پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 03-27-2011 07:18 PM


بیا ای جان

بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را
چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
ز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو، بس ما را
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
لبت چون چشمه‌ی نوش است و ما اندر هوس مانده
که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را
به آب چشمه‌ی حیوان حیاتی انوری را ده
که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را

انوری ابیوردی

behnam5555 03-27-2011 07:20 PM


كچل و شيطان
يكي بود؛ يكي نبود. كچلي بود كه براي مردم گاو مي چراند و همه از كارش خيلي راضي بودند.
يك روز كه گاودارها دور هم جمع شده بودند و از اين در و آن در حرف مي زدند, صحبت به كارداني و لياقت كچل كشيد. يكي گفت «بياييد براي كچل فكري بكنيم و برايش زني دست و پا كنيم.»
همه اين حرف را تصديق كردند؛ و بعد از گفت و گوي مفصل دختر يكي از گاودارها را براي كچل نامزد كردند.
اين خبر هم مثل هر خبر ديگر خيلي زود پخش شد و مردم شروع كردند به طعن و لعن مردي كه دخترش را نامزد كچل كرده بود. هر كس به بهانه اي به خانة او مي رفت و صحبت را مي كشاند به نامزدي كچل.
يكي مي گفت «حيف نيست گاودار اسم و رسم داري مثل شما دختر مثل ماه و دست و پنجه دارش را بدهد به يك كچل گاوچران.»
خلاصه! مردم آن قدر به خانه اش رفت و آمد كردند و زخم زبان زدند كه پدر دختر به تنگ آمد و نامزدي را با كچل به هم زد.
كچل از اين ماجرا غص دار شد و آخر سر كه ديد چاره اي ندارد, با خود گفت «اگر اين دختر قسمت من باشد, نصيبم مي شود و اگر قسمتم نباشد, غصه خوردن دردي دوا نمي كند؛ بايد صبر كنم و ببينم چه پيش مي آيد.»
مدتي گذشت, روزي از روزها كچل توي صحرا گاو مي چراند كه هوا ابري شد و باران شروع كرد به باريدن. كچل رخت هايش را جلدي از تنش درآورد؛ آن ها را ته ديگچه اي تپاند كه هميشه با خودش به صحرا مي برد. بعد, ديگچه را دمر گذاشت رو زمين و لخت و عور نشست رو ديگچه؛ و باران كه بند آمد لباس هايش را از توي ديگچه درآورد و پوشيد.
از قضا شيطان داشت از آن حدود مي گذشت و تا چشمش به كچل افتاد, از تعجب انگشت به دهان ماند, با خود گفت «جل الخالق! اين ديگر چه جور موجودي است كه توي اين بر و بيابان و زير آن همه باران رخت هايش خشك خشك مانده و نم برنداشته.»
بعد, يواش يواش رفت جلو و به كچل گفت «خسته نباشي گاوبان!»
كچل گفت «قربان شما! عزت زياد.»
شيطان گفت «من كه شيطانم همة جانم خيس خالي شده, آن وقت تو در اين بيابان كه هيچ سرپناهي هم پيدا نمي شود كجا بودي كه رخت هايت نم برنداشته؟»
كچل گفت «افسوني بلدم كه اين جور وقت ها نمي گذارد خيس شوم.»
شيطان گفت «به من هم ياد بده.»
كچل گفت «همين طور مفت كالذي كه نمي شود افسونم را به تو ياد بدهم.»
شيطان التماس كنان به پاي كچل افتاد كه «افسونت را به من ياد بده. در عوضش من هم افسوني يادت مي دهم كه خيلي به دردت بخورد.»
كچل گفت «به شرطي كه تو اول افسونت را بگويي تا دلم قرص شود كلك ملكي در كار نيست.»
شيطان گفت «قبول است! وقتي گاوها چموش شدند و به هاي و هويت گوش ندادند, چهار بار به چپ, سه بار به راست, دو بار به زمين و يك بار به آسمان فوت كن و تند بگو گره بند و ديگر كاريت نباشد؛ چون با همين يك كلمه هر موجودي سرجايش ميخكوب مي شود و نمي تواند جم بخورد. هر وقت هم كه خواستي دوباره راه بيفتند, همان طور فوت كن و بگو گره كش. خلاصه با اين افسون كارت مثل آب خوردن راحت مي شود و مجبور نيستي صبح تا شب از پي گاوها سگدو بزني.»
كچل گفت «من هم الان افسونم را يادت مي دهم.»
و رفت ديگچه را آورد نشان شيطان داد و گفت «اين هم از افسون من! وقتي باران مي گيرد, رخت هايم را مي كنم و مي گذارم توي اين. بعد, ديگچه را وارونه مي كنم و مي نشينم رويش. باران كه بند آمد رخت هايم را درمي آورم و مي پوشم.»
شيطان آه سردي از سينه بيرون داد. با خودش گفت «اي خاك بر سر من كه با همة شيطنتم از يك كچل گاوبان رودست خوردم و به جاي چنين كار ساده اي چه افسوني يادش دادم.»
و خجالت زده سرش را انداخت زير, راهش را گرفت و رفت و حتي برنگشت به پشت سرش نگاهي بيندازد.
از آن روز به بعد, كچل به كمك افسوني كه از شيطان ياد گرفته بود خيلي بي دردسر گاوباني مي كرد و مراقب بود كسي از رازش سر درنياورد.
يك روز عصر كچل داشت گاوها را از صحرا بر مي گرداند كه يك دفعه صداي دهل و سرنا رفت به هوا. از مردي پرسيد «چه خبر شده؟»
مرد كركر خنديد و گفت «مگر نمي داني؟ امشب مي خواهند نامزدت را ببرند خانة شوهر.»
كچل گفت «تا قسمت چه باشد!»
بعد گاوهاي مردم را برد يكي يكي در خانة صاحبشان تحويل داد و رفت سر و وضعش را طوري عوض كرد كه هيچ كس نتواند او را بشناسد و تند خودش را به مجلس عروسي رساند و در لابه لاي مهمان ها نشست.
آخر شب كه عروس و داماد را به حجله بردند, كچل دزدكي خودش را به حجله رساند و پشت پرده قايم شد. همين كه داماد شروع كرد به حرف هاي عاشقانه زدن و دست انداخت گردن عروس, كچل به چپ و راست و زمين و آسمان فوت كرد و آهسته گفت گره بند؛ و آن دو تا را مثل آهن و آهنربا به هم چسباند؛ طوري كه ديگر نتوانستند از جايشان جم بخورند.
صبح پا تختي كه در و همسايه ها رفتند سراغ عروس و داماد, فهميدند كه عروس و داماد هنوز از حجله نيامده اند بيرون و همه نگران حال آن ها هستند و دارند با هم مشورت مي كنند كه براي حل اين مشكل چه بكنند و چه نكنند.
آخر سر ساقدوش گفت «اينكه اين همه جر و بحث لازم ندارد, من الان مي روم توي حجله ببينم چه خبر است.» و بلند شد رفت به حجله و تا چشمش به عروس و داماد افتاد نزديك بود از تعجب شاخ دربياورد؛ چون ديد عروس و داماد دست در گردن هم خشكشان زده و مثل دو تا مجسمه سرپا ايستاده اند و تكان نمي خورند.
ساقدوش چند دفعه اهم و اوهوم كرد؛ و وقتي جوابي نشنيد, بناي آه و ناله و داد و فرياد را گذاشت. فاميل هاي عروس و داماد كه پشت در حجله منتظر بودند, يك دفعه ريختند توي حجله و تا فهميدند عروس و داماد به هم چسبيده اند, دست در بازوي عروس و داماد انداختند و شروع كردند به زور زدن.
كچل كه از پشت پرده اوضاع را زير نظر داشت, اين ور و آن ور فوت كرد و آهسته گفت گره بند؛ و همه را به هم چسباند.
بگذريم! كچل هر كه را كه به كمك آمد, با همان افسون به هم چسباند؛ طوري كه ديگر كسي جرئت نكرد قدم جلو بگذارد. و خيلي ها هم از ترس فرار كردند كه مبادا بلايي به سرشان بيايد.
طولي نكشيد كه خبر چسبيدن عروس و داماد و فك و فاميلش دهان به دهان چرخيد و به گوش همة مردم آن شهر رسيد.
تمام حكيمان و بزرگان شهر جمع شدند و هر چه فكر كردند راهي براي جدا كردن آن ها پيدا نكردند. آخر سر مردي گفت «در يكي از شهرهاي نزديك پيرزني را مي شناسد كه هر كاري از دستش برمي آيد و تا حالا هزار درد بي درمان را درمان كرده است؛ و گرة اين كار هم به دست كسي غير از او باز نمي شود.»
هنوز حرف مرد تمام نشده بود كه الاغي را جل كردند و افسارش را دادند به دست او و گفتند «خدا پدرت را بيامرزد؛ تند برو و پيرزن را وردار بيار اينجا, بلكه براي اين مشكل چاره اي پيدا كند.»
عصر همان روز خبر آوردند كه پيرزن دارد مي آيد و مردم جلو خانة داماد جمع شدند كه ببينند آخر عاقبت اين ماجرا به كجا مي كشد. كچل وقتي از اين قضيه مطلع شد, بي سر و صدا از پشت پرده درآمد و رفت جلو در و گوشه اي ايستاد به تماشا.
مردي كه به دنبال پيرزن رفته بود, با خوشحالي از لا به لاي جمعيت براي الاغي كه پيرزن سوارش بود راه باز كرد, آمد جلو و دم در نگه داشت.
پيرزن به مرد گفت «ننه جان! خدا عمرت بده كمكم كن بيام پايين.»
مرد تا دست پيرزن را گرفت كه از الاغ پياده اش كند, كچل به چپ و راست و پايين و بالا فوت كرد و آهسته گفت گره بند, كه مرد, الاغ و پيرزن درجا خشكشان زد. مردم از ترسشان عقب عقب رفتند و از دور مشغول شدند به تماشاي پيرزن كه بين زمين و هوا خشكش زده و فرصت نكرده بود يك لنگش را از روي الاغ پايين بياورد.
خلاصه! چند شب و چند روز همة فكر و ذكر مردم آن شهر اين بود كه براي بلايي كه به سرشان آ,ده بود راه حلي پيدا كنند؛ تا اينكه مردي گفت «غلط نكنم اين دردسر را كچل گاوچران راه انداخته. برويد و او را هر كجا كه هست پيدا كنيد و بياوريد اينجا.»
مردم رفتند و گشتند و كچل را پيدا كردند و آوردند.
مرد به كچل گفت «اي كچل! اين همه بلا را تو به سر ما آورده اي؛ بيا اين ها را از هم جدا كن و به صورت اول برگردان؛ ما هم در عوض دست نامزدت را مي گذاريم توي دست تو.»
كچل گفت «اگر همه تان قسم مي خوريد كه بعداً زير حرفتان نزنيد, من حرفي ندارم.»
آن وقت همه قسم خوردند و كچل را بردند دم حجله و خودشان از او فاصله گرفتند. كچل به چهار طرفش فوت كرد و زير لب گفت گره كش و همه را از هم جدا كرد.
پدر دختر وقتي ديد همه چيز به حال عادي برگشت, دست دخترش را گرفت در دست كچل گذاشت و گفت «ان شاءالله به پاي هم پير شويد. اين دختر از اولش قسمت تو بود و ما نمي دانستيم!»


behnam5555 03-27-2011 07:22 PM


این چرا نویسی؟

پدر ابوسعید ابوالخیر، از دوستداران سلطانمحمودغزنوی خانهای ساخته و همهی دیوارهای آن را صورت سلطان محمود و لشگریان و فیلان او نگاشته بود.
شیخ طفل بود. گفت: پدر! از برای من خانهای بگیر. چون خانه آماده شد، ابوسعید همهی آن خانه را «الله» نوشت.
پدرش گفت: این چرا نویسی؟
گفت: تو نام سلطان خویش مینویسی و من نام سلطان خویش.


یک لحظه بیاسای

نقل است که مالک دینار همه شب بیدار بودی. دختری داشت، شبی گفت: ای پدر! آخر یک لحظه بیاسای.
گفت: ای فرزند! پدرت از شبیخون قهر می ترسد، و نیز از آن می ترسد که مبادا دولتی روی به من نهد و مرا خفته یابد.


behnam5555 03-27-2011 07:29 PM


حکايت

طايفه ی دزدان عرب بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ کاروان بسته و رعيت بلدان از مکايد ايشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب . بحکم آنکه ملاذی منيع از قله ی کوهی گرفته بودند و ملجاء و ماوای خود ساخته . مدبران ممالک آن طرف در دفع مضرات ايشان مشاورت همی کردند که اگر اين طايفه هم برين نسق روزگاری مداومت نمايند مقاومت ممتنع گردد.

درختى كه اكنون گرفته است پاى
به نيروى مردى برآيد ز جاى
و گر همچنان روزگارى هلى
به گردونش از بيخ بر نگسلى
سر چشمه شايد گرفتن به بيل
چو پر شد نشايد گذشتن به پيل

سخن بر اين مقرر شد که يکی به تجسس ايشان برگماشتند و فرصت نگاه داشتند تا وقتی که بر سر قومی رانده بودند و مقام خالی مانده ، تنی چند مردان واقعه ديده ی جنگ ازموده را بفرستادند تا در شعب جبل پنهان شدند . شبانگاهی که دزدان باز آمدند سفر کرده و غارت آورده سلاح از تن بگشادند و رخت و غنيمت بنهادند ، نخستين دشمنی که بر سر ايشان تاختن آوردد خواب بود . چندانکه پاسی از شب درگذشت ،

قرص خورشيد در سياهى شد

يونس اندر دهان ماهى شد

دلاورمردان از کمين بدر جستند و دست يکان بر کتف بستند و بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند . همه را به کشتن اشارت فرمود . اتفاقا در آن ميان جوانی بود ميوه ی عنفوان شبابش نورسيده و سبزه ی گلستان عذارش نودميده . يکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمين نهاد و گفت : اين پسر هنوز از باغ زندگانی برنخورده و از ريعان جوانی تمتع نيافته . توقع به کرم و اخلاق خداونديست که به بخشيدن خون او بربنده منت نهد .. ملک روی از اين سخن درهم کشيد و موافق رای بلندش نيامد و گفت
:


پرتو نيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است

تربيت نااهل را چون گردكان برگنبد است

بهتر اين است كه نسل اين دزدان قطع و ريشه كن شود و همه آنها را نابود كردند، چرا كه شعله آتش را فرو نشاندن ولى پاره آتش رخشنده را نگه داشتن و مار افعى را كشتن و بچه او را نگه داشتن از خرد به دور است و هرگز خردمندان چنين نمى كنند
:


ابر اگر آب زندگى بارد

هرگز از شاخ بيد بر نخور
با فرومايه روزگار مبر
كز نى بوريا شكر نخورى

وزير، سخن شاه را طوعا و کرها پسنديد و بر حسن رای ملک آفرين گفت و عرض كرد: راى شاه دام ملکه عين حقيقت است ، چرا كه همنشينى با آن دزدان ، روح و روان اين جوان را دگرگون كرده و همانند آنها نموده است . ولى ، ولى اميد آن را دارم كه اگر او مدتى با نيكان همنشين گردد، تحت تاءثير تربيت ايشان قرار مى گيرد و داراى خوى خردمندان شود، زيرا او هنوز نوجوان است و روح ظلم و تجاوز در نهاد او ريشه ندوانده است و در حديث هم آمده
:

كل مولود يولد على الفطرة فابواه يهودانه او ينصرانه او يمجسانه .

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب كهف روزى چند
پى نيكان گرفت و مردم شد

گروهى از درباريان نيز سخن وزير را تاءكيد كردند و در مورد آن جوان شفاعت نمودند. ناچار شاه آن جوان را آزاد كرد و گفت : بخشيدم اگر چه مصلحت نديدم
.


دانى كه چه گفت زال با رستم گرد

دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد
ديديم بسى ، كه آب سرچشمه خرد
چون بيشتر آمد شتر و بار ببرد

فی الجمله پسر را بناز و نعمت براوردند و استادان به تربيت همگان پسنديده آمد . باری وزير از شمايل او در حضرات ملک شمه ای می گفت که تربيت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قديم از جبلت او بدر برده . ملک را تبسم آمد و گفت
:


عاقبت گرگ زاده گرگ شود

گرچه با آدمى بزرگ شود

سالی دو برين برآمد. طايفه ی اوباش محلت بدو پيوستند و عقد موافقت بستند تا به وقت فرصت وزيبر و هر دو پسرش را بکشت و نعمت بی قياس برداشت و در مغازه ی دزدان بجای پدر نشست و عاصی شد. ملک دست تحير به دندان گزيدن گرفت و گفت
:


شمشير نيك از آهن بد چون كند كسى ؟

ناكس به تربيت نشود اى حكيم كس
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شوره زار خس
زمين شوره سنبل بر نياور
در او تخم و عمل ضايع مگردان
نكويى با بدان كردن چنان اس
كه بد كردن بجاى نيكمردان


behnam5555 03-27-2011 07:33 PM


سرنوشت لياخوف پس از به توپ بستن مجلس

در روز سه شنبه 23
جمادى الاولى 1326 به دستور محمد على شاه قاجار، لياخوف روسى با قزاقان ، مجلس شوراى اسلامى را محاصره و به توپ بسته و عده زيادى را كشته و مشروطه را برانداخت . اما متاءسفانه آزاديخواهان كه به دفاع از مجلس برخاسته بودند در همان حالى كه يكى يكى فرو مى غلطيدند به اصطلاح خودشان هواى كشور را هم داشتند: اينان به يكديگرسپرده بودند كه به افسران روسى تيراندازى نشود مبادا بهانه به دست روسها بيفتد وروزگار هموطنان عزيزشان سياه شود. لياخوف و افسران روسى كه اين را مى دانستندآزادانه در ميدان جنگ حركت مى كردند و فرمان مى داند. تمام مورخين عقيده دارند كه اگر در همان وهله اول لياخوف كشته مى شد، سپاه بدون سردار ميدان را رها كرده و مى گريختند: اما بعد: آزاديخواهان شب سه شنبه (24 جمادى الاخر سال 1327) وارد تهران شدند و محمد على شاه پس از 3 روز مقاومت روز جمعه بيست و هفتم براى اينكه به چنگ آزاديخواهان نيفتد به سفارت روس پناهنده شد. لياخوف روسى فرمانده قزاقان كه اين راشنيد به حضور سپهدار و سردار اسعد رسيد و شمشير خود را از كمر باز كرده بعنوان تسليم در مقابل آنان بر زمين نهاد. سردار اسعد مجددا شمشير را بر كمر او بست و گفت : او وظيفه سربازى خود را عمل كرده و ايرادى بر وى نخواهد بود.


behnam5555 03-27-2011 07:37 PM

دستهاى خونين نادر شاه
چون نادر شاه افشار به سلطنت رسيد به ژنرال روسى كه شهرهاى شمال ايران را در اواخر دوره صفويه اشغال كرده بود پيغام داد و از او استفسار نمود كه آيا كشور ايران را ترك مى كند يااينكه مايل است فراشان سلطنتى او را بيرون كنند؟
از مسكو يك نفر نماينده براى بستن قرارداد با نادر شاه به مشهد آمد ولى نادر او را نمى پذيرفت و او نيز به همراه سپاه نادر براى بدست آوردن فرصت ملاقات حركت مى نمود. يك روز نادر در حالى كه پيروزى جديدى به دست آورده بود سفير را نزد خود خواند. سفير نامبرده ، نادر را ديدكه روى زمين نشسته در حالى كه البسه اش بوى خون مى داد با دست غذا مى خورد. وقتى سفير از علت احضار خود پرسيد، نادر به او گفت كه مى خواهم ببينى كه چگونه با دستهاى آلوده بخون ، خشن ترين غذاها را مى خورم و شما مى توانى به آقايت بگويى كه چنين شخصى (نادر) گيلان را تسليم نخواهد كرد.


behnam5555 03-27-2011 07:39 PM


تاجگذارى وارونه
روز چهارم ذى حجه سال 1324 هجرى قمرى جشن تاجگذارى محمد على شاه بر پا شد. در اين شاه بزرگان داخلى ونمايندگان خارجى دعوت شدند. اما از نمايندگان مجلس دعوت نشد. يكى از نمايندگان درمجلس ‍ گفت : سلطان ملت است و بايد از طرف ملت تاج بر سرش گذاشت و اين صحيح ترين سخنى است كه آن روزها بر زبان رانده شد. اما انديشه محمد على شاه با اين سخن خيلى فاصله داشت او(ملت را بنده و برده خود مى پنداشت و آنها را لايق براى مداخله در كشور و مشورت در سياست نمى دانست)جالب اينكه مشيرالدوله صدر اعظم تاج شاهى راوارونه بر سر محمد على شاه گذاشت ، يعنى قسمتى كه بايد در جلو باشد عقب قرارداد.
آنگاه با دست آن را راست كرد. تاج يا گشادتر از سر شاه بود و يا سنگينى مى كرد، بنابراين مجبور شد كه آن را چند دقيقه اى با دست نگاه دارد و سپس آنرا برداشته كنار نهاد. حضار مجلس اين امر را به فال بد گرفتند؟


behnam5555 03-27-2011 07:42 PM


بدون گردن زدن

ناصرالدين شاه درروزهايى كه مى خواست به سفر اول اروپا برود به زيارت حضرت عبدالعظيم رفت . دربازگشت ، چند تن سرباز به قصد شكايت به كالسكه او نزديك شدند. ملتزمين ركاب مانع آنها گرديدند، شاكيان ناراحت شدند و چند سنگ به ممانعت كنندگان انداختند كه دو سنگ به كالسكه شاه خورد. شاه عصبانى شد فرمان داد آنها را كه ده تن بودند گرفتند و نه نفر آنها را بدون محاكمه طناب انداختند، مظلوميت سربازان بيچاره تمام مردم رامتاءثر كرد. در برلن امپراطور گيم اول گوشه اى به آن قضيه زد، ناصرالدين شاه درموقع خداحافظى مى گويد: بدون گردن زدن عدالت نمى شود!!!


behnam5555 03-27-2011 07:45 PM


تيمور لنگ و حافظ

در سال 794 ه . ق تيمور لنگ پس از تصرف شهر شيراز و برانداختن سلسله آل مظفر علماى شيراز را براى مناظره ، جمع كرد و كسى را نزد حافظ فرستاد و به حضور خود طلبيد. چون ملاقات حاصل شد به حافظ گفت :
من اكثر ربع مسكون را با اين شمشير و هزاران جاى و والايت را
ويران كردم تا سمرقند و بخارا را كه وطن مالوف و تختگاه من است آباد سازم ، تو مردك به يك خال هندى ترك شيرازى آن را فروختى ؟ در اين بيت كه گفته اى :

اگر آن ترك شيرازى بدست آرد دل ما را
بخال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

خواجه حافظ كه در برابر آن جلاد بزرگ قرارگرفته بود با لبخند گفت :
اى سلطان عالم از آن بخشندگى است كه بدين روز افتاده ام
. تيمور از اين لطيفه خوشش آمد و نه تنها او را مجازات نكرد بلكه او را نوازشنمود.


behnam5555 03-27-2011 07:48 PM


بيست هزار جفت چشم

در سال 1208لطفعليخان زند شهر كرمان را تصرف نمود. اين خبر چون به گوش آقا محمد خان قاجار رسيدكرمان را به محاصره درآورد. لطفعليخان مدت چهار ماه شهر را حفظ كرد اما بر اثرخيانت دوستانش دروازه هاى شهر به روى آقا محمد خان باز شد و لطفعليخان شبانه سپاه دشمن را شكافت و به بم گريخت ، در آنجا حاكم بم با نيرنگ او را دستگير كرده به آقامحمد خان تحويل داد.
آقا محمد خان پس از تصرف كرمان با نهايت قساوت و بيرحمى كه به تصور نمى گنجيد رفتار نمود به اين دليل كه ابتدا زنان آنجا را بين سپاهيان تقسيم كرد و سربازان را تشويق كرد كه هتك حرمت ناموس آنان كنند و بعد به قتلشان برسانند وسپس دستور داد كه بيست هزار چشم به او تقديم نمايند. آقا محمد خان به دقت چشمها رامى شمرد و به افسر ماءمور اجراى اين عمل وحشيانه گفت : اگر يك جفت از چشمها كم باشدچشمان خودت كنده خواهد شد!!
سپس دستور داد ششصد نفر اسير را گردن زنند و سرهاى آنها را توسط سيصد نفر اسير ديگر كه آنها را بعدا كشتند به بم حمل كردند و در نقطه اى كه لطفعليخان دستگير شده بود از سرهاى آنان دو مناره ساختند تا خاطره دستگيرى لطفعليخان به شكل مناسبى محفوظ بماند.


behnam5555 03-28-2011 09:14 PM


سال2008میلادی
سال بزرگداشت ملا نصر الدین




ترکیه پس از بزرگداشت هشتصدمین سال تولد مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی، که در سال گذشته برگزار شد سال ۲۰۰۸ میلادی را به بزرگداشت از ملا نصر الدین اختصاص داده است.
ملا نصرالدین در کشورهای افغانستان، ایران، ترکیه، ازبکستان و جمهوری آذربایجان از شخصیت های مهم بذله گویی و فکاهی شناخته می شود و این کشورها در مورد انتساب این شخصیت با یکدیگر اختلاف نظر دارند.
اما ملا نصرالدین در افغانستان چه جایگاهی دارد و مردم او را چگونه می شناسند؟ کمتر کسی در افغانستان پیدا می شود که نام ملا نصرالدین و فکاهه های او برایش آشنا نباشد. مردم این کشور در زندگی روزمره خود بارها از این نام و فکاهی های متعلق و یا منسوب به او، برای خنداندن همدیگر استفاده می کنند.

شخصیت حقیقی؟
ملا نصرالدین واقعا کی بود؟ آیا او دارای شخصیت حقیقی است و یا این که با گذشت زمان، مردم چنین شخصیتی را از خود ساخته و پرداخته اند؟
دکتر عبدالغفور آرزو، محقق ادبی و نویسنده کتاب "سیاه سپید اندرون" بر این نظر است که ملا نصرالدین ممکن است شخصیتی حقیقی بوده باشد ولی در طول زمانها و در مناطق مختلفی از جهان از یک شخصیت واحد، چندین شخصیت ساخته شده است. به گفته آقای آرزو، دلیل چنین امری موجودیت استبداد و نظام های اقتدارگرا در جوامعی بوده است که مردم نمی توانستند خواست های مشروع خود را به گوش مسئولان برسانند.
او می گوید: "این روایتگری و انتساب همه دردهای ناگفته به راویان ناشناخته، نتیجه استبداد است. یکی از ویژگی های جوامع استبدادی چنین است: "من نمی گویم، دیگران گفته اند."

ملا نصر دین

این محقق افغان به این باور است که نام ملا نصرالدین هم با چنین ترکیبی (ملا نصر دین) به شکل تصادفی مطرح نشده است.آقای آرزو می گوید: "ملا نصرالدین هم ملا است، یعنی فهم فقاهتی دینی دارد به صورت متعادل و اندک و هم نشاندهنده واژه نصر، یعنی پیروزی است."
ملا نصرالدین بنا به روایتی در سال ۱۲۰۸ در خراسان و در زمان حکومت سلجوقیان متولد شد. برخی منابع او را هم عصر تیمور دانسته ‌اند.

ملا نصرالدین، از شرق تا غرب
در نزدیک آق‌شهر از توابع قونیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و می‌گویند که قبر ملانصرالدین در آنجاست.
مجسمه منسوب به ملا نصرالدین در شهر بخارا در ازبکستان امروز قرار دارد (تصویر فوق) ضمن اینکه در مسکو نیز مجسمه ای از او ساخته شده که در محوطه مقابل ایستگاه مترو "مالادوژنایا" واقع در غرب مسکو نصب شده است.
ملا نصرالدین را برخی پژوهشگران به عنوان عارف و صوفی شوریده حال نیز معرفی کرده اند ولی این جنبه از شخصیت او کمتر شناخته شده و معروف است.
صداها کتاب از فکاهه های ملانصرالدین به زبان های مختلف جهان از جمله انگلیسی، روسی، آلمانی، عربی و چینیی تا حالا منتشر شده است. از این شخصیت مهم طنز و بذله گویی، چندین فیلم و نمایشنامه نیز در آمریکا، چین و هند ساخته شده است.
یک روانشناس آمریکایی در دانشگاه برکلی بر اساس داستانی از ملا نصرالدین، نظریه جدیدی را در روانشاسی مطرح کرده که به نام "تئوری ملانصرالدین در مورد نارسیسم" شهرت جهانی یافته است.
ملا نصرالدین را در کشورهای مختلف به نام های خاصی می شناسند، در ترکیه به نام "هوجا نصرتین" معروف است و در میان عرب زبانان به "حجا" و یا "خواجه" شهرت دارد.
ترکیه که در نظر دارد امسال به مناسبت هشتصدمین سال تولد ملا نصرالدین مراسم ویژه ای را در مورد این شخصیت نماد طنز و فکاهی برگزار کند، نشان ویژه ای را نیز به این مناسبت تهیه کرده است.


behnam5555 03-28-2011 09:17 PM




پریا

احمد شاملو

یكی بود
یكی نبود

زیر گنبد كبود

لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.

زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.

گیس شون قد كمون رنگ شبق

از كمون بلن ترك

از شبق مشكی ترك.

روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر

پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.

از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد

از عقب از توی برج شبگیر می اومد...

" - پریا! گشنه تونه؟

پریا! تشنه تونه؟

پریا! خسته شدین؟

مرغ پر شسه شدین؟

چیه این های های تون

گریه تون وای وای تون؟ "

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میكردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا

***

" - پریای نازنین

چه تونه زار می زنین؟

توی این صحرای دور

توی این تنگ غروب

نمی گین برف میاد؟

نمی گین بارون میاد

نمی گین گرگه میاد می خوردتون؟

نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می كند تون؟

نمی ترسین پریا؟

نمیاین به شهر ما؟

شهر ما صداش میاد، صدای زنجیراش میاد-

پریا!

قد رشیدم ببینین

اسب سفیدم ببینین:

اسب سفید نقره نل

یال و دمش رنگ عسل،

مركب صرصر تك من!

آهوی آهن رگ من!

گردن و ساقش ببینین!

باد دماغش ببینین!

امشب تو شهر چراغونه

خونه دیبا داغونه

مردم ده مهمون مان

با دامب و دومب به شهر میان

داریه و دمبك می زنن

می رقصن و می رقصونن

غنچه خندون می ریزن

نقل بیابون می ریزن

های می كشن

هوی می كشن:

" - شهر جای ما شد!

عید مردماس، دیب گله داره

دنیا مال ماس، دیب گله داره

سفیدی پادشاس، دیب گله داره

سیاهی رو سیاس، دیب گله داره " ...

***

پریا!

دیگه تو روز شیكسه

درای قلعه بسّه

اگه تا زوده بلن شین

سوار اسب من شین

می رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش میاد

جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد.

آره ! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لابه لا

می ریزد ز دست و پا.

پوسیده ن، پاره می شن

دیبا بیچاره میشن:

سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می بینن

سر به صحرا بذارن، كویر و نمك زار می بینن

عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!]

در برجا وا می شن، برده دارا رسوا می شن

غلوما آزاد می شن، ویرونه ها آباد می شن

هر كی كه غصه داره

غمشو زمین میذاره.

قالی می شن حصیرا

آزاد می شن اسیرا.

اسیرا كینه دارن

داس شونو ور می میدارن

سیل می شن: گرگرگر!

تو قلب شب كه بد گله

آتیش بازی چه خوشگله!

آتیش! آتیش! - چه خوبه!

حالام تنگ غروبه

چیزی به شب نمونده

به سوز تب نمونده،

به جستن و واجستن

تو حوض نقره جستن

الان غلاما وایسادن كه مشعلا رو وردارن

بزنن به جون شب، ظلمتو داغونش كنن

عمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش كنن

به جائی كه شنگولش كنن

سكه یه پولش كنن:

دست همو بچسبن

دور یاور برقصن

" حمومك مورچه داره، بشین و پاشو " در بیارن

" قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو " در بیارن

پریا! بسه دیگه های های تون

گریه تاون، وای وای تون! " ...

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا ...

***

" - پریای خط خطی، عریون و لخت و پاپتی!

شبای چله كوچیك كه زیر كرسی، چیك و چیك

تخمه میشكستیم و بارون می اومد صداش تو نودون می اومد

بی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گف

قصه سبز پری زرد پری

قصه سنگ صبور، بز روی بون

قصه دختر شاه پریون، -

شما ئین اون پریا!

اومدین دنیای ما

حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین

[ كه دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟

دنیای ما قصه نبود

پیغوم سر بسته نبود.

دنیای ما عیونه

هر كی می خواد بدونه:

دنیای ما خار داره

بیابوناش مار داره

هر كی باهاش كار داره

دلش خبردار داره!

دنیای ما بزرگه

پر از شغال و گرگه!

دنیای ما - هی هی هی !

عقب آتیش - لی لی لی !

آتیش می خوای بالا ترك

تا كف پات ترك ترك ...

دنیای ما همینه

بخوای نخواهی اینه!

خوب، پریای قصه!

مرغای شیكسه!

آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟

كی بتونه گفت كه بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما

قلعه قصه تونو ول بكنین، كارتونو مشكل بكنین؟ "

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.

***

دس زدم به شونه شون

كه كنم روونه شون -

پریا جیغ زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن

[ پائین اومدن پود شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدن

[ خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن،

[ میوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، امید شدن یاس

[ شدن، ستاره نحس شدن ...

وقتی دیدن ستاره

یه من اثر نداره:

می بینم و حاشا می كنم، بازی رو تماشا می كنم

هاج و واج و منگ نمی شم، از جادو سنگ نمی شم -

یكیش تنگ شراب شد

یكیش دریای آب شد

یكیش كوه شد و زق زد

تو آسمون تتق زد ...

شرابه رو سر كشیدم

پاشنه رو ور كشیدم

زدم به دریا تر شدم، از آن ورش به در شدم

دویدم و دویدم

بالای كوه رسیدم

اون ور كوه ساز می زدن، همپای آواز می زدن:

" - دلنگ دلنگ، شاد شدیم

از ستم آزاد شدیم

خورشید خانم آفتاب كرد

كلی برنج تو آب كرد.

خورشید خانوم! بفرمائین!

از اون بالا بیاین پائین

ما ظلمو نفله كردیم

از وقتی خلق پا شد

زندگی مال ما شد.

از شادی سیر نمی شیم

دیگه اسیر نمی شیم

ها جستیم و واجستیم

تو حوض نقره جستیم

سیب طلا رو چیدیم

به خونه مون رسیدیم ... "

***

بالا رفتیم دوغ بود

قصه بی بیم دروغ بود،

پائین اومدیم ماست بود

قصه ما راست بود:

قصه ما به سر رسید

غلاغه به خونه ش نرسید،

هاچین و واچین

زنجیرو ورچین!


behnam5555 03-28-2011 09:19 PM



شعری ماندگار ازفروغ فرخزاد

علی کوچیکه

علی كوچیكه
علی بونه گیر
نصف شب از خواب پرید
چشماشو هی مالید با دس
سه چار تا خمیازه كشید
پا شد نشس
چی دیده بود ؟
چی دیده بود ؟
خواب یه ماهی دیده بود
یه ماهی انگار كه یه كپه دو زاری
انگار كه یه طاقه حریر
با حاشیه منجوق كاری
انگار كه رو برگ گل لاله عباسی
خامه دوزیش كرده بودن
قایم موشك بازی می كردن تو چشاش
دو تا نگین گرد صاف الماسی
همچی یواش
همچی یواش
خودشو رو آب دراز می كرد
كه بادبزن فرنگیاش
صورت آبو ناز می كرد
بوی تنش بوی كتابچه های نو
بوی یه صفر گنده و پهلوش یه دو
بوی شبای عید و آشپزخونه و نذری پزون
شمردن ستاره ها تو رختخواب رو پشت بون
ریختن بارون رو آجر فرش حیاط
بوی لواشك بوی شوكولات
انگار تو آب گوهر شب چراغ می رفت
انگار كه دختر كوچیكه شاپریون
تو یه كجاوه بلور
به سیر باغ و راغ می رفت
دور و ورش گل ریزون
بالای سرش نور بارون
شاید كه از طایفه جن و پری بود ماهیه
شاید كه از اون ماهیای ددری بود ماهیه
شاید كه یه خیال تند سرسری بود ماهیه
هر چی كه بود
هر كی كه بود
علی كوچیكه
محو تماشاش شده بود
واله و شیداش شده بود
همچی كه دس برد كه به اون
رنگ روون
نور جوون
نقره نشون
دس بزنه
برق زد و بارون زد و آب سیا شد
شیكم زمین زیر تن ماهی وا شد
دسه گلا دور شدن و دود شدن
شمشای نور سوختن و نابود شدن
باز مث هر شب رو سر علی كوچیكه
دسمال آسمون پر از گلابی
نه چشمه ای نه ماهیی نه خوابی
با د توی بادگیرا نفس نفس می زد
زلفای بید و میكشید
از روی لنگای دراز گل آغا
چادر نماز كودریشو پس می زد
رو بندرخت
پیرهن زیرا و عرق گیرا
میكشیدن به تن همدیگهو حالی بحالی میشدن
انگار كه از فكرای بد
هی پر و خالی میشدن
سیرسیركا
سازار و كوك كرده بودن و ساز می زدن
همچی كه باد آروم می شد
قورباغه ها ز ته باغچه زیر آواز می زدن
شب مث هر شب بود و چن شب پیش و شبهای دیگه
آمو علی
تو نخ یه دنیای دیگه
علی كوچیكه
سحر شده بود
نقره نابش رو میخواس
ماهی خواابش رو می خواس
راه آب بود و قر قر آب
علی كوچیكه و حوض پر آب
علی كوچیكه
علی كوچیكه
نكنه تو جات وول بخوری
حرفای ننه قمر خانم
یادت بره گول بخوری
تو خواب اگه ماهی دیدی خیر باشه
خواب كجا حوض پر از آب كجا
كاری نكنی كه اسمتو
توی كتابا بنویسن
سیا كنن طلسمتو
آب مث خواب نیس كه آدم
از این سرش فرو بره
از اون سرش بیرون بیاد
تو چار راهاش وقت خطر
صدای سوت سوتك پاسبون بیاد
شكر خدا پات رو زمین محكمه
كور و كچل نیسی علی سلامتی چی چیت كمه؟
می تونی بری شابدوالعظیم
ماشین دودی سوار بشی
قد بكشی خال بكوبی
جاهل پامنار بشی
حیفه آدم این همه چیزای قشنگو نبینه
الا كلنگ سوار نشه
شهر فرنگو نبینه
فصل حالا فصل گوجه و سیب و خیار بستنیس
چن روز دیگه تو تكیه سینه زنیس
ای علی ای علی دیوونه
تخت فنری بهتره یا تخته مرده شور خونه ؟
گیرم تو هم خود تو به آب شور زدی
رفتی و اون كولی خانومو به تور زدی
ماهی چیه ؟ ماهی كه ایمون نمیشه نون نمیشه
اون یه وجب پوست تنش واسه فاطی تنبون نمیشه
دس كه به ماهی بزنی از سرتا پات بو میگریه
بوت تو دماغا می پیچه
دنیا ازت رو میگیره
بگیر بخواب بگیر بخواب
كه كار باطل نكنی
با فكرای صد تا یه غاز
حل مسائل نكنی
سر تو بذار رو ناز بالش بذار بهم بیاد چشت
قاچ زین و محكم چنگ بزن كه اسب سواری پیشكشت
حوصله آب دیگه داشت سر میرفت
خودشو می ریخت تو پاشوره در می رفت
انگار می خواس تو تاریكی
داد بكشه آهای زكی !
این حرفا حرف اون كسونیس كه اگه
یه بار تو عمرشون زد و یه خواب دیدن
خواب پیاز و ترشی و دوغ و چلوكباب دیدن
ماهی چیكار به كار یه خیك شیكم تغار داره
ماهی كه سهله سگشم
از این تغارا عار داره
ماهی تو آب می چرخه و ستاره دست چین میكنه
اونوخ به خواب هر كی رفت
خوابشو از ستاره سنگین میكنه
می برتش می برتش
از توی این دنیای دلمرده ی چاردیواریا
نق نق نحس ساعتا خستگیا بیكاریا
دنیای آش رشته و وراجی و شلختگی
درد قولنج و درد پر خوردن و درد اختگی
دنیای بشكن زدن و لوس بازی
عروس دوماد بازی و ناموس بازی
دنیای هی خیابونا رو الكی گز كردن
از عربی خوندن یه لچك بسر حظ كردن
دنیای صبح سحرا
تو توپخونه
تماشای دار زدن
نصف شبا
رو قصه آقابالاخان زار زدن
دنیایی كه هر وخت خداش
تو كوچه هاش پا میذاره
یه دسه خاله خانباجی از عقب سرش
یه دسه قداره كش از جلوش میاد
دنیایی كه هر جا میری
صدای رادیوش میاد
میبرتش میبرتش از توی این همبونه كرم و كثافت و مرض
به آبیای پاك و صاف آسمون میبرتش
به سادگی كهكشوی می برتش
آب از سر یه شاپرك گذشته بود و داشت حالا فروش میداد
علی كوچیكه
نشسته بود كنار حوض
حرفای آبو گوش میداد
انگار كه از اون ته ته ها
از پشت گلكاری نورا یه كسی صداش می زد
آه میكشید
دس عرق كرده و سردش رو یواش به پاش می زد
انگار میگفت یك دو سه
نپریدی ؟ هه هه هه
من توی اون تاریكیای ته آبم بخدا
حرفمو باور كن علی
ماهی خوابم بخدا
دادم تمام سرسرا رو آب و جارو بكنن
پرده های مرواری رو
این رو و آن رو بكنن
به نوكران با وفام سپردم
كجاوه بلورمم آوردم
سه چار تا منزل كه از اینجا دور بشیم
به سبزه زارای همیشه سبز دریا می رسیم
به گله های كف كه چوپون ندارن
به دالونای نور كه پایون ندارن
به قصرای صدف كه پایون ندارن
یادت باشه از سر راه
هفت هشت تا دونه مرواری
جمع كنی كه بعد باهاشون تو بیكاری
یه قل دو قل بازی كنیم
ای علی من بچه دریام نفسم پاكه علی
دریا همونجاس كه همونجا آخر خاكه علی
هر كی كه دریا رو به عمرش ندیده
اززندگیش چی فهمیده ؟
خسته شدم حالم بهم خورد از این بوی لجن
انقده پا به پا نكن كه دو تایی
تا خرخره فرو بریم توی لجن
بپر بیا وگرنه ای علی كوچیكه
مجبور میشم بهت بگم نه تو نه من
آب یهو بالا اومد و هلفی كرد و تو كشید
انگار كه آب جفتشو جست و تو خودش فرو كشید
دایره های نقره ای
توی خودشون
چرخیدن و چرخیدن و خسته شدن
موجا كشاله كردن و از سر نو
به زنجیرای ته حوض بسته شدن
قل قل قل تالاپ تالاپ
قل قل قل تالاپ تالاپ
چرخ می زدن رو سطح آب
تو تاریكی چن تا حباب
علی كجاس ؟
تو باغچه
چی میچینه ؟
آلوچه
آلوچه باغ بالا
جرات داری ؟ بسم الله


behnam5555 03-28-2011 09:41 PM


"ماشین نوشته" ها


(ادبیات رانندگان جاده ها)


گردآوری خوانندگان سایت فارسی بی بی سی

کم تر کسی را می یابیم که در جاده های ایران سفر کرده باشد و بگوید که هرگز خودرویی را ندیده است که روی آن بیت شعر یا عبارتی (معمولن از دیدگاه ادبی کم مایه و گاه زیرکانه) نوشته شده است.
مسافرانی که در پس این خودروها حرکت می کنند، با چشم برداشتن از جاده و اطراف، کنجکاوانه این بیت ها و عبارت ها را می خوانند و از خواندن آن ها گاه شاد و گاه از معنای نهفته در آن ها رنجیده می شوند. این نوشته ها معمولن پیرامون موضوع های عاشقانه، عاطفی و یا مذهبی هستند: بزن بر سینه ام خنجر / ولی هزگر نمیر مادر، بگو ماشاءالله!، به کجا چنین شتابان؟، درب و داغون خودتی!، دنیا محل گذره، ما می گذریم ولی اون نمی گذره، از جمله چند نمونه از این "ماشین نوشته" هاست. این ادبیات حقیقتی انکار ناپذیر از زندگی قشری از جامعه و فرهنگ آن ها است و بیش تر ِ پیام های آن، حکایت از داغی جانسوز و قدیمی می کند و بیانگر احساسات درونی رانندگانی است که در ایران فعالیت می کنند. گر چه "ماشین نوشته" ها در گذشته بیش تر باب بوده است، ولی هنوز بسیاری از رانندگان کامیون، اتوبوس، وانت بار و تاکسی برای گفتن حرف های دل خود به این روش وفادار هستند.
نوشته های آنان از لحاظ ادبی، جامعه شناختی و روان شناختی اهمیت دارد و اگرچه مردم ایران حتا عوام، با شعر و موسیقی ایران رابطه ای تنگاتنگ دارند، اما ادبیات رانندگان را می توان از ادبیات سایر صنف ها جدا دانست و این موضوع به خوبی از شعرها و نوشته های آنان بر روی ماشین های آنان دریافت شدنی است.
به عنوان مثال بر روی کامیونی نوشته است: "موتوری بزن کنار که پیکان خوراک من است" که می توان دریافت که راننده ی چنین ماشینی فردی پر هیجان و ماجراجو است و سرعت زیاد برای او اهمیت بسیار دارد. بر ماشین دیگری نوشته است: "دست بزن ولی خیانت مکن" که شاید چنین راننده ای مار گزیده ای باشد که بار ماشینش را در گذشته دزدیده اند. یا بر روی ماشن دیگری آمده است: "تنهای شب" که تنهایی در تاریکی شب می تواند از دغده های این راننده باشد. از آن جا که این قشر از رانندگان اغلب در سفر هستند، "تنهایی"، "هجران"، "دوری" و "مادر" بیش ترین مفاهیمی هستند که آنان به طور مستقیم یا غیر مستقیم به آن ها اشاره کرده اند.
اخیرن جنبه های زبان شناختی، جامعه شناسی و روحی صنف رانندگان جاده ها در استفاده از "ماشین نوشته" ها مورد توجه متخصصان فرهنگ لغات و زیان در ایران قرار گرفته و نمونه های آن ها ثبت و گردآوری شده است. گفتنی است که برخی از پژوهشگران بر این باورند که بها دادن به این نوع ادبیات، آلوده کردن زبان فارسی است. بدیهی است که در فرهنگ شناسی، ما چیزی به نام زشت یا زیبا نداریم و هر فرهنگی در هر زمان و مکان ویژگی های خود را دارد. مطالعه ی "ماشین نوشته" ها بخشی از مطالعات فولکلوریک ( فرهنگ عامه) است و نه تنها موجب آلودگی زبان نمی شود، بلکه یکی از به ترین روش های شناخت بخشی از فرهنگ عامه ی مردم ایران است.. این بررسی تاثیری بر ادبیات ندارد و تنها دیدن بخشی از خود در آینه است. "ماشین نوشته" ها در اصل ادبیاتی سیار هستند که در فرهنگ رانندگان ایرانی جایگاه خاصی دارد و برخی از آن ها بسیار ابتکاری است.
ما بر حسب وظیفه ی خود در طرح مسایل زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، نمونه هایی از این "ماشین نوشته" ها را که بیانگر فرهنگ بخشی از مردم این سرزمین هستند و توسط خوانندگان گردآوری و فرستاده شده اند، برای آشنایی دیگر خوانندگان ارجمندمان در پایین می آوریم.


- پشت یک وانت بار: کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت.

- عاشق بی انتظار مادر.


- پشت خاور نوشته شده بود: سرعت را من تعیین می کنم.


- توی یکی از جاده های اهواز در حال رانندگی بودم که از آینه ی بغل اتوموبیلم دیدم جلوی یک خودروی ژیان که پشت سر من در حال حرکت بود نوشته "میازار موری که دانه کش است " ... وقتی که من به خودروی ژیان اجازه دادم که از من سبقت بگیره دیدم پشت همون ژیان نوشته "فلفل نبین چه ریزه " ...


- این هم پشت کامیون نوشته : دریای غم اردک ندارد.


- روی در باک بنزین یک اتوبوس نوشته بود: بخور نوش جون. مهمون خودم.


- درحال رفتن به فرودگاه مهرآباد دیدم پشت یک مینی بوس فیات نوشته شده بود: "امروز همان فردایی است که دیروز منتظرش بودی" و چون ما به دنبال مسافرمان می رفتیم برای من جالب بود و مناسبت هم داشت.

- بامزه ترین نوشته ای که من دیدم این بود: "زندگی نگه دار!، پیاده می شم."


- پشت یک تاکسی در اهواز به لهجه ی لری بختیاری نوشته بود : دا کر سی چنت بی. یعنی: مادر ! پسر برای چی خواستی؟


- سال ۱۳۷۱ در جاده اصفهان این جمله در پشت اتوبوسی برایم خیلی جالب و پرمحتوا بوده است: چشم گریان، چشمه ی فیض خداست.


- پشت یک خاور نوشته بود: دیشب خواب دیدم تریلی شدم ۳۰ تن بار زدم.


- بر پشت کامیون حمل زباله نوشته شده بود "طعنه بر خواری من ای گل بی خار مزن - من به پای تو نشستم که چنین خوار شدم".


- بر پشت ماشین تخلیه ی چاه نوشته شده بود "هیچ کس منو دوست نداره..."


- بر پشت تریلر نفت کش نوشته شده بود: "علم به تر است یا ثروت؟، هیچ کدام فقط ذره ای معرفت"


- و اخیرن در تهران پشت یک پیکان نوشته شده بود: "GO WITH WITH" یعنی برو بابا.


- پشت یک اتوبوس نوشته شده بود: "آخه چرا؟" من با خواندن این موضوع مایل بودم که چهره ی راننده را ببینم و برای همین پس از سبقت گرفتن نگاهی به جلوی اتوبوس انداختم و دیدم نوشته است: "چرا که نه؟" - "هر چه بعضی انسان ها را بیش تر می شناسم، گرگ ها را بیش تر تحسین می کنم."


- یک روز که به دانشگاه می رفتم پشت یک ماشین فاضلاب کش خوندم که نوشته بود: نگاه نکن به کارم، محتاج روزگارم.


- سال ها پیش پشت وانت یکی از بستگان این جمله می درخشید: " به حال آن شخص باید گریست که دخلش بود ۱۸ خرجش ۲۰.


- اوایلی که موبایل از سطح خواص جامعه به سطوح پایین تر راه پیدا کرده بود و کم کم داشت فراگیر می شد، پشت اتوبوس های بین شهری (جاده ها) شماره های موبایل نوشته می شد. به یکباره چنین موضوعی تبدیل به یک پدیده شد و بیش تر اتوبوس ها که تا آن زمان عکس قلب تیر خورده را پشت شیشه های خود می کشیدند، شماره های موبایل راننده رانوشتند. البته اگر یادمان باشد که در آن زمان و حتا همین حالا قیمت موبال نزدیک به یک میلیون تومان است، این کار معنای دیگری می یابد.


- پشت یک کامیون به زبان ترکی نوشته بود: "بو دنیا - یالان دنیا دو" پشت یه کامیون دیگه هم نوشته شده بود: "گشتم نبود؛ نگرد نیست؛ افسانه بود."


- یک بار ۴ سال پیش پشت یک اتوبوس در جاده ی بندر عباس - سیرجان این بیت ها را دیدم و خیلی خوشم اومد و یادداشت کردم: "دلم تنگ است و تنگی چاه تیزم / به جهندم میروم پیش عزیزم / الهی نازنینم خواب باشد / گل پرپر به بالینش بریزم."


- اینهم یک ماشین نوشته ی دیگر: "به روز تنگدستی آشنا بیگانه می گردد".


- در سفرهای مختلف پشت كامیون ها خواندم : - به درویشی قناعت كن كه سلطانی خطر دارد. - زندگی بدون عشق، مثل تنبان بدون كش است. - دریای غم ساحل نداره .


- پشت یک کامیون نوشته بود: به دریا رفته می داند مصیبت های دریا را.


- سال ها پیش پشت یک ماشین خواندم: دو چیز در دنیا ندارد صدا / ننگ ثروتمند و مرگ فقیر. - پشت یک اتوبوس نوشته بود: خواهی که جهان در کف تقدیر تو باشد / خواهان کسی باش که خواهان تو باشد. و یکی دیگه البته کامیون بود: به گنده تر و خرتر از خودت احترام بگذار!


- من این نوشته را از پشت ماشین نیسان سایپا که به بوشهر تره بار حمل می کرد، خواندم: به مُد پوشان بگویید آخرین مد کفن است.


- "عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت / سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت."


- مواظب باش ای دلاور نمالی به بنز خاور .


- سلطان جاده، - عروس کویر، - بیمه ابوالفضل، - بسیار سفر باید، - برچشم بد لعنت، - هذا من فضل ربی .


- یواش برو که دلم زیر پای توست.


- پشت یک اتوبوس نوشته بود: ناز نگات / قشنگه!


- سبب گر بسوزد / مسبب تو هستی، - (کامیون همه از ما می ترسند، ما از نیسان.

: اغنیا بنز سوارند، من مسکین مزدا سوار، جان به قربان تو مزدا که بنز فقرایی. - پشت کامیون: سوت دلان، نزدیک نشو می ترسم. - از ما نخورده باشی.

- شاید برای خیلی ها عجیب باشه، اما یکی از چیز هایی که تو غربت دلم هواش را می کنه همین دل نوشته هاست. فرهنگ جاده هنوز بوی قدیم رو می ده، از دل بر اومده توی دل هم می شینه. فرهنگ ماشین ولی ماشینی نیست!


- بر روی ماشین خاور بیابانی این شعر نوشته شده بود: "ای جوان تا توانی زن مگیر / طوق لعنتی است بر گردن مگیر." اخیرن عبارت های انگلیسی نیز برروی ماشین ها دیده می شوند. مانند این جمله که آن را بر روی یک وانت میوه فروش دوره گرد دیدم: Kill me, kiss me but dont leave me


- پشت یکی از این ماشین ها یک شعر دیدم که خیلی جالب بود. نوشته بود: تند رفتن که نشد مردی / عشق است که برگردی.


- این موضوع ازمدت ها قبل برای من سوژه بود. این قضیه را من با واژه "ادبیات کامیونی" می شناسم.. ولی خنده دارترین آن هایی که تا به حال خوانده ام این جمله بود که پشت یک کامیون حک شده بود: I Love You MATIZ.


- پشت یک کامیون درب و داغون این بیت نوشته شده بود: اغنیا بنز سوارند / من مسکین بر تو / جان به قربان تو ماشین که بنز فقرایی.


- چند ماشین نوشته دارم خواستم براتون بفرستم: یا رب عاشقان را غم مده، - از حادثه ترسند همه کاخ نشینان / ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم! - هر کجا محرم شدی چشم از خیانت باز دار / چه بسا محرم با یک نقطه مجرم می شود، - روزگار غریبی است نازنین، - می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند؟، - دو دو تا چهار تا، کی به کیه.


- در چاله چوله های عشقت شافنرم شکست.


- صد سال در بیابان آواره شوی / به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوی.


- مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز / جوان به حادثه ای زود پیر می شود گاهی.


- نمی دانم چرا خوبان در جوانی می میرند!


- پشت سوزولیت (ماشین شکل مینی بوس ولی خیلی کوچک) نوشته بود: منم یه روز بزرگ می شم- زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت.


- در افغانستان در عقب اکثر مینی بوس ها نوشته اند: آهسته برانید، به سلامت برسانید / نی خود را به شفاخانه (بیمارستان) و زندان بکشانید. ولی برای من خیلی جالب بود روزی که برای اولین بار وارد ایران شدم در شیشه عقبی یک مینی بوس نوشته بودند: داداش جان به خاطر اشک مادر یواش!


- جمله ی معروف و جالب توجه ای که دوسال قبل در کابل عقب یکی از خودروها نوشته بود و از عمق قلب های عاشقان دل شکسته برخاسته بود : افسوس همه اش افسانه بود!


- چرخ قلبم رو با میخ نگاهت پنچر نکن.


- پشت کامیونی نوشته بود: من از عقرب نمی ترسم ولی از سوسک می ترسم/ من از دشمن نمی ترسم ولی از دوست می ترسم.


- پشت یک کامیون شب رو دیدم که نوشته بود: "همه دارند کار و ما هم داریم کار/ این چه کاریست همه خوابند و ما بیدار.


- علی گفتیم و عشق آغاز شد ...


- رادیات قلب من از عشق تو جوش آمدست / گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم.


- اینهم شاید برای بعضی ها قشنگ باشه: " قسمت نبود."


- آن قدر در کشتی عشقت نشینم تا سحر/ یا به ساحل می رسم یا غرق دریا می شوم.


- این مطلب را یکی از دوستانم روی ماشینش نوشته بود که منظورش پلیس راهنمایی و رانندگی بود و یکبار هم جریمه شد! تا تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است / کلاغ در آرد چشم تو این چه نگاه کردن است


- پشت تعدادی از کامیون ها در افغانستان می نویسند: من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن / هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن! یا این عبارت که: در اوج قدرت مرد باش


- پشت یک ماشین حمل آشغال نوشته بود: از دست روزگار ناچارم. یکی دیگه هم نوشته بود: یا زهرا یا هیچ کس.


- تو برو من میام.


- موقع رانندگی در جاده ی کرمان- تهران این شعر حافظ را پشت کامیونی دیدم: شب و ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن / مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد.


- شد شد، نشد نشد.


- مدعی خواست از بیخ کند ریشه ما / غافل او بود خدا هست در اندیشه ما.


- احتیاط کن / ازدواج نکن.


- سال ها قبل در مسافرت کامیونی را دیدم که عقب ان نوشته شده بود: بوسه مگر چیست / فشار دولب / این که گنه نیست / چه روز و چه شب.


- "کرمانشاه ما برمی‌گردیم" این نوشته‌ پشت یک کامیون در بحبوحه ی جنگ ایران و عراق بود که در نزدیکی کرمانشاهمی گذشت. کرمانشاه در آن زمان یکی از مناطق جنگ زده بود که بسیاری از مردم آن را ترک کرده بودند و نوشته‌ این راننده به نوعی نشان‌دهنده علاقه و تمایلش به شهرش بوده.

- پشت یکی از ماشین ها نوشته بود: من از روییدن خار سر دیوار دانستم / که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشستن ها.
- گازش بده نازش نده.
- همه ی ماشین نوشته های این صفحه را خواندم و دیدم معروف ترین آن ها که هنوز هم پشت خیلی از کامیون ها نوشته می شود، درج نشده است: دادش مرگ من یواش.
- این جمله را سال ها پیش پشت یک کامیون خواندم: گشتم نبود / نگرد نیست.
- پشت یک اتوبوس نوشته بود : عاشق همیشه تنهاست.
- پشت کامیون: بمیرد آنکه غربت را بنا کرد / مرا از تو، ترا از من جدا کرد.
- شاخه را مرغ چه داند که روزی قفس خواهد شد.
- در افغانستان هم از این نوع به گفته شما "ماشین نوشته ها" زیاد است. مانند: در بیابان شب و روز رانندگی کار من است / غصه ندارم چون خداوند همراه منست. یا نازنین بگو نام خدا... اما در مناطق جنوب کشورمان ماشین های باربری نوشته ای ندارند اما با انواع رنگ های سرخ، سبز، آبی و...نقاشی شده که به نظر من بسیار جالب و منحصر به فرد است.
- روی یک ما شین باربری ( کامیون) نوشته بود: عشق برای صحت مضر است! وزارت صحت.
- پشت یک کامیون در جاده ی ساوه نوشته بود: بوق نزن راننده خوابه.
برگ از درخت خسته می شه / پاییز بهانه است.

- ای کاش زندگی هم دنده عقب داشت.


- در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند / من بیچاره دنبال مرد می گردم. رو باک یک کامیون هم نوشته بود دمت گرم تو بخور پای من.


- دنبالم نیا آواره میشی.


- کامیونی دیدم که برای شرکت جدید التاسیس بیمه تبلیغ می کرد و در قسمت پشت ماشین با خط درشت نوشته بود : بیمه ابوالفضل.


- پشت یک ژیان نوشته بود "حالا که هر کی به هر کیه ، ما هم ماکسیما ایم !


- پشت یک تاکسی نوشته بود: مدیر عاشقان وزارت عشق.


- پشت یک تریلی نوشته بود: ژیان ساندویچ من است.


- پشت یک بنز خاور نوشته بود: در طواف شمع می گشت پروانه ایی / سبقت بی جا مگیر جانم مگر دیوانه ایی؟


- هر که عاشق شد جفا بسیار باید کشد / بهر یک گل منت از صد خار باید کشد.


- رفاقت قصه تلخی است که از یادش گریزانم.


- پشت یک کامیون نوشته بود: روی قلبم نوشتم ورود ممنوع / عشق آمد و گفت بی سوادم! و یا پشت یک ژیان نوشته بود: حالا که خر تو خره ما هم پژو.


- پشت یه ماشین خیلی کوچولو نوشته شده بود: "میازار موری که دانه کش است" و پشت یک ماشین دیگه نوشته بودند: "تو هم خوبی!"


- یک جا نوشته بود : جگر ها خون شود تا پسری مثل پدر گردد. - یا سید علاالدین حسین و یا این جمله : یا شاه چراغ (که هر دو امام زاده های معروف شیراز هستند و معلوم می شود که ماشین ها شیرازی هستند


- مدتی است روی شیشه پشت و جلوی بیش تر کامیون ها و اتوبوس ها و بعضی دیگر از وسائط نقلیه جمله ای دو کلمه ای مینویسند به این عبارت : ( فقط خدا ) پشت این جمله کوتاه بسیار معنی ها را می توان تعبیر کرد. از جمله این که از مدعیان خدا. ما را همان یک خدا که یکی هم بیش تر نیست بس است.


- پشت یک اتوبوس مسافری نوشته بود : ره غریب / رهبان غریب / مقصد با من / من با مقصد غریب

- پشت یک مینی بوس با حروف انگلیسی نوشته بود : zoornazanfarsineveshtam

- منال ای مینی بوس زیر پایم / که من با ناله هایت آشنایم.


- جملاتی که دیده ام و یادم مونده: پلنگ برو / علی یارت، - سلطان غم: مادر، - دریای غم ساحل ندارد.


- از حاثه ترسند همه کاخ نشینان / ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم.


- پشت یک کامیون نوشته شده بود: غم عشقت بیابان پرورم کرد. یکی دیگر: از بس خوردم مرغ و پلو / آخر شدم مارکوپولو.


- سر پایینی پرنده / سر بالایی شرمنده.


- پشت یک ژیان نوشته بودن: "خودتی". یا پشت یک وانت نوشته بود: "بیمه دعای مادر".


- ماشینی پشتش نوشته شده بود: واسه همه لاتی واسه ما شکلاتی!


- پشت کامیون حمل جوجه نوشته بود: بوق نزن جوجه ها خوابند!


- تند رفتن نشد مردی / شرط آنست که برگردی.


- دنیا همه هیچ و زندگانی همه هیچ / ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ.


- روی یک کامیون حمل مرغ نوشته بود: ای به فدای تو همه مرغای من!


- من در سفری در ایران به همراه همسرم، دو جمله به قول شما ماشین نوشته دیدیم که علیرغم گذشت ۱۰ سال از یادمون نرفته: "غروب غمت را به هر بهایی خریدارم" و دومی "اسیرتم ولی آزاد" به نظر ما این دوتا خیلی جالب اومد و هر از چندگاهی از دید شوخی به هم می گیم.


- یک نمونه جالب ماشین نوشته: یاد آن روز که در صفحه شطرنج دلت... شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم.


- "قربون کله قوچ مشکی ام" - فلفل نبین چه ریزه - بابا برگرد - روز و شب در جاده ها رانندگی کار من است / از کسی باکی ندارم چون خدا یار من است ...


- یک ماشین نوشته: بخاطر دلم ولم.


- "رفیق بی کلک مادر"، - "منمشتعلعشقعلیمچکنم؟" ( = من مشتعل عشق علی ام چه کنم؟)، (کنار باک کامیون): - "بخور شکمو" یا "بخور نوش جان"، - "در این درگه که گهگه که که و که که شود ناگه / نشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه."


- پشت یک مینی بوس نوشته بود: ای دل غمین مباش / شد شد، نشد نشد
من که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.

منبع:
آریا ادیب

behnam5555 03-29-2011 05:07 PM

درباره داروهای ضد جوش


باز هم ماجرای داروهای ضد جوش حرف و حدیث‌هایی به وجود آورد به این ترتیب که پدر یک نوجوان که پس از درمان با این داروها خودکشی کرده است,
پس از فاجعۀ مدیاتور, باز هم ماجرای داروهای ضد جوش حرف و حدیث‌هایی به وجود آورد به این ترتیب که پدر یک نوجوان که پس از درمان با این داروها خودکشی کرده است, سه لابراتور تولید کنندۀ این داروها را به دادگاه کشاند. دربارۀ این داروهای ضد جوش دقیقاً باید چه چیزهایی بدانیم؟بلعیدن قوی‌ترین داروهای ضد جوش
ویژگی‌های این داروهای ضد جوش برپایۀ یک مولکول, یعنی ایزوترتینوین قرار دارد. اولین دارو توسط لابراتوار روش (Roche) با نام راکوتان ساخته شد. این دارو طی سال‌های ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۸, یعنی آخرین سال حق انحصاری اش, به بازار عرضه شد. راکوتان‌ها فقط تحت سه عنوان در دسترس هستند: کورآکنه (لابراتوار پیر فابر), پروکوتا (لابراتوار اکس پسیانس) و کنترآکنه (لابراتوار بیول).
آیا این داروهای ضد جوش احتمال خودکشی را افزایش می دهند؟
پدر یک نوجوان ۱۷ ساله, که در ژوئیه ۲۰۰۷ خودکشی کرد, شکایتی را علیه این سه لابراتوار در دادگاه مطرح کرده است. او اعتقاد دارد که خودکشی پسرش احتمالاً مرتبط با مصرف یک داروی ضد جوش بوده است.

سال‌هاست که این رابطه مورد بحث است. در واقع, مدت زمان زیادی است که گمان می‌رود داروهای ضد جوش احتمال افسردگی و خودکشی را افزایش می‌دهند. بااین‌وجود, هنوز مطالعات رسمی و دقیقی دربارۀ وجود احتمال خودکشی در میان کسانی که با این داروها مورد درمان قرار گرفته‌اند, انجام نشده است. در واقع, احتمال دارد که شکل‌های بسیار وخیم و شدید جوش‌ها مشکلات جدی روحی-روانی و همچنین ایدۀ خودکشی را با خود به همراه داشته باشند. بنابراین تشخیص احتمال این که گرایش به خودکشی به دلیل وجود جوش‌های شدید بوده و یا پروسۀ درمان, بسیار مشکل است.
برای همین است که همیشه متخصصان سلامتی و خصوصاً متخصصان پوست, با آگاهی از این خطر بالقوه, این داروهای ضد جوش را با احتیاط بسیار زیادی تجویز می‌کنند. در ابتدا وضعیت روحی- روانی نوجوان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد, سپس [واکنش‌های او نسبت به دارو] زیر نظر گرفته می‌شود. بدیهی است که این داروها در صورت وجود مشکلات روانی, مضر تشخیص داده می‌شوند.
در داروهای ضد جوش, حواستان به اثر تراتوژن باشد!
اما باید دانست که تمام احتیاط های ذکر شده برای تجویز این داروها, تنها بخشی از احتیاط های ضروری هستند, زیرا این داروها خطر تراتوژن را نیز با خود به همراه دارند. یعنی اگر خانمی طی دوران بارداری اش از داروهای ضد جوش استفاده کند, به احتمال ۲۰% نوزادش در هنگام تولد دچار ناهنجاری‌های قلبی یا مغزی خواهد شد.

به عبارت دیگر شرایط تجویز این دارو بسیار سختگیرانه است: پزشک باید از بیمار بخواهد که رضایت نامه ای را که در آن عوارض جانبی دارو به وضوح تشریح شده, امضا کند؛ علاوه بر این بیمار باید نتیجۀ منفی آزمایش بارداری اش را در آغاز دورۀ مصرف و بعد از شروع دوره, هر ماه به پزشک تحویل دهد.
پس چرا با این همه باز هم داروهای ضد جوش تجویز می‌شوند؟؟!!




behnam5555 03-29-2011 05:48 PM

سه نمونه‌ از اشعار محمدرضا شفیعی كدكنی

بخوان، دوباره بخوان

بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
كه باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا كبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ در رواق سكوت
كه موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد
پیام روشن باران
ز بام نیلی شب
كه رهگذار نسیمش به هر كرانه برد
ز خشك سال چه ترسی
كه سد بسی بستند
نه در برابر آب
كه در برابر نور
و در برابر آواز
و در برابر شور
در این زمانه عسرت
به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
كه از معاشقه سرو و قمری و لاله
سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
زلال تر از آب
تو خامشی كه بخواند؟
تو می‌روی كه بماند؟
كه بر نهالك بی‌برگ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور
در آن كرانه ببین
بهار آمده
از سیم خاردار
گذشته
حریق شعله گوگردی بنفشه چه زیباست
هزار آینه جاری ست
هزار آینه
به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق
زمین تهی دست ز رندان
همین تویی تنها
كه عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان كن بدان زبان كه تو دانی
از بودن و سرودن

صبح آمده ست برخیز
بانگ خروس گوید
وینخواب و خستگی را
در شط شب رها کن
مستان نیم شب را
رندان تشنه لب را
بار دگر به فریاد
در کوچه‌ها صدا کن
خواب دریچه‌ها را
با نعره ی سنگ بشکن
بار دگر به شادی
دروازه های شب را
رو بر سپیده
وا کن
بانگ خروس گوید
فریاد شوق بفکن
زندان واژه‌ها را دیوار و باره بشکن
و آواز
عاشقان را
مهمان کوچه‌ها کن
زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بحر
وز آن دو روزن صبح
در کوچه باغ مستی
باران صبحدم را
بر شاخه ی اقاقی
آیینه ی خدا کن
بنگر جوانه‌ها را آن ارجمند‌ها را
کان تار و پود چرکین
باغ عقیم دیروز
اینک جوانه
آورد
بنگر به نسترن ها
بر شانه های دیوار
خواب بنفشگان را
با نغمه ای در آمیز
و اشراق صبحدم را
در شعر جویباران
از بودن و سرودن
تفسیری آشنا کن
بیداری زمان را
با من بخوان به فریاد
ور مرد خواب و خفتی
رو سر بنه به
بالین تنها مرا رها کن

صدای بال ققنوسان

پس از چندین فراموشی و خاموشی
صبور پیرم
ای خنیاگر پایرن و پیرارین
چه وحشتناك خواهد بود آوازی كه از چنگ تو برخیزد
چه وحشتناك خواهد بود
آن آواز
كه از حلقوم این صبر هزاران ساله برخیزد
نمی دانم در این چنگ غبار آگین
تمام سوكوارانت
كه در تعبید تاریخ اند
دوباره باز هم آوای غمگین شان
طنین شوق خواهد داشت؟
شنیدی یا نه آن آواز خونین را؟
نه آواز پر جبریل
صدای بال ققنوسان صحراهای شبگیر است
كه بال افشان مرگی دیگر
اندر آرزوی زادنی دیگر
حریقی دودنك افروخته
در این شب تاریك
در آن سوی بهار و آن سوی پاییز
نه چندان دور
همین نزدیك
بهار عشق سرخ است این و عقل سبز

behnam5555 03-29-2011 05:54 PM



عکس های منتشر نشده از چارلی چاپلین



http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_01.jpg


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_02.jpg
چارلی چاپلین و آلبرت انیشتین که در یکی از شاهکارهای برتر با هم دیدار کردند (۱۹۳۱)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_03.jpg
چاپلین و آل جولسن خواننده مشهور جاز (۱۹۴۷)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_04.jpg
چاپلین و دخترش ژوزفین در صحنه ای از “کنتس از هنگ کنگ” (۱۹۶۷)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_05.jpg
چاپلین با آنا پاولووا معروف ترین هنرمند بالت روسیه (۱۹۲۵)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_06.jpg
چاپلین و خانواده اش در شربورگ داخل کشتی اختصاصی ملکه الیزابت (۱۹۵۲)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_07.jpg
چاپلین در جمع تنی چند از دوستان و هنرمندان سینمای هالیوود (۱۹۱۹)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_08.jpg


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_14.jpg
چاپلین بهمراه نانسی آستور، امی جانسون و جورج برنارد شاو (۱۹۳۱)




نانسی آستور، اولین بانویی بود که به عنوان عضو پارلمان بریتانیا در مجلس عوام انتخاب شد. امی جانسون،
مشهورترین خلبان زن بود که با پروازی با سرعت ۶۷۱ مایل در ساعت رکورد جدیدی را در سال ۱۹۴۸برای
یک دوره ۱۰ ساله برجا گذاشت و جرج برنارد شاو، هم یکی از ادیبان و طنزپردازان بریتانیایی بود.


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_15.jpg

چاپلین و سوفیالورن در یک صحنه از “کنتس از هنگ کنگ” (۱۹۶۶)
http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_16.jpg

چاپلین و وینستون چرچیل همراه با خانواده در منزل چرچیل در کنت (۱۹۳۱)

http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_17.jpg

چاپلین ومارلون براندو بازیگر مشهور و محبوب فیلم پدرخوانده، در حین آمادگی

برای فیلمبرداری در فیلم “کنتس از هنگ کنگ” (۱۹۶۶)
http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_18.jpg

چاپلین و کلر بلوم در سکانسی از فیلم “Limelight” در سال (۱۹۵۲)

http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_19.jpg

چاپلین و مارتا رایا در سکانسی از فیلم “موسیو وردوکس” (۱۹۴۷)

http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_20.jpg

چاپلین و پائولتا گادارد، همسر سوم چارلی در هنگام سکانس طنز درخشان “فناوری و پیشرفت” (۱۹۳۶)



behnam5555 03-29-2011 06:19 PM





ازيهاي قديمي - بازيهاي سنتي كه از ياد رفته اند

بازیهای سنتی قدیمی از قبیل: هفت سنگ، عمو زنجیرباف، قایم موشک، گرگم به هوا، کی بود کی بود، لی لی، شیر و آهوها، وسطی و ... ریشه در سنت های دیرینه ی مردم ایران دارد و هنوز نسلی از آن افرادی که با این بازی ها اوقات فراغت خود را سپری می کردند نگذشته که امروزه دلایلی چون استفاده از وسایل ارتباط جمعی، بازی های رایانه ای و ورزش های جدید امکان پرداختن به بازی های محلی را به حداقل ممکن کاهش داده و میتوان گفت به دست فراموشی سپرده شده است.

ولی هر چه باشد همین بازیهای قدیمی در ذهن پدرها و پدربزرگ های عزیز ما تجسم خاطراتی شیرین است و دیدن تصاویر زیر حتی برای من و شما که سهمی در چگونگی اینگونه بازی ها نداشتیم هم خالی از لطف نیست.


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/01.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/02.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/03.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/04.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/05.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/06.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/07.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/08.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/09.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/10.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/11.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/12.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/13.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/14.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/15.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/16.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/17.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/18.jpg







behnam5555 03-29-2011 08:22 PM


خدمات پادشاهان نامدار ایرانی به بشریت

اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.
کمبوجیه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.
داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد.
کوروش کبیر بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوغ بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد.
داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت.
اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۸۰ سال به طول انجامید.
داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند.
داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است.
تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است.
داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد.


behnam5555 03-29-2011 08:33 PM


پرتعطیلی‌ترین کشورهای جهان کدامند؟

برخی از ما معتقدیم کشور ما جزو پرتعطیل‌ترین کشورهای جهان است اما ما در این لیست تنها نیستیم.

آنچه در ادامه می‌آید فهرستی از نام کشورهایی است که بیشترین تعطیلات سالیانه سال 2008 را به خود اختصاص داده‌اند.


چین، هنگ کنگ:


برای کارگران چینی، علاوه بر تعطیلات آخر هفته، در طول سال روزهای دیگر همچون روز سال نو، جشنواره بهار، روز کارگر و روز ملی نیز به عنوان روزهای تعطیل محاسبه می شود. در بین کارگران آنهایی که در شرکتهای چند ملیتی مشغول به کار هستند علاوه بر روزهای گفته شده از تعطیلات کریسمس نیز بهره می برند. تعطیلات سالیانه نیز که بین یک تا دو هفته است معمولا به صورت توافقی میان کارگران و کارفرمایان تعیین می شود. اینگونه تعطیلات که جمعا 16 روز هستند چین را به عنوان یکی از اولین کشورها با تعطیلی زیاد معرفی می‌کنند.


مصر:


21 روز تعطیلی برای شغل‌های رسمی، 16 روز تعطیلات عمومی در طول سال و دو روز تعطیلات آخر هفته، مجموع تعطیلات ثابت و متغیر را در مصر تشکیل می‌دهند. در صورت همزمانی تعطیلات عمومی با تعطیلات آخر هفته، این روزها در هفته آتی کارمندان دولتی محاسبه می شود. شرکتهای خصوصی نیز تعطیلات آخر هفته را نیز جز روزهای تعطیل عمومی خود در نظر می گیرند. از اینرو این روزها در زمره تعطیلات سالیانه کارمندان قرار گرفته و باعث کاهش آن می‌شوند.


هند:


تعطیلات سالیانه به صورت میانگین برای کارمندان شرکت‌های خصوصی بین 15 تا 20 روز است.


شلوغ‌ترین فصل مسافرت برای شهروندان هندی تعطیلات تابستانی مدارس در ماه ژوئن است که در آن بسیاری از خانواده‌ها به سفرها و تفریح‌های متعدد می‌پردازند.


اندونزی:


جشن عید فطر در آخرین روز ماه مبارک رمضان یکی از برجسته‌ترین اعیاد و تعطیلات اندونزی محسوب می‌شود. در این روز که در زبان محلی لباران (Lebaran) نامیده می‌شود، بسیاری از کلان شهر نشینان به ویژه مسلمانان به زادگاه‌های خود که اغلب مناطق روستایی هستند باز می‌گردند.


دولت نیز معمولا تعطیلاتی یک هفته‌ای (پنج روزه) را برای بهره‌گیری کامل شهروندان از عید در نظر می‌گیرد.


اگر چه به دلیل حوادث تروریستی سال‌های 2002 و 2005 تا حدودی از میزان تعطیلات بلند مدت و مسافرت‌های طولانی شهروندان کاسته شده است اما هنوزاندونزی در میان مقاصد مسافرت های توریستی جایگاه ویژه ای دارد.


تایلند:


مرخصی سالانه کارمندان تایلندی 40 روز است که 10 روز آن را تعطیلات 10 روز را مرخصی‌های استحقاقی و 20 روز را مرخصی‌های استعلاجی تشکیل می‌دهند. علاوه بر مرخصی سالانه، 13 روز نیز به عنوان تعطیلات مذهبی و ملی به جمع ایام غیر کاری شهروندان تایلندی اضافه می‌شوند.


شهروندان تایلندی حداقل دوبار در سال تعطیلات خود را با تعطیلات پایان ترم کودکانشان که در ماه‌های آوریل و اکتبر است، یکی کرده و به مسافرت و گشت و گذار می‌پردازند.


مراکش:


اهالی مراکش در اغلب اوقات مرخصی‌های سالانه خویش را در داخل کشورشان، در کنار خانواده و اقوام و در خانه می‌گذرانند. بیشتر روزهای تعطیل به دو یا سه هفته ماه اوت مربوط است که معمولا صرف تفریح در کنار سواحل اقیانوسی و مدیترانه‌ای این کشور می‌شود. در این بین شاید خانواده‌هایی با سطح درآمد متوسط به دیگر مناطق کشور مسافرت می‌کنند.


مالزی:


مالزی هر ساله از تعطیلات قابل توجهی برخوردار است. کارمندان این کشور معمولا از 14 تا 24 روز مرخصی سالیانه و 30 روز مرخصی پزشکی بهره می‌برند. اکثر این تعطیلی‌ها یا به نوعی مرخصی‌ها در پایان یا آغاز سال که مصادف با جشن‌ها و مراسم سنتی و تعطیلات رسمی همچون عید مبارک، کریسمس، سال نو چینی و دیپاوالی است، گرفته می‌شوند. فصل تعطیلات مالزی معمولا از ماه نوامبر آغاز و تا فوریه سال بعد ادامه خواهد داشت.


شیلی:


تعطیلات عمومی شیلی 13 روز است. برخی از این تعطیلات که در روزهای کاری قرار می‌گیرند معمولا به یک شنبه‌ها نزدیک می‌شوند تا به این وسیله کارمندان از سه روز تعطیلی استفاده کنند.


اکثر رویدادهای فرهنگی و سنتی شیلی رابطه‌ای نزدیک با جشن روز استقلال این کشور دارد جشنی که هرساله در هجدهم ماه سپتامبر برگزار می‌شود. بر خلاف دیگر تعطیلی‌ها، این جشن مختص همین تاریخ است و هیچ گاه به سمت یک شنبه بعدی کشیده ‌نمی‌شود.


ترکیه:


تابستان مهمترین زمان برای تعطیلات در ترکیه است. عشق به هوای گرم حتی مسافران را در روزهای تعطیل زمستان به سمت مناطق گرمتر در جنوب این کشور می کشاند.


تعطیلات مذهبی نیز یکی دیگر از ایام تعطیل ترکیه محسوب می‌شوند. دو جشنواره مذهبی و سه روز تعطیلات ملی از جمله روزهای غیرکاری این کشور هستند که شمار ایام تعطیل ترکیه را به 13 روز می‌رسانند.


behnam5555 03-29-2011 08:56 PM



طنز....

درد دل مادر و دختر!


دختری با مادرش در رختخواب
درددل می کرد با چشمی پر آب

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
روی دستت باد کردم مادرم!

سن من از بیست وشش افزون شد
دل میان سینه غرق خون شد

هیچ کس مجنون این لیلا نشد
شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته!

مادرش چون حرف دختش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

دخترم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن
این همه شوهر یکی را تور کن!

گفت دختر مادر محبوب من!
ای رفیق مهربان و خوب من!

گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بر یک پسر
مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با سعیدویاسر وایضا صفر

با سه تاشان رفته بودم سینما
بگذریم از مابقی ماجرا!

یک سری هم صحبت صادق شدم
او خرم کرد آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج علی اصغر شله
یک زمانی عاشق من شد،بله

بعد جعفر یار من عباس بود
البته وسواسی وحساس بود

بعد ازآن وسواسی پر ادعا
شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم
بعد مانی عاشق هانی شدم

بعدهانی عاشق نادر شدم
بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او
گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

گرچه من هم در زمان دختری
روز و شب بودم به فکر شوهری

لیک جز آن که تو را باشد پدر
دل نمی دادم به هرکس اینقدر

خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی
واقعا که پوز مادر را زدی..

behnam5555 03-29-2011 09:01 PM


چرا حلقه ی ازدواج رو تو انگشت چهارم میندازن!؟

مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید . تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.

(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)
1- ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.

2- چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید.


3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند.


4- سعی کنید انگشتان شست را از هم جدا کنید. انگشت شست نمایانگر والدین است. انگشت های شست می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.


5-لطفا مجددا انگشت های شست را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند.


آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.


6- اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی


خودشان بروند.


7-انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که


می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.


عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند.


شست نشانه والدین است .


انگشت دوم خواهر و برادر .


انگشت وسط خود شما .


انگشت چهارم همسر شما .

و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است .


behnam5555 04-02-2011 06:59 PM



برگزیده رباعیات حکیم عمر خیام

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بردمد از خاکت

این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهر تحقیق نسفت
هر کس سخنی از سر سودا گفتند
ز آنروی که هست کس نمیداند گفت

این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست


این کوزه که آبخواره مزدوری است
از دیده شاهست و دل دستوری است
هر کاسه می که بر کف مخموری است
از عارض مستی و لب مستوری است

این کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمی‌ست که وامانده صد جمشید است
قصریست که تکیه‌گاه صد بهرام است


این یکد و سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب بجویبار و چون باد بدشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلفروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز به کاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشم‌نگاری بوده است

تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت

ترکیب پیاله‌ای که درهم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست

ترکیب طبایع چون بکام تو دمی است
رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی است

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و بجام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه ماست
فردا همه از خاک تو برخواهد رست



behnam5555 04-02-2011 07:03 PM


داستان عاشقانه ( عشق ابدی )
پیرمرد صبح زود از خانه بیرون آمد. پیاده رو در دست تعمیر بود. در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان ماشینی به او زد. به زمین افتاد. مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند.
پس از پانسمان زخم ها، پرستاران از او خواستند که آماده شود تا از استخوان هایش عکسبرداری شود. پیرمرد به فکر فرو رفت و یکباره از جا بلند شد و لنگ لنگان به سمت در رفت. به پرستاری که می خواست مانع رفتنش شود گفت که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستار سعی کرد او را برای ماندن و ادامه درمان قانع کند ولی موفق نشدند. از پیرمرد دلیل عجله اش را پرسید.
در جواب گفت: زنم در خانه سالمندان است. من هر صبح به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. نمی خواهم دیر شود!
پرستار گفت: اصلا نگران نباشید. ما به او خبر می دهیم که امروز دیرتر می رسید.
پیرمرد جواب داد: متاسفم! او بیماریِ فراموشی دارد و متوجه چیزی نخواهد شد و حتی مرا هم نمی شناسد!
پرستار با تعجب پرسید: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید در حالی که شما را نمی شناسد؟
پیرمرد با صدایی غمگین و آرام گفت: اما من که می دانم او کیست . . . !


behnam5555 04-02-2011 07:07 PM



دلا یـــاران ســه قسمنـد ار بـــدانی

زبانی اند و نانی اند و جانی

به نانــی نان بــــده از در بــرانش

مدارا کـــن با یــار زبانی

ولیکن یار جانی را نگهدار
به جانش جان بده تا میتوانی

behnam5555 04-02-2011 07:11 PM



فرخی سیستانی
فرخى که در ۴۲۹ هجرى درگذشته است بايد پس ازسال ۳۷۰ پاى به جهان هستى نهاده باشد. مؤيد اين نظر آنکه پيوستن او به دربارچغانيان پس از دقيقى شاعر مدّاح آن خانواده بوده است و دقيقى در فاصلهٔ ۳۶۷ تا ۳۶۹هجرى کشته شده است و امير چغانى که فرخى مدح او گفته، يعنى امير ابوالمظفر احمدبن محمدبن محتاج چغانى پس از غلبه بر پسر عم خود ابو يحيى طاهربن فضل چغاني، در سال۳۸۱هجرى به امارت چغانيان رسيده و شاعر پس از ازدواج در زادگاه خود سيستان به چغانيان رفته است و سن ازدواج را طبق معمول زمان بايد حدود بيست‌ سالگى فرض کنيم وباز شاعرى که چنان قصايد بلند در آغاز پيوستن خود به آن دربار بتواند بسرايد ناچاربايد سنينى از نوجوانى را صرف ممارست در شاعرى کرده باشد و آغاز اين دوران لااقل همين حدود بيست سالگى بايد باشد نه کمتر، پس وى در حدود سال ۳۹۰ هجرى يا يکى دو سال بيشتر از آن است که رهسپار دبار چغانيان شده است. اما پيوستن او از دربار چغانيانبه بارگاه محمود غزنوى به دبار سلطانى که در ۳۸۹ رسماً به سلطنت نشسته است يا پس ازجنگ با ايللک خان نصر و يوسف قدرخان و امراء ترکستان يعنى جنگ کَتَر (در ۳۹۶) وتسلط کامل اين شاه بر خراسان بزرگ بايد باشد و يا به احتمال قوى‌تر پس از سال چهارصد هجرى، زيرا که مدح احمدبن حسن ميمندى را در دورهٔ اول وزارت (۴۰۱ تا ۴۱۵هجرى) در ديوان او مى‌بينيم امّا از وزير فضل‌دوست و ادب پرورى چون فضل ‌بن احمداسفراينى حامى فردوسى که پيش از او وزارت داشته است مديحه‌اى در ضمن اشعار اونمى‌يابيم.
شاعر جز امير چغانى، و کدخداى او امير اسعد وسلطان محمود غزنوى و دو پسر او امير محمد و امير مسعود و برادر او يوسف بن ناصرالدين، احمد بن منصور و حسنک وزير و ابوبکر حصيرى نديم و ابوسهل دبير و طاهردبير و بوسهل عراقى و بوسهل حمدوى و ابوبکر قهستانى عارض سپاه و اياز ايماق غلام محبوب محمود غزنوى و چند تن ديگر از بزرگان دربار غزنوى را مدح گفته است.

behnam5555 04-02-2011 07:15 PM




پروردگارا

پروردگارا
به من آرامش ده
تا بپذيرم آنچه را كه نمي‌توانم تغيير دهم
دليري ده
تا تغيير دهم آنجه را كه مي‌توانم تغيير دهم
بينش ده
تا تفاوت اين دو را بدانم
مرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن
مطابق ميل من رفتار كنند

«جبران خليل جبران»


behnam5555 04-02-2011 07:17 PM



چراغی در افق

به پیش روی من، تا چشم کار میکند دریاست
چراغ ساحل آسودگیها در افق پیداست.
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا، دلم تنهاست
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست!
خروش موج با من میکند نجوا:
که هرکس دل به دریا زد رهایی یافت...
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت...
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
ز پا این بند خونین بر کنم نیست
امید آنکه جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست!

( فرید ون مشیری)


behnam5555 04-02-2011 07:20 PM




سالهاست که شناوریم باشد که زین پس شناگر باشیم.
زندگی شهد گل است زنبور زمان می خوردش

چیزی که از آن می ماند تنها عسل خاطره هاست.


اگر هميشه دور بمانيم دوستي خواهد مرد اگر هميشه نزديک بمانيم باز دوستي خواهد مرد دوستي تنها در سيلان دائم پيوند بقا خواهد يافت.

خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگيره بي بهونه مي باره ... به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه ... مي باره و مي باره و ... اينقدر مي باره تا آبي شه ... ‌آفتابي شه...!!! کاش ... کاش مي شد مثل آسمون بود ... كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا بالاخره آفتابي شي ... بعدش هم انگار نه انگار كه بارشي بوده ... انگار نه انگار كه غمي بوده ... همه چيز فراموشت بشه ...!!! كاش مي شد.

خلاقيت حقيقي کل زندگي را شامل مي گردد و به وسيله ابزارهايي از شهود بيان مي شود که فراسوي منطق و آن چيزي است که زبان هاي ديگر قادر به ابراز آن هستند... تادائو آندو معمار مشهور ژاپني

از لحظه به لحظه ي زندگي کردن گريزي نيست . بايد هر لحظه را چنان زندگي کني که گويي واپسين لحظه است . پس وقت را در جدل و نزاع و گلايه تلف نکن . شايد لحظه ي بعد حتي براي پوزش طلبي در دست تو نباشد.

گدشت زمان برای آنان که در انتظارند بسیار کند برای آنان که می هراسند بسیار تند برای کسانی که زانوی غم به بغل میگیرند بسیار طولانی و برای کسانی که سرخوشند بسیار کوتاه است اما برای کسانی که عشق می ورزند ..آغاز و پایانی نیست و زمان تا ابدیت ادامه دارد . ویلیام شکسپیر

شکسپیر می گه :فراموش کن چیزی را که نمی توانی به دست بیاوری و به دست بیاور چیزی را که نمی توانی فراموش کنی.

در میان هر سیب دانه ی محدودیست ,در دل هر دانه سیب ها نامحدود
چیستانیست عجیب دانه باشیم نه سیب.


يادت باشد براي رسيدن به نور بايد از شب گذشت.


behnam5555 04-02-2011 07:26 PM




7ریشه خشونت از دیدگاه ماهاتما گاندی

ثروت اندوزی بدون کار ————————————-
Wealth without work
لذت جویی بدون وجدان —————————-Pleasure without conscience
دانش بدون شخصیت —————————–Knowledge without character
تجارت بدون اخلاق ———————————–Commerce without morality
علم بدون انسانیت ————————————-Science without humanity
پرستش فاقد از خودگذشتگی ————————-Worship without sacrifice
سیاست بدون قانون و قاعده —————————Politics without principle

behnam5555 04-02-2011 07:29 PM




با می به کنـار جوی مـی باید بـود
وزغصـه کنـار جـوی می بایـد بـود


این مدت عمرماچوگل ده روزاست
خندان لب و تازه روی می باید بود


"مه ستوره کردستانی"

behnam5555 04-14-2011 09:23 PM


زندگی عاشقانه ویکتور هوگو و خیانت همسر و شاگردش در حق او !!

او موهای مشکی داشت و ابروانی کمانی، در 16 سالگی زیبا و جذاب بود. او اولین عشق...



«آدل فوشر» سبزه بود. او موهای مشکی داشت و ابروانی کمانی. «آدل» در
16
سالگی زیبا و جذاب بود. او اولین عشق «ویکتور هوگو» بود. ویکتور و آدل همدیگر را از بچگی می‌شناختند. دو خانواده فوشر و هوگو با هم صمیمی بودند و بچه‌هایشان با هم بزرگ شدند. آدل تنها کسی بود که ویکتور

عاشقانه تحسینش می‌کرد. ویکتور هوگو از همه کس و همه چیز داستان ساخت اما خودش شخصیت اول یک تراژدی بود. زندگی عاشقانه ویکتور از نوجوانی آغاز شد. او عاشق آدل، دختر همسایه‌شان بود.


مادر ویکتور اما با این رابطه مخالف بود و دختر خانواده فوشر را لایق این عشق نمی‌دانست. از

طرفی پدر آدل هم ویکتور را موجودی مغرور، دمدمی‌مزاج و تن‌پرور می‌دانست. پس ویکتور و آدل ناچار شدند به شکل پنهانی این رابطه عاشقانه را ادامه دهند. ویکتور هیچ تردیدی نداشت که این رابطه منجر به ازدواج می‌شود. او حتی زیر اولین نامه عاشقانه‌اش را گستاخانه با عنوان «همسر تو» امضا کرد. دو سال بعد، وقتی که تعداد نامه‌های رد و بدل شده بین آدل و ویکتور به 200 رسید، آن دو بالاخره با هم ازدواج کردند و حاصل این ازدواج 5 فرزند بود. این اما تازه آغاز قصه بود؛ تراژدی ویکتور هوگو.


آدل همیشه معتقد بود که هیچ نیست، جز دختری فقیر از طبقه متوسط جامعه. گرچه آدل ظاهر خوبی داشت اما بعدها ثابت شد که عقیده او درباره خودش کم و بیش درست بوده است. آدل سربه‌هوا و کم‌هوش بود. برای او نبوغ و دستاوردهای ادبی همسرش تنها به خاطر ارزش‌های مالی قابل توجه بود.
آدل هیچ وقت نفهمید که چرا ویکتور تمام شب را بیدار می‌ماند و می‌نویسد.

عاقبت بعد از 10 سال مادام آدل هوگو مرتکب عملی شد که از آن شخصیت اصلاً بعید نبود. روز عهدشکنی از راه رسید و آدل به همسرش خیانت کرد!

«چارلز سنت‌بوو»، جوانی بود که با ویکتور هوگو کار می‌کرد. ویکتور او را دوست خود می‌دانست و به این جوان کمک کرد تا در حوزه شعر به تحقیق و تفحص بپردازد. درست در همین دوران بود که سنت‌بوو به زندگی آدل هوگو رخنه کرد. آدل به شکل پنهانی با سنت‌بوو در کلیسا ملاقات می‌کرد. وجه

تکان‌دهنده قضیه برای ویکتور این بود که روزگاری آدل به یاد ملاقات‌های پنهانی «کوزت و ماریوس»، زیر یک درخت شاه‌بلوط به ملاقات او می‌آمد.

ویکتور هوگو بابت این خیانت رنج غیرقابل توصیفی را تحمل کرد. او که در نا‌امیدی دست و پا می‌زد، تنها نوشت: «من به این عقیده رسیده‌ام که امکان دارد کسی که مالک تمام عشق من است، دیگر به من علاقه نداشته باشد. او دیگر به من اهمیت نمی‌دهد. مدت زیادی است كه من دیگر شاد نیستم».

behnam5555 04-14-2011 09:30 PM


فواید شگفت انگیز دارچین برای سلامتی

دارچین چیست؟
دارجین درختی کوچک است که در هند، سری لانکا، اندونزی، برزیل، ویتنام و مصر رشد می کند.
دارچین یکی از قدیمی ترین ادویه ها است. برای آماده کردن آن پوست درخت دارچین را خشک می کنند و به صورت چوب های دارچین لوله می کنند که قلم دارچین هم نامیده می شود. دارچین را همچنین می توان به صورت پودر هم خشک کرد.
رایحه و مزه خاص و منحصربه فرد دارچین از ترکیبی که در روغن چوب این درخت وجود دارد سرچشمه می گیرد.
بااینکه دارچین چهار نوع مختلف دارد اما دارچین سیلان و کاسیا معروف ترین آنها هستند.
دارچین سیلان را گاهی دارچین واقعی هم می نامند که گران تر است و طعمی شیرین دارد. قلم های دارچین نرم تر هستند و راحت تر با چرخ قهوه آسیب می شوند. دارچین سیلان در ادویه فروشی ها موجود است.
اکثر دارچین هایی که در سوپرمارکت ها به فروش می رسد از انواع ارزان تر دارچین یعنی دارچین کاسیا می باشد. این نوع دارچین رنگ تیره تری دارد و قلم های آن سفت تر هستند. دارچین کاسیا برخلاف دارچین سیلان به راحتی قابل آسیب شدن با چرخ قهوه نیست.
چرا مردم از دارچین استفاده می کنند؟
دارچین علاوه بر کاربردهایی که در آشپزی دارد، فواید بسیاری نیز برای سلامتی دارد.
در داروسازی سنتی چین از دارچین کاسیا برای سرماخوردکی، نفخ شکم، حالت تهوع، اسهال و درد عادت ماهیانه استفاده می شده است. همچنین باور بر این بوده که دارچین انرژی، سرزندگی و گردش خون را تقویت کرده و به طور خاص برای افرادیکه در بالاتنه خوداحساس گرما اما در پاهایشان احساس سرما می کنند مفید است.
در آیورودا از دارچین برای درمان دیابت، گوارش و سرماخوردگی استفاده می شود. همچنین ترکیبی در چای دارچینی وجود دارد که گفته می شود هضم و گوارش میوه ها، شیر و محصولات لبنی را تقویت می کند.
شواهد مربوط به فواید دارچین برای سلامتی
تحقیقات جدید نشان داده است که دارچین می تواند بر قند خون نیز تاثیر مثبت داشته باشد.
یکی از اولین تحقیقات که بر روی انسانها انجام گرفته بود، در سال 2003 به چاپ رسید. در این تحقیق 60 نفر که به دیابت نوع 2 مبتلا بودند، یک، سه یا شش گرم دارچین را به شکل قرص روزانه مصرف نموند که تقریباً برابر با یک چهارم قاشق چایخوری تا یک قاشق چایخوری پودر دارچین است.
پس از 40 رو، هر سه میزان دارچین گلوکز خون در حالت ناشتا را 18 تا 29، تری گلیسیرید را 23 تا 30، کلسترول LDL را 7 تا 27 و کلسترول کلی را 12 تا 26 عدد پایین آورد.
تحقیقات حیوانی و آزمایشگاهی قبلی نشان داده بودند که دارچین می تواند خواص آنتی باکتریال و ضدقارچ هم داشته باشد. دارچین درمقابل کاندیدا آلبیکانس (Candida albicans) قارچی که موجب عفونت مخمر و برفک می شود و هلیکوباکتر پیلوری (Helicovacter pylori) باکتری ایجاد کننده زخم معده فعال است.
ایمنی مصرف
افرادیکه از داروهای مربوط به دیابت یا هر داروی دیگر که بر قند خون یا سطح انسولین اثر دارد استفاده می کنند نباید از دوزهای درمانی دارچین استفاده کنند مگر تحت تجویز پزشک. استفاده آنها با هم می تواند اثر افزاینده داشته باشد و موجب پایین آمدن بیش از حد قند خون شود.
همچنین افرادیکه داروهایی برای آنها تجویز شده است که قند خونشان را کنترل می کند به هیچ وجه نباید دوز مصرفیشان را کاهش داده یا قطع کنند و به جای آن از دارچین استفاده کنند، مخصوصاً قبل از مشورت با پزشکشان. بیماری دیابت اگر به درستی تحت درمان قرار نگیرد می تواند موجب بروز مشکلات بسیاری مثل بیماری های قلبی، سکته، بیماری های کلیوی و تخریبات عصبی شود.
دارچین کاسیا، آن نوع دارچینی که معمولاً در سوپرمارکت ها و به شکل مکمل موجود است ، به طور طبیعی حاوی ترکیبی به نام کومارین می باشد. کومارین همچنین در گیاهان دیگری مثل کرفس، بابونه، اکلیل الملک و جعفری هم یافت می شود.
کومارین اگر به میزان بالا مورد استفاده قرار گیرد می تواند به کبد آسیب برساند. کومارین همچنین می تواند تاثیر رقیق کنندگی خون را هم داشته باشد به همین دلیل مکمل های دارچین کاسیا را نباید بدون تجویز پزشک بعنوان داروی ضدلخته شدن خون برای آنها که مشکل خونریزی دارند استفاده کرد.
دارچین همچنین به شکل روغن کنسانتره هم موجود است که از چوب درخت دارچین تهیه می شود. برخی از این محصولات برای مصرف ساخته نشده اند و برای مصارف رایحه درمانی کاربرد دارند. همچنین این روغن شدیداً قوی است و استفاده بیش از حد آن می تواند به سیستم عصبی مرکزی فشار بیاورد. از اینرو نباید زا آن برای مصارف درمانی استفاده کرد مگر تحت نظارت و تحویز مستقیم پزشک.
خانم های باردار باید از مصرف زیاد دارچین خودداری کنند و همچنین نباید از آن بعنوان مکمل نیز استفاده نمایند.


behnam5555 04-14-2011 09:40 PM

پنیر


لبنیات یکی از گروه های اصلی هرم راهنمای غذایی است که شامل شیر، ماست، پنیر، دوغ، کشک و بستنی می شود. مصرف روزانه 2 تا 4 واحد از این گروه برای همه افراد توصیه شده است.

بهتر است در برنامه غذایی خود برای به دست آوردن همه مواد مورد نیاز بدن از گروه های غذایی متنوع استفاده کنید. به طور مثال برای تامین کلسیم مورد نیاز خود فقط به مصرف شیر اکتفا نکرده بلکه سعی کنید از 2 تا 3 ماده غذایی در این گروه استفاده کنید.

ارزش غذایی پنیر
پنیر به عنوان جزیی از گروه لبنیات، منبع خوبی از پروتئین، کلسیم و فسفر است. مصرف 30 گرم پنیر (معادل یک قوطی کبریت ) در حدود 8 گرم پروتئین و 200 میلی گرم کلسیم به بدن می رساند. در حالی که 150 تا 200 گرم شیر (معادل یک لیوان شیر) چنین میزان کلسیمی را به بدن می رساند.

آیا میزان کلسیم و فسفر پنیر برای داشتن استخوان های سالم مناسب است ؟
برای داشتن استخوان هایی سالم تنها مقدار کلسیم دریافتی مهم نیست. مقدار فسفر نیز اهمیت دارد. در واقع نسبت کلسیم به فسفر دریافتی از برنامه غذایی است که در رسوب کلسیم در استخوان ها مهم است. مصرف نوشابه های کولا که حاوی مقادیر زیادی فسفر است باعث به هم خوردن این تعادل شده و باعث افزایش خروج کلسیم از استخوان ها می شود. مناسب ترین نسبت میان این دو ریز مغذی، مشابه ترکیب شیر مادر یا استخوان های بدن است. یعنی به ازای هر 1000 میلی گرم کلسیم دریافتی 440 میلی گرم فسفر باید دریافت شود. جالب است بدانید که چنین نسبت مناسبی در مواد غذایی مثل شیر، پنیر و همچنین لیمو، پرتقال، کلم، گل کلم و هویج دیده می شود. البته شیر و لبنیات منبع غنی تری از کلسیم هستند.

آیا می دانستید که پنیر می تواند دندان ها را در مقابل پوسیدگی محافظت کند؟
تحقیقات نشان داده است که پنیر می تواند دندان ها را در مقابل پوسیدگی محافظت کند. پنیر و به طور کلی لبنیات، منبع خوب کلسیم، فسفر و پروتئین است و مانع از اسیدی شدن حفره دهانی پس از صرف غذا می شود. همچنین کلسیم، فسفر و پروتئین از مینای دندان محافظت می کنند. پس از صرف محصولات لبنی، میزان کلسیم و فسفر بزاق افزایش می یابد. همچنین حدس زده می شود که پنیر خاصیت ضد میکروبی در حفره دهان دارد.

آیا می دانستید افراد مبتلا به عدم تحمل به لاکتوز می توانند به راحتی پنیر مصرف کنند؟
مصرف پنیر به افرادی که به دلایلی عدم تحمل به لاکتوز شیر دارند توصیه می شود. این افراد به دنبال مصرف شیر، به دلیل کاهش تولید آنزیم های تجزیه کننده قند شیر(لاکتوز) نمی توانند لاکتوز شیر را هضم کرده، دچار اسهال، نفخ، دردهای شکمی و تهوع می شوند. اما از آنجا که میزان لاکتوز پنیر و ماست خیلی کم است، مصرف این دو ماده غذایی به این افراد توصیه می شود.

آیا می دانستید پنیر روی کیفیت خواب موثر است؟

پیش از این عنوان شده بود که مصرف پنیر پیش از خواب باعث ایجاد کابوس های شبانه می شود. اما با تحقیقات جدید انجام گرفته مشخص شده که مصرف پنیر پیش از خواب به ایجاد خواب آرام در افراد کمک می کند.


behnam5555 04-14-2011 09:43 PM



رابطه آنتی بیوتیک با شیر

قاعدتا زمانی که غذا و دارو با هم مصرف می شوند، واکنش هایی در بدن انجام می گردد که در اغلب موارد، این واکنش ها باعث کاهش اثر داروها می گردند.
داروسازان معتقدند غذایی که می خوریم، ترکیب بسیار پیچیده ای از انواع مواد مغذی است. زمانی که دارویی را مصرف می کنیم، علاوه بر مواد اصلی دارو، ترکیبات دیگری هم که در فرمولاسیون دارو وجود دارد، وارد بدن ما می شود. بنابراین به عنوان یک قانون کلی، داروها نباید همراه با غذا مصرف شوند، مگر این که پزشک توصیه کرده باشد.

دکتر تیرنگ نیستانی، متخصص تغذیه و رژیم غذایی و دانشیار انستیتو تحقیقات تغذیه و دانشگاه شهید بهشتی
در این باره توضیحاتی را ارائه می دهند:


آقای دکتر! زمانی که فردی به عفونتی مبتلا می شود و پزشک برای او آنتی بیوتیک تجویز می کند آیا باید رژیم غذایی خاصی داشته باشد؟

واقعیت امر این است که رژیم غذایی خاصی برای آنتی بیوتیک درمانی نداریم. البته برنامه غذایی و مراقبت های تغذیه ای خاصی هم برای پیشگیری از عفونت، هم در زمان شدت پیداکردن آن و هم در زمان درمان، برای بیمار فراهم می کنیم که این کار طبیعتا وظیفه متخصص تغذیه است.

وقتی فردی آنتی بیوتیک میخورد چه مواد غذایی را باید مصرف کند که بتواند دوره عفونت و بیماری را راحت تر طی کند؟

بستگی به ماهیت آنتی بیوتیک دارد. همان طور که می دانید معنی لغوی آنتی بیوتیک، ضد حیات است. بنابراین با توجه به نوع آنتی بیوتیک، دوز استفاده، زمان مصرف، این که چه فردی آن را مصرف کند و واکنش او نسبت به دارو و عوارض داروها، باید مواد غذایی خاصی مصرف کرد. بعضی از این عوارض ممکن است مشترک باشند که مهمترین آن ها عوارض گوارشی است. عوارض گوارشی ناشی از داروها عبارتند از: دل به هم خوردگی، اسهال، تهوع، ضعف، گیجی، سنگینی و...

حال این سوال پیش می آید که آیا امکان دارد با استفاده از مواد غذایی خاصی از این حالتها پیشگیری کنیم یا به طور کلی آن ها را درمان کنیم؟

پاسخ این است که خیلی از مواقع با مصرف مواد غذایی، مشکل به طور کلی درمان نمی شود اما گاهی می تواند به ما کمک کند. افرادی که آنتی بیوتیک مصرف می کنند یعنی عفونت حادی دارند و طبیعتا اشتهای شان تحت تاثیر قرار می گیرد. ولی به رغم این بی اشتهایی توصیه می شود خوردن میوه و سبزی را فراموش نکنند.
بعضی از محققان در میان میوه ها روی سیب به دلیل پکتینی که داخل آن وجود دارد تاکید می کنند زیرا گفته می شود پکتین سیب می تواند تا حدودی اثر مثبت بر حالت تهوع ناشی از خوردن آنتی بیوتیک ها داشته باشد. سبزی هایی مانند اسفناج، کلم بروکلی، فلفل، هویج و... نیز به بیمار کمک می کند تا به حالت ضعفش غلبه کند.

غذاها چقدر می توانند با آنتی بیوتیک ها تداخل ایجاد کنند؟

تداخل غذا و آنتی بیوتیک با توجه به نوع آنتی بیوتیک می تواند متفاوت باشد. ما این را میدانیم که بعضی از آنتی بیوتیک ها به ویژه خانواده پنی سیلین ، آموکسی سیلین و آمپی سیلین سبب اختلال در جذب کلسیم می شوند.

بعضی از افراد به رغم این که مجبورند به دلیل عفونتی که دارند آنتی بیوتیک بخورند، رژیم غذایی خاصی هم دارند. این افراد چه نکاتی را باید رعایت کنند؟

افرادی که رژیم غذایی خاصی دارند بیشتر کسانی هستند که رژیم های کاهش وزن دارند یا دیابتی هستند و در جهت کنترل قندخون رژیم می گیرند. نکته ای که باید متذکر شوم این است که بیش از این که آنتی بیوتیک در این رژیم ها مساله ساز باشد، توجهات نه چندان منطقی و علمی اطرافیان بیمار می تواند مشکل ساز باشد.
به عنوان نمونه با یک عفونت گلوی ساده، برونشیت یا عفونت مجاری ادرار که آنتی بیوتیک تجویز می شود، تفکر این که مصرف آنتی بیوتیک موجب ضعف بدن می شود پس باید بیمار را تقویت کرد در افراد قوت می گیرد.
بنابراین هر کس با توجه به فرهنگ و غذاهایی که می شناسد انواع غذاها را از پاچه گوسفند، آب گوشت و بلدرچین گرفته تا میوه، سبزی و شیرینی به فرد پیشنهاد می کند و به طور کل برنامه غذایی بیمار را به هم می ریزد.

نکته ای که به نظر من باید خیلی به آن توجه کرد این است که اگر برنامه غذایی فردی را متخصص تغذیه تنظیمکرده باشد، این برنامه، برنامه ای نیست که موجب ضعف ایمنی و اختلال در وضعیت سوخت و ساز بدن شود. بنابراین نباید نگران عوارض جانبی برنامه غذایی یا رژیم غذایی تاییدشده توسط متخصص تغذیه بود.
به هر حال هر فردی ممکن است در طول زندگی اش به عفونت های متفاوتی به ویژه عفونت تنفسی آن هم از نوع ویروسی مبتلا شود. بنابراین مداخلات تغذیه ای غیرعلمی و غیرتخصصی توسط اطرافیان جز این که مشکل بیمار را دو چندان کند، کاربرد دیگری ندارد.

بعضی از افراد را می بینیم که هنگام ضعف ناشی از بیماری از مکمل استفاده می کنند. آیا امکان تداخل این دسته مواد با آنتی بیوتیک ها وجود دارد؟

جز کلسیم که ذکر شد سایر مکمل ها تا جایی که می دانم تاثیر سویی در جذب آنتی بیوتیک ها و تاثیرگذاری آن ها ندارند. البته بد نیست در این جا به این نکته اشاره کنم که بعضی از مواد غذایی مانند گریپ فروت و آب آن معمولا بیشترین تداخلات را با داروها دارند.

اگر کسی بخواهد همین آب گریپ فروتی که گفتید یا مواد لبنی را که سرشار از کلسیم هستند مصرف کند با چه فاصله زمانی از خوردن آنتی بیوتیک ها باید این کار را انجام دهد؟

فاصله ای که باید بین خوردن غذا و آنتی بیوتیک وجود داشته باشد معمولا 2 تا 3 ساعت است. بعضی ها فاصله خوردن آنتی بیوتیک را 1 تا 2 ساعت قبل از غذا یا 2 تا 3 ساعت بعد از غذا در نظر می گیرند که فاصله خوبی است و دقیقا با فیزیولوژی بدن تطابق دارد.

خیلی کم پیش می آید که پزشکان به بیماران شان توصیه کنند که داروهای تجویزشده را با مواد غذایی خاصی بخورند یا نخورند. چه توصیه ای به پزشکان و بیماران شان دارید؟

همان طور که می دانید روزبه روز آنتی بیوتیک های جدیدی وارد بازار می شود و این نشان دهنده مقاومت میکروب ها نسبت به آنتی بیوتیک های قبلی است. گاهی این مقاومت به دلیل مصرف نابه جا و ناکافی آنتی بیوتیک یا مصرف خودسرانه و بدون نظر پزشک ایجاد شده است.
وقتی آنتی بیوتیک های جدیدی وارد بازار می شود بحث تداخل شان با غذا نیز جدید است و چه بسا اطلاعات مربوط به آن موجود یا در دسترس نباشد. به همین دلیل از بیماران می خواهم که اطلاعات لازم را از پزشک شان بپرسند.
بخش تغذیه و سلامت تبیان

behnam5555 04-14-2011 10:25 PM


دانستنی هایی درمورد لئوناردو داوینچی و دفترچه ی اسرارآمیزش

با وجود این كه 490 سال از مرگش می گذرد، هنوز هر جا نام او می آید، ویژگی های شگفت انگیزش را هم به همراه می آورد. «لئوناردو داوینچی»، نقاش، مجسمه ساز، معمار، موسیقی دان، گیاه شناس، آناتومیست، ریاضی دان، مهندس، مخترع و ... نابغه ایتالیایی قرن پانزدهم میلادی، كه گوناگونی توانایی ها و میزان تسلطش بر این همه رشته ، هر كسی را به شگفتی وامی دارد.
تولد دوباره یك نقاشی

بیشتر از 500 سال پیش، مسئولان كلیسای «سانتا ماریا دلّه گراتزی» در میلان ایتالیا به یك نقاش سفارش دادند بر دیوار تالار غذاخوری این كلیسا یك نقاشی بكشد؛ تابلویی كه راهبان را زمانی كه وارد این تالار می شوند به فكر وادارد. این نقاشی كه سال 1498 میلادی كامل شد، صحنه «شام آخر» را نشان می داد؛ شبی كه حضرت عیسی حواریونش را جمع كرد و به آنها گفت كه روز بعد از آن به صلیب كشیده خواهد شد. پیش از آن، نقاش های زیادی این صحنه را نقاشی كرده بودند، اما این یكی با بقیه فرق داشت؛ تركیب بندی فرم ها و رنگ ها آن قدر استادانه انتخاب شده بود كه توجه هر بیننده ای را به خود جلب می كرد و روی آن تأثیر می گذاشت، به خصوص كه شخصیت های این نقاشی طوری دور یك میز قرار گرفته بودند كه چهره همه شان و حالت ها و احساس هایشان به خوبی دیده می شد. حالا این نقاشی را همه مردم دنیا می شناسند، چون یكی از مهم ترین و زیبا ترین آثار لئوناردو داوینچی و از بزرگ ترین آثار هنری جهان به حساب می آید.

http://www.seemorgh.com/images/iCont...2-09-88-at.jpg

اصل نقاشی «شام آخر»

اما آن چیزی كه حالا ما از این نقاشی می بینیم با چیزی كه لئوناردو روی دیوار تالار غذاخوری كلیسا كشیده بود خیلی فرق دارد. بعد از این همه سال رنگ های آن پریده و پُر از ترك شده، بعضی از قسمت های تابلو محو و بعضی قسمت هایش هم كنده شده و كاملاً از بین رفته. این نقاشی در حقیقت از همان موقعی كه كامل شد، شروع كرد به خراب شدن. دلیلش هم بیش از هر چیز به شیوه ای مربوط می شد كه لئوناردو برای كشیدن این تابلو به كار برده بود.
در آن زمان مرسوم بود برای كشیدن نقاشی دیواری، اول لایه ای از گچ روی دیوار می كشیدند و در حالی كه هنوز خیس بود، نقاشی را شروع می كردند. آنها برای این كار از رنگ هایی استفاده می كردند كه حلالشان آب بود و وقتی آنها را روی گچ خیس می كشیدند، كاملاً به خورد آن می رفت و زمانی هم كه گچ خشك می شد، این رنگ ها دیگر پاك نمی شد. اما داوینچی برای كشیدن نقاشی «شام آخر» شیوه خاص خودش را به كار برد. او این نقاشی را چند لایه و با استفاده از گچ و رنگ روغن كشید؛ شیوه ای كه به او اجازه می داد جزئیات را با دقت بیشتری نقاشی كند. اما این شیوه حساسیت نقاشی را نسبت به رطوبت بیشتر كرد و همین موضوع باعث شد بعد از مدت كوتاهی رنگ هایش پوسته پوسته و لایه های آن از دیوار جدا شود.
با وجود این، شیوه كار لئوناردو تنها دلیل خرابی نقاشی نبوده است. سال 1652 میلادی یك در، در دیواری كه این نقاشی روی آن كشیده شده بود درست كردند كه باعث شد قسمتی از نقاشی از بین برود. سال 1796 ارتش ناپلئون میلان را اشغال كرد و سربازان كه از این نقاشی برای تمرین نشانه گیری استفاده می كردند، به آن صدمه های زیادی زدند. البته این تابلو همیشه هم این قدر بدشانس نبوده. در جنگ جهانی دوم یك بمب درست روی سقف كلیسای سانتا ماریا افتاد، اما كیسه های شن از نقاشی لئوناردو محافظت كردند و نگذاشتند كاملاً از بین برود.

http://www.seemorgh.com/images/iCont...2-09-88-at.jpg

نقاشی بازسازی شده «شام آخر»

همه این اتفاق ها، به علاوه فرسایش طبیعی باعث شده اند تنها 20 درصد از این اثر تا به امروز سالم باقی بماند. تازه این نقاشی سال 1979 مرمت شده؛ مرمتی كه 20 سال طول كشیده و تا حد زیادی رنگ ها و جزئیات كار را زنده و نمایان كرده. اما مطمئناً این تابلو با گذشت زمان فرسوده تر خواهد شد، برای همین چند وقت پیش متخصص ها تصمیم گرفتند از روی آن یك نمونه جدید بسازند؛ یك نمونه دقیق الكترونیكی كه از هر نظر شبیه به اصل اثر لئوناردو داوینچی باشد.
آنها كارشان را با مطالعه و تجزیه و تحلیل صدها عكس الكترونیكی شروع كردند كه با كیفیت عالی از اصل اثر گرفته شده بود. بعد، در مرحله بازسازی، رنگ تك تك پیكسل ها را با مقایسه با اصل اثر مشخص و با استفاده از مجموعه رنگ های رایانه ای، رنگ آمیزی كردند. پیكسل ها ریزترین ذره های تصویری در رایانه هستند كه در حالت معمولی با چشم دیده نمی شوند و باید به تعداد چندین میلیون در كنار هم قرار بگیرند تا یك تصویر خوب را به وجود بیاورند.
آنها برای این كه قسمت هایی از نقاشی را كه كاملاً از بین رفته بازسازی كنند، به نسخه های كپی شده از آن مراجعه كردند؛ نسخه هایی كه نقاشانی مثل «جیام پی یت رینو» كه تا حد زیادی هم تحت تأثیر داوینچی بودند، پیش از این كه «شام آخر» از بین برود، از روی آن كشیده بودند. به این ترتیب متخصص ها توانستند كل نقاشی را بازسازی كنند.
این بازسازی باعث شده جزئیات ناشناخته این نقاشی هم كشف شود،
مثلاً نمكدانی كه یهودا دارد از آن استفاده می كند یا بعضی جزئیات دیگر.
رنگ های تابلوی جدید خیلی درخشان هستند، آن قدر كه خیلی ها باور نمی كنند اصل اثر لئوناردو به این درخشندگی بوده باشد، اما واقعیت این است كه این بازسازی خیلی دقیق انجام شده، آن قدر كه متخصص ها آن را با بازسازی آثار باستانی قابل مقایسه می دانند.
متخصصان تصمیم گرفته اند بعضی از آثار دیگر لئوناردو را هم به همین روش بازسازی كنند.

اثر انگشت نقاش

چند وقت پیش متخصصان یك نقاشی جدید از لئوناردو كشف كردند. تا پیش از این، آنها فكر می كردند این نقاشی را كه «بلّا پرینْچی پِسّا» نام دارد، یك نقاش آلمانی در قرن نوزدهم كشیده است، اما بررسی اثر انگشتی كه روی آن باقی مانده آنها را متقاعد كرد كه این تابلو از آثار لئوناردو داوینچی است.

http://www.seemorgh.com/images/iCont...2-09-88-at.jpg

«بلّا پرینْچی پِسّا»
دو سال پیش، یك مجموعه دار كانادایی به نام «سیلورمن» این تابلو را در یك نمایشگاه دیده و حدس زده بود كه آن را لئوناردو كشیده است. موضوع را با دوستش در میان گذاشته و او هم گفته بود كه این نقاشی نمی تواند مربوط به قرن نوزدهم باشد. سیلورمن بلافاصله تابلو را به قیمت 19 هزار دلار خریده و بعد از آن تحقیقاتش را درباره این موضوع شروع كرده بود.
در جریان این تحقیقات، متخصص ها یك اثر انگشت روی این نقاشی پیدا كردند كه با اثر انگشت داوینچی روی یكی دیگر از كارهایش مطابقت می كرد. آنها با استفاده از دستگاه های پیشرفته از لایه های مختلف نقاشی عكس برداری كردند و متوجه شدند كه لئوناردو در حالی كه این نقاشی را می كشیده ، مدام دست هایش را روی كارش حركت می داده. او این كار را موقع كشیدن نقاشی های دیگرش هم انجام می داده، برای همین روی خیلی از نقاشی های او، اثر انگشت هایش وجود دارند.
شیوه كار در تابلوی «بلّا پرینْچی پِسّا» و نوع تركیب بندی آن، ویژگی های دیگری هستند كه باعث شده متخصص ها مطمئن شوند این تابلو را لئوناردو كشیده است.
حالا كه معلوم شده این تابلو متعلق به لئوناردو است، حدود 150 میلیون دلار روی آن قیمت گذاشته اند.


طرح هایی كه جان گرفتند

لئوناردو داوینچی دفتر یادداشتی باقی مانده كه پر از طرح هایی است از دستگاه ها و ماشین هایی مثل هواپیما، اتومبیل و چیزهای دیگری كه حالا برای ما كاملاً معمولی شده اند، اما در آن زمان اصلاً وجود نداشته اند.

http://www.seemorgh.com/images/iCont...2-09-88-at.jpg

ارابه با ساختار پره ای

با وجود این اگر حالا هم این وسایل را از روی طرح های لئوناردو بسازیم، خیلی از آنها دستگاه های جالبی از آب در می آیند كه برای مان تازگی دارند. لئوناردو در كنار این طرح ها، یادداشت هایی هم به زبانی رمزی نوشته كه خودش آن را اختراع كرده بوده.
چند وقت پیش، از نمونه های سه بعدی ای كه از روی طرح های لئوناردو ساخته شده اند نمایشگاهی برپا شد. ارابه ای با ساختار پره ای، هواپیما، ربات شوالیه و شیر مكانیكی از جمله این نمونه ها هستند. در این نمایشگاه یك صفحه نمایشگر هم وجود داشت كه بازدیدكننده ها می توانستند با لمس آن بیشتر از 500 طرح لئوناردو را به صورت سه بعدی ببینند. مهم ترین نقاشی های این هنرمند بزرگ هم كه با استفاده از نرم افزارهایی به شكل تصویرهایی سه بعدی و انیمیشن در آمده اند، بخشی دیگر از این نمایشگاه را تشكیل می دادند.



behnam5555 04-14-2011 10:46 PM



تاریخچه شب یلدا

http://www.shirazpic.com/pic8/44.jpg


شرق شناسان و مورخان متفق القولند که ایرانیان نزدیک به هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز و آذر ماه را که درازترین و تاریک ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در کنار یکدیگر خود را سرگرم می کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختی بیاسایند



مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت که در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت کلیسا، کریسمس (مراسم میلاد مسیح) را دسامبر قرار دادند که چهار روز و در سال های کبیسه سه روز بیشتر از یلدا (شب دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم یکی است. از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار می شده اند.آراستن سرو و کاج در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند
پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خور روز و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می کشیدند که نمی خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد. هرمان هیرت، زبان شناس بزرگ آلمان که گرامر تطبیقی زبان های آریایی را نوشته است که پارسی از جمله این زبان ها است نظر داده که دی- به معنای روز- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست که انگلیسی یک زبان گرمانیک (خانواده زبانهای آلمانی) و از خانواده بزرگ تر زبان های آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه دی گان به دنیا آمده بود و به زادروز خود که مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می کرد.
فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (کیانیان که از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه از جمله گفته است :
که ما را ز دین بهی ننگ نیست
به گیتی، به از دین هوشنگ نیست
همه راه داد است و آیین مهر
نظر کردن اندر شمار سپهر
آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده اند و خشکبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است
واژه یلدا، از دوران ساسانیان که متمایل به به کارگیری خط (الفبای از راست به چپ) سریانی شده بودند به کار رفته است. یلدا- همان میلاد به معنای زایش- زاد روز یا تولد است که از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست که هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال، به جای شب یلدا از واژه مرکب شب چله ( روز مانده به جشن سده، شب سیاه و سرد) استفاده می شود
خور روز (دی گان)- یکم دی ماه- در ایران باستان در عین حال روز برابری انسان ها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی، حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می کردند و خونریزی موقتاً قطع می شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود

یلدا، آیین اقوام مختلف ایرانی

http://site.zendehrood.com/files/filebox/ch%202.jpg


به دلیل پهناورى ایران و رواج خرده فرهنگ هاى گوناگون در این گستره پهناور، گاهى به آدابى برمى خوریم که فقط ویژه یک منطقه خاص هستند.

در گیلان «آوکونوس» میوه اى است که حتماً در شب چله مصرف مى شود و روش تهیه آن هم به این شرح است که در فصل پاییز ازگیل خام (چند روز مانده به ریختن و رسیدن کامل) را در خمره مى ریزند، خمره را پر از آب مى کنند و کمى نمک هم به آن مى افزایند و در خم را مى بندند و در گوشه اى خارج از هواى گرم اتاق مى گذارند. ازگیل سفت و خام پس از مدتى پخته و آبدار و خوشمزه مى شود. آوکونوس ازگیل در اغلب خانه هاى گیلان تا بهار آینده پیدا مى شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون مى آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب مى خورند.
در تبریز نیز در موسم یلدا «عاشیق ها» مى نوازند. عاشیق ها خنیاگران محلى هستند که اشعار و موسیقى آنان برگرفته از موسیقى مردمى است. آنها در حین اجراى برنامه داستان مى خوانند، فى البداهه شعر مى سرایند و ساز مى زنند. قصه هایى که عاشیق ها در شب یلدا مى گویند ریشه در افسانه هاى کهن ایرانى دارد. قصه هایى مثل «کوراوغلو» و قصه هاى مهر و محبت شبیه «قربانى و پرى» از قصه هاى مشهور عاشیق هاست
ایران کشورى با فرهنگى غنى است که مردمانش بنا به ذوق و سلیقه و طبیعت منطقه اى که در آن زیست مى کنند هر یک براى برگزارى سنت هاى کهن آداب خاص خود را دارند
در لرستان مردم در شب چله «گندم شیره» مى خورند که گندمى است که در شیره مى خیسانند و زردچوبه و نمک را با آن مخلوط مى کنند؛ سپس آن را روى ساج برشته مى کنند و همراه خلال بادام، گردو، کشمش، سیاه دانه و کنجد مخلوط مى کنند و مى خورند.
یکى دیگر از رسوم زیباى لرها به این شکل بوده که پسران کوچک و نوجوان شب یلدا بر پشت بام خانه ها مى رفتند و کیسه اى را به همراه طنابى از سوراخ دودکش خانه ها به داخل آویزان مى کرده اند و شعرى محلى مى خواندند با این مضمون که صاحبخانه، انشاءالله خیر به خانه ات ببارد و کدخداى خانه ات نمیرد. چیزى بده این پسر کوچک بیاورد. صاحبخانه از تنقلاتى که براى شب چله تدارک دیده بود داخل کیسه مى گذاشت و گاهى پیش آمده که صاحبخانه براى مزاح دختر خردسال کوچکش را در کیسه گذاشته و آن پسر کیسه را کشیده بالا و این آشنایى در خیلى از موارد باعث ازدواج در بزرگسالى مى شده است.
در شهر خوى هدیه دادن شیرینى پشمک رواج دارد و این کار گویا به مناسبت شباهت پشمک با برف است. در روستاهاى خراسان و آذربایجان در این شب خانواده پسرى که با دخترى نامزد شده طى مراسمى شاد با ساز و دف هدایایى براى دختر مى فرستند.
در کرمان، در شب یلدا گاهى مردم تا صبح بیدار مى مانند و مى پندارند که در این شب قارون به شکل هیزم شکنى که پشته اى هیزم بر پشت دارد به خانه نیکوکاران مستمند مى رود و به آنها هیزم مى دهد و این هیزم ها تبدیل به شمش هاى طلا مى شوند.
در ایام قدیم برخى از مردم به چله مى نشستند و چهل روز مراسم چله نشینى انجام مى دادند به امید این که قارون به خانه آنها وارد شود و به آنها شمش زر بدهد. این رسم یادآور بابانوئل در مراسم کریسمس است و چنین مى نماید که یلداى ایرانى و کریسمس از یک مایه سرچشمه گرفته اند. از این گونه آئین هاى خاص در برگزارى یلدا فراوان مى توان دید و شنید.

behnam5555 04-15-2011 01:30 PM

پرچم تمام کشور های دنیا

http://www.senojflags.com/images/cou...istan-Flag.png

Afghanistan
http://www.senojflags.com/images/cou...Union-Flag.png

African Union
http://www.senojflags.com/images/cou...bania-Flag.png

Albania
http://www.senojflags.com/images/cou...geria-Flag.png

Algeria
http://www.senojflags.com/images/cou...Samoa-Flag.png

American Samoa
http://www.senojflags.com/images/cou...dorra-Flag.png

Andorra
http://www.senojflags.com/images/cou...ngola-Flag.png

Angola
http://www.senojflags.com/images/cou...uilla-Flag.png

Anguilla
http://www.senojflags.com/images/cou...ctica-Flag.png

Antarctica
http://www.senojflags.com/images/cou...rbuda-Flag.png

Antigua and Barbuda
http://www.senojflags.com/images/cou...eague-Flag.png

Arab League
http://www.senojflags.com/images/cou...ntina-Flag.png

Argentina
http://www.senojflags.com/images/cou...menia-Flag.png

Armenia
http://www.senojflags.com/images/cou...Aruba-Flag.png

Aruba
http://www.senojflags.com/images/cou...Asean-Flag.png

Asean
http://www.senojflags.com/images/cou...ralia-Flag.png

Australia
http://www.senojflags.com/images/cou...stria-Flag.png

Austria
http://www.senojflags.com/images/cou...aijan-Flag.png

Azerbaijan
http://www.senojflags.com/images/cou...hamas-Flag.png

Bahamas
http://www.senojflags.com/images/cou...hrain-Flag.png

Bahrain
http://www.senojflags.com/images/cou...adesh-Flag.png

Bangladesh
http://www.senojflags.com/images/cou...bados-Flag.png

Barbados
http://www.senojflags.com/images/cou...larus-Flag.png

Belarus
http://www.senojflags.com/images/cou...lgium-Flag.png

Belgium
http://www.senojflags.com/images/cou...elize-Flag.png

Belize
http://www.senojflags.com/images/cou...Benin-Flag.png

Benin
http://www.senojflags.com/images/cou...rmuda-Flag.png

Bermuda
http://www.senojflags.com/images/cou...hutan-Flag.png

Bhutan
http://www.senojflags.com/images/cou...livia-Flag.png

Bolivia
http://www.senojflags.com/images/cou...ovina-Flag.png

Bosnia and Herzegovina
http://www.senojflags.com/images/cou...swana-Flag.png

Botswana
http://www.senojflags.com/images/cou...razil-Flag.png

Brazil
http://www.senojflags.com/images/cou...runei-Flag.png

Brunei
http://www.senojflags.com/images/cou...garia-Flag.png

Bulgaria
http://www.senojflags.com/images/cou...-Faso-Flag.png

Burkina Faso
http://www.senojflags.com/images/cou...rundi-Flag.png

Burundi
http://www.senojflags.com/images/cou...bodia-Flag.png

Cambodia
http://www.senojflags.com/images/cou...eroon-Flag.png

Cameroon
http://www.senojflags.com/images/cou...anada-Flag.png

Canada
http://www.senojflags.com/images/cou...Verde-Flag.png

Cape Verde
http://www.senojflags.com/images/cou...ricom-Flag.png

Caricom
http://www.senojflags.com/images/cou...lands-Flag.png

Cayman Islands
http://www.senojflags.com/images/cou...ublic-Flag.png

Central African Republic
http://www.senojflags.com/images/cou.../Chad-Flag.png

Chad
http://www.senojflags.com/images/cou...Chile-Flag.png

Chile
http://www.senojflags.com/images/cou...China-Flag.png

China
http://www.senojflags.com/images/cou...s/Cis-Flag.png

Cis
http://www.senojflags.com/images/cou...ombia-Flag.png

Colombia
http://www.senojflags.com/images/cou...tions-Flag.png

Commonwealth of Nations
http://www.senojflags.com/images/cou...moros-Flag.png

Comoros
http://www.senojflags.com/images/cou...ville-Flag.png

Congo Brazzaville
http://www.senojflags.com/images/cou...shasa-Flag.png

Congo Kinshasa
http://www.senojflags.com/images/cou...lands-Flag.png

Cook Islands
http://www.senojflags.com/images/cou...-Rica-Flag.png

Costa Rica
http://www.senojflags.com/images/cou...voire-Flag.png

Cote D'Ivoire
http://www.senojflags.com/images/cou...oatia-Flag.png

Croatia
http://www.senojflags.com/images/cou.../Cuba-Flag.png

Cuba
http://www.senojflags.com/images/cou...yprus-Flag.png

Cyprus
http://www.senojflags.com/images/cou...ublic-Flag.png

Czech Republic
http://www.senojflags.com/images/cou...nmark-Flag.png

Denmark
http://www.senojflags.com/images/cou...bouti-Flag.png

Djibouti
http://www.senojflags.com/images/cou...inica-Flag.png

Dominica
http://www.senojflags.com/images/cou...ublic-Flag.png

Dominican Republic
http://www.senojflags.com/images/cou...Timor-Flag.png

East Timor
http://www.senojflags.com/images/cou...uador-Flag.png

Ecuador
http://www.senojflags.com/images/cou...Egypt-Flag.png

Egypt
http://www.senojflags.com/images/cou...vador-Flag.png

El Salvador
http://www.senojflags.com/images/cou...gland-Flag.png

England
http://www.senojflags.com/images/cou...uinea-Flag.png

Equatorial Guinea
http://www.senojflags.com/images/cou...itrea-Flag.png

Eritrea
http://www.senojflags.com/images/cou...tonia-Flag.png

Estonia
http://www.senojflags.com/images/cou...iopia-Flag.png

Ethiopia
http://www.senojflags.com/images/cou...Union-Flag.png

European Union
http://www.senojflags.com/images/cou...aroes-Flag.png

Faroes
http://www.senojflags.com/images/cou.../Fiji-Flag.png

Fiji
http://www.senojflags.com/images/cou...nland-Flag.png

Finland
http://www.senojflags.com/images/cou...rance-Flag.png

France
http://www.senojflags.com/images/cou...Gabon-Flag.png

Gabon
http://www.senojflags.com/images/cou...ambia-Flag.png

Gambia
http://www.senojflags.com/images/cou...orgia-Flag.png

Georgia
http://www.senojflags.com/images/cou...rmany-Flag.png

Germany
http://www.senojflags.com/images/cou...Ghana-Flag.png

Ghana
http://www.senojflags.com/images/cou...altar-Flag.png

Gibraltar
http://www.senojflags.com/images/cou...reece-Flag.png

Greece
http://www.senojflags.com/images/cou...enada-Flag.png

Grenada
http://www.senojflags.com/images/cou.../Guam-Flag.png

Guam
http://www.senojflags.com/images/cou...emala-Flag.png

Guatemala
http://www.senojflags.com/images/cou...uinea-Flag.png

Guinea
http://www.senojflags.com/images/cou...issau-Flag.png

Guinea Bissau
http://www.senojflags.com/images/cou...uyana-Flag.png

Guyana
http://www.senojflags.com/images/cou...Haiti-Flag.png

Haiti
http://www.senojflags.com/images/cou...duras-Flag.png

Honduras
http://www.senojflags.com/images/cou...-Kong-Flag.png

Hong Kong
http://www.senojflags.com/images/cou...ngary-Flag.png

Hungary
http://www.senojflags.com/images/cou...eland-Flag.png

Iceland
http://www.senojflags.com/images/cou...India-Flag.png

India
http://www.senojflags.com/images/cou...nezia-Flag.png

Indonezia
http://www.senojflags.com/images/cou.../Iran-Flag.png

Iran
http://www.senojflags.com/images/cou.../Iraq-Flag.png

Iraq
http://www.senojflags.com/images/cou...eland-Flag.png

Ireland
http://www.senojflags.com/images/cou...rence-Flag.png

Islamic Conference
http://www.senojflags.com/images/cou...Italy-Flag.png

Italy
http://www.senojflags.com/images/cou...maica-Flag.png

Jamaica
http://www.senojflags.com/images/cou...Japan-Flag.png

Japan
http://www.senojflags.com/images/cou...ersey-Flag.png

Jersey
http://www.senojflags.com/images/cou...ordan-Flag.png

Jordan
http://www.senojflags.com/images/cou...hstan-Flag.png

Kazakhstan
http://www.senojflags.com/images/cou...Kenya-Flag.png

Kenya
http://www.senojflags.com/images/cou...ibati-Flag.png

Kiribati
http://www.senojflags.com/images/cou...uwait-Flag.png

Kuwait
http://www.senojflags.com/images/cou...zstan-Flag.png

Kyrgyzstan
http://www.senojflags.com/images/cou.../Laos-Flag.png

Laos
http://www.senojflags.com/images/cou...atvia-Flag.png

Latvia
http://www.senojflags.com/images/cou...banon-Flag.png

Lebanon
http://www.senojflags.com/images/cou...sotho-Flag.png

Lesotho
http://www.senojflags.com/images/cou...beria-Flag.png

Liberia
http://www.senojflags.com/images/cou...Libya-Flag.png

Libya
http://www.senojflags.com/images/cou...shein-Flag.png

Liechtenshein
http://www.senojflags.com/images/cou...uania-Flag.png

Lithuania
http://www.senojflags.com/images/cou...bourg-Flag.png

Luxembourg
http://www.senojflags.com/images/cou...Macau-Flag.png

Macau
http://www.senojflags.com/images/cou...donia-Flag.png

Macedonia
http://www.senojflags.com/images/cou...ascar-Flag.png

Madagascar
http://www.senojflags.com/images/cou...alawi-Flag.png

Malawi
http://www.senojflags.com/images/cou...aysia-Flag.png

Malaysia
http://www.senojflags.com/images/cou...dives-Flag.png

Maldives
http://www.senojflags.com/images/cou.../Mali-Flag.png

Mali
http://www.senojflags.com/images/cou...Malta-Flag.png

Malta
http://www.senojflags.com/images/cou...lands-Flag.png

Marshall Islands
http://www.senojflags.com/images/cou...tania-Flag.png

Mauritania
http://www.senojflags.com/images/cou...itius-Flag.png

Mauritius
http://www.senojflags.com/images/cou...exico-Flag.png

Mexico
http://www.senojflags.com/images/cou...nesia-Flag.png

Micronesia
http://www.senojflags.com/images/cou...ldova-Flag.png

Moldova
http://www.senojflags.com/images/cou...onaco-Flag.png

Monaco
http://www.senojflags.com/images/cou...golia-Flag.png

Mongolia
http://www.senojflags.com/images/cou...negro-Flag.png

Montenegro
http://www.senojflags.com/images/cou...errat-Flag.png

Montserrat
http://www.senojflags.com/images/cou...rocco-Flag.png

Morocco
http://www.senojflags.com/images/cou...bique-Flag.png

Mozambique
http://www.senojflags.com/images/cou...anmar-Flag.png

Myanmar
http://www.senojflags.com/images/cou...mibia-Flag.png

Namibia
http://www.senojflags.com/images/cou.../NATO-Flag.png

NATO
http://www.senojflags.com/images/cou...Nauru-Flag.png

Nauru
http://www.senojflags.com/images/cou...Nepal-Flag.png

Nepal
http://www.senojflags.com/images/cou...illes-Flag.png

Netherlands Antilles
http://www.senojflags.com/images/cou...lands-Flag.png

Netherlands
http://www.senojflags.com/images/cou...aland-Flag.png

New Zealand
http://www.senojflags.com/images/cou...ragua-Flag.png

Nicaragua
http://www.senojflags.com/images/cou...Niger-Flag.png

Niger
http://www.senojflags.com/images/cou...geria-Flag.png

Nigeria
http://www.senojflags.com/images/cou...Korea-Flag.png

North Korea
http://www.senojflags.com/images/cou...yprus-Flag.png

Northern Cyprus
http://www.senojflags.com/images/cou...eland-Flag.png

Northern Ireland
http://www.senojflags.com/images/cou...orway-Flag.png

Norway
http://www.senojflags.com/images/cou...ement-Flag.png

Olimpic Movement
http://www.senojflags.com/images/cou.../Oman-Flag.png

Oman
http://www.senojflags.com/images/cou.../OPEC-Flag.png

OPEC
http://www.senojflags.com/images/cou...istan-Flag.png

Pakistan
http://www.senojflags.com/images/cou...Palau-Flag.png

Palau
http://www.senojflags.com/images/cou...stine-Flag.png

Palestine
http://www.senojflags.com/images/cou...anama-Flag.png

Panama
http://www.senojflags.com/images/cou...uinea-Flag.png

Papua New Guinea
http://www.senojflags.com/images/cou...aguay-Flag.png

Paraguay
http://www.senojflags.com/images/cou.../Peru-Flag.png

Peru
http://www.senojflags.com/images/cou...pines-Flag.png

Philippines
http://www.senojflags.com/images/cou...oland-Flag.png

Poland
http://www.senojflags.com/images/cou...tugal-Flag.png

Portugal
http://www.senojflags.com/images/cou...-Rico-Flag.png

Puerto Rico
http://www.senojflags.com/images/cou...Qatar-Flag.png

Qatar
http://www.senojflags.com/images/cou...Cross-Flag.png

Red Cross
http://www.senojflags.com/images/cou...mania-Flag.png

Romania
http://www.senojflags.com/images/cou...ation-Flag.png

Russian Federation
http://www.senojflags.com/images/cou...wanda-Flag.png

Rwanda
http://www.senojflags.com/images/cou...Lucia-Flag.png

Saint Lucia
http://www.senojflags.com/images/cou...Samoa-Flag.png

Samoa
http://www.senojflags.com/images/cou...arino-Flag.png

San Marino
http://www.senojflags.com/images/cou...ncipe-Flag.png

Sao Tome and Principe
http://www.senojflags.com/images/cou...rabia-Flag.png

Saudi Arabia
http://www.senojflags.com/images/cou...tland-Flag.png

Scotland
http://www.senojflags.com/images/cou...negal-Flag.png

Senegal
http://www.senojflags.com/images/cou...erbia-Flag.png

Serbia
http://www.senojflags.com/images/cou...elles-Flag.png

Seychelles
http://www.senojflags.com/images/cou...Leone-Flag.png

Sierra Leone
http://www.senojflags.com/images/cou...apore-Flag.png

Singapore
http://www.senojflags.com/images/cou...vakia-Flag.png

Slovakia
http://www.senojflags.com/images/cou...venia-Flag.png

Slovenia
http://www.senojflags.com/images/cou...lands-Flag.png

Solomon Islands
http://www.senojflags.com/images/cou...malia-Flag.png

Somalia
http://www.senojflags.com/images/cou...iland-Flag.png

Somaliland
http://www.senojflags.com/images/cou...frica-Flag.png

South Africa
http://www.senojflags.com/images/cou...Korea-Flag.png

South Korea
http://www.senojflags.com/images/cou...Spain-Flag.png

Spain
http://www.senojflags.com/images/cou...Lanka-Flag.png

Sri Lanka
http://www.senojflags.com/images/cou...Nevis-Flag.png

St Kitts and Nevis
http://www.senojflags.com/images/cou...dines-Flag.png

St Vincent and the Grenadines
http://www.senojflags.com/images/cou...Sudan-Flag.png

Sudan
http://www.senojflags.com/images/cou...iname-Flag.png

Suriname
http://www.senojflags.com/images/cou...iland-Flag.png

Swaziland
http://www.senojflags.com/images/cou...weden-Flag.png

Sweden
http://www.senojflags.com/images/cou...rland-Flag.png

Switzerland
http://www.senojflags.com/images/cou...Syria-Flag.png

Syria
http://www.senojflags.com/images/cou...ahiti-Flag.png

Tahiti
http://www.senojflags.com/images/cou...aiwan-Flag.png

Taiwan
http://www.senojflags.com/images/cou...istan-Flag.png

Tajikistan
http://www.senojflags.com/images/cou...zania-Flag.png

Tanzania
http://www.senojflags.com/images/cou...iland-Flag.png

Thailand
http://www.senojflags.com/images/cou...Leste-Flag.png

Timor Leste
http://www.senojflags.com/images/cou.../Togo-Flag.png

Togo
http://www.senojflags.com/images/cou...Tonga-Flag.png

Tonga
http://www.senojflags.com/images/cou...obago-Flag.png

Trinidad and Tobago
http://www.senojflags.com/images/cou...nisia-Flag.png

Tunisia
http://www.senojflags.com/images/cou...urkey-Flag.png

Turkey
http://www.senojflags.com/images/cou...istan-Flag.png

Turkmenistan
http://www.senojflags.com/images/cou...lands-Flag.png

Turks and Caicos Islands
http://www.senojflags.com/images/cou...uvalu-Flag.png

Tuvalu
http://www.senojflags.com/images/cou...ganda-Flag.png

Uganda
http://www.senojflags.com/images/cou...raine-Flag.png

Ukraine
http://www.senojflags.com/images/cou...rates-Flag.png

United Arab Emirates
http://www.senojflags.com/images/cou...ngdom-Flag.png

United Kingdom
http://www.senojflags.com/images/cou...tions-Flag.png

United Nations
http://www.senojflags.com/images/cou...erica-Flag.png

United States of America
http://www.senojflags.com/images/cou...uguay-Flag.png

Uruguay
http://www.senojflags.com/images/cou...istan-Flag.png

Uzbekistan
http://www.senojflags.com/images/cou...nutau-Flag.png

Vanutau
http://www.senojflags.com/images/cou...-City-Flag.png

Vatican City
http://www.senojflags.com/images/cou...zuela-Flag.png

Venezuela
http://www.senojflags.com/images/cou...t-Nam-Flag.png

Viet Nam
http://www.senojflags.com/images/cou...itish-Flag.png

Virgin Islands British
http://www.senojflags.com/images/cou...ds-US-Flag.png

Virgin Islands US
http://www.senojflags.com/images/cou...Wales-Flag.png

Wales
http://www.senojflags.com/images/cou...ahara-Flag.png

Western Sahara
http://www.senojflags.com/images/cou...Yemen-Flag.png

Yemen
http://www.senojflags.com/images/cou...ambia-Flag.png

Zambia
http://www.senojflags.com/images/cou...babwe-Flag.png

Zimbabwe

behnam5555 04-15-2011 01:55 PM




عقايد شیطان پرستي

آته‌ايستها منکران خدا هستند. خدايان همانقدر قدرت دارند كه پيروانشان . هر آته‌ايستي هيچ خدايي با هر قدرتي را قبول ندارد. يك سيتنيست نيز اينگونه است و همه‌ي خدايان، شياطين (كه شيطان معروف در كتب اديان را هم شامل ميشود) را انكار ميكند.
خيلي از آته‌ايست ها در افكارشان محافظه‌كاري به خرج ميدهند، اما شيطانگرا ها اينگونه نمي‌انديشند. آنها صريحاً دست به انكار ميزنند و به آن افتخار ميكنند. تقريباً مثل هيومنيستها.
Church Of Satan توسط انسان در ذهن پايه‌گذاري شده ، در جهاني زميني براي هدايت. ما اديان فريبكار و متظاهر و رياكارانه را نميخواهيم! تنها چيز خوبي كه در اديان يكتاپرست يافت ميشود، "آدم بدها" هستند! اين نيروهاي تاريكي براي ما به عنوان نمادهاي مقابله دربرابر موجوداتي كه هميشه در سوگند خوردن به كار ميرفتند، به كار ميايد!
در The Satanic Bible ليستي شامل 77 نام از شياطين كه در راس آنها 4 فرشته‌ي جهنمي هستند وجود دارد.اين اسامي از فرهنگهاي مختلف و زبانهاي مختلف آمده‌اند.
همه‌ي آنها يك نكته مشترك دارند: آنها به عنوان نيروي پايه‌اي در مقابل" خداي حاكم" در آن فرهنگ، قرار ميگرفتند.
ما كساني هستيم كه دانش را به جاي جهل پذيرفته‌ايم. ما با آگاهي ،" درخت معرفت" را انتخاب كرديم! راهي كه شيطان نشان داد!سيب درخت معرفت را ميخوريم!
ما كساني را كه حقيقت را پايمال ميكنند محاكمه ميكنيم!
ما كساني را كه چيزي را كوركورانه دنبال ميكنند، سرزنش ميكنيم!
ما مخالف خداگرايي هستيم، ما بيروني كردن گناه را نادرست و دردناك ميشمريم..!
ما به جاي امتيازجمع كردن همراه با رياضت، براي رسيدن به دنيايي خوب بعد از مرگ، به شادي خويش و جسم معتقديم.
نيچه در فراسوي نيك وبد چنين ميگويد:" شيطان بيشترين بينش را راجع به خدا دارد؛ چنين است كه از او دور ميگردد، در حقيقت
شيطان قديمي‌ترين دوستدار دانش است."
معمولاً وقتي مردم به Satanicm فكر ميكنند، تنها چيزي كه به ذهنشان خطور ميكند، تصاوير شياطين، حيوانات عجيب و غريب ، شكنجه و .. است..
نتيجه‌ي هياهوي رسانه‌ها و تبليغات منفي مذهبيون چنين تصويري بوده است. اغلب مردم فكر ميكنند كه Satanicmها" بدي ها را در آغوش ميكشند و شر را ميپرستند ، توانايي دوست داشتن را ندارند و اينكه سيتنيسم چيزي نيست جز عكس مسيحيت. چيزي كه كاملاً از حقيقت دور است.
Satan در لغت به معني ضديت و مخالفت است. ما با وضع كنوني مخالفيم! مخالفيم با اين بينش جمعي بسته كه ناداني را مثل يك سرطان فراگير به مردم تزريق ميكند .
در عوض ما خرد، عين‌گرايي ، ماده‌گراي ، فردگرايي و نفع شخصي معقول را مي‌پذيريم و قبول داريم.
تو تنها كسي هستي كه كنترل زندگيت را بدست دارد. چيزي به اسم "خدا" زندگيت را بهتر نميكند.
مسيحيان به كودكانشان ميگويند: به "بابا نوئل" ايمان داشته باش ! وگرنه مجازاتت اين است كه هديه‌اي از او دريافت نميكني! همه‌ي اديان كم و بيش از چنين قاعده‌اي پيروي ميكنند به جز Satanicm ( البته Satanicm بيشتر "ضددين" است تا "دين"!)
ما به چيزي كه نمي‌بينيم اعتقاد نداريم و اين قاعده شامل "شيطان" هم ميشود.
پس نام Satanicm به چه دليل است؟
در طول تاريخ، مبلغان مذاهب مختلف، مردم را فقط به فرمانبرداري و ايمان توصيه كرده‌اند و قدرت شخصي انسانها و شعورشان را "شر" ناميده‌اند و كتابهايي كه انسانها را به تفكر و طغيان فرا ميخواند را سوزاندند. Satanicmدقيقاً برعكس عمل ميكند. از اينرو "ضد" است.
( ضد يا همان معني لغوي شيطان)
Satanicm هزاران سال پيش با اشكالي نادرست پاگرفت. در بعضي نوشته‌ها Satanicm به عنوان پرستش شياطين و خدايان گوناگون توجيه شد. بعدها در جادوگري نمايان شد. جادوگران قدرتشان را با پيمان بستن با شيطان تضمين ميكردند. شيطان پرستي در Voodoo و بت‌پرستي هم نمايان بود. تقريباً تمامي اينها نادرست است و هيچ ربطي به شيطان و Satanicm مدرن ندارد!
دو گونه Satanicm وجود دارد:
LaVey Satanicm ( يا سيتنيسم مدرن)
TheisticSatanicm( سيتنيسم خداگرايانه)
TheisticSatanicm ميگويد كه اگر خدايي وجود دارد، اهريمن است. اين سيتنيسمي است كه اغلب مردم بي اطلاع به عنوان Satanicm ميشناسند . دو فرقه‌ي The First Church of Satan (كه در سال 2003 متلاشي شد) و The Templeof Set ( كه همچنان وجود دارد ولي گمنام ومهجور است) از اين Satanicm پيروي ميكردند.
اماSatanicm مدرن كاملاً آته‌يستيك( “Atheistic”بر اساس انكار خدا) است.
در نتيجه سيتنيسم مدرن وجود شيطان را هم انكار ميكند.
Satanicm مدرن در سال 1966 توسط آنتون لاوي AntonLaVey پايه‌گذاري شد. او عقيده‌اش را تحت مجموعه‌اي به نام “Church of Satan” معرفي كرد. اين "ضدمذهب" پاسخي است بر عليه سركوب شعور و نيازهاي طبيعي بشري توسط اديان

من از نسلی هستم
که جرات دارد به وجود خدا شک کند..
بر توانايی او شک کند ..
نسلی که جرات دارد او را نقد کند ..
او را انکار کند.. بر او بشورد و نادان بخواندش!
نسلی که اربابی نمیپذيرد .. چه اين ارباب معجزه بداند .. چه تو را از جهنمش بترساند!
:« چه کسی تو را خدا ناميد؟..
چه کسی تو را به اين درجه منسوب کرد؟..
از کجا آمدی؟ کجا زاده شدی؟.. چه کسی تو را آفريد!!؟
جز اين است که انسان تو را آفريد؟.. و هموست که تو را نابود ميکند..»
خدايان نابود ميشوند..
انسان بيافرينيم.. کاری که خدايان از انجام آن عاجز بودند


منبع: سايت تالار هاي پارسي


behnam5555 04-15-2011 01:59 PM


علائم شیطان پرستی به چه معنا هستند؟!

http://www.seemorgh.com/DesktopModul...iles/43675.jpg


گذشته از اعتقادات شیطان پرستی، این گروه دارای سمبل ها و نشانه هایی است حتما همه ما با آنها برخورد داشته ایم بد نیست تا معنی برخی از این علائم را بدانیم...

در طی 25 سال گذشته به دنبال روی آوردن مردم به سوی معنویات و به منظورجلوگیری ازگرایش مردم به سوی ادیان الهی 2500 فرقه جدید ساخته شده است كه با یك حساب سرانگشتی یعنی تقریبا هفته ای 2 فرقه !
یكی از این فرقه ها كه خود دارای اشكال مختلفی است شیطان پرستی میباشد كه نزدیكی بسیار زیادی با جادوگری –witchcraft – دارد كه جوانان بسیاری را به دنبال خود كشانده است و بیشتر از همه خود را در غالب گروههای موسیقی به جوامع معرفی كرده است . گذشته از اعتقادات شیطان پرستی، این گروه دارای سمبل ها و نشانه هایی است حتما همه ما با آنها برخورد داشته ایم بد نیست تا معنی برخی از این علائم را بدانیم:


Inverted Pentagram (پنج ضلعی وارونه):
نشانه ستاره صبح، نامی که به شیطان تعلق دارد. این علامت در مراسم های مخفیانه ( کابالا ) و جادوگری برای احضار ارواح شیطانی استفاده میشود. این علامت را شیطان پرستان با دو ضلع در بالا و ملحدان با یک ضلع در بالا استفاده میکنند. در هر حال این علامت نشانه شیطان است و مهم نیست که یک نوک ضلع آن بالا باشد یا هر دوی آنها و یا دور آن دایره ای کشیده شده باشد یا خیر در هر حال این علامت شیطان است.



Swastika or Sun Wheel (صلیب شکسته یا چرخ خورشید):
یک علامت مذهبی باستانی است که سالها قبل از قدرت گرفتن هیتلر به کار میرفت. این علامت در کتیبه های بودایی و مقبره های سلتی و یونانی استفاده میشده. در آیین پرستش خورشی ، این علامت به نظر میرسد نشانه مسیر حرکت خورشید در آسمان باشد.



Baphomet دیو بافومت:

علامت شیطان پرستی. خدای شیطانی و سمبل شیطان. ممکن است این علامت به شکل جواهرات دیده شود.


Anarchy (هرج و مرج):
این علامت به معنای از بین بردن تمام قوانین میباشد. به عبارت دیگر " هرچه تخریب کننده است تو انجام بده " یعنی همان قانون شیطان پرستی . این علامت توسط پانک ها هوی متالها و راک ها به کار میرود.


منبع: .niksite.com




اکنون ساعت 02:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)