![]() |
آرزو دارم شبی این باد بردارد مرا
درجوار کوی تو یک لحظه بگذارد مرا اینهمه باران شد اما هیچکس مستی نکرد دوس دارم آسمان یکریز میبارد مرا بی تو دنیا ارزش یک لحظه بودن را نداشت شوق دیدار تو بر روی زمین دارد مرا گریه هایم التفاتی با رخ خورشید داشت شبنمی هستم که او سوی تو میارد مرا وصف حالم را اگر مجنون عاشق بشنود من یقین دارم که او دیوانه پندارد مرا آرزو دارم شبی دست نسیم کربلا باهمه معصیتم دست تو بسپارد مرا |
|
|
مثل مسافری که مسیرش جهنم است |
من لیلام.....از تبار عاشقان دیروز.....از تبار عاشقان امروز
رازی است اندر درونم.....چشمهایم نخواندنی. همیشه دردم از دیگران بوده ..گاه از بودشان....گاه از نبودشان... در لحظه های بی کسی.اسیر ناباوری با هر حضوری چون جام بشکسته...باهر نبودی چون گمشده ای در ازدحام صداها.... بیزارم از هر چی ماندگاره بی حضوره....بیزارم از سر کردن با هر چی تنهاست در پی خود میگردم.فارغ از دل سپردن به فال امدن و نیامدن من لیلام....از تبار عاشقان دیروز...از تبار عاشقان امروز................. "لیلا اریا" http://static.cloob.com//public/user...9d6a9ba0b2-300 |
می سرایم شعری از چشمانت
خیلی وقت است نسروده ام مخمل نگاهت را.... همزاد واژه هایم گریانم هر روز طلوع شعرهایم باش وغروب شبهای بی فروغم........... ....."لیلا" http://static.cloob.com//public/user...3cfb273427-300 |
بی تو........تمامی شبهای من یلداست
الفبای خامی است اندیشه ام درکوی تو...... با چشمهای تو بیدارم. هزاران شعر نگفته در من دریلدای دیگر بی تو روز شده..........".لیلا"http://static.cloob.com//public/user...f289971876-300 |
ابتدای شعر من بنشین.
باش تا به قافیه برسم. می خوانمت........ همین جا.... کنار شعرم....... ابتدای شعرم.... در سنگینی حضورت بی خیال قافیه........ ناب غزلم را دست گیر. دلخوشم ...... از واژهایم که از تـــــــــو اوج میگیرند...."لیلا" http://static.cloob.com//public/user...87359ec132-300 |
در این قندیل افکار ........در این وادی بی کسیم
زمستان شعرم را می سرایم. می سرایم شعرم را.......سرد سرد تموز در چشمان توست پلکی بزن گرمی نگاهت کافی است. در نیستان وجودم. بگذار واژهایم متولد شوند........."لیلا" http://static.cloob.com//public/user...12943f061a-300 |
درگیر و دار بین ماندن و رفتنhttp://static.cloob.com//public/user...4e573a0371-300
پایِ رفتن نیست می مانم نایِ ماندن نیست می میرم ..."لیلا" |
وقتی نیستی.....اسیر تاریکی شبم.
ای افتاب تموز هستیم در پی نیستیت...اب میشود.....".لیلا"http://static.cloob.com//public/user...3367a2cb75-300 |
از اینکه هستی
وبرای من من نیستی گله دارم......"لیلا"http://static.cloob.com//public/user...d2a0582ff4-300 |
شب یلدا قدم آرام بردار کمی هم احترام ما نگه دار تو می بینی ربابم غصّه دار است بنی هاشم هنوزم داغدار است صدای اَلعَطَش درگوش مانده بدنها بی کفن هرگوشه مانده شب یلدا توهم چلّه نشین باش سیه پوش غم سالار دین باش http://pazel.net/wp-content/uploads/...14-ghadimi.jpg |
و این منم |
بیا تا برایت بگویم |
|
درون سینه آهی سرد دارم رخی پژمرده رنگی زرد دارم ندانم عاشقم ، خوابم، چه هستم همی دانم دلی پر درد دارم
|
بیا ساقـــــی و مـــــی به گردش درآر که دلگیـــــرم از گـــــردش روزگـــــار . . .{پپوله} |
|
من هر وقت دل تنگ پول میشم
این شعر رو با خودم زمزمه مکنم هه رکه پول نیره خه رگی خه سه سر کیشه کری په خشو مگسه |
کسی چه می داند
که من، امروز، چندبار فرو ریختم چندبار دلتنگ شدم از دیدن کسی که فقط پیراهنش شبیه تو بود... |
یک کوله آرزو...
چشمی دوخته بر زمین... و راهی بی پایین... در آن دور آیا طلوعی است؟ ستارگان گواه می دهند .. که شب می گذرد .. و سحر می اید . سنگها می گویند ! ... که پس از سختی راه ازادی ست . دل من می گوید! ... که امید ار باشد آرزوها با توست ... چون خدایت با توست . |
ایمشاو جو جار جاران
نیشم وه یاد یاران ده س بسم وه زرانی گیرم جو آور وه هاران ایمشاو دلم پر درده کونج ماله گم سرده ایمشاو دلم ب تاوه ای درده نا حساوه |
غم در دل تنگ من از آن است که نیست...
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت |
|
یک روزی می رسد که آدم بر می گردد و می بیند یک سال گذشته
از آخرین صحبت .. آخرین دیدار .. آخرین آغوش . .و هنوز زنده است! |
بیشتر از هر زمانی
دوست دارم خودم باشم!! دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم و نه هراس از دست دادن را..... هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد دلم هوای خودم را کرده است... همین.... |
بعد از 9 مانگ اضافه خدمته گم تمام بی
وه خوه شی هاتمه مال کوره ناو مال بیه قرم و قال بزله کوتاینو ساز ژنین وه خوه شی اواز خوه نین.................................. |
مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر
چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست چنان که معجز موسی طلسم جادو را |
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش |
|
بسیار زیبا بود ممنون بازهم شعرای زیبا بزاررید
|
اکنون ساعت 06:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)