پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با شعر نو (http://p30city.net/showthread.php?t=4040)

kalantar48 05-12-2008 10:46 AM

تا بخواهی خورشيد
تا بخواهی پيوند
تا بخواهی تكثير
من به سيبی خوشنودم
و به بوييدن يك بوتهء بابونه
من به يك آينه ، يك بستگی پاک قناعت دارم
من نمی خندم اگر بادكنك می تركد
و نمی خندم اگر فلسفه ای
ماه را نصف كند ...

سهراب سپهری


NeGin 05-12-2008 02:13 PM

در خلئي كه نه خدا بود و نه آتش
نگاه و اعتماد ترا به دعائي نوميدوار طلب كرده بودم.
جرياني جدي
در فاصله دو مرگ
در تهي ميان دو تنهائي -
نگاه و اعتماد تو، بدينگونه است
شادي تو بي رحم است و بزرگوار،
نفست در دست هاي خالي من ترانه و سبزي است.

احمد شاملو

kalantar48 05-13-2008 02:37 AM

تا سواد قريه راهی بود.
چشم های ما پر از تفسير ماه زنده بومی
شب درون آستين هامان
می گذشتيم از ميان آبكندی خشك
از كلام سبزه زاران گوش ها سرشار
كوله بار از انعكاس شهر های دور
منطق زبر زمين در زير پا جاری ...

سهراب سپهری
تپش سایهء دوست


NeGin 05-13-2008 01:44 PM

... يافتم ! يافتم ! آن نكته كه مي خواستمش !
با شكوفائي خورشيد و ،
گل افشاني لبخند تو
آراستمش
تار و پودش را از خوبي و مهر،
خوشتر از تافته ياس و سحربافته ام
(( دوستت دارم )) را
من دلاويز ترين شعر جهان يافته ام.

فريدون مشيري

kalantar48 05-14-2008 09:35 AM

من اما مجالش ندادم
و خنجر به گلويش نهادم
آهنگی فراموش شده را در تنبوشهء گلويش قرقره كرد
و در احتضاری طولانی شد سرد
و خونی از گلويش چكيد به زمين
يك قطره
همين!
خون آهنگ های فراموش شده ...

سرود مردی كه خودش را كشته است
احمد شاملو


NeGin 05-14-2008 02:15 PM

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده شب مي كشم
چراغهاي رابطه تاريكند
چراغهاي رابطه تاريكند
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است.

فروغ فرخزاد

kalantar48 05-16-2008 09:34 AM

تو نمی دانی غريو يك عظمت
وقتی كه در شكنجهء يك شكست نمی نالد
چه كوهی ست!
تو نمی دانی نگاه بی مژهء محكوم يك اطمينان
وقتی كه در چشم حاكم يك هراس خيره می شود
چه دريائی ست!
تو نمی دانی مردن
وقتی كه انسان مرگ را شكست داده است
چه زندگی ست!

احمد شاملو


NeGin 05-16-2008 03:01 PM

تو، كودكانت را بر سينه مي فشاري گرم،
و همسرت را چون كوليان خانه به دوش،
ميان آتش و خون مي كشاني از دنبال،
و پيش پاي تو از انفجارهاي مهيب
دهان دوزخ وحشت گشوده خواهد شد
و شهرهاي همه در دود و شعله خواهد سوخت

و آشيان ها بر روي خاك خواهد ريخت
و آرزوها در زير خاك خواهد مرد...

فريدون مشيري


SonBol 05-16-2008 09:03 PM

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته سخن در آورم
نعره نیستند
تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی است
دردهای من نهفتنی است.....

قیصر امین پور

NeGin 05-16-2008 09:47 PM

تن تو آهنگي ست
و تن من كلمه ئي ست كه در آن مي نشيند
تا نغمه ئي در وجود آيد :
سرودي كه تداوم را مي تپد.

در نگاهت همه مهرباني هاست :
قاصدي كه زندگي را خبر مي دهد .
و در سكوتت همه صداها :
فريادي كه بودن را تجربه مي كند .

احمدشاملو


اکنون ساعت 11:05 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)