![]() |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست
عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد |
دیشب دل من خیال تو مهمان داشت
بر خوان تکلف جگری بریان داشت |
تا کس امید جود ندارد دگر ز کس
آمد حروف سال وفاتش امید جود |
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت |
تو مگر خود مرد صوفی نیستی
هست را از نسیه خیزد نیستی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تا زمین و آسمان خندان شود
عقل و روح و دیده صد چندان شود |
در سابقه چون قرار عالم دادند
مانا که نه بر مراد آدم دادند |
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما |
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست |
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است |
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي ، من به خدا رسيده ام |
معنی آب زندگی و روضه ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست |
تجلي گه خود كرد خدا ديده ي ما را
در اين ديده در آييد و ببينيد خدا را |
از بهر خدا زلف مپیرای که ما را
شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست |
تو مگر خود مرد صوفی نیستی
هست را از نسیه خیزد نیستی |
یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار خویش را |
اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را جوانمردست درد عشق، پیدا میکند ما را |
از دل تنگ اسیران قفس یاد کنید
ای که دارید نشیمن به لب بامی چند |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
از پای تا سرت همه نور خدا شود در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی |
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت |
تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند سرجملهاش فروخوان از میوهٔ بهشتی |
یک کنیزک دید شه بر شاهراه
شد غلام آن کنیزک پادشاه |
هر کجا نور است چون پروانه خود را باختن
هر کجا نار است خود را چون سمندر داشتن |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را |
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست |
تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند
سرجملهاش فروخوان از میوهٔ بهشتی |
یک همدم باوفا ندیدم جز درد یک مونس نامزد ندارم جز غم |
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است |
تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای |
یک کنیزک دید شه بر شاهراه
شد غلام آن کنیزک پادشاه |
… هوس است
وه که دردانهای چنین نازک در شب تار سفتنم هوس است |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را |
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش |
شبي مجنون به ليلي گفت اي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد |
درین محیط، چو قصر حباب اگر صد بار
خراب میشوی، آباد میکنیم ترا |
اکنون ساعت 04:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)