پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   درد دل های عاشقانه... (http://p30city.net/showthread.php?t=16380)

ابریشم 04-17-2010 04:54 PM

گفت: من را دوست داري يا زندگي را گفتم: زندگي را؛ قهر کرد و رفت. او هرگز نفهيمد که همه زندگيم بود...

ابریشم 04-17-2010 04:55 PM

کاش ! قلبم درد تنهايي نداشت سينه ام هرگز پريشاني نداشت کاش! برگهاي آخر تقويم عشق حرفي از يک روز باراني نداشت کاش! مي شد راه سخت عشق را بي خطر پيمود و قرباني نداشت

T I N A 04-17-2010 04:57 PM

این کاروان عشق هم گذشت و رفت
و آنچه در صحرای دلم بر جای مانده
خورجینی از تنهایی است و رد پایی که
حالا طوفان آن را پاک می کند

T I N A 04-17-2010 04:57 PM

اين قرارداد
تا ابد ميان ما
برقرار باد:
چشمهای‌ من به جای‌ دستهای‌ تو!
من به دست تو
آب می‌‌دهم
تو به چشم من
آبرو بده!

T I N A 04-17-2010 04:58 PM

بگذار بمیرم که دگر همسفری نیست



در سینه من فرصت عشق دگری نیست



بعد از تو دلم عرصه تکرار بلا بود



آری دگر از عشق در اینجا خبری نیست

ابریشم 04-17-2010 05:23 PM

سکوتم را به باران هدیه کردم , تمام زندگی را گریه کردم , نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.

ابریشم 04-17-2010 05:25 PM

خدايا او را كه در تنها ترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت در تنها ترين تنهاييش تنهاي تنهاييش نگذار...

آريانا 04-17-2010 07:22 PM

مرا گویی کرایی ؟ من چه دانم !
چنین مجنون چرایی ؟ من چه دانم !

مرا گویی بدین زاری که هستی ؟
به عشقم چون برآیی من چه دانم !

منم در موج دریاهای عشقت
مرا گویی کجایی ؟ من چه دانم
!


مرا گویی به قربانگاه جان‌ها
نمی‌ترسی که آیی ؟ من چه دانم !

مرا گویی اگر کشته خدایی
چه داری از خدایی ؟ من چه دانم !

مرا گویی چه می جویی دگر تو ؟
ورای روشنایی من چه دانم !


مرا گویی تو را با این قفس چیست
اگر مرغ هوایی ؟ من چه دانم !

مرا راه صوابی بود گم شد
ار آن ترک خطایی من چه دانم!

بلا را از خوشی نشناسم ایرا
به غایت خوش بلایی , من چه دانم !

شبی بربود ناگه شمس تبریز
ز من یکتا دو تایی , من چه دانم !



T I N A 04-18-2010 07:59 AM

از روزگار دلم گرفته
از این تکرار دلم گرفته
دلم می خواد گریه کنم
بارون ببار دلم گرفته

برای گم کردن خویش
رها شدن از کم و بیش
برای در خود گم شدن
جدا از این مردم شدن

بهانه ی گریه می خوام
بهانه ی فریاد زدن
بیا تو باش ای مهربان
بهانه ی گریه ی من

از روزگار دلم گرفته
از این تکرار دلم گرفته
دلم می خواد گریه کنم
بارون ببار دلم گرفته

از من دیگه هیچی نمونده
یه قصه ام صد باره خونده
امروز هوا هوای گریه س
گونه هامو بارون پوشونده


ابر غمم بارون نمی شه
درد سکوت درمون نمی شه
بخون برام از پشت شیشه
درد سکوت درمون نمی شه

از روزگار دلم گرفته
از این تکرار دلم گرفته
دلم می خواد گریه کنم
بارون ببار دلم گرفته

فرگل 04-18-2010 11:07 AM

خداوندا تو میدانی ...


منم ، دلتنگ دلتنگم


منم ، یک شعربیرنگم


منم ، دل رفته ازچنگم


منم ، یک دل که ازسنگم


منم ، خواهم کسی همدم


منم ، آواز طولانی


منم ، شبهای بارانی


منم ، انسانیم فانی


منم ، از عشق گویانم


منم ، دردست درمانم


منم ، آمد به لب جانم

خداوندا ! بمیرانم !
خداوندا ! بمیرانم !


اکنون ساعت 01:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)