![]() |
آنکه ترا به سنگدلی کرد رهنمون
ای کاش که پاش به سنگی بر آمدی |
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد |
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را |
آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد
یاران چه چاره سازم با این دل رمیده |
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها |
الهی دل بلا بی دل بلا بی
گنه چشمان کره دل مبتلا بی اگر چشمان نکردی دیده بانی چه داند دل که خوبان در کجابی |
یاوران یادآورید ازوعده ی ما باغدیر مرغ دل پرمی کشد از کهکشانها تاعدیر http://nagoftanihayedel.blogfa.com |
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود |
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار کرده ام خاطر خود را به تمنّای تو خوش |
شب فراق كه داند که تا سحر چند است
مگر کسي که به زندان عشق در بند است |
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکد |
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
|
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد |
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا |
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
اگر به دست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق |
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه ای چند بیامرز به دشنامی چند |
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آنکه دولت جاودان به |
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را |
ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد از ماش بسی دعا و خدمت برسان گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد |
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود |
داديم ز كف نقد جواني و دريغا
چيزي به جز از حيرت و حسرت نستانديم |
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد |
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هرکسی بر حسب فکر کمانی دارد با خرابات نشینان ز کرامات ملاف هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد |
درویش در و دیرم
ای دوست بده خیرم گر هست نمی خواهم گر نیست بده خیرم |
میوزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب |
به اوجکبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا
سر موییگراینجا خمشوی بشکنکلاه آنجا |
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است |
تخمگل ریشه طراز رگسنبل نشود
همدرآنجاستسعیدآنکه سعیداستاینجا |
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است |
تپیدن ره ندارد در تجلیگاه حیرانی
توانگر پای تا سراشک شد نتوان چکید اینجا |
از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گله ای غمگسار من باشی |
یاد وصلی کردم آغوش من دیوانه سوخت
لالهسان از گرمی این می دل پیمانه سوخت |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
مرآت معنی ما چون سایه داشت زنگی
خورشید التفاتش از ما زدود ما را |
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود |
دل سوخت تمام از غم و آهي نكشيديم
آتش كه برافروخته شد دود ندارد |
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو دولت درویشان است |
اکنون ساعت 07:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)