پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

مهدی 09-04-2010 12:28 PM

دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم
ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را

shokofe 09-04-2010 01:40 PM

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

مهدی 09-04-2010 01:55 PM

ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا
گر بدآن شادی که دور از تو بمیرم مرحبا

FereShteH 09-04-2010 02:38 PM

اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین

با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است

مهدی 09-04-2010 02:44 PM

تو خود مرا چه کنی لیک چشم را فرمای
که آن نگه که تو کردی زمان زمان نکند

FereShteH 09-04-2010 02:47 PM

دوش در خوابم در آغوش آمدی

وین نپندارم که بینم جز به خواب

مهدی 09-04-2010 02:52 PM

بس است جور ز صبر آزمود وحشی را
هزار بار کسی را کس امتحان نکند

shokofe 09-04-2010 09:42 PM

در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز
گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار
در عیش خوش‌آویز نه در عمر دراز

مهدی 09-04-2010 10:59 PM

ز بالا و دیدار و آهستگی
ز بایستگی هم ز شایستگی

FereShteH 09-05-2010 01:32 AM

یکی را چون ببینی کشته دوست

به دیگر دوستانش ده بشارت

مهدی 09-05-2010 01:23 PM

تماشای رخ خوبان خوش است، آری، ولی ما را
تماشای رخ دلدار از آن بسیار اولی‌تر

Omid7 09-05-2010 11:54 PM

رخت بر بست ز دل شادی و هنگام و وداع
با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است

مهدی 09-06-2010 12:07 AM

تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد
گر خام بود اطلس و دیبا گردد
مندیش که هرکه یک نظر روی تو دید
دیگر همه عمر از تو شکیبا گردد

Omid7 09-06-2010 12:19 AM

دل زود باورم را به كرشمه اي ربودي
چو نياز ما فزون شد تو به ناز خود فزودي
به هم الفتي گرفتيم ولي رميدي از ما
من و دل همان كه بوديم و تو آن نه اي كه بودي

مهدی 09-06-2010 12:21 AM

یاران به سماع نای و نی جامه‌دران
ما، دیده به جایی متحیر نگران

Omid7 09-06-2010 12:31 AM

نیازارم ز خود هرگز دلی را
که می ترسم در او جای تو باشد

life 09-06-2010 12:34 AM

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

مهدی 09-06-2010 12:34 AM

امشب ستایمت ای پری فردا ز گفتن بگذری
فردا زمین و آسمان در شرح تو باشد فنا

Omid7 09-06-2010 12:59 AM

از عشق فقط وصل و رسیدن خوش نیست
عشق است و همین لذت دیدار و دگر هیچ

مهدی 09-06-2010 01:01 AM

چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
در ته دوزخ افکنم جان پر اضطراب را

Omid7 09-06-2010 01:08 AM

از غم خبری نبود، اگر عشق نبود
دل بود، ولی چه سود اگر عشق نبود؟

FereShteH 09-06-2010 01:10 AM

دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری

چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت

Omid7 09-06-2010 01:13 AM

تا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟
وعده ي وصل اگر دهد طاقت انتظار كو؟

مهدی 09-06-2010 01:19 AM

ور نیست شراب بی‌نشانیت
پس شاهد چیست این نشان‌ها
ور تو ز گمان ما برونی
پس زنده ز کیست این گمان‌ها

FereShteH 09-06-2010 01:45 AM

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست

چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

مهدی 09-06-2010 01:49 AM

تا جنگ کنند و راست آرند
تقدیر و قضای مستوی را
سوفسطایی مشو خمش کن
بگشای زبان معنوی را

FereShteH 09-06-2010 01:50 AM

از این پرده برتر سخن‌گاه نیست

ز هستی مر اندیشه را راه نیست

مهدی 09-06-2010 01:51 AM

تا بیند این دو دیده صبح خدا دمیده
دام طلب دریده مطلوب گشته طالب

FereShteH 09-06-2010 01:56 AM

بر آستان تو مشکل توان رسید آری

عروج بر فلک سروری به دشواریست

مهدی 09-06-2010 01:58 AM

تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو
بر من و دل گماشته سد ملک عذاب را

MAHDI 09-06-2010 05:03 AM

ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا
جان و دل پر درد دارم هم تو در من می‌نگر
چون تو پیدا کرده‌ای این راز پنهان مرا

shokofe 09-06-2010 08:02 AM

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

مهدی 09-06-2010 10:18 AM

از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس
اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما

topic_sun 09-06-2010 10:33 AM

ای تواحساس مضاعف !با تو تا کی می توان داشت
طاقت این شهر خشک و تاب آهنزارهایش؟

مهدی 09-06-2010 10:39 AM

شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
در در میان لعل شکربار بنگرید
بستان عارضش که تماشاگه دلست
پرنرگس و بنفشه و گلنار بنگرید

shokofe 09-06-2010 10:49 AM

در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز

مهدی 09-06-2010 10:55 AM

زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو کوزه‌کند کوزه‌گری

Omid7 09-06-2010 06:07 PM

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

shokofe 09-06-2010 06:09 PM

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد

Omid7 09-06-2010 06:11 PM

دل سوخت تمام از غم و آهي نكشيديم
آتش كه برافروخته شد دود ندارد


اکنون ساعت 01:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)