![]() |
نبیند مدعی جز خویشتن را --- که دارد پرده ی پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند---نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش فدات امیر جانم |
آقا اجازه هست ما یه بیت شعر اینجا بنویسیم؟ :30: اصلاً هر چی شما بگید! حالا من یه چیزی گفتم یه اشتباهی کردم شما چرا جدی می گیرید؟؟؟ عفو کنید...:20:
----------------------------------------------------------------------------------------- شهری است پر ظریفان وز هر طرف نگاری یاران صلای عشق است گر می کنید کاری |
خوب شما باید دقت کنی از رو نسخه های خطی بالای 100 هزار تومن استفاده کنی
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت بازآيد و برهاندم از بند ملامت |
بله حتماً!!!! گفتم که هر چی که شما بفرمایید. فقط عصبانی نشین:42:
----------------------------------------------------------------- توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود ----------------------------------------------------------------- فکر کنم این دیگه ایرادی نداشته باشه... اگه داره بگین ها...:15: |
بابا علی
دوست عزیز خوش اومدی به جمع ما ایشلا بهت خوش بگذره دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست وان خال بناگوش مگر دانه دامست |
ممنونم کوروش جان. ایشالا سلامت باشی.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی --- کاین ره که تو میروی به ترکستان است |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش |
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد |
:2: من از دست این همه "د" چیکار کنم !
دل را به کف هر که نهم باز پس آرد+++++++++++++ کس تاب نگهداری دیوانه ندارد در انجمن عقل فروشان ننهم پای++(داداش بیا انجمن خودمون)++ دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد شعر به این قشنگی رو نگفته بودم ؟ سالار عقیلی آواز دکلمه مریم ماندگار شعرشو به طور کامل بعدا با موسیقیش میزنم.... |
درد دل بر که کنم عرضه که درمان دلم
کیمیائی است کز او هیچ اثر کس را نی |
یک نکته درو خطا نکردی
در عالم عالم آفریدن |
نگارا خدارا بجـز خون جگر
چون لاله در جامم نيامد گــرفتار بــلا گشتـم ، بـه عشـقت مبـتلا گشــتم بـبـين مهــر و وفا را، خـــــــريدارم بــــــلا را بنان |
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را |
آرام جانم میرود، جان را صبوری چون بود
آنکس شنا سد حال من ، کاو همچو من در خون بود |
دانست که خواهم شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد |
دل تنگم حریف درد و غم های فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت |
تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی |
یعقوب وار وا اسف ها همی زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
از من جدا مشو که توام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای |
ياد باد آن صحبت شبها که با نوشين لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر يک عهد و يک ميثاق بود |
دگر به دست نیاید چو من وفاداری
که ترک میندهم عهد بیوفایی را ----------------------------------------- باز هم برم سراغ سعدی و سالار عقیلی و سعدی نامه ! بالایی هم از سعدی بود نه دلم میاد شعرو کامل بذارم نه دلم میاد کامل نذارم ! نصفه نیمه میذارم تا به وقتش در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن اینست که دور از لب و دندان منست آن عارض نتوان گفت که دور قمرست این بالا نتوان خواند که سرو چمنست آن در سرو رسیدست ولیکن به حقیقت از سرو گذشتست که سیمین بدنست آن هرگز نبود جسم بدین حسن و لطافت گویی همه روحست که در پیرهنست آن |
اي مه من! اي بت چين! اي صنم!
لاله رخ زهره جبين، اي صنم! تا به تو دادم دل و دين اي صنم! بر همه کس گشته يقين، اي صنم! من ز تو دوري نتوانم ديگر وز تو صبوري نتوانم ديگر بيا حبيبم... بيا طبيبم... |
من به هر جمیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش حالان شدم ------------------------------------------ با عرض معذرت از جناب حاج امیرخان!!! لطفاً شعرتون رو تغییر بدین چون آخر شعر من عوض شد. (خوب اشتباه تایپی بود پیش میاد دیگه... خواهشاً عصبانی هم نشید) |
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا من العلامه |
هر که تو را ديده ز خود دل برید
رفته ز خود تا که رخت را بديد |
دانه ی فلفل سیاه و خال رویان سیاه
هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا |
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم |
مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمیدهد |
درد بی عشقی زجانم برده طاقت، ورنه من
داشتم آرام ، تا آرام جا نی دا شتم |
می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان ز صنعت دلاله میرود |
در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست |
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ورنه مستوری ما تا به چه غایت باشد |
در خزان با سرو و نسرینم ، بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین ، آسمانی دا شتم |
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد |
دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی |
ياد تو، در خاطرم هميشه شكفته ست
كودك من، با "مرا ببوس" تو خفته ست ملت من، با "مرا ببوس" تو بيدار خاطره ها در ترانه ي تو نهفته ست |
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی |
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان بر خیزم |
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی |
اکنون ساعت 09:39 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)