![]() |
دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده / اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده داریوش |
نقل قول:
هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز |
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم |
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز |
زندگی خوشتر بود در پردهی وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایهی مهتاب نیست |
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو / تا تو به داد من رسی .. من به خدا رسیده ام
|
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریدهام |
من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان / با این حساب اهل جهنم فرق دارند فاضل نظری |
در پیش بیدردان چرا، فریاد بیحاصل کنم؟
گر شکوهای دارم ز دل، با یار صاحبدل کنم |
من خواب می دیدم همان خوابی که او را دید / من خواب می بردم همان خوابی که او را برد محمد حسین بهرامیان |
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
درین سراچه بازیچه غیر عشق مباز |
(علاقه سرکار به "ز"!!!)
ز شرم عشق خموشم کجاست گریهی شوق که با تو شرح دهد مشکلی که من دارم |
مگر از گردش یک جام کرم باز گیرند ز خاکت یک دم گر از ان جام خورد فرزانه اوفتد تا به ابد دیوانه ... .... :).... |
هر چند هجران ثمر وصل برآرد
دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تو اگر جام ز ساقی گیری شاید ان دولت باقی گیری ... تا ابد دولت باقی گیری :d |
یاد باد آن که زما وقت سفر یاد نکرد / به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد حافظ |
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست |
تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم |
من صورتم به صورت شعرم شبیه نیست / بر این گمان مباش که زیبا ببینی ام بهمنی |
میخور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد بجان پاک من و تو
در سبزه نشین و می روشن میخور کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو خیام |
وگر کمین بگشاید غمی زگوشه دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس |
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت |
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک رخش را زر گیر |
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود |
دوستان عيب كنندم كه چرا دل به تو دادم بايد اول به تو گفتن كه چنين خوب چرايي اي كه گفتي مرو اندر پي خوبان زمانه ما كجاييم درين بحر تفكر تو كجايي |
یکدو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود |
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
آنچه سعی است من اندر طلبت بنمایم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود |
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است |
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه |
همیشه تکیه کرده ام به شانه های کاغذی / سلام و بعد رفتن و بهانه های کاغذی (بیتی از غزل دوست خوبم ؛شادی) |
یاری اندر کس نمی بینم،یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد،دوستداران را چه شد |
دریغ و درد که در جستجوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد |
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن |
نه بسته ام به کس دل ، نه بسته کس به من دل / چو تخته پاره بر موج ، رها رها رها من ... سیمین بهبهانی |
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش |
شراب بی غش و ساقیّ خوش دو دام رَه اند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند |
اکنون ساعت 07:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)