![]() |
marykhosh عزیز! به جای میم با الف شروع کردین. به هر حال ما ادامه می دهیم:
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما |
ای شاه سوار ملک هستی
سلطان خرد به چیره دستی ای ختم پیمبران مرسل حلوای پسین و ملح اول نوباوه باغ اولین صلب |
به حسن و خلق و وفا کس به يار ما نرسد
تو را در اين سخن انکار کار ما نرسد |
دوستان وقت گل آن به كه به عشرت كوشيم
سخن پير مغان است به جان بنيوشيم |
من تکيه داده ام به دري تاريک
پيشاني فشرده ز دردم را ميسايم از اميد بر اين در باز انگشتهاي نازک و سردم را |
اين دل غمديده حالش به شود دل بد مكن
وين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور |
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
ساق شمشاد قدی ساعد یسم اندامی |
یک زخمی اوضح الدلایل
دارنده حجت الهی داننده راز صبحگاهی ای سید بارگاه کونین |
نهادستي ز عشقم حلقه در گوش
بدين عيبم خريدي باز مفروش |
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا |
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زده ام فالي و فريادرسي مي آيد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
الا یا ایها الساقی ادرکاسا وناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها |
اي كه با سلسله زلف دراز آمده اي
فرصتت باد كه ديوانه نواز آمده اي |
یا رب آن یوسف گمگشته به من بازرسان تا طربخانه کنی بیت حزن باز رسان
|
نام تو کلید هر چه بستند
ای هیچ خطی نگشته ز اول |
لب از ترشح می پاک میکن برای خدا
که خاطرم به هزار گناه مسوس است |
تابناک از تو روی دلداران
خوابناک از تو بخت بیداران |
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا |
از من جدا مشو كه توام نور ديده اي
آرام جان و مونس قلب رميده اي |
یاد از آن مرغ بهشتی که غریب آمد و رفت
گفت در کنج قفس چند توان تنها بود |
درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام |
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواست |
تنها گذشت و يکقدم از پي نرفتمش
پايم ز بس که در وحل اضطراب بود |
دزديده چون جان مي روي اندر ميان جان من
سرو خرامان مني اي رونق بستان من |
نگاه تشنه ام در جستجو بود
در آن هنگامه ي ديدار و پرهيز رسيدم عاقبت آن جا كه او بود |
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من |
نه همین موج ز آمد شد خود بی خبر ست
هیچ کس را خبر از آمدن و رفتن نیست |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود |
دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟
کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟ |
از سايهء تو، دور و جدا باشد
روزي به هم رسيم که گر باشد کس بين ما،نه غير خدا باشد |
دل من کوره سوزان عشق است
دلم سوگند پاکش جان عشق است دلم این عاشق شوریده مست نمک پرورده دامان عشق است |
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک |
کار جهان نگر که جفاي که ميکشم
دل را به پيش عهد وفاي که ميکشم |
ما همگي " سوي سرنوشت" روانيم
زود رسيدي! برو، "خدا نگهدار" |
روزی زسر سنگ عقابی به هوا خواست
وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست |
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از ین طرفه تر برا نگیزد |
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود |
درد دل سوخته را من دانم
زانکه خود بی دل و دل سوخته ام |
اکنون ساعت 11:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)