![]() |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را |
از فریب نرگس مخمور و لعل می پرست
حافظ خلوت نشین را در شراب انداختی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح |
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا |
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب |
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست |
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی |
یکی از عقل می لافد یکس طامات می بافد
بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم |
می باقی بده تا مست و خوشدل
به یاران برفشانم عمر باقی |
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ای صاحـب کرامـت شکرانـه سلامـت
روزی تـفـقدی کـن درویش بینوا را |
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر
چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس |
این همه شعبده خویش که میکرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد |
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت |
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش |
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم |
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا |
اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین |
رخ تو در دلم امد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست |
الا یا ایها الساقی ادر کأسا وناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشایدزتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها |
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است |
دوش می گفت به مژگان درازت بکشم
یارب از خاطرش اندیشه بیداد ببر |
رحـم آر بر دل مـن کز مـهر روی خوبـت
شد شـخـص ناتوانـم باریک چون هـلالی |
یکی تیغ داند زدن روز کار
یکی را قلمزن کند روزگار |
رموز جام جم از نقش خاک ره دانسـت
ورای طاعـت دیوانـگان ز ما مطـلـب |
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
که من دلشده این ره نه به خود می پویم |
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواست |
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو |
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم |
مگر خضر مبارک پی درآید
ز یمن همتش کاری گشاید |
در مـجـلـس ما عـطر میامیز کـه ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام اسـت |
تا چشم دل به طلعت آن ماهمنظر است
طالع مگو که چشمهي خورشيد خاورست |
چند بار ؟؟
تنـی آلــوده درد و دلی لبـریز غــم دارم زاسباب پریشانی تو را ای عشق کم دارم |
| اکنون ساعت 01:23 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)