![]() |
نی کاخ مرمر و نه در ان سرو لعبتی
نی کوس دولت و نه شکوه و صلابتی نی صوت بربطی نی چنگ و چنگیان نی شور مطربان نی های و هوی نه مستی خوبان بارگاه نی انعکاس خنده به دهلیز قصرها نی پیلبان نه پیل نه خنگان نوبتی نی حاجبان نه قلعه گشایان نه بندگان نی تخت طاووسی نی قهر پاسبان نی ایتی ز شوکت و نیروی این و ان تنها در ان میان دو منار ایستاده اند. |
محمود ان نبردی یکتا جهانگشای
سلطان یمین دولت و مسعود پهلوان با جمله دودمان رفتند و دیگران دنبال کاروان نی گرد ره به جای و نه راه دلاوران چون سایه فانی شب تاریخ گشته اند. |
ان بزمها و عربدگیها و عشق ها
ان خنده ها غریوها و نشئه ها گویی که خواب بود یا چرخ چنبری در مرز خاوری بر لوح پاک و ساده غزنین منزوی نقشی عبث برای تفنن کشیده بود |
غروب بامیان:
ای شامگاه خامش شبهای بامیان کاهسته از کناره ارام اسمان با نرمی شکیب لغزیده می کشی یک پرده سیاه برین مرز باستان. |
ای موج تیره اندکی اهسته تر خرام
کانجا غروب تیغ کشیده است از نیام در واپسین نفس از تیرهای مهر بر پنبه های ابر چکیده است خون شام. |
چشم شفق چو کاسه خونست یا شراب
یا اخگری به دامن گردون ز افتاب یا چون نگین سرخ بر مخمل کبود یا اتشی که خرمن هستی کند خراب. |
با نغمه لطیف نسیم شبانگهی
یک راز نا شنیده نمودست همرهی شاید ز زیر خاک شهزاده ای شهید از دل کشیده حسرت تاج شهنشهی. |
اشوبگاه غلغله خاموش و بی صدا
نی نقش کاروان و نه هنگامه درا نی دخست چنگ زن در کوشک امیر نی ورد عابدی به نیایشگه خدا |
مرغی به پای هیکل ساکت نوا گر است
گویی ز بی زبانی بودا پیامبر است کاین زورق سپهر این کشتی حیاط بر موجهای غارت و وحشت شناور است. |
شام غم انگیز:
استاده ام فراز پلی بر کمانه ها گسترده ام نظر تا دامن افق انجا که اسمان هری تا کرانه ها گویی به خون نبشته حدیث زمانه ها وز عصرهای طی شده گوید فسانه ها |
اکنون ساعت 11:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)