پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

mary.f 12-26-2008 07:42 PM

marykhosh عزیز! به جای میم با الف شروع کردین. به هر حال ما ادامه می دهیم:

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

behnam3638 12-27-2008 01:04 AM

ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو


کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

marykhosh 12-27-2008 10:49 AM

ای شاه سوار ملک هستی

سلطان خرد به چیره دستی

ای ختم پیمبران مرسل

حلوای پسین و ملح اول

نوباوه باغ اولین صلب


haj_amir 12-28-2008 12:09 AM

به حسن و خلق و وفا کس به يار ما نرسد
تو را در اين سخن انکار کار ما نرسد

mary.f 12-28-2008 07:02 AM

دوستان وقت گل آن به كه به عشرت كوشيم
سخن پير مغان است به جان بنيوشيم

marykhosh 12-28-2008 10:41 AM

من تکيه داده ام به دري تاريک

پيشاني فشرده ز دردم را

ميسايم از اميد بر اين در باز

انگشتهاي نازک و سردم را

mary.f 12-28-2008 05:19 PM

اين دل غمديده حالش به شود دل بد مكن
وين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور

chooooobin2000 12-28-2008 11:53 PM

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
ساق شمشاد قدی ساعد یسم اندامی

marykhosh 12-29-2008 10:39 AM

یک زخمی اوضح الدلایل

دارنده حجت الهی

داننده راز صبحگاهی

ای سید بارگاه کونین

mary.f 12-29-2008 03:00 PM

نهادستي ز عشقم حلقه در گوش
بدين عيبم خريدي باز مفروش

tanha 12-29-2008 04:47 PM

شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا

mary.f 12-30-2008 09:08 AM

از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زده ام فالي و فريادرسي مي آيد

behnam3638 12-30-2008 12:26 PM

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را


دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

tanha 12-30-2008 01:35 PM

الا یا ایها الساقی ادرکاسا وناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

mary.f 12-30-2008 03:34 PM

اي كه با سلسله زلف دراز آمده اي
فرصتت باد كه ديوانه نواز آمده اي

sheida.jojo 12-31-2008 12:46 PM

یا رب آن یوسف گمگشته به من بازرسان تا طربخانه کنی بیت حزن باز رسان

marykhosh 12-31-2008 02:22 PM

نام تو کلید هر چه بستند

ای هیچ خطی نگشته ز اول

haj_amir 01-02-2009 01:17 PM

لب از ترشح می پاک میکن برای خدا
که خاطرم به هزار گناه مسوس است

tanha 01-02-2009 04:43 PM

تابناک از تو روی دلداران
خوابناک از تو بخت بیداران

sheida.jojo 01-02-2009 09:30 PM

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

mary.f 01-03-2009 10:28 AM

از من جدا مشو كه توام نور ديده اي
آرام جان و مونس قلب رميده اي

sheida.jojo 01-05-2009 04:12 PM

یاد از آن مرغ بهشتی که غریب آمد و رفت
گفت در کنج قفس چند توان تنها بود

mary.f 01-05-2009 04:53 PM

درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام

behnam3638 01-07-2009 03:13 AM

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق


آن که او عالم سر است بدین حال گواست

haj_amir 01-09-2009 12:46 AM

تنها گذشت و يکقدم از پي نرفتمش
پايم ز بس که در وحل اضطراب بود

mary.f 01-10-2009 07:44 AM

دزديده چون جان مي روي اندر ميان جان من
سرو خرامان مني اي رونق بستان من

marykhosh 01-10-2009 10:33 AM

نگاه تشنه ام در جستجو بود

در آن هنگامه ي ديدار و پرهيز

رسيدم عاقبت آن جا كه او بود


haj_amir 01-10-2009 11:43 AM

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

jackal 01-10-2009 12:49 PM

نه همین موج ز آمد شد خود بی خبر ست
هیچ کس را خبر از آمدن و رفتن نیست

mary.f 01-10-2009 04:35 PM

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

haj_amir 01-10-2009 11:03 PM

دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟
کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟

marykhosh 01-11-2009 10:34 AM

از سايهء تو، دور و جدا باشد

روزي به هم رسيم که گر باشد

کس بين ما،نه غير خدا باشد

hosseinzare 01-11-2009 03:14 PM

دل من کوره سوزان عشق است
دلم سوگند پاکش جان عشق است
دلم این عاشق شوریده مست
نمک پرورده دامان عشق است

mary.f 01-11-2009 07:13 PM

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک

haj_amir 01-11-2009 11:16 PM

کار جهان نگر که جفاي که مي‌کشم
دل را به پيش عهد وفاي که مي‌کشم

marykhosh 01-12-2009 10:34 AM

ما همگي " سوي سرنوشت" روانيم

زود رسيدي! برو، "خدا نگهدار"

jackal 01-12-2009 11:26 AM

روزی زسر سنگ عقابی به هوا خواست
وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

SonBol 01-12-2009 11:37 AM

تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از ین طرفه تر برا نگیزد

mary.f 01-12-2009 04:22 PM

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

haj_amir 01-12-2009 07:02 PM

درد دل سوخته را من دانم
زانکه خود بی دل و دل سوخته ام


اکنون ساعت 11:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)