پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

javada 03-17-2009 09:52 AM

تا تواني دلي بدست آور
دل شكستن آسان نيست

دانه کولانه 03-17-2009 10:27 AM

تا عهد تودربستم، عهد همه بشکستم —— بعد از تو رواباشد، نقض همه پیمانها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن —— کوته نظری باشد، رفتن بهگلستانها

Hamed 03-17-2009 11:44 AM

این جهان کوه ست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا ...

sheida.jojo 03-17-2009 06:05 PM

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
وای از آن مست که با مردم هوشیار چه کرد

بابا علی 03-30-2009 03:09 AM

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید

mary.f 04-04-2009 01:55 PM

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو و باده و دفتر جایی

shiva 04-04-2009 03:43 PM

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

deltang 04-04-2009 07:08 PM

تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده

دل سودا زده از غصه، دو نیم افتاده

دانه کولانه 04-04-2009 07:15 PM

هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت
عیبت آنست که با ما به ارادت نه چنانی
رمقی بیش نماندست گرفتار غمت را
چند مجروح توان داشت بکش تا برهانی

:):):):) سعدی.....
عجب شعری شد عجب عجب......
یه جا دیگه میگه جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب که مهربانی از آن طبع و خو نمی آید
و جای دیگر باز میگه که با آن همه جلوه ی طاووس و خرامیدن کبک عیب آن است که بی مهتر از فاخته ای
جای دیگر عجب جایی میگه که سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد اسیر خویش گرفتی بکش چنان که توانی
و خیام در جای دیگه میگه

از من رمقی به سعی ساقی مانده است

وز صحبت خلق بی وفایی مانده است

از باده دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است


چی شد ....

haj_amir 04-05-2009 09:25 AM

یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش

mary.f 04-05-2009 10:39 AM

شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه باداباد

haj_amir 04-05-2009 02:06 PM

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملوملو انسانم آرزوست

دانه کولانه 04-06-2009 10:19 PM

تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست

گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست

بابا علی 04-06-2009 11:13 PM

تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز
پس واجبست در همه کاری تأملی

mary.f 04-07-2009 06:47 AM

یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست

SonBol 04-07-2009 10:21 AM

تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو

mary.f 04-07-2009 01:09 PM

واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود

haj_amir 04-08-2009 10:40 PM


دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست

deltang 04-09-2009 06:29 PM

توانی نمانده است از داغ عشقت فتادم

ببین همسفر ناتوانم برایم دعا کن

دانه کولانه 04-09-2009 09:05 PM

نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست
که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

haj_amir 04-09-2009 10:41 PM

شبانگه که‌ش خيال خواب بودي
ز روز و رنج او بي‌تاب بودي،

deltang 04-10-2009 10:05 AM

يا رب نظری بر من سر گردان كن

لطفی به من دلشده حيران كن

haj_amir 04-10-2009 01:43 PM

نه اين زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله خودروست

deltang 04-10-2009 05:02 PM

تيز نظر كن تو نيز در رخ خورشيد جان

وز نظر من نگر تا تو ببيني جمال

mary.f 04-11-2009 06:25 AM

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند

haj_amir 04-11-2009 04:57 PM

دلیل اینکه آرومم ، امید لمس دستاته
همین لبخند پنهانی ، کنار لحن گیراته
دلیل اینکه تنهایی ، همین دست های تنهامه
همین دنیای تاریکم ، همین تردید چشمامه

mary.f 04-12-2009 06:55 AM

همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محملها

haj_amir 04-13-2009 05:34 PM

اي خاک نشين درگه قدر تو ماه
دست هوس از دامن وصلت کوتاه

بابا علی 04-13-2009 08:54 PM

هنگام اجل چو جان بپردازد تن
مانند قبای کهنه اندازد تن
تن را که ز خاکست دهد باز به خاک
وز نور قدیم خویش برسازد تن
(حضرت مولانا)

haj_amir 04-13-2009 09:13 PM

نطق سفيه گفت تو را بارگه نشين
دل بر دهن زدش که بگو پادشه نشان

بابا علی 04-13-2009 09:50 PM

نصیحت نیکبختان گوش گیرند
حکیمان پند درویشان پذیرند

mary.f 04-14-2009 07:00 AM

درشمار ارچه نیاورد کسی حافظ را
شکر کان محنت بیرون زشمار آخر شد

deltang 04-14-2009 04:46 PM

دانم سر آرد غصه را رنگین برارد قصه را

این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم

SonBol 04-14-2009 04:56 PM

من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بد و نیک ندیدست و ندارد نگهش

دانه کولانه 04-14-2009 06:44 PM

این یکی رو داشته باشین :

شب​ها گذرد بر من از اندیشه رویت
تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم

haj_amir 04-14-2009 10:01 PM

مرهم ريش سينه و داروي درد ميشود
خنجر «لا» که ميزني، ناز «نعم» که ميکني

mary.f 04-15-2009 06:14 AM

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

haj_amir 04-15-2009 11:07 AM

دارم اميد بر اين اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم بازآيد

mary.f 04-15-2009 11:11 AM

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

haj_amir 04-15-2009 11:45 AM

عيب مي جمله چو گفتي هنرش نيز بگو
نفي حکمت مکن از بهر دل عامي چند


اکنون ساعت 02:49 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)