پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   وصف حال خودتان با زبان شعر (http://p30city.net/showthread.php?t=3983)

haj_amir 04-26-2009 12:28 AM

بـیـدل و خسـته در این شهـرم و دلـداری نـیست
غـم دل بـا کـه تـوان گفــت که غـم‌خـواری نیست
شـب بـه بــالـیـن من خسته بـغـیر از غم دوست
زآشــنــایــان کــهــن یــار و پــرســتــاری نیســت
یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
بــه کـلاغــی بــفــروشـنـد و خـریــداری نـیــست
فــکـر بـهــبــود خــود ای دل بــکـن از جــای دگــر
کانــدریــن شــهـر طبـیــب دل بـیـمـاری نـیـسـت

haj_amir 04-27-2009 10:22 AM

نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخت پاره بر موج رها رها رها من
زمن هر آنکه او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
ستاره ها نهفتند در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
هوای گریه با من
ستاره ها نهفتند در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
هوای گریه با من
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
هوای گریه با من
نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخت پاره بر موج رها رها رها من
زمن هر آنکه او دو
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من

haj_amir 04-30-2009 11:38 PM

بده دستاتو به من تا باورم شه پيشمي
مي دونم خوب مي دوني، تو تار و پود و ريشمي

تو كه از دنيا گذشتي واسه يك خنده ي من
چرا من نگذرم از يه پوست و خون به اسم تن

تو خيالمم نبود دوباره عاشقي كنم
ممنونم اجازه دادي با تو زندگي كنم

نمي دونم چي بگم كه باورت شه جونمي
توي اين كابوس درد، روياي مهربونمي

مي دوني با تو، پرم از شعر و ستاره
مي دوني بي تو، لحظه حرمتي نداره
مي دوني در تو، اين خدا بوده
كه تونسته گل عشقو بكاره

مي دوني با تو، پرم از شعر و ستاره
مي دوني بي تو، لحظه حرمتي نداره
مي دوني در تو، اين خدا بوده
كه تونسته گل عشقو بكاره

وقتي حتي پيشمي، دلم برات تنگ مي شه باز
عشق تو، تو لحظه هام حادثه ساز و قصه ساز

به جون خودت كه بي تو از نفس هم سير مي شم
نمي دونم چي مي شه بدجوري گوشه گير مي شم

ممنونم كه بچه بازي هامو طاقت مي كني
هر چقدر بد مي شم اما تو نجابت مي كني

هر كجاي دنيا باشم با مني و در مني
نگران حال و روزم بيشتر از خود مني

مي دوني با تو، پرم از شعر و ستاره
مي دوني بي تو، لحظه حرمتي نداره
مي دوني در تو، اين خدا بوده
كه تونسته گل عشقو بكاره

abadani 05-01-2009 11:46 AM

در اندرون من خسته دل ندانم چيست
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست

tasala 05-08-2009 09:55 PM

باز هم احساس غربت ميكنم كي به اين غمخانه عادت ميكنم

haj_amir 05-11-2009 09:53 PM



همي گويم و گفته ام بارها........................بود کيش من مهر دلدارها
پرستش به مستي است در کيش مهر........برون اند زين جرگه هشيارها
به شادي و آسايش و خواب و خور..............ندارند کاري دل افگارها
به جز اشک چشم و به جز داغ دل .............نباشد به دست گرفتارها
کشيدند در کوي دلدادگان ........................ميان دل و کام، ديوارها
چه فرهادها مرده در کوهها ......................چه حلاجها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر يار ..................مگر توده هايي ز پندارها
ولي رادمردان و وارستگان ........................نبازند هرگز به مردارها
مهين مهر ورزان که آزاده اند .....................بريزند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رفته اند ..................چه گلهاي رنگين به جوبارها
بهاران که شاباش ريزد سپهر ...................به دامان گلشن ز رگبارها
کشد رخت،سبزه به هامون و دشت ..........زند بارگه ،گل به گلزارها
نگارش دهد گلبن جويبارها ......................در آيينه ي آب، رخسارها
رود شاخ گل در بر نيلفر ..........................برقصد به صد ناز گلنارها
درد پرده ي غنچه را باد بام ......................هزار آورد نغز گفتارها
به آواي ناي و به آهنگ چنگ ...................خروشد ز سرو و سمن، تارها
به ياد خم ابروي گل رخان .......................بکش جام در بزم مي خوارها
گره از راز جهان باز کن ............................که آسان کند باده، دشوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان ................که بستند چشم خشايارها
به اندوه آينده خود را مباز ........................که آينده خوابي است چون پارها
فريب جهان مخور زينهار ..........................که در پاي اين گل بود خارها
پياپي بکش جام و سرگرم باش ...............بهل گر بگيرند بيکارها

haj_amir 05-12-2009 10:36 PM

بدون تو سنگم ، کنار تو ابرم
بذار تا گریه کنم ، سر اومده صبرم

نه گریه مونده برام ، نه خنده مونده برام
فقط یه کابوسٍ ، کشنده مونده برام

اگه یه روز مردم ، بیا و گریه کنن و
یه شاخه نیلوفر ، بذار روی قبرم

نه گریه مونده برام ، نه خنده مونده برام
فقط یه کابوسٍ ، کشنده مونده برام

یه حس گیج و سمج ، همیشه همدممه
میگن شکنجه بسه ، میگم بازم کممه
نگات چرا چشمی ، به من نمیدوزه
(آی)چرا برای دلم ، دلت نمیسوزه

deltang 05-12-2009 10:46 PM

خاکم نکنید بذارید اونم برسه
بذارید اونو ببینم وقتی به حرف می رسه


خاکم نکنید هنوز عشقم رو ندیدم
این همه آماده شدم یه کفن دورم کشیدن

تابوت من رو بذارید اونم بگیره
حس کنم عاشقمه وقتی که گریش می گیره

اشکای اونو کی به جای من کنه پاک
خداحافظ عشقم که منو برده زیر خاک

خاکم نکنید بذارید اونم ببینه

پیکر آشفته ی من بي رمق روی زمینه

خاکم نکنید بهش بگید حالا که مردم
توی این عشق خشک و خالی اونو به خدا سپردم

بعد از رفتن من دو سه روز تنهاش نذارید
روی سنگ قبرم آیینه و شمعدون بذارید

میبینی چی شد عشق ما دو تا عاشق تو مرد ...



haj_amir 05-16-2009 11:33 PM

اگه شکسته پای من گریه نکن عصای من
هر چه شکست بنویس به پای گریه های من
نگو تمومه طاقتت نمونده روز راحتت
نگاه با صداقتت غنیمته برای من
آینه و شمعدون نمی خوام من لب خندون نمی خوام
هر چی که خندس واسه تو هر چی غمه برای من
بخند و از خنده بگو از غم بازنده بگو
عمر بزرگوارتو تلف نکن به پای من
عشق منو می خوای چی کارعذر و بهونه کم بیار
دوس ندارم که عاقبت تو بشکنی به جای من

SonBol 05-18-2009 05:03 PM

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم...


اکنون ساعت 03:57 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)