پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   حس عشق و عاشقانه ها (http://p30city.net/showthread.php?t=974)

shokofe 12-20-2010 10:13 AM

مرد و زن جواني سوار بر موتور در دل شب مي راندند .آن ها عاشقانه ... يكديگر را دوست داشتند
زن جوان : يواش برو من مي ترسم
مرد جوان : نه اين جوري خيلي بهتره
زن جوان : خواهش ميكنم من خيلي مي ترسم
مرد جوان : خوب ، اما اول بايد بگويي كه دوست دارم
زن جوان : دوست دارم ، حالا ميشه يواشتر بروني
مرد جوان : مرا محكم بگير
زن جوان : خوب ، حالا مي شه يواش بري
مرد جوان : به شرط اين كه كلاه كاسكت مرا برداري و روي سر خودت بگزاري ، آخه نمي تونم راحت برونم اذيت مي كنه
روز بعد واقعه اي در روزنامه ثبت شده بود برخورد موتور سيكلت با ساختمان حادثه آفريد . در اين سانحه كه به دليل بريدن ترمز موتور سيكلت رخ داد يكي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري در گذشت
مرد جوان از خالي شدن ترمز آگاهي يافته بود . پس بدون اينكه زن جوان را مطلع كند با ترفندي كلاه كاسكت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا براي آخرين بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
دورود بر عشق پاك


shokofe 12-21-2010 10:13 AM

اگر می خواهید خدا را بشناسید و درک کنید
باید بیشتر و بیشتر عاشق شوید.
عشق کلید شناخت اوست.


جی پی واسوانی

shokofe 12-21-2010 03:05 PM


shokofe 12-25-2010 09:50 AM

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو مینگرد... به دلی دل بسپار که بسیار جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...

ابریشم 12-27-2010 09:30 PM

دلم تنگ است این شبها یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی
شدم از درد وتنهایی گلی پژمرده و غمگین
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
تپشهای دل خستم چه بی تاب و هراسانند
به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی
دلم دریای خون است و پر از امواج بی ساحل
درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی
هماره قلب بیمارم به یاد تو شود روشن
چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی

adigoli 12-28-2010 10:44 AM

:53:اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد:53:
:53:در دام مانده باشد صياد رفته باشد:53:
آه از دمي كه تنها با داغ او چو لاله:53:
:53:درخون نشسته باشد ، چون باد رفته باشد:53:
:53:از آه دردناكي سازم خبر دلت را:53:
:53:روزي كه كوه صبرم برباد رفته باشد:53:
:53:آواز تيشه امشب از بيستون نيايد:53:
:53:گويا به خواب شيرين فرهاد رفته باشد:53:
:53:شادم كه از رقيبان دامن كشان گذشتي:53:
:53:گو مشت خاك ماهم برباد رفته باشد:53:

ابریشم 12-28-2010 06:16 PM

عکس تو، رو طاقچه ی قلب منه / بهترین خاطره ی عمر منه
دل اگه بخواد بیفته بشکنه / عکستو طوری گذاشتم که نشکنه

ابریشم 01-02-2011 07:51 PM

شب که می شود پلک عاشقانه هایم باز می شود
و آسمان چشمانم را ابر غمین چشمانت می پوشاند
آنگاه از گوشه ی چشمانم، شبنم ها ، شب نامه هایم را به گوش می نشینند.
شب که می شود،دلتنگی هایم چونان شب پره ای تنها
به سوی دریچه ی نگاه ماهت پرواز می کنند
با تو بودن
اتفاق کوچکی نیست باور سبزی که هر روز صبح با لبخند کمرنگ آفتاب محو می شود
هم نفس با شبنم
همسفر با رویا http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gifhttp://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif...

...



گفت به پیشم بیا

گفت برایم بمان

گفت به رویم بخند

گفت برایم بمیر

آمدم

ماندم

خندیدم

مُردم


تقدیم به تو که تنها بهانه ی بودنم هستی
دوباره گشته ام خجل از این همه رمیدگی

عبور چشم مست تو و حس ناب نشئگی

غزل غزل ترانه ام ، ولی چه سود نازنین

نصیب من در این نبرد شکستگی ، شکستگی

همیشه حرف آخرم دوباره با تو بودن است

تبسم نگاه تو ، شروع دل سپردگی

به نام تو که می رسم غزل شکوفه می دهد

و فصل سبز یاد تو بهانه ی همیشگی

تویی بهار دلکشم در این خزان روزگار

پرنده ی اسیر تو شده پر از گسستگی

هجوم بغض خاطره در این سیاهی کبود

و اشک های خالی ام در امتداد خستگی

غزل تمام شد عزیز و در نگاه خیس من

حضور سبز یاد تو و حس ناب نشئگی

ابریشم 01-07-2011 03:51 PM

كسي هرگز نميداند
چه سازي ميزند فردا

چه ميداني تو از ديروز

چه ميدانم من از فردا

همين يك لحظه را درياب

كه فردا ميشوي تنها

behnam5555 01-07-2011 07:26 PM


کوتاه
یکی بود یکی نبود
اون که بود تو نبودی.اون که تو قلب تو نبود من بودم
یکی داشت یکی نداشت
اون که داشت تو بودی .اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم.
یکی خواست یکی نخواست
اون که خواست تو بودی . اون که نخواست از تو جدا شه من بودم.
یکی رفت یکی نرفت
اون که رفت تو بودی . اون که به جز تو دنبال هیچکی نرفت من بودم.


دارد باران می بارد!
ومن خیسم از خیال لبخندی.
دارد باران می بارد
اما
مردمان دیار عافیت پنجره ها را بسته اند
و خورشید را در فانوس به تماشا نشسته اند.
دارد باران میبارد و غمی به وسعت نداشتن هایم
مرا پر از وسوسه ی کوچ می کند.
دارد باران می بارد
و زمین عطر خاک را
به خاطراتم پیوند می زند
انگار همین چند لحظه ی پیش بود که بعد از هزاران دروغ و شاید همدیگر را در آغوش کشیدیم
دارد باران می بارد
باران دارد به بیقراری من و نا مهربانی تو می بارد



اکنون ساعت 10:31 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)