![]() |
تا جهان باشد نخواهم در جهان همراه عشق
عاشقم بر عشق هرگز نشکنم پیمان عشق |
قدرت آن سگ بدیدی اندر آ
تا ببینی قدرت و لطف خدا |
آزرده ام خواهی چرا ، آخر شبی از در درا
این عاشق دلخسته را ، دلشاد کن ، دلشاد کن |
نا برده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمییت |
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی |
يك نفر آمد ، صدايم ، كرد و رفت
در قفس بودم ، رهايم ، كرد و رفت يك نفر آمد كه با چشمان خود سوز و فرياد عذايم كرد و رفت يك نفر آمد كه با سجاده اش تا سحر تنها ، دعايم، كرد و رفت... |
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک |
كاروان آمد و از يوسف من نيست خبر
ابن چه راهيست كه بيرون شدن از چاهش نيست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دلبر جانان من برده دل و جان من
برد دل و جان من دلبر جانان من |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را |
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری زنهار عرضه ده برجانان پیام ما |
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد |
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا |
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را |
آنچه اوریخت به پیمانه ی مانوشیدیم اگرازخمربهشت است وگرباده مست |
تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد |
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما |
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
وگر تو زهر دهی به که دیگری تریاک |
کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد محقق است که او حاصل بصر دارد چو خامه در ره فرمان او سر طاعت نهادهایم مگر او به تیغ بردارد حافظ |
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
میبینمت عیان و دعا میفرستمت |
تنت در جامه چون در جام باده
دلت در سینه چون در سیم آهن |
نیازارم ز خود هرگز دلی را
که می ترسم در او جای تو باشد |
در چین زلفش ای دل مسکین چگونه ای
کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو |
وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت/ حاش لله که وفای تو فراموش کند سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند... |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
اشك گرم و آه سرد و روي زرد و سوز دل
حاصل عشقند و من اين نكته مي دانم چو شمع |
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله |
همه خفتند و به غير از من و پروانه و شمع
قصه ي ما دو سه ديوانه دراز است هنوز |
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید |
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
وندران آینه صد گونه تماشا میکرد |
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد |
دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم |
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید |
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر |
راهم شراب لعل زد، ای میرعاشقان خون مرا به چاه زنخدان یار بخش |
شنيده ام سخني خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه آن مي كند كه بتوان گفت |
تا قهر را برهم زند آن لطف اندر لطف تو
تا صلح گیرد هر طرف تا محو گردد جنگها |
اکنون ساعت 05:37 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)