پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

SOHRAB_HAZHII 12-09-2011 03:27 PM

در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد

ROJINAjoON 12-09-2011 09:27 PM

دیده ای نیست که نبیند رخ زیبای تو را
نیست گوشی که همی نشنود آواز تو را

SOHRAB_HAZHII 12-09-2011 09:37 PM

ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی
تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

ROJINAjoON 12-09-2011 09:40 PM

الا ای همنشینِ دل، که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم، که بی یاد تو بنشینم

SOHRAB_HAZHII 12-09-2011 09:49 PM

می‌کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو
روزی ما باد لعل شکرافشان شما

ROJINAjoON 12-09-2011 09:50 PM

ای صبا نکهتی از خاک ره بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار

SOHRAB_HAZHII 12-09-2011 09:52 PM

رونق عهد شباب است دگر بستان را
می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

ROJINAjoON 12-09-2011 09:54 PM

آب حیات منست خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست

SOHRAB_HAZHII 12-09-2011 09:59 PM

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

ROJINAjoON 12-09-2011 10:12 PM

دشمنت را همچو میخ خیمه میخواهم مدام
سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان بر گردنش

SOHRAB_HAZHII 12-09-2011 10:14 PM

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

مهرگان 12-09-2011 10:17 PM

تا خار غم عشقت آويخته در دامن / کوته نظري باشد رفتن به گلستان ها

ROJINAjoON 12-09-2011 10:23 PM

از این خانه از این خاک
از این مزرعه ی پاک
بجز مهر بجز عشق
دگر هیچ ندیدیم

مهرگان 12-09-2011 10:30 PM

من همینقدر که با حال و هوایت گه گاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

SOHRAB_HAZHII 12-10-2011 09:24 AM

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

hossein 12-10-2011 04:26 PM

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب

که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

SOHRAB_HAZHII 12-10-2011 04:44 PM

این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب

donya elahi 12-10-2011 07:16 PM

برو ای گدای مسکین در خانه علی(ع) زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

hossein 12-10-2011 07:33 PM

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

ROJINAjoON 12-10-2011 07:35 PM

اسیر بند شکم را دوشب نگیرد خواب
شبی به معده سنگی شبی زدل تنگی

hossein 12-10-2011 07:42 PM

یافتم روشندلی از گریه های نیمه شب
خاطری چون صبح دارم از صفای نیمه شب

ROJINAjoON 12-10-2011 07:45 PM

به سز سبز تو ای سرو که گر خاک شوم
ناز از سر بنه و سایه بر آن خاک انداز

hossein 12-10-2011 07:50 PM

ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

ROJINAjoON 12-10-2011 07:53 PM

تا تو مراد من دهی،کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی،من به خدا رسیده ام

hossein 12-10-2011 07:57 PM

مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت


ROJINAjoON 12-10-2011 08:07 PM

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ی گزند مباد

hossein 12-10-2011 08:10 PM

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

donya elahi 12-10-2011 09:15 PM

تورا می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم

baharBBK 12-10-2011 09:23 PM

میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است.

ROJINAjoON 12-10-2011 09:30 PM

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

hossein 12-10-2011 10:51 PM

هزاران نرگس از چرخ جهانگرد
فرو شد تا بر آمد یک گل زرد

ROJINAjoON 12-11-2011 06:59 PM

در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

SOHRAB_HAZHII 12-11-2011 08:10 PM

یک خشت مي افتد از اين ديوار.
رنج بيهوده نگهبانش برد.
دست بايد نرود سوي كلنگ،
سيل اگر آمد آسانش برد.

سهراب سپهری

ROJINAjoON 12-11-2011 08:35 PM

درین درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
به امروزت مشو غره که از فردا نه ای آگه

SOHRAB_HAZHII 12-11-2011 08:49 PM

هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد

هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز

معلومم شد که هیچ معلوم نشد

مهرگان 12-11-2011 08:51 PM

دلا از دست تنهایی به جونم
ز آه و ناله ی خود در فغونم
شوان تار از درد جدایی
کنه فریاد مغز استخونم
<بابا طاهر>

SOHRAB_HAZHII 12-11-2011 08:55 PM

مو آن رندم که نامم بی‌قلندر
نه خان دیرم نه مان دیرم نه لنگر

چو روج آیو بگردم گرد گیتی

چو شو آیو به خشتی وانهم سر



<باباطاهر>

donya elahi 12-11-2011 09:12 PM

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

SOHRAB_HAZHII 12-11-2011 09:14 PM

محبت آتشی در جانم افروخت
که تا دامان محشر بایدم سوخت

عجب پیراهنی بهرم بریدی

که خیاط اجل میبایدش دوخت

donya elahi 12-11-2011 09:17 PM

تو کمان کشیده و در کمین
که زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بود از همین
که خدا نکرده خطا کنی


اکنون ساعت 01:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)