و در آتش پخته مى شدند.
در طى 4000 سال قبل از مسیح ساکنان زاگرس دهکده ها را ساخته و به تدریج بصورت متراکم زندگى کردند و معمارى ایجاد شد. ابزارهاى جنگى در این مناطق همچنان از سنگ بود ولى در پایان این عصر شمشیر و خنجرهاى فلزى , کتیبه ها با دست خط هاى اولیه ایلاهیس بوجود آمد
3000 سال قبل از میلاد مسیح , سنگ سفید , قیر و انواع دیگر سنگ ها براى ساخت ابزار هنرى استفاده مى شد. ظروف سالى آبى تیره و زغالى رنگ رواج یافت. سلاحهاى فلزى در مناطق مختلف ایران مثل شوش و نهاوند استفاده شد و زیورهاى مختلفى از طلا , عقیق و لاجورد ساخته شد.
در دو هزار سال قبل از میلاد مسیح , آمدن آریانها به فلات ایران مهمترین اتفاق بوده که در آن زمان هنر فلز به اوج اهمیت خود رسید ساخت سفالهاى نازک در نواحى البرز و همسایگانش گسترش یافت و ساختمانهاى مجللى با دیوارهاى آجرى یا آجر از سفال پخته شده , با نقاشى هایى با طرحهاى از انسانها و برجهاى فلکى , درختان و سایر شکلها تزئین گشت. شهرنشینى توسعه یافته و کنده کارهاى سنگى به مرحله اى رسید که زیبایى به شوش بخشید. در این زمان , اقوامى مانند آریانها , مادها و پارس ها در زاگرس سکنى گزیدند.
در هزاره اول قبل از میلاد: بدلیل عدم دسترسى به اسناد باستانشناسى دوران سیاه پیشینه تاریخى نامیده مى شود. یافته هاى جدید اطلاعاتى درباره این دهه مى دهند. در این زمان چوپانان و کشاورزان ثروتمندى در دامنه هاى البرز زندگى مى کردند و وسایل فلزى ارزشمند و آثار سفالگرى کنده کارى شده ارزشمندى داشتند.
در قرن 6 و 7 قبل از مسیح بدلیل مهاجرت انبوه نژادهاى متفاوت به فلات ایران مانند سیتل , اوراتوس , مانیل , کاستیس , مادها و پارس و در نهایت ایجاد امپراطورى هخامنشى و بدلیل سازمان دهى مرکزى ایران به دوران تاریخى وارد شد. از این زمان به بعد مطالعات بصورت زمان بندى شده و طبقه بندى نگهدارى شده اند.
کتیبه هاى با دست خط هاى سه زبان , پارسى – ایلامى و آکادى از دوره هخامنشى بجاى مانده و مدارک ارزشمندى شکوه عظمت ایرانى را نشان مى دهند.

دوره هاى هنر بصرى ایران به صورت زیر خلاصه مى شود
:

هخامنشى 550 -350 قبل از مسیح : کارهاى ارزشمندى در معمارى و سایر هنرها در دوران هخامنشى ایجاد شد فرمانروایى هخامنشیان بعد از اشغال ایران توسط اسکندر مقدونى منقرض شد.
سلوکیان , پارتیان ها (312 – 91 قبل از مسیح) اولین سلجوقه پادشاهى سلوکیان را تأسیس کرده بعد از شکست سلوکیان , فرهاد دوم (129 قبل از میلاد) امپراطورى پارتیان را تأسیس کرد و این سلسله تا 224 میلادى وجود داشت.
ساسانیان 642 – 224 میلادى :
بسیارى آثار ارزشمند و گوناگون از این عصر به جاى مانده که در تاریخ هنر ایران جایگاه بخصوصى دارد. انقراض آخرین پادشاه ساسانى (یزدگرد سوم) توسط هجوم عربها پایان این عصر و آغاز تاریخ جدیدى براى ایران بود.
اسلام آغازین (1000- 651 میلادى(
داستان هنر در سالهاى عصر اسلام قابل توجه مى باشد. پس از سایر دوره هاى تاریخى , هنر اسلامى به نقطه اوج خود رسید :

این سالها عبارتند از:
عصر سلجوقیان 1157 – 1000 میلادى
عصر مغول ها 1502 – 1370
عصر صفویان 1772 – 1491
و دوره جدید از سال 1772 میلادى تاکنون

منبع:آشنایی با ایرن




behnam5555 07-22-2013 05:52 PM

ناگفته های تاریخ ایران زمین:
 

ناگفته های تاریخ ایران زمین:

ناگفته های تاریخ ایران زمین آيا ميداند : اولين مردماني كه سيستم اگو يا فاضلاب را جهت تخليه آب شهري به بيرون از شهر اختراع كرد ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه اسب را به جهان هديه كردند ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حيوانات خانگي را تربيت كردند و جهت بهره مندي از آنان استفاده كردند ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه مس را كشف كرد ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه آتش را در جهان كشف كردند ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه ذوب فلزات را آغاز كردند ايرانيان بودند در شهر سيلك در اطراف كاشان آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشاورزي را جهت كاشت و برداشت كشف كردند ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه نخ را كشف كردند و موفق به ريسيدن آن شدند ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه سکه را در جهان ضرب كردند ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه عطر را براي خوشبو شدن بدن ساختند ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشتي يا زورق را ساختند به فرمان يكي از پادشاهان زن ايراني بوده است آيا ميدانيد : اولين ارتش سواره در دنيا توسط سام ايراني اختراع شد با 115 سرباز آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پيش در جنوب ايران ، ايرانيان بودند . آيا ميدانيد : اولين مردماني كه شيشه را كشف كردند و از آن براي منازل استفاده كردند ايراينان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه زغال سنگ را كشف كردند ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه مقياس سنجش اجسام را كشف كرد ايرانيان بودند آيا ميدانيد : اولين مردماني كه به كرويت زمين پي بردند ايرانيان بودند

behnam5555 07-22-2013 05:53 PM

آرش کمانگیر
 

آرش کمانگیر

آرش ناجی ایران آرش کمانگیر که با پرتاب تیری از یکی از بلندیهای البرز به سوی کوهی در کرانه آمودریا مرزایران وتوران را نشانه نهاد در زمان منوچهرشاه می‌زیست با یادآوری اینکه هر افسانه‌ای ریشه‌ای هرچند کوچک در راستی دارد افسانه آرش را برای شما بازگو می‌کنم،‌باید دانست تمام افراد اساطیری تاریخ ما ایرانیان،بنا به گفته‌ی کاووشگران بزرگ تاریخمان،وجودی راستین داشتند ولی در برخی از جاها زندگی آنها با افسانه آمیخته شده است،نتیجه گیری در مورد اینکه کار آرش کمانگیر چه بوده است که او را یک اسطوره کرد وافسانه‌اش به وسیله نیاکانمان ساخته شد را به خود شما وامیگزارم: آرش کمانگیر که با پرتاب تیری از یکی از بلندیهای البرز به سوی کوهی در کرانه آمودریا مرزایران وتوران را نشانه نهاد در زمان منوچهرشاه می‌زیست.در تیریشت(بندهای 6و37) شتاب تیرش به شتاب ایزدباران تشبیه شده است. در اوستا نام‌او به گونه »اَرِخشَ« و در پهلوی »شِپاک‌ تیر« و درپارسی شیوا تیر و آرش کمانگیر است و مشهور به سخت کمان و تیر تیزرو است.بهرام‌چوبین سردار نامی ایران خود را از تبار آرش میدانست.ابوریحان بیرونی در مورد آرش کمانگیر چنین می گوید: پس از آنکه افراسیاب بر منوچهر چیره شد و در تپورستان (طبرستان)گرداگرد او را گرفت،بر این پیمان شدند که مرز ایران و توران با پرتاب تیری نشانه شود. در این هنگام فرشته اسفندارمذ نمایان شد و فرمان داد تا تیروکمانی چنان که در اوستا بیان شده است،برگزینند.(در اوستای کنونی درمورداین تیر چیزی گفته نشده‌است،پیداست اوستای زمان ابوریحان از اوستای کنونی کامل‌تر بوده‌است)آنگاه آرش را که مرد پاک و حکیم و دینداری بود،برای انداختن تیر بیاورند.آرش برهنه شدوبدن خویش رابه کسان نمایاند وگفت:ای پادشاه‌وای مردم!به تنم بنگرید.مرا زخم‌وبیماری نیست؛ولی میدانم که پس ازانداختن تیر،پاره‌پاره شوم و فدای شما گردم. پس از آن،دست به چله کمان بردوبه نیروی خداداد تیراز شست رها کردوخود جان داد.اهورمزدا به باد دستورداد تا تیر را نگاهداری کند.آن تیر از کوه رویان به دورترین مکان خاور،به فرغانه رسیدوبه ریشه درخت گردکانی(که در جهان بزرگتر از آن درختی نبود)نشست.آنجا را مرز ایران و توران شناختند.گویند ازآن جا که تیرپرتاب شدتا بدان جایی که فرونشست شست‌هزارفرسنگ درازا است.از آن پس جشن تیرگان به مناسبت این پیمان آشتی میان ایران و توران برپا شد. باید اشاره کنم در تاریخ طبری و بلعمی این افسانه با اندکی دگرگونی آمده است

behnam5555 07-22-2013 05:56 PM

تاریخ پنهان ایران من
 

تاریخ پنهان ایران من

از پله‌های دروازه‌ی ملل بالا می‌روم، هم‌دوش قراولانی از سپاه کوروش و در مقابل دروازه‌ی ملل، عظمت و شکوه را به تحسین می‌ایستم و با احترام به تمدنی باشکوه، از دالان و سرسرا می‌گذرم و حیاط کاخ آپادانا را با دیوارهای کنگره‌دار و بلند طی می‌کنم. تا مقابل کرسی فرمانروایی بر جهان، مبهوت از جبروت این تالار و ستون‌های بلند، با طمأنینه گام‌ برمی‌دارم و با خود می‌اندیشم، آیا به‌جز تخت جمشید، بنایی شایسته‌ی جلوس تمدن توانا و سترگ ایرانیان بود؟ تخت جمشید پاسارگاد اینجا همه‌ی جلال و شکوه و عظمت مرکز حکمرانی بزرگ‌ترین تمدن در جهان باستان، تمدنی را که یکتاپرست بود و بنیانی بر عدالت گسترانیده بود، می‌توان به تماشا نشست. تمام عظمت تخت جمشید که فکری معمار آن را پایه گذاشت و دستانی هنرمند نقش زد و بازوانی ستبر ساخت، امروز در دیدگانم مهمان است. تالارها، ستون‌ها، کنگره‌ها، نقش‌های برجسته و هر آنچه از جبروت این شهر می‌توان تصور کرد، یک‌جا به‌چشم می‌آید؛ اما در وهم هم نمی‌گنجد که این جلال آن‌گونه ویران شود و از آن ویرانی، اکنون تنها ستون‌هایی بی‌سر و سر‌هایی بی‌ستون باقی بماند. 14‌سال به زبان ساده است، 14‌سال وقت برای ساختن همه‌ی شکوه یک تمدن، تمدنی که انسان‌های بسیاری با دیدن بقایای آن، انگشت حیرت به دندان گزیده و در برابر عظمتش سر تعظیم فرود آورده‌اند. امروز مردی از تبار فارسی‌ها، کاری سترگ را به سرانجام رسانده است. کاری که رنج‌هایش را نمی‌توان با قلم مقیاس کرد و به گوش و دیده آورد، ‌رنج و مشقتی که برای ترسیم تخت جمشید بر گچ حساس دندان‌سازی نقش بسته و اکنون در مقابل دیدگانم روی 14 میز چیده شده است.

ساختن ماکت تخت جمشید در مقیاس یک‌ هفتاد ‌و پنجم با در نظر گرفتن تمام شاخص‌ها و شاخصه‌های مهندسی و معماری، تمام ریزه‌کاری‌هایی که شاید به‌چشم نیاید و از میان هزاران بیننده، یکی را به تردید واندارد، در این سازه دیده شده است. حکاکی‌ها، لوح‌ها، تصویرها و ستون‌ها، همه و همه مشابه آن چیزی است که عظمتش را اسکندر به خاکستر بدل کرد، اما تا کنون مانده است و در آینده هم خواهد ماند. محمد‌مهدی فتحی‌نژاد فرد ـ سازنده‌ی ماکت تخت جمشید ـ مهندس عمران است و از 20سالگی به ندای دلش جواب داده و آرام‌آرام ساخت این ماکت را آغاز کرده است. به گفته‌ی خودش، در سال‌های اوج کار، روزانه 15 تا 16 ساعت کار مداوم کرده و تمام انرژی جوانی‌اش روی این کار گذاشته است. او از رنج‌هایی که متحمل شده و از سختی‌هایی که برای فهمیدن خصوصیت‌ها و ریزه‌کاری‌های آن بنای عظیم به جان خریده است گفت، با این تأکید که در تمام این سال‌ها، با وجود این‌که تقریبا همه‌ی مسؤولانی که این کار با آن‌ها ارتباطی داشته و دارد، از آن اطلاع داشته‌اند و هیچ‌گاه دست یاری به‌سویش دراز نشده است. فتحی‌نژاد که امروز برای جا دادن ماکت تخت جمشید، خانه‌ای را اجاره کرده است و ماهانه یک‌میلیون تومان اجاره پرداخت می‌کند، گفت: ابتدا قصدم ساختن کاخ آپادانا بود؛ اما پس از ساختن آن کاخ، تصمیم گرفتم کار را تمام کنم. او ادامه داد: ابزارها را خودم ساختم، با توجه به ظرافت و حساسیت کار‌ و نیازی که وجود داشت؛ اما چهارماه پیش که کار تمام شد، لذتش فقط برای یک روز بود، بعد نامرادی‌ها و بی‌مهری‌ها را به یاد آوردم و دلم گرفت و خستگی 14‌سال بر تنم هجوم آورد و آوار شدم در خودم! این مهندس عمران که حالا چشمانش ضعیف شده است و عینک می‌زند، در بیان خصوصیت‌های کارش گفت: تمام دیوارها و برج‌ها با توجه به سازه‌ی اصلی و آنچه در کتاب‌های مرجع درباره‌ی آن نوشته شده، با نمای آجرچینی ساخته شده است. به این معنی که بیش از 20هزار عدد آجر در مقیاس یک‌هفتادم‌وپنجم آجرهای استفاده‌شده در بنای تخت جمشید ساختم و دانه دانه روی هم چیدم و از چسب به‌عنوان ملات استفاده کردم تا ساخت قالب‌های اصلی به پایان رسید. او که گاه برای ساختن یک حکاکی روی قسمتی از دیواره‌ها، بارها و بارها به تخت جمشید رفته و برگشته و در تمام این مدت، هزینه‌های کار را به‌صورت شخصی تأمین و پرداخت کرده است، با بیان این‌که در این مدت برای رفتن به تخت جمشید حتا بلیت ورودی را هم از هزینه‌ی شخصی خریدم، اظهار کرد: وقتی کار را شروع کردم، دوربین‌های امروزی و امکانات تصویربرداری مدرن در ایران نبود. من هم دوربین مناسبی نداشتم. بنابراین مجبور بودم بعضی از بخش‌ها را در محل تخت جمشید و با کپی‌برداری از اصل آن تراش بدهم. فتحی‌نژاد در بیان خاطراتی از آن دوران، گفت: در سال 1378، تردیدی درباره‌ی یک قسمت از حکاکی بخشی از پله‌های کاخ برای من به‌وجود آمد و برای مراجعه به کتاب مرجع، به سازمان میراث فرهنگی که آن زمان در ارگ کریمخانی مستقر بود، مراجعه کردم. وقتی از مسؤول کتابخانه خواستم تا کتاب مورد نظر را برای پنج دقیقه در اختیارم قرار دهد، در کمال ناباوری به من گفت که امروز نوبت خانم‌هاست، بروید و فردا مراجعه کنید. هرچه اصرار کردم فایده نداشت، حال آن‌که هیچ مراجعه‌کننده‌ای در آن زمان در کتابخانه نبود. فتحی‌نژاد برگه‌ای را با چند امضا نشان داد و بیان کرد: آن روز برای گرفتن مجوز استفاده از کتاب مورد نظر، مجبور به نوشتن درخواستی به نام مدیرکل میراث فرهنگی شدم و پس از آن‌که مدیر وقت، مسؤول حراست و دیگر مسؤولان مربوط آن را امضا کردند، فکر کردم ارزش این برگه که یک روز تمام وقتم را برای آن صرف کردم، بیشتر از دیدن کتاب است. بنابراین برگه را به یادگار نگه داشتم. روی این برگه، مسؤول حراست پس از موافقت مدیرکل وقت میراث فرهنگی استان و مدیر حراست آن اداره نوشته است: «با پنج دقیقه موافقت می‌شود». سازنده‌ی ماکت تخت جمشید درباره‌ی ساخت بخش‌های مختلف این سازه‌ی باستانی، گفت: بخش‌هایی از این ماکت بارها و بارها ساخته و دوباره ساخته شده است، بخش‌هایی مانند ستون‌های کاخ آپادانا، پله‌ها و سربازان و ... وی با بیان این‌که تمام این دوباره‌سازی‌ها برای بهتر شدن سازه و ماکت بود، اظهار کرد: از کل این ماکت، فقط کاخ آپادانا با دعوت مستقیم دولت مکزیک و با هدف شرکت در نمایشگاه تمدن‌ها برای مدت یک‌ماه به مکزیک منتقل شد و آنجا به‌نمایش عمومی درآمد. فتحی‌نژاد ادامه داد: در مدت ساخت این ماکت تقریبا تمام مسؤولان فرهنگی و مرتبط با موضوع میراث از کار مطلع بودند و برخی نیز آن را پیش از کامل شدن دیدند. او که تمایلی به اعلام هزینه‌ی ساخت این ماکت ندارد، با این تأکید که هزینه‌ی اصلی ساخت ماکت تخت جمشید 14سال عمر من است، خاطرنشان کرد: من هیچ منتی برای ساخت این ماکت و هزینه‌هایی که برای آن متحمل شده‌ام بر کسی ندارم؛ اما فکر می‌کردم استقبال بیش‌تری از کار شود. فتحی‌نژاد که با همکاری یکی از دوستانش فیلمی چند دقیقه‌یی را از این ماکت ساخته است، ادامه داد: هر کدام از مسؤولان در مواجهه با این اثر، تمایل دارند من آن را هدیه کنم؛ اما با قاطعیت اعلام می‌کنم که حتا اگر مجبور شوم آن را به انباری منتقل کنم، این اثر را هدیه نخواهم کرد. فتحی‌نژاد اظهار کرد: برای نمایش این اثر و این‌که بازدیدکننده بتواند به‌خوبی عظمت کار را درک کند، باید محلی مناسب ایجاد شود، به‌عنوان مثال، بخشی از ماکت باید از بالا دیده شود، نورپردازی‌ها و جلوه‌ها باید کارشناسی‌شده باشد. وی با اشاره به این‌که نمایش این اثر در محلی مناسب تنها خواسته‌ی من است، گفت: من راه‌ استفاده از این اثر و استفاده‌ی مطلوب از آن را بلدم؛ اما کاش مسؤولان زمینه‌ای فراهم می‌کردند تا سفارش‌های ساخت ماکت، براساس قاعده و قانون به من سپرده می‌شد، نه این‌که به ماکت‌سازان دیگر استان‌ها یا حتا دیگر کشورها مانند چین سفارش داده شود. سازنده‌ی ماکت تخت جمشید با بیان این‌که این اثر فقط تا 12 اسفندماه در محل کنونی (خانه‌ی مسکونی) قابل نمایش است، افزود: به‌دلیل تمام شدن مهلت قرارداد اجاره، پس از این تاریخ، ماکت را جمع و به انبار منتقل می‌کنم. تخت جمشید به‌گونه‌ای است که بیش‌تر بازدیدکنندگان قادر به ترسیم دقیق مشخصات این مجموعه‌ی تاریخی پیش از ویرانی نیستند. در این شرایط، چنین ماکتی امکان ایجاد یک تصویر واقعی را از تخت جمشید فراهم می‌کند. تا کنون اثر هنری قابل قبول و توجهی که به‌درستی و با استناد به اسناد و روایت‌های مورد تأیید تاریخی، تخت جمشید و دیگر آثار دوره‌ی باستان ایران را به مردم ایران و جهان معرفی کند، تولید نشده است. ماکت تخت جمشید که به گفته‌ی سازنده آن، برای ساخت هر بخش، ساعت‌ها و روزها آثار و کتب تاریخی بررسی شده‌اند، علاوه بر این‌که می‌تواند به‌عنوان یک اثر هنری در معرض دید مردم قرار گیرد و ذهنیت‌ها را درباره‌ی این اثر تاریخی سمت و سویی دقیق‌تر ببخشد، می‌تواند مورد استفاده‌ی فیلم‌سازان و انیمیشن‌سازان قرار گیرد و زمینه و انگیزه‌ای باشد برای تولید انیمیشن، فیلم یا سریالی درباره‌ی ایران باستان. فتحی‌نژاد با این تأکید که بیان تمام رنج‌ها و سختی‌های ساخت این ماکت، امکان‌پذیر نیست، گفت: کتاب‌های مرجع درباه‌ی تخت جمشید در استان فارس و شیراز و حتا ایران انگشت‌شمار است و دسترسی به آن‌ها چندان ساده نیست. او ادامه داد: در زمان ساخت بخش‌هایی از این ماکت به‌دلیل این‌که سازه‌ی موجود کاملا از بین رفته است یا بخش قابل ملاحظه‌ای از آن وجود ندارد، مجبور به استفاده از کتب مرجع بودم. فتحی‌نژاد در ادامه، خاطره‌ای را از زمان ساخت این ماکت تعریف کرد: روزی برای ساخت بخشی از ستون‌ها و کاخ آپادانا با مشکل مواجه شدم و برای استفاده از کتاب مرجع به تخت جمشید مراجعه کردم؛ اما هیچ امکانی برای تصویربرداری از کتاب مورد نظر که به‌هیچ وجه امانت داده نمی‌شد، وجود نداشت. از طرفی تنها دستگاه کپی موجود در تخت جمشید خراب بود و برای گرفتن یک برگ کپی از یک صفحه کتاب باید به مرودشت مراجعه می‌کردم. آن زمان نه تلفن‌های همراه مجهز به دوربین قوی وجود داشت، نه امکانات عکاسی مناسب، بنابراین تنها راه حل، کپی‌برداری بود، به این شیوه که کاغذ کالک روی تصاویر کتاب گذاشته و تصویر با دقت کپی شود. او که اکنون تعداد قابل ملاحظه‌ای کاغذهای کالک را که روی آن‌ها تصاویری از ستون‌ها، اشکال و ساختمان‌های تخت جمشید نقش بسته است، در اختیار دارد، گفت: این جنبه‌ی ساخت ماکت تخت جمشید بسیار مهم است، این‌که در شرایطی این کار به سرانجام رسیده است که بعضی روزها مجبور بودم، وسایل خود را به تخت جمشید منتقل و در محل کار کنم. گاهی هم راهنمایان و نگهبانان با من همکاری می‌کردند. لزوم توجه به آثار هنری، ارج نهادن این آثار و تولیدکنندگان آن، در همه‌ی جوامع، بخصوص کشورهایی که به نوعی مقصد گردشگران هستند، به‌خوبی درک شده است؛ اما در عمل، به دلایلی، شاهد اقدام به‌موقع و کاملی نیستیم. بی‌تردید ماکت تخت جمشید، تحسین هر بیننده‌ای را نثار سازنده‌ی جوان آن خواهد کرد. اثری ماندگار که به‌واسطه‌ی سایت اینترنتی ایجادشده توسط فتحی‌نژاد، بسیاری از مردم کشورهای مختلف جهان از وجود آن مطلع‌اند و روند کار را پیگیری می‌کنند. این ماکت یک اثر بی‌نظیر هنری است که هزینه‌ای برابر با 14‌سال جوانی یک مهندس هنرمند داشته است و با هیچ معیاری نمی‌توان برای آن قیمت تعیین کرد. به‌حتم توجه به چنین استعدادهایی می‌تواند اقدامی عملی در راستای شعار توجه به جوانان باشد و تولید آثار ماندگار دیگری را پی‌ریزی کند.


behnam5555 07-22-2013 06:01 PM

اتفاق بسیار تلخ در مراسم جشن سال تحویل در مقبره کوروش بزرگ
 
اتفاق بسیار تلخ در مراسم جشن سال تحویل در مقبره کوروش بزرگ

به گزارش ایران ویج :در حالی که همه چیز به زیبایی در حال انجام بود و هموطنان عزیز سرشار از غرور و شادی بودند . یکی از افراد حاضر با پرتاب یک طرقه به سمت مقبره کوروش باعث وارد شدن صدمه و جا ماندن جای طرقه بر روی مقبره شده و این اتفاق همه جمعیت را بهت زده و خاموش کرد.
اتفاق جالبتر اینکه یکی از هموطنان عزیز با عبور از حصار دور مقبره با پیراهن سفید رنگ خود شروع به پاک کردن جای طرقه روی مقبره شد ولی متاسفانه تلاش ایشون ثمره ای نداشت و امیدوارم که مسولان با استفاده از روشهای تخصصی صدمه وارد شده را ترمیم نمایند .


behnam5555 07-22-2013 06:12 PM

یادگاری از تاریخ:
 
یادگاری از تاریخ:
کــــــــــبیــــــــــــرکـــ ـــــــــوه

نوشته:محمد حیدری
برگرفته از وبلاگ دانشجویان آبدانان

استان ایلام با مساحتی بالغ بر 19044 کیلومتر مربع در غرب میهن عزیزمان واقع است. این استان از شمال به کرمانشاه و از شرق به لرستان، از جنوب به خوزستان و در غرب همسایه ی کشور عراق است.
ایلام بخشی از سرزمین بزرگ عیلام می باشد که تمامی جلگه خوزستان، کهکیلویه و بویر احمد و پارس تا کرمان را در بر می گرفته است.
ایلام (آلامتو) به معنای سرزمین آفتاب تابان، سرزمین نادانسته هاست.

ایلام باستان دو پایتخت به نام های سوزیانا (شوش) و ماداکتو (دره شهر) داشته است. شهر های باستانی ناشناخته ی دیگر هم در جای جای این سرزمین آرمیده اند.
ایلامیان برای نخستین بار کشاورزی را به جهانیان هم عصر خود آموخته و گونه هایی از دام ها همچون بز کوهی را اهلی نموده و اسب سواری و به کارگیری کالسکه را به مردمان میان رودان آموختند. بر خلاف آنچه پنداشته می شود واژه ی ایلام عربی نیست. این واژه در کتیبه های بابلی به صورت آلام یا آلامتو آمده و به معنای کوهستان یا کشور طلوع خورشید است. چنانکه واژه ی تاو در کردی کنونی همان آفتاب یا خَوَرَه تاو(اشعه ی خورشید) می باشد.
از این که بگذریم نظاره گر همیشگی روزهای تلخ و شیرین تاریخ این سرزمین، کوه کبیرکوه (کَه ور) است. دیواره ای سترگ و رشته ای به هم پیوسته ؛ پیکری یکدست و در عین حال مهیب و باشکوه؛ سینه ای سنگی که لطافت طوق جنگل و سبزه را بر گردن آویخته است.
این کوه از گردنه ی أفتاو (آفتاب) در شمالی ترین نقطه ی خود آغاز می شود و تا رود کرخه که مرز ایلام و استان خوزستان است ادامه می یابد. یعنی حدود 160 کیلومتر دیواره ی ممتد و بلند با بلندای بیش از 2000 گز!
به نقل از کتاب کوه های ناشناخته ی اوستا؛ نام این کوه بزرگ « که ور» در یسنای اوستا از زبان پیامبر زرتشت نیز آمده است.
باز هم یک اشتباه واژگانی دیگر:

که ور ـ که تلفظ کردی و لکی و لری این کوه است البته با آواهایی گوناگون ـ را در فارسی به کبیر به معنای بزرگ برگردانده اند. کبیرکوه در لهجه ی مردمان این دیار کُوِر یا کَوِر نیز تلفظ میشود و به معنای پرتگاه بلند، کمرکش یا دره ی ژرف با دیواره ی بلند است و در کل کبیرکوه؛ بزرگ کوه این دیار است.

این نام در میان مردم این دیار که ترکیبی از کردها و لرها و لک ها هستند جایگاه ویژه و مقدسی دار. آنان همیشه کبیرکوه را می ستایند، بر بالین کودکان تازه پای به هستی گذارده، در لحظه های عشق و سرمستی و جوانی و بر مزار چشم از جهان فروبسته ها.
شعرهای عاشقانه ی این سرزمین که حکایت از جانفرسایی دلداده در راه دلبر است با این نام گره خورده است و گذر و عبور از این کوه همیشه منجر به شکفتن گل عشق می شود.

به چْمه سه رْ کُو وه ر ساتی بکرم سیل
دتیل ئاودانان یادتان وه خیر


برگردان:
به بالای کبیرکوه می روم و در آن بلندا به همه جا می نگرم؛
معشوقه های آبدانانی یادتان به خیر باد!


که ور گِن گِن بای، بوی وه هه ماری
وه لای دوس مه چم وه سر سواری


برگردان:
ای کبیرکوه بشکاف و فرو ریز! شاید بتوانم به راحتی به دیدار دوستم برسم. (سوار بر اسب تندرو به دیدار محبوبم می روم).


و یا در شب نشینی ها و تفأل با اشعار:

رتم وه سه ره که ور میشی به ووشم
زرینگه جومه پری ئوما وه


برگردان:
به بالای کبیرکوه رفتم تا گوسفندی بدوشم! صدای به هم کوبیدن جام های پریان به گوشم رسید!
و زنان هم در مویه هایشان با همانند کردن عزیزان از دست رفته به این کوه، می سرایند که:

که ور هه که ور که باوه همه کوهیا
یه سرت ده شوشتر و یه سر ده بغدا

کبیرکوه! ای پدر همه ی کوه ها، ای که قامت بلند و شهرت تو از شوشتر آغاز می شود و به بغداد می رسد .

کبیرکوه دیواری است بلند میان شهرهای سراب باغ، آبدانان، میمه و ملکشاهی در جبهه ی جنوبی و شهرهای ماژین، دره شهر، بدره، ایلام در جبهه ی شمالی که فرهنگ مرمان هر دو جبهه این کوه با نام که ور آمیخته است.


behnam5555 07-22-2013 06:16 PM

عیلام؛ اولین دولت ایرانی قبل از آریایی ها (اولین دولت بومیان ایران)
 

عیلام؛ اولین دولت ایرانی قبل از آریایی ها
(اولین دولت بومیان ایران)


http://img.tebyan.net/big/1388/11/14...3544104146.jpg


بازرگانان عیلامی،مسیر ترانزیت خلیج فارس را که یکی از مهم ترین راه تجاری آّبی آن زمان بود، در اختیار داشته و محدوده تجاری شان از مدیترانه تا چین گسترده بود.
عیلامی ها،از جمله تمدن های قدیم فلات ایرانند که تقریبا از هزاره سوم قبل از میلاد، در جلگه خوزستان تشکیل دولت دادند. خوزستان، عیلام، لرستان تا کناره های کویر مرکزی و کرانه های خلیج فارس، در زمان اقتدار این سلسله تحت سیطره آنان بود. تا قبل از مادها و پارس ها و تشکیل نخستین سلسله های ایرانی، اطلاعات باستان شناسی ایران، برای عیلامی ها از تمام تمدن های ایرانی بیشتر است.
تاریخ سیاسی این تمدن کهن ایرانی همواره در فراز و نشیبِ رقابت با همسایگان صاحب نام، چون آشور و بابل گذشته است. عیلامی ها در دوره اقتدار خود چندین بار به امپراطوری بابل در بین النهرین حمله کرده و در مقاطعی شهرهای مهم این کشور را نیز، تصرف کردند اما سرانجام، قربانی وحشی گری و خونریزی آشوری ها شدند. در سال ۶۴۰ ق.م. آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور، شوش را تصرف کرد و مردم عیلام قتل‌عام شدند. تمدن دیرینه عیلام، پس از هزار سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومریها، اَکَدی‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها نهایتا از دشمن دیرینه شکست خورد و از صفحه روزگار محو گردید.
عیلام در زمینه بازرگانی پیشرفت خوبی داشتند و برخی از مهم ترین راه های تجاری آن روز در جنوب ایران و نیز محور آبی خلیج فارس را در اختیار داشتند به گونه ای که محدوده عملیات بازرگانی آنها از سویی تا دریای مدیترانه و از سوی دیگر تا چین، گسترده شده بود. این موضوع را از سفالینه ها و دیگر محصولات عیلامی که در مناطق مختلف از مدیترانه تا چین یافت شده است، می توان دریافت. شهر شوش پایتخت امپراطوری عیلام همواره در رقابت با رونق و شکوه فزاینده نینوا، تختگاه بابل، باشکوه ترین تمدن بین النهرین در آن زمان بوده است.
تمدن دیرینه عیلام، پس از هزار سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومریها، اَکَدی‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها نهایتا از دشمن دیرینه شکست خورد و از صفحه روزگار محو گردید.
http://img.tebyan.net/big/1388/11/18...8621269144.jpg


عصر طلایی تمدن عیلامی، در دوره شاهان انشان و شوش در حدود سال های 1300-1100 ق.م بوده است. اونتاش گال، از معروف ترین شاهان عیلام در نیمه اول هزاره دوم است که یکی از شاهکارهای معماری دنیای باستان، منسوب به اوست.معبد چغازنبیل، در شهر کهن «دور انتاش»، جایگاهی برای خدایان عیلامی بود که «این شو شیناک» بزرگ ترین خدای آنان، بالاترین جایگاه را در این معبد از آن خود کرد. بقایای چغازنبیل در شهر شوش در خوزستان امروزی، خود بیانگر شهرت و عظمت این بنای عظیم است.
این نیایشگاه در اصل 53 متر ارتفاع وبه صورت 5 طبقه بوده است. در حمله ویرانگر آشوربانیپال، پادشاه خونریز آشور به عیلام، چغازنبیل زیر تلی از خاک مدفون شد و تا قرن ها متمادی سر از خاک بر نیاورد. در زمان پهلوی دوم، رومن گیریشمن فرانسوی نقاب خاک از چهره این بنای با شکوه کنار زد؛ اما از آن آسمان خراش عهد باستان، اکنون بنایی با 25 متر ارتفاع به یادگار مانده است که شامل 2 طبقه از ساختمان اصلی می باشد. محوطه مقدس چغازنبیل از طریق هفت دروازه با محیط اطراف ارتباط دارد. در درون این مجموعه سه معبد با حیاط های سنگ فرش وانبارهای متعددِ آلات وادوات جنگی قرار دارد. مطالعه بقایای این زیگورات ثابت می کند که چغازنبیل از بی نظیر ترین بناهای جهان باستان و گویای مهندسی های بسیار دقیق بشر آن زمان برای ساختن این چنین سازه عظیمی است. بیا به شواهد تاریخی عیلامی ها معابد و زیگورات های دیگری نیز در شهرهای دیگر احداث کرده بودند که در فراز و نشیب های زمان چیز از آن به جا نمانده است. چغازنیل اولین اثر باستانی ثبت شده از ایران در یونسکو می باشد.

در باب هنر عیلامی می باید به ظروف سفالی و فلزی و مهره های عیلامی اشاره کرد. سفال های منقش به نقوش حیوانی و طرح های انتزاعی، با رنگ های طبیعیِ قهوه ای سرخ گون، صورتی و آبی تیره، با چنان ظرافتی طراحی و شکل گرفته اند که بشر امروز را از ذوق هنری و دقت فنی پدرانش در سه هزار سال پیش به تعجب وا می دارد. مجسمه های مسی و برنزی بعضا با روکش طلا نیز در زمره افتخارات هنری تمدن عظیم عیلام به شمار می رود. آجرهای لعاب دار رنگین که در هزاره دوم قبل از میلاد در عیلام ابداع شد، و برای تزئین کاخ ها و معابد و نقش برجسته ها بر دیوارها به کار رفت، بعد ها نیز الهام بخش هنر هخامنشی شد.
عیلامی ها به فنون آبیاری و آبرسانی هم توجه داشته اند و از سده 13 پیش از میلاد به ایجاد نهرهایی برای استفاده از آب رودخانه و رساندن آب به شهر ها و کاخ ها و معابد پرداخته اند. هنوز هم می توان بقایای ترعه ها و نهر هایی که عیلامی ها برای آبیاری در جنوب غربی ایران حفر کرده اند و فنون بسیار جالب و دقیق آنها برای استفاده از آّب چه برای کشاورزی و چه برای مصارف دیگر را مشاهده کرد.

http://img.tebyan.net/big/1388/11/40...7510418910.jpg

در مورد خط عیلامی هم حرف و حدیث زیاد است، برخی خط عیلامی را ابداع شده خود عیلامی می دانند اما عده ای هم معتقدند که این خط از بین النهرین به عیلام آمده است اخیرا هم نظریه ای مطرح شده که خط عیلامی ریشه در خط تمدن جیرفت دارد. به هر حال آنچه مهم این است که خط عیلامی به مرور زمان جنبه بین المللی پیدا کرد و یکی از سه خطی که کتیبه های هخامنشی با آن نوشته می شد؛ خط عیلامی بود.
آشوربانی پال، در کتبیه ای که به او منسوب است، تصرف عیلام را این گونه توصیف می کند:
«تمام خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را با توبره به آشور کشیدم، و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را به تمامی پهنای آن، جاروب کردم. من این کشور را از حَشَم و گوسپند، و نیز از نغمه‌های موسیقی بی‌نصیب ساختم و به درندگان، ماران، جانوران و آهوان رخصت دادم که آن را فرو گیرند.»


نوشته شده توسط:زهرا محمدی/گروه جامعه

behnam5555 07-22-2013 06:22 PM

مازیار و بانو گلدیس
 
مازیار و بانو گلدیس

تمیستوکل پادشاه یونان در آرزوی کاخی به زیبایی تخت جمشید بود یکی سرداران خویش که زبان ایرانیان را می دانست فرا خواند و به او گفت شنیده ام سنگ تراشی بنام مازیار و شاگردش بانو گلدیس پرسپولیس را همچون جواهرات تراش داده اند آنهم به گونه ایی که پیک های سرزمینهای دیگر از این همه زیبایی در شگفت شده اند به ایران رو و به هر گونه که امکان دارد این دو را به یونان بیاور می خواهم آنها پرسپولیس زیباتری در آتن بسازند . آن فرمانده یونانی با چند سرباز دیگر با تن پوشی ایرانی به سرزمین ما آمده و پس از چندی با دو هنرمند ایرانی بازگشت . در حالی که دست های آنها بسته ، رویشان زرد و بسیار نحیف و لاغر شده بودند . تمیستوکل دستور داد دست های آنها را باز کنند و به آنها گفت می خواهم هنرمندان یونانی را آموزش دهید و با کمک آنها کاخی باشکوه تر از پرسپولیس برایم بسازید .
مازیار سالخورده گفت نقشی که بر دیوارهای تخت جمشید می تراشیم همه عشق است ما نمی توانیم خواسته شما را انجام دهیم پادشاه یونان تمیستوکل برافروخت و آن دو را به زندان افکند . مازیار و بانو گلدیس یک سال در بدترین شرایط شکنجه شدند اما برای اجنبی خدمتی نکردند تا اینکه خشایارشاه پس از شکست دادن یونان و فتح آتن آن دو هنرمند دلیر و میهن پرست ایرانزمین را آزاد و به همراه خود به ایران بازگرداند و به هر دوی آنها هدیه های ارزشمندی داد .

آن هنرمندان نسبت به سرزمین خویش وفادار بودند چرا که پی به قدرت هنر برده بودند به سخن ارد بزرگ اندیشمند برجسته ایرانزمین : در بلند هنگام هیچ نیرویی نمی تواند در برابر فرهنگ و هنر ایستادگی کند .

مازیار و بانو گلدیس مایه فر و شکوه سرزمین ما هستند و از این روست که این نخستین نام های تاریخ هنر ایران بسیار دوست داشتنی هستند .

پادشاه ایران خشایارشا پس از بازگشت از آتن در تخت جمشید نوشت : داریوش را پسران دیگری بودند٬ ولی چنان که اهورامزدا را کام بود٬ داریوش٬ پدر من٬ پس از خود٬ مرا بزرگ‌ترین کرد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت٬ به خواست اهورامزدا من بر جای‌گاه پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم٬ بسیار ساختمان‌های والا ساختم. آن چه را که به دست پدرم ساخته شده بود٬ من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم. آن چه را که من ساختم و آن چه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم.



behnam5555 07-22-2013 06:25 PM

ایشتوویگو آخرین فرمانروای دودمان مادها
 
ایشتوویگو آخرین فرمانروای دودمان مادها
http://tradea.org/uploads/y/yasamin/305.jpg

رایزن نخست ایشتوویگو (به یونانی آستیاگ) آخرین فرمانروای دودمان مادها و پدر بزرگ کورش بزرگ در صبح روز جشن مهرگان سال 540 پیش از میلاد به فرمانروای ایران گفت بهتر آنست گزارشی از کارکردهای دربار ایران به بزرگان و ریش سفیدان مردم داده شود . ایشتوویگو گفت ماه پیش هم همین حرف را زدی و من مواردی را گفتم اما آنچه از یاد برده ایی این است که مردم از من گزارش نمی خواهند آن ها کارهای ما را باید به چشم خویش و در شهرها و روستاها ببینند نه آنکه سخنرانی های ما را بشنوند و کاری نبینند. این سخن ایشتوویگو همانند این سخن ارد بزرگ اندیشمند والامرتبه ایران که می گوید : مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! .
تاریخ مردان پر مدعای کم کار بسیار داشته است و مردان اهل کار که سبب دگرگونی شده اند بسیار اندک .

behnam5555 07-22-2013 06:27 PM

همراهی با مردم
 

همراهی با مردم
شبی بازرگانان شیراز میهمان یعقوب لیث صفار پادشاه ایران بودند . بازرگانی با نیش خند گفت مردم بدنبال بیچارگی هستند آن ها نام شما را هر روز هزار بار بر زبان می آورند چون می پندارند شما دشمن خلیفه هستید . حال آنکه ما از داد و ستد با دربار خلیفه سود کلانی می بریم . یعقوب بدو گفت مردم نیک می گویند من هم همان می کنم که می گویند . بازرگان به آرامی گفت ولی قربان مردم سود و زیان خویش را نمی دانند . یعقوب گفت مردم به من می گویند چه کنم نه سود و زیان آنها . من سرباز مردم هستم و دست خلیفه را از ایران کوتاه کرده و می کنم . همراه بودن نظر یعقوب با دیدگاه مردم مرا به یاد این جمله اندیشمندانه ارد بزرگ می اندازد که : خواست فرمانروا باید هم آهنگ با مردم باشد پیشداری او به نابودی اش می انجامد .
یعقوب لیث صفار آزاد مردی بود که به ندای مردمش گوش فرا داد و آنها را در راه آزادی از چنگال خلیفه بغداد رهبری کرد . برای همین در تمام زمان ها محبوب ایرانیان است .


behnam5555 07-22-2013 06:30 PM

کورش پادشاه ایران از تخم بدکاری می گوید
 

کورش پادشاه ایران از تخم بدکاری می گوید

خورشید هنوز در پشت کوههای باختر فرو نرفته بود که کورش پادشاه ایران دستور داد سپاه در نزدیکی شهر ایلام اردو بزند همه سرخوش از پیروزی خود بر بابل بودند .
در آن هنگامه پیر زن و پسر جوانی به اردوگاه آمده و نزد پادشاه ایران از کارمند مالیات شهرشان شکایت نمودند . پس از تحقیق معلوم شد آن کارمند هر ساله بیش از آنچه دولت در نظر گرفته از مردم خراج می ستاند .
آن شب کورش پادشاه ایران در همان اردوگاه سرپرست خزانه دارای و مالیات فرمانروایی را از کار برکنار نموده و کس دیگری را به کار گمارد .
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است . و هم او در جایی دیگر می گوید : فرمانروا در برکناری کارمند نابکار زمانی را نباید از دست دهد چون سیاهی کار بزهکار در دید مردم خیلی زود دامن او را نیز خواهد گرفت .

گفته می شود که پس از برکناری مدیر خزانه داری سه نفر از سرپرستان و اشراف کشور نزد فرمانروای ایران آمده تا پادشاه ایران را از تصمیمی که گرفته است باز دارند . کورش هخامنشی نه تنها از رای خود بر نگشت بلکه آن سه تن را هم از کار برکنار نمود و گفت : اگر تخم بدکاری از خاک ایران کنده نشود آرامشی نخواهیم داشت .

behnam5555 07-22-2013 06:32 PM

برخورد با ریشه کارمندان فاسد
 
برخورد با ریشه کارمندان فاسد

http://tradea.org/uploads/y/yasamin/310.jpg

سلطان سنجر پادشاه دودمان سلجوقیان به نیکی پی به ریشه درد برده و آن را بر طرف نمود .
سلطان سنجر پادشاه دودمان سلجوقی هنگامی که وارد شهر کرمان شد دریافت مردم شهر دچار بغض و ناراحتی هستند رایزنان خویش را فرا خواند و علت را جویا شد ، گفتند بسیاری از کارمندان دستگاه دیوانی بر مردم شهر فشار آورده و از جایگاه خویش سوء استفاده می کنند .
فرمانروای ایران همان جا استاندار کرمان را از کار بر کنار نمود با اینکه از نزدیکانش بود و یکی از اتابکان ( ریش سفیدان )را برکار گمارد . گروهی نزد فرمانروا آمده و گفتند سردی مردم از کارمندان دون پایه است نه از حاکم رشید کرمان .
سلطان سنجر خندید و گفت : مردم آنقدر دانا هستند که می فهمند بدکرداری کارمندان برخواسته از پشتیبان آنهاست .
سپس ادامه داد آبادانی ایران با مردم رنجور راه به جایی نخواهد برد .
ارد بزرگ اندیشمند و متفکر کشورمان می گوید : ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است .


behnam5555 07-22-2013 06:34 PM

تنها برای نگهبانی از ایران و مردم
 
تنها برای نگهبانی از ایران و مردم

بر روی شمشیر فرهاد دوم ( پادشاه ایران از دودمان اشکانیان ) این جمله از بانو ورتا بود : تنها برای نگهبانی از ایران و مردم سرزمین بجنگ . یکی از مغ های پیر زرتشتی به پادشاه ایران گفت چرا این سخن بر روی شمشیر است ؟ پند بزرگان باید در اندیشه و دل ما باشد نه بر دست ساخته های ما . فرهاد دوم نگاهی به شمشیر نمود و گفت این جمله را هر بار می بینم به من می گوید راه درست چه و کجاست و بدین گونه در بیداد زمانه گم نمی شوم . در این باره ارد بزرگ اندیشمند برجسته ایرانی می گوید : یادآوری آرمانها ، از بیراهه روی بازمان می دارد .
آن مغ خود از یاد برده بود که چرا آتش در آتشکده همیشه روشن است . آیا جز برای یادآوری اندیشه های آنان است ؟! .


behnam5555 07-22-2013 06:37 PM

آیوت ها
 

آیوت ها
آیوت ها ثروتمندترین خاندان بازرگان دودمان اشکانیان بودند آنها در مدت 470سال کالاهای مورد نیاز مردم خاور و باختر جهان را فراهم و برایشان می فرستادند . آیوت یکم در جوانی پس از کمی تجارت برای بازرگانان خورده پا تصمیم گرفت خود این راه را ادامه دهد و تبدیل به بزرگترین بازرگان ایران گردد روزی که نخستین سفر بازرگانی خویش را در پیش داشت مردی میانسال پیش او آمد و گفت من بازرگانم همان جایی می روم که شما در پی آنید . آیا می خواهید همراه با هم این راه را برویم ؟
آیوت گفت هدف شما از سفر چیست ؟

آن مرد گفت : هم اکنون می خواهم بازرگانی کنم . شاید در بین راه و یا در آن شهر که می رویم کار پر درآمدتری یافتم . هدف من این است هر کاری که بهتر بود به آن بپردازیم .
آیوت جوان به او خندید و گفت من با آدمی که برنامه مشخصی برای زندگی خویش ندارد همراه نخواهم شد و از او جدا شد . اندیشمند ایرانی ارد بزرگ می گوید : برنامه داشتن ویژگی آدمهای کارآمد است .
اگر آیوت با آن مرد همراه می شد شاید هیچ وقت نمی توانست امپراتوری بازرگانی آیوت ها را ایجاد کند . چون برای آیوت تنها یک هدف مهم وجود داشت و آن تبدیل شدن به بزرگترین بازرگانی ایران بود .


behnam5555 07-22-2013 06:40 PM

پیشنهاد فرمانروای روسیه به نادرشاه افشار
 
پیشنهاد فرمانروای روسیه به نادرشاه افشار
فرمانروای روسیه برای نادر شاه افشار پیام فرستاد در صورتی که پادشاه ایران بخواهد می تواند برای فتح هند کمک های بسیاری به ایران بنماید منوط بر این که به او کمک کند تا روسیه خاور اروپا را متصرف شود .
این در حالی بود که فرمانروای روسیه می دانست ارتش ایران نیرومند ترین ارتش آن روز جهان است اما از آنجایی که برایش فتح اروپای خاوری یک آرزو بود این پیشنهاد را برای فرمانروای ایران فرستاد .
نادر برایش نامه ایی نوشت که پس از سلام چنین بود .
ما برای کشور گشایی به هند نخواهیم رفت . آنچه ما می خواهیم محاکمه ۸۰۰ خونخواریست که بیست سال به ایران ستم کرده اند ، برای این کار نیازی به کمک شما نیست . در ضمن ما ایرانیان نیاز به خانه و کاشانه مردم دیگر کشورها نداریم .
پاسخ نادرشاه افشار گویای این حقیقت است که او برای آرمان های بزرگش چشم کمک از جایی جز مردم ایران را نداشت و بگفته ارد بزرگ متفکر برجسته کشورمان : مردان پیشآهنگ ، راه را با داشته های میهنی خویش باز می کنند و نه کمک اجنبی .
خوی تجاوز گری روس ها در طول تاریخ همواره همانند دولتهای انگلیس و فرانسه دیده می شود که این سه مورد در تمام دودمانهای ایران باید مورد توجه قرار گیرد .

behnam5555 07-22-2013 06:42 PM

شکوه ایران در کجاست ؟
 

شکوه ایران در کجاست ؟


پادشاه ایران کریمخان زند

کریمخان زند پادشاه ایران پس از شکار در نزدیکی تخت جمشید اردو زد .
از دور عظمت تخت جمشید دیده می شد یکی از فرماندهان گفت آیا شکوه ایران زمین در تخت جمشید پایان می یابد ؟
کریم خان پرسید : در زمان پادشاهی نادرشاه افشار کجا بودی ؟
گفت در تمام آن دوران در روستایمان به پدرم در کشاورزی کمک می کردم .
کریمخان خندید و گفت آن زمان همانند امروز تو از دور به پادشاه ایران زمین نادرشاه افشار نگاه می کردم و می گفتم آیا تمام شکوه ایران زمین در نادر شاه افشار پایان می یابد !؟ و امروز به تو می گویم دیگر آن بزرگی و عظمت را من در کسی و جایی ندیدم .
این سخن وکیل الرعایا کریم خان زند که از سرداران نادرشاه افشار بود خود گویای عظمت و جوهر آن یگانه دوران ها را دارد . ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید : نادرشاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود .
نادر شاه افشار در جمع ارتشیان ایران می گوید : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند …………



behnam5555 07-22-2013 06:45 PM

مردمسالاری در دودمان اشکانیان

دردوران اشکانیان (پارتیان) که علاقه مند به اندیشه های فلاسفه بزرگی نظیر آرشیت و ورتا ( همزمان با سقراط ، افلاطون و ارسطو در یونان ، آرشیت و بانو ورتا از فلاسفه بزرگ ایران و پارت بودند ) بودند مهرداد یکم بر اساس تعالیم این دو فیلسوف ، مردمسالاری را در ایران به شکلی نوین پیاده ساخت . به علاوه، در این دوره ایالات دوردست، ارمنستان و پنتوس خودمختار بودند و لذا ایجاب می کرد که مهستان وجود داشته باشد تا سخن آنها نیز در آنجا شنیده شود. یونان و روم در آن زمان در دست فرماندهان نظامی دست بدست می شد . جالب است بدانیم مورخان امروز ایتالیا سعی می کنند به دروغ مهستان ایران را اقتباس ایرانیان از رومیان بنامند ! حال آنکه ایجاد مهستان (173 سال پیش از میلاد ـ 2181 پیش) هنوز دولت روم با ایران همسایه نشده بود و دوران نوزادی خویش را طی می نمود . در آن زمان بقایای اسکندریان برمناطق یونانی نشین و مصر حکومت می راندند.
مردمسالاری (دمکراسی) در ایران دوران اشکانیان و تاسیس مهستان به پیشنهاد مهرداد یکم به نوشته مورخان رومی ـ یونانی و ارمنی و تطبیق تقویمها، مهرداد یکم ششمین شاه ایران از دودمان اشکانی یکم مارس سال 173 پیش از میلاد دراجتماع بزرگان ایران اعلام کرد که تصمیم گرفته است کشور دارای یک قانون لاتغییر (اساسی) شود تا حقوق و تکالیف همه در آن روشن باشد. این تصمیم مهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرار گرفت و ایران دارای دو مجلس شد که مجموعه آن دو را «مهستان» می گفتند (مه به کسر «میم» به معنای بزرگ). انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سکه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار (از دودمان هخامنشیان) سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده کل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود. مهستان در موارد متعدد شاهان اشکانی را جابجا کرد و در عین حال حامی سنت های بومی مناطق مختلف ایران بود در آنجا صدای همه اقوام ایرانی شنیده می شد . ارد بزرگ متفکر برجسته ایران می گوید : مهستان ، برآیند خرد مردم آزادیخواه ایران بود .

behnam5555 07-23-2013 05:48 PM

مهرداد دوم و رومیان
 

مهرداد دوم و رومیان


روز آغاز جشن مهرگان بود و نمایندگان کشورهای گوناگون همراه با هدایایی نفیس به کاخ فرمانروای ایران در شهر صد دروازه ( دامغان امروزی ) وارد می شدند عجیب ترین هدیه مربوط می شد به کورنلیوس سولا فرمانده ارشد روم که سه دختر بسیار زیبا به پادشاه ایران هدیه نمود .
آن سه دختر آنقدر زیبا بودند که همگان از دیدن آنها شگفت زده شدند . نماینده روم گفت فرمانروای ما به پاس آرامش مرز هایمان این سه بانوی زیبا که همه از نجیب زادگان کشورمان هستند را تقدیم پادشاه ایران زمین می کند .
پس از پایان مراسم رایزن ارشد مهرداد دوم ( اشک نهم ) که پیری سالخورده بود نزد فرمانروای ایران آمد و گفت کشور روم بزودی به ایران یورش خواهد آورد اشک نهم با تعجب گفت او امروز سه پریزاد به ما هدیه کرد ! چگونه فردا به ایران خواهد تاخت ؟
آن پیر سالخورده گفت وقتی دشمن از آرامش مرزها سخن می گوید و هدیه به این خاطر می فرستد بدین معناست که به این آرامش وفادار نیست و آن را خواهد شکست این سه خوبرو را هم از برای گرفتار نمودن دل فرمانروا فرستاده است .

اشک نهم با شنیدن این سخن سران ارتش ایران را فرا خواند و از آنها خواست لشکریان را آماده رزم نموده و به سوی باختر ایران و مرز های روم حرکت کنند . روزی که لشکر ایران از میان رودان گذشت لشکر آماده به رزم کورنلیوس سولا در پیش روی آنها ایستاده بودند .
رومیان پس از دیدن دهها هزار جنگاور آماده به رزم ایران در بهت فرو رفتند ، کورنلیوس سولا نامه ایی برای اشک نهم فرستاد و در آن نامه پایبندیش را به پیمانهای گذشته یادآوری نموده و با لشکرش از برابر سپاه ایران دور شد .
اندیشمند برجسته کشورمان ارد بزرگ می گوید : پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها .
و اشک نهم پشتیبان اندیشه های رایزنان دانای خویش بود . اندیشمندانی که پیشاپیش آینده را پیش بینی می نمودند .
و بدین گونه بود که ایران در دوران مهرداد دوم به پنهاورترین دوران دودمان اشکانیان رسید .


behnam5555 07-23-2013 05:51 PM

فردوسی زنده است
 

فردوسی زنده است

http://img.tebyan.net/big/1387/02/20...1652270218.jpg
یک ماه بعد از آن ماجرا احمدخان ابدالی سردار نادر شاه به دیدارش آمد و هفت تابلو را دوباره پیشکش نمود در حالی که زیر هر شعر نوشته شده بود : حکیم فردوسی .
احمدخان ابدالی که سرداران نادر شاه افشار بود هفت نقاشی بسیار زیبا نزد او آورد و گفت اینها آثار یکی از استادان شهر هرات است که به پادشاه ایران زمین هدیه نموده ، همه نقاشی ها صحنه هایی از هفت خوان رستم همراه با بیت هایی از شاهنامه را در نشان می داد.
نادر پس از دیدن آنها به سردار خویش گفت این نقاشی ها بسیار زیباست و کیسه ایی زر به سردار خویش داد و گفت این کیسه برای هنرمند چیره دست این تابلو ها ، سپس آن هفت تابلوی زیبا را نیز به احمد خان داد .
سردار نادر گفت اما این نقاشی ها را برای شما آورده بودم . فرمانروای ایران نگاهی به او کرد و گفت در پایان شعر های این تابلو ها نوشته شده حکیم فردوسی علیه الرحمه ! در حالی که من او را از هر ایرانی دیگری زنده تر می دانم .
این موضوع نشان می دهد نادر شاه افشار فرمانروای ایران چقدر ژرف اندیش و خردمند بوده است . متفکر و اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : اهل خرد و فرهنگ همیشه زنده اند .

behnam5555 07-23-2013 05:55 PM

خورشید سربازان اشک نهم
 
خورشید سربازان اشک نهم


اشک نهم به ما آموخت ارتش ایران یگانه و یکتاست .

مهرداد دوم اشکانی با سپاهش از کنار باغ سبزی می گذشت سایه درختان باغ مکان خوبی بود برای استراحت .
فرمانروا دستور داد در کنار دیوار بزرگ باغ لشکریان کمی استراحت کنند . باغبان نزدیک پادشاه ایران زمین آمده و از او و سربازان دعوت کرد که به باغ وارد شوند . مهرداد گفت ما باید خیلی زود اینجا را ترک کنیم و همین جا مناسب است . باغبان گفت دیشب خواب می دیدم خورشید ایران در پشت دیوار باغم است و امروز پادشاه کشورم را اینجا می بینم . مهرداد گفت اشتباه نکن آن خورشید من نیستم آن خورشید سربازان ایران هستند که در کنار دیوار باغت نشسته اند .
از این همه فروتنی و بزرگی پادشاه ایران زمین اشک در چشمان باغبان گرد آمد .
مهرداد دوم ( اشک نهم ) بسیار فروتن بود و همواره در کنار سربازان خویش و بدور از تجملات بود . اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : فرمانروای شایسته ارزش سربازان را کمتر از خود نمی داند .

behnam5555 07-23-2013 05:58 PM

ارزش مهستان و آزادی
 

ارزش مهستان و آزادی

چند روز مانده به برگزاری مجلس تابستانه مهستان بود یکی از رایزنان اردوان یکم پادشاه ایران به او گفت آنگونه که پیداست اگر مجلس در زمان خود برگزار گردد این احتمال زیاد است که ریش سفیدان به خاطر کندی مبارزه در خاور ایران و اینکه شما نیز همانند فرهاد دوم نتوانستید نگرانی را دور نماید و سکاییان توانستند در درنگیانه ( نام پیشین سیستان ) استقرار یابند ، پادشاه ایران را برکنار نموده و کس دیگری را جای گزین شما کنند .
پادشاه به کوهستان دور می نگریست . رایزن ادامه داد در صورت دستور فرمانروا ، تاریخ برگزاری مهستان زمانی دیگر باشد !
اردوان فرمانروای ایران گفت : نیرویی که در رای مهستان است در وجود من نیست ، و ادامه داد : نمایندگان مهستان ، مردم ایران هستند و آنها نیروی پادشاهی اند ، پس من چگونه و با کدام نیرو راه خودم را از آنها جدا کنم ؟!
باید برای آنها ریشه دردها را بشکافم و آنها را از دردسرهای کشور آگاه سازم .
منش اردوان پادشاه شجاع ایران مصداق بارز این سخن ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان است که : آزادگان میهن پرست در مرداب خودستایی فرو نمی روند .
مجلس مهستان برپا شد و نمایندگان پس از شنیدن سخنان فرمانروا رای به ادامه کار او دادند و همه دلگرمش نمودند اما بدبختانه دو ماه بعد از آن در شهریور سال ۱۲4 پیش از میلاد پادشاه آزاده ایران زمین اردوان اشکانی در میدان نبرد با دشمنان میهن در حالی که در صف نخست سپاه ایران دلیرانه می جنگید کشته شد .
اردوان اداره کشور را در اوج درگیری ها بر دوش گرفت اما با این حال هیچ گاه به بهانه شرایط نامناسب کشور ، آزادی های مردم را کم نکرد و بدین خاطر در روز سوگ او از سراسر ایران آزادگان با چشمان پر اشک پیکرش را همراهی نمودند .
زمان شوم از تارک مرزهای میهن خیلی زود دور شد و جوانان ایرانی دوباره مجد و شکوه کشورمان را باز گردانیدند ...


behnam5555 07-23-2013 06:00 PM

نیما و نیشام
 

نیما و نیشام

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/i.../8e/amazon.JPG
توفان که از شیراجان (نام پیشین سیرجان ) گذشت غم و اندوه بسیار برجای گذاشت بسیاری از خانه ها و درختان را خراب و سرنگون ساخت دل مردم گرفته غمگین بود . در این آشوب زمانه پسری به نام نیما دلباخته دختری شده بود که نامش نِیشام بود نیما سالها دور از خانواده و در سفر زندگی کرده بود و چهار برادر داشت که هر یک دارای ثروت و اندوخته ایی بودند پدر نیشام بارها به خانواده نیما گفته بود هر یک از برادران دیگر خواستگاری می کرد مشکلی نبود اما نیما توان اداره زندگی نیشام را ندارد . و هر چه خانواده نیما به او می گفتند به جای عاشقی پی کسب و کاری را بگیرد و به این شکل به همگان بفهماند توانایی همسرداری را دارد او نمی شنید و از دور چشم به خانه زیبا و بلند نیشام داشت .
کم کم رفتار نیما موجب برافروختگی و ناراحتی پدر و بردران نیشام گشت آنها شبی به خانه نیما آمده و در برابر پدر و برادران نیما به او گفتند اگر باز هم در اطراف خانه اشان پرسه بزند چشم خویش را بر دوستی های گذشته خواهند بست .
نیما انگار تازه از خواب بیدار شد بود گفت مگر من چکار کرده ام ؟ تنها عاشقم همین !
پدر نیشام گفت : عاشقی که خانه و خوراک زندگی نیست ما دختر به آدم مستمندی همچون تو نمی دهیم .
نیما گفت : من مستمند نیستم
پدر و برادران نیشام خندیدند و گفتند آنچه ما می بینیم جز این نیست .
نیمروز فردایش شش مرد با پوششی از گران بهاترین پارچه های نیشابوری و اسبهای ترکمن در برابر خانه نیشام ایستاده بودند آن شش مرد نیما ، پدر و برادرانش بودند . بهت سرآپای وجود میزبانان را گرفته بود . پس از آنکه بر صندلی میهمانی نشستند نیما گفت هنگامی که در سفرم بانو آفرین ( سی امین شاهنشاه ساسانی ) را از رودخانه خروشان نجات دادم او به من گفت پیش من بمان . گفتم من مسافرم و او گفت یادگاری به تو می دهم که هر وقت همچون من به خفگی رسیدی کمکت کند .
دیشب شما سعی داشتید مرا غرق کنید اما اینبار دستان پادشاه ایران مرا نجات بخشید .
پدر و برادران نیشام از این که شب قبل به گونه ی بسیار زشت به او گفته بودند : ما دختر به آدم مستمندی همچون تو نمی دهیم پشیمان بودند .
سفر انسانها را پخته و نیرومند می سازد . و به سخن ارد بزرگ : سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا .
می گویند نیما و نیشام همواره دستگیر مستمندان بودند و زندگی بسیار نیکو داشتند .


behnam5555 07-23-2013 06:06 PM

نجابت آزرمیدخت
 

نجابت آزرمیدخت
در پگاه نخستین روز بهمن ماه آزرمیدخت ، سی و دومین پادشاه ساسانی پس از چهار ماه پادشاهی تنها بخاطر نجابتش و این که تن به خواسته های زیرکانه و پیاپی فرخ هرمز فرمانروای خراسان نداد و همسر او نشد بدست رستم پسر فرخ هرمز کور شده و از کاخ رانده شد رستم می پنداشت پدر پیرش را ملکه ایران از پای درآورده است حال آنکه آزرمیدخت پاکتر از گلهای لاله بامدادان بود .
نجابت او بر کسی پوشیده نبود و به گفته ارد بزرگ اندیشمند فرهیخته ایران زمین : زیباترین خوی زن ، نجابت اوست . اما این زیبایی را کسی بر پادشاه ایران برنتافت و او با چند نفر از نزدیکان خویش به کاروانسرایی بین شاهرود و سبزوار رفته و تا آخر زندگی همانجا ماند .


behnam5555 07-23-2013 06:08 PM

سرداری برای بودن و نبودن
 

سرداری برای بودن و نبودن
وقتی سپاهیان خسته از راهی دراز به کنار رودخانه رسیدند پیکری آویخته بر تکه سنگی در میانه رودخانه دیدند .
او را که از آب بیرون کشیدند .
از دروازه مرگ بازگشته بود ...
چهار روز در میان آبهای رودخانه ایی مهیب و سیاه بر روی تکه سنگی که تنها می توانست سرش را از آب بیرون نهد ...
فردای آن روز سردار سپاه وقتی از او پرسید در این چهار روز به چگونه ماندن اندیشیدی و یا به چگونه مردن ؟ !
نگاهی به صورت مردانه سردار افکند و گفت تنها به این اندیشیدم که باید شما را ببینم و بگویم می خواهم سربازتان باشم .
می گویند چهار روز پس از انتشار خبر کشته شدن نادر شاه افشار جنازه او را یافتند در حالی که از غصه مرگ سردار بزرگ ایران زمین ، دق کرده بود .
آرمان او تنها خدمت به فرمانروای ایران زمین بود
و به سخن ارد بزرگ : آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند .
و وقتی آرمان پرکشید دلیلی برای ماندن او نیز نبود...


behnam5555 07-23-2013 06:09 PM

نگاه و ندای ریش سفید
 

نگاه و ندای ریش سفید
کینه و بیگانگی بین دو برادر بر سر ارث پدر چند سالی بود که آنها را از یکدگر دور کرده و هر یک دیگری را متهم می کرد .
همسران آنها خسته از این دشمنی ، به پیش کدخدای پیر روستا رفته و داستان را باز گفتند .
کدخدا دو برادر را خواست و سکوت پیشه کرد دو برادر به موهای سفید او می نگریستند و در دل می گفتند چه شده که او ما را خواسته است .
پیر جهان دیده نگاهی به آن دو کرد و گفت : یادگار پدر مایه دوستی بیشتر است نه قهر و دشمنی .
دو برادر سر فرود آوردند می دانستند هر چه بگویند در نهایت او می تواند براحتی پی به نهان اندیشه آنان ببرد . روی یکدیگر را بوسیدند و دست در دست یکدیگر از خانه کدخدا بیرون آمدند .
به سخن ارد بزرگ : گِره های که به هزار نامه دادگستری باز نمی شود ، به یک نگاه و یا ندای ریش سفیدی گشاده می گردد .
باشد که قدر ریش سفیدان و پیران خود را بدانیم و بزرگشان داریم .


behnam5555 07-23-2013 06:11 PM

ارد دوم و سورنا
 
ارد دوم و سورنا
می گویند زمانی که سورنا سردار شجاع سپاه امپراتور ایران (( ارد دوم )) از جنگ بر می گشت به پیرزنی برخورد .
پیرزن به او گفت وقتی به جنگ می رفتی به چه دلبسته بودی ؟
گفت به هیچ ! تنها اندیشه ام نجات کشورم بود .
پیرزن گفت و اکنون به چه چیز ؟
سورنا پاسخ داد به ادامه نگاهبانی از ایران زمین .
پیرزن با نگاهی مهربانانه از او پرسید : آیا کسی هست که بخواهی بخاطرش جان دهی ؟
سورنا گفت : برای شاهنشاه ایران حاضرم هر کاری بکنم .
پیرزن گفت : آنانی را که شکست دادی برای آیندگان خواهند نوشت کسی که جانت را برایش میدهی تو را کشته است و فرزندان سرزمینت از تو به بزرگی یاد می کنند و از او به بدی !
سورنا پاسخ داد : ما فدایی این آب و خاکیم . مهم اینست که همه قلبمان برای ایران می تپد . من سربازی بیش نیستم و رشادت سرباز را به شجاعت فرمانده سپاه می شناسند و آن من نیستم .
پیرزن گفت : وقتی پادشاه نیک ایران زمین از اینجا می گذشت همین سخن را به او گفتم و او گفت پیروزی سپاه در دست سربازان شجاع ایران زمین است نه فرمان من .
اشک در دیدگان سورنا گرد آمد .
بر اسب نشست .
سپاهش به سوی کاخ فرمانروایی ایران روان شد .
ارد دوم ، سورنا و همه میهن پرستان ایران هیچگاه به خود فکر نکردند آنها به سربلندی نام ایران اندیشیدند و در این راه از پای ننشستند .
به سخن ارد بزرگ : میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است .
یاد و نام همه آنان گرامی باد .


behnam5555 07-23-2013 06:12 PM

هدیه ایی برای آرینیس
 

هدیه ایی برای آرینیس

آخرین پادشاه ماد ، ایشتوویگو (به یونانی آستیاگ) بود. وی از ۵۸۵ تا ۵۵۰ پیش از میلاد حکومت کرد . روزی که با آرینیس (خواهر کرزوس، آخرین پادشاه کشور لیدیه) ازدواج کرد ، بزرگان ایران هدایای بسیاری برای آنها آوردند در میان همه هدایا ، هدیه هارپاگ (یکی از اشراف زادگان ماد ) بیشتر از همه خود نمایی می کرد تاج طلایی با سه رشته زنجیر بسیار زیبا که دو رشته تا روی شانه ها و زنجیره سوم که در پشت سر بود تا روی زمین بلندا داشت . آرینیس به همسرش گفت حتما کسی که این هدیه را به ما داده بسیار شما را دوست می دارد .
ایشتوویگو خندید و گفت پدرم هووخشتره همیشه به من هشدار می داد و می گفت : خائنین هدیه های بزرگتری برایت خواهند آورد .
آرینیس گفت چطور می توانید دشمنی در دربار داشته باشید ؟!
همسرش دستی بر رشته طلایی تاج آرینیس کشید و گفت در دربار بیشتر از بیرونش دشمن دارم ...
ارد بزرگ می گوید : ( دشمن ابزار نابود ساختن آدمی را ، در درون سرای او جست و جو می کند ) . گفته می شود پس از قیام کوروش هخامنشی که فرزند ماندانا دختر ایشتوویگو بود ، هارپاگ در دربار سر به شورش برداشته و همانگونه که امپراتور ایران پیش تر گفته بود دشمنی نهان خویش را هویدا کرد .

یادآوری :
ایشتوویگو : این نام ریشه ایرانی دارد و به معنای نیزه‌گَردان است .


behnam5555 07-23-2013 06:16 PM

ازدواج در آيین زردشتی ايران باستان
 

ازدواج در آيین زردشتی ايران باستان

ازدواج در آيین زردشتی ايران باستان

در دين زرتشتي تعدد زوجات روا نيست و گفته شده همانگونه که يک زن نمي‌تواند در يک زمان بيش از يک شوهرداشته باشد مرد نيز نمي‌تواند در آن واحد دو يا چند زن داشته باشد. اختيار زن دوم در شرايطي خاص و سخت که در آيين نامه زرتشتيان آمده جايز است نظير اينکه زن اول فوت شده باشد.
در ايران باستان تنها در صورتي فرد زرتشتي مي‌توانست با وجود زن اول زن ديگر اختيار کند که زن اول به تشخيص پزشک عقيم بوده و خود موافقت خويش را براي اين کار اعلام کند و رضايت داشته باشد هدف از اين عمل نيز بقا نسل و پرورش فرزنداني نيک براي دين و دنياست.

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe935.jpg

در مورد انواع پيوند زناشويي در ايران باستان گفتني است که زن و مرد زرتشتي به 5 صورت وتحت عناوين پادشاه زن- چاکر زن- ايوک زن- ستر زن- خودسر زن پيوند زناشويي مي‌بستند که هر يک جداگانه به شرح زير است:

1- پادشاه زن :
اين نوع ازدواج به حالتي گفته مي‌شد که دختري پس از رسيدن به سن بلوغ باموافقت پدر و مادر خود با پسري ازدواج مي‌کرد و پادشاه زن از کاملترين حقوق و مزاياي زناشويي برخوردار بود و کلا" همه دختراني که براي نخستين بار و با رضايت پدر و مادر ازدواج مي‌کردند، پيوند زناشويي آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت مي‌شد.

2-چاکر زن:
اين نوع ازدواج به حالتي اطلاق مي‌شد که زني بيوه به عقد و ازدواج با مرد ديگري در مي‌آمد. اين زن با زندگي در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزاياي پادشاه زن را در سراسر زندگي مشترک دارا بود، ولي پس از مرگ آيين کفن ودفن و ساير مراسم مذهبي اش تا سي روزه توسط شوهر دوم يا بستگانش برگزارمي‌شد.
ولي هزينه هاي مراسم بعد از سي روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود،چون معتقد بودند در دنياي ديگر اين زن از آن نخستين شوهر خود خواهد بود وبه همين علت پيوند دوم او تحت عنوان چاکر زن ياد مي‌شد.حال براي برخي ناآگاهان پيوند زناشويي از نوع چاکر زن را اختيار کردن زن صيغه اي توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدي بيان مي‌کنندکه صحت ندارد.
http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe934.jpg

3-ايوک زن:
اين نوع ازدواج زماني اتفاق مي‌افتاد که مردي دختر يا دختراني داشت وفرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر يا کوچکترين دخترش تحت عنوان ايوک ثبت مي‌شد و رسم بر اين بود که اولين پسر تولد يافته از اين ازدواج به فرزندي پدر دختر در مي‌آمد و به جاي نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش مي‌آوردند و اين نوع ازدواج باعث شده که برخي افراد غير مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتيان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواجمي‌کرده است. اينک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج بامحارم کاملا" مردود است.
4-ستر زن:
وقتي که فرد بالغي بدون ازدواج در مي‌گذشت، پدر و مادر يا خويشان اين فردموظف بودند به خرج خود و به ياد فرد درگذشته دختري را به ازدواج پسري درمي‌آورند. شرط اين نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد مي‌شدند که درآينده يکي از پسران خود را به فرزند خواندگي فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند.

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe933.jpg

5- خودسر زن:
اگر دختري و پسري پس از رسيدن به سن بلوغ برخلاف ميل والدين خود خواستارازدواج با يکديگر مي‌شدند و مصر بر اين امر نيز بودند، با وجود مخالفت والدين ازدواج آنها منع قانوني نداشت و زير عنوان خودراي زن ثبت مي‌گرديد و در اين بين دختر از ارث محروم مي‌شد، مگر اينکه والدينش به خواست خود چيزي به او مي‌دادند يا وصيت مي‌نمودند که بدهند.

اين نوع ازدواج ها در ايران باستان انجام مي‌شد امروزه ازدواج ها تحت اين عناوين ثبت نمي‌شود.
گفتني است که طلاق در آيين زرتشتي مطرود و منفور است و تحت شرايطي ويژه و در مواردي نادر و خاص طبق آيين نامه زرتشتيان مجوز داده مي‌شود.

منبع:rozanehonline.com



behnam5555 07-23-2013 06:20 PM

داستان کشف قدیمی ترین پرچم جهان در ایران
 

داستان کشف قدیمی ترین پرچم جهان در ایران

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe915.jpg

داستان کشف قدیمی ترین پرچم جهان در ایران + تصاویر
کویر لوت سرزمین اسرار آمیزی است. از کلوت ها و افسانه های پر از جن و پری اش که بگذریم، کمتر کسی فکرش را می کرد که در نزدیکی لوت یکی از قدیمی ترین تمدن های دنیا تشکیل شده باشد. اما کشف قدیمی ترین پرچم دنیا از این منطقه، نام لوت را به تمدن کهن خبیص پیوند داد. قدیمی ترین درفش فلزی جهان، شباهت زیادی به درفش کاویانی دارد. درفشی که از حوالی کویر لوت در کرمان کشف شد و برگ تازه ای از تاریخ را رو کرد.


این روزها همه از وجود قدیمیترین لوح‌های تمدن جهان در کرمان و در تمدن ارت در جنوب کرمان می گویند اما کمتر کسی از تمدن خبیص در حاشیه شمال شرقی کرمان و در لبه کویر لوت سخن می گویند.

تمدن خبیص شهداد یکی از حلقه های گم شده بین تمدن شرق آسیا و بین النهرین است؛ تمدنی که مانند بسیاری از محوطه های باستانی فلات ایران سر از زمین بیرون آورده است اما کمتر از داشته هایش گفته شده و همچنان رمز و راز خود را در پهنه خاک مدفون کرده است.

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe914.jpg

اجزاء کامل قدیمیترین پرچم دنیا
سرزمین نخل، کویر، آب و درفش
اینجا شهداد داد سرزمینی که نخستین درفش فلزی جهان در آن کشف شده است. اینجا شهداد است سرزمین نخل؛ کویر، آب و تاریخ. تمدین قدیم شهداد هنوز نا شناخته است همانند بسیاری از زیستگاههای پیش از تاریخ ایران از شش هزار سال قبل بشر در شهداد می زیسته و هنوز زندگی می کند.


داستان درفش شهداد
در حفاریهای باستانشناسی در این منطقه کهنترین پرچم فلزی جهان به دست آمده است، درفش شهداد فلزی مربع شکل و 23 در 23 سانتیمتر است و بر فراز خود عقابی دارد و بر میله ای نصب شده است.

بر روی این درفش داستانی شکل گرفته است از افسانه های کهن ایران زمین؛ قصه ای از نعمت، شکر گزاری، نخل و سپاس در وسط درفش انسانی است که بر صندلی نشسته و دیگران در پیرامونش قرار دارند از سایر انسانها گرفته تا عناصر طبیعت و حیوانات وحشی و اهلی. فرد نشسته بر صندلی بزرگتر از دیگران است و یک زن در کنارش و دو خدمتگذار در اطرافش.درفش با خورشید شیر و گاو کوهاندار و آراسته شده که گویا داستانی را روایت می کند.


این درفش پس از کشف به تهران منتقل شد و در موزه نگهداری می شود و باز این داغ را بر دل کرمانیان می گذارد که چرا اشیا کشف شده در استان کرمان جایی برای نگهداری در استان تاریخی کرمان ندارند؟
شهداد در 70 کیلومتری شمال شرق شهر کرمان قرار دارد و کویری‌ترین بخش استان کرمان به شمار می‌رود.


نمایی نزدیک نقوش درفش شهداد
این ناحیه از کرمان، در ابتدا هیچگاه مورد توجه باستان شناسان نبود، زیرا تصور وجود تمدن باستانی در صحرای خشک لوت غیر ممکن بود. اولین هئیت کاوش در سالهای 46 به سرپرستی دکتر احمد مستوفی از موسسه جغرافیایی دانشگاه تهران برای بررسی موقعیت جغرافیایی دشت لوت و اطراف آن وارد آنجا شدند و در حین اکتشافات خود "چاله تکاب" به تعدادی سفال برخورد کردند که قسمتی از آنها از زمین بیرون و این آثار نشان از وجود تمدنی پیشرفته در این ناحیه بود.


آراترای گم شده یا همان تمدن خبیص شهداد
اما هم اکنون باستان شناسان، شهداد را کلیدی برای شناخت فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی تمام منطقه جنوب شرقی ایران در هزاره سوم ق.م می‌دانند. عده‌ای هم آن را با شهر گمشده سومری آراتا منطبق می‌دانستند، در گل نوشته سومری نام آراتا بسیار به کار رفته‌است. طبق متون سومری آراتا سرزمینی بود در شرق "انشان".
هانسمن انگلیسی، سرزمین انشان را همان فارس می‌داند و شهر سوخته واقع در استان سیستان را شهر حماسی آراتا می‌دانست، اما اکتشافات بعدی در استان کرمان این موضوع را اثبات کرد که آراتا همان شهداد کرمان است.


شهداد مرکز ایالت آراتا بود که یکی از چند ایالات خود مختار امپراتوری عیلام به شمار می‌رفته و دارای اجتماعی شکل یافته و منسجم بود. علاوه بر حاکم و حکومت، دارای طبقات اجتماعی و اصناف بود.


کشف گورستان شهداد از مهمترین اکتشافات باستان‌شناسی دوران معاصر است.
از آنجاییکه پیشینیان، بنا بر اعتقادشان به اینکه بعد از مرگ در دنیایی دیگر محتاج آب و غذا و مسکن خواهند بود، تمامی متعلقات خود، از ظرف و لباس گرفته تا زیورآلات را با خود به گور می‌بردند. به علت جهت گردش خورشید گورستانهای شهداد اغلب شرقی، غربی هستند. ساکنان شهداد، از افراد بزرگ و سرشناس خود از جمله حکمرانان، کاهنان، مجسمه‌هایی می‌ساختند و پس از فوت آنها در هنگام تدفین آنرا با اشیای دیگر در گور جای می‌دادند.

در بین مجسمه‌ها، تعداد زیادی مجسمه زن نیز وجود دارد. همچنین قدیمی ترین درفش کشف شده در جهان با عنوان درفش شهداد در این منطقه بوده است.اما در نخستین حفاریهای شهداد یک شی قابل توجه نیز کشف شد که همان درفش شهداد نام گرفت.

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe913.jpg

اجزا درفش شهداد
این درفش قدیمی‌ترین پرچم جهان است كه از یك صفحه با میله و لولا و دسته برنزی ساخته شده است و البته چون در این چند هزار سال زنگ زده شده به رنگ سبز مبدل شده است ولی در اصل نوعی درخشش فلزی داشته كه آفتاب را باز می‌تابانده است.


روی آن، نقشی از یك نخل دیده می‌شود و دو درخت دیگر و پنج آدم كوچك و بزرگ كه همه از بزرگان هستند و دو شیر و یك گاو كوهان‌دار و چند مار شبیه مارهای تمدن جیرفت هم به چشم می‌خورند.

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe912.jpg

طرحی نمادین از نقوش درفش شهداد
موضوع جالب عقاب روی میلهً درفش است در اساطیر کهن ایرانی به نام سیمرغ علاوه بر این که سمبل ایزد خورشید بوده است، تحت نامهای سومری و هوریانی آنزو و زروان خدای خرد و باد اساطیری بزرگ بومیان دیرین فلات ایران به شمار می آمده است و بدین جهات نیز بوده که تمثالش در بالای درفش کاویانی پارسیان دوره هخامنش نیز نصب بوده است.


پروین محمد رضایی، محقق تاریخ در گفتگو با مهر اظهار داشت: اصل این کشفیات از جمله درفش شهداد که به عنوان شی ملی شناخته شده در موزه ملی تهران نگهداری می شود.این محقق باستانشناسی گفت: کهن ترین پرچم ایران و جهان با عنوان درفش شهداد در کنار کلوتهای کویر مهمترین آثار گردشگری شهداد هستند.


وی اظهارداشت: شهداد یکی از مناطق تاریخی و گردشگری کرمان محسوب می شود که طی بررسیهای صورت گرفته درفش شهداد مربوط به دوران پیش از میلاد مسیح قدیمی ترین پرچم ایران است که از مهمترین آثار گردشگری این منطقه محسوب می شود.وی بیان داشت: با توجه به اثر حک شده بر دهانه یک کوزه می توان قدمت برخی دیگر از اشیا کشف شده را به هزاره سوم پیش از میلاد رساند.


محمدرضایی اظهار داشت: این اشیاء از سه گورستان و سیصد گور به دست آمده اند.این مسئول بیان داشت: باتوجه به اشیاء کشف شده سه محله به نامهای کشاورزان، صنعتگران و جواهر سازان نیز از دل خاک بیرون آمده بود.


behnam5555 07-23-2013 06:22 PM

سدسازي در ايران باستان
 

سدسازي در ايران باستان

سدسازي در ايران باستان
سدسازی تا قبل از هخامنشیان

سدسازی یا بندسازی از فعالیت های مهندسی به شمار می رود كه شرایط تاریخی و جغرافیایی خاص مناطق در پیدایش، شكل گیری و گسترش آن سهم به سزایی دارند. در گذشته و در هر منطقه خاص جغرافیایی بنابر ضرورت یا نیاز ساكنین آن جا نسبت به ایجاد سد، بند یا آبگیر اقدام می كرده اند تا نیازهای خود در زمینه آبیاری و آبرسانی را مرتفع سازند. در مناطقی نیز به خاطر پایین بودن سطح آب های رودخانه ها یا نیاز جهت تغییر مسیر رود، سد سازی انجام می گرفته تا بتوانند سطح آب را بالا آورده و برای نیازهای كشاورزی و عمرانی از آن استفاده كنند.

در ایران نیز به جهت كمبود آب، شرایط اقلیمی خاص و نیازهای روزمره آب ماده ای بسیار ارزشمند محسوب می شده كه این امر را علاوه بر بندسازی، سدسازی و آثار به جا مانده می توان در فرهنگ ایرانی و ارزشی كه برای آب قایل می شدند و حافظه تاریخی مردم ایران به وضوح مشاهده و مطالعه كرد. در سرزمین های ایران و مصر كه از قدیم در معرض سیلاب و طغیان رودخانه ها قرار داشتند ، ساخت بندهای متفاوت در طول مسیر رودخانه ها و یا مناطق سیل خیز به جلوگیری از خسارات این گونه طغیان ها كمك فراوانی می كرد.

تاریخ سد سازی در ایران ، مصر و بین النهرین (میان رودان) قدمتی بسیار طولانی دارد و هنوز هم می توان نشانه هایی از آنها را در این سرزمین ها یافت. به طور كلی سدسازی و نیز لایروبی و مرمت آنها از دیر باز در ایران دیگر سرزمین ها، مانند سایر كارهای عام المنفعه و پروژه های بزرگ معمولا به دست حكومت ها و پادشاهانی كه به امور آبادانی و آبادی علاقه بیشتری داشتند انجام می گرفته است و در این میان رونق اقتصادی و پیشرفت آبادی ها و شهرهای مرتبط با سیستم های آبیاری و آبرسانی نیز بستگی بسیار زیادی با مقوله سد و سد سازی و اهمیت حكمرانان به این مسایل داشته است.

سدسازی از دوره هخامنشیان تا قبل از اسلام

پادشاهان هخامنشی به واسطه نیاز جغرافیایی كشور ایران و علاقه ای كه در گسترش و آبادانی سرزمین تحت فرمانروایی از خود نشان می دادند و در زمان امپراتوری خود سدها و بندهای زیادی در بخش های جنوب غربی و جنوبی ایران ساختند.
بسیاری از سیستم های آبرسانی و آبیاری كه تا سال های متمادی نیز در ایران از آنها استفاده شد مرهون تلاش مهندسان و صنعتگران ایرانی است كه در زمان های بسیار دور تلاش نمودند تا نیازها و كمبودها را در زمینه های عمرانی و آبادی بر طرف نمایند و آثار و شواهد آن را نیز می توان در نقاط مختلف ایران درك نمود. علاوه بر آن بسیاری از آثار به جا مانده از این دوران ها در سرزمین های تابعه حكومت های ایران باستان نیز قابل مشاهده است.

یكی از رودخانه هایی كه از قدیم به رودخانه اروند می پیوسته است «دیاله» بوده است كه بنا به دستور كوروش بزرگ سدی برای آبیاری، از خاك و چوب بر روی این رودخانه بسته شده بود كه شبكه كانال های آبرسانی را تغذیه می كرد. همچنین در زمان هخامنشیان اولین كوشش ها جهت سد سازی بر روی اروند و فرات به عمل آمد. از مشخصات این رودخانه ها آن بود كه سطح فرات بالاتر از دجله قرار داشت و نیز در زمان حكومت بابلیان بر بین النهرین تمایل رود فرات نسبت به شرق بیشتر از امروز بوده و این رود تنها دارای یك مجرا بوده است. انشعاب فرات به دو مجرا بین سال های ۶۰۰ ق.م تا ۱۰۰ ق. م اتفاق افتاده است .
چنان كه پیداست هخامنشیان سدهایی بر روی رودخانه های فرات و اروند ساختند و گام هایی دیگر در گسترش شبكه كانال های آبیاری برداشتند. بدون شك هنگامی كه اسكندر مقدونی در حدود سال ۴۰۰ ق. م به آنجا ها رسید آن سدها ساخته شده و برپا بوده اند. استرابو جغرافی دان سده اول میلادی یونان خبر از ویرانی آنها به دست اسكندر مقدونی می دهد. ولی واقعیت این كه اسكندر این سدها را ویران كرده باشد كاملا معلوم نیست چون برخی نیز گفته اند كه اسكندر آنها را خراب نكرده است و حتی به حفر كانال ها و نظارت بر این سدها به طور مرتب مشغول بوده است. به هر حال آنچه مسلم است آبیاری با بهره وری از بند سازی در فرات و اروند پیرامون سده چهارم پیش از میلاد كاملا روا بوده است و این سیستم های سد بندی و آبیاری بعدها در زمان ساسانیان به حد بالای گسترش خود رسید.

علاوه بر بندها و آبگیرهایی كه در زمان هخامنشیان بر روی رودخانه های اروند و فرات ساخته شد، در آن زمان بر روی رودخانه « كر» در فارس نیز بندهایی برای آبیاری زمین های پیرامون تخت جمشید ایجاد شد. با این كه آثاری از تمامی سدهای ساخته شده در زمان هخامنشی ها در دست نیست، ولی برخی از بندها كه تا به امروز بر روی آن رودخانه بر جای مانده اند دارای پایه های هخامنشی هستند.ا ز جمله این سدها «بند ناصری» است كه در ۴۸ كیلومتری شمال غربی تخت جمشید واقع شده است.

ابن بلخی (سده پنجم ) سد ناصری را چنین توصیف می كند: «در این قسمت رودخانه در زمان های قدیم سدی ساخته شده بود كه آب كافی را برای آبیاری زمین ها تأمین می كرده است، اما در روزگاران هرج مرج كه اعراب به سرزمین ایران تاختند این سد رو به خرابی نهاد و در تمام حوزه های رامجرا (را مجرد ) دیگر كشاورزی انجام نشد. ..» سد دیگر بند فیض آباد نام دارد كه در حدود ۴۸ كیلومتری شمال تخت جمشید قرار گرفته است چنان كه گفته شده است یكی از سه بندی كه بر روی رود كر ساخته شده بوده ۲۵ متر درازا و ۲۵ متر بلندا داشته است.
در نزدیكی شهرك « كوار» در جنوب شیراز سد هخامنشی دیگری به نام «بند بهمن» بر روی رودخانه «مند» بنا شده است. طول بند در حدود ۱۰۰ متر و بلندای آن حدود ۲۵ متر می باشد. بخش عمده ای از این سد تا كنون از گل و لای پر شده است. در زمان ساسانیان و هنگام حكومت شاپور اول، ارتش شكست خورده والرین رومی كه مركب از ۷۰۰۰۰ هفتاد هزار نفر می شد به اسارت ایرانیان درآمد، شاپور از این اسیران برای ساختن ساختمان هایی در ایران استفاده كرد. یكی از این ساختمان ها « سد شادروان شوشتر» بر روی رودخانه كارون به شمار می آید. شوشتر كه در كناره شرقی كارون بر روی ساحل سنگی ساخته شده از زمان ساسانیان یكی از شهرهای مهم بود. از زمان ایلامیان و دوران اولیه سلسله ساسانی برای بالا بردن سطح آب در كارون تا به سطح شهر شوشتر سدی بر روی این رود زده بودند.

ابن حوقل در صورهٔ الارض راجع به شادروان شوشتر می نویسد: «سرزمین خوزستان در محلی مستوی و هموار قرار گرفته است و دارای آب های جاری است. بزرگترین رودهای آن شوشتر است كه شاپور شادروان (سد معروف) را در دروازه شوشتر بر آن ساخت تا آب آن بالا آمد و به ثمر رسید چه شوشتر در زمین مرتفعی قرار دارد.»


چنانكه پیداست سد اولیه بر روی كارون از لحاظ بالابردن سطح آب چندان رضایت بخش نبود پس ایران رومی را برای رفع نقایص به كار گماشتند . احتمالا علاوه بر نیروی كارگری چندین مهندس نیز در سپاه روم بوده اند. گام نخست، ایجاد رودخانه ای انحرافی « گرگر» بوده كه در هنگام ساختن سد آب كارون را هدایت می كرده است. این سد كه پس از تعمیرهای پشت سر هم تا كنون به جا مانده است « بند میزان» نام دارد.
سد دارای سرریزهایی است كه در هنگام بالا آمدن آب اضافی آن را تخلیه می كرده است. پهنای این سد بین ۱۰ تا ۱۲متر است. ساختن این سد از سه تا هفت سال طول كشید و هنگامی كه ساختمان آن پایان یافت. ورودی رود گرگر با بند دیگری بسته شد كه امروزه «بندقیصر» نامیده می شود. این سد نیز كه تا كنون به جا مانده از تكه های بزرگ سنگی كه با بست های آهنی به یكدیگر محكم شده اند ساخته شده است. برای كنترل آب رودگرگر شش سرریز در آن سد ساخته شده بوده است.

كانال گرگر پس از گذشتن نزدیك به ۳۰ كیلومتر به سوی جنوب دوباره به كارون می پیوندد. نشانه های موجود چنین می گوید كه برای آبیاری نهرهای دیگر نیز بر روی این كانال زده شده بوده است. به نظر می رسد كه این نخستین بار در تاریخ سدسازی است كه برای ساختن سدی بر روی رودخانه ای ، برای آن كانال انحرافی ساخته اند و به ویژه از دیدگاه مهندسی با توجه به مقدار آب كارون این خود پروژه با اهمیتی به شمار میرود.

منبع : chn.ir


behnam5555 07-23-2013 06:26 PM

تمدن ايلام و مهرهاي استوانه‌اي در هفت‌تپه
 


تمدن ايلام و مهرهاي استوانه‌اي در هفت‌تپه

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe877.jpg
تمدن ایلام
ایلامیان یا عیلامی ها مجموعه اقوامی بودند که از هزاره چهارم تا هزاره نخست پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی ایران فرمانروایی داشتند. بر اساس تقسیمات جغرافیایی امروز، ایلام باستان سرزمین های خوزستان، فارس، ایلام و بخش هایی از استان های بوشهر، استان کرمان، لرستانو کردستان را شامل می شد.
ایشان نه آریایی بودند و نه سامی و زبان ایلامی زبانی تک خانواده است. بعنی خویشاوندی آن با هیچ خانواده زبانی در جهان اثبات نشده است. ولی برخی از دانشمندان زبان آنها را با زبان دراویدیان هند هم خانواده می دانند.
پادشاهی ایلام در اوج برتری اش، بر بخش هایی از میان رودان (بین النهرین) سیادت داشته و حتی تمامی پهنه سرزمین ایران آن روزی را هم شامل نمی شده است. پادشاهی ایلام اتحادی از ایلات و طوایف منطقه را شامل می شد، اما چنین اتحادی لزوما به معنی امپراتوری نبوده. هرگاه ایلامیها قدرت یافته اند، نقشی در سیاست میانرودان ایفا نموده اند و حتی بر بخش هایی از آن سرزمین، اگر چه کوتاه مدت، فرمان راندند.
پروفسور گیرشمن عقیده دارد که محل کنونی مسجد سلیمان قدیم ترین پایتخت پادشاهی هخامنشی بوده است. پیش از کورش بزرگ شش پادشاه از خاندان هخامنشی در ایلام حکومت کرده اند.
تمدن ایلامیان از راه دریایی و بلوچستان با تمدن پیرامون رود سند هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط می شده است.به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م است. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ سیاسی ایلام است.
تمدن ایلام به دست آشور بانیپال، پادشاه قدرتمند آشور منقرض شد. دیرینه ایلام، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومریها، اَکَدی ها، بابلی ها و آشوری ها از دشمن خود آشور شکست خورد و از صفحه روزگار محو گردید.
از مهمترین مراکز تمدن عیلام می توان به شوش، سرپل ذهاب، انشان، چغازنبیل و هفت تپه اشاره کرد.
http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe876.jpg
هفت تپه
پایگاه حفاظت و مرمت چغازنبیل و هفت تپه در سال 1998 میلادی (1377 خورشیدی) برای جلوگیری از تخریب هر چه بیشتر این شهر کهن طی توافق به عمل آمده بین سازمان میراث فرهنگی ایران، یونسکو، بنیاد اعتباری ژاپن و همکاری موسسه کراتر فرانسه (موسسه بین المللی حفاظت از بناهای خشتی) طرح مطالعاتی حفاظت و مرمت محوطه تاریخی چغازنبیل را در زمینه های مختلف علمی آغاز کرد.
محوطه باستانی هفت تپه حدود 15 کیلومتری جنوب شرقی شهر شوش واقع شده و همان طور که از نام آن پیدا است از تپه های متعددی تشکیل شده است. گستردگی این محوطه باستانی به مراتب باعث جلب توجه کاوشگران مختلف قرار گرفته است. اولین عملیات حفاری به سرپرستی دکتر عزت الله نگهبان در سال 1344 در این محل آغاز گردید که تا سال 1357 ادامه یافت. بررسی های سطح الارضی که قبلاً مَک آدامز (Robert McC Adams) در این ناحیه انجام داده بود گویای این مساله بودند که این محوطه گسترده باستانی فقط در دوره محدودی مسکونی بوده است.
کاوش های باستان شناسی هفت تپه از نظر کشف متون کتیبه دار یکی از حفاری های نادری است که در کشور ما انجام شده، حفاری های هفت تپه تاکنون چند کتیبه سنگی بزرگ متجاوز از هزاران گل نوشته را به خط میخی و زبان اکدی عرضه نموده است.
مهرهای مکشوفه از هفت تپه به صورت مسطح یا استوانه ای و از مواد مختلفی چون سنگ و گل پخته و بدل چینی ساخته شده اند. اثر مهرها دارای نقوش مختلف و با صحنه هایی همچون پیش کشی هدایا به خدایان و نیایش و غیره بوده و بیشتر بر روی پوشش گلی زده می شدند که برای مسدود کردن دهانه محفظ ها یا تنگ های سفالی به کار می رفته است.
این ظروف به صورت ساده و یا منقوش و در اشکال مختلفی همچون کوزه های کف گرد و نوک تیز، ساغرهای پایه دکمه ای، خمره هایی با کف مسطح و کاسه های کوچک و بزرگ و غیره دیده می شوند. ظروف ساده عمدتا نخودی رنگ بوده و سفال های منقوش با نقش های ساده هندسی به رنگ های قهوه ای روشن و تیره تزیین شده اند.
پیکرک هایی که در این منطقه کشف شدند به دو دسته انسانی و حیوانی تقسیم می شوند. پیکرهای انسانی خود شامل انواع مختلفی است که عبارتند از پیکرهای مرد و زن و و نوازندگان. این پیکرها غالبا به روش قالب گیری ساخته شده و سپس در کوره پخته شده اند. پیکرک های حیوانی بیشتر به شکل گاو کوهاندار است که به صورت مسبک با کوهان های بزرگ ساخته شده است. این اشیا عمدتا مفرغی بوده که خنجرها، تبرها، پیکان ها، اسکنه ها، مغارها، درفش ها، سوزن ها، دکمه ها، سرنیزه ها، قلاب ها، میخ ها و غیره مهمترین آنها هستند.
در ضمن کاوش های هفت تپه آثاری از نقاشی دیواری به صورت قطعات گلی منقوش به طور پراکنده به دست آمده است که احتمالا در هنگام ویرانی بنا فروریخته اند. بیشتر نقوش هندسی و به رنگ های آبی، نیلی، قرمز، نارنجی، زرد، خاکستری و سیاه و سفید است.
سه نمونه جالب از این اشیا که شامل سردیس یک مرد و زن ایلامی و ماسک چهره یک مرد می باشد از حفاری های هفت تپه به دست آمده است. تابوت هایی که در این منطقه کشف شده است در ابعاد و اندازه های مختلف و جنس آنها سفالی است.
همچنین انواع تیغه ها و ابزار سنگی و حلقه های سنگی و سنگ وزنه ها و سرگرزها و ظروف سنگی از مهمترین آثار سنگی مکشوفه از هفت تپه است. آثار تزیینی که در این منطقه کشف شده تنها جنبه تزیینی داشته و توسط هنرمندان این دوره ساخته شده است که از جمله مهمترین اشیای تزیینی مکشوفه گردن بندهایی از جنس سنگ های نیمه قیمتی چون عقیق و بدل چینی و سنگ سلیمان و پلاک های منقوش از جنس گل و مفرغ و یا قیر طبیعی و دکمه های تزیینی به اشکال مختلف دایره ای و چهارگوش و از جنس بدل چینی و یا استخوان و قطعات موزاییک با نقوش هندسی هستند.

منبع : tebyan.net



behnam5555 07-23-2013 06:28 PM

زیور آلات در ایران باستان
 

زیور آلات در ایران باستان

زیورآلات ایران باستان امروز در نقاط بسیاری از دنیا چشم بینندگان را خیره می کند اما شما چقدر از تاریخچه آنها خبر دارید
آثار هنری بسیار ارزشمند و گرانبهائی كه امروزه موزه های معتبر داخلی و خارجی و مجموعه های خصوصی كلكسیونر های معروف دنیا را در سراسر جهان زینت بخشیده است، بیان گر این حقیقت می باشد كه طلاسازان و جواهرسازان ایرانی در ادوار مختلف تاریخی چه پیش از اسلام و چه بعد از آن در ساختن اشیاء تزئینی و زیور آلات گرانبها، از مهارت خارق العاده ای برخوردار بوده اند و امروزه هر بیننده ای كه آنها را در موزه های معروف بین المللی مشاهده می نماید، خلاقیت و توانمندی حیرت برانگیز سازندگان ایرانی این اشیاء را تحسین می كند.

مجسمه مشهور بز بال دار، جام طلای افسانه زندگی، جام طلای مارلیك و ده ها اثر تاریخی دیگر اصیل ترین اسناد تاریخ فرهنگی و هنری صنعت گران ایرانی در گذرگاه زمان و كارنامه درخشان پیشینیان ما به شمار می روند.
انسان کهن در ابتدا برای زینت و آراستگی خود از نشانه هایی كه از طبیعت الگو برداری كرده بود كمك می گرفت. اعتقاد بر این است كه در ابتدا مردان خود را می آراستند و با رنگ كردن بدن و یا مجروح كردن خود به شكل های متفاوت جلب توجه می كردند. مجروح كردن بدن در مردان برای تزیین یك امر عادی بوده و گاهی میزان جراحت ها باعث مرگ می شده است. شكافتن پوست و رنگ كردن آن، خالكوبی و... هنوز هم در بین مردان رایج تر از زنان است.
لباس در ابتدا برای تزیین استفاده می شد، به جای نقوشی كه برای یك عمر بر بدن نقش بسته بود با استفاده از تن پوش های رنگی، تنوع پیدا كرده و شكل های متفاوتی به آن می دادند.
در بین آراستنی ها هر چه اهمیت پیدا می كرد شكلی به آن داده شده و در قسمت های مختلف بدن مورد استفاده قرار می گرفت. از استخوان حیواناتی كه صید می شدند و تأمین كننده غذا بودند تا گیاهان و سنگ ها و... در تزیین بدن استفاده می شد.
تحقیقات باستان شناسی حاكی از آن است كه نخستین زیورهای مورد استفاده بشر دندان ها و پنجه های حیواناتی بوده كه صید می كرده است. این قطعه های كشف شده با یك رشته لیف طبیعی به هم متصل می شدند و تشكیل مجموعه ای بدیع را می دادند كه بسیار زیبا جلوه می كردند.

قدیمی ترین زیورآلاتی كه توسط انسان مورد استفاده قرار می گرفته صدفهایی است كه به صورت مصنوعی در آنها سوراخ هایی ایجاد شده است و در غارواقع در شرق مراكش یافت شده است. تاریخ دقیق این صدف ها هنوز مشخص نیست؛ اما به گفته باستان شناسان این صدف های سوراخ شده احتمالا مربوط به 110 هزار سال قبل است.
پیش از این قدیمی ترین زیورآلات انسان كه به دست آمده بود 82 هزار سال قدمت داشته است. این در حالی است كه قدیمی ترین زیورآلاتی كه تاریخ دقیق آنها تعیین شده است مربوط به 41 صدف سوراخ شده با قدمت 72 هزار سال هستند.
هزاران سال زندگی با سنگ و شكل دادن قطعات سنگی به انسان آموخته بود مقاومت سنگها متفاوت است. شاید سرسختی در انواع سنگ ها بیشتر توجه انسان را به خود جلب می كرد و به دلیل این نگرش انسان به طبیعت، همراه داشتن این قطعات سرسخت را یاوری برای مقاومت خود در برابر ناملایمات طبیعت می دانست. با شناخت تفاوت در مقاومت و پایداری و حرارت دادن این قطعات فلزات كشف شدند و در این میان شناخت فلزات كمك بزرگی برای تغییر رویه زندگی بشر داشت.
با پیدایش زیورهای فلزی و به كارگیری طلا، نقره و سنگ های قیمتی، این زیورها بیشتر در ساخت گردنبندها و تاج های سلطنتی، دستبند ها، ادوات جنگی پادشاهان، لباس ها و نیم تاج های زنانه برای بزرگان مورد استفاده قرار گرفت.
فرهنگ و تمدن ماد را می توان پیشگام سبك های هنری دانست، با تشكیل امپراطوری هخامنشی، روند نزدیكی فرهنگ ها و تمدن های شرق باستان به نقطه عطف خود رسید
همانند روزگار معاصر طلا، جواهرات و زیورآلات مختلف در روزگاران گذشته بیشتر به منظور كسب حیثیت و اعتبار اجتماعی، ارضای نیازهای روحی و غریزی، تزیین اندام های مختلف بدن و انجام مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته است.
از بررسی نقاشی هایی كه قدمت آنها به ده ها هزار سال قبل می رسد و انسان های نخستین بر روی دیوارهای غارها ترسیم كرده اند معلوم می شود كه آنها زیورآلات را به كار می برده اند، زیرا در این نقاشی ها افراد با اشیائی مانند گردنبند و دستبند آراسته شده اند.
در ایران باستان لباس یک ایرانی متشخص، مزیّن به گردن بند و بازوبند بوده و فرد، دشنه ای نیز در زیر لباس به همراه داشته است. مردها گردن بندی برگردن داشتند که عموماً از جنس فلز بوده است. دست بندهایی نیز استفاده می شد، مثلاً با نقش دو شیر در حال بلعیدن دو قوچ، یا دو پرنده شکاری اما ساخت زیورآلات در ایران از دوره مادها و از هزاره دوم پیش از میلاد مرسوم و متداول بوده است.

جام طلای مارلیك
فرهنگ و تمدن ماد را می توان پیشگام سبك های هنری دانست، با تشكیل امپراطوری هخامنشی، روند نزدیكی فرهنگ ها و تمدن های شرق باستان به نقطه عطف خود رسید. هنر فلزكاری ماد و هخامنشی، به دلیل پیوستگی فرهنگی، به صورت دقیق قابل تفكیك نیست. شكوفایی و توسعه اقتصادی، سیاسی به خصوص در دوران هخامنشی، به خلق آثار بسیار با ارزش هنری در تمامی زمینه ها به خصوص در فلزكاری انجامید كه نمونه های شاخص آن، از تخت جمشید، پاسارگاد، شوش و همدان، به دست آمده است.
دستبند طلای هخامنشی
همچنین باید اشاره كرد كه در دوره هخامنشیان برای اولین بار در جهان سكه طلا توسط داریوش كبیر در ایران ضرب گردید كه به آن داریك گفته می شود. تا آن دوره در دنیای آن روز هنوز سكه های طلا ضرب نشده بود. سكه های رایج از مس، مفرغ و نقره بود و پس از داریوش در كشورهای دیگر هم سكه ی طلا ضرب شده است.

سكه هخامنشی داریك
در عصر ساسانیان نیز مصرف طلا در ایران فراوان بود. براساس نوشته های مورخین سرشناسی نظیر ویل دورانت، گیرشمن، شاردن و دیگران، در ادوار مختلف تاریخی فعالیت های تولیدی وبازرگانی مصنوعات طلا و جواهر و سنگ ها و مواد طبیعی قیمتی رونق فراوانی داشته است و طبقه اشراف و ثروت مندان جامعه عموما از وسایل و اشیاء زینتی گرانبهائی كه از طلا وجواهرات ساخته شده بود استفاده می كردند. از شكوه و عظمت دست ساخته های هنری ایرانیان در روزگاران هخامنشی و ساسانی هرچه گفته شود كم است.
پادشاهان این سلسله نظیر هرمز اول، خسرو دوم چنان به ساخت زیور آلات اشرافی و به ویژه تاج و تخت پادشاهی توجه داشتند كه حیرت مورخین را برانگیخته است. تئوفیلاكتوس مورخ بیزانسی و ثعالبی مورخ عرب در وصف تاج و تخت پادشاهان مذكور مطالبی نگاشته اند و اعتراف كرده اند كه طلا و جواهر سازان ایرانی در عصر خود همواره شهره آفاق بوده اند.


منبع:tebyan.net


behnam5555 07-23-2013 06:32 PM

مهریه دخترها در عهد قجر
 


مهریه دخترها در عهد قجر

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe706.jpg

در جامعه عهد قاجار، فاصله چندانی بین کودکی و ازدواج دختران وجود نداشت. دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج می‌کردند.
عواملی چون دستیابی به استقلال اقتصادی، رشد سریع دختران در آن روز و پایین بودن میانگین عمر به دلیل شیوع بیماری در افزایش این ازدواج‌های زودرس موثر بود. دختران و پسران هیچ‌گونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده خود نداشتند. رایج‌ترین شکل ازدواج عقد دائم بود.
از دیگر شیوه‌های رایج ازدواج، ازدواج موقت یا صیغه‌کردن دختران و زنان براساس قرارداد و توافق بود. فقر مالی نیز سبب می‌شد تا خانواده‌ها به ازدواج موقت دختران خویش رضایت دهند.
صیغه‌کردن زنان در عرف جامعه کاملاً قابل قبول بود و زن‌های صیغه‌ای پس از به پایان رسیدن دوره قرارداد به آسانی به عقد دائمی اشخاص دیگر در می‌آمدند.
شکل دیگر ازدواج شامل دختران یا زنانی می‌شد که از طریق جنگها و یا دزدیده شدن و یا تجارت برده، اسیر و فروخته می‌شدند.
نظام چند زنی در شهرها، معمولا مختص به اشراف بوده است؛ ولی در ایالات نیز رواج داشت. در بین ایلات بلوچ حتی مردان کم بضاعت نیز گاه تا 8 زن می‌گرفتند و این نیز به این دلیل بود که زن در ایلات نه تنها هزینه‌ای برای شوهر نداشت؛ بلکه نیروی تولیدی کارآمدتری نسبت به شوهر به حساب می‌آمد.
اما مهریه ای که در دوره قاجر رسم بوده چیست؟
از اواسط عهد قجر خانواده های ایرانی ترجیح دادند به جای شیربهای نقد، مهر دخترشان را بالا ببرند. این که یکی از اهمیت شیربها کم و مهریه در ایران خیلی مهم شد را باید در تاریخ دوره قاجار پیدا کرد.
دوره‌ای که مردم از دو جهت در حال تغییر بودند؛ یکی آشنایی بیشتر با اصل دین به دلیل گسترش سواد و زیاد شدن تعداد روحانیون مطلع و دوم آشنایی ایرانیان با فرهنگ‌های غیرایرانی و ارتباط با مردمان عثمانی، عراق عرب و حتی غرب.

فکر می‌کنید مهریه یک عروس خانم از طبقه معمولی و متوسط شهری حدود 100 سال پیش چه قدر بوده؟ چشم‌ها را ببندید و خودتان را در یک خانه با نرده‌های چوبی تصور کنید؛ خانه‌ای که دیوارهای حیاطش هم کاهگلی است و داخل خانه پر از مهمان است. امروز بله‌بران دارند.
حرف‌ها تمام شده و سر همه چیز به توافق رسیده‌اند. حالا وقت نوشتن قرارداد مهریه است. خانواده عروس فرستاده‌اند تا حاج آقا محمدعلی آقای اصفهانی بیاید که هم عروس و داماد را به هم محرم کند و هم چون تنها سواددار محله است، متن قرارداد را بنویسد؛
آقا محمدعلی می‌نویسد: «بسمه تعالی/ با یاد خدا و صلوات بر پیغمبر خاتم (صلی‌‌الله) و خاندان گرامی او و با تاییدات ولی‌عصر (عجل‌الله تعالی فرجه) این کاغذ قراردادی است که میان طرفین جناب کربلایی رضاقلی گیوه‌دوز، پدر عروس محترم مکرمه [آن موقع رسم نبود اسم عروس را در قرارداد بنویسند] از یک طرف و جناب حاج رضا بزازباشی، پدر داماد آقا جعفرعلی بزازباشی منعقد شده.

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe705.jpg

مهریه قبول شده از این قرار است که: « یک جلد کلام‌الله مجید، آینه یک جام، لاله یک زوج، لباس سه دست، یک عقیق پنج تن، یک شمایل مرتضی علی(علیه‌السلام) و 100 تومان پول بر ذمه می‌باشد. خدا مبارک فرماید ان‌شاءالله؛ شوال 1329 قمری»
البته این مهریه یک عروس از طبقه متوسط جامعه در عهد قجر است که هم خانواده خودش و هم خانواده آقاداماد دستشان به دهنشان می‌رسیده وگرنه مهریه یک عروس خانم که مثلا پدر کارگر یا باربر داشت، خیلی کم تر از این چیزی می‌شد که در این قراردادها می‌نوشتند. حالا این که چه طور روزگار چرخیده و فرهنگ و تعاریف چرا این‌قدر عوض شده که این روزها گاهی مهریه دختر یک کارمند ساده از مهریه یک دختر کارخانه‌دار بیشتر می‌شود، از آن چیزهایی است که جامعه‌شناسان باید جوابشان را پیدا کنند.
امامهریه دختران طبقه ثروتمند چه قدر بوده است ؟
سه پارچه آبادی در یزد، یک کمربند طلا که با سکه‌های اشرفی تزئین شده بود، یک نیم‌تاج مرصع و غرق در جواهر و ده دست لباس فرنگی (این آخری خیلی مورد توجه عروس‌خانم قرار گرفته بوده). در ضمن آقای داماد قبول کرده بود که 6هزار تومان هم شیربها بدهد.
از اواسط عهد قجر خانواده های ایرانی ترجیح دادند به جای شیربهای نقد، مهر دخترشان را بالا ببرند. این که یکی از اهمیت شیربها کم و مهریه در ایران خیلی مهم شد را باید در تاریخ دوره قاجار پیدا کرد
طلاق
در دوره قاجار در صورتی که زن در مورد خاصی چون عدم دریافت نفقه از مرد، انحرافات اخلاقی و یا ناتوانی جنسی مرد، می‌توانست درخواست طلاق نمایدو در صورت طلاق وظیفه نگهداری کودکان از سوی مردان و مشکل پرداخت مهریه نیز مردان معمولی جامعه را نیز از فکر طلاق زنانشان منصرف می‌کرد.

منابع : pajoohe.com


akairan.com


behnam5555 07-23-2013 06:36 PM

عجایب بارگاه خسرو پرویز !
 

عجایب بارگاه خسرو پرویز !

http://www.beytoote.com/images/stori...mic/hhe676.jpg
از «هفت گنج» یا عجایب بارگاه خسروپرویز بارها در منابع مختلف نامى به میان آمده است.
«ساسانیان» اثر «كریستین سن» یكى از منابعى است كه به این عجایب اشاره كرده است و از گنج گاو، دستمال نسوز، تاج یاقوت‌نشان، تخت طاقدیس، طلاى مشت افشار، گنج بادآورد و شطرنجى از یاقوت و زمرد به عنوان عجایب هفت‌گانه بارگاه پادشاه ساسانى نام برده است.
فردوسى نیز در قصیده ای، از «هفت گنج» خسروپرویز نام مى‌برد. هندیان بودایى هم به تقلید از «هفت گنج» خسروپرویز، پادشاه ساسانى، «هفت گوهر» را ترتیب داده بودند.
گنج گاو
كشاورز مثل هر روز، «غباز» (خیش گاو آهن) را برداشت و به سوى مزرعه حركت كرد. به مزرعه كه رسید توشه ظهر را زیر درختى گذاشت و با «غباز» به سمت راست مزرعه رفت. تا «غباز» را در زمین فرو كرد متوجه شیئى سخت شد. با دست شروع به كندن زمین كرد و ناگاه با ظرف قدیمى برخورد كرد. آن را بیرون آورد، ولى باورش نمى‌شد. ظرف پر از سكه بود.

سكه را كه نگاه كرد نام اسكندر روى آن حك شده بود. كشاورز براى نشان دادن حسن نیت خود نسبت به پادشاه خسروپرویز ظرف را نزد او برد. شاه فورا دستور داد تا مزرعه را بكنند و ظروف دیگر را از خاك بیرون بكشند. صد كوزه نقره و طلا كه مهر اسكندر بر آن حك شده بود، از خاك بیرون آمد. خسرو پرویز، این گنجینه را كه یكى از عجایب هفت گانه كاخش بود، گرفت و یكى از كوزه‌ها را به كشاورز داد. گنج را در جایى از كاخ مخفى كرد و آن را «گنج گاو» نامید.
دستمال نسوز خسرو‌پرویز
یكى دیگر از عجایب بارگاه خسروپرویز دستمال او بود. شاه بعد از هر غذا خوردن با دستمال، دست‌هاى خود را پاك مى‌كرد و چون كثیف و چرب مى‌شد آن را درون آتش مى‌انداخت تا آتش آن را تمیز كند، دستمال پاك مى‌شد ولى نمى‌سوخت. به احتمال قوى جنس این دستمال از پنبه كوهى بوده است.
تاج یاقوت‌نشان خسرو پرویز
از دیگر عجایب كاخ او تاج خسرویى بود. تاج خسرو پرویز از مقدار زیادى طلا و مروارید ساخته شده بود. یاقوت‌هاى به كار رفته در تاج طورى مى‌درخشید كه به جاى چراغ در شب از آن استفاده مى‌كردند و یاقوت‌هایش همه جا را روشن مى‌كرد. زمردهایش چشم افعى را كور مى‌كرد. این تاج آنقدر سنگین بود كه زنجیرهایى از طلا را از سقف آویزان كرده بودند و تاج را بر این زنجیرهاى طلا بسته بودند، طورى كه تاج به هنگام نشستن شاه روى سرش قرار بگیرد و سنگینى تاج را احساس نكند.
تخت طاقدیس بارگاه خسروپرویز
یكى دیگر از عجایب بارگاه خسرو تخت طاقدیس اوست. شكل این تخت مانند طاق بود و جنسش از عاج و نرده‌هایش از نقره و طلا بود. سقف این تخت از زر و لاجورد بود. صور فلكی، كواكب، بروج سماوی، هفت اقلیم، صورت‌هاى پادشاهان، مجالس بزم و شكار، بر این سقف، حك شده بود. روى آن وسیله‌اى براى تعیین ساعت روز نصب شده بود. چهار یاقوت، هر یك به تناسب یكى از فصول سال دیده مى‌شد. بر بالاى آن وسیله اى بود كه قطراتى مانند قطرات باران را فرو مى‌ریخت و صدایى رعدآسا به گوش مى‌رسید.
طلاى مشت افشار
خسروپرویز قطعه طلایى اعجاب انگیز داشت كه به طلاى مشت فشار یا مشت افشار معروف بود. این قطعه طلا به اندازه مشت پادشاه و چون موم نرم بود. این قطعه زر به هر شكلى حالت مى‌گرفت. این قطعه طلا را از معدنى در تبت براى خسرو استخراج كرده بودند و200 مثقال وزن داشت.
گنج بادآورد
«گنج بادآورد» از عجائب دیگر دستگاه پرویز است. هنگامى كه ایرانیان اسكندریه را محاصره كردند، رومیان ثروت شهر را در كشتى‌هائى نهادند تا به مكانى امن بفرستند، اما باد به جهت مخالف وزید و كشتى به سمت ایرانیان آمد. ثروت را به تیسفون بردند و «گنج باد آورد» نامی‌دند.
شطرنجى از یاقوت و زمرد
از عجایب دیگر دستگاه پادشاه ساسانی، شطرنج مخصوصى از جنس یاقوت و زمرد بود.
خسروپرویز شاید از معدود پادشاهانى باشد كه از همسرش نیز در برخى از منابع تاریخى به عنوان یكى از عجایب دربار او نامبرده شده است. در تاریخ ثعالبى به جز آنچه كه در بالا اشاره شد، از زن او شیرین، قصرش تیسفون، درفش كاویانی، رامشگران دربار ساسانی، اسب خسرو به نام شبدیز و فیل سفید دربار نیز به عنوان گنج‌هاى خسرو و عجایب دربار او یاد شده و درباره برخى از آنها توضیحاتى آمده است. در تاریخ ثعالبى آمده است: «شیرین و خسرو در جوانى دلباخته یكدیگر شدند، اما وقتى خسرو به پادشاهى رسید شیرین را فراموش كرد.
شیرین كه بار دیگر در پى جلب عشق خسرو برآمده بود، روزى در سر راه شكار او قرار گرفت و آتش عشق فراموش شده در دل خسرو روشن شد. اودر همان لحظه او را به زنى گرفت. شیرین بعد از راهیابى به كاخ پس از چندى مریم بانوى اول زرتشتیان را مسموم كرد و خود زن اول دربار شد.»
اسب خسرو «شبدیز» هم از دیگر عجائب كاخ اوست كه در تاریخ ثعالبى از آن نامى به‌میان آمده است. خسرو گفته بود اگر كسى خبر مرگ «شبدیز» را بدهد او را خواهد كشت. هنگامى كه «شبدیز» مرد تنها «باربد» جرات كرد نغمه اى را بخواند و در آن خبر مرگ شبدیز را بدهد. او خواند: «دیگر شبدیز نمى‌خواند و نمى‌چرد.» شاه گفت: «مگر او مرده است.» وباربد گفت: «شاه چنین فرماید.»
«باربد» خود نیز از عجائب دستگاه پرویز بود. «سركس» از خنیاگران دربار كه به او حسادت مى‌كرد در فرصتى مناسب او را كشت. خسرو وقتى دانست باربد به دست سركس كشته شده است دستور قتل «سركس»را هم داد.
تخت طاقدیس. تخت خسرو پرویز را که از فریدون به وی رسیده بود طاقدیس می‌گفتند. گویند جمیع حالات فلکی و نجومی ‌در آن ظاهر می‌شده و آن سه طبقه بوده و در هر طبقه جمعی از ارکان دولت او جابجا قرار می‌گرفته اند و خسرو پرویز بر آن تخت ملحقات و تصرفات کرده بود. طول آن تخت یکصد و هفتاد ذراع و عرض آن یکصد و بیست ذراع و مکلل بجواهر بود.

منبع:irannaz.com



behnam5555 07-23-2013 06:39 PM

پدرِ رضاشاه؛ چهره ای که ناشناخته بود
 

پدرِ رضاشاه؛ چهره ای که ناشناخته بود
به عکس قاتل ناصرالدین شاه یعنی میرزا رضای کرمانی که در صحن شاه عبدالعظیم در شهر ری، ناصرالدین شاه را به گلوله بست، نگاه کنید. این عکس را همه دیده اند. میرزا رضا در حالی که زنجیر شده است، سر زنجیر را یک امنیه سیه چرده به دست دارد.

این امنیه سیه چرده، پدر رضا شاه است که از بادکوبه به ایران مهاجرت کرد و مدت‌ها جزو عساکر قزاق بود. اما بعدها به علت اعتیاد به مواد مخدر (که در آن زمان منع قانونی نداشت و استعمال آن آزاد بود) از سپاه قزاق اخراج شد و به خدمت کامران میرزا نایب السلطنه درآمد. (امنیه دولتی شد)
در تمام دوران خدمت ۱۷ ساله رضا شاه و در طول ۳۷ سال سلطنت محمدرضا شاه هیچ تاریخ نگار و نویسنده‌ای حق نداشت به این مطلب اشاره کند و هیچ عکسی از پدر رضا شاه به چاپ نرسید و هر وقت این عکس معروف به مناسبت‌های تاریخی در نشریات چاپ می‌شد، فقط زیر آن می‌نوشتند: «میرزا رضا کرمانی» قاتل ناصرالدین شاه! و اشاره ای به نام امنیه ای که زنجیر میرزا رضا را در دست داشت نمی‌کردند.

«نقل قول از فرح پهلوی در کتاب دختر یتیم»

منبع:mashreghnews.ir



اکنون ساعت 04:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)