![]() |
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم |
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم |
من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن
ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی |
یار من باش که زیب فلک وزینت دهر
از مه روی تو واشک چو پروین من است |
تا توانی میگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد مار بد تنها همی بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند |
در سماع عاشقان زد فرو تابش بر اثير گر سماع منكران اندر نگيرد گو مگير |
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد |
دست زهره در حني او كي سلحشوري كند مرغ خاكي را به موج و غره دريا چه كار |
رطل گرانم ده ای مرید خرابات
شادی شیخی که خانقاه ندارد |
در آن يکسال کو فرماندهي کرد
نه مرغي بلکه موري را نيازرد |
دم بلبل چو شنيدي سوي گلزار دويدي چو بدان باغ رسيدي بدو اكنون به شجر بر |
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد |
درگل بمانده پاي دل جان مي دهم چه جاي دل وز آتش سوداي دل اي واي دل اي واي ما |
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد |
دگر بار اين دلم خوابي بديدست كه خون دل همه مفرش گرفتست |
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد |
دو تا شعرت مثل هم بود اشتباه شد شرمنده دلم هر شب به دزدي و خيانت ز لعل بار سلطان وش گرفتست |
نقل قول:
کدوم پست من اصلا پستی رو پاک نکردم{قیژه} |
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد |
دريغ است فرمودهي ديو زشت
که دست ملک با تو خواهد نبشت |
تا در دل من صورت آن رشك پريست دلشاد چو من در همه عالم كيست |
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لشکر نمیارزد |
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
يا رب مباد تا به قيامت زوال تو |
وای از این دل که نی هرگز به کامم
وای از این دل که آزارد مدامم وای از این دل که چون مرغان وحشی نچیده دانه اندازد بدامم بابا طاهر |
مستي باده اين جهان چون شب بخسپي بگذرد مستي سغراق احد با تو درآيد در لحد |
وعدۀ وصل به فردا دهی و میدانی
هرکه امروز تو را دید به فردا نرسد |
دل نشناسم چه بود جان و بدن تا برود غم نخورم غم نخورم غم نخورم تا چه شود |
دل، که دایم عشق میورزید رفت
گفتمش: جانا مرو، نشنید رفت هر کجا بوی دلارامی شنید یا رخ خوب نگاری دید رفت هرکجا شکرلبی دشنام داد یا نگاری زیر لب خندید رفت |
تدبير كند بنده و تقدير نداند تدبير به تقدير خداوند نماند |
دل و جان مرا هر لحظه بی جرمی بیازاری
چه می خواهی ازین مسکین سرگردان ؟ نمی دانم |
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود انچه مي پنداشتيم |
من به خيال زاهدي گوشه نشين وطرفه آنك
مغبچه اي زهر طرف مي زندم به چنگ ودف |
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس |
سحر به بوي گلستان دمي شدم در باغ
كه تا بلبل بيدل كنم علاج دماغ |
غمزه ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ
زلف جانان از برای صید دل گسترده ام |
مرو چو بخت من اي چشم مست يار يار به خواب
كه در پي است ز هر سويت آه بيداري |
يا به قاصد رو ترش كردي ز بيم چشم بد بر كدامين يوسف از چشم بدان غوغا نبود |
دل در جهان مبند وبه مستي سوال كن
از فيض جام وقصه جمشيد كامكار |
اکنون ساعت 02:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)