فرانک خانوم خاطره از بچه ها گفتی منم یاد دوران بچگیم افتادم و جمله چه وضعشه:21:
خداو ریوار کس ناره یه شری بودم که خدا میدانه :65:
یادمه 6 سالم بود نمیدانم از کجا شنیده یا دیده بودم که با کاغذ میشه خمیر و چسب درست کرد
منم دست به کار شدم دیدم جزوه های داداشم روی زمینه نامردی نکردم همشانه جمع کردم و ریختمشان تو یه تشت آب
دیه هرچی جلو دستم بود ریختم تو تشته
تاید و سفید کننده و شامپو و یه دانه از او چسبای رازی که بزرگ بودن کردم تو تشته و یواشکی یه ملاقه ای آورده بودم و هی همش میزدم یه کفی درست شده بود که نگو خودم یه ذوقی میکردم {جشن پتو}
آخرش درست نشد بی خیالش شدم همشه دور ریختم
داداشم آمد خانه تا دید برگه هاش نیست دانست کار منه و داد زد که ای چه وضعشه
و از دست ای (منظورش مه بودم)چه باید بکنیم منم خو بری خودم یه شخصیتی داشتم بهم برخورد:21:
حالا چه جوری گیرم آورد و ازم حرف کشید بماند منم با خودم گفتم تلافی میکنم و نوشابه گازدار میریزم تو چشاش تا بسوزه:d
او موقعها هم از او نوشابه های شیشه ای بود اینقدر تکانش دادم که حسابی گازش درآمد
ولی از قدیم گفتن چاه مکن بهر کسی اول خودت بعد دیگری
خلاصه بلا سر خودم آمد و بیهوشی و بیمارستان و بخیه نتیجه کارم شد{B Adabi}
هی یادش بخیر..._:2:

سلام چجورین؟خوشین؟
روناک بعدا منم همکارت میشم هوامه داشته باشی ها;)
مهبا میگم کم پیدایی نگو داری کوه میکنی به فرهاد سلام برسان
کره موتورسوار چیه ؟
گوش بدین تا براتان بگم
امروز نزدیک خانه دانه اینا حمله مسلحانه به بانک سپه شده بود دقیق نمیدانم چندتا کشته و زخمی داشته
ولی میدانم کشته داشته_:2:
حالا داش کوروش آخرین بار کی تو سایت بوده کسی خبر داره؟اصلا کرماشان بوده یا نه؟بلا ملایی سرش نیامده باشه؟از دعوا مرافه هم خو بدش میاد حالا او وسط بره ناجویگری بکنه یه بلایی سرش آورده باشن:24:

:dسلام منم اومدم پیش شما
امشب 25 نفر مهمون داشتم حالا که رفتن هوس کردم برم ی جا شب نشینی
کجا از کلوپ کرمانشاه بهتر؟؟؟؟؟؟؟؟/{داش مشتی}
خوب اینجا هم که کسی نیست با هم بگپیم
به هر حال اومدیم تشریف نداشتین

راستی درباره خبری که آناهیتا گفت ناراحت شدم _:2:
قدیما تو ماه رمضون دزدا میرفتن مرخصی ولی الان خرج زیاد شده ی سره کار میکنن
خیلی بده که آدم هم کشته شده ای بابا
یکی از ادمینمان خبر نداره نگران شدیم