پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   از همه دوستان عزيزم حتي اگر علمي در اين مورد ندارند( مثل خودم) ميخواهم نظر بدهند..ممنون (http://p30city.net/showthread.php?t=18188)

ساقي 12-22-2009 05:21 PM

آريانا منم گفتم که ساقي نميدونه دلبندم
اون متن لغت سرو در شعر حافظ رو نه من از جايي
کپي کردم ولي يادم نيست چه سايتي بود آلزايمر گرفتم
آخ آره گفتي من ديشب دستم سوخت با شمع شب يلدا
تا بيام واستون شرح بدم سوختن رو ..پيشنهاد ميکنم بهت
دست نزني جيزه......
کارتم درسته شک نکن ، ساقي علم پاسخ نداشت همين

خموش باش كه تا وحيهاي حق شنوي
كه صد هزار حياتست وحي گويا را

مولوی


:):53:{پپوله}

آريانا 12-24-2009 12:32 AM

تو می‌دانی که در کار تو چون مضطر فرو ماندم
به خاک و خون فرو رفتم ز خواب و خور فرو ماندم
ز حیرانی عشق تو خلاصم کی بود هرگز

که از عشقت به نو هر روز حیران تر فرو ماندم
عجایب نامهٔ عشقت به پایان چون برم آخر

که اندر اولین حرفی به سر دفتر فرو ماندم
چو دست من به یک بازی فرو بستی چه بازم من

مکن داویم ده آخر که در ششدر فرو ماندم
همه شب بی تو چون شمعی میان آتش و آبم

نگه کن در من مسکین که بس مضطر فرو ماندم
چگونه چشمهٔ حیوان درین وادی به دست آرم

که اندر قعر تاریکی چو اسکندر فرو ماندم
از آن شد کشتیم غرقاب و من با پاره‌ای تخته

که در گرداب این دریای موج‌آور فرو ماندم
چو از شوق گهر رفتم بدین دریا و گم گشتم

هم از خشکی هم از دریا هم از گوهر فرو ماندم
ز بس کاندر خم چوگان محنت گوی گشتم من

چو گویی اندرین میدان ز پای و سر فرو ماندم
ندانم تا تو ای عطار گنج عشق کی یابی

که از سودای گنج ایدر به رنج اندر فرو ماندم
............................................................ ............

عجایب نامهٔ عشقت به پایان چون برم آخر

که اندر اولین حرفی به سر دفتر فرو ماندم
............................................................ .

پايان

آريانا 01-07-2010 11:09 PM

مرا گویند بامش از چه سویست
از آن سویی که آوردند جان را

از آن سویی که هر شب جان روانست
به وقت صبح بازآرد روان را

از آن سو که بهار آید زمین را
چراغ نو دهد صبح آسمان را

از آن سو که عصایی اژدها شد
به دوزخ برد او فرعونیان را

از آن سو که تو را این جست و جو خاست
نشان خود اوست می‌جوید نشان را

تو آن مردی که او بر خر نشسته است
همی‌پرسد ز خر این را و آن را

خمش کن کو نمی‌خواهد ز غیرت
که در دریا درآرد همگنان را

حضرت مولانا

Afshin_m05 01-08-2010 01:25 AM

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغلست و فراغ از دو جهانم
گر چنانست که روزی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
درم از دیده چکانست به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

فرح داد 01-17-2010 10:32 PM

از انجای که اشعار حافظ عارفانه است این شعر به بزرگی وعظمت الهی خداوند اشاره دارد که هیچ وقت ما نمی توانیم پی به این بزرگی ببریم

آريانا 02-14-2010 05:45 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط فرح داد (پست 110485)
از انجای که اشعار حافظ عارفانه است این شعر به بزرگی وعظمت الهی خداوند اشاره دارد که هیچ وقت ما نمی توانیم پی به این بزرگی ببریم

جانها در اصل خود عیسی‌دمند
یک زمان زخمند و گاهی مرهمند

گر حجاب از جانها بر خاستی
گفت هر جانی مسیح‌آساستی
{پپوله}

deltang 02-14-2010 05:58 PM

تمام شعرایی حافظ در مورد معشوقشه نه معشوقه زمینی بلکه معشوقه آسمانی و همیشه در پی رسیدن و وصال به او تلاش میکنه.

saeman 02-16-2010 05:52 PM

سلام علیکم
در مورد معنی شعر که دوستان از جمله سرکار خانم سادات دست ما را از پشت بستند
واما در مورد صنایع لفظی ومعنوی به کار رفته در این سه بیت:
1-بین گلشن ،باد و سروصنوبرآرایه مراعات نظیر وجود دارد
2-شاعر گذشتن خود را از میان گلشن به باد بهاری تشبیه کرده است ووجه شبه اش این است که چون باد صبح به سرعت از میان گل ها می گذرد حافظ هم همانطور که اذعان کرده به علت اینکه علاقه ای به گل وگلشن وهر آنچه که او را از یار غافل می کند(اغیار) علاقه ای ندارد مثل باد با سرعت هرچه تمام از میان آنها می گذرد
3-در ییت دوم آرایه حسامیزی وجود دارد چرا که حافظ گفته بوی تو را می شنیدم
در صورتی که بو را نمی شنوند بلکه حس می کنند
4- واما حروف ص وس وش واج آرایی را پدید آورده اند که اگر فی المثل به جای سرو گفته می شد گل دیگر این صنعت وجود نداشت

یکی از دلایلی که باعث می شود تا اشعار حافظ وکلا اشعاری از این دست معانی متفاوتی داشته باشد این است که واژه هایی از دوره سنایی به بعد در شعر متداول شد که یک معنی لغوی داشتند ویک معنای اصطلاحی که معنای اصطلاحی را عرفا وصوفیان برای یک کلمه در نظر گرفته بودند مثلا مراد از خراباتی در معنای عرفانی، مردی کامل است که از او معارف الهیه صادر شود وهیچ صفتی را از خود نداند بلکه افعال وصفات جمیع اشیا را محو افعال وصفات الهی داند وحال آنکه همین خرابات در معنای لغوی به معنای میخانه وقمارخانه وامثال ذلک آمده است


اکنون ساعت 04:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)