![]() |
يکي مرد بود اندر آن روزگار
ز دشت سواران نيزه گذار گرانمايه هم شاه و هم نيک مرد ز ترس جهاندار با باد سرد |
فريبرز کاوس را برگزيد
که با شاه نزديکي او را سزيد |
دبير جهانديده را پيش خواند
سخن هرچ بايست با او براند |
دو منزل برفتند زان جايگاه
که از کشته بد روي گيتي سياه |
همي بگذرد بر تو ايام تو
سرايي جزين باشد آرام تو |
وزان روي خاقان غمي گشت سخت
برآشفت با گردش چرخ و بخت |
ترا آشتي بهتر آيد که جنگ
نبايد گرفتن چنين کار تنگ |
چرا کين پي افگند کش نيست مرد
که آورد سازد بروز نبرد |
ز دريا نهنگي بجنگ آمدست
که جوشنش چرم پلنگ آمدست |
تن خويش يکباره غمگين مکن
مگر کز گمان ديگر ايد سخن |
اکنون ساعت 01:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)