![]() |
كوروش يك دوست نبود بلكه يك برادر بود . يا شايد از برادر نزديك تر و مهربانتر . روحش شاد و يادش گرامي باد .
|
به همه دوستان و آشنایانش و همینطور خانواده اش تسلیت میگم _:2:
|
منم به نوبه خودم تسلیت میگم و براشون ارزوی مغفرت دارم
|
چه کنم؟ دست خودم نیست اگر می بارم...
|
به خانواده محترمشون تسليت مي گم ولي ... تو هرگز مرگ خورشد درخشان را باور مكن
|
یكی می پرسد اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سكوت مبهمت كیست؟ برایش صادقانه می نویسم برای آنكه باید باشد و نیست...._:2: |
من هم به همه ی عزیزان تسلیت عرض می کنم و ابراز همدردی خودمرو با تمامی بازماندگان اعلام میدارم باشد که غم آخر باشد |
خدا رحمتشون کنه اولش ترسیدم فکر کردم....
خدا بیامرزشون |
بياييد براي خانواده خوبش آرزوهاي خوب خوب بكنيم اوليش خودم : الهي خدا به همگي شون سلامتي و عمر با عزت بده.
|
روز پاییزی میلاد تو در یادم هست روز خاکستری سرد سفر یادت نیست ناله ناخوش از شاخه جدا ماندن من درشب اخر پرواز خطر یادت نیست تلخی فا صله ها نیز به یادت ماندن نیزه پر پا نشسته است و سپر یادت نیست یادم هست ...................... یادت نیست عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست تو که خود سوزی هر شب پره را میفهمی با ورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست تو به دل ریختگان چشم نداری بیدل انچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست یادم هست ...................... یادت نیست خواب روزانه اگر در خور تعبیر نبود پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست من به خط و خبری از تو قناعت کردم قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست یادم هست ...................... یادم نیست |
خدا بیامرز
|
منم تسلیت میگم مدتی بود نبودم توی سایت دیر تسلیت گفتم_:2:
|
16 مهر تولدت بود کوروش دلم خون بود و خون میمونه چهل و یک سالگیت مبارک دعا کردیم که بمانی ، بیائی کنار پنجره ، باران ببارد . و باز شعر مسافر خاموش خود را بشنوی : اما دریغ که رفتن راز غریب همین زندگیست . رفتی پیش از آن که باران ببارد بیا ببین روزگارمو.... |
هنوز صدایت درون گوشمان میپیچد
هنوز لبهایت صدایمان میزنند و چشمهایت ملتمسانه به دنبال محبتند چقدر دلتنگم ...چقدر... ***** برگ برگ غصه هایت را هدیه کن به من روح آفت زده ی دیروز را از شاخه ها برکن در این شب آرام من به تو می اندیشم به شادی که به غنچه ها روا میداشتی و دمی برای خود باقی نمی گذاشتی زخمهایت را پس لباس شادی ات نهان میداشتی ودر شامگاهان سیاه سخت میگریستی زیر یک پتوی گرم که خفه ات میکرد برای سپیده دم خنک دلت لک زده بود و هوایی جنگلی را داشتی که هرگز ندیده بودی بنشین آرام در کنار من برگ برگ غصه هایت را هدیه کن به من باز هم بگو به من از کسی در این نزدیکی که می اندیشید به راهی که رهایی را به همراه داشت کاش بودی در میان لحظه ها... |
|
در این دنیا تک و تنها شدم من، گیاهی در دل صحرا شدم من، چو مجنونی که از مردم گریزد، شتابان در پی لیلا شدم من... چه بی ثمر می خندم، چه بی ثمر می گریم، به ناکامی چرا رسوا شدم من،....
|
توی این شبای عزاداری و همیشه در هر مناسبتی بیشتر به یادت میفتم
یه جوری توی اعیاد مظهر خوشحالی بودی و توی عزاداری ها دلت واقعا میگرفت با قلب پاکی که تو داشتی حتما دعات برآورده میشد میدونم الانم از ما آدمای روی زمین و به ظاهر زنده زنده تری جات بین ما خیلی خالیه خیلی... برام دعا کن |
آمد اما بي صدا خنديد و رفت ...
لحظه اي در كلبه ام تابيد و رفت ... آمد از خاك زمين اما چه زود ... دامن از خاك زمين برچيد و رفت ... ديده از چشمان من پنهان نمود ... از نگاهم رازها فهميد و رفت ... گفتم از چشمت بيفشان قطره اي ... ناگهان چون چشمه اي جوشيد و رفت ... گفتمش من را مبر از خاطرت ... خاطراتش را به من بخشيد و رفت .... _:2: ------------------------------------------------ اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد تا قیامت دل من گریه میخواد قصهء گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تاقیامت اشک حسرت ببارم دل هیشکی مث من غم نداره مثل من غربت و ماتم نداره |
آخرين سفر
اجل خوش مي برد جان رفيقان مرا هيهات! وچشمك مي زند بر من كه وقت تو همين امروز يا فرداست! واشك و ماتم و غوغا براي اين سفر بي جاست! اجل مي گيرد از من دوستان آك و نابم را! و مي گويد كه برخيز كار تو آنجاست! و صد افسوس كه حرف ماندنم بيجاست! ومن رفتم ! و خواب تو كه من در جنّت زيباي جا كردم همه روياست! همه تلخي است! ................................. و اين پايان يك ملودي زيباست! -------------------------------------------------------------- گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت یادگاران تواند رفته ای اینک هر سبزه و سنگ در تمام در و دشت ، سوگواران تواند در دلم آرزوی آمدنت میمیرد رفته ای اینک اما آیاباز میگردی ؟ چه تمنای محالی دارم . . . گریه ام میگیرد ... |
آسمون ابراتُ ور دار و بُرو
دیگه تنها منُ بگذار و بُرو آسمون اخماتُ وا کن آبی شو آسمون آفتابی شو آفتابی شو آسمون غرقه بخونه دل من آسمون دشت جنونه دل من تک و تنها توی دنیای بزرگ آسمون بی همزبونه دل من آسمون مرده دیگه مهر و وفا بزم ما پر شده از رنگ و ریا نه محبت میشه پیدا نه صفا آسمون قهره دیگه از ما خدا آسمون کاشکی که می شد بپرم تو دل آبیِ تو خونه کنم کاشکی می شد مثال ابرای تو زار زار گریهء مستونه کنم |
"در تو
عاشقانی بزرگ بر گِردِ خوشه ی گندمی غزل می خوانند در من خستگانی کوچک بر بستر کوچه ها پریشانند..." |
آسمان غم زده شد سايه مهتاب شكست
يك هياهو ته يك حنجره ناب شكست بنده اي از بندگان خوب خدا در كوي دوست ماوا گزيد اين غم جانكاه بر باز ماندگانش تسليت باد..... |
با تو دریا پر از دیدنی بود شب ستاره گلی چیدنی بود
خاک تن شسته در موج باران در کنار تو بوسیدنی بود بعد تو خشم دریا و ساحل بعد تو پای من مانده در گل مانده بودی اگر موج دریا تا ابد هم پر از دیدنی بود... |
خسته از شام غریبانه خویشم امشب
در پی لحظه ویرانی خویشم امشب سنگ قبرم غزل سوخته دیروزم سکته ثانیه های پس و پیشم امشب شکوه ها موج زند در شب یلدایی من منم و یاد تو و این دل ریشم امشب |
دستمال كاغذي به اشك گفت:
قطره قطرهات طلاست يك كم از طلاي خود حراج ميكني؟ عاشقم با من ازدواج ميكني؟ اشك گفت: ازدواج اشك و دستمالِ كاغذي! تو چقدر سادهاي خوش خيال كاغذي! توي ازدواج ما تو مچاله ميشوي چرك ميشوي و تكهاي زباله ميشوي پس برو و بيخيال باش عاشقي كجاست! تو فقط دستمال باش! دستمال كاغذي، دلش شكست گوشهاي كنار جعبهاش نشست گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد در تن سفيد و نازكش دويد خونِ درد آخرش، دستمال كاغذي مچاله شد مثل تكهاي زباله شد او ولي شبيه ديگران نشد چرك و زشت مثل اين و آن نشد رفت اگرچه توي سطل آشغال پاك بود و عاشق و زلال او با تمام دستمالهاي كاغذي فرق داشت چون كه در ميان قلب خود دانههاي اشك كاشت. |
امروز آقای انصاری یه جایی نوشته بودند 5 شنبه ی آخر سال نزدیکه دلم برای پدرم تنگ شده
خدا پدر ایشون رو قرین رحمت کنه دل منم تنگه کلانتر نیست پدرم نیست و این حس بدی بهم دست میده کلانتر هم جای یه پدر یه دوست عالی و نمونه یه مرد بزرگوار بود دقیقا این دو نمونه ای از معنای واقعیه مرد بودند برام توی تمام سال های زندگیم خدا رحمتشون کنه ناراحتم و بغض دارم که نمیتونم 5 شنبه ی آخر سال یا هر مناسبت دیگه ای که میرن سر مزار عزیزان نمیتونم حتی دست روی سنگ مزارشون بزارم و زار بزنم این دو عزیز برای ما موندگارترین افراد هستند . کسانی که با رفتنشون قلب و روح منو شکستن و هنوز باور نمیکنم نیستند پدرم که تاج سر من بود و هست و وقتی به مامان نگاه می کنم داغ دلم عجیب تازه میشه هنوز عشق رو تو نگاهش میتونم به وضوح ببینم وقتی از بابا میگه...._:2: کوروش کلانتر ( عبدالرضا) هم تنها کسی بود که بعد از بابا حس میکردم نمونه است . اونم رفت و داغم دو برابر شد . یه مرد متعهد مومن مودب فهیم شایسته و نمونه نمونه نمونه..._:2: خدایا هر دو عزیز رو بیامرز و منو هم ببخش |
" گاهگاهی به یادت غزلی می خوانم تا نگویی که دلم غافل از آن عهد و وفاست ، خوبرویان همه گر با دل من خوب شوند ، خوب من!با همه خوبان حساب تو جداست . " خدایا تمام رفتگان مارو بیامرز پدر امیر - شروین - رزیتا - سادات- آقای کفایی و من و تمام اونهایی که اسیر خاک شدند و داغشون به دل بازماندگانشون مونده |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت وز بستر عافیت برون خواهم خفت باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگری که بی تو چون خواهم خفت http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/...1/A3gYeSWd.jpg |
مرا اینگونه باور کن... کمی تنها کمی بی کس کمی از یادها رفته... خدا هم ترک ما کرده خدا دیگر کجا رفته...؟! مرا اینگونه باور کن |
به همه اعضای پی سی تسلیت میگم .وواقعا چه زود دیر میشود روحش شاد.....
|
http://www.iranpardis.com/images/ehs...ar%20mazar.jpg بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه دیگه كابوس زمستون نمی بینی توی خواب گلهای حسرت نمی چینی دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه جای سیلی یا یه باد روش نمی مونه دیگه بیدار نمی شی با نگرونی یا با تردید كه بری یا كه بمونی رفتی و آدمكا رو جا گذاشتی قانون جنگل رو زیر پا گذاشتی اینجا قهرن سینه ها با مهربونی تو تو جنگل نمی تونستی بمونی دلتو بردی با خود به جای دیگه اونجا كه خدا برات لالایی میگه میدونم میبینمت یه روز دوباره توی دنیایی كه آدمك نداره |
وقتی تو رفتی
همیشه دلتنگ تو می مانم..._:2:
وقتی تو رفتی از مشرق لبها طلوع خنده ها رفت از دست من وز دست ما اینده ها رفت وقتی تو رفتی مهتاب بام آسمان کمرنگ تر شد وقتی تو رفتی دنیا به چشمم از قفس هم تنگ تر شد وقتی تو رفتی اندوه شوق زندگی را از دلم برد وقتی تو رفتی برگ درختان زرد شد خورشید افسرد وقتی تو رفتی مرگ خندید در جمع ما انگیزه های زیستن مرد از باد پرسیدم کجا رفت گفتا که من هم در پی آن رفته از دست سر تاسر دنیا خزیدم اندوه اندوه او را ندیدم از شب سراغت را گرفتم شب گفت افسوس ...... |
به صبح بخیر ساعتم جای تو عادت ندارم
برای ترک عادتم نیاز به مدت ندارم می خوام فراموشم نشه صدای دلنشین تو هنوز می خوام مرور کنم می گفتی زود آماده شو هنوز کنار فنجونم یه فنجون دیگه دارم هنوز برای هر دومون لیوان و بشقاب می ذارم غروبا منتظر میشم بازم کنار پنجره چشمای خشک شدم به در بعد دو سال هنوز تره روبان مشکی روی قاب چشمای مشکی توی قاب عزیز هم قسمت من مدتیه رفته به خواب |
خطاب به کوروش کلانتر فقید
به تمام غزلهایت سوگند ای دوست بازتاب شعر تو در شب این جمع جادوست و چه زیبا سخن ز هجر میگفتی از شبی که گذشت و صبحی که پیش روست چگونه بخوانمت دوباره؟ دفتر شعرمان خالیست پچگونه بجویمت دوباره؟ از یار تا دوست به چه امیدی گشوده ای پر پرواز؟ هان بگو بر ما احوال جهانی که آنسوست می روی ز دو دیده نازنین شعر شبم می روی و کنون محفلم شده خالی ز دوست می سرایم برات پاره شعری ز کلام دلم می نویسمش به یادت، جای تو همینجا بر اوست یار نازنین پیکر، غنچه هزار دستان چهچه نوای او و عطر توست که یک رویاست پیکرت به خاک است و دلی به آسمان داری آری آری آسمان نیز با تو عرصه یک جادوست فی البداهه به یاد کوروش کلانتر پرنده ای که پر کشید و آسمان را از طرف دیگرش دید ارادتمند: امیر عباس... بچه تهرانپارس!! |
عیدت مبارک
اولین عیدی هست که نیستی...._:2: |
ناگهان... چه زود دیر می شود!
حرفهای ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آنکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود آی .... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود ، دیر می شود |
آخرين سفر
اجل خوش مي برد جان رفيقان مرا هيهات! وچشمك مي زند بر من كه وقت تو همين امروز يا فرداست! واشك و ماتم و غوغا براي اين سفر بي جاست! اجل مي گيرد از من دوستان آك و نابم را! همه تلخي است! ...................... |
رضای عزیز امروز روز معلم هست و تو یکی از برگترین و نمونه ترین معلم های زندگیه من بودی
جای خالیت در تمام لحظه هایی که دارم پشت سر میذارم خالیه آقا محمد میگفتند که تو همیشه به خوابشون میای و از ما میپرسی ایشون هم همه چیزو توضیح میدن اخه چرا این قدر خوبی؟ چرا یه کم دلت به حال ما نمیسوزه؟ _:2: روزت مبارک:53: |
اولین سالگرد مرحوم عبدالرضا کلانتری ( کوروش)
اولین سالگرد مرحوم عبدالرضا کلانتری ( کوروش)
یک سال گذشت و نمی دانیم چرا هنوز هوای بودنت در اطراف خلوت ما پرسه میزند ما برای دل خودمان به سوگ نشستیم چرا که تو به معشوقت رسیدی کوروش همیشه زنده می مانی یادت - خاطراتت - صدای مهربانت و تمام خوبی هایت در لحظه لحظه ی زندگی دوستانت جاودانه است جای خالی تو همه ی ما را عذاب می دهد و داغ رفتنت دل هایمان را بد جور سوزانده است دوستدارانت شنبه 7 خرداد 90 ساعت 5 بعداز ظهر در آرامگاه ابدی تو به زیارت یک دنیا روشنایی می آیند و تو چون همیشه با قلبی رئوف پذیرای میهمانانت هستی. ای کاش فاصله ها برای ساعتی از بین می رفتند تا ما نیز می توانستیم اشک هایمان را بیهوده در خاطراتمان گم نکنیم و مزارت را با گلا بی از جنس ناب صداقت شستشو می دادیم.... روحت شاد کوروش گرامی |
روحش در آرامش و شاد ............
|
اکنون ساعت 12:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)