پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 05-22-2011 06:47 PM



داستان کشیش و هواپیما

کشیش سوار هواپیما شد. کنفرانسی تازه به پایان رسیده بود و او می‎رفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند؛ می‎رفت تا خلق خدا را هدایت کند و به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. در جای خویش قرار گرفت. اندکی گذشت، ابری آسمان را پوشانده بود، امّا زیاد جدّی به نظر نمی‎رسید. مسافران شادمان بودند که سفرشان به زودی شروع خواهد شد…

هواپیما از زمین برخاست. اندکی بعد، مسافران کمربندها را گشودند تا کمی بیاسایند. پاسی گذشت. همه به گفتگو مشغول؛ کشیش در دریای اندیشه غوطه‌ور که در جمع بعد چه‎ها باید گفت و چگونه بر مردم تأثیر باید گذاشت. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد: "کمربندها را ببندید!" همه با اکراه کمربندها را بستند؛ امّا زیاد موضوع را جدّی نگرفتند. اندکی بعد، صدای ظریفی از بلندگو به گوش رسید، "از نوشابه دادن فعلاً معذوریم؛ طوفان در پیش است."

موجی از نگرانی به دلها راه یافت، اما همانجا جا خوش کرد و در چهره‌ها اثری ظاهر نشد، گویی همه می‌کوشیدند خود را آرام نشان دهند. باز هم کمی گذشت و صدای ظریف دیگربار بلند شد، "با پوزش فعلاً غذا داده نمی‌شود؛ طوفان در راه است و شدت دارد."

نگرانی، چون دریایی که بادی سهمگین به آن یورش برده باشد، از درون دلها به چهره‌ها راه یافت و آثارش اندک اندک نمایان شد...

طوفان شروع شد؛ صاعقه درخشید، نعره رعد برخاست و صدای موتورهای هواپیما را در غرش خود محو و نابود ساخت؛ کشیش نیک نگریست؛ بعضی دستها به دعا برداشته شد؛ اما سکوتی مرگبار بر تمام هواپیما سایه افکنده بود؛ طولی نکشید که هواپیما همانند چوب‎پنبه بر روی دریایی خروشان بالا رفت و دیگربار فرود افتاد، گویی هم‌اکنون به زمین برخورد می‎کند و از هم متلاشی می‎گردد. کشیش نیز نگران شد؛ اضطراب به جانش چنگ انداخت؛ از آن همه که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند؛ گویی حبابی بود که به نوک خاری ترکیده بود؛ پنداری خود کشیش هم به آنچه که می‌خواست بگوید ایمانی نداشت…

سعی کرد اضطراب را از خود برهاند؛ اما سودی نداشت. همه آشفته بودند و نگران رسیدن به مقصد و از خویش پرسان که آیا از این سفر جان به سلامت به در خواهند برد…؟!

نگاهی به دیگران انداخت؛ نبود کسی که نگران نباشد و به گونه‎ای دست به دامن خدا نشده باشد.

ناگاه نگاهش به دخترکی افتاد خردسال؛ آرام و بی‎صدا نشسته بود و کتابش را می‌خواند؛ یک پایش را جمع کرده، زیر خود قرار داده بود. ابداً اضطراب در دنیای او راه نداشت؛ آرام و آسوده‌خاطر نشسته بود...

گاهی چشمانش را می‎بست، و سپس می‎گشود و دیگربار به خواندن ادامه می‎داد. پاهایش را دراز کرد، اندکی خود را کش و قوس داد، گویی می‎خواهد خستگی سفر را از تن براند؛ دیگربار به خواندن کتاب پرداخت؛ آرامشی زیبا چهره‌اش را در خود فرو برده بود...

هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه می‎کرد، گویی طوفان مشت‎های گره کردهء خود را به بدنه هواپیما می‎کوفت، یا می‎خواست مسافران را که مشتاق زمین سفت و محکمی در زیر پای بودند، بترساند. هواپیما را چون توپی به بالا پرتاب می‎کرد و دیگربار فرود می‎آورد. اما این همه در آن دخترک خردسال هیچ تأثیری نداشت، گویی در گهواره نشسته و آرام تکان می‎خورد و در آن آرامش بی‎مانند به خواندن کتابش ادامه می‎داد...

کشیش ابداً نمی‎توانست باور کند؛ در جایی که هیچ یک از بزرگسالان از امواج ترس در امان نبود، او چگونه می‎توانست چنین ساکن و خاموش بماند و آرامش خویش را حفظ کند. بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد، به مقصد رسید، فرود آمد.

مسافران، گویی با فرار از هواپیما از طوفان می‎گریزند، شتابان هواپیما را ترک کردند، اما کشیش همچنان بر جای خویش نشست. او می‎خواست راز این آرامش را بداند.

همه رفتند؛ او ماند و دخترک. کشیش به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و هواپیما که چون توپی روی امواج حرکت می‌کرد.

سپس از آرامش او پرسید و سببش؛ سؤال کرد که چرا هراس را در دلش راهی نبود آنگاه که همه هراسان بودند...؟!

دخترک به سادگی جواب داد: چون پدرم خلبان بود؛ او داشت مرا به خانه می‎برد؛ اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سلامت به مقصد خواهد رساند؛ ما عازم خانه بودیم؛ پدرم مراقب بود؛ او خلبان ماهری است...

گویی آب سردی بود بر بدن کشیش؛ سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن؛ این است راز آرامش و فراغت از اضطراب!

بسا از اوقات انواع طوفانها ما را احاطه می‎کند و به مبارزه می‎طلبد. طوفانهای ذهنی، مالی، خانگی، و بسیاری انواع دیگر که آسمان زندگی ما را تیره و تار می‎سازد و هواپیمای حیات ما را دستخوش حرکات غیر ارادی می‎سازد، آنچنان که هیچ اراده‎ای از خود نداریم و نمی‎توانیم کوچکترین تغییری در جهت حرکت طوفانها بدهیم.

همه اینگونه اوقات را تجربه کرده‎ایم؛ اما، به خاطر داشته باشیم، که خالق هستی با دست‌های آزموده و ماهر خویش مسیر زندگی را در پهنه بی‎کران هستی هدایت می‎کند.

behnam5555 05-22-2011 08:07 PM




سونامی چیست؟



برای مشاهده تصویر در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید.

http://www.3jokes.com/images/2011/Da...er/Tsunami.jpg

برای مشاهده تصویر در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید.


منبع: خبرآنلاین


behnam5555 05-22-2011 08:14 PM

شعری از مولانا جلال الدین رومی

نه مرادم نه مریدم
نه پیامم نه کلامم
نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته‌ام و برده دینم
نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستاده پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم...

گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را
آنچه گفتند و سُرودند تو آنی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی

تو ندانی که خود آن نقطه عشقی
تو خود اسرار نهانی

تو خود باغ بهشتی
تو به خود آمده از فلسفه چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی
نه که جُزئی
نه که چون آب در اندام سَبوئی
تو خود اویی بخود آی
تا در خانه متروکه هرکس ننشینی و
بجز روشنی شعشعه پرتو خود هیچ نبینی
و گلِ وصل بچینی...



behnam5555 05-27-2011 06:54 PM



دنیایی که در آن زندگی میکنیم
http://www.asriran.com/content/img/news/18179_189.jpg

اگر همه جمعیت کره زمین را 100 نفر در نظر بگیریم
با نسبت هایی که امروز و جود دارد خواهیم داشت :
57 نفر آسیایی ، 21 نفر اروپایی ، 8 نفر آفریقایی و 6 نفر آمریکایی ( امریکای شمالی و جنوبی )
52 زن و 48 مرد
30 نفر سفید پوستند و 70 نفر رنگین پوست
30 نفر مسیحی هستند و 70 نفر مسیحی نیستند
6 نفر 59 درصد کل ثروت دنیا را در اختیار دارن که از آمریکای شمالی هستند
80 نفر در فقر زندگی میکنند
50 نفر از سوء تغذیه خواهند مرد
70 نفر می توانند بخوانند
فقط یک نفر تحصیلات عالی دارد
و فقط یک نفر کامپیوتر دارد
اگر شما :
هرگز مرگ خویشاوندی را در جنگ ندیده اید
اگر هرگز برده نبوده اید
اگر هنوز شکنجه و آزار نشده اید
بدانید از 500 میلیون نفر خوشبخت ترید
اگز خوراکتان را در یخچال نگه می دارید و پوشاکتان را در کمد
اگر سقفی بالای سرتان دارید و جایی برای خواب
از 57 درصد کل جمعیت جهان ثروتمند ترید

پس قدر خود را بدانید



behnam5555 05-27-2011 07:04 PM

مار ها

نام علمی : Echis carinatus sochureki
نام انگلیسی: Saw-scaled Viper
نام فارسی: مار جعفري

مار جعفري

http://www.irandeserts.com/pics-8/Ec...sochureki1.jpg

مشخصات : پوزه پهن و كوتاه ، سر و گردن كاملا مشخص ، سر كمي باريك و مثلثي شكل ، پولكها تيغه دار ،‌مردمك چشم عمودي ، سوراخ بيني درون دو يا سه پولك ، گاهي داراي پولك باريك فوق چشمي ، بيني متصل به پولك رسترال ، بين چشم و لب بالا 1 تا 3 پولك ،‌در فاصله بين دو چشم 9 تا 14 پولك ، دور چشم 14 تا 21 پولك ، لب بالا 10 تا 12 پولك و لب پائين 10 تا 13 پولك ، پولكهاي سطح پشتي تيغه دار و بطور مورب و در سطح جانبي باريكتر و امتداد آن به سمت پائين و در 27 تا 39 رديف ، پولكهاي سطح شكمي 164 تا 186 عدد ، پولكهاي سطح زيرين دم در يك رديف (منفرد) و از 28 تا 38 عدد ، پولك مخرجي منفرد .

رنگ بدن خاكستري نقره اي ، شني ، زرد ،‌قهوه اي خاكستري متمايل به آجري ، در سطح جانبي داراي خط سفيد زيگزاك همراه با لكه‌هاي سفيد با كناره‌هاي تيره متمايل به سياه ، در ناحيه خلفي سر داراي دو لك يا خط سفيد صليبي شكل ، سطح شكمي روشن يا سفيد گاهي با خالهاي كوچك قهوه اي روشن يا تيره يا سياه .
حداكثر طول 98 سانتيمتر ، دم 7 سانتيمتر .
تغذيه از حشرات ،‌عقربها ،‌ رتيل‌ها، موشها ،‌مارمولكها ، پرندگان كوچك .

زاد و ولد : تا 23 نوزاد در فصل بهار .

حركت مار جانبي است و از پهلو به صورت حلقه حلقه حركت مي كند .

زيستگاه : مناطق شني ، صخره اي ، خاك رسي ،‌بوته زارها ، زير تخته سنگها ، معمولاً از مناطق باطلاقي و جنگلي دوري مي كنند.

انتشار جغرافيايي : هندوستان ، پاكستان ، ايران ، افغانستان ، عراق ، شمال آفريقا و از جنوب تا مناطق شمالي كنيا ، اوگاندا ، غنا ،‌كامرون ، كشور‌هاي متحده امارات ،‌ عربستان ، عمان .

پراكندگي : استانهاي سمنان ، خراسان ، سيستان و بلوچستان ، فارس ،‌كرمان ، هرمزگان ، خوزستان ]فقط يك نمونه از مازندران (گنبد طاوس) صيد شده و احتمالاً نمونه اي ولگرد و غير بومي است[ – يزد – بوشهر – ايلام.


###

نام علمی : Vipera lebetina obtusa
نام انگلیسی:
نام فارسی: گرزه مار

(افعي گل گز ، افعي خاتوني ، افعي داوودي ، افعي سياه ، افعي سليماني )
گرزه مار

http://www.irandeserts.com/pics-8/Vi...na-obtusa1.jpg

مشخصات : گردن كاملا مشخص ، سر مثلثي شكل با پولكهاي ريز ، مردمك چشم عمودي ، پوزه گرد و پولك رسترال متصل به دو يا سه عدد پولك ، بين فاصله دو چشم 8 تا 12 پولك ،‌دور چشم 13 تا 19 پولك ، بين چشم و لب بالا 2 يا 3 پولك ، سطح پشتي تيغه دار و در 23 يا 25 يا 27 رديف و سطح زيرين دم 32 تا 54 عدد ،‌ پولك مخرجي منفرد .

رنگ بدن متفاوت و بيشتر به رنگ خاكستري روشن يا تيره يا نقره اي متمايل به سياه ، ساده و يكنواخت يا با خالهاي متفاوت ، خالها گاهي به شكل دايره‌هاي ناقص يا كامل متمايل به قرمز آجري يا زرد زيتوني همراه با خالهاي كوچك تيره ،‌داراي خط پهن قهوه اي تيره در دو طرف گردن و به سمت قسمت خلفي چشم ممتد ، سطح پشتي بعضي نمونه‌ها به رنگ قهوه اي روشن يا خاكستري با خطوط قهوه اي تيره و لكه‌هاي قرمز آجري ، امتداد اين نقوش از ناحيه گردن تا انتهاي دم ، سطح شكمي سفيد يا زرد روشن و گاهي با خالهاي سياه و سفيد .
حداكثر طول 168 سانتيمتر ، دم 20 سانتيمتر .
تغذيه از مارمولكها ،‌موشها ، گنجشكها و تخم پرندگان .
زاد و ولد : تا 35 تخم در تابستان و اغلب تخمها حاوي نوزاد است .
زيستگاه : كوهستانها ، لاي سنگها و بوته‌ها ، تپه ماهورها ، علفزارها .
انتشار جغرافيايي :‌قبرس ، جزاير درياي مديترانه ، شمال آفريقا ، خاورميانه ، كشمير ، افغانستان ، بلوچستان ، زير گونه (Obtusa) ابتوزا از ناحيه قفقاز تا لبنان ، شوروي سابق (داغستان ، مناطق مجاور قفقاز) تركيه ، عراق ، ايران ، پاكستان و شمال هند انتشار دارد .
پراكندگي : استانهاي آذربايجان شرقي و غربي ، اردبيل ، زنجان ، مركزي ، تهران ، كردستان ، همدان ، لرستان ، كرمانشاهان ، خوزستان ، اصفهان ، فارس ،‌گيلان ، مازندران ، گلستان ، خراسان ، سمنان ، قزوين ، قم .

behnam5555 05-27-2011 07:06 PM


عقرب


http://www.irandeserts.com/pics-5/aghrab-3big.jpg

این ساکنین صحراهای خشک عقربهای واقعی و دارای نیشهای زهرآگین نیستند. اما به هر حال این جانوران دارای چنگالهای خارداری هستند که در واقع قسمتی از دهان آنها محسوب می شود. و آنها قادر هستند که ماده سمی خطر ناکی ازقسمت عقب بدنشان به طرف مهاجمین بپاشند. این جانور بیشتر در شب شکار می کند و پاهای بلند جلویی خود را برای پیدا کردن غذا بکار برد و بعد از یافتن غذا آن را بوسیله چنگالهایش می گیرد. در طول روز در زیر سنگها یا سوراخ زمین پنهان می گردد.
عقربهای مناطق کویری ایران به دو دسته تقسیم میشوند : عقرب های دم طلایی و عقرب های سیاه . خطرناک ترین نوع عقرب در ایران عقرب گاردیوم است که در منطقه خوزستان یافت می شود و سمی کشنده دارد . سم سایر عقربها کشنده نیست . عقرب‌ هاي‌ ايران‌ بالاترين‌ ميزان‌ گزيدن‌ را در دنيا به‌ خود اختصاص‌ داده‌اند . طبق‌ نتايج‌ بررسي‌ها، افرادي‌ كه ‌6 ساعت‌ پس‌ از گزش‌ به‌ مراكز درماني‌ مراجعه‌ مي‌كنند 2 برابر كساني‌ كه‌ بين ‌6 تا 12 ساعت‌ و 5 برابر كساني‌ كه‌ بيش‌ از 12 ساعت‌ به‌ مركز درمان‌ مي‌روند، شانس‌ مرگ‌ كمتري‌ دارند .
عقربها تنها موجوداتي هستند که اشعه راديو اکتيويته تاثيري به آنها ندارد و جالب تر اينکه عقربها دو دشمن دارند يکي از آنها يک نوع سار است و ديگري مگس. ضعیفترین عقربها 40000 راد (واحد اندازه گیری تشعشعات تولیدکننده یون جذب شونده) را تحمل میکنند این عدد در مورد انسان کمتر از تنها 600 راد میباشد وبدین گونه از انفجار اتمی هم جان سالم بدر میبرند.
از حدود 200 گونه متفاوت عقرب که د رسراسر دنیا پراکنده می باشند فقط حدود 20 گونه آنها سمی هستند در بین آنها گونه Mesobuthus Tamulus ( که نوعی عقرب قرمز هندی است) کشنده ترین گونه می باشد. که میزان کشندگی آن در ایالتهای هند بین 40-30 درصد گزارش شده است.
این جانور رنگهای مختلفی مثل زرد مایل به قهوه ای، قهوه ای، خاکستری و سیاه دارد و اندازه بین 18-5/1 سانتی متر دارد ولی بواسطه شکل بدنی خود که حالت تخت و صاف است،

می تواند از شکافهائی به عرض 3 میلی متر نیز عبور کند و خود را وارد خانه سازند.

در محیط خارج از خانه در شکاف و درز بین سنگها، زیر پوست درخت، بین هیزمها و ... یافت شده و در محیط داخل خانه حمام، دستشوئی، آشپزخانه و محیطهای مرطوب یافت می شوند. این جانوران در طول روز در گوشه ای بی حرکت و پنهان بوده و در طی شب فعالیت خود را آغاز می کنند و بدنبال شکار خود می روند و سم خود را از طریق نیش که در انتهای دم آنها وجود دارد به شکار خود تزریق می کنند.
· سم عقرب و علائم آن :
زهر اکثر عقربهای سمی باعث نابودی گلبولهای قرمز خون می شود و در محل گزش نیز تغییر رنگ موضعی و تورم دردناک ایجاد می کند، گر چه بطور متناقص سم بعضی از انواع کشنده مثلCentruroids باعث علائم موضعی و تورم زیاد نمی شود ولی حتماً باید توسط پزشک معاینه شده و با تزریق سرم ضد عقرب درمان شود، کودکان و افراد سالمند نیز نسبت به سم عقرب آسیب پذیرتر بوده و نیازمند توجه بیشتری می باشند .
علاوه بر آسیب به گلوبولهای قرمز، زهر عقرب علائم عصبی نیز ایجاد می کند که شامل:
بی قراری، تشنج، راه رفتن نامتعادل، تکلم منقطع، آبریزش از دهان، حساسیت شدید پوست به لمس، انقباضات ماهیچه ای، درد شکم و کاهش کارکرد سیستم تنفسی است.

behnam5555 05-29-2011 09:02 PM



آیا میدانستی که ؟
آیا میدانستی که ورزش کردن در گرما به کاهش اشتها کمک می‌کند .
آیا میدانستی که خطر بیماری قلبی و سرطان ریه در افراد غیر سیگاری که در خانه در معرض دود سیگار اطرافیانشان هستند، بیست و پنج درصد بیشتراز دیگران است.
آیا میدانستی که ستارگان ابی داغتر از خورشید و قرمز ها سردتر از آن هستند.
آیا میدانستی که گرم ترین نقطه جهان نقطه ای بنام گندم بریان در کویر لوت ایران با ۷۵ درجه گرما می باشد .
آیا میدانستی که استرس تا ۵ برابر سیستم ایمینی بدن را پایین میآورد.
آیا میدانستی که بزرگترین فیلسوف غرب "فردریش نیچه" می گوید راستگو ترین مردم جهان ایرانیان هستند .
آیا میدانستیی که پیشانی انسان مرکز دمای انسان است یعنی اگر شما دمای پیشانیتان را تغییر دهید دمای بدنتان هم به همان انداره تغییر میکند این یکی از دلایلی است که وقتی ما می خواهیم ببینیم که آیا تب داریم یا نه دستمان را روی آن میگذاریم.
آیا میدانستی که اگر روند شیوع سرطان درهمین حد بماند حدود سی و پنج درصد احتمال دارد که شمادر طول زندگی تان به یکی از انواع سرطان مبتلا شوید.
آیا میدانستی اگر تمام رگهای خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا ۹۷۰۰۰ کیلومتر می شود
آیا میدانستی که روباهها همه چیز را خاکستری میبینند.
آیا میدانستی که اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند.
آیا میدانستی که زرافه ایستاده وضع حمل می‌کند و نوزادش از فاصله ۱۸۰ سانتی متری به زمین میافتد.
آیا میدانستی که ۱۳۰۰ کره زمین در سیاره مشتری جای می گیرد.
آیا میدانستی رود دجله به خلیج فارس میریزد.
آیا میدانستی که ۸۵% گیاهان در اقیانوسها رشد میکنند.
آیا میدانستی که اولین تمبر جهان در سال ۱۸۴۰ در انگلستان به چاپ رسید
آیا میدانستی که سریعترین پرنده شاهین است و میتواند با سرعت ۲۰۰ کیلومتر در ساعت پرواز کند
آیا میدانستی که اولین اتومبیل را مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران کرد
آیا میدانستی که قدرت بینایی جغد ۸۲ برابر قدرت دید انسان است
آیا میدانستی که در شیلی منطقه ی صحرایی وجود دارد که هزاران سال است در آن باران نباریده است
آیا میدانستی هر ۵۰ ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشود
آیا میدانستی که وزن اسکلت انسان بالغ سیزده تا پانزده کیلوگرم است
آیا میدانستی که خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می‌ایستد حدود سه متر است
آیا میدانستی ایرانیان در ۲۵۰۰ سال پیش در تخت جمشید دارای صفحات پخش موسیقی بوده اند .
آیا میدانستی که قویترین نیروهای دنیا بترتیب عبارتند از : نیروی هسته ای ، الکترو مغناطیس و نیروی جاذبه.
آیا میدانستی که نادرشاه افشار تا بیست و پنج سالگی با مادرش برده و اسیر ازبکان بوده است .
آیا میدانستی که ۱،۲۶۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ لیتر آب بروی کره زمین وجود دارد که این مقدار در چرخه آب در گردش است
آیا میدانستی که موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا میکنند ،که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند.
آیا میدانستی که سیاره اورانوس پانزده قمر « ماه » دارد
آیا میدانستی که زمین از حیث بزرگی پنجمین و از حیث فاصله با خورشید ، سومین سیاره منظومه شمسی است
آیا میدانستی که کنگوکینشاسا همان کشور زئیر میباشد
آیا میدانستی که نظریه دهکده جهانی مارشال مک لوهان توسط ارد بزرگ در نظریه کهکشان اندیشه رد شده است
آیا میدانستی که رودی در کامبوج شش ماه سال ازشمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد
آیا میدانستی که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست
آیا میدانستی که سریع ترین عضله بدن انسان زبان است
آیا میدانستی که شبکه چشم ۱۳۵ میلیون سلول احساس دارد که مسوولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد.
آیا میدانستی که بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد.
آیا میدانستی که در برج ایفل دو میلیون و نیم پیچ به کار رفته است.
آیا میدانستی طول رگهای بدن انسان پانصد و شصت هزار کیلومتر است.
آیا میدانستی که زیباترین مجسمه تاریخ ایران مجسمه برنزی نادر شاه افشار است .
آیا میدانستی که هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر پنج سانتیمترعبور کند.
آیا میدانستی که همه نوزادان میگو نر متولد می شوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل می شوند
آیا میدانستی وزن کوه یخی متوسط الحجم بیست میلیون تن است
آیا میدانستی حس بویایی انسان قادر به دریافت وتشخیص ده هزار بوی متفاوت است
آیا میدانستی یک قطره آب دارای یک‌ صد میلیارد اتم است
آیا میدانستی که تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار می میرند
آیا میدانستی که تنها موجودی که میتواند به پشت بخوابد انسان است
آیا میدانستی چشم سالم انسان میتواند ده میلیون رنگ را مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمیز دهد
آیا میدانستی که فیل بالغ در روز بطور متوسط دویست و بیست کیلوگرم غذا و دویست لیتر آب مصرف میکند
آیا میدانستی که اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر اوکوررنگ میشوند
آیا میدانستی کوههای آلپ در سال حدود یک سانتیمتر بلند میشوند
آیا می دانستی که ایرانیان اولین بار نمایش های همگانی (تئاتر) را اجرا نموده اند و همانها گریم و ساخت نقاب را در ۱۵ هزار سال پیش پایه گذارده اند.
آیا میدانستی که خورشید روزانه معادل صد و بیست و شش هزار میلیارد اسب بخارانرژی به زمین می‌فرستد .
آیا میدانستی که گرده گل هرگز فاسد نمی شود و از محدود مواد طبیعی است که تا زمان نا محدودی باقی می ماند
آیا میدانستی که حس بویایی خرس تقریبا صد برابر قوی تر از انسان است
آیا میدانستی که تا قرن پنجم میلادی متوسط عمر مردم اروپا از سی سال فراتر نمی‌رفت
آیا میدانستی مغز فیزیکدان نابغه، آلبرت اینشتین پانزده درصد از حجم مغز انسان عادی بزرگتر بود
آیا میدانستی تنها چیزی که در اسید حل نمی‌شود الماس است و فقط خیلی زیاد آن را از بین می‌برد
آیا میدانستی که هنگام صحبت برای بیا ن هر کلمه هفتاد و دو ماهیچه به کار گرفته می‌شود
آیا میدانستی که اگر تکثیر باکتری تا بیست و چهار ساعت ادامه یابد ، توده دو تنی از یک باکتری بوجود می آید
آیا میدانستی یک میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای می گیرد
آیا میدانستی که خرسها موجوداتی چپ دست هستند
آیا میدانستی که هر یک لیتر بنزین معادل بیســــــــت و سه و نیم تــــــــن گیاهان مدفون شده در قرنها پیش است
آیا میدانستی که آلباتوس که یک نوع مرغ دریایی ست بلندترین بالها را دارد فاصله دو نوک بالهای او تا دو متر میرسد و درضمن آنها می توانند در حال پرواز بخوابند
آیا میدانستی کوه قره قوروم در هند بعد از کوه هیمالیا با تفاضل دویست و سه و هفت متر بلندترین کوه دنیا میباشد
آیا میدانستی هر ساله حدود پانصد شهاب‌سنگ نسبتا" بزرگ به زمین برخورد می‌کند
آیا میدانستی ۱۷ هزار نوع زنبور در جهان شناسایی شده است
آیا میدانستی که بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به ۹۰ کیلو میرسد
آیا میدانستی که لاکپشت در بین جانوران جهان، طولانی ترین عمر را دارد و ممکن است تا۱۵۰سال عمر کند
آیا میدانستی که باز مهاجر، یا عقاب اردکی، تیز پروازترین پرنده است آنها می تواند دقیقه ای چهار تا هشت کیلومتر پرواز کند
آیا میدانستی که مرغ زرین بال کوچکترین پرنده است وزن نوع سرخ گلوی بالغ آن کمتر از وزن یک دو ریالی است
آیا میدانستی که پروانه هرکول استرالیای که فاصله دو نوک بالهای آن در حالت گسترده سی و پنج سانتی متراست، بزرگترین پروانه جهان است
آیا میدانستی نیروی نگهدارنده در پاهای عنکبوت که تعداد آنها هشت عدد می باشد، حتی بر روی یک سطح صاف و صیقلی به اندازه ای است که قادر است وزنی معادل صد و شصت برابر وزن خود را تحمل کند
آیا میدانستی کنه که حشره ای ریز است، میتواند یک سال تمام بدون غذا زنده بماند
آیا می دانستید بیشترین سرعتی که یک جسم می تواند در اثر سقوط آزاد داشته باشد حدود ۱۲۰ مایل در ساعت است و دیگر از این سرعت تجاوز نمی کند، دلیل این امر اصطکاک هوا میباشد
آیا میدانستی که حداکثر سرعت لاک پشت های غول پیکر چهار و نیم متر در دقیقه است که خرگوش این فاصله را در کمتر از نیم ثانیه می پیماید
آیا میدانستی که مساحت سطح کره زمین ۵۱۵ میلیون کیلومتر مربع است دبا مقایسه با مساحت وسعت ایران میتوان نتیجه گرفت که ایران ۳۲/۰ ٪ از سطح زمین را تشکیل میدهد
آیا میدانستی پل خواجو در زمان سلاطین صفویه در اصفهان ساخته شده است
آیا میدانستی گوش و بینی در تمام طول عمر انسان در حال رشد میباشد و بزرگتر میشود
آیا میدانستی نام پایتخت قرقیزستان بیشکک است و مساحت آن از استان کرمان کمتر است
آیا میدانستی بیش از صد میلیــــــــارد کهکشان تا به اکنون در جهان شناسایی شده اند
آیا میدانستی که اسب ماده سی دندان و اسب نر سی و شش دندان دارد
آیا میدانستی که آب دریا بهترین ماسک زیبای پوست است، البته بخاطر منیزیم و املاح معدنی موجود در آب دریا میباشد
آیا میدانستی که بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب میباشد
آیا میدانستی کشور بلغارستان از نصف استان کرمان هم کوچکتر است
آیا میدانستی اندونزی چهارمین کشور پر جمعیت دنیا بعد از چین و هند و آمریکا می باشد
آیا میدانستی که بزرگترین سوسمارهای جهان رودخانه سرباز در سیستان و بلوچستان ایران است .
آیا میدانستی ایرانیان ۳ هزار سال پیش با پیل های الکتریکی بزرگ خانه های خود را روشن می کردند .
آیا میدانستی که ایرانها روزانه بطور متوسط حتی نصف استکان هم شیر نــــــمیخورند
آیا میدانستی که شواهد نشان داده است که انسان از هفتاد هزار سال پیش لباس بر تن می کرده است .
آیا میدانستی که انسانهای امروزی بطور متوسط شش سال از عمرش را تلویزیون نگاه می کند و شش سالش را هم صرف غذا خوردن میکنیم و یک سومش را هم میخوابد
آیا میدانستی که قدیمی ترین شاهنامه در فلورانس زیر نظر پرفسور "پیر مونته سه "نگهداری می شود .
آیا میدانستی که دود سیگار موجود در محیط بیشتر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندانهای کودکان نقش دارد .
آیا میدانستی که پروانه ها، چشم های مرکب دارند که تعداد آنها گاهی به هجده هزار می رسد .
آیا میدانستی که بی رحم ترین حشره دنیــا حشره دعا خوان ماده است.هنگامی که حشـــره ماده از همسرش باردار می شود، به آن نیش می زند و همسر نیمه جان پس از جفتگیری غذای لذیـذی برای حشــــــــره ماده می شود
آیا میدانستی که ما حتی در روزهای ابری هم در معرض اشعه بنفش خورشید می باشیم ، بین هفتاد تا هشتاد درصد از این نور میتواند به راحتی از ابرها ردّ شوند.
آیا میدانستی که بلندترین بادگیر جهان در یزد به ارتفاع ۳۴ متر قرار دارد .
آیا میدانستی که یک نوع پشه وجود دارد که در ثاتیه هزار بار بال میزند.
آیا میدانستی که نمک از پنج هزار سال پیش در سفره ما انسانها بوده است.
آیا میدانستی که اصلیت ارد بزرگ از شهرستان شیروان در خراسان شمالی است .
آیا میدانستی زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند
آیا میدانستی خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که می‌توانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند
آیا میدانستی که اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه می شود و در این صورت یک چهارم خشکیهای کره زمین زیر آب میرود.
آیا میدانستی که کبد یا جگر تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میکند
آیا میدانستی که میزان انرژی که خورشید در یک ثانیه تولید میکند ، برای تولید برق مورد نیاز تمام کشورهای جهان به مدت یک میلیون سال کافی است.
آیا میدانستی که در نقوش دیوار نگارهای همدان متعلق به دوازده هزار سال پیش صلیب شکسته نازیها دیده می شود.
آیا میدانستی هر عنکبوت تار ویژه خود را دارد و هیچگاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند
آیا میدانستی که اگر در یک سال هیچ یک از نسلهای یک جفت مگس نر و ماده از بین نروند ، حجم مگسهای متولد شده با حجم کره زمین برابر می شود .
آیا میدانستی که زهر مار کبری بیشتر بر روی مراکز تنفسی اثر کرده و باعث خفگی صید می‌شود .
آیا میدانستی که شاهنامه فردوسی ۷۵۰۰۰ بیت دارد .
آیا میدانستی که جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم میتواند ببیند.
آیا میدانستی که گربه و سگ هر کدام پنج گروه خونی دارند و انسان چهار گروه.



behnam5555 05-29-2011 09:08 PM


و چشمانت با من گفتند که فردا روز ديگريست

ميان خورشيدهاي هميشه ،
زيبايي تو ، لنگري ست ؛
خورشيدي که
از سپيده دم همه ستارگان ،
بي نيازم مي کند.
نگاهت ،
شکست ستم گري ست ؛
نگاهي که عرياني روح مرا ،
از مهر ،
جامه اي کرد ؛
بدان سان که کنونم ،
شب بي روزن هرگز ،
چنان نمايد که کنايتي طنز آلود بوده است ؛
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز ديگري ست .
آنک چشماني که خميرمايه مهر است
وينک مهر تو :
نبردافزاري ،
تا با تقدير خويش پنجه در پنجه کنم .
آفتاب را در فراسوهاي افق پنداشته بودم ،
به جز عزيمت نابه هنگامم گريزي نبود ،
چنين انگاشته بودم.
آيدا فسخ عزيمت جاودانه بود.
ميان آفتاب هاي هميشه
زيبايي تو
لنگري ست.
نگاهت
شکست ستم گري ست.
و چشمانت
با من گفتند
که فردا
روز ديگري ست.


(شبانه - آيدا در آينه . شعر احمد شاملو)


behnam5555 05-29-2011 09:12 PM


صد کتابی که پیش از مرگ حتما باید خواند :
  1. شاهنامه - فردوسی
  2. خسرو و شیروین - نظامی گنجوی
  3. کلیات سعدی شیرازی - سعدی
  4. ربه‌کا - دافنه دو موریه
  5. امثال و حکم - دهخدا
  6. مرد سرنوشت - جورج برنارد شاو
  7. مجموعه اشعار - سیمین بهبهانی
  8. طعم گس خرمالو - زویا پیرزاد
  9. محاکمه - فرانتس کافکا
  10. سرخ - بنیاد جهانی ارد بزرگ
  11. بابا گوریو - اونوره دو بالزاک
  12. زارا عشق چوپان - پرویز قاضی سعید
  13. خانه ارواح - ایزابل آلنده
  14. میهن پرست - صادق هدایت
  15. پاییز پدرسالار - گابریل گارسیا مارکز
  16. سیمای زنی در میان جمع - هاینریش بول
  17. سووشون - سیمین دانشور
  18. مرشد و مارگاریتا - میخائیل بولگاکف
  19. زمستان - مهدی اخوان ثالث
  20. دکتر ژیواگو - بوریس پاسترناک
  21. امیرارسلان نامدار - میرزامحمئ علی نقیب الممالک
  22. چنین گفت زرتشت - فریدریش نیچه
  23. دالان بهشت - نازی صفوی
  24. ارباب حلقه‌ها - جی. آر. آر. تالکین
  25. آخرین وسوسه مسیح - نیکوس کازانتزاکیس
  26. پیامبر - جبران خلیل جبران
  27. سلام بر غم - فرانسواز ساگان
  28. مرد پیر و دریا - ارنست همینگوی
  29. هشت کتاب سهراب سپهری
  30. طاعون - آلبر کامو
  31. جان کلام - گراهام گرین
  32. دن کیشوت - سر وانتس
  33. لبه تیغ - ویلیام سامرست موام
  34. کلیدر - محمود دولت آبادی
  35. بیگانه - آلبر کامو
  36. خوشه‌های خشم - جان استاین‌بک
  37. اورازان - جلال آل احمد
  38. زنگها برای که به صدا در می‌آیند - ارنست همینگوی
  39. تاوان عشق - فهیمه رحیمی
  40. زنان کوچک - لوئییز می آلکوت
  41. داش آکل - صادق هدایت
  42. چشمهایش - بزرگ علوی
  43. بر باد رفته - مارگارت میچل
  44. دیوان حافظ - حافظ
  45. وداع با اسلحه - ارنست همینگوی
  46. گرگ بیابان - هرمان هسه
  47. دلاور زند - نصرت ناظمی
  48. در جستجوی زمان از دست رفته - مارسل پروست
  49. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم - زویا پیرزاد
  50. قصر - فرانتس کافکا
  51. قصه های مجید - هوشنگ مرادی کرمانی
  52. سیذارتا - هرمان هسه
  53. پایبندیهای انسانی - ویلیام سامرست موام
  54. روزالده - هرمان هسه
  55. پاشنه آهنین - جک لندن
  56. مادر - ماکسیم گورکی
  57. مامور سری - جوزف کنراد
  58. سفرهای گالیور - جوناتان سویفت
  59. شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی
  60. رابینسون کروزوئه - دانیل دفو
  61. نبرد من - آدلف هیتلر
  62. ماشین زمان - هربرت جورج ولز
  63. تس - تامس هاردی
  64. تصویر دوریان گری - اسکار وایلد
  65. ژرمینال - امیل زولا
  66. ماجراهای هاکلبری فین - مارک تواین
  67. گرداب سکندر - رضا رهگذر
  68. جزیره گنج - رابرت لوئی استیونسون
  69. رباعیات خیام - محمدعلی فروغی
  70. هفت پیکر - نظامی گنجوی
  71. بازگشت بومی - تامس هاردی
  72. ثریا در اغما - اسماعیل فصیح
  73. شب سراب - ناهید . الف پژواک
  74. دور دنیا در هشتاد روز - ژول ورن
  75. همسایه ها - احمد محمود
  76. جنگ و صلح - لئون تولستوی
  77. تربیت احساسات - گوستاو فلوبر
  78. موش و گربه - عبید زاکانی
  79. آواز پر جبرئیل - شیخ شهاب الدین سهروردی
  80. آلیس در سرزمین عجایب - لوئیس کارول
  81. بینوایان - ویکتور هوگو
  82. پدران و پسران - تورگنیف
  83. گلی در شوره زار - نسرین ثامنی
  84. مادام بواری - گوستاو فلوبر
  85. هزار و یکشب - عبداللطیف تسوجی تبریزی
  86. کلبه عمو توم - هریت بیچر استو
  87. موبی‌دیک - هرمان ملویل
  88. دیوید کاپرفیلد - چارلز دیکنز
  89. بلندیهای بادگیر - امیلی برونته
  90. خواجه تاجدار - ژان گور فرانسوی
  91. کنت مونت کریستو - الکساندر دوما
  92. اولیور تویست - چارلز دیکنز
  93. دایی جان ناپلئون - ایرج پزشکزاد
  94. گوژپشت نوتردام - ویکتور هوگو
  95. سرخ و سیاه - استاندال
  96. وسوسه - جین اوستین
  97. شازده احتجاب -هوشنگ گلشیری
  98. اعترافات - ژان ژاک روسو
  99. برادرزاده رامو - دنیس دیدرو
  100. سرگذشت تام جونز: کودک سر راهی - هنری فیلدینگ

behnam5555 05-29-2011 09:14 PM


گنجینه ای در خراسان


http://static.panoramio.com/photos/original/5443472.jpg


یکی از شلوغ ترین موزه های ایران که در تمام سال مملو از بازدیدکنندگان مشتاق از سراسر جهان است باغ موزه نادرشاه افشار است .
موزه زیبای نادری در ساختمان اصلی بنای یادبود آرامگاه نادرشاه افشار در دو تالار به منظور معرفی آثار تاریخی این دوره شکل گرفته است .
دوره نادری از نظر اهمیت یکی از باشکوهترین دوره های ایران میباشد که نادر شاه به اسم ایران و ایرانی افتخار داد .
( نادر شاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود . ارد بزرگ )
بازدیدکنندگان این موزه احساس غرور ملی عجیبی می کنند این بنا به همت انجمن آثارملی در سال 1342 خورشیدی توسط مهندس هوشنگ سبحون طراحی و ساخته شده است چشم‌انداز خارجی بنا تندیس نادرشاه سوار بر اسب به بهمراه تنی چند از سربازانش بر فراز یک حجم سنگی مرتفع توسط مجسمه ساز شهیر ایرنی زنده یاد استاد ابوالحسن صدیقی ساخته شده است. تالار شماره 1 : این تالار به انواع سلاسح‌های دوره افشاریه، تابسلوهای نقاشی از نادر و صحنه های جنگ،‌وسایل سوارکاری مانند زین سو برگ اسب از دوره افشاریه تا قاجاریه، چند نسخه خطی ساز جمله تاریخ هانگشای نادری و دو شمشیر متعلق به نادر اختصاص دارد که روی یکی کلمه السلطان نادر حک شده و روی دیگر این بیت شعر طلاکوب شده است:
شاه شاهان نادر صاحب قران هست سلطان پسر سلاطین جهان



این شمشیر در دشت مغان به سال 1148 هجری در روز تاجگذاری نادر از طرفس ملت ایران به وی هدیه شده است تالار شماره 2 : این تالار در سال 1373 به مجموعه اضافه شد و در آن انواع سکه ظروف و دیگر اشیای اهدایی از دوره صفویه تا معاصر به نمایش درآمده است.
این موزه بسیار زیبا به یادمان می آورد که در سرزمین ایران بزرگمردان نامشان جاودانه و باشکوه خواهد بود و با سخن زیبای از نادر شاه افشار این مطلب را خاتمه می دهم که : خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود .


behnam5555 05-29-2011 09:22 PM

خواجه عبدالله انصاری

ابو اسماعیل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاری هروی غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در کهندز هرات از مادری که اهل بلخ بود تولد یافت. خانواده‏اش نسب به ابوایوب خالد بن یزید انصاری (وفات: 5 هـ.ق) صحابی معروف می‏رسانید. این ابوایوب همان کسی است که رسو ل اکرم (ص) هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه‏آش فرود آمد و به همین مناسبت میزبان خوشبخت را صاحب رحل خواندند.

عبدالله که فرزند محبوب خانواده بود، از همان سالهای کودکی از استادان فن، علم حدیث و تفسیر آموخت. از جمله استادانش یحیی بن عمار شیبانی را نام برده‏اند که از شیراز به هرات آمده و به تعلیم و تدریس مشغول بود و سعی داشت که سنت عرفا را با شریعت تطبیق دهد و این راه و روش در مشرب شاگردش نیز اثری پایدار به جا گذاشت. بنا بر مشهور در همان سنین، به یمن حافظه قوی جلب نظر کرد و در کسب مقدمات و حفظ قرآن و اشعار عربی امتیازی یافت.


هر چند استادانش شافعی مذهب بودند دیری نگذشت که مذهب حنبلی اختیار کرد. به سال 417 هـ.ق در 21 سالگی برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. در سال 423 هـ.ق عازم سفر حج شد و بر سر راه مکه در بغداد توقف کرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادی (وفات: 439 هـ .ق) را درک کند. در بازگشت از سفر حج به زیارت ابوالحسن خرقانی (وفات: 425 هـ.ق) صوفی نامور نایل شد. این ملاقات در وی سخت مؤثر افتاد و ذوق عرفانی او را که به برکت تلقین پدر در وجودش جوانه زده بود به بار آورد. از دیگر مشایخ صوفیه عصر خود مانند شیخ ابوسعید ابوخیر نیز درک فیض کرد.


سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در آنجا مقیم شد و تعلیم مریدان مشغول گردید. در روزگاری که امام الحرمین، فقیه شافعی مشهور، در نظامیه نیشابور فقه شافعی و کلام اشعری درس می‏داد با علم کلام مخالفت ورزید و درذم آن، کتاب نوشت. به همین سبب چند بار تهدید به قتل شد و حتی به فرمان خواجه نظام الملک از آن شهر تبعید گردید. وزیر پرکفایت سلجوقیان هرچند به پاس تقوا و دانش پیرهرات، حفظ حرمت وی می‏کرد و او را از تعرض معاندان مصون می‏داشت، اجازه نمی‏داد بر اثر وجود وی در شهر آتش فتنه برانگیخته شود.


خواجه عبدالله که شیخ الاسلام لقب گرفته و مریدان بسیاری در هرات به هم زده بود در پایان عمر نابینا گردید. وی صبح روز جمعه 22 ذی الحجه سال 481 هـ.ق به سن 85 سالگی در گذشت و در گازرگاه (ده کیلومتری هرات) به خاک سپرده شد. آرامگاهش در همان محل برجاست.



مشرب فکری

در قرن چهارم و پنجم هجری، خراسان کانون علم و تصوف اسلامی بود و شیوخ صوفی از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهای پررونق آن روی می‏آوردند و از کتابخانه‏های مهم آنها که از کتابهای علمی و عرفانی پر بود استفاده می‏کردند. در این مکتب، صوفیان بزرگی چون ابونصر سراج (وفات: 378 هـ.ق) نویسنده کتاب اللمع فی التصوف، ابوبکر محمد کلاباذی (وفات:380 هـ.ق) صاحب کتاب التعرف، ابوعبدالرحمن سلمی (325 ـ 412 هـ.ق) مؤلف طبقات الصوفیه، و امام ابوالقاسم قشیری (376 ـ465 هـ.ق) مؤلف رساله القشریه درخشنده بودند و هر یک به سهم خود گنجینه عرفان اسلامی را غنی تر ساخته بودند. اساس مکتب تصوف خراسان که شهر پررونق و جو علمی نیشابور کانون مهم آن شده بود، جمع شریعت و طریقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود؛ حتی ابونصرسراج و شاگردش سلمی و شاگرد او قشیری مدرسه‏های خاصی به همین منظور در آن شهر بنیاد نهاده بودند. این مکتب به ویژه بر نقل اقوال مشایخ تکیه داشت. خواجه عبدالله انصاری در همین مکتب پرورش یافته و به مبادی و اصول آن وفادار مانده بود.


خدمت مهم پیرهرات به مکتب عرفانی خراسان این شد که منازل طریقت و مقامات سلوک عرفانی را مدون ساخت و در درجه بندی مقامات ترتیب تازه‏ای آورد و در این ترتیب بر کیفیات باطنی و اشراقی انحصار نکرد بلکه اخلاق و آداب زندگی متعارف را نیز دخالت داد تا هر فرد صوفی، در عین حفظ پیوند با زندگی، سیر معنوی داشته باشد و طریقت را با شریعت همراه سازد.

خواجه عبدالله انصاری در اثر ذکاوت و استعداد خود در کمترین زمان بسیاری از علوم دینی و ادبی را فرا گرفت و مطالعات بسیار عمیقی داشت و همین بود که وی به نام یک عالم و عارف آگاه شهرت یافت و علاقمندان بسیاری از گوشه و کنار به دورش گرد آمده و از محضرش کسب فیض و استفاده معنوی می‌کردند.

خواجه در چهار سالگی به مکتب رفت. در نه سالگی خوب شعر می‌گفت و احادیث بسیاری از محدثین فرا گرفت.

اگر چه اساتید خواجه شافعی مذهب بودند اما پس از مدتی مذهب حنبلی را اختیار کرد و در سال 417 در بیست و یک سالگی برای تکمیل معارف و تحصیل مراتب راهی نیشابور شد.
خواجه عبدالله در تالیف احادیث حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم رنج و سختی زیادی کشید، تا جایی که خود می‌گوید:

آنچه من کشیده‌ام در طلب حدیث مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وسلم هرگز کسی نکشیده باشد. باری در نیشابور زیاد باران می‌آمد ومن در حالت رکوع می‌رفتم و جزوه‌های حدیث به شکم باز نهاده بودم تا تر نشود.

خواجه عبدالله انصاری حتی لحظه‌ای از عمر گرانقدر خود را در بطالت و بیهودگی تلف نکرد، تا جایی که از طلوع سپیده دم تا پاسی از نیمه شب، یا وقت خود را به قرائت آیات کلام الله مجید وتأمل درآن سپری می‌کرد و یا در کنار عالمان به موعظه‌ها و گفته‌های آنان گوش می‌داد؛ او می‌گوید: همه روز بنوشتمی و روزگار خود بخش کرده بودم، چنانکه مرا هیچ فراغت نبودی‌. بامداد پگاه به مقرن شدمی به قرآن خواندن، چون باز آمدمی، به درس مشغول شدمی، به شب در چراغ حدیث می‌نوشتمی و فراغت نان خوردن نبودن، مادر من نان لقمه کرده بودی و دردهان من می‌نهادی. درمیان نوشتن، حق سبحانه و تعالی مرا حفظی داده بود که هرچه زیر قلم من می‌گذشتی، مرا حفظ شدی.

درسال 323 به قصد زیارت بیت‌الله الحرام از درس و بحث فاصله گرفت، و در بازگشت از سفر خانه خدا به دیدار ابوالحسن خرقانی شتافت و بدین رو بزرگترین واقعه زندگی‌اش رقم خورد و از آن پس امیال معرفت در نهادش شکوفا شد و بیشتر از گذشته در وادی عرفان قدم نهاد.
خواجه عبدالله انصاری نه تنها یک مفسّر، محدث، عالم و عارف بزرگ بود، بلکه شاعر و نویسنده توانایی بود. نویسندگی را از دوره خورد سالی آغاز کرده و بر مبنای یک روایت درسن نه سالگی به نقل و نوشتن احادیث پرداخت که به یاری حافظه قوی خود هزاران حدیث، اشعار فارسی و عربی را حفظ داشت.

قناعت و درویشی خواجه عیب است بزرگ برکشیدن خود را از جمله خلق برگزیدن خود را
از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس و ندیدن خود را خواجه عبدالله درباره شیوه زندگی صوفیانه خود می‌گوید:

من بسیار به جامه عاریتی مجلس کرده‌ام و بسیار به گیاه خوردن، آن وقت یاران داشتم و دوستان و شاگردان، همه توانگر بودند هرچه می‌خواستمی بدادندی اما من نخواستمی، من به زمستان جبه نداشتم، و سرمای عظیم بود و درهمه خانه من بوریا یک بود، چندان که بروی بخفتمی، و نمد پاره‌ای که برخود پوشیدم، اگر پای بپوشیدمی سربرهنه شدی. و اگر سر را بپوشیدی پای برهنه شدی، و خشتی که زیر سرنهادمی و سیخی که جامه برآن کردمی و بیاویختمی.
این زندگی صوفیانه خواجه خارج از رنج بردن برای تعلیم گرفتن که ثوابی گران است اما در دید اهل اندیشه و عمل چندان مقبول نظر نیست همانگونه که جاودانه کلام ( ارد بزرگ ) می گوید : سرزمینی که جوانانش دارای افکاری صوفیانه هستند ، بزودی بردگی را نیز تجربه می کنند .
پس پذیرفتن رنج ، گردیدن در آمال بوداست که رنج را عین این هستی می داند همه چیز در رنج برایش خلاصه می شود و رها شدن از قیود جهان راه گریز از دردها . تفاوت نگاه خواجه و ارد بزرگ ریشه در جهان بینی آنها دارد یکی خرد را در گذشتن از قیود زندگی این جهانی می داند و دیگری آن را مایه کمال و تعالی بشری می داند . خواجه عبدالله انصاری به نیالودن در زندگی این جهانی معتقد است و ارد بزرگ مشوق رشد علمی و رسیدن به درجات بالاتر دانش برای نابودی هر درد بشریست . یکی شادی را تنها مختص جهان دیگر و دیگری شادی را در گروی تکامل دانش و بینش علمی می داند .

آثار بجای مانده از خواجه عبدالله انصاری


از خواجه عبدالله اثار زیادی به جا مانده است که اغلب آنها نثر مسجع می‌باشد و او هم شعر می‌سروده ولی بیشتر شهرتش به سبب رساله‌های متعدد اوست.

آثار او عبارتند از:



1- ترجمه طبقات صوفیه

2- تفسیرکشف الاسرار

3- رساله مناجات نامه

4- زاد العارفین

5- کنز السالکین

6- قلندرنامه
7- هفت حصار

8- رساله دل و جان

9- الهی نامه.

10- محبت نامه


نمونه‌ای از نثر مسجع خواجه در مناجات نامه:

الهی به حرمت آن نام که تو خوانی و به آن صفت که تو چنانی، دریاب که می‌توانی.
الهی عمر خود به باد کردم و برتن خود بیداد کردم، گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم.
الهی دردلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان‌های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشت‌های ما جز باران رحمت خود مبار، به لطف ما را دست گیر و کرم پای دار.
الهی حجاب‌ها از راه بردار و ما را به ما مگذار.

نمونه‌ای از تفسیر عرفانی و ادبی خواجه:

قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شی قدیر.

بزرگ است و بزرگوار، خداوند کردگار، مهربان وفادار، بارخدای همه بارخدایان، پادشاه همه پادشاهان، نوازنده بندگان، راهنمای ایشان، دانست که ایشان به سزای ثناء او نرسند و حق او نشناسند و قدر بزرگی او ندانند، پس به مهربانی و کرم خود ایشان را گرامی داشت و بنواخت و گفت: ای بندگان، مرا همان گوئید که من خود را گفتم و گوئید: مالک الملک، ای پادشاه بر پادشاهان، ای آفریننده جهان، ای یگانه یکتا از ازل تا جاودان، ای یگانه و یکتا در نام و نشان، ای سازنده کارسازندگان... یکی را برکشی و بنوازی، یکی را بکُشی و بیندازی، یکی را به انس خود آرام دهی و او را غم عشق خود سرمایه دهی، که بی‌غم عشق تو آسایش دل و آرام جان نبود.
تا جان دارم غم تو را غم خوارم بی‌جان غم عشق تو به کس نسپارم

نکته‌ای از پندها و اندرزهای خواجه:

آنانکه اهل هدایتند، دارای چراغ معرفتند، محرم اسرار حضرت عزتند، هرحجابی در راه افتد می‌بُرند، و هوای نفس را به ریاضت از خود دورکنند، بهترین کارها شناختن حق تعالی است که اول و آخرهمه چیزها است، اگرهمه ندهند او بدهد، وچون دهد کس نتواند که بستاند، و چون او ندهد کس نتواند که دهد، او را نگاهدار تا تو را نگهدارد، عمر را در پرستش او خرج کن که حساب خرج را خواهد خواست.

خداوند دلیل راه علم است و چراغ راه عقل و نماینده راه راست. بدانکه اگر بر هوا پری مگسی باشی و اگر بر آب روی، خسی باشی، سعی کن تا کس باشی.



وفات خواجه انصاری:


این عارف و صوفی درسال 481 هـ ق فوت نموده و در "گازرگاه" شهر هرات به خاک سپرده شد و اکنون آرامگاه او زیارتگاه سوختگان وادی معرفت الهی می‌باشد .


behnam5555 05-29-2011 09:25 PM

راستی و صداقت

روزی از روزها، پادشاهی سالخورده که دو پسرش را در جنگ با دشمنان از دست داده بود، تصمیم گرفت برای خود جانشینی انتخاب کند. پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد و به هر کدام دانه ی گیاهی داد و از آنها خواست، دانه را در یک گلدان بکارند تا دانه رشد کند و گیاه رشد کرده را در روز معینی نزد او بیاورند. پینک یکی از آن جوان ها بود و تصمیم داشت....


تمام تلاش خود را برای پادشاه شدن بکار گیرد، بنابراین با تمام جدیت تلاش کرد تا دانه را پرورش دهد ولی موفق نشد. به این فکر افتاد که دانه را در آب و هوای دیگری پرورش دهد، به همین دلیل به کوهستان رفت و خاک آنجا را هم آزمایش کرد ولی موفق نشد. پینک حتی با کشاورزان دهکده های اطراف شهر مشورت کرد ولی همه این کارها بی فایده بود و نتوانست گیاه را پرورش دهد. بالاخره روز موعود فرا رسید. همه جوان ها در قصر پادشاه جمع شده و گیاه کوچک خودشان را در گلدان برای پادشاه آورده بودند. پادشاه به همه گلدان ها نگاه کرد. وقتی نوبت به پینک رسید، پادشاه از او پرسید: پس گیاه تو کو؟ پینک ماجرا را برای پادشاه تعریف کرد... در این هنگام پادشاه دست پینک را بالا برد و او را جانشین خود اعلام کرد! همه جوانان به این انتخاب پادشاه اعتراض کردند. پادشاه روی تخت نشست و گفت: این جوان درستکارترین جوان شهر است. من قبلاً همه دانه ها را در آب جوشانده بودم، بنابراین هیچ یک از دانه ها نمی بایست رشد می کردند. پادشاه ادامه داد: مردم به پادشاهی نیاز دارند که در عین راستگویی و درستکاری با آنها صادق باشد، نه آن پادشاهی که برای رسیدن به قدرت و حفظ آن دست به هر عمل ریا کارانه ای بزند ارد بزرگ در رابطه با راستی میگوید:هیچ گاه از راستی و درستی خویش آزرده مباش چون همیشه در انتهای هر داستان تو برنده ایی ! .





behnam5555 05-29-2011 09:27 PM



کجاست جای رسیدن

_ چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی
_ چه قدر هم تنها!
_ خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی.
_ دچار یعنی
_ عاشق.
_ و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد.
_ چه فکر نازک غمناکی!
_ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.
_ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.
_ نه، وصل ممکن نیست،
همیشه فاصله ای هست.
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله ای هست.
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
_ غرق ابهامند.
_ نه ،
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر،
همیشه عاشق تنهاست.
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست.
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز،
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند.
و او و ثانیه ها بهترین کتاب جهان را
به آب می بخشند.
و خوب می دانند
که هیچ ماهی هرگز
هزار و یک گره رودخانه را نگشود.
و نیمه شب ها، با زورق قدیمی اشراق
در آب های هدایت روانه می گردند
و تا تجلی اعجاب پیش می رانند.
_ هوای حرف تو آدم را
عبور می دهد از کوچه باغ های حکایات
و در عروق چنین لحن
چه خون تازه ی محزونی!

حیاط روشن بود
و باد می آمد
و خون شب جریان داشت در سکوت دو مرد.

« اتاق خلوت پاکی است
برای فکر، چه ابعاد ساده ای دارد!
دلم عجیب گرفته است.
خیال خواب ندارم.»
کنار پنجره رفت
و روی صندلی نرم پارچه ای
نشست:
« هنوز در سفرم.
خیال می کنم
در آبهای جهان قایقی است
و من ‚ مسافر قایق ‚ هزارها سال است
سرود زنده دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه های فصول می خوانم
و پیش می رانم.
مرا سفر به کجا می برد؟
کجا نشان قدم ‚ ناتمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشت های نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟

و در کدام بهار درنگ خواهی کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟
شراب باید خورد
و در جوانی روی یک سایه راه باید رفت،
همین.

کجاست سمت حیات؟
... »


سهراب سپهری . بابل . بهار 1345


behnam5555 05-29-2011 09:31 PM



ژول ورن
Jules Gabriel Verne

ژول ورن (۱۹۰۵-۱۸۲۸) نویسنده نامی و آینده نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. ژول ورن در هشتم فوریه ۱۸۲۸ میلادی در یک خانواده مرفه در جزیره ریدو شهر نانت فرانسه به دنیا آمد.
ژول ورن بنا به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشته حقوق به پایان برد اما ذوق نمایشنامه‌نویسی و رمان‌نویسی او را بر آن داشت که کم‌کم به سوی ادبیات کشیده شود. در ابتدا هرچند موفق نبود، ولی بعد پیشرفت سریعی کرد. «پنج هفته در بالون» او بسیار موفق بود و هواخواهان بسیاری یافت. ناشر آثار او، ژول هتزل برای او دوست و مشاور و همراه بسیار خوبی بود.
از این گذشته، ژول ورن با دقت و نکته بینی به معرفی کشورها می‌پرداخت برای نمونه در بخشی از کتاب فاتح آسمان‌ها به شناساندن ایران نیز می‌پردازد. از کویر لوت و خطه شمال و دریای مازندران سخن به میان می‌آورد و در توصیف آن مکانها از خود مهارت به سزایی نشان می‌دهد.
در آغاز آثار ژول ورن تنها در میان کودکان طرفداران و علاقمندانی داشت تا آن که منتقد و نویسنده‌ای به نام مارسل موره (۱۹۶۹-۱۸۸۷) چندین کتاب و رساله درباره ژول ورن نوشت و او را چنان که بود به دنیا معرفی کرد. مارسل موره در دو کتاب: «ژول ورن بسیار شگفت انگیز» (۱۹۶۰) و «اکتشافات ژول ورن» (۱۹۶۳) ژول ورن را به دنیا شناساند و از آن به بعد دوستداران ادب با نظر جدی تری به ژول ورن می‌نگرند.
ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵ بر اثر بیماری دیابت، در شهر آمیین درگذشت. آثار او همه جا شهرت دارند و به زبانهای مختلفی نیز ترجمه شده‌اند.
ژول ورن خیالات و رویاهایش را به تحریر در آورد کمتر کسی این کار را می کند اما او به رویاهایش باور داشت و این رویا نویسی برایش شهرتی عالم گیر شد به قول ارد بزرگ : رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد .
در ۹ مارس‌ ۱۸۸۶ هنگامی‌ که‌ ژول‌ ورن‌ به‌ خانه‌اش‌ بر می‌گشت‌ برادرزاده‌ ۲۵ ساله‌اش‌، «گستن‌» به‌ طرف‌ او شلیک‌ کرد. گلوله‌ اول‌ به‌ او نخورد اما گلوله‌ دوم‌ به‌ پای‌ چپ‌ او اصابت‌ کرد. گستن‌ سال‌های‌ باقیمانده‌ از عمر خود را در تیمارستان‌ سپری‌ کرد. این‌ خبر به‌ صورت‌ محرمانه‌ نگه‌ داشته‌ شد و در هیچ‌ کدام‌ از روزنامه‌ها انعکاس‌ پیدا نکرد. جراحت‌ ناشی‌ از گلوله‌ با سرعت‌ کمی‌ التیام‌ یافت‌ و باعث‌ شد که‌ ژول‌ ورن‌ تا آخر عمر خود بلنگد. مشخص نشد که‌ گستن‌ چرا دست‌ به‌ این‌ اقدام‌ زد اما به‌ نظر می‌رسد که‌ او دچار مشکلات‌ روانی‌ بوده‌ است‌.
بعد از مرگ‌ هتزل‌ ، ناشر کتاب‌های‌ ژول‌ ورن و مادرش که‌ ژول‌ ورن‌ او را می‌پرستید شروع‌ به‌ نوشتن‌ کتاب‌هایی‌ با مضامین‌ سیاه‌تر و غم‌انگیزتر کرد. در سال‌ ۱۸۸۸ او وارد سیاست‌ شد و به‌ عنوان‌ عضو شورای‌ شهر آمین‌ انتخاب‌ شد و بمدت‌ ۱۵ سال‌ در آنجا به‌ انجام‌ وظیفه‌ پرداخت‌.
بعد از مرگ‌ ژول‌ ورن‌ تنها پسرش‌ میشل‌ مراحل‌ چاپ‌ آخرین‌ داستان‌های‌ او را بر عهده‌ گرفت‌.
در سال‌ ۱۸۶۳ ژول‌ ورن‌ کتابی‌ با عنوان‌ پاریس‌ در قرن‌ بیستم‌ نوشت‌ که‌ درباره‌ مرد جوانی‌ بود که‌ در جهانی‌ پر از آسمانخراش‌های‌ شیشه‌یی‌، قطارهای‌ پرسرعت‌، ماشین‌هایی‌ که‌ با سوخت‌ بنزین‌ حرکت‌ می‌کنند، ماشین‌ حساب‌ها و شبکه‌های‌ ارتباطی‌ جهانی‌ زندگی‌ می‌ کرد با این‌ حال‌ احساس‌ خوشبختی‌ نمی‌کرد. این‌ کتاب‌ پایان‌ غم‌انگیزی‌ داشت‌. هتزل‌ بر این‌ عقیده‌ بود که‌ این‌ کتاب‌ با بدبینی‌ و دیدی‌ منفی‌ نگاشته‌ شده‌ و به‌ شهرت‌ در حال‌ شکوفایی‌ ژول‌ ورن‌ آسیب‌ می‌ رساند و محبوبیت‌ او را خدشه‌دار می‌کند. پس‌ به‌ او پیشنهاد کرد تا ۲۰ سال‌ برای‌ چاپ‌ این‌ کتاب‌ صبر کند. ورن‌ نصیحت‌ هتزل‌ را پذیرفت‌ و متن‌ دست‌نویس‌ کتاب‌ را در جای‌ امنی‌ قرار داد. این‌ متن‌ در سال‌ ۱۹۸۹ توسط‌ «نتیجه‌» ورن‌ پیدا شد و در سال‌ ۱۹۹۴ به‌ چاپ‌ رسید.
● بدشانسی‌های‌ سال‌های‌ پایانی‌ زندگی‌ ژول‌ ورن‌
مدت‌ کوتاهی‌ پس‌ از واقعه‌ تیراندازی‌ به‌ ورن‌ او دوست‌ همیشگی‌اش‌ هتزل‌ را از دست‌ داد. اگرچه‌ چاپ‌ آثار او بعد از مرگ‌ هتزل‌ توسط‌ پسر هتزل‌، ژول‌، انجام‌ می‌گرفت‌ اما ورن‌ یک‌ محرم‌ راز و معتمد خود را از دست‌ داده‌ بود. میشل‌ فرزند ورن‌ در نامه‌یی‌ به‌ ژول‌ فرزند هتزل‌ نوشت‌ هیچ‌ وقت‌ پدرم‌ را به‌ اندازه‌ زمانی‌ که‌ خبر مرگ‌ هتزل‌ را به‌ او دادند غمگین‌ ندیده‌ بودم‌.
شاید تنها اتفاق‌ مثبت‌ در این‌ دوره‌ سخت‌ برای‌ ژول‌ ورن‌ نزدیک‌ شدن‌ او با پسرش‌ از نظر عاطفی‌ بود. میشل‌ تا آن‌ زمان‌ فردی‌ سرکش‌ بود و حتی‌ در سن‌ ۱۶ سالگی‌اش‌ توسط‌ پدرش‌ به‌ سفر دریایی‌ ۱۸ ماهه‌یی‌ به‌ دور دنیا فرستاده‌ شد. پدرش‌ گمان‌ می‌کرد که‌ زندگی‌ سخت‌ روی‌ دریا مسئولیت‌پذیری‌ را به‌ او خواهد آموخت‌ اما این‌گونه‌ نشد. ولی‌ بیماری‌ پدرش‌ و نزدیک‌ شدن‌ ورن‌ به‌ سال‌های‌ پایانی‌ زندگی‌اش‌ باعث‌ شد تا میشل‌ بطور جدی‌تری‌ با زندگی‌ روبرو شود. در سال‌های‌ بعدی‌ ژول‌ ورن‌ کتاب‌هایی‌ در مورد استفاده‌ غلط‌ از تکنولوژی‌ و تاثیر آن‌ بر زندگی‌ انسان‌ها نوشت‌. در کتاب‌ جزیره‌ پراپلر او به‌ اظهار تاسف‌ درباره‌ نابودی‌ فرهنگ‌ محلی‌ ساکنان‌ جزایر پلی‌تری‌ پرداخته‌ است‌. در کتاب‌ ابوالهول‌ یخی‌ او خودکشی‌ دسته‌ جمعی‌ نهنگ‌ها را پیش‌بینی‌ می‌کند، چیزی‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ کشف‌ نشده‌ بود. در کتاب‌ «سرنوشت‌ بگام‌» درباره‌ این‌ موضوع‌ که‌ اگر تکنولوژی‌ و علم‌ به‌ دست‌ افراد شرور بیفتد چقدر می‌تواند خطر آفرین‌ باشد، هشدار می‌دهد. برخی‌ از کتاب‌های‌ او که‌ در زمان‌ مرگش‌ هنوز به‌ چاپ‌ نرسیده‌ بود یا ناتمام‌ بود بعد از آن‌ به‌ چاپ‌ رسید و کتاب‌های‌ ناتمامش‌ توسط‌ پسرش‌ میشل‌ ویراستاری‌ و تکمیل‌ شد.او بیش‌ از ۸۰ کتاب‌ و صدها شخصیت‌ فراموش‌ نشدنی‌ خلق‌ کرد.
میراث‌ ژول‌ ورن‌ تنها کتاب‌هایش‌ نیست‌ بلکه‌ خوانندگانش‌ نیز هست‌. یکی‌ از نویسندگان‌ کتاب‌های‌ علمی‌ تخیلی‌ با نام‌ «ری‌ بردبری‌» گفته‌ است‌: همه‌ ما به‌ گونه‌یی‌ جزو فرزندان‌ ژول‌ ورن‌ هستیم‌. «ویلیام‌ بیب‌» یکی‌ از اولین‌ مردانی‌ که‌ به‌ اعماق‌ دریا سفر کرده‌ است‌ با خواندن‌ کتاب‌ «بیست‌ هزار فرسنگ‌ زیر دریا» به‌ اقیانوس‌شناسی‌ علاقه‌مند شده‌ است‌. «رابرت‌ گودارد» پدر موشک‌شناسی علم‌ ساختن‌ و هدایت‌ موشک در کودکی‌ یکی‌ از پرطرفدارترین‌ خوانندگان‌ آثار ژول‌ ورن‌ بوده‌ است‌.
قوه‌ تخیل‌ ژول‌ ورن‌ که‌ در کتاب‌هایش‌ جلوه‌گری‌ می‌کند و تئاترها و فیلم‌هایی‌ که‌ از روی‌ آن‌ کتاب‌ها نوشته‌ شده‌ امروز که‌ حدود ۱۰۰ سال‌ از مرگش‌ می‌گذرد همچنان‌ انسان‌ را سرگرم‌ می‌کند و تحت‌ تاثیر قرار می‌دهد و به‌ نظر می‌رسد برای‌ سال‌های‌ زیادی‌ در آینده‌ همچنان‌ این‌ امر ادامه‌ یابد.
● پیتر هتزل‌ و ژول‌ ورن‌
تاثیر پیترهتزل‌ بر روی‌ نوشته‌ها و کتاب‌های‌ ژول‌ ورن‌ بسیار قابل‌ توجه‌ بود. ژول‌ که‌ از یافتن‌ شخصی‌ که‌ تمایل‌ به‌ چاپ‌ آثارش‌ را داشته‌ باشد، در پوست‌ خود نمی‌گنجید، تقریباً تمام‌ تغییراتی‌ که‌ هتزل‌ بر آثارش‌ اعمال‌ کرد را پذیرفت‌. هتزل‌ نه‌ تنها چاپ‌ حداقل‌ یکی‌ از رمان‌های‌ ژول‌ به‌ نام‌ پاریس‌ در قرن‌ بیستم‌ را کاملاً رد کرد، بلکه‌ از ژول‌ خواست‌ تا قسمت‌های‌ مهم‌ سایر پیش‌نویس‌هایش‌ را هم‌ تغییر دهد.

یکی‌ از مهم‌ترین‌ تغییراتی‌ که‌ هتزل‌ بر آثار ژول‌ ورن‌ تحمیل‌ کرد، تغییر نگاه‌ رمان‌های‌ او از بدبینی‌ به‌ خوش‌بینی‌ بود. برخلاف‌ برداشت‌های‌ معمول‌، ژول‌ ورن‌ چندان‌ به‌ پیشرفت‌های‌ تکنولوژیکی‌ و انسانی‌ علاقه‌یی‌ نداشت‌ همان‌گونه‌ که‌ در آثارش‌ قبل‌ از ملاقات‌ با هتزل‌ مشهود است‌. این‌ تصمیم‌ هتزل‌ بود که‌ با تغییر نگاه‌ داستان‌ها، فروش‌ بیشتر آنها را تضمین‌ کنند.
به‌ عنوان‌ مثال‌ قرار بود داستان‌ «جزیره‌ اسرارآمیز» با نگاهی‌ نوستالژیک‌ به‌ پایان‌ برسد، اما بنا به‌ تصمیم‌ هتزل‌، داستان‌ با سعادت‌ و خوشبختی‌ قهرمانان‌ به‌ انتها رسید. مورد دیگری‌ که‌ هتزل‌ از نسخه‌ پیش‌نویس‌ ژول‌ ورن‌ حذف‌ کرد، عقاید ضد یهودی‌ او بود که‌ تنها در نسخ‌ اولیه‌ «مارتین‌ پاز» و «هکتور سرواداک‌» به‌ چشم‌ می‌خورد.


behnam5555 05-29-2011 09:33 PM


مرگ با احساس
عکس هایی که در پی می آید نشان می دهد حیوانات هم احساس دارند و برای حتی شکارشان جان هم می دهند بخصوص وقتی پای کودکی در میان باشد ! اما بعضی از آدمها فرزند خودشان را در سیاهی شهرها رها می کنند و پشت سر خودشان را نگاه هم نمی کنند فکر می کنم آنها از پست ترین موجودات هستی هستند و به قول ارد بزرگ : کسی که همسر و کودک خویش را رها می کند ، در پی خفت ابدیست .
در عکس های پایین شیر ماده ایی را می بینید که بعد از اینکه متوجه می شود شکارش باردار است ، اول بچه را نجات می دهد، بعد هم بخاطر کارش دق می کند و می میرد ...

http://www.pcparsi.com/upload/images...jb47fpfmq9.jpg

http://www.pcparsi.com/upload/images...to9midc2mx.jpg

http://www.pcparsi.com/upload/images...7b50ofham2.jpg

http://www.pcparsi.com/upload/images...t03fuur6w8.jpg

http://www.pcparsi.com/upload/images...7b50ofham2.jpg

http://www.pcparsi.com/upload/images...qhr0tvts5t.jpg

http://www.pcparsi.com/upload/images...5fzb73ubgv.jpg

http://www.pcparsi.com/upload/images...0jzhq4h0ol.jpg


behnam5555 05-29-2011 09:47 PM

شهر «کاراباش» ، شهر نفرین شده یکی از آلوده ترین مکانهای روی کره زمین در روسیه قرار دارد .

چشم اندازهای گسترده برهوتی به رنگ دوده، کوههایی از تفاله معدنکاری و شمار معدودی از درختان غوشه یاغان بیمار، نشانه هایی از صحنه اطراف شهر «کاراباش karabash » در اورال است . این شهر وقتی در اوج فعالیت خود بود ۵۰ هزار سکنه داشت اکنون، بسیاری از بلوکها خالی از سکنه است و جمعیت آنها به ۱۶ هزار بالغ می شود.


۵ دودکش کارخانه یکصدساله ذوب مس کاراباش دودهای سمی و سیاه رنگ پر از ضایعات گوگردی را از خود بیرون می ریزند. «سروت لانا»، مادر دو بچه که تمام عمر خود را در این شهر سپری کرده است می گوید: «در کرت های سبزیجات ما هیچ چیز نمی روید. همه چیز یا می میرد و یا زرد رنگ می شود.» خاک کاراباش و حومه آن پر از فلزات سمی شامل سرب، جیوه و آرسنیک است.
سروت لانا گفت: «کودکان ما آسم و بیماریهای تنفسی دارند، بسیاری هم اکنون از بیماریهای پوستی رنج می برند.»
کاراباش، شهری که به طور افسانه ای سرد و بی پناه است، یاد آور دردناکی از یک سیاست زیست محیطی است که در برابر پاکسازی با هزینه های گزاف هم مقاومت می کند. اینها خود بخشی از کارخانه های بیمار گونه ای است که از اتحاد شوروی پیشین به جا مانده، به ویژه قسمت فلزات آن که بخش عظیم و غول آسایی است.



مقامهای اتحاد شوروی این کارخانه را در سال ۱۹۸۷ به خاطر نگرانیهای زیست محیطی تعطیل کردند. این شهر «منطقه فاجعه زده زیست محیطی» اعلام شد و برنامه هایی برای جابه جایی خانواده ها تهیه گردید.
اما هوای پاکتر حدود ۳۵۰۰ نفر را بیکار نمود، شهر را در فقر فرو برد و شبکه عظیم زیربنای اجتماعی حمایت مالی شده از سوی کارخانه را از بین برد.
این کارخانه در سال ۱۹۹۸ برای برآوردن نیاز بازرگانان به فلز مس و احتیاج شدید شهر به مشاغل بازگشایی شد.
ماکسیم شین گارکین، یک مبارز زیست محیطی و مشاور پارلمان روسیه گفت:«هیچ مدارک حقوقی وجود نداشت. باید یک ارزشیابی زیست محیطی انجام می شد. اما هیچ کاری انجام نگرفت.» و افزود: «آنان فقط آمدند و ماشینها را به کار انداختند.»
پاک کردن اشتباه گذشته
میخائیل گورباچف، رهبر شوروی، قول دادپاکسازی بزرگترین اشتباهات زیست محیطی اتحاد شوروی را انجام دهد.
اما فروپاشی کمونیزم وسقوط مالی سال ۱۹۹۸ موضوع محیط زیست را به آخر فهرست دستور کار سیاسی عقب رانده است.
مانند بسیاری از همسایگانش، کمربند صنعتی شن دار کاراباش که حدود ۱۳۰۰ کیلومتری جنوب شرقی مسکو قرار دارد، بهره چندانی از سرمایه گذاریهای خارجی که مانند سیل به قسمت اروپایی روسیه سرازیر شده نبرده است.
«یوگنی شیرم»، یک کارمند محلی و فعال محیط زیست گفت: این شهر به قدری تشنه مشاغل بود که مجبور شد بدون تغییر بزرگ در کارخانه، با پیشنهاد بازگشایی آن موافقت کند.
شیرم همچنین گفت:«شما باید درک کنید نرخ بیکاری ۲۴ درصد بود که خود وضعیت بسیار سختی است. به این کارخانه اجازه داده شد دو سال بدون بازرسی کار کند. این ۵ سال پیش بود. ما هنوز منتظریم.»
درست چند متر دورتر از دودکش کارخانه، بچه ها در زمین بازی ازشکل افتاده ای که مانند ریگزار است زیر برف بازی می کنند.
کودکان و مردم کاراباش معنای شادی و زندگی را از یاد برده اند آلودگی هوا آنها را به گوشه نشینی و سرفه های ممتد کشانده است . «ارد بزرگ» جمله بسیار زیبای دارد او می گوید : «اگر پایکوبی و شادی نباشد ، جهان را ارزش زیستن نیست.» این پند در فلسفه «اردیسم Orodism» اولین فرمان محسوب می شود . اما دولت روسیه این شادی و امید را از مردم کاراباش گرفته است بر اساس قوانین روسیه، خانه های آنان باید خیلی پیش ازکوره ذوب مس دور می شد و در شعاع «بهداشتی» یک کیلومتری قرار می گرفت. اما حدود هزار تن به فاصله چندمتر از کوره زندگی می کنند. تنها ۵۰ نفر آنها از سال ۱۹۹۸ جابه جا شده اند و هیچ کدام از جابه جایی ها با کمک مالی کارخانه صورت نگرفته است.



وی افزود:«اگر آنان شما را جابه جا کنند، به شما یک خانه پیش ساخته می دهند، وقتی به آنجا رفتید فوراً بیمار می شوید. لااقل این خانه ها آجری هستند.» وی در حالی که به خانه های دو طبقه اشاره می کرد، اینها را بیان نمود.
حتی ساکنان خارج از این منطقه که قرار است جابه جا شوند در حال خفه شدن از دود کارخانه هستند.


behnam5555 06-02-2011 09:11 AM



اتفـــــاق تازه

خط می خــورند قــد درخــتان جنـگلی
یک قتل عــــام تازه بدین سادگی. ولی.....

فــصلی بــرای کوچ پرســتو نمانده است
وقتی که نیست،سقف همان خانه ی گـلی

آشــفـته شـــدز غــرش امواج سهمگین
آرامــش صــمیمی مــرغـــان ســاحلی

خـــالی است از شــکوه شــکفتن بهارها
دیـگر نــمانــد ،از گــل و بلـبل شمایلی

تنـها به رسم زنــدگی و زنده ماندن است
این طرحــهای مضــحک و طرح مسایلی

این جــمع ها کـه حل مـسایل نـمی شود
تنــها هدف نشــستن مــا روی صـــندلی

هــرگـــز دلـی به قلب غـریبم گره نخورد
بــرگـــرد تــا به خـلوت خود بی معطلی


سید محمد رضا هاشمی زاده

behnam5555 06-02-2011 09:23 AM


عشق در نگاه بزرگان

عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . مادر ترزا

عشق نخستین سبب وجود انسانیست . وونارگ

عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ

عشق ما را می کشد تا دوباره حیاتمان بخشد . شکسپیر

عشق مانند بیماری مسری است که هر چه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا میشوی . شانفور

عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست . کوستین

عشق هنگامی که شما را می پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند . جبران خلیل جبران

عشق برای مرد از احساسات عمیق و غیر ارادی نیست ، بلکه قصد و عقیده است . مادام دوژیرادرن

عشق هوس محبوب شدن نزد معشوق است . زابوتن

عشق نخستین بخش از کتاب مفصل بیوفائی است . ژرژسان

عشق معجزه ایست . امیل زولا

عشق شیرینی زندگیست . مارسل تینر

عشق مزیت دو فردیست که دائم سبب رنج و اندوه یکدیگر می شوند . سنت بوو

عشق یکنوع تب و حرارت شدید است . استاندال

عشق گل کمیابی است . آندره توریه

عشق حادثه ایست . کولارن

عشق چیزیست که به هیچ چیز دیگر شباهت ندارد . ریشله

عشق ما را میکشد تا دوباره حیاتمان ببخشد . بوبن

عشق شاه کلیدی است که تمام دهلیزهای قلب را میگشاید . ایوانز

عشق این توانائی را می دهد که بگوئید ، پوزش می خوا هم . کن بلانچارد

عشق یعنی ترس از دست دادن تو . مثل ایتالیائی

عشق تاریخچه زندگی است.... اما در زندگی مرد واقعه ای بیش نیست . مادام دواستال

عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم ،عشق متعهد است مردم عهد شکن، عشق همیشه قابل اعتماد است اما مردم نیستند . لئوبوسکالیا

عشق عبارت است از وجود یک روح در دو کالبد. عاملیست که دو تن را مبدل بفرشته ی واحدی می کند . ویکتور هوگو

عشق رمز بزرگیست . افلاطون

عشق تجارت خطرناکیست که همواره به ورشکستگی می انجامد . شانفور

عشق نبوغ عقل است. توسنل

عشق دردیست که فقط سه دارو دارد: گرسنگی ، انتظار ، انتحار . کراتس

عشق نمی دانم چیست و نمی دانم چگونه سپری می شود . مادموازل دوسگوری

عشق دردیست شدیدتر از تمام دردهای دیگر ، زیرا در عین حال روح و قلب و کالبد را رنج می دهد . ولت

عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است . آلفونس کار

عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند . کرنی

عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است . برنارد شاو

عشق چیزیست که بیعقلان را عاقل می کند و عاقلان را عاقلتر می نماید و آن ها را که بیش از اندازه عاقلند را کمی بی قید می سازد .؟

عشق چیزیست که نخست به شما پرو بال می دهد تا بعد بهتر بتواند بدامتان بیندازد . د. اسمیت

عشق ، عشق می آفریند . عشق ، زندگی می بخشد . زندگی ، رنج به همراه دارد . رنج ، دلشوره می آفریند . دلشوره ، جرات می بخشد . جرات ، اعتماد می آورد . اعتماد ، امید می آفریند . امید ، زندگی می بخشد . زندگی ، عشق به همراهدارد . عشق ، عشق می آفریند . مارکوس بیکل

عشق خوشبختی است که دو طرف برای هم ایجاد می کنند . ژرژسان



behnam5555 06-02-2011 09:31 AM


آهاي مردم دنيا

آهاي مردم دنيا
گله دارم گله دارم
من از عالم و آدم گله دارم
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم
شما که حرمت عشق رو شکستين
کمر به کشتن عاطفه بستين
شما که روي دل قيمت گذاشتين
که حرمت عشق رو نگه نداشتين
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم
فرياد من شکايت يه روح بي قراره
روحي که خسته از همه زخمي روزگاره
گلايه من از شما حکايت خودم نيست
براي من که از شما سوختن و گم شدن نيست
اگه عشقي نباشه آدمي نيست
اگه آدم نباشه زندگي نيست
نپرس از من چه آمد بر سر عشق
جواب من به جز شرمندگي نيست
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
گله دارم گله دارم
من از عالم و آدم گله دارم
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم گله دارم

اردلان سرفراز


behnam5555 06-02-2011 09:34 AM


دست چینی از گلستان سعدی

منت خدای را عزو جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.هرنفسی که فرود می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات . پس در هرنفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب ـ

از دست و زبـــــان کـــه برآیـــد

کــز عهــده شکــرش بدر آیــــــد

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده . پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد ـ

ای کریمی کــــه از خزانه غیب ـــــــــ گبر تــرسا وظیفه خـــــور داری

دوستـــــان را کجا کی محروم ـــــــــ تو کـــه با دشمن این نظــــر داری

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرمود تابنات در مهد زمین بپرورد . درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در برگرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیعکلاه شکوفه بر سر نهاده . عصاره تاکی به قدرت او شهد قایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته ـ

ابر و باد و مـــه و خورشید و فلـــک در کـــارنــد

تـــا تو نانی به کف آری و بـــه غفلت نخـــــــوری

همـــه از بهــر تو ســرگشته و فـــــــرمانبـــــردار

شـــرط انصاف نبــــاشد کــــه تو فـــرمــان نبــری

در خیر است از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم ـ

شفـــع مطــاع نبـــی کــریم

قسیـــم جسیــم نسیــم وسیـم

هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روز گار دست انابت به امید اجابت بهدرگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراضفرماید بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند حق سبحانه و تعالی فرماید: یاملایکتی قداستحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له. دعوعتش اجابت کردم وامیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم ـ

کرم بیــن و لطف خـــداونــدگــــــار

گنه بنــده کـرده است و او شرمسار


behnam5555 06-02-2011 09:39 AM


اندیشه بزرگان

سقراط : تحمل ظلم از ارتکاب آن بهتر است

افلاطون : مرد را به قدرت بازويش امتحان كنيد نه به قول او .

ارسطو : چون اکثريت شهروندان از طبقات فقير جامعه مي باشند و تعداد ثروت مندان اندک است ، پس مي بايست دولت خواسته افراد بي چيز را برآورده کند.

ارد بزرگ : آنکه بر کردار خويش فرمانروايي کرد و دليرانه بسوي راه هاي نارفته رفت بي شک آموزگار آيندگان خواهد شد .

سقراط : هر چه جست و جو کردم ، کسي را نيافتم که به ناداني خويش اعتراف کند ، پس من که خود مي دانم از همه نادان ترم ، داناترين مردمان هستم .

افلاطون : هنر را برخاسته از خيال است و در پائين ترين مرتبه هستي و شناسايي جاي دارد .

ارسطو : آن جا كه طبيعت نتواند مرد بيافريند زن را خلق مي كند و زنان را داراي كمبود دركيفيت هستند .

ارد بزرگ : آرمان را نبايد فراموش ساخت اما مي توان هر آن ، به روشي بهتر براي رسيدن به آن انديشيد .

سقراط : نه اينگونه نيست که هرکس پيروز باشد بر حق است.

افلاطون : خدا سرچشمه همه چيز نيست، بلكه تنها سرچشمه نيكي است .

ارسطو : اظهار نظر در باره يک خانه منحصر به معمار نيست بلکه کسي که در خانه زندگي مي کند نيز صاحب نظر است و بالاخره اين آشپز نيست که تعيين مي کند که آيا غذا خوش مزه است و يا نه ، بلکه مهمان.

ارد بزرگ : آدمهاي فرهمند به نيرو و توان خويش ايمان دارند .

سقراط : خودت را بشناس .

افلاطون : انسانها خوبي را دوست دارند و مي خواهند كه خوبي هميشه از آن ايشان باشد .

ارسطو : هر چند مزاج سودايي، تعادل اخلاقي را از ميان مي برد، امّا اين آتش حرارتي ايجاد مي کند که با آن ارواح مستعد ، خود را گرم مي کنند و نبوغ خويش را بروز مي دهند

ارد بزرگ : اهل سياست پاسخگو هستند ! البته تنها به پرسشهايي که دوست دارند !!!.


behnam5555 06-02-2011 09:45 AM


راز ازدواج

یکی بود یکی نبود
يه روزی از روزا
با يه دختری آشنا شدم.
اون اولا واسم مثل يه دوست خوب بود.
يه دوست که باهاش بتونم راحت درد دل کنم.
ولی کم کم خيلی بهش عادت کردم.
واسم با ديگران متفاوت بود.
عاشقش شدم.
عشق اولم بود.
نمی دونستم چه جوری بهش بگم.
چه جوری نشون بدم
که دوستش دارم.
روز ها گذشت.
من هم هر کاری که می تونستم می کردم
که بهش نشون بدم که دوستش دارم.
يه روز قلبمو تقديمش کردم٬ قلبمو پس داد!
دختر عجيبی بود. اصلا توو خط عشق و عاشقی نبود.
همين جور عاشقش موندم...
يه روز اومد گفت:
" اين دوستمه اسمش سعيد هست."
يهو يه چيزی قلبمو فشار داد.
بغضمو خوردم و لبخند زدم گفتم:
"خوشبختم."
ديگه چيزی از دلم نمونده بود.
اون لبخند از ته دل نبود.
فقط ماهيچه های صورتم بودن که به صورت يک لبخند شکل گرفته بودند.
که باز هم ناراحت نشه!
يه روز درحالی که گريه می کرد به خونم اومد و گفت:
"با هم جرو بحثمون شده. می تونم پيشت بمونم؟"
با اين حال که می دونستم اين قلبمه که باز هم بايد درد بکشه و جيک نزنه٬
لبخند زدم و گفتم:
"بله که می تونی."
بغلش کردم و سرش رو گذاشتم رو شونم که گريه کنه تا آروم بشه...
چندين ماه گذشت...
يه روز بهم زنگ زد و گفت:
"پنجشنبه هفته ی ديگه عروسيم هست. کارت دعوتو کی بيارم خونتون بهت بدم؟"
ديگه نمی فهميدم چی ميگه.
منگ شده بودم.
يهو ديدم داره ميگه:
"... کوشي؟ الوووووو...."
گفتم: "اينجام. اينجام. يه لحظه رفتم تو فکر."
گفت: "تو هميشه وقتی با من حرف می زنی ميری تو فکر!"
گفتم: "فردا خونه هستم. حدود ساعت پنج بيا دعوت نامه رو بده."
....
اون شب اصلا خوابم نمی برد. خُل شده بودم.
ياد اون روزهای اول که تازه باهاش آشنا شده بودم افتاده بودم.
خلاصه با هزار تا وول خوردن و کلنجار رفتن تونستم يه سه ساعت بخوابم.
فردا ساعت پنج زنگ در به صدا در اومد.
خودش بود. بازم سر ساعت!
در رو باز کردم.
به چشماش زل زدم.
هنوزم عاشقش بودم. ولی ...
گفت:
"يوهو. کجايی؟ بيا اينم دعوت نامه. پنجشنبه می بينمت."
تا پنجشنبه بياد٬‌ نمی دونم چه جوری زندگی کردم.
همه چيز واسم مثل جهنم بود.
نمی تونستم تحمل کنم.
به سيگار و مشروب هم عادت نداشتم.
دوست داشتم برم بالای يه کوهی و تا دلم می خواد داد بزنم.
....
پنجشنبه کت شلوارم رو پوشيدم.
به سالن که رسيدم٬ اونو توو لباس عروس ديدم.
چقدر زيبا شده بود.
اومد جلو و بهم گفت:
"خوش اومدی امين. برو يه جا بشين. اميدوارم بهت امشب خوش بگذره."
دستشو گرفتم و لبم رو آوردم نزديک گوشش و گفتم:
"نه. اومدم اين کادوی ناقابل رو بدم و برم. تو هميشه توو قلب من هستی. منو يادت نره!"
گونش رو بوسيدم و گفتم:
"خداحافظ!"
حالا اين من بودم و تنهايی هام که بايد تا ابد باهاش می ساختم!...



behnam5555 06-02-2011 09:51 AM


َر ِسمَ چیست و مقصود از بَر ِسمَ گرفتن چیست؟

برسم گرفتن ومدتی دعا برآن خواندن همان ازبرای نعمت نباتاب سپاس به جای آوردن است که مایه تغذیه انسان، ستوران وزینت طبیعت است وبرسم را بعنوان نشانی ازکلیه رستنی‌ها درمراسم قرار داده وبه آن درود فرستاده می‌شود. گذشته ازآن واژه برز(که برسم ازاین واژه مشتق است) به معنی بالیدن ونمو کردن، دلیل دیگری برسمبل نباتات بودن برسم می‌باشد.
گذشته ازاوستا، به واسطه خبری ازاسترابون رسم گرفتن نزد ایرانیان بسیارکهن است. جغرافی‌دان مذکور راجع به یک آتشکده درکاپتا توکا(آسیای صغیر) می‌نویسد:«مغ‌ها درآنجا آتشی که هرگز خاموش نمی‌شود رانگهداری کرده وهرروزدرآتشکده تقریبا یک ساعت دربرابر آتش سرود می‌خوانند ویک بسته چوب دردست می‌گیرند وپرده‌ای تا به چانه آویخته که لب‌های آنان رامی‌پوشاند.» مقصود ازبسته چوب وپرده همان برسم وپنام است.
برسم گرفتن پیش ازغذا، درعهد ساسانیان مرسوم بوده است مکررا درشاهنامه به این رسم برمی‌خوریم وازآن جمله است: درضیافت نیا طوس سفیرروم، درنزد خسروپرویز، وقتی که بندوی یکی ازگماشتگان پادشاه پیش از غذا با برسم داخل شده وشاه به ذکرباج (باژ) مشغول شد سفیر مذکور برآشفته وازسرخوان برخاست.

بیامد نیاطوس با رومیان
نشستند با فیلسوفان به خوان


چوخسرو فروآمد ازتخت بار
ابا جامه روم گوهرنگار


خرامید خندان برخوان نشست
بشرتیزبندوی وبرسم به دست


جهان‌داربگرفت باژمهان
به زمزم همی رای زد درنهان


نیا طوس کان دید انداخت نان
زآشفتگی باز پس شد زخوان


همی گفت باژ وچلیپا به هم
زقیصر بود برمسیحا ستم


بَر ِسمَ چیست ؟
پرستنده آتــش زردهشـت
همی رفت با باژو وبرسم به مشت
(فردوسی)

زوروهوم و برسم ازویژگی‌های مزدیسنا ودرمراسم دینی عمده اسباب ستایش است . چنانچه دروقت تهیه نمودن آب زور وفشردن گیاه هوم وبستن وگشودن شاخه‌های برسم، جزاوستا‌خوانی وستایش خداوند هدف وخواسته دیگری درمیان نیست. همین رسوم آداب، با ابراز وآلات ویژه درمندرجات برهمنان وکنشت یهودیان وکلیسای عیسویان هم دیده می‌شود.
این کلمه دراوستا برسمن آمده وازکلمه برز به معنی بالیدن ونمو کردن مشتق شده است. درسانسریت بره Barh عبارتست ازشاخه‌‌های بریده درخت که به هریک ازآنها درفارسی تای ودرپهلوی تاک می‌گویند. دراوستا مشخص نیست که این شاخه‌ها ازچه درختی باید باشد، همینقدر دریسنا 25 هات 3 آمده اورورم برسمنیم،یعنی برسم( شاخه بریده) درخت یا گیاه. ازاین جمله وازبخش‌های دیگر اوستا معلوم می‌شود که برسم باید ازجنس اورورا (urvara) یعنی نباتات باشد. درکتاب شایست نه‌شایست فقط به ذکرآنکه برسم باید ازدرخت پاکیزه باشد، بسنده کرده است. ولی درنوشته‌های متأ خرین گفته شده که برسم باید ازدرخت انارچیده شود.
این شاخه‌ها با آداب مخصوصی همراه سرودن سرود‌های مذهبی وبه کمک کارد ویژه‌ای به نام برسم‌چین بریده می‌شود. مدت‌هاست که به جای برسم‌های نباتی، برسم‌های فلزی ازجنس برنج یا نقره ساخته شده که ابعاد آن‌ها عبارتست ازبلندی نه بند انگشت قطر یک هشتم بند انگشت.*
محل قراردادن برسم‌ها درهنگام مراسم روی شئی است بنام برسمدان یا ماهروی وعلت نامیدن آن شباهت دوسر این شی به شکل تیغه ماه است. *(درفرگرد 19 وندیداد فقره 19 نیزهمین ابعاد برای برسم درنظرگرفته شده است.)

برگرفته از: پورداوود، ابراهیم- ادبیات مزدیسنا – جلد اول- انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی وانجمن ایران لیگ بمبئی. ص 32 ه و 556 تا 560



behnam5555 06-02-2011 09:54 AM



دانستنی های بسیار مفید

برای درخشندگی مو
یك قاشق سركه به موهای خود زده، سپس آب بكشید.
برای به دست آوردن یخ پاك و تمیزآب را اول بجوشانید.
برای درخشندگی آینهآن را با اسپرایت پاك كنید.
برای پاك كردن آدامس از روی لباسلباس را به مدت 1 ساعت در فریزر قرار دهید.
برای جلا بخشیدن به لباس های سفیدلباس را همراه با یك تكه لیمو به مدت 10 دقیقه در آب داغ خیس كنید.
برای جلوگیری از ریزش اشك هنگام پوست كندن پیازآدامس بجوید.
برای جوشاندن سریع سیب زمینیپیش از جوشاندن سیب زمینی را فقط از یك جهت پوست بگیرید.
برای جوشاندن سریع تخم مرغ به آب آن نمك اضافه كنید.
برای امتحان تازه بودن ماهی آن را در یك كاسه آب سرد بگذارید. در صورتی كه ماهی شناور شود تازه است.
برای امتحان تازگی تخم مرغ آن را در آب بگذارید اگر به صورت افقی قرار گرفت تازه است. اگر به صورت كجقرار گرفت 3-4 روزه است. اگر عمودی قرار گرفت 10 روزه است. اگر شناور شدكهنه است.
برای پاك كردن اثر جوهر از روی لباس خمیر دندان را روی لكه جوهر قرار دهید و بگذارید خشك شود سپس بشویید.
برای فرار مورچه ها پوست خیار را نزدیك سوراخ مورچه‌ها قرار دهید.
برای خلاص شدن از دست موش در محلی كه موش را پیدا كرده‌اید فلفل سیاه بپاشید. موشها فرار خواهند كرد.
برای خلاص شدن از دست حشرات در هنگام شب برگهای نعنا را نزدیك تخت و بالش و در اطراف اطاق خود قرار دهید

behnam5555 06-03-2011 04:56 PM



آداب و رسوم شب چهارشنبه سوری وتاریخچه آن

یکی از آیینهای نوروزی امروز – که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد – ” مراسم چهارشنبه سوری ” است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. دربارهً چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبهً سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : ” زردی من از تو، سرخی تو از من “، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛
کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، ” فال گوش ” ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و ” قاشق زنی ” ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛
و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.
بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد : آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ( … ) شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهً سال، پس از اسلام رسم شده است.
چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( … ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس.
این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند.
در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
آتش افروختن شب چهارشنبهً آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.
در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقهً زنجان بدین شرح است: نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد.
دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند. سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد. چهارمین و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است).
در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و … مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند. و آخرین آتش نیز از رسم ها است. بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است.
در اصفهان چهارشنبه سوری را ” چهار شنبه سرخی ” نیز می گویند. یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می شود.
در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار ساعت یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ و چهارشنبه سوری، مانند بسیاری از آیین ها، جشن ها و سوگواری های مذهبی همچون عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر ( ص ) که بر اساس گاهشماری قمری است، در غروب روز پیش برگزار می شود. نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه باعث شده، که هنوز بعدازظهر سه شنبه ( یعنی شب چهارشنبه ) به احوال پرسی بیمار نمی روند، و پنجشنبه را عامه ” شب جمعه ” می گویند.
در صورتی که آیین های کهن مثل نوروز، مهرگان، سده و … که بر اساس گاهشماری خورشیدی است، آغاز بیست و چهار ساعت روز، از سپیده دم و یا از نیمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن ها و آیین های کهن ایران پیوند می زند، می تواند برگزاری رسم و جشنی به نام ” سور “، در روز پنجه ( خمسه مسترقه ) باشد که از آن تا سدهً چهارم، دوره سامانیان، آگاهی در دست است :
صاحب تاریخ بخارا از برگزاری رسمی که ” عادت قدیم ” و با افروختن آتش در ” شب سوری ” ( پیش از نوروز ) همراه بوده خبر می دهد : … آنگاه امیر سدید ( منصور بن نوح ) به سرای نشست، هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند و پاره ای آتش بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و …
امروز، با رسمیت یافتن تقویم مصوب ۱۳۰۴، دیگر از جشن های پنجه ( که در خوارزم، آغاز سال، و در پارس پایان سال بود ) کمتر نشانی میتوان یافت. چهار شنبه سوری پایان ماه صفر نیز – تا آن جا که آگاهی در دست است – فراموش شده، و تنها با برگزاری مراسم چهار شنبه آخر سال یا چهارشنبه سوری، که در بر دارندهً رسم هایی از فرهنگ عامه است، مردم به پیشواز نوروز می روند.
این یادآوری لازم است که با وجود تکنولوژی های جدید خانه سازی، ایجاد مجموعه های مسکونی، آپارتمان نشینی، در دسترس نبودن ” بوته و هیمه ” ( به علت استفاده از گاز و برق به عنوان وسیلهً حرارتی )، در اختیار نداشتن کوزه و پشت بام و فضای مناسب جلوی در خانه، و دگرگونی های دیگر فرهنگی، مراسم چهارشنبه سوری هنوز چهرهً نمادین خود را – با دشواری، به ویژه در شهرها و محله های سنتی – نگه داشته است.

behnam5555 06-03-2011 05:10 PM



دانستنیها
کانادایک واژه هندی به معنی روستای بزرگ
می باشد

سوسکهاسریعترین جانوران ۶ پا می باشند
با سرعت یک متردرثانیه

جلیقه ضد گلوله ،برف پاک کن شیشه خودرو و
پرینتر لیزری همگی اختراعات زنان می باشد

خرگوشهاوطوطی هابدون نیازبه چرخاندن
سرخودقادرند پشت سرخود را ببینند

سگهای شهری بطورمتوسط ۳ سال بیشتراز
سگهای
روستائی عمرمی کنند

درامریکاسالانه۱۵نفربراثرگازگرفتگی توسط
سگهاجان خودراازدست می دهند

مادروهمسرگراهام بل مخترع تلفن
هردوناشنوا بودند

۱۰ % وزن بدن انسان (بدون آب ) را با
کتریها تشکیل می دهند

۱۱%جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل می
دهند

ازهر ۱۰ نفر یک نفر در سراسر جهان در
جزیره زندگی می کند

۹۸ % وزن آب از اکسیژن تشکیل یافته است

یک اسب در طول یک سال ۷ برابر وزن بدن
خود غذا مصرف می کند

رشددندانهای سگ آبی هیچگاه متوقف نمی
گردد

چیتاقادر است درحد سرعت خود گامهایی به
طول ۸ متر بر دارد

شمپانزه ها قادرندمقابل آینه چهره خودرا
تشخیص دهند اما میمونها نمی توانند

روشنائی قرص کامل ماه برابر هلال ماه می
باشد

یک خرس قادر است با سرعت یک اسب بدود

اسبها قادر ند در حالت ایستاده بخوابند

کانگروها قادرند ۳ متربه سمت بالا و ۸
متر به سمت جلو بپرند

گونهای از خر گوش قادر است ۱۲ ساعت پس
از تولد جفت گیری کند

دارکوبها قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه
درخت ضربه بزنند

سالانه ۵۰۰ فیلم در امریکا و ۸۰۰ فیلم
در هند ساخته می شود

تمام یپستانداران به استثایی انسان و
میمون کور رنگ هستند

تمام قوهای کشور انگلیس جزو دارایی های
ملکه انگلیس می باشد

موریانه ها قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده
بمانند

فیل
ها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب ۲۵۰
کیلو گرم یونجه مصرف کنند

جغدها قادر به حرکت دادن چشمان حود در
کاسه چشم نمی باشند

۸۰%امواج مایکرو ویو تلفنهای همراه
بوسیله سر جذب می شوند

قدفضانوردان هنگامی که درفضا هستند ۵ تا
۷سانتیمتر بلند ترمیگردد

بلژیک تنها کشوری است که فیلمهای
غیراخلاقی را سانسورنمی کند

موزپرمصرفترین میوه کشورامریکا است

درتمام انسانها ی کره زمین ۹۹۹ % شباهت
ژنتیکی وجود دارد

قلب انسان بطورمتوسط ۱۰۰ هزارباردرسال
میتپد

سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتی متر نشستمیکند

۵۰%جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود
از تلفن استفاده نکرده اند

درهر ۵ ثانیه یک کامپیوتر در سطح جهان
به ویروس آلوده می شود

ظروف پلاستیکی ۵۰هزارسال طول
میکشدتادرطبیعت شروع به تجزیه شدن کند

موشهای صحرائی سالانه ۱/۳ منابع
وذخائرعذائی جهان رانابود می سازند

۹۸۵%از ژنهای انسان وشامپانزه یکسان می
باشد

عمرسنجاقکهاتنها ۲۴ ساعت است

آدلف هیتلر گیاهخوار بوده است

قلب میگو در سر آن است

قلب وال ها تنها ۹ بار در دقیقه میتبد

لئوناردو داوینچی مخترع قیچی می باشد

پلنگهاقادرند تا ارتفاع ۵ متر به بالابپرند

۷۰%فقرای جهان را زنان تشکیل میدهند

اختراع پیچ گوشتی بیش از پیچ صورت گرفت

اغلب مار ها دارای ۶ ردیف دندان می باشند

۹۰%سم مار ها از پروتئین تشکیل شده است

۲/۳آدم رباییهای جهان در کلمبیا به وقوعمی پیوندد

۲/۳اعدامهای جهان در کشور چین بوقوع می
پیوندد

سروداصلی کشور یونان منشکل از ۱۵۸ بیت
می باشد

نورخورشید ۸۵ دقیقه طول میکشد تا به
زمین برسد

خودروسازی بزرگترین صنعت در جهان می
باشد

در
هر دو هفته یک زبان در جهان منقرض
میگردد

عمر
تمساح بیش از ۱۰۰ سال استر است

تمساحها قادرندآرواره های خود را با
نیرو ی ۱۳۰۰ کیلو گرم ببندند

قلب یک جوجه تیغی در حالت عادی ۱۹۰ بار
در دقیقه میزند که دوران خواب زمستانی به ۲۰ بار
در دقیقه کاهش می یابد


مزه سیب ، پیاز و سیب زمینی یکسان می
باشد و تنها بواسطه بوی آنهاست که
طعم های متفاوتی می یابند


یک کوه آتشفشا ن قادراست ذرات
ریزوگردوغباررا تاارتفاع ۵۰کیلومتری به فضای اطراف پرتاب کند

مدت
زمان گردش سیاره عطارد بدور خود دو
برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشید است

سم مارهای قهوه ای استرالیا تا حدی مهلک
می باشد که ۰۰۲/۰ گرم از سم این مارها
میتواند یک انسان را بکشد


هرگاه جمعیت کره زمین به ۱۰۰ نفر کاهش
یابد ۵۰ % پول جهان در دست ۶ نفر قرار خواهد گرفت


یک گاو بطور متوسط سالانه ۲ هزار و ۳۰۰
گالن شیر تولید می کند


ون گوگ در طول حیات خود تنها یکی از
نقاشهای خود را بفروش رساند

behnam5555 06-03-2011 05:14 PM


بهلول
می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.


behnam5555 06-03-2011 05:16 PM


آیا دچار وسواس هستید؟؟؟

روانپزشكان می‌گویند كسانی كه به طور افراطی اثاثیه و منزل خود را تمیز می‌كنند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند. بشور بساب، باعث افسردگی می‌شود
پیش از این پزشكان هشدار داده بودند كه استریل كردن و پاكسازی بیش از اندازه محیط زندگی، می‌تواند خطر ابتلا به آسم و آلرژی‌ها را افزایش دهد.
این‌ بار روانپزشكان تأكید كردند كه این رفتار افراطی و زیاده‌روی می‌تواند با تولید مواد شیمیایی خاص توانایی مغز را دچار اختلال كرده و در نتیجه منجر به افسردگی شود.
روانپزشكان آتلانتایی در ایالت جورجبای آمریكا، این رفتار افراطی و در واقع وسواس در شستشو و تمیزكردن را یك التهاب می‌دانند و با آزمایش‌ روی 27 بیمار نشان دادند این التهاب چگونه روی مغز افراد تاثیر می‌گذارد.









behnam5555 06-03-2011 05:19 PM

چرا هیچ شامپویی مو را تقویت نمی كند؟

دکتر محمد گلشنی دبیر انجمن متخصصان پوست و مو و زیبایی ایران می‌گوید:

هیچ شامپویی مو را تقویت نمی‌کند

تبلیغات پررنگ و لعابی که در خصوص شامپوهای تقویت‌کننده و ضدریزش مو در رسانه‌های داخلی و خارجی می‌بینیم، باعث شده بعضی افراد که حساسیت زیادی نسبت به موهای خود دارند، استفاده از این شامپوها را در برنامه‌شان قرار دهند و هرچند وقت یک بار بابت تهیه این قبیل شامپوها با برندهای مختلف خارجی و ایرانی پول زیادی نیز پرداخت کنند...

عده‌ای هم آنقدر روی استفاده از شامپوهای ویتامینه وسواس دارند كه اگر مدتی شامپوی معمولی مصرف كنند، گمان می‌کنند دچار ریزش مو شده‌اند. اما اینكه آیا واقعا مصرف این شامپوها تاثیری در ریزش موی افراد دارد یا نه، موضوع این گزارش است.

دکتر محمد گلشنی، دبیر انجمن متخصصان پوست و مو و زیبایی ایران درباره اینکه تبلیغات برخی شامپوها برای جلوگیری از ریزش مو تا چه اندازه واقعیت دارد، می‌گوید: «شامپوها مواد شوینده‌ای هستند که فقط به‌عنوان پاک‌کننده و برای تمیزی و پاکیزگی موی سر به کار می‌روند. در واقع خاصیت شامپو این است که آلودگی را از موها پاک کند. البته بعضی شامپوها خاصیت نرم‌کنندگی دارند و افرادی که موهای خشک دارند از این شامپوها استفاده می‌کنند.» دکتر گلشنی اعتقادی به تاثیر شامپوهای ویتامینه روی ریزش موی سر ندارد و می‌گوید: «در واقع، هیچ شامپویی وجود ندارد که مانع ریزش و باعث تقویت مو شود.

هر آنچه می‌بینیم تبلیغاتی است که در بازار فروش چند میلیاردی شامپو وجود دارد. واقعیت این است که بافت مرده مو نیازی به تقویت ندارد که بخواهیم آن را با استفاده از شامپو حفظ کنیم.» شاید از شنیدن چنین مطلبی تعجب کرده‌اید ولی دکتر گلشنی با تاکید بر اینکه استفاده از ویتامین‌ها و پروتئین‌ها برای ارگان‌های زنده بدن مفید و ضروری است، درحالی که بافت مو مرده است و نیازی به تقویت ندارد، می‌گوید: «آنچه در تبلیغات شامپوها دیده می‌شود به هیچ عنوان مبنای علمی ‌ندارد و متخصصان پوست و مو نیز این موضوع را تایید می‌کنند که وجود ویتامین‌ها و پروتئین‌ها در شامپوها نمی‌تواند تاثیری در جلوگیری از ریزش مو داشته باشد یا موجب رشد و تقویت مو شود.» در حقیقت کمبود آهن، روی و همین‌طور برخی بیماری‌های هورمونی علت اصلی ریزش یا کاهش رشد و ضعیف بودن مو هستند و شامپوها هیچ تاثیری روی این بیماری‌ها ندارند. دکتر گلشنی همچنین به ارثی‌بودن ریزش مو هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «افرادی که به لحاظ ارثی در خانواده‌ای زندگی می‌کنند که سابقه ریزش مو داشته‌اند، قطعا کمتر دچار این قبیل مشکلات می‌شوند.»

گل سرشور هم بی‌فایده است


دبیر انجمن متخصصان پوست و مو و زیبایی درباره رد و بدل شدن میلیاردی پول از محل تبلیغات و تجارت شامپو در سطح دنیا می‌گوید: «این موضوع باعث شده شرکت‌های سازنده و تولید‌کننده شامپوها در رقابت با هم و سبقت گرفتن از یکدیگر از موثرترین شیوه‌ها و روش‌های تبلیغاتی استفاده ‌کنند تا بازار فروش خود را از دست ندهند. در این بین گاهی از افراد و شخصیت‌های معروف و مشهور نیز استفاده می‌کنند.» اما از شامپوهای ویتامینه گران‌قیمت که بگذریم، می‌رسیم به توصیه‌هایی که اغلب در آرایشگاه‌ها، به خصوص در بعضی آرایشگاه‌های مردانه، برای جلوگیری از ریزش موی سر به مشتریانی ارائه می‌شود که از کم‌مویی دلخور و ناراحت‌اند؛ توصیه‌هایی مانند استفاده از گل سرشور و شامپوبچه! دکتر گلشنی، صحت علمی‌ چنین توصیه‌هایی را کاملا رد می‌کند و می‌گوید: «هیچ ماده شوینده‌ای که بتواند باعث سرعت رشد مو یا جلوگیری از ریزش آن شود وجود ندارد. اینها باقیمانده اعتقادات و باورهای نسل قدیم و از بزرگ‌ترها به ما ارث رسیده است. به طوری که بعضی‌ها پیشنهاد می‌کنند از سدر استفاده کنیم و برخی سیر و گل سرشور را توصیه می‌کنند. در حالی که تحقیقات نشان می‌دهد تمامی‌ این حرف و حدیث‌ها غیرعلمی‌ است و تاثیری در تقویت یا جلوگیری از ریزش مو ندارد.» البته دبیر انجمن متخصصان پوست و مو و زیبایی تاثیر شامپوها در رفع شوره سر را تایید می‌کند و می‌گوید: «کارکرد شامپوها در این زمینه موثر است و نمی‌توان آن را منکر شد.علت شوره سر، رشد نوعی مخمر پوستی در اشخاص مستعد به ابتلا به آن و ایجاد پوسته و در موارد شدید قرمزی و التهاب ناحیه است که با تغییر نوع شامپو یا داروی موضعی که توسط متخصص پوست تجویز می‌شود، می‌توان بیماری را درمان کرد.»

بهترین شامپو برای من

با این حساب، انتخاب یک شامپوی مناسب برای موهایتان نباید کار خیلی سخت و پیچیده‌ای باشد. در شامپوها معمولا مواد آنیونی و کاتیونی را طوری ترکیب می‌کنند که میزان چربی‌‌زدایی آنها فرق کند و برای انواع موهای خشک و معمولی استفاده شود: «فرد باید ببیند چه نوع شامپویی با موهایش سازگار است، اگر شامپویی تمام انتظارات یک فرد را برآورده کند، دچار شوره سر نشود، دیگر نیازی به تعویض شامپو نیست مگر اینکه فردی به دلخواه بخواهد شامپویش را تغییر دهد.» اما شاید شما هم جزو کسانی باشید که شامپوهای خارجی را به شامپوهای وطنی ترجیح می‌دهید و کیفیت این شامپوها را قابل اعتمادتر می‌دانید ولی دکتر گلشنی حتی این را هم یک تصور دور از واقعیت می‌داند: «از آنجا که اغلب شامپوهای ایرانی دارای استانداردهای بهداشتی بوده و مجوز وزارت بهداشت را دارند، نمی‌توان بین شامپوی ایرانی و خارجی از لحاظ کیفی تفاوت قائل شد. شامپوهای تولید داخل از کیفیت مطلوبی برخوردارند و تفاوت چندانی از لحاظ وجود مواد پاک‌کننده آلودگی موی سر با شامپوهای خارجی ندارند.»



behnam5555 06-03-2011 05:23 PM


ایران جزء 10 كشور برتر جهان در درمان نازایی


ایسنا- پیشرفت های خیره كننده علمی،تحقیقاتی و دستاوردهای متخصصین و دانشمندان كشور درزمینه درمان انواع ناباروری ها،ایران را در ردیف 10 كشور برتر دنیا در این زمینه قرار داده است.

دكتر محمد رضا نوروزی رئیس هفدهمین كنگره سراسری و دومین كنگره بین المللی باروری و ناباروری كشور با اعلام این خبر گفت:مشكلات مربوط به ناباروری، انواع بیماری ها و اختلالات ژنتیك ،جنسی،هور مونی،جنینی و مواردمشابه همواره از مهم ترین مشكلات زوج های جوان و جوامع در دنیاست.

اما خوشبختانه در سایه پییشرفت های علمی و،تخصصی پزشكان و متخصصین ایرانی در حال حاضر بیش از 95 درصد زوج های نابارور می توانند در داخل كشور بچه دار شوند.ضمن اینكه با استفاده از روش ها و درماانهای پیشرفته از شیوع و بروز انواع بیماری های ارثی ،ژنتیكی و اختلالات مختلف نیز پیشگیری شده و می شود.

نایب رییس شورای عالی نظام پزشكی كشور در ادامه گفت :ایران در خال حاضر قطب درمان انواع ناباروریها و اختلالات ژنتیكی،جنسی و جنینی با كیفیت عالی و هزینه های ارزانتر است.به همین خاطر طی سال های اخیر شاهد مراجعه چشمگیر بیماران خارجی به مراكز درمانی كشور هستیم.

دكتر نوروزی در ادامه با اشاره به جزئیات برگزاری هفدهمین كنگره سراسری باروری و ناباروری كشور و دومین كنگره بین المللی تصریح كرد:این كنگره از 11 تا 13 اسفند 89 با همت انجمن علمی تخصصی باروری و ناباروری ایران و همكاری وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشكی ،دانشگاههای علوم پزشكی سراسر كشور ،سازمان نظام پزشكی و با همكاری دفتر.Unfpa...سازمان ملل در ایران و انجمن های تخصصی مربوطه و با حضور بیش از هزار تن از متخصصین و شركت كنندگان داخلی و چندین میهمان و سخنران خارجی در تهران برگزار می شود.


به گفته وی در این كنگره مباحث مربوط به آخرین تحقیقات و دستاوردهای درمان ناباروری مانند مسائل ژنتیكی ،هورمونی،سلولهای بنیادی ،حفظ مادر وجنین در دوره بارداری ،عوامل غیر مستقیم در زمینه ناباروری ازجمله اختلالات جنسی ارائه خواهد شد.




behnam5555 06-03-2011 05:25 PM


روشی ساده برای سفید کردن دندان‌


در زمانی که زیبایی موضوعی مهم و قابل توجه است، روش‌هایی برای درخشان کردن دندان‌ها (سفید یا درخشان کردن دندان‌ها) بیش از پیش مورد اقبال قرار می‌گیرند، و هدف عمده ای برای کارهای محققین و متخصصان به شمار می آیند.

پس، چه روش و راه حلی برای سفید کردن دندان‌ها باید انتخاب کنیم؟ ضروری است که اصول این درمان‌ها و عوارض جانبی‌اش را برای پی بردن به نشانه‌ها و محدودیت‌هایشان بدانیم.

جراح دندانپزشک وظیفه دارد بیمار را نسبت به آثار، انتظارات و عوارض جانبی سفید کردن دندان‌ها آگاه کند. مهم ترین اصل از میان این اصول مربوط می‌شود به تماس محلول سفید کننده، یعنی آب اکسیژنه، با رنگ دانه های رنگی موجود در دندان ها.

در یک فرآیند اکسیداسیون، این محلول شیمیایی مولکول های تیره رنگ را با مولکول های روشن جایگزین می کند.

محلول درخشان کننده به شکل‌های متفاوت (پودر یا ژل) و با غلظت‌های مختلفی در دسترس اند، و ممکن است واکنشش در اثر نور یا گرما افزایش یابد.

برای درخشان کردن دندان‌ها، در ابتدا باید نوع درمان تشخیص داده‌ شود. به طور کلی، دو نوع رنگی شدن عمده برای دندان‌ها وجود دارد: دندان‌‌های «زرد» و دندان‌های «خاکستری».

درخشان کردن دندان‌های زرد آسان‌تر است، زیرا در پایان درمان، دندان‌های زرد بیشتر به رنگ سفید تمایل پیدا می‌‌کنند. بالعکس، درخشان کردن دندان‌های خاکستری بسیار سخت‌تر است. ضمناً هرچه دندان‌ها رنگ یکدست تری داشته باشند، درخشان کردن‌ شان راحت تر خواهد بود.

در نهایت باید بدانیم که فقط می‌توان دندان‌های طبیعی را درخشان کرد و سفید کردن دندان‌هایی از جنس رزین یا سرامیک غیر ممکن است.

دندان‌های درخشان
جراح-دندانپزشک می‌تواند از ژل پروکسید کاربامید کمک بگیرد. آب اکسیژنه با غلظت سه برابر پروکسید کاربامید هم می تواند مفید باشد. هرچه غلظت آب اکسیژنه بالاتر باشد، درمان سریع تر خواهد بود. نور و گرما نیز فرآیند درخشان سازی را فعال می‌کنند ولی یک ایراد بزرگ وجود دارد و آن هم افزایش حساسیت دندان‌هاست.

دندان‌های کدر

دندان‌های کدر (که غالباً به دنبال یک شوک، آسیب یا جراحت ظاهر می‌شوند) به مرور زمان گرایش به رنگی شدن دارند. این دندان ها در مقابل پِربورات سدیم بسیار خوب واکنش نشان می‌دهند، این ماده که به شکل پودر وجود دارد و با آب مخلوط می‌شود، در داخل دندان آب اکسیژنه آزاد می‌کند.

به حساسیت بیش از حد دندان‌ها توجه کنید!
اصلی ترین اثر جانبی تمام روش های درخشان کردن، ایجاد حساسیت در دندان‌هاست! هرچه غلظت آب اکسیژنه بیشتر باشد، عمل سفید‌ شدن دندان‌ها سریع تر انجام شود…. ولی شانس ابتلا به حساسیت دندان‌ها هم بیشتر می‌شود.

دو نوع درمان
جراح-دندانپزشک دو شیوه برای درخشان کردن دندان‌ها پیشنهاد می‌کند: درمان در خانه و یا درمان در دندان پزشکی. در هر دو روش، نتایج تقریباً یکسان اند. بیمه هزینۀ این درمان ها را تقبل نمی‌کند؛ بنابر این شیوه‌ ای که دندانپزشک مورد استفاده قرار می‌‌دهد، این هزینه بین ۶۰۰ تا ۱۵۰۰ یورو خواهد بود.

درمان در دندانپزشکی
تمام مراحل به طور کامل در مطب دندان پزشکی و با استفاده از آب اکسیژنۀ غلیظ و در مدت کوتاهی انجام می‌شود.

غلظت بالای مواد درخشان کننده باعث ایجاد حساسیت دندانی می شود.

درمانی که به طور کامل در دندان پزشکی انجام می شود فقط شش ماه دوام دارد. بنابراین باید این درمان را تا یک هفته بعد از اولین جلسۀ دندان پزشکی در خانه تکمیل کرد.

درمان در خانه
پزشک قطره ای را تجویز می کند که هر شب به مدت ۲ تا ۳ هفته باید مصرف شود.
غلظت پروکسید کاربامید کم است (بین ۱۰ تا ۱۶%) بنابراین باید مدت درمان با این قطره طولانی باشد تا دندان‌ها از آب اکسیژنه اشباع شوند.

در این روش هم دندان دچار حساسیت می شود ولی کمتر.

نتایج استفاده از این روش تا ۲ سال بعد از سفید کردن باقی می مانند.
توجه داشته باشید که این روش همان درمان دارویی نیست که از داروخانه ها خریداری می کنیم، و به اندازۀ درمان‌های پذیرفته شده و آشنای دندان پزشک در مطب مؤثر نیست.




behnam5555 06-03-2011 05:29 PM

چرا تغذیه غلط، عمر را کوتاه می‌کند؟؟؟
http://irandid.ir/user_files/L13025297222.jpg

مسئول کمیته آموزش همگانی انجمن تغذیه ایران با بیان اینکه تغذیه غلط باعث زود فرسوده شدن و کوتاه شدن عمر می‌شود، به سالمندان توصیه کرد که از شیر و لبنیات کم چرب به مقدار کافی به میزان 3 تا 4 واحد در روز استفاده کنند که هر واحد شامل یک لیوان ماست و یا شیر و به اندازه یک قوطی کبریت پنیر و نصف لیوان کشک رقیق می‌شود.

برلیانت بزرگمهر در گفتگو با خبرنگار سلامت نیوز اظهار داشت:« دوران سالمندی، دوران بسیار مهمی در زندگی تمام انسان‌ها است و علت این اهمیت این است که به دلیل پیشرفت طب و تغذیه در کشورهای مختلف جمعیت سالمند روز به روز بیشتر می‌شود، تغذیه افراد در این دوره از زندگی آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هر اختلالی در تغذیه این افراد باعث بروز اختلالات غیرقابل جبران می‌شود.»

وی یادآور شد:«افراد سالمند به دلیل مشکلات گوارشی که دارند نمی‌توانند میوه و سبزیجات مصرف کنند و شیره‌های گوارشی در این افراد به خوبی ترشح نمی‌شود، از دیگر مشکلات این گروه از افراد این است که به دلیل تنهایی و نداشتن حوصله برنامه غذایی صحیحی نداشته باشند و در معرض چاقی قرار می‌گیرند، همچنین به دلیل مشکلات استخوانی و پا درد برخی از این افراد نمی‌توانند ورزش کنند و در نتیجه در معرض چاقی قرار می‌گیرند.»

این مشاور تغذیه و رژیم درمانی تصریح کرد:«افراد سالمند در معرض چند بیماری قرار دارند از جمله پوکی استخوان که از سن 40 سالگی به بالا تحلیل بافت استخوانی این افراد شروع می شود مگر اینکه با تمهیداتی جلوگیری کنند، همچنین به علت تغذیه غلط و قرار نگرفتن در معرض آفتاب ممکن است که دچار نرمی استخوان شوند و فشار خون بالا و افزایش چربی نامطلوب خون از عوارض دوران سالمندی است.»

behnam5555 06-03-2011 05:38 PM



نکاتی مهم در مورد دکوراسیون داخلی

http://irandid.ir/user_files/L130614599157.jpg
همه ی ایده های تغییر دکوراسیون مستلزم صرف وقت و هزینه ی زیاد نیست. اگر به دنبال چند ایده برای طراحی دکوراسیون داخلی برای تغییر دادن خانه تان هستید، این ۱۰ مورد می تواند کمکتان کند.
تنظیم چیدمان مبلمان و لوازم خانه را تغییر دهید:
مبلمان را از کنار دیوار برداشته و سعی کنید آنها در زوایای جدیدتر و گیراتر بچینید. مثلاً قرار دادن کاناپه به صورت مورب در یک اتاق نشیمن باریک باعث می شود که اتاق وسیعتر نشان دهد.
. یک دیوار را رنگ کنید:
یکی از دیوارهای مهم خانه که در معرض توجه نیز هست را به رنگ دلخواهتان رنگ کنید. تابلوها و لوازم هنری از آن آویزان کنید و مبل جدید و زیبایی در آن قسمت قرار دهید. (البته دقت داشته باشید که رنگ آن با سایر لوازم خانه هماهنگ باشد)
از گل و گیاه استفاده کنید
گل و گیاه می تواند حال و هوای تازه ای به خانه بیاورد. اگر علاقه ای به رسیدگی به گل و گیاه ندارید، می توانید از گل ها و درختچه های مصنوعی استفاده کنید. کیفیت گل های مصنوعی هم آنقدر خوب شده است که به سختی می توان آنها را از گل طبیعی تشخیص داد.
یک قالیچه محلی در نقطه ای بیندازید
قالیچه های محلی وسیله ی بسیار خوبی برای اتاق های گفتگو و نشیمن به شمار می رود. قالیچه ای متناسب با اسباب و لوازم اتاق انتخاب کنید و آن را پایین میز بیندازید.
تابلو و آینه از دیوارها آویزان کنید
تابلوهایی آویزان کنید که شخصیت و روحیه شما را منعکس کند. سعی کنید از قاب های تزئینی تر و زیباتر استفاده کنید. هنگام آویزان کردن دقت کنید که تابلو از هر قسمت خانه قابل مشاهده باشد و گیرا باشد.
مجسمه ها را در یک جا جمع کنید
مجسمه ها و پیکره های کوچک و مرتبط با هم را در قسمتی از خانه که مورد توجه است کنار هم قرار دهید. این مجسمه ها را به صورت های فانتزی و متنوع بچینید.
از کوسن های تزئینی استفاده کنید
این بالشتک ها و کوسن های تزئینی به سادگی رنگ و بوی جدیدی به خانه می دهد و مبلمان منزل را نیز باشکوه تر جلوه میدهد.
لامپ ها و لوسترها را عوض کنید
لوسترها و لامپ ها جزء وسایلی هستند که خیلی زود بر بیننده آشکار می کنند که سبک چیدمان خانه تان قدیمی است یا جدید. به دنبال لوسترهایی باشید که جدیدتر و فانتزی باشند، و ضمناً با لوازم و رنگ بندی خانه تان نیز هماهنگ باشند.
لحاف ها و رواندازها نیز مثل کوسن های تزئینی، به اتاقتان رنگ می دهد.
این رواندازها و روتختی ها در انواع جنس ها و رنگ ها موجود می باشد. با توجه به روحیه و سلیقه ی خود زیباترین را انتخاب کنید.
لوازم اضافی را از جلوی دید بردارید
وسایل و لوازم اضافی باعث از بین رفتن جلوه ی اتاق می شود. برای برگه ها، اسباب بازیهای بچه ها، و سایر اسباب و وسایلی که شکل اتاق را بر هم می زند، جای مخصوصی تدارک ببینید.


behnam5555 06-03-2011 05:43 PM


چند روش آسان برای ارتقاء کیفیت زندگی




همه آدم‌ ها برای شاد و سالم بودن به خودشان بدهکار هستند. ما مسئول احساسمان هستیم و خوشبختی یکی از آن چیزهای ناپایداری است که ممکن است روزی چند بار تجربه کنیم یا اصلاً تجربه اش نکنیم. خیلی چیزها دوروبر ما وجود دارد که می‌تواند خوشبختی را از ما بگیرد اما اگر این چیزها به درستی کنترل شوند، می‌توانند عصبانیت، خستگی‌ها و ناراحتی‌های ما را به آرامش و توازن تبدیل کند.
"ثروت و مقام نیست که به شما خوشبختی می‌دهد، بلکه آرامش و اشتغال است که اینکار را می‌کند." –توماس جفرسون
این روزها خبرهای بد زیادی مخصوصاً از رسانه‌ ها می‌شنوید که می‌تواند موجب اضطراب و نگرانیتان شود. چالش وضع اقتصادی کنونی واقعی است اما هرچقدر هم که نگران شوید مشکلی را حل نمی‌کند. بالا بردن کیفیت زندگی هیچ ارتباطی به مسائل مادی ندارد، این ذات درونی شماست که افکار، گرایشات، نظرات و اعمال شما را هدایت می‌کند. راه ‌های زیادی برای بالا بردن کیفیت زندگی وجود دارد اما اینجا به 7 مورد آن اشاره می‌کنیم.


یاد بگیرید که چطور فراموش کنید. خیلی وقت‌ها از چیزهایی در زندگی ناراحت می‌شویم که یا خیلی جزئی هستند و یا خارج از حیطه کنترل ما قرار دارند و هرچقدر هم که نگران آن باشیم دردی را دوا نمی‌کند. چند بار شده که مدت زیادی را از چیزی ناراحت باشید و بعد بفهمید که آخر سر بدون اینکه کاری از دست شما برآمده باشد، مشکل خودش حل شده است.


مولفه ‌های خوشبختی را بشناسید. شده تابحال که بدون هیچ دلیل اعصابتان خرد باشد و با غرغرهایتان اعصاب بقیه را هم خرد کنید و یک وقت دیگر بدون هیچ دلیل احساس کنید که دوست دارید همه را بغل کنید و ببوسید؟ اولین مورد واکنش شما به استرس و دومی واکنشتان به موقعیت‌های خوب و مطلوب است. وقتی استرس ایجاد می‌شود، روز اول اصلاً متوجه آن نمی‌شوید، بعد یک محرک خیلی کوچک آن را مثل آتشفشانی فعال می‌کند. این حس توازن و آرامش درونی را برهم زده و درنتیجه حس خوشبختی را از ما می‌گیرد. دفعه بعدی که احساس کردید می‌خواهید از کوره دربروید، مکث کنید، چند نفس عمیق بکشید و ببینید که چقدر حالتان بهتر می‌شود.


تمرکز حواس را تمرین کنید. به جای اینکه نگران گذشته که هیچ کنترلی روی آن ندارید، و آینده که هنوز وجود ندارد باشید، بهتر است که روی امروزتان تمرکز کنید—اینکه چه هستید و کجا هستید. در خیابان به آدم‌ ها لبخند بزنید و زیبایی اطرافتان را تحسین کنید. این توجه شما را از مشکلی که دارید برداشته و روحیه‌ تان را بهتر می‌کند.

یک کار جدید یاد بگیرید.به کارها و سرگرمی‌هایی که همیشه دوست داشتید انجام دهید اما هیچ ‌وقت زمان یا موقعیت انجام آن را پیدا نکردید فکر کنید. فعالیتی را انتخاب کنید که واقعاً به هیجانتان می‌آورد و انگیزه‌ هایتان را بالا می‌برد. پیاده‌ روی‌های طولانی، مدیتیشن و نوشتن افکار و احساساتتان در یک دفتر خاطرات به زندگیتان آرامش می‌دهد. این کارها به شما کمک می‌کند نیمه پُر لیوان را ببینید، به شما انرژی می‌دهد و کمکتان می‌کند کیفیت زندگیتان را بالا ببرید.

افراد دور و برتان را بشناسید. دور و برتان را با آدم‌های جالب پر کنید زیرا اطرافیانتان نشان دهنده شخصیت شما هستند. وقتی با کسانیکه همیشه منفی‌باف هستند نشست و برخاست کنید، بدون اینکه بدانید شما هم همانطور می‌شوید. اما وقتی با افرادیکه سعی می‌کنند هر روز دنیا را تغییر دهند و به دیگران کمک کنند ارتباط داشته باشید، خواهید دید که شما هم به تغییر دنیا و کمک به دیگران علاقه‌ مند می‌شوید. کیفیت دوستان و خانواده شما کیفیت زندگی شما را تعیین می‌کند.

بخندید، بخندید، باز هم بخندید. خنده بر هر درد بی‌درمان دواست. خنده سطح اندورفین و سایر هورمون‌های تقویت‌کننده شادی را در بدن بالا می‌برد. برنامه‌های مفرح و خنده‌دار زیادی در تلویزیون پخش می‌شود که شما را به خنده می‌ اندازد. آدم‌های شوخ و بذله‌گوی زیادی هم حتماً در اطرافتان می‌شناسید که ارتباط به آنها فرصت خندیدن را در اختیارتان قرار می‌دهد.

در هر زمان فقط روی یک چیز تمرکز کنید. انجام چند کار در یک زمان سطح هورمون‌های استرس‌زا در بدن را بالا می‌برد. دلیل آن این است که با انجام همزمان چند کار خودتان را تحت فشار قرار می‌دهید که همه آن فعالیت‌ها را به خوبی و درستی انجام دهید اما نتیجه کار این خواهد بود که کارها بیشتر از حد معمول طول می‌کشند و با استاندارد بالایی هم انجام نمی‌شوند. با تمرکز روی بیشتر یک کار در یک زمان، نمی‌توانید ارتباط خوبی با همه آن کارها برقرار کرده و تمرکز حواستان را هم از دست می‌دهید.








behnam5555 06-03-2011 05:50 PM



شعر شاعران معروف درباره خال هندی

حافظ :

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را

صائب تبریزی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را


شهریار:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

محمد عیادزاده:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را ؟؟؟

behnam5555 06-03-2011 05:55 PM


داستان تلخ دختری که ندانسته هوو شد


مدتی یک شماره ناشناس با منزل ما تماس می‌گرفت و هر موقع من گوشی را بر می‌داشتم صحبت می‌کرد، انگار مرا می‌شناخت…
سکینه متولد ۶۴ اهل یکی از شهرستان‌های اصفهان است که ۷ برادر و ۳ خواهر دارد و دو برادر و یک خواهرش ازدواج کرده‌اند و بقیه آنها در خانه مادرش زندگی می‌کنند. پدرش نیز حدود ۴ سال پیش از دنیا رفت و زحمت زندگی به دوش مادرش افتاد و مادرش هم برای اینکه خرج آنها را تامین کند در خانه مردم کار می‌کرد.
سکینه این حرف‌ها را زمانی گفت که به جرم دزدی، اعتیاد و حمل مواد مخدر بازداشت و در حالی که دستبند به دستش بود در واحد مشاوره کلانتری مرکز تفت از توابع استان یزد زندگی خود را تعریف می‌کرد.او می‌گفت: در فروردین ۸۷ با مردی ازدواج کردم که ۵۰ سال سن داشت یعنی دو برابر سن خودم و ماجرای ازدواج ما چنین بود که مدتی یک شماره ناشناس با منزل ما تماس می‌گرفت و هر موقع من گوشی را برمی‌داشتم صحبت می‌کرد انگار مرا می‌شناخت.
می‌گفت می‌دونم ازدواج نکردی می‌خواهم از شما خواستگاری کنم ولی قبل از آن باید با شما آشنا شوم اصلاً قصد مزاحمت ندارم.این تماسها هر روز ادامه پیدا کرد و برادرانم به من بدبین شده بودند. یک روز که زنگ تلفن به صدا در آمد گوشی را خودم برداشتم همان صدای ناشناس، شماره موبایلی به من داد و گفت اگر خواستی با این شماره تماس بگیر اینطور بهتر است به او گفتم اصلاً تو کی هستی؟ از کجا مرا می‌شناسی؟ گفت جواب همه سوالهایت را می‌دهم هر موقع به من زنگ زدی و با هم آشنا شدیم و تلفن را قطع کرد.
من هم که می‌خواستم به واقعیت پی ببرم و این مرد را بشناسم با خواسته وی موافقت کردم و با او تماس گرفتم و قرار ملاقات گذاشتیم بعد از چند روز او را در کنار پارک دیدم مردی بود حدود ۵۰ ساله، لاغر اندام با موهای جو گندمی. به او گفتم تو که جای پدر من هستی چرا به من زنگ می‌زدی و از من خواستگاری کردی؟ تو که معلومه زن و بچه داری! از حرف من ناراحت شد و گفت این حرف را نزن من هنوز ازدواج نکردم و حتی فرصت نشده که به ازدواج فکر کنم تا اینکه تو را به من معرفی کردند.
من هم اهل این شهر نیستم و قصه زندگیش را برایم تعریف کرد.بعد از این ماجرا رابطه ما حدود ۸ ماه ادامه داشت و او توانسته بود با حرفهای شیرین دروغین خود از زندگیش اعتماد مرا جلب کند. بنابراین با مهریه ۵۰۰ سکه بهار آزادی و ۵۰ میلیون پول نقد تن به این ازدواج دادم (برخلاف خواسته برادرها و مادرم) و در دفتر ازدواج شهر خودمان صیغه عقد جاری شد.فردای آن روز طبق گفته‌های خودش به شهر او که خانه‌اش آنجا بود آمدیم تا در کنار هم زندگی خود را آغاز کنیم.
در خانه که باز شد با زنی روبرو شدم. گفت کاری داشتید خانم؟ شوهرم جلو آمد و به من گفت خانه تو اینجاست و آن وقت بود که فهمیدم این زن هووی من است با چهار بچه که یک دختر و یک پسرش هم ازدواج کرده بودند.
از آن روز بود که بدبختیم شروع شد شوهرم معتاد از آب درآمد و کم کم مرا هم معتاد کرد اول تریاک و چند ماه اخیر هم هروئین. می‌خواستم به خانه مادرم برگردم ولی دیگر روی برگشتن نداشتم چون بخاطر این مرد معتاد خائن با خانواده‌ام جنگیده بودم و او را به دست آورده بودم بخاطر همین در خانه ماندم، سوختم و ساختم چرا که این بدبختی نتیجه اشتباهات خودم بود که زندگی را ساده گرفته بودم.هر روز با هوویم دعوا داشتیم و اگر من کوتاه نمی‌آمدم از خانه بیرونم می‌کرد.
هر روز برسر چیزی بیخود دعوا به پا می‌کرد و نمی‌گذاشت آب خوش از گلویم پایین رود شوهرم بعد از مدتی که از ازدواجمان گذشت مرا روانه خیابان کرد تا برای او مواد تهیه کنم.در یکی از روزها شوهرم به من گفت: من دیگر پولی برای خرید مواد ندارم و از من خواست که به اتاق هوویم بروم و طلاهای او را بردارم و برای فروش به بازار ببریم. من هم چون پولی برای مواد نداشتم و به مواد احتیاج داشتم با درخواستش موافقت کردم.
روزی که هوویم خانه نبود رفتم و طلاهایش که داخل کمد بود برداشتم و بعد از چند روز که آبها از آسیاب افتاد آن را با راهنمایی شوهرم به بازار برای فروش بردم و هوویم که از قبل متوجه دزدیده شدن طلاها شده بود و به من و شوهرم شک کرده بود با هماهنگی پلیس ۱۱۰ مرا که در طلافروشی بودم با مقداری هروئین که در جیبم بود دستگیر کردند و به کلانتری آوردند.
حالا به جرم دزدی، اعتیاد و حمل مواد مخدر در بازداشتگاه به سر می‌برم تا برای اقدامات قضایی به دادسرا ارجاع شوم و شوهرم که این مدت مسبب بدبختی من بود و مرا به روز سیاه نشانده بود خود را کنار کشید و از همه‌چیز اظهار بی‌اطلاعی کرد و به همراه همسر اولش شاکی پرونده من شده و راه خودش را از من جدا کرد و همه جرمها را به گردن من انداخت.
حالا نه روی بازگشت به خانه را دارم و نه حتی می‌توانم به خانواده‌ام خبر دهم چه بلایی به سرم آمده تا شاید بتوانند کمکم کنند و نه دیگر می‌خواهم با این مرد خائن زندگی کنم و بعد از اینکه کارم با دادگاه به اتمام رسید مهریه خود را که شوهرم برای راضی کردن ازدواج با وی به اختیار خودش تعیین کرده بود به اجرا می‌گذارم و این را می‌دانم که اشتباه کردم.


behnam5555 06-03-2011 05:57 PM


عوارض بسیار وحشتناک جراحی بینی


جراحی زیبایی بینی مشکلات و عواقب زیادی دارد …

مهم‌ترین این علل به شرح زیر است :


۱ـ اصلاح نکردن انسدادهای مکانیکی در حین عمل جراحی:
چنانچه قبل از عمل، بزرگی شاخک‌های بینی یا انحراف تیغه بینی وجود داشته باشد، جراح باید تلاش کند این موانع به ظاهر مختصر را هم برطرف کند. با توجه به این‌که بینی با عمل جراحی معمولا کوچک‌تر می‌شود، چنانچه مانعی از قبل وجود داشته و انسداد هم ایجاد نکرده است را برطرف نکنیم، وقتی بینی جمع‌تر شد این مانع به ظاهر بی‌اهمیت باعث انسداد مسیر تنفسی می‌شود.
۲ـ تورم مخاط داخل بینی:
چنانچه به دلیل سینوزیت مزمن یا آلرژی شدید مخاط داخل بینی متورم باشد، ممکن است باعث انسداد تنفسی شود.
۳ ـ چسبندگی‌های داخل بینی:
اگر جراح داخل بینی را زیاد دستکاری کند، باعث زخمی‌شدن مخاط بینی می‌شود. اگر مخاط زخمی‌شده در مجاورت یکدیگر قرار گیرند هنگام ترمیم به یکدیگر می‌چسبند و راه داخل بینی را تنگ می‌کنند.
۴ ـ تنگ کردن بیش از حد سوراخ‌های بینی.
۵ ـ برداشتن بیش از اندازه از غضروف‌های نوک بینی:
این امر منجر به تنگی مدخل بینی می‌شود.
اگر جراح بینی از تجربه کافی برخوردار نباشد، علاوه بر مختل شدن عملکرد بینی، این احتمال وجود دارد که ظاهر بینی فرم مطلوب و مورد نظر را پیدا نکند و به شکل نامطلوبی درآید. این شکل‌های نامطلوب و دلایل آن عبارتند از:
غیرقرینه بودن سوراخ‌های بینی
اگر به سوراخ‌های بینی فردی که عمل نکرده بنگریم معمولا ۲ سوراخ بینی دقیقا عین هم نیستند، اما فردی که عمل می‌کند بعد از عمل انتظار دارد که سوراخ‌ها کاملا قرینه باشند. جراح طی عمل باید تلاش کند که میزان غیرقرینگی را برطرف کرده و تا آنجا که ممکن است آن را اصلاح کند.
کاهش حس بویایی
پایانه‌های اعصاب بویایی در سقف حفره داخل بینی قرار گرفته‌اند. این ناحیه طی عمل زیبایی بینی معمولا دستکاری نمی‌شود، بنابراین احتمال آسیب دیدن حس بویایی بعد از عمل جراحی وجود ندارد، مگر در ۲ حالت:
حالت اول: این‌که فردی که تحت عمل جراحی قرار گرفته است از قبل مبتلا به پولیپ وسیع و منتشر بینی بوده است و همزمان با عمل زیبایی تحت عمل پولیپکتومی‌ نیز قرار گرفته باشد. با توجه به این‌که ممکن است پولیپ‌ها در قسمت نزدیک به سقف حفره بینی قرار گرفته باشند، برداشتن آنها و دستکاری آن قسمت ممکن است منجر به آسیب دیدن پایانه‌های بویایی شود. اگر فردی مبتلا به پولیپ وسیع بینی باشد، بهتر است ابتدا در یک عمل مجزا پولیپ‌ها برداشته شوند و سپس با فاصله چند ماه بعد تحت عمل زیبایی بینی قرار گیرند.
حالت دوم: اگر به دلایلی که قبلا ذکر شد فردی در اثر عمل زیبایی بینی به درجاتی دچار انسداد بینی شود به همان میزان نیز دچار کاهش حس بویایی می‌شود، زیرا برای این‌که بتوانیم بویی را حس کنیم باید مولکول‌های فرار آن ماده بتوانند از طریق بینی خود را به پایانه‌های اعصاب بویایی برسانند. چنانچه بینی مسدود باشد این مولکول‌ها قادر نیستند وارد بینی شوند تا بتوانند اعصاب بویایی را تحریک کنند.

behnam5555 06-03-2011 05:59 PM


عوارض خطرناک ناشی از مصرف نوشابه



آیا نوشابه در فهرست خرید خانواده شما قرار دارد؟ آیا هنگام خرید مواد غذایی در فروشگاه نوشابه‌های رژیمی را انتخاب می‌کنید؟ اگر تصور می‌کنید نوشابه‌های رژیمی کم‌ضررتر هستند، لازم است بدانید مصرف هر نوع نوشابه گازدار صرف‌نظر از مقدار کالری‌ و نوع شیرین‌کننده آن می‌تواند به بدن‌ آسیب برساند و سیستم ایمنی را ضعیف کند. باور ندارید؟ …

اضـافـه وزن، چاقـی و دیـابـت
نوشابه‌های گازدار به دلیل مقدار بسیار زیاد قند و رادیکال‌های آزادی که دارند موجب آسیب به بافت‌های بدن، چاقی و اضافه وزن، ابتلا به دیابت و پیشرفت عوارض و مشکلات ناشی از دیابت می‌شوند.


سـوء تغـذیـه
افرادی که به جای نوشیدنی‌های سالم مانند شیر کم‌چرب و آبمیوه طبیعی نوشابه گازدار می‌خورند احتمال دارد به مقدار کافی ویتامین A، کلسیم و منیزیم دریافت نکنند. اسیدفسفریک موجود در نوشابه‌های گازدار موجب برداشت کلسیم و منیزیم از بافت‌های بدن می‌شود و مقدار این مواد مغذی را در بدن کاهش می‌دهد. کلسیم و منیزیم به کارکرد بهتر و تقویت سیستم ایمنی بدن کمک می‌کنند. بررسی‌ها نشان داده احتمال ابتلا به پوکی استخوان در افرادی که زیاد نوشیدنی گازدار مصرف می‌کنند، بیشتر است و پوکی استخوان در آنها زودتر آغاز می‌‎شود.


شـیـریـن‌کننـده‌هـای مصنـوعـی
بعضی‌ها تصور می‌کنند تنها نکته منفی مصرف نوشابه‌های گازدار قند زیاد و کالری بالای آن است و به همین خاطر به جای مصرف نوشابه‌های گازدار معمولی که با شیرین‌کننده‌های پرکالری شیرین شده‌اند از نوشابه‌های گازدار رژیمی استفاده می‌کنند و چون خیالشان از بابت مقدار کالری این مواد راحت است بدون هیچ محدودیتی این نوشابه‌ها را مصرف می‌کنند. در حالی که بررسی‌ها نشان داده است نوشابه‌های رژیمی‌‌هم با اضافه وزن ارتباط دارند. نتیجه یک مطالعه با بررسی ۱۵۵۰ فرد نشان داده است که احتمال چاقی و اضافه وزن در افرادی که نوشابه رژیمی‌‌مصرف می‌کنند با نوشیدن هر بطری نوشابه ۴۱ درصد بیشتر می‌شود. سلول‌های بدن در پاسخ به هر طعم شیرین نسبت به ذخیره چربی و کربوهیدرات اقدام می‌کنند و این مساله موجب گرسنگی بیشتر می‌شود. همچنین شیرین‌کننده‌ها ترشح انسولین را بیشتر می‌کنند و در نتیجه توانایی بدن برای سوزاندن چربی کاهش پیدا می‌کند. حقیقت تلخ دیگر آن است که تاثیر مصرف نوشابه‌های رژیمی بر کاهش وزن از نظر علمی به اثبات نرسیده است و هنوز هیچ مطالعه‌ای نشان نداده است که نوشیدن نوشابه‌های رژیمی‌‌ به کاهش وزن کمک می‌کند.

بـطـری‌هـای پـلاسـتـیـکـی
ضررهای نوشابه‌های گازدار رژیمی و غیررژیمی تنها به قند زیاد و رادیکال‌های آزاد و اسید فسفریک موجود در آنها محدود نمی‌شود. حتی بطری‌های پلاستیکی نوشابه‌ برای سلامت مضر هستند و می‌توانند ما را بیمار کنند. این بطری نوعی ماده شیمیایی سمی ‌‌موسوم به بیسفنول A یا BPA دارد که می‌تواند از بطری به نوشابه و پس از مصرف نوشابه به بدن ما وارد شود. بررسی‌ها نشان داده است که BPA با تعداد زیادی از بیماری‌ها از جمله نقص سیستم ایمنی بدن ارتباط دارد. اگر نگران سلامت کودکتان هستید، مراقب باشید به مصرف نوشابه و سایر نوشیدنی‌هایی که در بطری‌های پلاستیکی عرضه می‌شود، عادت نکند. کارشناسان بهداشت توصیه می‌کنند از کودکان در برابر تماس با محصولات حاوی این ماده به ویژه محصولاتی که هر روز استفاده می‌شوند محافظت کنیم. منبع: ریدرزدایجست

وقتی نوشابه سیاه می‌خورید چه اتفاقی می‌افتد؟

۱۰ دقیقه بعد
۱۰ قاشق چایخوری شکر وارد بدن‌تان می‌شود. می‌دانید چرا با وجود خوردن این حجم شکر دچار استفراغ نمی‌شوید؟ چون اسید فسفریک، کمی طعم آن را می‌گیرد و شیرینی‌اش را خنثی می‌کند.


۲۰ دقیقه بعد
قند خون‌تان بالا می‌رود و به ترشح ناگهانی و یک‌جای انسولین منجر می‌شود. کبدتان شروع می‌کند به تبدیل قند به چربی تا قند خون، بیشتر از این بالا نرود.


۴۰ دقیقه بعد
حالا دیگر جذب کافئین کامل شده، مردمک‌های‌تان گشاد می‌شود، فشار خون‌تان بالا می‌رود و در پاسخ به این حالت، کبدتان قند را به داخل جریان خون رها می‌کند. گیرنده‌های آدنوزین مغز حالا بلوک می‌شوند تا از احساس خواب‌آلودگی جلوگیری کنند.


۴۵ دقیقه بعد
ترشح دوپامین افزایش پیدا می‌کند و مراکز خاصی در مغز که حالت سرخوشی ایجاد می‌کنند، تحریک می‌شوند. این همان مکانیسمی است که در مصرف هروئین به ایجاد سرخوشی منجر می‌شود.

۶۰ دقیقه بعد
اسیدفسفریک موجود در نوشابه، داخل روده کوچک، به کلسیم، منیزیم و روی می‌چسبد. متابولیسم بدن افزایش پیدا می‌کند. میزان بالای قند خون و شیرین‌کننده‌های مصنوعی، دفع هرچه بیشتر کلسیم را از طریق ادرار باعث می‌شوند.


مدتی بعدتر
کافئین در نقش یک داروی مدر (ادرارآور) وارد عمل می‌شود. حالا دیگر کلسیم و منیزیم و روی که قرار بود جذب بدن شود، بیش از پیش از طریق ادرار دفع می‌شود و به همراه آن مقادیر زیادی آب، سدیم و دیگر الکترولیت‌ها نیز از دست می‌رود.


و بالاخره…
کم‌کم آن غوغایی که در بدن‌تان ایجاد شده بود فروکش می‌کند و نوبت به افت قند می‌رسد. در این مرحله یا خیلی حساس و تحریک‌پذیر می‌شوید یا خیلی کرخت و بی‌حال. حالا دیگر تمام آن آبی را که از طریق نوشابه وارد بدن خود کرده بودید، دفع کرده‌اید؛ آبی که می‌شد به جای اسید و کافئین و شکر، حاوی مواد مفیدی برای بدن‌تان باشد. تا چند ساعت بعد اثر کافئین هم از بین می‌رود و شما هوس یک نوشابه دیگر می‌کنید.



behnam5555 06-03-2011 06:04 PM

داستانک پند آموز “کلاس درس ابوریحان بیرونی”


روزی ابوریحان در کلاس درس به شاگردان می گفت …

که خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد …

شاگردان با خشم به او می نگریستند و در دل هزار دشنام به او می دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است . آن مرد رسوا روی به حکیم نموده چند سئوال ساده نمود و رفت … فردای آن روز، شاعری مدیحه سرای دربار، پای به محل درس گذارده تا سئوالی از حکیم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد. که دیدند از استاد خبری نیست هر طرف را نظر کردند اثری از استاد نبود … یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می نمود.

در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید:

چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ایی سرشناس آمده ، محل درس را رها نمودید ؟!

ابوریحان گفت:

یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند ، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد… شاگرد متحیر به چشمان استاد می نگریست که ابوریحان بیرونی از او دور شد … ابوریحان بیرونی دانشمند آزاده ایی بود که هیچگاه کسب قدرت او را وسوسه ننمود و همواره عمر خویش را وقف ساختن ابوریحان های دیگر کرد ، روانش شاد …
ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید :

هنرمند و نویسنده مزدور ، از هر کشنده ای زیانبارتر است …

behnam5555 06-03-2011 06:12 PM

دماغ!

این عضو حیاتی
اگه مثل کلنگه

مثل لوله تفنگه

با خوشگلی‌ت می‌جنگه

طبیعیه، قشنگه

نگو که این یه درده

دماغ عمل نکرده

اگر که مثل فیله

و یا از این قبیله

روی نوکش زیگیله

غصه نخور، اصیله

هی نرو پشت پرده

دماغ عمل نکرده

یکی می‌گه درازه

خیلی ولنگ و وازه

یکی می‌گه ترازه

غصه نخور که نازه

ببین خدا چه کرده

دماغ عمل نکرده

دماغ نگو جواهر

سوژه‌ی شعر شاعر

طویل فی‌المظاهر

پدیده‌ی معاصر

آهای تخم دو زرده

دماغ عمل نکرده

با اون دماغ همیشه

عکس تو پشت شیشه

تو سینما چی می‌شه

شکستن کلیشه

کاشکی بری رو پرده

دماغ عمل نکرده

کم باباتو کچل کن

یا خودتو مچل کن

کی بت می‌گه عمل کن

قصیده رو غزل کن

می‌شی له و لورده

دماغ عمل نکرده

چه‌قد دماغ دماغ شد

قافیه‌مون چلاق شد

هی، یکی- چل کلاغ شد

تصنیف کوچه باغ شد

بره که برنگرده

دماغ عمل نکرده!


http://www.tebyan.net/aspnet_client/...smiley-108.gif



اکنون ساعت 04:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)