پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فرهنگ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=24)
-   -   اولین بار یادته کجا دیدیش؟ (http://p30city.net/showthread.php?t=12863)

bigbang 02-16-2010 09:28 PM

من اولین بار دیدم توی یک صبح تو خیابون بود بعد از اون چند بار توی خیابون گذری هر از چند گاهی میدیدمش اما اون منو نمیدید چون من همیشه خودم رو قایم میکردم مثل آهو معصوم بود ایکاش باهاش ازدواج میکردم میدونستم سرطان داره ولی دوستش داشتم عشق این چیزا حالیش نمیشه من حتی جرات نداشتم باهاش صحبت کنم حتی یک بار هم نخواستم اقدام کنم از بس ترسو بودم ! وقتی مرد من هم مردم ! دیگه هیچ اولین باری هم نخواهم داشت:17:
اینو یادتون باشه هر وقت یکی رو دوست داشتین بهش بگین بعدش هر چی شد ، شد مهم نیست فقط بگین بهش !

آريانا 02-19-2010 03:31 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 65548)
در آن سحر گاه غريب كه جز نور نبود جز او نبود ...من نبودم ....من نرفتم خود آمد ....فقط صدايش كردم بيا

واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
کاندر خرابه دل من آید آفتاب

بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی
گفتم که چهره دیدم و آن بود خود نقاب


از نور آن نقاب چو سوزید عالمی
یا رب چگونه باشد آن شاه بی‌حجاب!!!!!

هنوز هم بر سر آن ناكجا آباد ايستاده ام

fada 02-19-2010 09:01 PM

آخ جون تموم شد جوابم منفی بود پس منم از حالا به بعد هنوز ندیدمش:d:d

عسل بانو 02-19-2010 10:27 PM

چه روز بدی بود
کاش هیچوقت اونجا نمیرفتم و نمی دیدمش ........

فرگل 02-20-2010 08:17 AM

آرام دفتر خاطرات را مي بندم
نگاهم به جلد آن مي افتد
ردپايي بر روي آن به جا افتاده
ردپاي توست كه روزهاي زندگي من را به زير پا گذاشتي
و از روي آن ها گذشتي
رد پاي تو به روي خاطرات من مانده است و با نگاهم آن را دنبال ميكنم
افسوس مي خورم،اما نمي دانم ...
اما همه چيز قابل جبران است ............

Omid7 02-20-2010 12:39 PM

اولین باری که دیدمش خوب یادمه، معصومانه تو چشمای من نگاه می کرد، نگاه هایی که ادامه پیدا کرد تا کم کم تصویر عشق رو در قلبمون ترسیم کرد و بعد تبدیل به قطره اشکی شد و یه دنیا خاطره و ...

شيلا 03-05-2010 01:03 PM

وقتي بودرفتم دماغموعمل كنم

عسل بانو 03-31-2010 09:02 AM

جهنم ..........

امیر عباس انصاری 06-29-2010 12:23 PM

اولین بار تو راهرو دیدمش
یه لباس قهوه ای خوش رنگ تنش بود و زلفشو تند تند تکون میداد تا جلب توجه کنه
خیلی ملایم و نرم از کنارم گذر می کرد
خیلی آروم نزدیکش شدم و سعی کردم کاری کنم که نترسه و فرار نکنه
کاملا توجه منو به خودش جلب کرده بود
دستمو بردم طرف زمین ولی سعی کردم خیلی ملایم رفتار کنم و چیزی لو نره
آخه یه سورپرایز براش داشتم

دمپایی رو درآوردم و محکم زدم تو مخش و مخش ولو شد رو زمین
سوسک خوشگلی بود... خدا رحمتش کنه!!!!!!!!!!!!!!!

اینجوری اولین سوسک رو تو راهروی خونه جدیدمون دیدم و با اون آشنا شدم!!

shokofe 07-01-2010 11:27 AM

اولين بار تو قلبم ديدمش هنوز هم فقط اون جا مي بينمش چون اون هيچ جا جز تو قلبها جا نميشه.:53:{پپوله}:53:{پپوله}:53:{پپوله}


اکنون ساعت 06:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)