![]() |
عبدالناصر كانال سوئز ملي را كرد
جام جم آنلاين: 54 سال پيش ، در روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي جمال عبدالناصر، رئيس جمهور مصر رسما كانال سوئز را ملي اعلام كرد. ناصر اين تصميم را براي تامين مالي اجراي طرح هاي عمراني مصر اتخاذ كرد.
جمال عبدالناصر كه چهار سال قبل از اين تاريخ به قدرت رسيده بود ، ابتدا براي احداث سد عظيم اسوان از آمريكايي ها درخواست كمك مالي كرده بود. احداث سد اسوان يك طرح فرعوني بود كه با اجراي آن سطح زمين هاي كشاورزي مصر دو تا سه برابر مي شد و نيازهاي اين كشور به برق هيدروالكتريك تامين مي گرديد اما دولت آمريكا تقاضاي ناصر را نپذيرفت زيرا به ناصر و احساسات سوسياليستي اش اعتماد نداشت. بنابراين جمال عبدالناصر تصميم گرفت كانال سوئز را ملي كند و از درآمد آن براي احداث سد اسوان استفاده نمايد. ناصردر روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي كانال سوئز را ملي اعلام كرده و تمام دارايي هاي كمپاني بين المللي سوئز كه بخش اعظم سهام آن به بريتانيا و فرانسه تعلق داشت را مسدود كرد. ملي شدن كانال سوئز به يك بحران بين المللي تبديل گرديد زيرا فرانسه و بريتانيا از درآمد كانال سوئز محروم شدند. جمال عبدالناصر پس از ملي كردن كانال ، از كارشناسان اتحاد شوروي براي احداث سد اسوان دعوت كرد. در روز 29 اكتبر سال 1956 ميلادي ابتدا اسرائيلي ها به صحراي سينا حمله كردند و در پي آنها در روز 5 نوامبر چتربازان فرانسوي و بريتانيايي در بندر پورت سعيد به بهانه محافظت از كانال سوئز فرود آمدند، اما نيروهاي مهاجم ناگزير شدند تحت فشارهاي سازمان ملل متحد ، آمريكا و شوروي خاك مصر را ترك كنند. ناكامي حمله نيروهاي اسرائيلي ، فرانسوي و بريتانيايي به مصر و عقب نشيني آنها براي جمال عبدالناصر يك پيروزي ديپلماتيك محسوب شد.اعتبار ناصر از آن پس نه تنها در ميان مردم مصر ، بلكه در ميان محرومان جهان سوم رو به افزايش نهاد. به اين ترتيب در روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي جمال عبدالناصر كانال سوئز را ملي اعلام كرد. وقايعي كه در پي ملي كردن كانال سوئز رخ دادند ، موجب محبوبيت فزاينده جمال عبدالناصر شد و ناصر تحت عنوان «رئيس» تا زمان مرگ در 28 سپتامبر سال 1970 ميلادي در مصر حكومت كرد و در اوج محبوبيت درگذشت. |
استقلال ليبريا ، سرزمين بردههاي آزاد
جام جم آنلاين: 163 سال پيش در روز 26 ژوييه سال 1847 ميلادي كشور آفريقايي ليبريا رسما به استقلال دست يافت. به اين ترتيب ليبريا نخستين كشور آفريقايي بود كه از سوي قدرت هاي استعمارگر غربي استقلال آن به رسميت شناخته شد.
در سال 1816 ميلادي يك كشيش آمريكايي به نام رابرت فينلي موسسه اي را تحت عنوان موسسه استعماري تاسيس كرد كه هدف آن بازگرداندن برده هاي سياهپوست آزاد شده كه در ايالات شمالي آمريكا كه در آنها برده داري معمول نبود به قاره آفريقا بود. او يك سرزمين كوچك در خليج گينه به نام كاپ مه سورادو را به مبلغ 300 دلار در سال اجاره كرد اما فقط يك بار اجاره آن را پرداخت. از سال 1821 ميلادي به ابتكار اين موسسه نخستين برده هاي سياهپوست آمريكايي در اين سرزمين مستقر شدند. محل استقرار آنها به نام رئيس جمهور وقت آمريكا ، جيمز مونرو «مونروويا» نام گرفت كه امروز پايتخت كشور ليبريا است. اندك اندك تعداد برده هاي سياهپوست آمريكايي كه در اين منطقه مستقر مي شدند به هزاران نفر رسيد و درگيري آنها با ساكنان بومي آغاز شد. پس از استقلال ليبريا ، آمريكايي هاي ليبريايي توانستند قدرت را در دست بگيرند.آنها علي رغم اين كه در اقليت بودند اكثريت جمعيت بومي را در جهت منافع شركت هاي آمريكايي توليد كائوچو فايرستون كه مالك كشتزارهاي درخت هوهآ بود به بيگاري كشيدند. در عين حال ، آمريكايي هاي ليبريايي از كمك هاي دولت آمريكا برخوردار بودند اما سرانجام قدرت دولت هاي آمريكايي هاي ليبريايي در سال 1980 ميلادي با كودتاي يك بومي ساموئل كانيون دوئه خاتمه پذيرفت. از آن پس ، هرج و مرج در ليبريا آغاز شد و جنگ هاي داخلي وحشتناكي كه همه ريشه در اختلاف قديمي ساكنان بومي با آمريكايي هاي ليبريايي داشتند ، اين كشور كوچك را به خاك و خون كشيدند. به اين ترتيب ، در روز 26 ژوييه سال 1847 ميلادي كشور آفريقايي ليبريا كه بردگان سياهپوست آمريكايي در آن مستقر شده بودند به استقلال دست يافت. اما از همان ابتدا سياهپوستان آمريكايي بهره كشي از ساكنان بومي را آغاز كردند.اين مساله موجب ريشه دار شدن يك كينه عميق ميان آنها و ساكنان بومي شد كه سرانجام به طغيان ساكنان بومي انجاميد و جنگ هاي داخلي خونين ليبريا آغاز شدند. دامنه اين جنگ ها حتي به كشورهاي همسايه مانند سيرالئون نيز گسترش يافت و صدها هزار نفر در اين جنگ ها جان خود را از دست دادند و ميليون ها نفر آواره شدند. |
مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 27 جولای
مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 27 جولای ايران شاه عباس شهر گنجه را از عثماني ها پس گرفت لشكريان شاه عباس كه براي اخراج عوامل عثماني (تركيه) از چند منطقه در قفقاز ايران وارد اين منطقه شده بودند در اين روز در سال 1606 ميلادي كه در آن تاريخ مصادف با ماه محرم بود شهر گنجه (زادگاه گنجوي شاعر معروف) را كه اينك در جمهوري آذربايجان قرار گرفته است پس گرفتند. در جنگي كه روي داد بيش از دو هزار و پانصد تن از عساكر عثماني كشته شدند. شاه عباس سپس محمد پاشا فرماندار منصوب از سوي عثماني در گنجه را كه به اسارت گرفته شده بود به زندان مازندران فرستاد. اندكي بعد، شماخي نيز با جنگ پس گرفته شد كه عثماني در اين نبرد هم سه هزار كشته تلفات داد و تا آن سوي «قارص» عقب نشست. به مناسبت آزاد شدن گنجه، در همان روز اين شعر ساخته شد: (در محرم گنجه از عباس شد). عثماني ها قبلا با استفاده از منازعات داخلي شاهزادگان صفوي به قفقاز ايران تعرض كرده بودند. در عمليات قفقاز بود كه فرماندهان توپخانه ايران متوجه شدند كه گلوله هاي توپ بايد عينا مطابق كاليبر (اندازه لوله توپ) باشد و گرنه احتمال انفجار توپ مي رود و از همان زمان مقرر شد كه توپ و گلوله هاي مربوط بايد در يك كارخانه ريخته شده باشند. پس از اخراج عثماني ها از قفقاز جنوبي، شاه عباس از شهر تفليس (گرجستان) كه از متعلقات ايران بود ديدار كرد؛ دستور ترميم خرابي هاي وارده به شهر ايروان (ارمنستان) را صادر كرد، و سپس عازم پايتخت خود شد. كابينه تازه دكتر مصدق 27 جولاي 1952(پنجم مرداد1331 ) دكتر مصدق وزيران خود را به مجلس شوراي ملي معرفي كرد و نام وزارت جنگ را به وزارت «دفاع ملي» تغيير داد. اسامي وزيران 31 تيرماه انتشار يافته بود. مجلس پس از بررسي سوابق وزيران و شايستگي هريک از آنان بر انتصاب همه آنان مهر تاييد گذارد. در كابينه تازه، دكتر مصدق خود سمت وزارت دفاع را بر عهده گرفته بود و باقر كاظمي را به عنوان نايب نخست وزير تعيين كرده بود. در اين كابينه، دكتر غلامحسين صديقي جامعه شناس معروف ايران وزير كشور، دكتر مهدي آذر ملي گراي بنام وزير فرهنگ (شامل فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش و ارشاد امروز)، حسين نواب وزير امور خارجه، عبدالعلي لطفي وزير دادگستري و مهندس طالقاني وزير كشاورزي بودند. نگاهي کوتاه به محمدرضاشاه پهلوي به مناسبت سالروز درگذشت او 27 جولاي 1980 (پنجم امرداد 1359) و در قاهره - بيمارستان ارتش مصر ـ محمدرضا پهلوي، شاه بركنارشده از بيماري سرطان درگذشت و در مسجد الرفاعي همان شهر مدفون شد. وي 26 اكتبر سال 1919 (چهارم آبان1299) به دنيا آمده بود و در شصتمین سال عمر درگذشت. شاه از 16 ژانويه سال 1979 (26 دي 1357) كه ايران را ترك كرده بود با در به دري بي سابقه اي رو به رو بود. كشورهاي ديگر حتي دوستان سابقش از جمله پادشاه سابق اردن از پذيرفتن او اكراه داشتند. مكزيك و پاناما به اصرار دولت آمريكا اورا موقتا پذيرفته بودند، تازه در آنجا در سايه ترس از ربوده شدن و يا استرداد به ايران جهت محاكمه به سر مي برد. دولت آمريكا كه اورا براي انجام عمل جراحي به خاک خود پذيرفته بود با تظاهرات و تصرف سفارتخانه اش در تهران و واكنش هاي شديد ديگر رو به رو شده و پس از انجام عمل جراحي كشور ديگري را براي اقامت او يافته و به آنجا فرستاده بود. تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفته شدن کارکنان آن، در زمان خود به صورت یک مسئله بزرگ و پیچیده درآمده بود و جمهوری اسلامی رهایی گروگانهارا مشروط به تحویل و استرداد شاه کرده بود و مهدی بازرگان برای حل مسئله از شاه خواسته بود که داوطلبانه به تهران بازگردد و اطمینان داده بود که اعدام نخواهد شد که شاه به پیام او پاسخ نداده بود. اگر تاريخ سلطنت 37 ساله پهلوي دوم را مرور كنيم آن را همراه با ضعف ها و اشتباههاي متعدد مي بينيم كه بزرگترين آنها جلوگيري از تمرين و اجراي دمكراسي در ايران بود که از عوامل ثبات اوضاع يک کشور و پيشرفت همگاني اتباع آن شناخته شده است. (در يک دمکراسي، به ندرت کودتا و انقلاب سراسري - مشابه انقلاب فرانسه و روسيه ديده شده است). شاه سابق، جز در دوره دو سال و پنج ماهه حكومت دكتر مصدق که در اين دوره در حاشیه قرارداشت، عملا مانع از پیدایش احزاب واقعي و آموزش و تمرين دمكراسي در ايران شده بود و روزنامه ها در دست و انحصار افرادي معيّن بودند و با اين دو عمل از ظهور شخصيتهاي سياسي بزرگ و تولید دولتمردان شایسته جلوگيري و سرانجام، خود قرباني اين اشتباهاتش شده بود. اشتباهات او در يک سال آخر سلطنتش متعدّد بود و بيماري سرطان و ترس از مردن و ... اورا ازتفکر منطقی و انجام برخي از مسئوليت هايش بازداشته بود. از رفتار شاه در سال انقلاب چنین استنباط شده است که تداوم اعتراضات و تظاهرات، وی را دچار شکست روحیه، افسردگی و انفعال کرده بود زیرا که انتظار نداشت مردم برضد او بپاخیزند. شاه تصور می کرد که مردم ـ مردمی که برغم افزایش درآمد نفت، از بازنشستگی عمومی و تعدیل توزیع درآمد برخوردار نبودند، امنیت شغلی نداشتند و ... ـ دوستدار بدون چون و چرای او هستند و به وی پشت نخواهند کرد. شاه در طول 37 سال سلطنت موفق نشده بود روانشناسی ایرانیان را درک کند. او انتظار نداشت که ملت به خیابانها بریزد و خواستار برکناری اش شود. این وضعیت اورا افسرده و درنتیجه دچار انفعال و بی رغبتی کرده بود. داروهای مصرفی (بیماری سرطان) نیز مزید بر علت شده و توان تصمیمگیری و کارآیی اورا عمیقا کاهش داده بود. مشاوران او در اواخر سلطنت و ماههای آخر انقلاب معدود و عمدتا نزدیکانش بودند که در صداقت و ميزان تدبيرشان ترديد بود. این مشاوران تنها یک جمله برزبان داشتند: "اوضاع آرام خواهدشد". وی در ماههای نخست انقلاب به فریاد مردم که خواستار انحلال ساواک و دوره وقت پارلمان، آزادی تشکیل احزاب با هر ایدئولوژی و انتشار نشریه، شورایی کردن رادیو ـ تلویزیون دولتی و انجام انتخابات آزاد بودند گوش نکرد. انتخابات آزاد، می توانست اعتراض را از خیابان به تالار پارلمان منتقل کند. شاه در آن ماهها به اندرزهای مقامات پیشین و سیاستمداران ملی گرا نیز توجه نکرد و راه خودش را رفت. یکی از این توصیه ها تفویض اختیارات به پسرش بود. با اینکه از آگاهان نظر خواسته بود و این نظرات جمع آوری شد به آنها اعتنا نکرد. از بررسي کارنامه پهلوي دوم چنين بر مي آيد که از همان دهه 1320 و مخصوصا در دهه های 1340 و 1350 درانتصاب مدیران ارشد دقت لازم بعمل نمی آورد و تازه اجازه آزادي عمل كافي به مديران تراز اول دولتي نمي داد. پس از درگذشت تدریجی چند مشاور نزدیکش، امکان کنترل کارهارا بمانند گذشته نداشت. با اینکه، دولت لندن دیگر یک ابرقدرت نبود، شاه همچنان و همانند دهه های 1940 و 1950 از این دولت در بیم و هراس بود. ساواک او قادر نبود و یا اینکه می ترسید فعالیت های غیر دیپلماتیک سفارتخانه ها در تهران را تعقیب و زیرنظر ذره بین داشته باشد. چند دولت دیگر در تهران مامور اطلاعاتی داشتند و کار خودرا می کردند. نفت و افزایش بهای آن از سال 1973 باعث شده بود که دوستان آمریکایی اش را عملا ازدست بدهد زیرا که اصرار بر بالا بودن بهای آن داشت، و همین اصرار سبب شد که دولت واشنگتن متوجه دولت سعودی شود مخصوصا که شاه تهدید کرده بود که در سال 1979 قرارداد نفت به اراده او تنظیم خواهد شد. بالا رفتن بهای نفت ولخرجی هارا بالا برده بود و ایران از اواخر سال 1355 دچار تورم روزافزون شده بود و توده ها از این وضعیت ناراضی بودند. اصرار شاه بود که دلارهای حاصل از فروش نفت از هفت توان تجاوز نکند که باعث انتقال ثروت از کشور شد و .... نزدیک شدن محدود شاه به مسکو در دهه 1970 و حل مسائل با دولت بغداد و رهاساختن کردهای عراقی که مورد حمایت آمریکا و اسرائیل بودند سران غرب را مجبور به تجدید نظر در سیاست خود نسبت به شخص شاه کرده بود. تحولات افغانستان در سال انقلاب و افتادن حکومت این کشور به دست کمونیست ها مشاوران دولت کارتر را به فکر قراردادن اسلامیست ها در برابر کمونیسیم انداخته بود. کثرت دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا و تشکیل اتحادیه و تماس با مقامات کشورهای محل تحصیل و بدگویی از شاه و اشغال سفارتخانه ها ایران نظر این دولتها را تا حدی زیاد تغییر داده بود. حزب دمکرات آمریکا از زمان جان اف. کندی با شاه میانه خوبی نداشت زیرا که وی با مجبورکردن علی امینی به کناره گیری مانع انجام توصیه های اصلاحگرانه «کندی» شده بود که امینی در حال پیاده کردن آنها بود. اسناد محرمانه دهه 1970 (آخرین دهه سلطنت شاه) نشان می دهد که غرب و بویژه آمریکا از تصمیم احتمالی شاه به اتمی کردن ایران که از دهه 1950 دارای رآکتور آموزشی شده بود نگران شده بود. نگاهي کوتاه به رويدادهاي دوران سلطنت محمدرضا شاه، وي را مردي دو دل، مردد، ودر برخی از موارد در قبال بعضی دولتها تا حدي ترسو نشان مي دهد و در 25 سال آخر از سانسور و سركوب روشنفكران حكايت دارد. به ساواك به قدري آزادي عمل داده شده بود كه اعضاي آن برپايه منافع شخصي خود حتي براي وزيران كابينه پرونده سازي مي كردند و گزارش دروغ و بي اساس مي دادند و افراد دلسوز را از خدمت به وطن باز مي داشتند، دلزده و نا اميد مي كردند. اين گزارش هاي عمدتا مغرضانه بود که پس از انقلاب سند محاکمات، اعدام ها - مجازاتها، اخراج ها و محروميت ها قرار گرفت و هنوز پس از گذشت دهها سال از انقلاب به اين گزارش ها استناد مي شود و چون ماهيت محرمانه دارند، افراد نمي توانند به آنها دستيابي داشته باشند و از دادگاه رد آنها را بخواهند و اعاده حيثيت کنند و در نتيجه نمي توانند براي آينده خود برنامه ريزي داشته باشند و موفقيت به دست آورند و لذا هدر مي روند. اين پرونده سازي ها عمدتا به اين دليل بود که افراد ساواک از صلاحيت لازم و به ويژه ملاحظات اخلاقي برخورد نبودند و استخدام آنان ضابطه دقيق و پيش شرط لازم نداشت. بررسي وضعيت دوران سلطنت محمدرضا شاه و تحليل تاريخي آن براي سياسيون و دولتمردان بسيار پندآموز می تواند باشد. پهلوی دوم در شهریور 1320 در شرايطي به سلطنت رسيده بود که متفقين ايران را اشغال نظامي و دولت انگلستان پدر اورا تبعيد و در اختيار گرفته بود و صحبت از تغيير نظام حکومتي بود. اين ترس از قدرت بيگانه تا اواخر دهه 1940 شاه سابق را ترک نگفت. اصلاح شتابزده قانون اساسي در پي رويداد 15 بهمن 1327 به تدريج پاي او رابه استبداد کشانيد. از رقابت دو ابر قدرت وقت به سود وطن استفاده نکرد. از دو اشتباه پدرش که عدم تغيير الفباي کتابت، و پايان ندادن به نفوذ چندين خانواده مشخص بود عبرت نگرفت و به استفاده از مهره هاي معيّن ادامه داد. پس از بالا رفتن درآمد ايران از نفت از سال 1973، از اين پول بهره برداري مفيد نشد، به خواست بيگانه فروش ارز به بهاي ارزان را آزاد گذارد و به دليل داشتن دستياران نامطمئن نتوانست استقلال عمل ايران را در داخل بلوک مربوط (غرب) حفظ کند و روي حرفهايش بايستد و يکي از دلايل آن، نبودن احزاب سياسي آزاد و رسانه هاي مستقل بود که حقايق را بگويند و .... انعطاف شاه سابق در قبال مسئله بحرين و تغيير 180 درجه اي ناگهاني او در قبال اين مسئله ضعف وي را در برابر نفوذ ديگران در سياست ريزي ايران نشان داد و .... در دوران سلطنت پهلوی دوم کارهای مثبت متعدد نیز انجام گرفت ازجمله رایگان و یکنواخت شدن آموزش و پرورش در همه سطوح، احترام جهانی به گذرنامه ایران، عدم علاقه ایرانیان به مهاجرت از کشور و نبود اشتیاق به این کار، توسعه و عمران درحد امکان، مقدمات صنعتی شدن، نظم و نسق اداری و .... |
سر روبسپير زير گيوتين قطع شد - 27 ژوييه سال 1794 ميلادي
جام جم آنلاين: 216سال پيش در روز 27 ژوييه سال 1794 ميلادي ماكزيميلين دو روبسپير باني دوره ترور انقلاب فرانسه كه در جريان آن سر هزاران نفر از انقلابيون و افراد بيگناه زير تيغه گيوتين قطع شد ، از قدرت مطلقه اش بر فرانسه انقلابي ساقط گرديد و روز بعد به نوبه خود سرش زير گيوتين قطع شد.
در روز 27 ژوييه روبسپير در تريبون كنوانسيون به دسته اي خائن اشاره كرد بي آن كه نامي از آنها ببرد.اعضاي كنوانسيون كه به خوبي در دوره ترور با اخلاق روبسپير آشنايي داشتند نسبت به جان خود بيمناك شدند. در يك اقدام شجاعت آميز يك نماينده به نام كامبون اتهام نامه اي را عليه روبسپير مطرح كرد.روبسپير بلافاصله دستگير و توسط دوستان سابقش به گارد ملي تحويل داده شده تا به عمارت شهرداري برده شود. تعدادي از طرفداران او دست به شورش زدند و در مجلس كنوانسيون درگيري رخ داد.روبسپير رهبر مونتانيارها به ضرب گلوله تپانچه از ناحيه فك مجروح شد. در روز 28 ژوييه ، «ماكزيميلين دو روبسپير» رهبر بلامنازع انقلاب فرانسه در دوره ترور در وضعيت رقت باري بالاي سكوي گيوتين رفت و سرش توسط گيوتين قطع شد. سن ژوست ، كوتن ، برادر روبسپير و حدود 20 نفر از طرفدارانش نيز در همان روز سرشان زير تيغه گيوتين رفت. به اين ترتيب ، در روز 27 ژوييه سال 1794 ميلادي ماكزيميلين دو روبسپير باني دوره ترور انقلاب فرانسه از قدرت مطلقه اش ساقط شده و روز بعد سرش در زير گيوتين قطع شد. با مرگ روبسپير دوره ترور انقلاب فرانسه خاتمه پذيرفت و هزاران نفر كه در صورت تداوم اين دوره سر خود را زير تيغه گيوتين از دست مي دادند ، جان سالم به در بردند. |
تولد موسوليني ، ديكتاتور ايتاليا
جام جم آنلاين: 127سال پيش در روز 29 ژوييه سال 1883 ميلادي بنيتو موسوليني در شهر كوچك دوويا پره داپيو در ناحيه رومانيا ايتاليا متولد شد. پدرش يك آهنگر طرفدار مكتب آنارشيسم و مادرش يك آموزگار بسيار مذهبي بودند. |
فاجعه بمباران اتمي هيروشيما
جام جم آنلاين: 65 سال پيش در روز 6 اوت سال 1945 ميلادي نخستين حمله اتمي جهان عليه شهر هيروشيما صورت گرفت. با اين حمله عصر هسته اي جهان آغاز گشت و لكه سياهي در تاريخ بشريت ثبت شد. |
کشف ردپايي انباره آذوقه در دژ حسن صباح
مدير پايگاه ميراث فرهنگي الموت از کشف انبارهاي آذوقه مواد غذايي در سمت غرب قلعه و بخش پرتگاه دژ حسن صباح الموت خبرداد. مدير پايگاه ميراث فرهنگي الموت در گفتگو با ميراث آريا(chtn)با بيان اين مطلب افزود: انبارهاي آذوقه مواد غذايي که در سمت غرب قلعه و بخش پرتگاه بدست آمد دليلي بر ذخيره کردن مواد غذايي درقلعه و استفاده ساکنان از تمامي محوطه هاي صخره براي زندگي است. حميده چوبک پله هاي سنگي تراشيده شده از صخره را از مهم ترين آثار بدست آمده در اين قلعه دانست و افزود: اين پله ها براي دسترسي به انبار مواد غذايي در بخش پرتگاه غربي قلعه ايجاد شده است. وي اضافه کرد: همچنين در بخش شمالي قلعه، فضاهاي معماري دربرگيرنده اتاق هاي مسکوني، آب انبارها، انبارهاي مواد غذايي و برجي در بخش غرب قلعه در طول کاووشها به دست آمده است. به گفته اين مقام مسئول؛ در طول کاووش علاوه بر يافت شدن مخزن بزرگ مواد غذايي، يک اطاق به همراه بخاري ديواري سنگي و تنور در داخل آن يافت شد. چوبک با بيان اينکه در سمت جنوب مخزن مواد غذايي، يک مخزن سنگي ديگر قرار گرفته است، افزود: پنج واحد مسکوني شامل چهار اطاق و يک برج در سمت جنوب غربي کارگاه که در کف برخي از اطاق هاي آن تنور قرار داشت کاووش شده است. وي اظهارداشت: ساکنان قلعه از طريق پلکان هايي که در دل صخره کنده شده است به اين انبارها و مخازن مواد غذايي و آذوقه دسترسي داشته اند. اين بانوي برگزيده کشور با اشاره به اينکه مخزن ها داراي پوشش طاق سنگي بوده اند بيان داشت: وجود تيرهاي چوبي در اين بخش نشان دهنده سقف چوبي در قلعه و سوختگي تيرهاي چوبي نيز نشانگر وقوع آتش سوزي در قلعه است که شايد يکي از عوامل تخريب و ترک دژ بوده است. |
بقاياي «پمپي چيني» كه همانند «پمپي ايتاليا» در زير خاكسترهاي مدفون شده بود، كشف شد. روز گذشته، باستانشناسان چيني در كاوشهاي خود در جنگلهاي منطقهي هونان اين كشور موفق به كشف بقاياي شهري شدند كه همانند «پمپي ايتاليا» قرنها قبل در زير خاكسترهاي آتشفشاني مدفون شده است. به گزارش شينهوا، اين شهر در منطقهي چانگبو استان هونان قرار داشته و طبق يافتههاي اوليهي باستانشناسان در زمان حكومت سلسله ژينگ بر چين فعلي احداث شده است.
در حال حاضر، روي اين شهر تاريخي را كه باستانشناسان به آن لقب «پمپي چيني» دادهاند، جنگل و مزارع پوشانده است. اكنون باستانشناسان قصد دارند تا در آيندهي نزديك «پمپي چيني» را از زير خاك بيرون بياورند؛ پروژهاي كه شايد سالها و يا شايد دههها به طول بينجامد. شهر پمپي ايتاليا 24 آگوست سال 79 ميلادي بر اثر آتشفشان يك كوه زير خروارها خاكستر مدفون شد و هزاران نفر از ساكنان آن جان خود را از دست دادند. هرچند در متون تاريخي متعدد به وجود اين شهر اشاره شده است، ولي در طول قرنها، مورخان و محققان اين شهر را نوعي افسانه ميپنداشتند؛ تا اينكه در سال 1748 ميلادي بهطور تصادفي كشف شد. سالانه دو و نيم ميليون گردشگر از سراسر جهان از شهر تاريخي پمپي ديدن ميكنند كه اين امر شهر پمپي را به جاذبهي نخست گردشگري ايتاليا و يكي از پنج جاذبهي نخست گردشگري اروپا تبديل كرده است. اين در حالي است كه كارشناسان وضعيت شهر تاريخي پمپي را بحراني دانست و دلايل متفاوتي را از جمله نبود سرمايهگذاري كافي براي حفاظت از آن، مديريت نادرست و كاوشهاي غيرمجاز از عوامل اصلي بهوجود آورندهي شرايط فعلي مي دانند. |
روز اول شهريورماه ، به پاس بزرگداشت ابوعلي سينا ستاره پرفروغ عرصه طب در ايران ، روز پزشک ناميده شده است.
در دنياي امروز كمتر ملتي است كه به مفاخر گذشته خود توجه نكند زيرا يكي از علايم حيات و زنده بودن ملت ها ملتفت بودن و توجه داشتن به مفاخر گذشته فلسفي، علمي، فرهنگي، ادبي، سياسي، اجتماعي و ملي آن هاست كه اين گذشتگان با وجود گذشت روزگار و سير زمان و وقوع حوادث نا گوار با هزاران خون دل براي اينده گان خود به ميراث گذ اشتهاند كه بايد آن را گرامي و عزيز داشت و بارور ساخت. |
روزگار 18 شهریور
جلالآلاحمد |
اکنون ساعت 01:39 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)