![]() |
ای خم اندر خم شکسته زلف جان آمیز را
بر شکن بر هم چو زلفت توبه و پرهیز را |
ای عجب! این راه نه راه خداست
زانکه در آن اهرمنی رهنماست |
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری |
نقل قول:
دگران روند تنها به مثل به قاضی اما تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری **************************** یار گرفتهام بسی چون تو ندیدهام کسی شمع چنین نیامدست از در هیچ مجلسی عادت بخت من نبود آن که تو یادم آوری نقد چنین کم اوفتد خاصه به دست مفلسی |
یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
از کوزه شکستهای دمی آبی سرد مامور کم از خودی چرا باید بود یا خدمت چون خودی چرا باید کرد |
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد (حافظ ) |
در موضع خوشدلان و مشتاقان
موضوع فروگذار و مشتق را |
آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد از سر کشته ی خود میگذری همچون باد چه توان کرد که عمر است و شتابی دلرد ( حافظ ) |
دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست |
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد برو معالجه ی خود کن ای نصیحت گو شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد ( حافظ ) |
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری ( حافظ ) |
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کو را به سر کشته هجران گذری بود سعدی |
دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است |
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما در کارگه کوزهگران کوزه شویم |
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست ( حافظ ) |
تا شیفتهٔ عارض گلرنگ فلانم
از درد خمیده چو سر چنگ فلانم |
من به جرم باوفایی این چنین تنها شدم
چون ندارم همدمی بازیچه ی دلها شدم |
من بعد حکایت نکنم تلخی هجران
کان میوه که از صبر برآمد شکری بود |
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به تو دادن گرش نکو داری ( حافظ ) |
یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست
بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست |
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو ( حافظ ) |
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگير
که به هر حالتی اين است بهين اوضاع |
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم مدام است الحمدلله ای بخت سر کش تنگش به سر کش گه جام زرکش گه لعل دلخواه (حافظ) |
همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهی
به پيام آشنايان بنوازد آشنا را |
ای که با سلسله زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای |
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا |
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی دردمندان بلا زهر هلاهل دارند قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی |
یا ربا این لطفها را از لبش پاینده دار
او همه لطفست جمله یا ربش پاینده دار ای بسی حقها که دارد بر شب تاریک ماه ای خدای روز و شب تو بر شبش پاینده دار |
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است |
ترک دنیا و تماشا و تنعم گفتیم
مهر مهریست که چون نقش حجر مینرود |
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا |
آرام دل غمگین جز دوست کسی مگزین
فیالجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم |
من باکمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج |
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقا که به چشم در نیامد ما را |
اگر تو آن من باشی، ازین و آن نیندیشم
ز کفر آخر چرا ترسم، چو تو ایمان من باشی؟ |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
تا نباشد این جدایی ها کس نداندقدر یاران را
کویــر خشک میــدانـــد بــهای قـطــره باران را |
آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال
آویزهٔ در ز نظم حافظ بادش |
اکنون ساعت 03:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)