![]() |
پرسپوليس در وقت اضافه مقابل سايپا پيروز شد
تهران IranSport.Net - پرسپوليس تهران در يك بازي سخت مقابل تيم سايپا كرج به پيروزي رسيد. در اين ديدار كه عصر روز جمعه در ورزشگاه آزادي تهران و در حضور بيش از هفتاد هزار تماشاگر برگزار شد، تيم پرسپوليس تهران توانست در وقتهاي اضافي بازي توسط "محسن خليلي" به تنها گل اين ديدار دست يابد و پيروز از زمين خارج شود. اين ديدار كه به قضاوت مسعود مرادي و كمكهاي حسين نجاتي و رضا سخندان انجام شد ، دو تيم فرصتهاي زيادي براي رسيدن به گل داشتند كه اين تيم پرسپوليس بود كه تنها يك بار به آن دست يافت .
اين پيروزي باعث شد كه تيم پرسپوليس همچنان بدون شكست در صدر جدول رده موقعيت خود را حفظ كند و همچنان صدرنشين باشد. |
سامره: حضورم در پرسپوليس غير ممكن است
تهران IranSport.Net - مهاجم تيم فوتبال الشعب امارات با رد خبر مذاكره اش با نماينده باشگاه پرسپوليس گفت: با توجه به شرايطى كه دارم، حضورم در پرسپوليس غير ممكن است و اگر هم بخواهم به فوتبال ايران برگردم ترجيح مى دهم به استقلال بروم. «على سامره» درخصوص اخبار مطرح شده درخصوص مذاكره اش با باشگاه پرسپوليس گفت: با تمام احترامى كه براى مسئولان باشگاه پرسپوليس قائلم بايد بگويم هيچگونه پيشنهادى از اين باشگاه نداشته ام و آن را يك شايعه مى دانم. وى ادامه داد: هيچوقت درخصوص اين مساله فكر نمى كنم زيرا غيرممكن است كه در شرايط فعلى بخواهم به پرسپوليس بروم. من با باشگاه الشعب قراردادم دارم، ضمن اينكه وضعيت خوبى در اين تيم دارم و دليلى براى جدايى از اين تيم ندارم. وى با اشاره به اين موضوع كه با حساسيت بالا مسابقات استقلال را در رقابتهاى فصل جارى پيگيرى مى كند، اضافه كرد: مسابقات امسال بسيار فشرده است اما خيلى خوشحالم كه استقلال موفق شد با پشت سرگذاشتن دوران سخت ابتداى فصل، ۲ پيروزى مهم در ۲ ديدار گذشته به دست آورد.سامره خاطرنشان كرد: استقلال اگر بتواند حاشيه ها را از تيم خود دور كند و با آرامش بيشتر مسابقات را پيگيرى كند، مى تواند خيلى راحت اختلاف امتيازاتش با پرسپوليس را كاهش دهد زيرا در ليگ امسال تيمها بايد ۳۴ بازى برگزار كنند و فكر مى كنم استقلال مى تواند در ۲۰ بازى پايانى بار ديگر خود را به عنوان يكى از مدعيان قهرمانى مطرح كند.
|
پروين: استيل آذين نياز به زمان دارد
تهران IranSport.Net - بازيكن و مربي پيشين تيم ملي و پرسپوليس گفت: تيم استيل آذين نياز به زمان دارد و بايد به آن فرصت داد.
"علي پروين"روز سهشنبه درگفت وگو باسايت رسمي باشگاه پرسپوليس افزود: با گذشت زمان بازيكنان بيشتر با هم هماهنگ خواهند شد. متن كامل مصاحبه به شرح ذير است: س: به نظر ميرسد اين همه تبليغ براي استيل آذين و خرج و مخارج زيادي كهبراي اين تيم صورت گرفت، نتيجه معكوس داشته و اين تيم تا به اينجاي كار نتوانسته در ليگ آزادگان عملكرد موفق و قابل قبولي را ارائه دهد؟ ج: بارها گفتهام، بازهم ميگويم كه اين تيم احتياج به زمان دارد. تمام تيمهاي حاضر در ليگ از تيمهاي سابقهدار فوتبال به حساب ميآيند. همين تيم نيروي زميني بيشتر از ۳۵سال است كه در فوتبال ما حاضر بوده و خودم بارها مقابل اين تيم بازي كردم. داماش هم همان تيم برق است كه با خريد امتياز اين تيم، اسمش عوض شده ولي ما تنها چند ماه است كه دور هم جمع شدهايم. بنابر اين طبيعي است كه احتياج به زمان داريم تا بتوانيم بيشتر هماهنگ شويم. س: اما استيل آذين اولين تيميبود كهتمرينات خود را آغاز كرد، برگزاري اردوهاي مختلف داخلي، خارجي و جذب بازيكنان سرشناس براي رفع اين نقصان و هماهنگي بيشتر كافي نبود؟ ج: نبايديك طرفه به قاضي رفت، حضور بازيكنان سرشناس وبرگزاري اردوهاي مختلف همانطور كه براي تيم ضروري بود، همان قدر هم توقعات را از تيم ما بالا برد. اگر اين اردوها را نميرفتيم و چنين نفراتي را جذب نميكرديم، هيچوقت اين چنين، مورد انتقاد قرار نميگرفتيم. شك نكنيد علي پروين ميداند چه فاكتورهايي به صلاح تيمش است. ما احتياج به زمان داريم و به مرور با هماهنگي بيشتر به همان تيمي تبديل ميشويم كه همه توقع دارند. س: اما بازيكنان استيل آذين همگي تجربه سالها حضور در ليگ را دارند و نبايد تحت تاثير قرار بگيرند؟ ج: چه فرقي ميكند، قبول دارم كه بازيكنان با تجربه كمتر تحت تاثير احساسات قرار ميگيرند، اما توقعات مردم و رسانهها از تيم ما فوقالعاده زياد است. اينفشار، هر تيم ليگ برتري را هم از پا در ميآورد. در اين رابطه فشار رواني شديدي روي تيم و اكثريت بازيكنان وجود دارد تا جائيكه خيليها تصور ميكنند بازيكنان ما بايد در همان دقايق نخست مسابقه حريف خود را گلباران كنند. به نظر من بچهها بايد در شرايطي عادي و بدون هيچ استرسي درميدان ظاهر شوند و ذهنيتي خاص نسبت به خواستههاي هواداران نداشته باشند. س: شما قبل از آغاز رقابتهاي ليگ در مصاحبههاي خود گفتيد كه تيمهاي اول دو گروه بايد مستقيما به ليگ برتر صعود كرده و بازيهاي پليآف (حذفي) ملاك درستي براي صعود تيمها محسوب نميشود. آيا امروز هم با توجه به نتايج ضعيفي كه استيل آذين كسب كرده باز هم اصرار به صعود تيمهاي اول دو گروه داريد؟ ج: ۱۰۰درصد، هنوز هم ميگويم كه تيمهاي اول بايد مستقيما به ليگ برتر صعود كنند. شك نكنيد ما از اين وضعيت خارج ميشويم وبهعنوان تيم اول صعود ميكنيم. ما اگر چند باخت ديگر هم بدهيم باز هم صعود ميكنيم، چون تمام تيمها دچار افت ميشوند. در فوتبال اين فراز و نشيبها طبيعي است، ما هم اين روزها را كم نديدهايم. البته بدشانس هم بودهايد، پس از مصدوميت "علي انصاريان" و"كوئيكه" در بازي اول، در بازي با داماش هم "محمد محمدي" دچار آسيب ديدگي شد. س: خيليها معتقدند كه تهديدهاي علي پروين كه اتفاقا در فوتبال ما نيز مد شده تا حد زيادي ديگر آن جذابيت لازم را براي بازيكنان ندارد. ج: كدام تهديدها! س: تهديد به اخراج پنج بازيكن در اين مقطع از مسابقات كمي دور از ذهن به نظر ميرسد. ج: من هيچكس را تهديد به اخراج نكردم، اين كذب محض است. من در رختكن به بچهها گفتم اگر پنج بازيكن اميد را بياورم بهتر از شما كهاين همه ادعا ميكنيد بازي ميكنند. مگر ميشود در اين مقطع ۵ - ۶بازيكن را اخراج كرد! اگر ميتوانستم پس از گذشت چند بازي، بازيكن جانشين جذب كنم، حتما اين كار را ميكردم اما در حال حاضر اين مسئله امكان ناپذير نيست. س: قضيهجريمههاي ميليوني كه از قرارداد بازيكنان كسر كرديد درست است؟ ج: بله. اين كار را كردم. در همان رختكن به آنها گفتم كه نفري ۵تا ۱۰ميليون از قراردادشان را كسر ميكنم. در رختكن را باز كردم تا هركس نميتواند با اين شرايط كناربيايد برود. من با كسي شوخي ندارم و به بازيكنان امروز هم باج نميدهم. س: آيا اخراج تئودو يونگ با توجه به مبلغ بالايي كه دريافت كرده بود، در همان بازي اول منطقي بود؟ ج: در اين مورد دوست ندارم صحبت كنم، سوال بعدي! س: اما طي روزهاي اخير اسامي زيادي را به عنوان سرمربي آينده استيل آذين ميشنويم از اكبر ميثاقيان گرفته تا حميد درخشان! ج: هيچكدام از اين حرفها درست نيست، من هنوز با هيچ كس در اين خصوص صحبت نكردهام. هر وقت نياز باشد تصميم ميگيرم كه چه كسي را بعنوان سرمربي انتخاب كنم. س: پس كماكان "آرش فرزين" به عنوان مربيوظيفه هدايت استيل آذين را بر عهده خواهد داشت؟ ج: فعلا به بهروز رهبري فرد گفتهايم روي نيمكت بنشيند. ضمن اينكه يان هم همچنان در كادر فني استيل آذين حضور دارد. س: براي رويارويي با شيرين فراز به كرمانشاه سفر ميكنيد؟ ج: زياد اهل سفر نيستم، اما شايد براي اين بازي به كرمانشاه بروم. س: حضور علي پروين در بازي اميدهاي استيل آذين مقابل پرسپوليس كمي عجيب بود! ج: مطمئن بودم كه بچهها در اين بازي پيروز ميشوند، "مجيد نائيني" تيم خوبي ساخته و در كنار "مجيد پروين" زوج خوبي را تشكيل دادهاند. بازي خوبي كه اميدهاياستيل آذين مقابل پرسپوليس كردند سبب شد تا چهار بازيكن اين تيم را به تيم اصلي ببرم. س: چند سوال در مورد ليگ برتر، بازي سپاهان - برق شيراز را ديديد؟ ج: بله، بهرحال سپاهان بخاطر حضور در رقابتهاي ليگ قهرمانان آسيا در اوج قرار دارد. برق شيراز نيز چندين هفته خوب نتيجه گرفت و طبيعي بود كه افت ميكند. شايد برق بد موقعي به مصاف سپاهان رفت. س: بازي پرسپوليس مقابل صنعت نفت را چگونه ميبينيد؟ ج: بازي سختي است. اگر چه پرسپوليس در هفته اول موفق به شكست صنعت نفت آبادان شد، اما پس از گذشت ۱۴هفته از ليگ برتر نميتوان شرايط امروز تيم صنعت نفت آبادان را با آن ديدار مقايسه كرد. البته پرسپوليس اگر در آبادان پيروز شود، نسبت به قهرماني در اين جام اميدوار خواهد شد. س: پرسپوليس همچنان در ليگ برتر نيز صدرنشين است. ج: از اين موضوع خوشحالم حيف بود مدير توانايي چون حبيب كاشاني از پرسپوليس كنارهگيري كند. بلافاصله پس از شنيدن اين خبر با كاشاني تماس گرفتم و گفتمكهاگر مسائل و مشكلات مالي سبب شده تا چنين تصميمي بگيرد، حاضرم به او كمك كنم، اما كاشاني مسائل ديگري را عنوان كرد. |
افشين قطبي: فوتبال تيم سپاهان از پرسپوليس بينالملليتر است
تهران IranSport.Net - سرمربي تيم فوتبال پرسپوليس تهران گفت: بازي تيم فوتبال سپاهان هماكنون از تيم پرسپوليس بينالملليتر است. "افشين قطبي" روز چهارشنبه در جمع خبرنگاران رسانههاي گروهي افزود: ما در آخرين بازي خود در نيم فصل ليگ برتر فوتبال باشگاههاي ايران در مقابل سپاهان بينالملليتر بازي خواهيم كرد. وي در خصوص شاخصههاي فوتبال بينالمللي اظهارداشت: فوتبال نتيجهگيري است تيمي كه بتواند سازماندهي دفاعي و حمله را در كمترين زمان ممكن داشته باشد و به توپ سرعت بدهد ميتواند بينالمللي بازي كند.
وي تصريح كرد: تيمي كه در ۹۰دقيقه بازي خطرناك باشد و در زمان حمله حريف، زمين را براي آنها كوچك و در زمان حمله تيم خودي بتواند زمين را بزرگ كند، بسيار موفق است. قطبي بيان داشت: هر تيمي بتواند توپ را حفظ و با تفكر به چرخش درآورد و بازيكنان را در پست تخصصي خود بهكار گيرد، فوتبال بينالمللي به نمايش گذاشته است. سرمربي تيم فوتبال پرسپوليس ادامه داد: فوتباليست بينالمللي نيز تكنيك و فيزيك بدني مناسب دارد و بازيكن باهوشي است زيرا از تصميم و تاكتيك به خوبي استفاده ميكند. وي با اشاره به اينكه تيم بايد روحيه برد و پيروزي را تا دقيقه آخر داشته باشد، گفت: تيم حرفهاي بايد براي نتيجه بازي كند. وي افزود: هماكنون تيم پرسپوليس از ۲۰تا ۶۰دقيقه زيبا بازي ميكند و تفكر قهرماني دارد پس به فوتبال بينالمللي نزديكتر شده است. قطبي خاطرنشان كرد: اگر فوتبال ايران از امكانات بالقوه در رشته فوتبال استفاده كند ميتواند به قوتبال بينالمللي برسد. سرمربي تيم پرسپوليس در خصوص درگيري ميان وي با دستيارانش گفت: در تمام دنيا مربيان با همكاري دستياران خود به موفقيت ميرسند و ما هيچ درگيري نداريم. وي گفت ، ما در ۱۴بازي شكست نخوردهايم و هماكنون در تيم پرسپوليس ارتباط بسيار صميمي ميان كادر فني وجود دارد. وي تصريح كرد: براي "افشين قطبي"، "حميد استيلي" و "مرزبان" همكاري بسيار آساناست و من از اينكه در فوتبال ايران مربياني در اختيار دارم كه تجربه موفقي در فوتبال دارند، خوشحالم. قطبي در پاسخ به اين كه "عملكرد ديگر مربيان ليگ را چگونه ارزيابي ميكنيد؟" اظهارداشت: من به تمام مربيان احترام ميگذارم و نميتوانم نظري در خصوص عملكرد آنان ارايه بدهم. وي تاكيد كرد: ايران داراي ليگ بسيار خوبي است و تمام تيمهاي حاضر با مديريت موفق ميتوانند، بهترين ليگ آسيا را درست كنند. قطبي در خصوص بازگشت دوباره سپاهان به ليگ برتر به عنوان حريف جدي واصلي پرسپوليس گفت: تمام تمركز ما بر روي پرسپوليس است و سپاهان بايد فشار زيادي را تحمل كند تا ۶امتياز اختلاف خود را در صدر نسبت به پرسپوليس جبران كند. سرمربي تيم پرسپوليس افزود: ما با تجربه و منطق قول قهرماني داديم و به آن ۷۵امتياز لازم دست مييابيم. وي در خصوص حضور در تيم ملي فوتبال ايران گفت: هر مربي و فوتباليست بتواند براي كشور خود خدمت كند، افتخار بزرگي است. وي تاكيدكرد: حضور در پست سرمربيگري تيم ملي منتهاي آروزي من است و اميدوارم در ۲۰سال آينده كاري اين امر تحقق يابد. وي در خصوص وضع فعلي فوتبال ايران نيز گفت: فاصله ميان ايران و كشورهاي پيشرفته را ميتوان به راحتي با تفكر منطقي از بين برد. قطبي افزود: در هيچ كجاي دنيا من اين عشق را به فوتبال نديدم و ايران تواناييهاي زيادي دارد و با علم روز دنيا ميتوان بهترين فوتبال آسيا و دنيا را درست كرد. سرمربي تيم فوتبال پرسپوليس درباره تيمش اظهارداشت: در اين تيم هدف سازي، برنامهسازي و پيگيري انجام شده تا بتوانيم اين پرسپوليس را بزرگ كنيم. وي در خصوص حضور در جام حذفي و استفاده از بازيكنان ذخيره نيز بيان داشت: ما در جامحذفينميتوانيم تنها براي تجربه بازي كنيم ما در اين جام نيز در پي قهرماني و نتيجه هستيم . به گفته وي، در رقابتهاي جام حذفي و ليگ برتر از بهترين تركيب استفاده ميشود. قطبي درباره مشكلاتش در پستهاي مختلف ادامه داد: مشكل ما تنها در تعدد دروازهبانهاي خوب و آماده نيست بلكهما در تمام پستها اين مشكلات را داريم و بازيكنان به هم نزديك هستند. سرمربي تيم فوتبال پرسپوليس تهران ادامه داد: استفاده از نوع سيستم دربازي پرسپوليس معنا ندارد ما از هر سيستمي براي موفقيت بهرهخواهيم برد. ويهمچنين در خصوص "ادووكات" هلندي براي حضور در سمت سرمربيگري تيم ملي گفت: وي مردي است با عشق بيپايان به فوتبال و اگر به عنوان سرمربي به ايران بيايد، ايرانيها بايد بدانند بهترين مربي دنيا را به خدمت گرفتهاند. وي درخصوص برخي از شايعات در رسانهها براي تلاش وي براي حضور ادووكات در ايران گفت: من تمامي اين مسايل را رد ميكنم من با وي در ارتباط هستم اما راجع به ايران و تيم ملي هيچ حرفي ميان ما رد و بدل نشده است. به گفته وي هماكنون تيم ملي استراليا خواهان به خدمت گرفتن ادووكات است و كساني هستند كه وي بتواند با آنها راجع به آينده كاري خود مشورت كند. قطبي درپاسخ به اينكه "آيا در نيم فصل بازيكن جديدي به خدمت ميگيرد؟ گفت: من از بازيكنان خود راضي هستم بازيكن خارجي نبايد براي خوردن چلوكباب به ايران بيايد بايد انگيزه داشته باشد. به گفته وي، چند بازيكن مورد پسند باشگاه قرار گرفتند اما باشگاه براي به خدمت گرفتن آنان بودجه كافي ندارد. وي بيان داشت: شايد در نيم فصل چند بازيكن جديد بياوريم. سرمربي تيم فوتبال پرسپوليس تهران در خصوص رساندن اين تيمبه پرسپوليس دهه ۶۰گفت: ما اجازه نداريم اين تيم را با هيچ دورهاي مقايسه كنيم زيرا محبوبيت از دورههاي گذشته است. |
حميد استيلي: دسته بندي در پرسپوليس شايعه و حاشيهسازي است
تهران IranSport.Net - مربي تيم فوتبال پرسپوليس گفت : بحث وجود دسته بندي در تيم پرسپوليس شايعهاي بيش نيست و بيان اينگونه مسائل به حاشيه بردن تيم است.
حميد استيلي درنشست مطبوعاتي روز چهارشنبه كه باحضور مديرعامل باشگاه پرسپوليس،سرمربي وسرپرست تيم پرسپوليس درمحل شهرداري منطقه ۹تهران برگزار شد،اظهار داشت : اينگونه مسائل صحت ندارد و ما يك تيم واحد هستيم و تمامي فكر ما رسيدن به اهدافي است كه تعيين شده است. وي افزود:شايد درتيم چند نفري بخواهند شيطنت كنند ولي ما با اينگونه رفتارها برخورد خواهيم كرد و من سالها در پرسپوليس بوده و از حاشيهسازي ها به درستي آگاهي دارم. استيلي گفت: با همكاري قطبي اينگونه مسائل را رفع كرده و كار تيم را پيش ميبريم و اين را بدانيد كه تيمهاي بزرگ هميشه حاشيه دارند و هر كسي بخواهد سخن غير واقعي بگويد حتما با وي برخورد خواهيم كرد. مربي تيم پرسپوليس تهران در مورد حضور در كلاسهاي بينالمللي اظهار داشت: در كلاسهايي در هلند، آلمان و تهران شركت كردهام. وي گفت:مناعتقاد دارم كه فوتبال روز به روز علمي تر ميشود و ما هرچه مي توانيم بايد توان علمي خود را افزايش دهيم تا بتوانيم به جامعه ورزش كشور خدمت كنيم. استيلي در جواب اين سوال كه چرا تيم پرسپوليس چند هفتهاي است كه در دقايق پاياني و حتي وقت اضافه گلزني ميكند، اظهار داشت: ما نميخواهيم كه تيم در لحظات پايان گلزني كند بلكه حريفان برابر ما بشدت دست به مقاومت ميزنند و تيم با حمايت تماشاگران و تعويضهايي كه از سوي كادر فني انجام مي شود، بازيكنان جانشين اين حس را براي ميل به پيروزي بيشتر ميكنند. مربي تيم پرسپوليس گفت: فوتبال داراي شرايط ويژه و خاص خودش است و در بعضي از ديدارها ما در دقايق اوليه به گل دست ميبابيم و دربعضي از ديدارها با مقاومت تيم مقابل روبرو ميشويم . استيلي دربرابر اين پرسش كه در صورت استعفاء مديرعامل باشگاه پرسپوليس چه تصميمي خواهد گرفت ، اظهار داشت : من هم خواهم رفت. |
كاشاني: لژيونرهاي پرسپوليس براي حضور در اين تيم مشكلي ندارند
تهران IranSport.Net - مديرعامل باشگاه فرهنگي ورزشي پرسپوليس گفت : لژيونرهاي تيم پرسپوليس براي حضور در اين تيم هيچ مشكلي ندارند وآغوش پرسپوليس براي اين بازيكنان هميشه باز است.
حبيب كاشاني روز چهارشنبه در نشست مطبوعاتي به همراه افشين قطبي، حميد استيلي و احمدي سرمربي ، مربي و سرپرست اين تيم در محل شهرداري منطقه ۹ افزود:كادر فني تيم پرسپوليس با علي سامره بازيكن سابق تيم استقلال تهران براي حضور در اين تيم هيچ مذاكرهاي نداشته است. وي بابيان اينكه اين شايعات حاشيهسازي است،خاطرنشان كرد كهاين باشگاه داراي سايت خبري، روابط عمومي و سخنگوست و تيتر كردن اين خبرها براي فروش بيشتر كار صحيحي نيست. كاشاني در مورد حضورحسين كعبي لژيونر تيم پرسپوليس كه در حال حاضر در تيم لسترسيتي انگليس فعاليت دارد، اظهار داشت : من با كعبي صحبت كردم و وي مطالب درج شده در اينباره در بعضي از روزنامهها را تكذيب كرد. مديرعامل باشگاه فرهنگي ورزشي پرسپوليس گفت : شرايط كعبي براي حضور در انگليس چندانمطلوب نيست و در آينده چنانچه وي بخواهد ميتواند در پرسپوليس حضور يابد. كاشاني گفت : با توجه به شرايطي كه در تيم لستر حاكم است، بايد ديد كه شرايط كعبي براي حضور در اين تيم مناسب است يا نه؟. ولي قطعا گزينه اول و آخر كعبي پرسپوليس خواهد بود. وي درباره محكوميت باشگاه پرسپوليس در رابطه با شكايت "رافائل" اظهار داشت : از سوي دادگاه ما محكوم به پرداخت مبلغ ۴۲هزار يورو به رافائل شدهايم. كاشاني گفت : ما در مورد صلاحيت دادگاه رسيدگيكننده اعتراضي را ارائه داده و درخواست نمودهايم كه مجددا به اين پرونده رسيدگي شود. مديرعامل باشگاه فرهنگي ورزشي پرسپوليس گفت:اميدواريم كهبا كمك سازمان تربيت بدني اين مبلغ پرداخت شود تا مسئله حل شود. وي درمورد باشگاه سپاهان اصفهان اظهار داشت : تيم سپاهان افتخار ايران است و در جريان ديدار اين تيم با كاوازاكي ما از تمامي طرفداران پرسپوليس خواستم كه اين تيم را تشويق كنند. كاشاني در مورد ديدارهاي عقب افتاده سپاهان خاطرنشان ساخت كه ما از اينكه درليگ برتر پنج ديدار از اين تيم جلو افتادهايم ناراحت هستيم و اين واكنش ما نيز به دليل دفاع از حق و حقوق باشگاه است و از اين حق و حقوق خود نيز كوتاه نميآييم. مديرعامل باشگاه فرهنگي ورزشي پرسپوليس اظهار داشت: تعاوني اعتبار كمك هاي شاياني را به باشگاه پرسپوليس كرده است و در هفته گذشته نيز به لطف كمك هاي تعاوني اعتبار مقداري از مشكلات ما حل شد. وي گفت:موسسه تعاوني اعتبار شهرداري تهران به عنوان اسپانسر حضور دارد وطرح دربي تا دربي شرايطي را فراهم كرده است كه هواداران بتوانند تيمهاي مد نظر خود را از كمك مالي بهرهمند ساخته و در پايان نيز بتوانند علاوه بر دريافت جوايز سپرده خود را هر زماني بخواهند دريافت كنند. كاشاني گفت: تا امروز ۱۵۰روز است كه من در باشگاه پرسپوليس هستم و فعاليت در اين باشگاه براساس روابط انساني و اصول مديريتي است و با درك متقابل از هم كار مديريتي مطلوبي را انجام ميدهيم . وي گفت : اگر چنانچه كسي بخواهد براساس سلايق خود در اين باشگاه حركت كند با مشكل مواجه خواهد شد. كاشاني اختلاف دراين باشگاه را بشدت رد كرد و اظهار داشت : اختلاف سليقه در تمامي كارهاي مديريتي وجود دارد و اين اختلاف سليقه حتي در رسانهها نيز ايجاد ميشود، اما بحث چگونه برخورد كردن است مهم است. مديرعامل باشگاه پرسپوليس گفت : ما از نظرات يكديگر استفاده ميكنيم و به قولي هشت چشم و چهار تا فكر بهتر از دو چشم و يك فكر است . كاشاني گفت: در اصل قطبي در تيم تصميم گيرنده است ، وي از نقطه نظرات ديگران نيز استفاده ميكند و نقطه نظرات ديگران را مد نظر قرار ميدهد. وي درباره نام اين باشگاه گفت : از هر دو نام ميتوان استفاده كرد و بار حقوقي در اين مورد وجود ندارد ولي استفاده از يك نام و فقط اسم پرسپوليس بايد براساس تصميم مسوولان و به تصويب رسيدن ان باشد. وي در مورد كارت هواداران اين باشگاه اظهار داشت : اين باشگاه در چند سال گذشته فقط تعداد ۸۰۰عدد كارت هواداري صادر كرده و شركتي كه اين كار را برعهده دارد بايد به تعهد خود عمل كند. كاشاني گفت : صادر كردن كارت مهم نيست بلكه خدماتي كه باشگاه در قبال صادر كردن كارت ارايه ميدهد،مهم است و باشگاه بايد بتواند به هواداران داراي كارت مزايا بدهد. وي گفت : متاسفانه هنوز تعريف جامعي از ايجاد چنين سرويسهاي نشده است و بايد در وهله اول مشخص شود كه تعهدات باشگاه تا چه زماني و داراي چه شرايطي است . مديرعامل باشگاه پرسپوليس درمورد مشكل مصاحبه كادر فني اين تيم در سالن مصاحبه ورزشگاه آزادي گفت : اين مشكل به قوت خود باقي است و هنوز حل نشدهاست. |
مصاحبه جالب ایران ورزشی با افشین قطبی سرمربی خوشفکر تیم پرسپولیس!!
۱۴ سالم بود كه مربى بچه هاى ۱۵ ساله شدم
توپ زير پاى فوتباليست ايرانى مثل كره است روى نان داغ! پيام يونسى پور- سعيد زاهديان- ندا كاظمى ورود به جزيره ناشناخته خورشيد آرام آرام به ميانه آسمان مى رسد و بادى از غرب مى وزد. ابرى در آسمان نيست تا سايه اى مقابل آفتاب بسازد و اين وزش پاييزى و سوزناك هم انگار تازه مى خواهد سرما را نويد دهد. حالا بايد زيپ سويى شرت يا كاپشن پاييزى ات را بالا بكشى يا زير يك سايه بان از تيغ آفتاب فرار كنى. اين دوگانگى هوا در منتهى اليه غرب تهران، كنار يك زمين چمن نه چندان هموار و كنار فنس هاى كنار سكوها، وقتى با انتظار گره مى خورد، كلافه ات مى كند. انتظار كشيدن براى ديدن يك تازه وارد... او مگر تازه وارد است؟ قامتى نه چندان بلند، شايد هم كوتاه، با موهايى كه انگار آنقدر شانه خورده تا ديگر فرم گرفته و از چپ به راست صورتش مايل شده، صورتى اصلاح كرده و گرمكنى كه مطمئنا براى انتخابش وسواس به خرج داده است. شلوار، تى شرت و كاپشن روى تنش نشسته. بى آن كه لبخند بزند به ميان زمين مى آيد. او تازه وارد است يا آشنايى كه تا امروز غريبه مانده بود؟ براى گفت و گو با افشين قطبى بايد مثل حرفه اى ها رفتار مى كرديم يا شايد هم اداى حرفه اى ها را تكرار مى كرديم. هماهنگ شدن با مدير برنامه، گرفتن وقت قبلى و البته مى دانستم ثابت كردن حسن نيت به مردى كه به خبرنگارى كه از او در مورد آخرين وضعيت شيث سؤال مى پرسد، موضع دفاعى مى گيرد از واجبات است. او حالا در مركز زمين ايستاده با حركات سريع دست مردانش را به هيجان مى آورد، فرياد مى كشد و مى گويد: «از ثانيه ها استفاده كنيد...» و با همين جمله نگرانم مى كند. وقتى تمرين تمام شد لحظه اى كه خواستيم روبروى هم بنشينيم و براساس نياز درونى ام به دانستن ناشناخته هايش از نقاط كور و ناگفته اش سؤال كنم، با چه واكنشى از او روبرو خواهم شد؟ پيش از آن كه قرار اين مصاحبه را تنظيم كنيم خيلى رك و صريح گفته بود: »هرجا احساس كنم از سؤالات عذاب مى كشم گفت و گو تمام مى شود.« و مى دانستم آموخته هاى اجتماعى اش اين صراحت لهجه را به واقعيت نزديك خواهد كرد. مى دانستم او با يك موضع دفاعى مقابل اولين سؤالات قرار خواهد گرفت. آيا اين غريبه تازه وارد كه لحظه به لحظه برايم ناآشناتر و گنگ تر مى شود را مى شناسيد؟ او چه زمان رفت؟ به كجا رفت؟ چه مصائبى برايش به جامانده؟ دلتنگ شده يا نه؟ از كشورش از ايران چه مى شنيده و چه مى فهميده؟ كدام واقعيت ها را باور كرده و آيا هرگز براى دفاع از زادگاهش فريادى كشيده يا مناظره اى كرده؟ لحظه به لحظه مى گذرد به او نگاه مى كنم و اين علامت سؤال ها پررنگ تر و پررنگ تر مى شود. تمرين به پايان رسيده و پشت فنس ها جايى كه افشين قطبى حاضر است چند دقيقه اى توقف كند تا به سؤالات كوتاه خبرنگاران پاسخ بدهد، خودم را معرفى مى كنم. احمدى مسؤول روابط عمومى باشگاه با وجود اينكه در جريان هماهنگى اين گفت و گو قرار نگرفته بود، برعكس آنچه تصور مى كردم نزديك آمد و خوشامد گفت: «اگر آقاى قطبى حاضر به گفت و گو است، قدم تان روى چشم...» همكارانم را معرفى كردم كه يكى مترجم زبان انگليسى است. چهره قطبى حالت معصومانه اى به خودش مى گيرد. يك قدم برداشت و جلو آمد: «نه! من نيازى ندارم كه انگليسى حرف بزنم. امروز مى توانم به فارسى صحبت كنم...» هرچند كه مى دانستم او براى گفت و گو نه با ما كه مقابل هر پارسى زبانى، بايد ابتدا جملات و كلمات و واژه هايش را از انگليسى به فارسى ترجمه كند. به انگليسى مى انديشد به فارسى حرف مى زند. ادبياتش مثل رفتار او كاملاً صريح است. وقتى گفت نيم ساعت بيشتر براى گفت و گو وقت ندارد مقابل شوخى شفاهى ام موضع گرفت:« نه همان نيم ساعت كه گفتم...» هرچند كه وقتى خواستيم همديگر را ترك كنيم خودش هم مى دانست حرف هاى ناگفته بسيارى باقى ماند. روبروى افشين قطبى در رختكن مربيان ورزشگاه نفت تهرانسر نشسته ايم. آيا مى توانم به اندرونى شخصيت ناپيدايش وارد شوم؟ اين شايد بزرگترين آرزويم در اين مصاحبه بود كه با يك نگرانى درآميخت. او اگر از پشت صندلى اش بلند شود به راحتى اولين فرصت را از دست داده ام. نمى خواستم نه شكست خورده موضع دفاعى اش باشم و نه مدتى ديگر براى اين ملاقات انتظار بكشم. اول اينكه خوشحال هستيم كه مى توانيم با شما گفت وگو كنيم. دوم اينكه سعى مى كنم خيلى شمرده حرف بزنم، چون مى خواهم به خواست خود شما تمام اين گفت وگو به زبان فارسى انجام شود. سوم اينكه هرجا به مشكل برخورد كرديد، از جملات يا واژه هاى انگليسى استفاده كنيد. < نه، من راحتم. شناخت ما از افشين قطبى خيلى ساده و محدود است. نمى دانيم دقيقا شما چه كسى هستيد و فكر مى كنم اين بهترين فرصت براى شناختن و معرفى افشين قطبى باشد. دوست دارم بدانم چه زمانى، وقتى چند ساله بوديد ايران را ترك كرديد؟ < من ۱۳ سالم بود. به جز فارسى، زبان ديگرى هم بلد بوديد؟ مثلا انگليسى؟ < نه... من از زبان انگليسى چند تا لغت ساده مى دانستم، مثل yes و No و حتى تلفظ كلمه را هم دقيق بلد نبودم (مى گفتم ya، yo و...!) ولى توى ۳ ماه در امريكا انگليسى را ياد گرفتم. پس در ايران به مدرسه رفتيد. < بله. http://www.iran-varzeshi.com/1386/86...tml/155580.jpg وقتى به امريكا رسيديد، يك نوجوان ۱۳ ساله بوديد. اصلا دلتان تنگ مى شد يا به قول شما دچار «نوستالوژى» هم مى شديد؟ < (دستش را روى سرش مى گذارد و عرقى كه روى پيشانى اش نشسته را پاك مى كند) فضاى جديدى بود. من پدرم را داشتم. من هر جا رفتم در زندگى ام خيلى زود خودم را به قول انگليسى ها Adapt (سازگار) كردم. نمى دانم آيا منظورم را درست رساندم؟ من زود به محيط جديد عادت مى كنم. زمانى كه از ايران رفتيد، هنوز ايران مورد حمله نظامى عراق قرار نگرفته بود. < احتمالا نه. چون عراق سال ۱۹۸۰ جنگ را شروع كرد. وقتى خبر آغاز جنگ در ايران را شنيديد، چه احساسى پيدا كرديد؟ < ناراحت شدم. من در خاك ايران فاميل هاى زيادى داشتم؛ مادرم هنوز در ايران بود، خاله ها و دوستان كودكى ام ايران بودند. مى شنيدم كه عراق به شهرها حمله مى كند. اين خبر بيشتر نگرانم مى كرد. اين نگرانى باعث نمى شد شما به فكر آوردن مادرتان از ايران به امريكا بيفتيد؟ < داريم به جاى بدى مى رويم و من دوست ندارم و از اين سؤالات لذت نمى برم، چون در مورد نهايت زندگى خصوصى ام مى پرسيد. من سعى كردم در تمام عمرم وقتى وارد interview (مصاحبه) مى شوم، فقط در مورد فوتبال صحبت كنم. حتما دوست ندارم حرفى در مورد زندگى خصوصى ام بزنم، چون هرگز از شما هم نمى خواهم در مورد زندگى گذشته ات حرف بزنى. دليل اين سؤالات فقط آشنايى با شما است. قبول كنيد كه ما افشين قطبى را نمى شناسيم. < اين دليل شما هم جالب است ولى يك مربى فوتبال بايد در مورد فوتبال حرف بزند، نه از زندگى شخصى اش. من از زندگى شخصى ام حرف نمى زنم. پس به آغاز زندگى فوتبالى افشين قطبى مى رويم. قاعدتا ما عادت كرديم ببينيم ايرانيانى كه به اروپا و امريكا يا حتى شرق آسيا سفر مى كنند، يا بازرگان و تاجر خوبى مى شوند، يا تحصيل مى كنند و در رشته علمى خود به درجه اى بالا مى رسند. استاد دانشگاه، محقق، دانشمند، جراح يا حتى عضو ناسا اما شما به سمت فوتبال رفتيد. دليل ذاتى و علاقه درونى شما بود يا مشوقى داشتيد؟ < من سه سالم بود كه به خيابان ها رفتم. آنجا يك توپ بود كه زود آشناى من شد. بيرون از درس، بيرون از خانواده، صبح تا شب فوتبال بازى مى كردم. تابستان ها هم مى رفتم شيراز، چون پدر و مادربزرگم شيرازى بودند. در خيابان هاى شيراز هم فوتبال بازى مى كردم تا وقتى كه پدر و مادرم مى آمدند گوشم را مى گرفتند و برمى گرداندند تا اينكه به امريكا رفتم. آنجا آرزويم بود كه وقتى جوان شدم، يك فوتباليست بزرگ باشم. در امريكا هم فرصتى بود كه به خيابان برويد و آنجا هم مثلا با يك توپ پلاستيكى با همسن و سال ها فوتبال بازى كنيد؟ < نه مثل تهران ولى وقتى به امريكا رسيدم عضو تيم مدرسه شدم و از سن ۱۴ مربى كردن را شروع كردم. مربيگرى كردن را شروع كرديد؟! < بله... منظورم مربيگرى بود. يك مدرسه فوتبال با بچه هاى كوچك. من با آنها تمرين مى كردم و فوتبالم شكل تازه اى گرفت. خيلى تجربه جالبى بود.من از ۱۴ سالگى به بچه هاى ۶ و ۷ ساله ياد مى دادم چطور بايد با توپ حركت كنند، ضربه بزنند يا همان تكنيك ها را چطور اجرا كنند. يادم هست از من راضى بودند. براى همين يك تيم از نوجوانان ۱۵ ساله را به من مى دادند. من يك سال كوچكتر از آنها بودم. نترسيديد؟ < اصلا. من دنبال يك تجربه جديد مى گشتم. نمى دانم شما به «High School» چه مى گوييد؟ دبيرستان! < بله، وقتى دبيرستان تمام شد و به دانشگاه «UCL» رفتم، توانستم در بهترين تيم دانشگاهى امريكا فوتبال بازى كنم. آن موقع ۱۷ ساله شدم. هم مى توانستم فوتبال بازى كنم و هم مربى بچه هاى همسن و سالم باشم. من دوست داشتم فقط به بازى كردن فكر كنم اما دليل مربيگرى ام اين بود كه مى توانستم با پولى كه از مدرسه فوتبال درمى آورم، خيلى از خرج هاى خودم را جبران كنم. اينطورى زحمت پدرم كمتر مى شد. من از ۱۴ سالگى مربى بودم و نمى دانم چه اتفاقى افتاد كه ديگر... ديگر... (روى يك جمله مكث مى كند) بله، ديگر متوقف نشدم. يعنى فوتبال وسيله درآمد شما بود؟ < زياد پول نمى دادند، اما بهتر از هيچى بود. آن موقع هفته اى ۵۰ دلار پول مى دادند يا چند دلار بيشتر، اما در عوض حاضر بودند ماشين بچه هاى تيم را درست كنند. صبح مدرسه مى رفتم، ظهر تمرين مى كردم، عصر تمرين مى دادم. از وقتى به سن يك مرد رسيدم، يعنى از همان وقتى كه يك مرد بايد درآمد داشته باشد، فهميدم كه مى توانم فوتبال را به چشم يك شغل نگاه كنم. كارى كه دوستش داشتم. اين خيلى عجيب است. شما ۱۳ سالگى از ايران رفتيد و در ۱۴ سالگى مربى يا معلم بچه هاى ۵ ساله و ۶ ساله شديد. آن روزهاى اول برايتان نگران كننده يا ترسناك نبود؟ هم تازه وارد يا غريبه بوديد، هم بايد نقش يك معلم را بازى مى كرديد. < نه... شما با دليل من موافقت خواهيد كرد. وقتى مى توانيد در كوچه هاى تهران وسط خيابان فوتبال بازى كنيد، جايى كه در حين بازى مردم رد مى شوند، ماشين رد مى شود، شيشه مغازه را با توپ مى شكنيد، يكى از همسايه ها توپ بازى را پاره مى كند، ديگر هيچ ترسى نداريد. در آن خيابان هاى پايين تهران كه فكر مى كنم اسمش جنوب شهر است! من آنجا ترس را گذاشتم و به امريكا رفتم. اسم آن محله را يادتان هست؟ < اسمش عوض شده. اسم جديدش را نمى دانم. همان اسم سابق را بگوييد، ما مى دانيم كجاى تهران است يا نام جديدش چه شده! http://www.iran-varzeshi.com/1386/86...tml/155619.jpg ناراحت شدم. من در خاك ايران فاميل هاى زيادى داشتم؛ مادرم هنوز در ايران بود، خاله ها و دوستان كودكى ام ايران بودند. مى شنيدم كه عراق به شهرها حمله مى كند. اين خبر بيشتر نگرانم مى كرد < اجازه بدهيد برايتان مى پرسم. يادم هست آن روزها وسط تهران بود، ولى حالا شده جنوب (مكث مى كند) نه، برعكس. آن موقع جنوب بود، حالا شده مركز شهر. نمى دانم! ولى يادم مى آيد پايين شهر بود. هرچى كه دلت بخواهد بود. اساس فوتبال ايران همين كوچه پس كوچه ها بود. بازيكنان شما همگى فوتباليست هاى كوچه و خيابان هستند اما نسل بعد اينطور نيست. شما وقتى در خيابان هاى تهران رانندگى مى كنيد يا راه مى رويد، مطمئنا فوتباليست هاى خيابانى را ديگر نمى بينيد. < نه، نمى بينم. ناراحت كننده نيست؟ < همه جا اينطور شده. يك اتفاق بزرگ افتاده كه بچه ها به خيابان نمى آيند. الان در هلند روى اين مسأله صحبت مى كنند چون نگران هستند. ولى در برزيل هنوز فوتبال خيابانى را مى بينيم. < بله. ولى در كشورهاى ديگر كه شهرها بزرگ مى شوند، فوتبال خيابان ها از بين مى رود. ترافيك به جاى فوتبال آمده و ما بايد يك پاسخ پيدا كنيم. اول بپرسيم بچه ها كجا بايد فوتبال بازى كنند و بعد جواب اين سؤال را خيلى زود بدهيم. من در امريكا ۲۱ ساله شدم. آن روز تصميم گرفتم براى خودم يك مدرسه فوتبال داشته باشم و بچه هايى را تربيت كنم كه در آينده به تيم ملى برسند. مدرسه فوتبال من هزار شاگرد داشت كه همگى از خيابان ها جدا شدند. حدود ۱۶۰ نفر را خودم در كوچه هاى شهر انتخاب كردم. هدفم اين بود كه كمبودهاى خودم را براى آنها جبران كنم. وقتى تيم امريكا به المپيك رفت، سه بازيكن از ۱۱ بازيكن اصلى از مدرسه فوتبال من بيرون رفته بودند. يكى «جان اوبراين» بود كه به آژاكس رفت. هشت سال آنجا بود. من با بچه هاى خيابانى زندگى كردم. هم ياد دادم، هم ياد گرفتم. آنجا فهميدم در آينده موفق خواهم شد چون كارم را درست استارت زدم. چون جوان مشتاق ياد گرفتن است. مربى اش را مجبور مى كند تا هر روز چيز تازه اى به او بياموزد. اين به سود مربى هم هست. چون وادار مى شود هر جلسه حرف و درس تازه اى داشته باشد. من خوشحالم كه در اوج جوانى از اشتباهاتم درس گرفتم. روزى كه مربى ۱۲۰ دانش آموز بودم و يك اشتباه بزرگ مرتكب مى شدم، فقط بازيكنان و خانواده هاى آنها متوجه تصميم غلط من مى شدند اما وقتى مربى پرسپوليس مى شوى و اشتباه مى كنى، نگاه ۲۰ ميليون هوادار روى سرت مى افتد. شما گفتيد وقتى جوان هستيد اشتباه مى كنيد و از هر اشتباه يك درس جديد مى گيريد. افشين قطبى از ۱۴ سالگى مربيگرى را آغاز كرد و از ۲۱ سالگى مدرسه فوتبال داشت. اولين درسى كه از مربيگرى گرفتيد را به ياد مى آوريد؟ < من يك داستان خوب به يادم مى آيد كه حتما جواب اين سؤال است. وقتى مدرسه فوتبال را راه انداختم، روزى سه جلسه تمرين مى دادم. من يك سيستم خيلى محكم درست كردم. هر بازيكن يك پست مشخص داشت. در پست خودش وظيفه هايش را مى دانست. مثلاً هافبك راست در تمرينات مى فهميد هر لحظه از بازى بايد كجا باشد، چه كار كند، با توپ و بدون توپ چگونه بدود. من سعى كردم ... (مكث مى كند و دنبال يك كلمه مى گردد) من سعى كردم در بازى، Logic (منطق) به وجود بياورم. در حقيقت من از «رينوس ميشل» الگو بردارى كردم. او در آژاكس يك سيستم پايه ساخت كه يك بازيكن از مدرسه فوتبال تا تيم بزرگسالان با همان سيستم بزرگ مى شد. آن روزها من يك دستيار يا همكارى داشتم كه از بازيكنان بزرگ مكزيك به حساب مى آمد. اسمش را هنوز يادم هست: «لئوناردو كويار». او يك روز به من گفت افشين! يا فوتبال بازى كن يا مربيگرى كن. چون من در كنار مربيگرى در مدرسه فوتبال، همچنان عضو تيم فوتبال منطقه هم بودم. تيمى كه از بازيكنان چند مليتى درست مى شد. برزيلى، اسپانيايى، مكزيكى، استراليايى، عرب، ترك و همه نژاد بين ما وجود داشت. من هافبك راست تيم بودم. ولى لئوناردو بارها به من گفت افشين اگر مى خواهى پتانسيل مربيگرى ات را بالا ببرى، بازى كردن را رها كن، چون آن وقت مربى بهترى خواهى شد. آن روز به خودم گفتم اين يك Jealous (حسود) است. چون گفتم اين مرد ۴۴ ساله نمى خواهد من در ۲۲ سالگى هر دو كار را با هم بكنم. او دستيار شما بود؟ < نه همكارم بود. وقتى فوتبالم را كنار گذاشتم و فقط مربيگرى كردم، متوجه واقعيت ها شدم. حق با او بود. متأسفانه امروز در فوتبال ما هستند بازيكنانى كه مربى مى شوند، ولى هنوز كلاه بازيگرى به سر مى گذارند، اما كت مربى را به تن ندارند. آيا منظورم را متوجه مى شويد؟ دقيقا! < خيلى خوب ... مربى يك معلم است. نمى شود هم سر كلاس بنشينى و هم درس بدهى ولى مربى هم هميشه يك شاگرد است اما نه شاگرد كلاسى كه در آن درس مى دهد. مربى بايد شاگرد مربيگرى باشد، نه يك دانش آموز در كلاس بازيكنان. من تشنه آموختن هستم اما بايد كلاس درسم را مشخص كنم. اين اولين درسى بود كه ياد گرفتم و فهميدم من تازه اول راه هستم. به خودم قول دادم روزى از ياد گرفتن و Search (جست وجو) كردن دست بردارم كه ديگر مرده ام. مى خواهم اين آخرى سؤالى باشد كه در مورد گذشته مربيگرى و زندگى فوتبالى شما مى پرسم. هر انسانى در هر حرفه يا شغلى يك الگو يا نمونه دارد. اين الگوى اوليه در زندگى ما كه خبرنگار هستيم ممكن است متفاوت باشد و مسلما ميان مربيان هم اين الگوها و نمونه هاى اوليه يكى نيستند. وقتى در مربيگرى وارد فاز جدى ترى شديد، پيرو چه كسى بوديد؟ الگوى خاصى وجود داشت؟ < من خوشبخت بودم چون آدم هاى بزرگ فوتبال را از اوج جوانى در كنار خودم ديدم. هاليوود يكى از عواملى بود كه ستاره هاى سينما حتى بازيكنان و مربيان را به امريكا مى آورد. از فرصت استفاده مى كردم و سراغ آنها مى رفتم. وقتى در ايران بودم دوست داشتم از حجازى، كلانى يا آشتيانى كه خيلى دوست شان داشتم چيزى ياد بگيرم اما فقط توانستم آنها را تماشا كنم. براى همين در امريكا فرصت ها را از دست نمى دادم. من در بچگى هوادار تيم بايرن مونيخ بودم. پدرم مرا به اروپا برد تا بتوانم از نزديك مردى مثل بكن باوئر را ببينم. فوتبالش و تمريناتش روى من تأثير مى گذاشت. وقتى رشد كردم يا بهتر اين است كه بگويم وقتى بزرگتر شدم شخصيتى مثل بورا ميلوتينوويچ وارد زندگى ام شد. من يك جوان ۲۷ ساله بودم كه بورا را شناختم. ما آرام آرام برادر هم شديم. اين رابطه چطور به وجود آمد؟ < گفتم يك مدرسه فوتبال داشتم. بورا به امريكا آمد و من از او خواستم به مدرسه ام بيايد. سال ۹۱ بود ... بورا دعوت مرا قبول كرد. به مدرسه من آمد و براى بازيكنان و مربيان كلاس گذاشت. فهميديم كه عقايد ما بسيار نزديك است. بعد از بورا با «لوييز ونگال» آشنا شدم كه داشت با بارسلونا تمرين مى كرد. اين دو مربى مرا وارد يك دنياى جديد كردند. آرام آرام هيدينك وارد زندگى ام شد و بعد ادووكات را پيدا كردم. بورا ميلوتينوويچ، لوييز ونگال، گاس هيدينك و ديك ادووكات ... نام هاى سنگين و بزرگى هستند. بين تمام اين نفرات كدام مربيان تأثير بيشترى روى تفكر مربيگرى شما گذاشتند؟ < هيچ كدام شبيه هم نبودند. من از هر كدام يك چيز جداگانه ياد گرفتم. از يكى تاكتيك آموختم، يكى ديگر روش زندگى با بازيكن را به من ياد داد. شايد از هر كدام بهترين نكته را ياد گرفتم. آن طور كه دوست داشتم و به آن شكل كه نياز داشتم. يكى صرب بود، يكى هلندى، برزيلى هم داشتيد. اينها خيلى با هم متفاوت هستند. < دقيقا اما همه يكسرى خصوصيات بين المللى داشتند. هيدينك اسپانيا را ديده بود و بورا امريكا و افريقا را مى شناخت، چيزى كه مى خواهم بگويم اين است كه آنها يك تفكر بين المللى را از جوانى به من هديه كردند. به نظر من اين خيلى مهم بود كه قدم هايم را محكم تر و محكم تر بردارم. فرصت اين مصاحبه بيش از حد كوتاه شد. من فقط مجبورم سرفصل هاى مصاحبه اى كه در ذهنم بود را بپرسم. < اميدوارم قسمت دومى هم وجود داشته باشد. آنجا شايد وقت بيشترى داشته باشيم. شما به ايران برگشتيد و فوتبالى را با پرسپوليس اجرا كرديد كه براى ما تازگى داشت. گاهى زيبا و تماشاگرپسند و بعضى مواقع كسل كننده اما همواره نتيجه گرا و براى موفقيت و پيروزى مسابقه داديد. مى خواهيم افشين قطبى براى ما يكسرى واژه را تعريف كند. ما قبل از اين مى شنيديم كه مربيان مى گفتند فوتبال علمى يا به روز ارايه كرديم ... گاهى مى گفتند اين بازى سنتى يا على اصغرى است. واژه هاى مربيان ما همين بود. خيلى خلاصه و محدود! اما افشين قطبى يك واژه جديد به ما معرفى كرد: «فوتبال بين المللى»! منظور شما از اين فوتبال بين المللى چيست؟ < خب خيلى وقت بود كه منتظر بودم تا كسى اين سؤال را از من بپرسد. بعضى اوقات فكر مى كردم احتمالاً اينجا همه مى دانند فوتبال بين المللى چيست. براى همين از اين واژه بيشتر استفاده مى كردم. فوتبال بين المللى را در تيمى مى بينيم كه سازماندهى وجود دارد. يعنى همه در زمان دفاع نقش دارند. شايد مهاجمى دارى كه تا حالا صد گل برايت زده است، ولى وقتى تيم توپ را از دست مى دهد، او يك نقش كليدى در دفاع دارد. دوم اينكه در حالت بردن توپ ... نمى دانم به فارسى از چه لغتى استفاده كنم، در انگليسى به آن مى گويند Transition (انتقال) از دفاع به حمله سرعت اولين فاكتور باشد. بايد توپ را ببريم به جايى كه گل بزنيم. سرعت توپ بيشتر مى شود و تعداد برخورد توپ با پاى بازيكنان كمتر مى شود. از عقب تيم تا جلوى تيم سريع و با يك آهنگ حركت كنيم. از همه جا مى توانيم حمله كنيم و از همه جا بايد دفاع را شروع كنيم. هميشه بازيكن پشت توپ داشته باشيم. يعنى همه چيز براساس تاكتيك. به عبارتى فوتبالى كه ماشينى بازى مى شود. < فوتبال بين المللى چهار ويژگى دارد. تكنيك، تاكتيك، فيزيك و روانى. اين چهار ويژگى بايد خيلى به هم نزديك باشند. در ميان حرفه اى ها همه بايد تكنيك داشته باشند. در ميان حرفه اى ها همه بايد تاكتيك ها را بفهمند. در ميان حرفه اى ها فيزيك و قدرت بدنى يك اصل مهم است. كسى كه روحيه قهرمانى نداشته باشد، اصلا جايى در ميان حرفه اى ها ندارد. من مى گويم فوتبال يك شطرنج كامل است. شطرنجى كه لحظه به لحظه بايد در آن حركت تازه اى كرد. من احساس مى كنم اجراى چنين فوتبال كاملى در ايران بسيار مشكل است اما تيم هايى كه ميليارد دلار خرج مى كنند و ميليون ها بيننده دارند، محكوم هستند كه چنين فوتبالى را ارايه كنند. فوتبالى كه در ايران ديديد، كدام يك از اين چهار فاكتور را نداشت؟ < من نظم نمى بينم. نظم يك عامل بيرونى است. چيزى كه از دل جامعه وارد فوتبال مى شود. وقتى در خيابان ها قدم مى زنم مى بينم كه در رانندگى نظم نداريم، در عبور كردن از خيابان نظم نداريم، در خريد كردن از مغازه نظم نداريم و اين فاكتور خود به خود وارد فوتبال مى شود. نظم يعنى هدف سازى در زندگى. ما در تيم ها سازماندهى خوبى نداريم. بايد كار كنيم. خيلى زياد و همه با هم! ببينيد ... من كشورهاى زيادى را ديده ام. از اروپا گرفته تا امريكا. من به آسيا هم سفر كردم و در شرق پروژه هايى داشتم اما هيچ كجاى اين دنياى گرد (منظورش كره زمين است) اين همه شور و شوق نديدم. بازيكنان ما بسيار باهوش هستند و تكنيك فوق العاده اى دارند چون در كوچه و خيابان بازى مى كردند. توپ زير پاى آنها مثل Butter (كره) است كه روى نان داغ كشيده مى شود... منظورم را مى فهميد؟ مى خواهم بگويم توپ زير پاى يك پسر ايرانى حل مى شود. مثال جالبى بود. < نه اين مثال نيست، واقعيت است! من يك روز به خاطر قد و قامتم مجبور شدم به جناحين بروم، يعنى يك بازيكن كنارى بودم اما حالا پسرهاى بلند قد و درشت بازيكن كنار زمين مى شوند. نسل ها عوض شده و به سمت مثبت مى رود. احتمالا تغذيه بچه هاى ايرانى پيشرفت كرده و بهتر از قبل شده. من به پرسپوليس آمدم و ديدم فضاى مناسبى براى كار كردن وجود دارد. تصميم گرفتم اينجا زندگى نكنم، اگر براى يك ساعت بعد برنامه درستى نداشته باشم. پس برنامه هايم را تنظيم كردم. يك سؤال مى پرسم و جواب كوتاهى مى خواهم. از جواب شما، سؤال بعدى را طرح مى كنم. شما با سيستم بانكدارى غرب بزرگ شده ايد و بهتر است بر اساس آنچه ديده ايد سؤال بپرسم. تصور كنيد يك كارت اعتبارى داريد با ميزان برداشت محدود. به بانك مى رويد و يك وام سنگين مى گيريد. با پولى كه از بانك قرض كرده ايد يك اتومبيل گرانقيمت و لوكس مى خريد. يك هفته... دو هفته... يك ماه بعد وسوسه مى شويد نيمه شب آخرين سرعتش را امتحان كنيد. به يك اتوبان خلوت مى رويد و پايتان را روى پدال مى گذاريد. شما در حال تجربه يك سرعت جديد هستيد كه ناگهان تصادف مى كنيد. جلوى ماشين شما صدمه جدى مى بيند. آيا منظورم را متوجه مى شويد؟ < بله... ادامه بدهيد. http://www.iran-varzeshi.com/1386/86...tml/155601.jpg بازيكنان ما بسيار باهوش هستند و تكنيك فوق العاده اى دارند چون در كوچه و خيابان بازى مى كردند. توپ زير پاى آنها مثل Butter (كره) است كه روى نان داغ كشيده مى شود... منظورم را مى فهميد؟ مى خواهم بگويم توپ زير پاى يك پسر ايرانى حل مى شود خب حالا افشين قطبى چه تصميمى مى گيرد؟ يك خودروى تازه مى خرد يا اتومبيلى كه به سختى و با وام بانكى خريده را تعمير مى كند؟ < بستگى به موقعيت دارد. بايد ببينيد از چه راهى بهتر نتيجه مى گيريد. اگر شرايطى وجود داشت كه يك خودروى جديد بخريد، پس يك ماشين نو مى خريد اما اگر پول كافى وجود نداشت، همان را تعمير مى كنيد. من از زندگى خودم مثال مى زنم. تا جايى كه يادم مى آيد هميشه آدمى بودم كه با اين تفكر بزرگ شدم. اگر خدا در اين دنيا به من يك ليموترش داد، صدايم را بلند نمى كنم و داد نمى زنم كه خدايا! چرا به من سيب ندادى يا من... Bonana (موز) دوست دارم. ميوه ام را عوض كن! نه... من يك كار بهتر مى كنم. به جاى اينكه اعتراض كنم، ليمو را برمى دارم، با يك چاقو نصفش مى كنم، فشارش مى دهم و آبش را داخل يك ليوان مى ريزم، كمى شكر اضافه مى كنم، يك Cherry (گيلاس) كنارش مى گذارم و بعد با نهايت لذت مى خورم. زندگى اين است. سعى مى كنم هر چيزى كه دارم را به بهترين شكل استفاده كنم. مى دانيد چرا اين سؤال را پرسيدم؟ < فكر مى كنم مى خواهيد در مورد تيم ما حرف بزنيد. دقيقا... خود شما گفتيد زندگى فردى و اجتماعى در فوتبال هر كشورى نقش مستقيم دارد. مثلا شما يك بى نظمى در رانندگى ما مى بينيد و هم بى نظمى در فوتبال ما هم به چشم مى خورد. ايرانيان آدم هايى احساساتى هستند و اين احساسات زياد در فوتبال هيجانى كه ما داريم نمود دارد. حالا مى خواهم به اينجا برسم كه مربيان دو دسته هستند. يك گروه وقتى با بازيكن افت كرده، چه به لحاظ فنى و چه از نظر اخلاقى روبرو مى شوند، او را حذف مى كنند و كنار مى گذارند اما گروه دوم به كمك بازيكن مى آيند. از نظر روحى، روانى و فنى يارى اش مى دهند تا به شرايط ايده آل برگردد. < من مثل دسته اول نيستم... نه! من اصلا اين كار را نمى كنم. بازيكن براى من از يك خودرو عزيزتر است. بازيكن فوتبال ۲۰ سال ۲۵ سال در يك جامعه رشد كرده و زحمت كشيده تا به يك درجه عالى رسيده. حالا اشتباه مى كند. چه از نظر اخلاقى و چه از لحاظ فنى. من سعى مى كنم به او ياد بدهم، نه اينكه خرابش كنم. شما به شيث نگاه كنيد. او بسيار بااستعداد است، بسيار زياد اما دچار اشتباهات تكرارى شد. خواستم به او كمك كنم، همين... هيچ وقت براى حذف كردنش برنامه اى نداشتم چون او در فوتبال ايران يك سرمايه است. سرمايه اى كه سال ها برايش زحمت كشيده اند. هم ما و هم شما مداوم به ساعت نگاه مى كنيم. < فرصتى نمانده! برمى گرديم به جام جهانى ۱۹۹۸ فرانسه و ورزشگاه المپيك ليون. شما آن روز در ورزشگاه بوديد. بازى ايران و امريكا كه يكى از بازيهاى قرن نام گرفت. صحنه را جلوى چشم خود مجسم كنيد. جواد زرينچه از سمت راست توپ را سانتر مى كند و حميد استيلى با ضربه سر توپ را درون دروازه جاى مى دهد. ايران از امريكا پيش مى افتد... آن لحظه، وقتى حميد استيلى فرياد مى كشيد و گريه مى كرد و به سمت نيمكت ذخيره ها مى دويد، هرگز تصور مى كرديد روزى با او در ايران همكار شويد؟ < خيلى جالب بود. شما چطور به چنين چيزى فكر كرديد؟ من همين چند روز قبل، وقتى در هتل نشسته بوديم و به بازى فردايمان فكر مى كرديم، به حميد گفتم:«حميد! باور مى كنى من نشستم داخل استاديوم. يك طرف كشورم ايران است و طرف ديگر تيمى كه برايش كار مى كنم، يعنى امريكا. يك بازيكن ايرانى گل زد. قلبم شاد شد. مغزم به هم مى ريزد. قلبم براى كشورم، مغزم براى كارم!» اين اصلا Credible (باوركردنى) نيست. نمى توانستم فكرش را بكنم. بله... باورم نمى شود امروز با آن بازيكن ايرانى همكار هستم. لحظه اى كه حميد گل زد نمى توانستم از جايم بلند شوم و خوشحالى كنم و نمى توانستم ناراحت نشوم. حميد مهم ترين گل زندگى اش را زد و مرا وارد يك دنياى عجيب كرد. حالا اتفاقى افتاده كه رؤيايى است. خيلى سخت... خيلى سخت باورش مى كنم! راستى فراموش كرديم در مورد مربيان بزرگى كه با شما دوست هستند سؤال كنيم... بازيهاى پرسپوليس را تماشا مى كنند يا قصد سفر به ايران را ندارند؟ < بازيها را كه نمى بينند اما با هم ارتباط داريم. ادووكات مى خواهد به ايران بيايد اما اول از من برنامه مى خواهد تا بداند كه بازيهاى ليگ ايران به شكلى است اما متأسفانه چنين برنامه اى وجود ندارد كه به او بدهم تا برنامه اش را براى سفر به ايران هماهنگ كند؛ اينجورى نمى شود! و اميدواريم اين گفت وگو قسمت دومى هم داشته باشد. < حتما... حتما. من لذت مى بردم از اينكه هرگز وارد حاشيه ها نشدم. مرتبه بعد حتما زمان بيشترى با هم خواهيم بود. ... و راحت تر سؤال مى پرسيم و جواب مى شنويم. < اميدوارم همين جواب ها راضى تان كرده باشد. مرتبه بعد كامل تر گفت وگو مى كنيم |
وقتي افشين قطبي در سه ماه به محبوبيت عجيبي مي رسد(تولد قطب جديد فوتبال ايران)
وقتي افشين قطبي در سه ماه به محبوبيت عجيبي مي رسد
http://www.etemaad.com/Released/86-08-17/v5.jpg (تولد قطب جديد فوتبال ايران) مهدي اميرپور افشين قطبي پديده ليگ برتر ايران است. حتي اگر سيب سرخ ليگ برتر چندبار ديگر چرخ بخورد تا به زمين برسد و حتي اگر او نتواند پرسپوليس را به کاپ قهرماني مسابقات برساند، باز هم نمي توان ايرادي به اين حکم گرفت.[IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] او در زماني روي نيمکت سرمربيگري پرسپوليس نشسته که آخرين قهرماني اين تيم به شش سال پيش برمي گردد. آن هم در وضعي که سرمربيگري پرسپوليس اولين تجربه سرمربيگري او در دنياي فوتبال است. اينکه او چطور پس از سي سال دوري از وطن مي آيد و سرمربيگري پرتماشاگرترين تيم ايران را مي گيرد. هرچند که پيش از مسافرت به ايران هم هيچ سيگنالي براي کار در ايران به تهران نفرستاده بود. زماني که او را گزينه اصلي آناليزوري تيم ملي در جام جهاني 2006 به حساب مي آوردند و وقتي که پس از پايان جام جهاني همه او را لايق ترين جايگزين برانکو ايوانکوويچ مي دانستند، او حتي موضعي هم در قبال اتفاقات نمي گرفت. شايد اوج داستان برگردد به جايي که تيم ملي کره جنوبي در مسابقات جام ملت هاي 2007 براي بازي يک چهارم نهايي به مالزي آمد و در هتلي اقامت کرد که تيم ملي ايران و خبرنگاران ايراني در آن بودند. حجم بالاي گفت وگوهاي اختصاصي با او که در اتاق 2222 هتل استراحت مي کرد، باورنکردني بود. آخرين تکه اين پازل زماني کنار ديگر تکه ها گذاشته شد که پيم فربيک پس از پايان مسابقات جام ملت هاي 2007 از سرمربيگري تيم ملي کره جنوبي کنار رفت و افشين قطبي بيکار شد. اين اتفاقات در زماني براي او افتاد که حبيب کاشاني مدير پرسپوليس به خاطر مشکل با محمد علي آبادي رئيس سازمان تربيت بدني به دنبال يک سورپرايز بود تا دست کم حضور خودش در چارت مديريتي پرسپوليس را بيمه کند و چه چيز مهمتر از اينکه او بتواند پاي افشين قطبي را به ايران باز کند؛ کسي که محمد دادکان و داريوش مصطفوي حتي نتوانستند با او پاي ميز مذاکره بنشينند. با اين حساب کاشاني با برگرداندن قطبي به ايران خودش را از مهلکه مديريتي باشگاه پرسپوليس نجات داد.برگرداندن او به ايران حتي يک موفقيت ويژه هم براي ايران به حساب مي آمد. شايد براي همين وقتي حبيب کاشاني به واسطه گري علي سعيدلو رئيس هيات مديره باشگاه پرسپوليس براي رئيس جمهور احمدي نژاد پيغام فرستاد که مي خواهد افشين قطبي را به ايران بياورد، با پيام اميدوارکننده رئيس جمهور مواجه شد. حتي زماني هم که همه اطمينان داشتند قطبي به خاطر نسبت با خاندان پهلوي نمي تواند ويزاي ايران را بگيرد، اين اتفاق در عرض کمتر از 48 ساعت افتاد تا ديگر همه بفهمند که بازگشت او به ايران از سوي دولت ايران تاييد شده است. حلقه دوستان امريکايي-هلندي افشين قطبي متولد سوم بهمن ماه سال 1343 است. هرچند که حبيب کاشاني مدير پرسپوليس در اولين کنفرانس مطبوعاتي مشترک خودش با قطبي افشا کرد که سرمربي تيمش از سادات است و بايد او را «سيد افشين قطبي» صدا بزنيم. او تا دوازده سالگي در ايران بود و در سال 1355 از ايران مهاجرت کرد. عاشق فوتبال بود. براي همين اصلاً عجيب نبود که سال 1360 در يک تيم محلي در امريکا فيکس بازي کند. سابقه بازي در تيم هاي آليتاليا، آتوباهن، ولي ايگلز و فلايرز امريکا را دارد که البته هيچ کدام در ليگ سراسري امريکا حضور نداشتند. او در هجده سالگي به دانشگاه UCLA لس آنجلس رفت تا در آن مهندسي برق بخواند. هرچند که چهارسال پس از آن وقتي افشين جشن فارغ التحصيلي گرفت، سرمربي تيم دختران اين دانشگاه شده بود. سال 1367 افشين دانشگاه را ترک کرد و در مدرسه فوتبالي کار را آغاز کرد که چند سال بعد «جان اوبراين» ملي پوش امريکايي آژاکس را به فوتبال دنيا معرفي کرد. او سيزده سال در اين مدرسه فوتبال کار کرد و البته خوش شانس بود که در اين مدت با «بورا ميلوتينوويچ» آشنا شد. رفت و آمد بورا ميلوتينوويچ در اين مدرسه فوتبال باعث شد که پاي چند مربي بزرگ ديگر هم به آن مجموعه باز شود. کساني که اگر نامشان را بشنويد مي فهميد چطور پاي افشين قطبي به نيمکت تيم هاي بزرگ دنيا باز شد. پيم فربيک، گاس هيدينک و البته استيو سمپسون. قطبي در سال هايي که کنار استيو سمپسون بود ياد گرفت که مي توان از تازه ترين اختراع بشري در راه فوتبال استفاده کرد. استيو سمپسون در آن سال ها که هنوز کامپيوترهاي پيشرفته به بازار نيامده بود از کامپيوترهاي ابتدايي، براي ارتقاي آموزش و مدل سازي تاکتيک هاي فوتبال استفاده مي کرد و افشين که در کنار او کار مي کرد اين روش کار را از کسي آموخت که چند سال بعد سرمربي تيم ملي امريکا شد. قطبي تا 10 سال پيش در آن مدرسه فوتبال کار مي کرد، حضور استيو سمپسون روي نيمکت سرمربيگري تيم ملي امريکا باعث شد افشين قطبي هم در سال 1997 براي اولين بار در جايي غير از فضاي ايزوله مدرسه فوتبال کار کند. البته او روي نيمکت تيم ملي امريکا نمي نشست و تنها مسووليت داشت به ايالت هاي امريکا سر بزند تا براي تيم ملي امريکا استعداد پيدا کند. چندنفر از بازيکناني که در جام جهاني 1998 در استاديوم ژرلاند ليون با پيراهن تيم ملي امريکا با ايران بازي کردند، از سوي قطبي کشف شده بودند. شايد باور نکنيد اما قطبي روز بازي ايران - امريکا در استاديوم بوده. خودش مي گويد؛ «وقتي فهميدم ايران و امريکا در يک گروه هستند، دچار بحران احساسي شديدي شدم. براي همين از دوست خوبم بورا ميلوتينوويچ کمک خواستم. بورا به خاطر مربيگري در کشورهاي مختلف، چند بار با تيم هاي ديگر عليه تيم کشورش بازي کرده بود. بورا به من هشدار داد که به گذشته ايراني ام فکر نکنم، اما وقتي بازي آغاز شد اصلاً نتوانستم جلوي خودم را بگيرم. وقتي جواد زرينچه، توپ را براي حميد استيلي فرستاد، مي دانستم چه اتفاقي مي افتد. استيلي گل زد و من نمي دانستم که بايد چه کار کنم. گريه کنم يا هورا بکشم؟» قطبي پس از پايان مسابقات جام جهاني 1998 به آژاکس آمستردام رفت تا ويدئو تکنسين اين تيم باشد. پس از آن در گالکسي لس آنجلس و KFA کره جنوبي هم کار کرد و البته شباهت تمام کارهاي او با هم برمي گشت به اينکه هميشه دستيار دوستان قديمي خودش در مدرسه فوتبال بود. او در تمام اين سال ها به خاطر رفاقت با گاس هيدينک، پيم فربيک و استيو سمپسون به تناوب دستيار اين سه بود و تا پيش از اينکه در 2005 ويدئو تکنسين ادووکات در تيم ملي کره جنوبي شود، هميشه زير سايه اين سه نفر کار مي کرد. چه زماني که آناليزور «سامسونگ بلووينگز» بود، چه وقتي که دستيار سرمربي «گالکسي لس آنجلس» لقب گرفت و چه دوره يي که در تيم ملي کره جنوبي کار مي کرد. پيش از جام جهاني 2002 زماني که فدراسيون فوتبال کره جنوبي گاس هيدينک را براي سرمربيگري تيم ملي کره جنوبي انتخاب کرد، يکي از شرط هاي هيدينک حضور افشين قطبي در تيم بود. کسي که ديگر در به کار گرفتن از نرم افزار «مستر کوچ» استاد شده بود و مي توانست با اين نرم افزار معجزه کند. البته قطبي يک دوره ديگر هم اين کار را براي تيم ملي کره جنوبي انجام داد. دوره يي که با پايان جام ملت هاي 2007 آسيا به پايان رسيد. قطبي خودش اعتراف مي کند که «بورا ميلوتينوويچ بيشترين تاثير را در زندگي اش داشته». هرچند که نبايد فراموش کرد گاس هيدينک و کو آدريانز هم نقش پررنگي را در زندگي او داشتند. ولي اگر فرض را بر اين بگذاريم که افشين در اين سال ها نان مهارت در استفاده از «مستر کوچ» را مي خورد بايد اعتراف کنيم که استيو سمپسون نقش کليدي را در زندگي او بازي کرده. کسي که در سال 1996 قطبي را به دوره آموزشي «مستر کوچ» مي فرستد تا او اين تکنولوژي را به تيم ملي امريکا بياورد. البته گويا پيم فربيک هم هر کاري از دستش برآمده براي افشين قطبي کرده. چه آن دوره که فربيک دستيار گاس هيدينک در تيم ملي کره جنوبي بود و با اصرار زياد توانست گاس کبير را براي حضور در شرق آسيا مجاب کند، چه آن دوره که خود فربيک سرمربي کره جنوبي مي شود و افشين قطبي پيشرفت قابل ملاحظه يي مي کند. شايد جالب باشد بدانيد قطبي در زمان گاس هيدينک در تيم ملي کره جنوبي دستيار ششم او به حساب مي آمد و با يک پيشرفت عجيب و البته به خاطر رفاقت نزديک با فربيک زماني که او سرمربي کره جنوبي شد، دستيار دوم فربيک لقب گرفت. عکس يادگاري با پله «اين براي هر کسي روياست که حتي براي يک روز هم سرمربي تيم ملي کشورش باشد. من هم اميدوارم که پيش از بازنشستگي روزي بخت نشستن روي نيمکت ايران را داشته باشم.» اين کلمات به خوبي ثابت مي کند که افشين قطبي هم چندان عاشق رنگ سرخ نيست و بازگشت به ايران بخشي از پروژه بلندمدت او براي سرمربيگري تيم ملي است. شايد بد نباشد بدانيد که او سال گذشته چه حرف هايي را در وصف آينده خودش زده؛ «يک روز با ديک ادووکات حرف زدم. او اعتقاد داشت که زمانش رسيده تا سرمربي شوم. تصور مي کنم که پس از المپيک 2008 پکن يا حتي پس از جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي در يک تيم ملي سرمربي شوم.» اين حرف هاي قطبي زماني چاپ شد که او هنوز دستيار دوم ديک ادووکات در تيم ملي کره جنوبي بود و البته حالا راحت تر مي فهميد که او چقدر عطش سرمربيگري تيم ملي ايران را دارد. اتفاقي که شايد در کوتاه مدت براي او نيفتد ولي در بلندمدت تصور آن اصلاً تصور عجيبي نيست. او کسي است که در عرض چند ماه توانسته قطب سوم را در مربيگري فوتبال ايران ابداع کند. پس از علي پروين که از سوي تماشاگران لقب «سلطان» گرفته و امير قلعه نويي که تماشاگران «ژنرال» صدايش مي زنند، حالا نوبت به او رسيده که تماشاگران لقب «امپراتور» را به او هديه بدهند. به هرحال محبوبيت او در اين زمان کوتاه کاملاً منطقي است. لهجه ايراني - امريکايي او، اينکه او در فارسي حرف زدن واژه ها را گم مي کند و اينکه وقتي لغتي را پيدا نمي کند، معادل انگليسي آن را استفاده مي کند، در جامعه ايران نشانه تجدد است. اينکه او سال ها مربي دست نيافتني فوتبال ايران بوده و الان در ايران است و اصلاً اينکه او پرسپوليس را بدون شکست در صدر جدول رده بندي مسابقات ليگ برتر نگه داشته، توجيه محبوبيت عجيب اوست. شايد اصلاً هر سرمربي ديگري هم پس از شش سال پرسپوليس را در کورس قهرماني مسابقات ليگ برتر مي آورد هم محبوب مي شد ولي اينکه قطبي پتانسيل محبوبيت زيادي هم دارد، قابل کتمان نيست. شايد قلب صاف قطبي را که يک سري مصرانه موفقيت او را به آن ارتباط مي دهند هم بايد در فاکتورهاي موفقيت او به حساب آورد. به هرحال کسي نمي تواند منکر خوش شانسي او در ليگ برتر ايران باشد که اگر اين طور باشد پيروزي پرسپوليس در ثانيه هاي پاياني مسابقات را بايد چه کار کرد. قطبي مربي باهوشي است و با اينکه هنوز هيچ نمايش تاکتيکي ويژه در دوازده مسابقه ابتدايي خودش نداشته، همه تصور مي کنند الان تيم او تاکتيکي ترين تيم ليگ برتر است. http://www.etemaad.com/Released/86-08-17/v2.jpg شايد باور نکنيد اما او دو سال پيش در گفت وگو با يک خبرنگار ايراني اعتراف کرده بود که در کودکي استقلالي بوده؛ «من آن وقت طرفدار تيم آبي بودم. ما آن موقع تلويزيون نداشتيم اما با راديوي بزرگ خانه بازي ها را گوش مي کردم. با جوراب توپ درست مي کردم و هم صدا با گزارش بازي در خانه بازي مي کردم. تو کوچه هم هميشه دنبال توپ پلاستيکي مي دويديم. يادم هست همسايه بداخلاقي داشتيم که هر بار توپ هايمان به حياطش مي افتاد جرأت نداشتيم توپ را پس بگيريم. شايد در دوران کودکي صد تا دويست توپ در حياط خانه اش افتاده بود،» در وصف عشق قطبي به فوتبال در دوران کودکي يک روايت ديگر هم داريم؛ «يک بار وقتي بچه بودم سانتوس برزيلي به تهران آمده بود. من آن روز با پدرم به ورزشگاه رفتم. آن روز پله گل زد. بعدها به خاطر شغل پدرم فرصتي پيش آمد تا پله را از نزديک ببينم و براي او خاطره آن 5 گل را تعريف کنم. پله من را در آغوش گرفت و احساس کردم که اشک در چشمانش جمع شده. اين يکي از بهترين خاطرات عمرم است.» هرچند که گويا آن روز خاطره انگيز براي قطبي به يک عکس يادگاري او با ادسون آرانتس دوناسيمنتو ختم شده؛ عکسي که الان قطبي در وسايل شخصي خودش آن را دارد. بلاژويچ فارسي زبان امير وفايي؛ سام آلاردايس که از مربيان صاحب سبک و نظريه پرداز فوتبال انگليس است در مورد پيچيدگي هاي کسب موفقيت در اين عرصه ايده جالبي دارد؛ «همه چيز در مسائل فني و برتري هاي تاکتيکي خلاصه نمي شود. شما بايد در روح بازيکن نفوذ کنيد و آن را به تسخير خود درآوريد؛ آنچه جز با تسلط بر نکات ظريف روانشناسي و ارائه شخصيت و رفتار متفاوت با آنچه در جامعه مرسوم است، ممکن نمي شود.» منتقدان آلاردايس روش اين مربي را که اغلب نيمه هاي اول را از جايگاه تماشاگران نگاه مي کرد و در نيمه دوم روي نيمکت مربيگري مي نشست، نمي پسنديدند. اما همين رفتار متفاوت زمينه موفقيت و صعود بولتون به رده هاي بالاي جدول را فراهم کرد. در واقع آلاردايس به بازيکنانش قبولانده بود که چون نيمه نخست بازي را از زاويه يي متفاوت تماشا مي کند، قادر است بين دو نيمه روند مسابقه را تغيير بدهد و اينچنين بود که بولتون معمولاً به لحاظ رواني در نيمه دوم برتري هاي قابل ملاحظه يي بر حريفانش داشت. دلايل کاميابي پرسپوليس و صدرنشيني طولاني مدت اين تيم پس از مدت ها را مي توان در همين نکات غيرفني جست وجو کرد. آنها نه تنها پيچيده و مرموز بازي نمي کنند بلکه با رعايت مجموعه يي از قوانين ساده و بديهي رقباي هيجان زده را از پيش رو برمي دارند. فارغ از بحث هاي فني افشين قطبي از نظر رفتار حرفه يي براي فوتبال ايران اتفاق تازه يي است. در شيوه صحبت کردن، استيل تمرين دادن، رابطه با بازيکنان، نحوه پاسخگويي به خبرنگاران و روش برخورد با حواشي و مشکلات خصوصياتي را در قطبي مي بينيم که اصطلاحاً ايراني نيست. انتخاب مردي که هرگز تجربه قرار گرفتن در کانون توجهات به عنوان نفر اول را نداشت براي پرسپوليس ديک ريسک بزرگ محسوب مي شد اما تجربه فعاليت در کنار مربياني بزرگ و تمام حرفه يي مثل گاس هيدينک و ديک ادووکات به کمک قطبي آمد و امروز کاملاً مشخص است که بازيکنان پرسپوليس داخل زمين تا آخرين اتم انرژي شان را براي سرمربي خرج مي کنند. افشين قطبي نمونه کميابي است؛ يک اروپايي فارسي زبان که براي انتقال مفاهيم بکر آموزش هايي که ديده است نيازي به مترجم ندارد. او را مي توان در چگونگي تزريق روحيه به بازيکنان و کانال هاي ارتباطي با تيم با ميروسلاو بلاژويچ مقايسه کرد. با اين تفاوت که قطبي مستقيماً با محيط اطرافش ارتباط برقرار مي کند اما بلاژويچ که استاد تهييج و تحريک بازيکنان بود بايد از واسطه يي به نام مترجم استفاده مي کرد. امروز پس از سپري شدن حدود يک سوم از ليگ هفتم بيش از آنکه سرمربي جديد پرسپوليس با قواعد حاکم بر فوتبال ايران همراه شده باشد، ما جذب شيوه هاي نامتعارف رفتاري و فني وي شده ايم. مايي که گمان مي کرديم بدون آگاهي از بازي هاي پشت پرده، قوانين نانوشته سياست و زد و بندها و باندبازي ها نمي توان در فوتبال ايران موفق شد و هرگز به قدرت نفوذ دانش يک مربي که ساده صحبت مي کند و صادقانه بازيکنانش را به تلاش براي کسب پيروزي دعوت مي کند، اعتقاد نداشتيم. ما مجيد جلالي را در ذهن داشتيم که چون اتوريته و کاراکتر لازم براي مديريت بر مجموعه يي با ويژگي هاي يک تيم فوتبال را نداشت خيلي زود نفر اول نيمکت بودن را به فراموشي سپرد و به تئوري و آناليز اکتفا کرد. ما امير قلعه نويي را مي شناختيم که در مواجهه با انتقادات از کوره در مي رفت و ادبيات نامفهوم و نامناسبي را به کار مي گرفت. يکي مثل علي پروين را به واسطه جذبه و قدرت ويرانگر چشم غره هايي که به بازيکنان مي رفت، دوست داشتيم و يکي ديگر مثل ناصر حجازي را به خاطر ظاهر آراسته و خوش پوشي هميشگي اش مي پسنديديم. براي ما افشين قطبي نمونه جديد و البته کميابي است. يک مربي فارسي زبان که در محيطي متفاوت آموزش ديده. پس طبيعي است که رفتارهاي جديدي را بروز بدهد و همه ما را مجذوب عکس العمل ها و ايده هاي متفاوتش کند [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] [IMG]****************************/72.gif[/IMG] |
خبرگزاري فوتبال ايران- تمرين پرسپوليس امروز با حضور 7 بازيكن خارجي برگزار شد.
به گزارش خبرگزاري فوتبال ايران؛ 2 بازيكن برزيلي، يك بازيكن پاراگوئهاي، 2 بازيكن كامروني، يك بازيكن صرب و يك بازيكن كروات در تمرين پرسپوليس حضور يافتند تا مربيان تيم صدرنشين ليگ پس از چند جلسه تمرين در خصوص آنها اعلام نظر نمايند.اين بازيكنان در پستهاي هافبك نفوذي، هافبك چپ، هافبك دفاعي و مهاجم تخصص بازي دارند.كادرفني پرسپوليس در خصوص اين بازيكنان اعلام نظر خواهد كرد. |
http://perspolis-club.net/Images/arrow.gif عصر امروز و در باشگاه پرسپولیس تشکیل میشود http://perspolis-club.net/Images/Arrow.jpg جلسه فوقالعاده کمیته انضباطی
جلسه فوقالعاده کمیته انضباطی باشگاه پرسپولیس عصر امروز (یکشنبه) در محل باشگاه برگزار میشود. به گزارش سایت رسمی باشگاه پرسپولیس، جلسه فوقالعاده کمیته انضباطی باشگاه پرسپولیس عصر امروز با حضور افشین قطبی سرمربی این تیم و برای بررسی مصاحبه منتسب به وی در مطبوعات ورزشی تشکیل خواهد شد. در این جلسه و برای حفظ جایگاه سرمربی تیم، از حمید استیلی مربی و عضو کمیته انضباطی باشگاه دعوت به عمل نیامد و به جای وی، بهمن ریاضی عضو علیالبدل کمیته انضباطی حضور خواهد یافت. |
اکنون ساعت 08:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)