پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   تاپیک مخصوص شب زنده داران سایت (http://p30city.net/showthread.php?t=22430)

bigbang 07-20-2012 01:35 AM

برای تو مینویسم
تو که از برگ گل نازکتری
برای احساساتت که پر از ظرافتند
برای خجالت و حجب و حیایی که داری مینویسم
برای خویشتن داری و سکوت زیبایت ، تو که قوت قلبی و آن که با تو باشد واقعاً خوشبخت هست ! برای تو مینویسم که حس غریبی
برای تو عزیز ، فقط برای تو ، برای حسرت و یاس و امیدت
تو معنی زندگی هستی ، وجود تو دنیا را زیباتر کرده
برای احتیاجت به نوازش مینویسم ، برای تنهایی و اشکهای پنهانیت
غربتی شدم از بس پشت دستم زدم به تو نیندشم !
کدامین نگاه محتاج لبخند تو و کدامین روح محتاج محبت تو نیست ؟
تو گرمای وجودی و مایه ی دلگرمی
پر از احساسی ، گاهی احساست غلیان میکند ، وقتی آواز میخوانی چه میکنی !
وقتی حرف میزنی انسان را به عمق احساس خود هدایت میکنی
حرفهایت از دل هست که به دل مینشیند نازنین !
دوستی با تو سعادتی است که نصیب هر کسی نمی شود
لیاقت میخواهد ، مرسی برای آن چه که هستی
ممنون همین باش ، ببار و در جریان باش ، تو پر از معنی هستی
زندگی کن تا ابد ، به قول مامان بزرگ الهی هیچوقت نمیری :d
:53:
:53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53: :53::53::53::53::53::53::53::53:

bigbang 10-18-2012 02:11 AM

رویایی دارم
آرزویی که به وسعت دریای خزر
و سختی و مشکلاتی به وسعت دشت کویر ، به وسعت کویر لوت
عزم و اراده ای به بلندی دماوند دارم
شک و شبهه ای به وسعت دریاچه ی خشک ارومیه
غروری به وسعت خلیج فارس
و امیدی ..... و امیدی به وسعت مشهد الرضا
دقتی به وسعت 33 پل و 40 ستون
............................................................ ..
این روزها قلبم به وسعت کل ایران می تپد

ترنم 11-21-2012 01:23 AM

شب . . .
 
شب که می شود

نبودن هایت را زیر بالشم می گذارم

و شجاعت خود را زیر سوال می برم

دوام می آورم تا فردا ؟؟؟

ترنم 12-02-2012 02:46 AM

شب
 
هی شانه هایِ مایوس را
حوالیِ غروب تكاندن
هی به مغربِ آمیخته
به اذان چشم دوختن
باید بی قصه خوابید!
دیگر وقت تنگ ست و شب در راه
وپائیز پیرتر از آن ست كه
طعمِ تلخِ‌تنهایی را نچشیده باشد!...




http://static.cloob.com//public/user...b14d6e163a-300

Islander 12-03-2012 02:59 AM



شب که می‌رسد از کـنـاره‌ها
گـریـه مـی‌کـنـم بـا سـتـاره‌ها

وای اگر شبـی ز آستیـن جان
بــر نــیــاورم دســت چـــاره‌ها

همچـو خامشان بسته‌ام زبان
حـرف مـن بـخـوان از اشـاره‌ها

ما ز اسـب و اصـل افــتـاده‌ایم
مـا پـیـــاده‌ایـــم ای ســواره‌ها

ای لـهـیـب غــم آتـشــم مـزن
خــرمـنـم مســوز از شــراره‌ها


حسین منزوی

ترنم 12-14-2012 03:13 AM

خواب پر از ارامش
 
واقعا به خواب بی دغدغه و پر از ارامش مثل این احتیاج دارم_:2:


http://www.vistar-co.com/images/arti...aee8556545.jpg

:پرشه شر:

:ali_khosa_khowar::ali_khosa_khowar:

ماهین 12-14-2012 03:55 AM

شب از مهتاب سر می ره
تمام ماه توی ابه
شبیه عکس یک رویاست
تو خوابیدی ، جهان خوابه !

زمین دور تو میگرده
زمان دست تو افتاده
تماشا کن، سکوت تو
عجب عمقی به شب داده...

ترنم 12-27-2012 02:17 AM

شب ...
 
به ساعت نگاه می کنم:حدود سه نصفه شب است
چشم می بندم تا مبادا چشمانت را از یاد برده باشم
و طبق عادت کنار پنجره می روم
سوسوی چند چراغ مهربان
وسایه های کشدار شبگردانه خمیده
و خاکستری گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس
از شوق به هوا می پرم چون کودکی ام
و خوشحال که هنوز
معمای سبز رودخانه از دوربرایم حل نشده است
آری!از شوق به هوا می پرم
و خوب می دانم
سالهاست که مرده ام .

مرحوم پناهی

ترنم 01-29-2013 03:43 AM

شب
 

هزار بار دیگر هم
که از شانه‌ای به شانه‌ی دیگر بغلتی
این شب صبح نمی‌شود
وقتی دلت گرفته باشد......!




http://static.cloob.com//public/user...63da80b1b5-300

-------------------------

هنوز هم حوالی خواب های شبانه ام پرسه میزنی….
لعنتی
دیروقت است
آرام بگیر
بگذار یک شب را آسوده بخوابم…!!




http://static.cloob.com//public/user...e0baba5feb-300



bigbang 02-09-2013 12:25 AM

آه ای شب تاریک ای ستارگان خاموش به کدامین گناه فاصله هاتان از ما زیاد میشود این قهر و این سکوت به کدامین منظور است آهههههههههه ...
\\\\\///// : خفه بابا ناسلامتی داریم میخوابیم ای بابا
آه ای پدر چرا احساس مرا درک نمیکنی شب شده و احساسم غلیان ، کرده
\\\\\///// : چی قیلون میکشی الان باباتو در میارم پدسوخته !
بابا من گفتم غلیان ، غلیان ، یعنی سریز شدن اشباع شدن عجب گرفتاری شدیما

\\\\\///// : چوب نخوردی دوباره دور برداشتی

آه پدر من گلاب خوردم گلاااااااااااااااااب ول کن جان ممد
.
.
.

.
.
این حکایت من هر وقت مثلاً میخوام high on emotion بشم تو خونمون ! همچین ... میشه به حالمون ، الان هم تنهام مامی و پاپی رفتن عروسی ولی از اونجایی که i don,t have any interest on wedding به خاطر همین نرفتم
اصلاً هیچ رقمه با عروسی حال نمیکنم نمیدونم چرا ! اصلاً بهم خوش نمیگذره ما این تیپی هستیم دیگه .
----------------------------------------------
حالا هم شب و سکوت است هست و من ....
ما که تنها بودیم ، بازم تنها شیم غصه مون نمیشه ، ترسی نداریم خلاصه حرفی ندارم بزنم ، چقدر بر و بچ منظم شدن الان همه تو چرتن بابا دمه همتون گرم :d ایول نظم خوشم اومد تحت تعسیر قرار گرفتیم .

Saba_Baran90 02-09-2013 01:27 AM

دایی ممد این پسر بانمکه با انرژیه تو امضات کو؟_:2:
آنا من قهرم!_:2:
ولی آواتارت بی نظییییییییره!_باوش
ایشالا خدا سه چهارتاشو بهت بده!
_________________________________
آنا منم بیدارم!
ای چیزه ای!
امروز ارشد اینقدر با حال بود!
نه که دانشکده ما برگزار شد، من حس میزبانی می کردم!
کم مونده بود برم تو برگزاری آزمون شرکت کنم!:تتتتتته:
آنا چشمم می سوزه خیلی! ولی بازم تا سرم به دیفاری جایی نخوره نمی خوابم از اونجا که سابقه درخشانی توی خواب دیدن دارم!
نصفه اول روزم به فراموش کردن خوابی که شب دیدم میگذره، نصف دوم هم به دعا برای اینکه دیگه از اون خوابا نبینم!(Irronic Indeed)

bigbang 02-09-2013 01:39 PM

به صبا خانوم
خدمت شما عرض شود که اون پسره هیچم با نمک نبود ، خیلی شلخته و بی تربیت هم بود گفتم از اینجا خانواده رد میشه ، برش داشتم بد آموزی نشه ، یه طوری بود همه رو فراری میداد
--------------------------------
میگم صبا خانوم یه چیزی در مورد دانشگاه بود ، پایان نامه بود فکر کنم یه چیزی واسه پایان نامه شما اتفاق افتاد یه درسی رو خراب کردین ، یه چیزی کپی پیست بوداین کوروش هی میگفت بگم بگم ، بعد شما گفتین خدا ازت نگذره اگر بگی
حالا چی بود این ، فوقش پروژه رو خراب کرده باشین دیگه بالاتر از سیاهی که رنگی نیست که ! من الان احساس کنجکاوی ( همون فضولیم ) گل کرده میخوام بدونم میشه لفطاً بگید :d ، هر چی فکر میکنم هیچجوره نمیتونم بیخیالش شم اصلاً باید ته توشو در بیارم نگین میرم از کوروش استنتاخ میکنم {قاط}

Saba_Baran90 02-09-2013 06:35 PM

دایی ممد اتفاقا خیلی هم اون بچه با حال بود!_باوش
برش گردون!:ali_khosa_khowar::20:
گولّه (توجه به تلفظ صحیح کلمه گولّه فراموش نشه:d) انرژی بود بچه!_باوش
اما شدیدا از اینی هم که تو آواتارته خوشم میاد!_باوش
الهههههههههههههی!_باوش
___________________________________
آنا من یه شبکه می ترسیدم که به حول و قوه الهی به خیر گذشت، بعدشم پروژمو داشتم که به هر دردسری بود تحویل دادم!
ولی به قضیه ای هست به جان خودم کوروش به کسی بگه من خودم بنش میکنم از سایت!:mardomazar:
تا تابستون اگه یه کلمه به کسی بگه من می دونم و کوروش!
جدی جدی می زنم بشش خاک بره چشش!:mardomazar:
(اگه هنوز خوب نترسوندمت که بیشتر جملات تهدید آمیز به کار ببرم!:d)
ولی خدایی بازجویی رو پایه ام خوش می گذره!:green-hat-smiley::پلکه شورر:
بریم بازجویی از کوروش!{شیت شدن}

ترنم 02-28-2013 12:41 AM

شب
 
قول داده ام

گاهـــــــی

هر از گاهـــــی

فانـــــوس یادت را

میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم

خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛

هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره

میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد

sharareh1 02-28-2013 12:46 AM

دلم خیلی گرفته خوابم نمیبره............

عادت دارم
هَـــر روز
جـــــایِ انگشــــــتانم را از روی شیشــــه یِ مانیتور پاک کنم
آخــــر
نوازش کردن عکـــــس هایَت
عادَت مَن است…




ترنم 03-23-2013 03:59 AM

قرار شب ها
 
خواستم ببینمت


اما


گفتی: قرارمان شب ها


شبی خواب تو را دیدم


زیباست؛ خواب تو هم حتی...


چه پیشنهاد قشنگی


باشد


قرارمان شب ها








ترنم 03-26-2013 02:21 AM

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند

مثل آسمانی که امشب می بارد....

و اینک بارانــــــــــــــــــــ

بــر لبه ی پنجره ی احسـاسـم مـی نشــــــیند

و چشمانم را نوازش می دهد

تا شاید از لحظه های دلـــــــــــــتنگی گذر کنم



ترنم 04-01-2013 03:23 AM

مرور چشمهای تو...



تکلیف شبهای من است .... !



http://static.cloob.com//public/user...4140d4a405-425

ترنم 04-15-2013 04:10 AM

هیچوقت نقاش خوبی نخواهم شد !
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که بخاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگها ناپدید ماند !






http://static.cloob.com//public/user...3607fb0a1e-425





پریشان 04-15-2013 05:14 AM

یه سری حرفها هستند که امکان نداره بشه به گفتار تبدیلشون کرد

این حرفا معمولا به اشک تبدیل میشن......


ترنم 04-27-2013 02:04 AM

امشب
هزار بار پرده اتاقم کنار رفت
و باد
آهسته آهسته آمد

امشب باد
هزار بار دلتنگی هایم
را غافلگیر کرد
و تو حتی

به خوابهایم هم نیامدی...


bigbang 05-19-2013 01:58 AM

خیلی وقت بود که ننوشته بودم حالا میخوام بنویسم ، شب و سکوتش به آدم فرصت فکر کردن بیشتر میده ولی خوب شور روز رو نداره ، شب شب هست و روزم روز ، بگذریم
میخوام از چیزهای مسخره ای صحبت کنم که شاید اصلاً نیازی به خوندنش نباشه صرفاً به قول خارجی ها برای release کنم خودم رو مینویسم
این روزها روزهای سکوت و آماده سازی هست ، همیشه قبل اتفاق های مهم یک دوره سکوت و خود سازی هست ، من هنوز موفق به شروع خودسازی نشدم آخه باید تمرین کنم که بتونم با ماکزیمم توانایی برای درس خوندن آماده بشم ،
جا برای زحمت کشیدن خیلی زیاد هست 8 ماه هم فرصت ، به هر حال هنوز موفق به خودسازی نشدم واسه یه کار بزرگ ، خلاصه خیلی باید تلاش کنم و برا اولین بار موتورهام رو بعد از مدت زیادی که خاک خوردن میخوام روشن کنم . محتاج دعا
------------------------------------------------
گاهی اوقات آدمها از چیزهای خیلی کوچیک و مسخره لذت میبرند ،یکی از چیزهای مسخره ای که من ازش لذت میبرم این هست که بطری آب معدنی رو دست بگیرم و فشار بدم صدای ترخ ترخ پلاستیک رو بشنوم ، خیلی برام جذابه ! آخه میدونید یکم هم کلاس داره آدم هر جا میره آب معدنی دست بگیره خیلی کلاس داره جدیداً بطری های آب معدنی رو که میگیرم نمیریزمشون دور توشون آب تصفیه شده ، همون دستگاه تصفیه ای که هممون داریم رو میریزم ، من واسه حالا اون حس خوب این کار رو انجام دادم ولی بعد یه مدتی که تشنم میشد یکم آب میخوردم از بطری متوجه شده دیگه خیلی کمتر از قبل خسته میشم پشت کامپیوتر شما هم امتحان ، همون اول نگیرید کل آب رو نخورید ذره ذره آدم انگار میتونه سرحالی خودش رو برای مدت زیادی حفظ کنه
--------------------------------------
یه چیز دیگه ای که فکر من رو خیلی مشغول کرده سیستم پول هست ممکن هست تو همین تاپیک بحث مفصلی راجع به پول بکنم ، اصلاً حقیقت پول چی هست ؟
نه خدا وکیلی تا حالا بهش عمیق فکر کردین >؟ ارزش پول و کالاها ،چطور تعیین میشه همینجوری ، چطور یه پولی بی ارزش میشه یه پولی باارزش این وسط این ارزش ها چطور با هم مقایسه میشن ؟ همین واحد ریال رو مثالاً بزاریم پیش ین
اینا چطوری با هم مقایسه میشن ، بانکها چطوری با هم توافق میکنن ؟
الان مثلاً من صاحب بانک ایکس هستم به من اجازه داده شده اسکناس چاپ کنم ؟ من با چه پشتوانه ای اسکناس چاپ میکنم ؟ ذخیره ارزی هست پشتوانه اش ؟ فکر نکنم
نمیدونم اصلاً یه چیز عجیبی هست ما امروز تبادلات خودمون رو با توده ای از کاغذ انجام میدیم که محور ارزش گذاری این کاغذ سازمانی به نام بانک هست که یک واحد مرکزی داره همه کشورها یک بانک مرکزی دارند ، الان مثلاً بانک مرکزی آمریکا ، تصمیم میگیره به دولت آمریکا وام بده ، کلی دولت آمریکا بدهی داره ، در صورتی که حجم سود و ذخایر بانک با اون چیزی که ادعا میکنن فرق داره ، مثلاً میگن 2000 میلیارد دلار ، فلان قدر میلیارد دلار کسری بودجه دارند ، این ارزش و اعتباری که بانک اصلاً وام میده از کجا اومده
الان اگر من صاحب بانک باشم بنا به تشخیص خودم میگن فلان قدر اسکناس چاپ کن
چجوری ادعای من بانک پشتیبانی میشه اصلاً بانک برای ارزش هایی که تولید میکنه پاسخ گو هست ، رابطه پول تورم احساس میکنم این وسط یه چیزایی با عقل جور در نمیاد انگار که یک سرمایه ی الکی این وسط تولید میشه که کاذب هست و واقعی نیست
یعنی یک پول که در میان تبادل ارزش پول ها به وجود میاد حالا اینا هیچی
کسی اصلاً جواب این سوال رو میدونه چجوری میشه ارزش پول ملی رو افزایش داد ؟
بانک خیلی سیستم پیچیده ای هست ، چند بار سعی کردم هضمش کنم ولی هنوزم که هنوزه نتونستم به یک نتیجه گیری قطعی برسم
----------------------------------------
دارم روی یک مسئله ای کار میکنم که اگر جواب بده رو فروم پیادش میکنم واحد تحقیق و توسعه فروم مملی :))


ترنم 05-22-2013 03:05 AM

قصه بگو تا بخوابم...
امشب !
قصه آمدنت را میخواهم...





http://static.cloob.com//public/user...5a79e17f54-425

ترنم 05-28-2013 04:22 AM

خواب دیدم که زندگی می کنم. . . . .

شیرین بود. . .!!!






http://static.cloob.com//public/user...48a49ad8c9-425

ترنم 06-15-2013 02:04 AM

زمان میگذرد..!'
میدانم که فراموش میکنم..!
کمرنگ میشود خاطراتم..!
تنها چیزی مبهم در ذهن میماند..!
اما میدانم که دیدن لحظه ای تکراری..!
خاطرات...!
دانه به دانه یاد اوری میشوند..!
صف میکشد و ویران میکنند..!
دوباره شبهایم مثل امشب میشود..!
که من باشم و خاطراتی که دست به یقه شده اند..!
میدانم گذر زمان عادت را به من می اموزد..!
اما فقط عادت میکنم..!
فراموش کردن کار من نیست..!


ترنم 06-24-2013 04:11 AM

دستــم را داغ مـی گـذارم

کہ نبینمـت دیگـر،

تـو امـا هــر‏شـب

داغــم را تـازه مـی کنــی...



+کامـران رسـول زاده







http://www.kamranpop.com/app_action/...h=485&mode=nrm

مهرگان 06-30-2013 12:10 AM

همه شب نالم چون نی که غمی دارم
دل و جان بردی اما نشدی یارم
با ما بودی بی ما رفتی
چو بوی گل به کجا رفتی؟
تنها ماندم تنها رفتی
چو کاروان رود فغانم از زمین
بر آسمان رود دور از یارم خون می بارم
فتادم از پا به ناتوانی
اسیر عشقم چنانکه دانی
رهایی از غم نمی توانم
تو چاره ای کن که می توانی
گر ز دل برآرم آهی آتش از دلم خیزد
چون ستاره از مژگانم اشک آتشین ریزد
چو کاروان رود فغانم از زمین
بر آسمان رود دور از یارم خون می بارم
نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جویم
ای شادی جان، سرو روان
کز بر ما رفتی
از محفل ما، چون دل ما
سوی کجا رفتی؟
تنها ماندم، تنها رفتی
به کجایی ای غمگسار من؟
فغان زار من بشنو باز آ
از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو باز آ
باز آ سوی رهی
چون روشنی از دیده ما رفتی
با قافله باد صبا رفتی
تنها ماندم تنها رفتی
..

ترنم 08-16-2013 12:55 AM

باید امشب بروم!

باید امشب چمدانی را
که به اندازه‎ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم

و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی‎واژه که همواره مرا می‎خواند





https://fbcdn-sphotos-e-a.akamaihd.n...02029063_n.jpg

ترنم 08-24-2013 03:59 AM

شب را دوستـــ ــ ـ دارم …!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند …
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!








http://www.8pic.ir/images/13293943179341028307.jpg

ترنم 10-19-2013 03:13 AM

خدایـــــــــــــا...

آغوشت را امشب به من می בهـــــے ؟

برایِ گفتـــלּ چیزے نــבارم

اما برایِ شنفتنِ حرفهاے تو گوش بسیار . .

می شود من بغض کنمـــ

تو بگویــے : مگر خدایت نباشــבکه تو اینگونهــ بغض کنــے. .

می شوב من بگویم خدایا ؟

تو بگویــــے: جانِ دل . .


فرانک 10-21-2013 12:59 AM

شب بخیییییییییییییییییییییییییییی یییییییر بچه ها

همه لالا؟؟؟؟؟؟؟؟/:)

من تازه دارم میرم ظرف بشورم و آشپزخونم که انگاری اسب توش دویده رو مرتب کنم:20:

خوب بخوابین:53:

فرانک 11-22-2013 01:06 AM

ای آتش این هستی
ای ماه شب مستی
می خوردم و ، من مستم
در سردی این شب ها از شعله ی تو گرمم
دردهایی در استخوان ، اما آرامشی به عمق جان
از درد من می کاهد ،
آن پیکی که عشقت ریخت در جامم
بی تابی و بیداری ، با آتش این هستی
بیدارترینم کرد،
بیدار تر از شب ها ،
حتی از شب یلداها
ولی ای وای از فرداهای جان فرسا.




جمعه 1 آذر ساعت 1 و 5 دقیقه صبح

فرانک 11-27-2013 01:06 AM

شب بخییییییییر

اومدم کرکره رو کشیدم بالا

کی بیداره؟

به قول بچه ها

اصن ی وضی شده

صب تا بیدار میشیم

و ناهار میخوریم و ظرفا رو میشوریم و دو تا کار دیگه انجام میدم

رپ :d

دوباره شب میشه باید بریم لالا:d

چه قد بخوابیم خدا جون

چه وضیه؟:d

bigbang 03-07-2015 12:24 AM

سلام این پست فانتزی کجاست هر چی میگردم پیداش نمیکنم ؟ الان شبه ساعت ییازده و نیم تقریباً امروز جمعه هست کجایین بیاین یک گپ و گفتی داشته باشیم

bigbang 03-08-2015 11:48 PM



اکنون ساعت 11:03 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)