پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   مهمترین اتفاقی که امروز برات افتاده رو بنویس (http://p30city.net/showthread.php?t=10480)

bigbang 07-10-2010 05:18 PM

امروز از مشهد برگشتیم جای شما خالی .................. !

bigbang 07-13-2010 09:51 PM

در مورد امروز باید بگم اولین بار بود که بچه ها رو با این تعداد آنلاین روی سایت میدیدم امیدوارم جمعمون برای همیشه جمع باشه ولی یه اتفاق دیگه برام امروز افتاد از بعد از مسافرت تا الان امروز نمره یک درسم که نیومده بود رو دیدم و نمره ام هم الحمدالله خوب شده (در صورتی که کلی نامید بودم) نتایج شب بیداری هامو دیدم خیلی رنج کشیدم این ترم .ولی خدا جای حق نشسته خداجون نوکرتم ما هیچی نبودیم تو در حق من لطف کردی !
آرزو میکنم همه به آرزوها کوچک خودشون برسن و اگر امکان برآورده شدن آرزوهای بزرگشون نیست با این آرزو که روزی امکان برآورده شدنش بوجود بیاد عمر عزیزشون رو سپری کنن .

raha_10 08-17-2010 05:49 PM

مادر بزرگم به رحمت خدا رفت
احساس یتیمی دارم
و سر درگمی
و من
تنها ترین رهای آسمان زندگی
بی تو چه باید کرد ای عزیز دل؟
یک نفر باید که جواب گوید...!

مهدی 08-17-2010 05:58 PM

رهای گرامی
خداوند به شما صبر
و آن عزیز سفر کرده را رهین رحمت خود بگرداند.


SonBol 08-17-2010 06:04 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط raha_10 (پست 176610)
مادر بزرگم به رحمت خدا رفت
احساس یتیمی دارم
و سر درگمی
و من
تنها ترین رهای آسمان زندگی
بی تو چه باید کرد ای عزیز دل؟
یک نفر باید که جواب گوید...!

خدا بیامرزدشون رها جون
غم آخرت باشه عزیزم
درک میکنم....

raha_10 08-17-2010 06:07 PM

سپاس از شما
سختی اینجاست که گریه نباید کرد
اشک نباید ریخت
و دلم زین قصه ی پر غصه خون است
-:آنقدر آرام باش...!
و من اکنون خود را فراموش کرده ام
چشمانم ماتم را نمی شناسد چگونه باید بارانی شد؟
چگونه احساس را وجب باید کرد؟
فقط یه مادربزرگ داشتم که اونم
الهی بمیرم که منو دوست داشت
موقع فوتش کسی حتی جرات نکرد بهم خبر بده...
ایران نبودم
مامان زنگ زد زود بیا...!
وقتی رسیدم دیدم اتاقش خالیه تختش نیست
دیگه نیست وقتی میرم بهم لبخند بزنه و بگه اومدی؟
منتظرت بودم...
باید میفهمیدم اون همه تلفن از دوست و آشنا الکی نیست...
خدایا بیامرزش که من او را از دل چه خواهانم...

bigbang 08-17-2010 06:38 PM

من هم مادر بزرگم رو از دست دادم هر دوتاشون رو هم مادری و هم پدری
شرایط سختی هست درک میکنم !



shaghayegh N 08-17-2010 07:40 PM

رهاي عزيز فوت مادربزرگ عزيز تو تسليت ميگم
خيلي سخته....
نميدونم چي بايد بگم فقط ميتونم بگم خدا بهت صبر بده
و روح مادر بزرگت ايشالله قرين رحمت و آرامش باشه

bigbang 08-17-2010 08:53 PM

اما مهمترین اتفاقی که برای من امروز افتاد والله حکایت ما حکایت همه است : ماه رمضان هست دیگه !!
دوباره ماه رمضان آمد ، و دوباره افطاری های و سریال های تلویزیون و دور هم نشستن ها و افتادن ها بعد از خوردن افطاری !!
دوباره بوی گند سیگار بابا !!!
شوخی های مادر ! و طعنه های خواهر و داماد !!
برای من ماه رمضون معناهای زیادی داره از مهمونی خدا گرفته تا بالا رفتن از عرش و معنوی شدن در حد تیم ملی !
ماه رمضان ماهی هست که آدم میتونه خودش رو لاغر کنه و راحت رژیم بگیره !
یه جورایی واسه معده هم خوب هست چون عادت پرخوری رو از انسان دور میکنه ارزش غذا خوردن رو هم بالا می بره
خیلی ها خیلی حرفها زدند در مورد ماه رمضان شاید حرفهای من بین تمامی حرفهایی که تا به حال زده شده تکراری باشه و یا حتی گم بشه اما این دلیل نمیشه که حرفی نزنم
امسال ماه از پنجشنبه شروع شده یعنی 21 مرداد ماه
ما که هنوز نه زولبیا خریدیم نه بامیه ولی خرما خریدیم الحمد الله بساط فرنی هم که جوره! گاهی اوقات لرزونک هم میخوریم
قصد کردم تو ماه رمضان بیشتر تمرکز کنم رو مطالعاتم
مادرم که هر وقت ماه رمضان میشه برنامه ختم قرآن میزارن دیگه شروع میکنن 2 بار یا شاید 3 بار قرآن رو ختم میکنن هر چند صواب داره ولی برای من اینطوری قرآن خوندن ملال آوره ترجیح میدم تفسیر قران و کتابهای قرانی بخونم گاهی اوقات هم یک سوره ای رو بچسبم چند بار بخونمش .
تنها که میشم ( اکثر اوقات تنها هستم ) دلم هوای صحبت کردن با خدا میکنه
می خوام بگم خدایا دمت گرم ! خیلی با معرفتی ! خدایا عزمتت رو شکر ! خدایا نوکرتم ! خیلی هم دوست دارم
خدایا به من توفیق روزه داری بده تا بتونم چیزهایی رو که تو از من خواستی انجام بدم !
هر سال خدا 1 ماه رو میگیره سوا میکنه ! گوشه آدم رو میگیره میگه بیا اینجا ببینم ! حتی اگه دلت هم نخواد سر سفرش دعوتت میکنه اول که حالیت نمیشه غرغر میکنی یواش یواش روشن میشی قضیه ازچه قراره
تو مهمون خدا هستی ! یک مهمونی بزرگ !


امیر عباس انصاری 08-17-2010 11:33 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط raha_10 (پست 176610)
مادر بزرگم به رحمت خدا رفت
احساس یتیمی دارم
و سر درگمی
و من
تنها ترین رهای آسمان زندگی
بی تو چه باید کرد ای عزیز دل؟
یک نفر باید که جواب گوید...!

عجب رسمیه
رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
میرن آدمها از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه

روحشان شاد خانم رها
تسلیت ما را پذیرا باشید:53:


اکنون ساعت 05:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)