![]() |
ما به اشتباه عاشق می شویم
ما در این بیابان تاریک اشتباها همدیگر را پیدا می کنیم ما اشتباها عاشق هم می شویم ما اشتباها قلبهایمان را پر از مهر می کنیم اشتباها در تمام لحظه های یکدیگر زندگی می کنیم و انگاه به تلنگری به درست از خواب برمی خیزیم بعد از این تجربه های همه اشتباه چگونه دوباره بیابان را باور کنم ؟ چگونه ان خواب و بعد تلنگر و حالا این بیداری را تاب اورم ؟ و فکر می کنی ان تلنگر چه بود ؟.... |
یکی از این روزها
از خاکستر خود بر می خیزم تو آمده ای و جهان کنار تو علف زاری مه آلود با تیرک شکسته تلفن نیست شور است و امید و رستگاری ابدی دیگر به مرگ نمی اندیشم زیبایی تو مرا نجات داده است |
dl:چشم چشم دو ابرو
نگاه من به هر سو پس چرا نيستي پيش من نگاه خيس تو كو گوش گوش دو تا گوش يه دست باز يه آغوش بيا بگير قلبمو يادم تورا فراموش چوب چوب يه گردن جايي نري تو بي من دق مي كنم مي ميرم اگه دور بشي از من دست دست دو تا پا ياد تو مونده اينجا من من يه عاشق همون مجنون سابق |
آنسوی پنجره،
چهار فصل میگذرد. و من پنجره را همیشه بسته نگاه میدارم، تا اینور همیشه زمستان بماند. زمستانها، که تقویمهای دوطرف پنجره بر هم منطبق میشود؛ دیگر نه پنجره دلش میگیرد، نه تو سردت میشود. |
من به خيال خامم فكر مي كردم فاصله يك خط صاف است كه كشيده مي شود از اينجا تا آن سوي مرز نقشه را باز مي كنم وجب مي كنم فاصله تو تا خودم را دو بند انگشت هم نمي شود فقط بالا و پايين دارد پيچ و خم دارد و من نمي دانم تو در پس كدامين پيچ پنهاني كه نمي آيي |
سکوتم را به باران هدیه کردم تمام زندگی را گریه کردم نبودی در فراق شانه هایت به هر خاکی رسیدم تکیه کردم کنار آشیانه تو آشیانه می کنم فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیبا ست حاجت به بیان نیست که از روی تو پیدا ست من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم افسوس که یک لحظه تماشای تو رویا ست در خانه ی احساس اگر زمزمه ای است آن زمزمه از توست که در جان دل ما ست من قایق آواره ی دریای تو هستم خوب است بدانی که دلم عاشق دریا ست در حسرت دیدار تو می سوزم و امٌا این دست خودم نیست به حق روی تو زیباست |
علت عاشق ز علت ها جداست عشق اسطرلاب اسرار خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سر است عاقبت ما را بدان سر رهبر است هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشنگر است لیک عشق بی زبان روشنتر است چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق امد قلم بر خود شگافت عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب مولوی |
اي كاش كه معشوق زعاشق طلب جان ميكرد
تا كه هر بي سرو پايي نشود يار كسي |
آخه چطور دلت اومد تنهام بذاري و بري
آخه مگه حرفي زدم زخم زبوني من زدم آره همش بهونه بو مسئله يار ديگه بود دلت هوايي شده بود كارم از كار گذشته بود برو با يارت عزيزم رها كن اين تن منو الهي صد ساله بشه عشق قشنگت عزيزم اما يه قول بهم بده يارتو تنها نذاري كه مثل من تنها بشه آواره از خونه بشه منم يه قول بهت ميدم يه روز فراموشت كنم قلبمو سنگيش بكنم عشقتو خاكستر كنم اگه يه روز خواستي گلم كسي رو نفرينش كني بگو كه مثل من بشه زجر جدايي بكشه |
اهل كام و ناز را در كوي رندي راه نيست رهروي بايد جهان سوزي نه خامي بي غمي در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي گريه ساقي چه سنجد پيش استغناي عشق كاندر اين طوفان نمايد هفت دريا شبنمي ... |
دوستي با هر كه كردم عاقبت نيرنگ بود ظاهرش اهل خلوص و باطنش صد رنگ بود دوستي با هر كه كردم زد به قلبم خنجري آشيان هر جا ببستم شد نسيب ديگري دوستي با مرد مان كوته سرشت بي مايه بود عشق يزدان به از آن، بل دل به او بايد ببست عشق يزدان در دلم سايه فكند نام او هر آن قلبم را فشرد دوستي با او درهر دو گيتي سروري است عشق او در هر دو جهان بي همتاست
|
پشت سر هر معشوق ، خدا ایستاده است
پشت سر هر معشوق ، خدا ایستاده است پشت سر هر آنچه که دوستش می داری و تو برای این که معشوقت را از دست ندهی بهتر است بالاتر را نگاه نکنی زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند پشت سر هر معشوق ، خدا ایستاده است اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح خدا چندان کاری به کارَت ندارد اجازه می دهد که عاشقی کنی تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی . . . اما هر چه که در عشق ثابت قدم تر شوی خدا با تو سختگیرتر می شود هر قدر که در عاشقی عمیق تر شوی و پاکبازتر و هر اندازه که عشقت ناب تر شود و زیباتر بیشتر باید از خدا بترسی زیرا خدا از عشق های پاک و عمیق و ناب و زیبا نمی گذرد مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند پشت سر هرمعشوقی ، خدا ایستاده است و هر گامی که تو در عشق برمی داری خدا هم گامی در غیرت برمی دارد تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر و آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است و وصل چه ممکن و عشق چه آسان خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد و معشوقت را درهم می کوبد معشوقت ، هر کس که باشد و هر جا که باشد و هر قدر که باشد خدا هرگز نمی گذارد میان تو و او ، چیزی فاصله بیندازد معشوقت می شکند و تو ناامید می شوی و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است ناامیدی ازاینجا و آنجا ناامیدی از این کس و آن کس ناامیدی از این چیز و آن چیز تو ناامید می شوی و گمان می کنی که عشق بیهوده ترین کارهاست و برآنی که شکست خورده ای و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق و آن همه عشق را تلف کرده ای اما خوب که نگاه کنی می بینی حتی قطره ای از عشقت حتی قطره ای هم هدر نرفته است خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته و به حساب خود گذاشته است خدا به تو می گوید: مگر نمی دانستی که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است؟ تو برای من بود که این همه راه آمده ای و برای من بود که این همه رنج برده ای و برای من بود که اینهمه عشق ورزیده ای پس به پاس این قلبت را و روحت را و دنیایت را وسعت می بخشم و از بی نیازی نصیبی به تو می دهم. و این ثروتی است که هیچ کس ندارد تا به تو ارزانی اش کند فردا اما تو باز عاشق می شوی تا عمیق تر شوی و وسیع تر و بزرگ تر و ناامیدتر تا بی نیازتر شوی و به او نزدیکتر راستی : اما چه زیباست و چه باشکوه و چه شورانگیز که پشت سر هر معشوقی خدا ایستاده است! منبع |
يک نفر هست که از پنجرهها
نرم و آهسته مرا میخواند گرمی لهجه ی بارانی او تا ابد توی دلم میماند یک نفر هست که در پرده ی شب طرح لبخند سپیدش پیداست مثل لحظات خوش کودکیام پر ز عطر نفس شببوهاست یک نفر هست که چون چلچلهها روز و شب شیفته ی پرواز است توی چشمش چمنی از احساس توی دستش سبدی آواز است یک نفر هست که یادش هر روز چون گلی توی دلم میروید آسمان، باد، کبوتر، باران قصهاش را به زمین میگوید یک نفر هست که از راه دراز باز پیوسته مرا میخواند |
چقدر در انتظارت ثانیه ها را کشتم و در سوگشان گریستم،
چقدر مژده دادم به نسیم به بهار به سجاده به گل، چقدر شبها چراغ دل رو تا سپیده بیدار گذاشتم ، تا اگر زمانی رهگذر کوچه خلوت تنهایم شدی، بدونی که هنوز منتظرم ... |
عشق
واقعا سخته درکش کرد!آیا دلتنگی دلیل قابل قبولی برا اینه که باور کنیم عاشق شدیم؟:rolleyes:
|
یادمان باشد به دل کوزه آب ,که بدان سنگ شکست...
بستی از روی محبت بزنیم!! تا اگر آب در آن سینه پاکش ریزند...آبرویش نرود...! یادمان باشد فردا حتما ,ناز گل را بکشیم.. حق به شب بو بدهیم... و نخندیم دیگر به ترکهای دل هر گلدان...!!:17: وبه انگشت نخی خواهیم بست,تا فراموش نگردد فردا..! و بدانم که شبی,خواهم رفت..!!!!!!!! و شبی هست که نباشد پس از آن,فردایی.....!!!!_:2: |
نقل قول:
شايد دلتنگي يكي از راههاي نشون دادن عشق باشه. اما دلتنگي براي چي؟ و براي كي مهمه... و اينكه از چه چيز عاشق شدن دلتنگ ميشيم مهمه! |
تقديم به "باران"
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین بهشت ها گذشته ام من به بهترین بهارها رسیده ام ای غم ِتو همزبان ِ بهترین دقایق حیات من لحظه های هستی من از تو پر شده ست خوب ِنازنین من نام تو مرا همیشه مست می کند بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب نام تو اگر چه بهترین سرود زندگی است من ترا به خلوت خدایی خیال خود بهترین ِبهترین ِمن خطاب میکنم بهترین ِبهترین ِمن |
تو + عشق = زندگي
زندگي + تو = آرامش من - تو = ديوانگي عشق + ديوانگي = تو زندگي - تو = مرگ |
دلم احساس غم دارد در این انبوه ویرانی كمی تا قسمتی ابری و شاید باز بارانی |
تو که آهسته مي خواني قنوت گريه هايت را ميان ربناي سبزِ دستانت دعايم کن |
لالالابخواب دنیاخسیسه واسه کمترکسی خوب می نویسه یکی لبهاش همیشه غرق خندست یکی چشماش توخوابم خیسه خیسه.....
|
فراموش کردن کسی که دوستش داری ، مثل به خاطر آوردن کسی یه که هرگز نمی شناسیش!
|
امروز با هم بودن را تجربه می کنیم و شاید فردا به یاد هم بودن را، پس امروز را بیا زيبا زندگی کنیم، به حرمت خاطرات فردا! |
هر وقت حس کردی فاصله ها ما را از هم دور کرده اند به یاد خاطره های با شکوهمان بیفت. باور کن فاصله ها هیچ وقت حریف خاطره ها نمی شوند... |
"نفسم می گیرد، در هوایی که نفس های تو نیست..." |
اگه يه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نميدم که مي خندومت ولي مي تونم باهات گريه کنم.
اگه يه روز نخواستي به حرفهام گوش بدي خبرم کن ، قول مي دم که خيلي ساکت باشم. اگه يه روز خواستي در بري بازم خبرم کن ، قول نمي دم که ازت بخوام وايسي اما ميتونم باهات بدوم. اما اگه يه روز سراغم رو گرفتي و ازم خبري نشد ، سريع به ديدنم بيا، حتمآ بهت احتياج دارم. |
يکي ناز ميکنه، يکي محبت ميکنه ...
اوني که ناز ميکنه هميشه محبت مي بينه. اما اوني که محبت ميکنه هميشه تنهاي تنهاست!!! |
من ادعا نمي کنم همواره به ياد کساني هستم که دوستشان دارم، ولي مي توانم ادعا کنم که لحظاتي که به يادشان نيستم نيز دوستشان دارم.
|
چه لحظه زیبایی است آنگاه که تو در کنارمی....http://i7.tinypic.com/24x0z14.gif
چه گرمایی دارد آن دستان مهربانت ...http://www.101funpages.com/html/imgs...a/hearts04.gif آن لحظه که در کنارمی احساس میکنم که به تنها آرزوی زندگی ام رسیده ام...http://i7.tinypic.com/24x0z14.gif http://daftareshghe.persiangig.ir/ot...2AXR002440.jpg |
صبر کردن دردناک است ، و فراموش کردن دردناکتر ،
ولی از این دو دردناک تر، این است که ندانی باید صبر کنی یا فراموش ... |
كاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم كرد كاش می شد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهیم كرد كاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد كاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد كاش می شد با نسیم شا مگاه برگ زرد یاس ها را رنگ كرد كاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد كاش می شد در سكوت دشت شب ناله ی غمگین باران را شنید بعد ، دست قطره ها یش را گرفت تا بها ر آرزوها پر كشید كاش می شد مثل یك حس لطیف لابه لای آسمان پرنور شد كاش می شد چا در شب را كشید از نقاب شوم ظلمت دور شد كاش می شد از میا ن ژاله ها جرعه ای از مهر با نی را چشید در جواب خوبها جان هدیه داد سختی و نا مهربانی را شنید |
ترجمه آهنگ تايتانيك
هر شب در روياهايم
تو را مي بينم احساست ميكنم اينگونه است كه تو را مي شناسم، اينگونه باش! و عليرغم پيچ و خمهاي دور و فاصله كهكشانهايي كه بين ماست بيا و خودت را به تماشا بگذار! اينگونه باش! نزديك، دور، هركجا كه باشي ايمانم را از دست نخواهم داد اگر چه شبها بسيار سختند، ادامه خواهم داد كه يكبار ديگر تو در را ميگشايي و اينجا هستي، اينجا در قلب من و قلب من ادامه خواهد داد! عشق تنها يكبار براي هركسي مي آيد و براي تمام عمرش و نخواهد رفت تا ما برويم. عشق همان بود كه با تو ورزيدم! «حقيقتا" همان يكبار، و از آن پس بدان آويختم و تا هميشه!!!» |
خیلی قشنگه اگه اینو توی چندکلمه حرف حسابم بذاری چون بحث عشقه عالی میشه
|
هر آنچه طی سالیان ساخته ای ممکن است فردی در یک لحظه ویران کند،
باری تو همواره در حال ساختن باش. اگر این گونه کنی به زودی قصری از عشق بنا می کنی که احدی توان ویران کردن آن را ندارد ... |
دنیا روخیلى کوچیک مى بینم که بخوام بگم : یه دنیا دوست دارم! |
عشق را آن چنان كه بود فهميدم نه آن طور كه هست
از خودم بود |
اگر عشق نبود چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم،
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟! آری...! بی گمان پیش از این ها مرده بودیم، اگر عشق نبود. |
یادم میاد کی دیدمت.دقیقا وواضح مث روز اول.احساسم میگفت هسی بااینکه ندیده بودمت.شاید حس میکردم چون خودم میخواستم یا چون تو من پیدا کردی .من اهل رویا نیسم نه تو زندگی.نه تو جنگیدن برابودن.من خودم بودم وتو تنها کسی بودی که همه چی به هم زدی.من دیدمت.یعنی تو خواسی من تورو ببینم.تو من پیدا کردی.من خودم گم کردم.من هیچ شدم .حل شدم تو تردیدا تو نگاهاوتو من پیدا کردی.کاش میتونسم بگم به دنیای من خوش اومدی کاش ...... کاش دنیام ویرون نمیکردی.من گم شدم وتو پیدام نکردی چون خودتم گم شدی .لای به لای نگاها.بین حرفای نگفته.نمیدونم میتونی تصویرم پاک کنی؟من نه!من دنبالت نمیام میخوم گمت کنم.خداحافظ .تنهایی تنهایی من.من تردید ندیدنت انتخاب میکنم.من از گم شدن کور شدن ترسیدم.
|
نمی دانم چگونه با تو آشنا شدم شاید این طلایی ترین لحظه ای بود که باید در زندگیه
من به وجود می آمد خوبم نازنینم از زمانی که با تو آشنا شدم تو را بهترین یافتم و هر لحظه و هر روز به علاقمندتر می شوم. |
اکنون ساعت 03:45 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)