![]() |
یاد باد آنکه چو یاقوت قدح خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایتها بود |
دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بیوفایی |
خوشنغمه مغنی حجازی..........این نغمه زند به پردهسازی
چون یک چندی بر این برآمد............صد بار دل از زمین برآمد، آن واقعه فاش شد در افواه ............. گشتند کسان لیلی آگاه |
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها |
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی عشق به فال من دیوانه زدند |
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد |
در پاي گاهوارهء خواب تو
باشد که بانگ وحشي اين فرياد پيچد در آسمان شباب تو |
وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا |
امواج تو، نعشم را افكنده درين ساحل،
درياب مرا، دريا؛ درياب مرا، دريا . |
ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشنان شهر را انگور مهمانی کنید |
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن |
نسازد عشق را کنج سلامت
خوشا رسوايي و کوي ملامت |
تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو |
وز ديده بسي خون دل ساده بريخت
بس زاهد خرقه پوش سجاده نشين |
نهادستی ز عشقم حلقه در گوش
بدین عیبم خریدی باز مفروش |
شعر من از زبان تو خوش صید دل کند
افسوس ای غزال غزلخوان نیامدی |
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست |
تو چه شنفتي به جز بانگ خروس و خر
در اين دهكور دور افتاده از معبر چنين غمگين و هاياهاي كدامين سوگ مي گرياندت اي ابر شبگيران اسفندي ؟ صبوحي |
یاد باد آنکو به قصد خون دل ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم |
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم |
ماهی که قدش به سرو میماند راست
آیینه به دست و روی خود میآراست |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
یار خوش آن ساقی که مارا جام بیهوشی دهد
تا ز غمها یک نفس مارا فراموشی دهد |
دیدی ای دل که غم یار دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد |
دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ایدل
که چرخ این سکه ی دولت بدور روزگاران زد |
در و دیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا ناله ی ناکامی خود سر کردم |
من دیوانه چو زلف تو رها می کردم
هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود |
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر |
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک |
کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز
بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب |
به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنای عهد قدیم استوار خواهم ساخت |
ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت پیران پارسا را |
آن داغ ننگ خورده که ميخنديد بر طعنه هاي بيهده،من بودم گفتم: که بانگ هستي خود باشم اما دريغ و درد که "زن" بودم |
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن |
نبود روي از اين سو همه پشت است از اين سو
که نگنجيد در اين حد و نه در جان و مکان رو |
وادی پیموده را از سر گرفتن مشکل است
چون زلیخا، عشق میترسم جوان سازد مرا :دی |
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی
وانگه برو که رستی از نیستی و هستی |
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تستجای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
|
نقل قول:
متاسفانه اشتباهی به دلیل حواس پرتی من صورت گرفت.با عرض معذرت و پوزش فراوان از دوستان.امید وارام عذر خواهی منو بپذیرید.ممنون با حرف ی ادامه میدم. یار ما چون گیرد آغاز سماع قدسیان بر عرش دست افشان کنند |
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم |
اکنون ساعت 05:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)