![]() |
در زدی ... |
|
هرچند ساده بود خیال رسیدنت سخت است از تمام وجودم بریدنت سخت است لحظهای كه به پایان رسیدهاست در نبض نبض ثانیههایم تپیدنت حالا كه خواستی بروی لااقل بدان مرگ من است قصهی تلخ ندیدنت تو سیب سرخ باغچه بودی كه سالها دستان من دراز نمیشد به چیدنت یا طرح تازهای كه قلم موی من نخواست بر بوم پاره پارهی عمرم كشیدنت گوشم پر است از همهی آنچه گفتهای حالا رسیده است زمان شنیدنت... |
|
در هیاهوی دلت |
من یک عذرخواهی به"خودم" بدهکارم!!!! |
هر کسی برای خودش خیابانی دارد |
دل هوس سبزه و صحرا ندارد
میل به گل گشت و تماشا ندارد دل سر همراهی ما ندارد کور شود این دل که شکیبا ندارد جانم ای دل غافل، وصف تو مشکل ،نقش تو باطل ،کور شوی ای دل دلی دیوانه داری ز خود بیگانه داری ز کس پروا حبیبم پروا نداری از عاشقی بجر دیده خون نشان ندیدی بپای گل بجز زحمت باغبان ندیدی |
كاش امان مي دادي |
با تو هستم ای قلم!!!!شعرهایم را نوشتی |
با بغضهایم دفن میشوم |
تنها نشسته ام..... چای مینوشم،و بغض میکنم!! |
ساکت نیستم |
این روزها شبیه جودی آبوت شدم، برای بابا لنگ درازی |
کسی چه می داند امروز چند بار فرو ریختم |
همیشه دلتنگی بخاطر نبودن شخصی نیست |
چقدر خوبه بدونی یکی ، یه جایی |
باید خودم را ببرم خانه،باید ببرم صورتش بشویم |
ای خدا پایان نامه ام نشدم یکی ازم دفاع کنه |
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم.... |
گذشت دیگر آن زمان که فقط یکبار از دنیا می رفتیم |
|
کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ... این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد ! و گونه کسی را سرخ نمیکند .... |
بدترین درد آن است که برای توقف |
|
سکوت من هیچگاه نشانه رضایتم نبود |
دل من همانند اتوبوس های شهر شده ! |
آموخته ام که وابسته نباید شد |
این بغض لعنتی! |
گاهی دلت از زنانگی می گیرد ... میخواهی كودك باشی |
تقصیر من نیستــــــــــــــ
به تــــــــــــــــــو که می رســــــــــــــــم تب می کنمــــــــــــ به تــــــــــــــــو که می رســـــــــــــــم هوس آغوشتـــــــــــــ میسوزاندم به تــــــــــــــــو که می رســــــــــــــــم لبــــــــــــــانم از عطتش له له میزنند به تــــــــــــــــو که میرســـــــــــــــــــم نگاهم خمـــــــــــــار نگاهت میشود به تـــــــــــــــــو که میرســـــــــــــم تقصیر تو نیستـــــــــــــ نفسهــــــــــــــــایت دیوانه ام میکند.... |
کوچک که بودم کشتی هایم که غرق می شد سریع برگی از دفتر مشقم می کندم و دوباره یکی عین آن را می ساختم ! |
|
همه زندگیم درد است ؛ درد |
|
برای خودت یک خلوت دست نیافتنی داشته باش
گاهی باید خیلی از اتفاقات را فقط با خودت در میان بگذاری".... |
|
اکنون ساعت 06:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)