-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
ابریشم |
07-27-2010 12:14 PM |
. خاطره ها را کنار بگذارید. وقتی در مرحله 2، آرامش خودتان را دوباره به دست آوردید، موسیقی را خاموش کنید، شکلات هدیه را کنار بگذارید، و یادگاری های دیگر داخل جعبه بگذارید. قاب عکس را بیرون نگه دارید.
·هر روز هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید، بلند با خود بگویید "تو و همه خاطره هاتو فراموش کرده ام" و دست از فکر کردن به او بردارید.
·هر روز دو هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند بگویید، "دلم برات تنگ شده" و باز دست از فکر کردن به او بردارید.
·هر روز سه هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند رو به عکس بگویید، "من واقعاً متاسفم".
12. عکس عشق سابقتان را با یکی از عکس های خودتان جایگزین کنید. اما آن عکس را همانجا نگه دارید و فقط یکی از عکس های خودتان را کنار آن قرار دهید. بعد هر روز که از کنار آن رد می شوید، باز به عکس درون قاب بگویید که متاسفید. بله، برای خودتان متاسفید که این همه وقت را با کسی سپری کردید که ارزش و قیمت شما را ندانست و دیگر به هیچ وجه برایتان مهم نیست.
13.بگذارید زمان قلب شکسته تان را التیام دهد. تا الان یک ماه از تاریخ قطع رابطه شما گذشته است. با یکی از دوستانتان به جایی بروید که همیشه با عشق قدیمیتان می رفتید (یادتان باشد که به هیچ وجه تنها آنجا نروید). یکبار و فقط یکبار به دوستتان بگویید که همیشه با دوست قبلیتان به این رستوران یا برای خرید به این فروشگاه می آمدید. بعد چیزی بخورید یا همان کاری که قبل ها با عشقتان می کردید، را بکنید، فقط با یک فرد جدید. دوستی که با او راحت باشید و بتواند مکالمه را خوب پیش ببرد.
14.هر روز با خودتان تمرین کنید که با خودتان صادق باشید.
15. هر شب قبل از خواب کتاب بخوانید. ممکن است تا آن موقع اصلاً کتاب خواندن را دوست نداشته اید اما هیچ چیز بهتر از خواندن کتاب شما را از دریای تفکراتتانبیرون نمی کشد. کتاب خواندن به التیام قلب شکسته شما کمک می کند.
16. سعی کنید با آدم های جدید آشنا شوید بعد از دو ماه کم کم کسی را جایگزین عشق از دست رفته کنید.
17. با دیگران حرف بزنید. بادوستانتان حرف بزنید. آنلاین با افرادی که نمی شناسید چت کنید و آنوقت است که می فهمید هزاران نفر مثل شما وجود دارند که خیلی خوب می توانند به شما کمک کنند.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:14 PM |
نکات:
·دیگر به هیچ عنوان با کسی که قلبتان را شکسته است قراری نگذارید. اینکار به هیچ وجه به درمان و التیام شما کمک نمی کند.
·وقتی می خواهید قب شکسته تان را التیام بخشید، دیگر تلفن ها و پیام های فرد مورد نظر را جواب ندهید. این کار هم هیچ سودی به حالتان نخواهد داشت و نه تنها التیامتان نمی دهد بلکه دردتان را بیشتر می کند.
·قلب شکسته شما به خاطر این التیام پیدا نمی کند که دوباره مجذوب آن فرد شوید و دوباره او را به دست آورید. وقتی خودتان را وارد این پروسه فکری می کنید، بستنی بخورید (بستنی را می توانید جایگزین یک پیاده روی طولانی یا شنا هم بکنید). به تنها چیزی که نباید فکر کنید بودن دوباره با آن فرد است. فکر کنید هیچ راهی برای برگشت وجود ندارد.
·یکبار درمورد این اتفاق با دوستانتان صحبت کنید. اگر نتوانستید صحبت کردن درمورد این موضوع با دوستانتان را به یک جلسه ختم کنید، حرف زدن درمورد جزئیات مطلب را جداً بیشتر از یک ساعت طول ندهید. بعدها به دوستانتان نیاز پیدا می کنید پس بهتر است آنها را به درددل های گاه و بیگاهتان اذیت نکنید.
·به هیچ وجه برای فراموش کردن عشق از دست رفته، به خوردن، نوشیدن مشروب بیش از حد، سیگار کشیدن یا موادمخدر روی نیاورید. اگر بتوانید در دو سال آینده خودتان را با این موضوع وفق دهید مطمئن باشید که کسی را پیدا خواهید کرد که همیشه دوست داشتید داشته باشید. همه چیز به گذر زمان برمی گردد.
.داشتن دوست های خوبی که مراقبتان باشند و جلو فکر کردن ها مداوم و غصه خوردن های شما را بگیرند فوق العاده است.
هشدارها:
·اگر آنقدر احساس افسردگی می کنید که به خودکشی تمایل پیدا کردید، سریعاً به پزشک روانشناس مراجعه کنید.
·اگر بعد از گذشت دو سال هم قلب شکسته تان التیام پیدا نکرد، می توانید شهر محل سکونتتان را تغییر دهید.
.افراد باهوشی که روانشناس هستند می گویند سرعت التیام هر کس با بقیه فرق دارد. آن حس مراقبت از خود و تعهد به خود است که به شما کمک می کند هر چه سریعتر قلب شکسته تان را ترمیم کنید.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:14 PM |
تا به حال شده کسی فقط با چند کلمه یا بدتر با سکوت سنگین خود، قلبتان را در سینه بشکند؟
شما چی؟ تا به حال اینکار را با کسی کرده اید؟ همیشه راهی برای خندیدن و عشق ورزیدن دوباره وجود دارد...
.سعی کنید دلیل ناراحتی خود را بفهمید. دقیقاً چه موقع این حس ناراحتی در شما به وجود آمد؟
·هر روز هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید، بلند با خود بگویید "تو و همه خاطره هاتو فراموش کرده ام" و دست از فکر کردن به او بردارید.
·هر روز دو هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند بگویید، "دلم برات تنگ شده" و باز دست از فکر کردن به او بردارید.
·هر روز سه هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند رو به عکس بگویید، "من واقعاً متاسفم".
12. عکس عشق سابقتان را با یکی از عکس های خودتان جایگزین کنید. اما آن عکس را همانجا نگه دارید و فقط یکی از عکس های خودتان را کنار آن قرار دهید. بعد هر روز که از کنار آن رد می شوید، باز به عکس درون قاب بگویید که متاسفید. بله، برای خودتان متاسفید که این همه وقت را با کسی سپری کردید که ارزش و قیمت شما را ندانست و دیگر به هیچ وجه برایتان مهم نیست.
·دیگر به هیچ عنوان با کسی که قلبتان را شکسته است قراری نگذارید. اینکار به هیچ وجه به درمان و التیام شما کمک نمی کند.
·وقتی می خواهید قب شکسته تان را التیام بخشید، دیگر تلفن ها و پیام های فرد مورد نظر را جواب ندهید. این کار هم هیچ سودی به حالتان نخواهد داشت و نه تنها التیامتان نمی دهد بلکه دردتان را بیشتر می کند.
·قلب شکسته شما به خاطر این التیام پیدا نمی کند که دوباره مجذوب آن فرد شوید و دوباره او را به دست آورید. وقتی خودتان را وارد این پروسه فکری می کنید، بستنی بخورید (بستنی را می توانید جایگزین یک پیاده روی طولانی یا شنا هم بکنید). به تنها چیزی که نباید فکر کنید بودن دوباره با آن فرد است. فکر کنید هیچ راهی برای برگشت وجود ندارد.
·یکبار درمورد این اتفاق با دوستانتان صحبت کنید. اگر نتوانستید صحبت کردن درمورد این موضوع با دوستانتان را به یک جلسه ختم کنید، حرف زدن درمورد جزئیات مطلب را جداً بیشتر از یک ساعت طول ندهید. بعدها به دوستانتان نیاز پیدا می کنید پس بهتر است آنها را به درددل های گاه و بیگاهتان اذیت نکنید.
·به هیچ وجه برای فراموش کردن عشق از دست رفته، به خوردن، نوشیدن مشروب بیش از حد، سیگار کشیدن یا موادمخدر روی نیاورید. اگر بتوانید در دو سال آینده خودتان را با این موضوع وفق دهید مطمئن باشید که کسی را پیدا خواهید کرد که همیشه دوست داشتید داشته باشید. همه چیز به گذر زمان برمی گردد.
.داشتن دوست های خوبی که مراقبتان باشند و جلو فکر کردن ها مداوم و غصه خوردن های شما را بگیرند فوق العاده است.
هشدارها:
·اگر آنقدر احساس افسردگی می کنید که به خودکشی تمایل پیدا کردید، سریعاً به پزشک روانشناس مراجعه کنید.
·اگر بعد از گذشت دو سال هم قلب شکسته تان التیام پیدا نکرد، می توانید شهر محل سکونتتان را تغییر دهید.
.افراد باهوشی که روانشناس هستند می گویند سرعت التیام هر کس با بقیه فرق دارد. آن حس مراقبت از خود و تعهد به خود است که به شما کمک می کند هر چه سریعتر قلب شکسته تان را ترمیم کنید . 2.به این فکر نکنید که تقصیر که بوده است. همه اشتباه می کنند. اصلاً خودتان را نگران آن نکنید.
3.برای اینکه حس راحت تر و بهتری پیدا کنید، یک فعالیت تسکین بخش و ریلکس کننده انجام دهید. یک حمام داغ، مدیتیشن، خواندن کتاب یا هر کاری که آرامتان کند.
4.بعد از یکی دو ساعت، یعنی هر زمان که احساس کردید آمادگی آن را دارید، به این فکر کنید که آیا می توانید احساسات آن فرد را بپذیرید یا نه
. 5.اگر توانستید خود را بقبولانید، به او زنگ بزنید، برایش یادداشت بگذارید یا هر کاری که لازم باشد را انجام دهید. شاید دوست داشته باشید که رو در رو با او صحبت کنید. البته این امکان وجود دارد که آنها نخواهند شما را ببینند یا با شما حرف بزنند، اما باید تلاش خود را بکنید. حتی اگر از شما رو برگرداندند، حداقل با خودتان می گویید که تلاشتان را کردید. شاید آنها هم متوجه تلاش شما بشوند.
6. پیش بروید. وقتی حس کردید که می توانید دوباره دریچه قلبتان را رو به دیگران باز کنید، کس دیگری را برای خود پیدا کنید.
7.لبخند بزنید. جدی می گویم. لبخند زدن به شما کمک می کند که حس بهتری پیدا کنید و اگر چند تا دوست خوب و نزدیک پیدا کنید و با هم بخندید و اوقات خوشی را بگذرانید، مطمئناً دوباره یادتان می آید که زندگی بدون آن فرد هم چقدر زیباست.
8.قانون دو ساله را به خاطر آورید. یاد گرفتن یک کار، عادت کردن به یک شهر جدید، و همچنین التیام قلب شکسته دو سال زمان می برد. اگر قبل از اینکه این فکر به خاطرتان بیفتد، مراحلی که در این مقاله عنوان می شود را دنبال کنید، بیش از اندازه خوشبین و دلسرد خواهید شد. نتیجه واقعی زمانی حاصل می شود که انتظار معقولی داشته باشید
.
9.لحظه ای که آن فرد اخرین قطره خون را هم از قلب شما که هنوز می تپد، بیرون می کشد، دست از بحث کردن با او بردارید و به هیچ وجه سر اینکه حق با کیست و با کی نیست جدل نکنید. هر موقع که می خواهید از حق به جانب بودن خودتان دفاع کنید، دست نگه دارید و روی یک چیز کاملاً متفاوت تمرکز کنید
10. همه یادگاری های آن فرد را جمع کرده و داخل یک جعبه بگذارید—این یادگاری ها احتمالاً شامل یک قاب عکس، یک خوراکی، یک عطر و شاید یک سی دی موسیقی باشد. بعد در موقعیت بعدی مثلاً شب جمعه ای که همیشه با او می گذراندید، سی دی را داخل دستگاه بگذارید، از آن عطر به خودتان بزنید و آن خوراکی را بخورید، چراغ ها را خاموش کنید و تا می توانید گریه کنید. بهترین زمان برای اینکار وقتی است که تنهای تنها در خانه هستید
.
11. خاطره ها را کنار بگذارید. وقتی در مرحله 2، آرامش خودتان را دوباره به دست آوردید، موسیقی را خاموش کنید، شکلات هدیه را کنار بگذارید، و یادگاری های دیگر داخل جعبه بگذارید. قاب عکس را بیرون نگه دارید.
13.بگذارید زمان قلب شکسته تان را التیام دهد. تا الان یک ماه از تاریخ قطع رابطه شما گذشته است. با یکی از دوستانتان به جایی بروید که همیشه با عشق قدیمیتان می رفتید (یادتان باشد که به هیچ وجه تنها آنجا نروید). یکبار و فقط یکبار به دوستتان بگویید که همیشه با دوست قبلیتان به این رستوران یا برای خرید به این فروشگاه می آمدید. بعد چیزی بخورید یا همان کاری که قبل ها با عشقتان می کردید، را بکنید، فقط با یک فرد جدید. دوستی که با او راحت باشید و بتواند مکالمه را خوب پیش ببرد.
14.هر روز با خودتان تمرین کنید که با خودتان صادق باشید
. 15. هر شب قبل از خواب کتاب بخوانید. ممکن است تا آن موقع اصلاً کتاب خواندن را دوست نداشته اید اما هیچ چیز بهتر از خواندن کتاب شما را از دریای تفکراتتانبیرون نمی کشد. کتاب خواندن به التیام قلب شکسته شما کمک می کند.
16. سعی کنید با آدم های جدید آشنا شوید بعد از دو ماه کم کم کسی را جایگزین عشق از دست رفته کنید.
17. با دیگران حرف بزنید. بادوستانتان حرف بزنید. آنلاین با افرادی که نمی شناسید چت کنید و آنوقت است که می فهمید هزاران نفر مثل شما وجود دارند که خیلی خوب می توانند به شما کمک کنند. نکات:
|
ابریشم |
07-27-2010 12:20 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2832%29.gif نیازها و احساسات یک مرد از همسرش
نیاز مرد است که احساس کند قوی و قدرتمند است. او می خواهد حامی زنش باشد. مرد می خواهد که دد و دیو را بکشد و زن را نجات بدهد.
مرد به این نیاز دارد که زنش نشان دهد به قدرت او برای رسیدن به خواسته هایش در زندگی احتیاج دارد.
مردها از زنان شان می خواهند به آنها احساس قدرتمند بودن بدهند. مردها می خواهند رئیس خانواده باشند. منظورم آن نوع ریاست مردان در دوران غارنشینی نیست که موی زنان را می گرفتند و آنان را با خود روی زمین می کشیدند. اما مرد احتیاج دارد که رهبر خانواده باشد.
یک مرد از زنش احترام، مهربانی، عشق و محبت می خواهد.
مرد می خواهد در نظر زنش مهمترین شخص مورد علاقه ی او باشد.
مرد به این نیاز دارد که زنش نشان دهد به قدرت او برای رسیدن به خواسته هایش در زندگی احتیاج دارد.
عضله ای قوی در كنار استخوانی محكم
مرد باید نان آور اصلی خانواده باشد. هر مرد باید در نبرد و در جبهه ای پیروز شود تا به این باور برسد که می تواند اژدها را بکشد. مراقبت از خانواده و تامین افراد خانواده اش در حکم جبهه های نبرد مرد هستند.
مرد به این احتیاج دارد که تایید شود، مورد قدردانی واقع گردد، زنش به او احترام بگذارد، آن هم به این دلیل که او مردی واجد شرایط است، شوهر و پدر واجد شرایط است.
یک مرد از زنش احترام، مهربانی، عشق و محبت می خواهد.
مرد به این احتیاج دارد که زن به علائق او علاقه نشان بدهد.
مرد به این احتیاج دارد که وقتی از سر کار به خانه می آید، زنش با روی خوش از او استقبال کند.
مرد به این احتیاج دارد که زنش به روزی که او پشت سر گذاشته علاقه نشان دهد.
مرد به تشویق های زنش احتیاج دارد تا یک مرد باشد.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:20 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif 5 مرحله تا تداوم عشق و زندگی مشترک یک زوج
به طور طبیعى مردان و زنان با هم تفاوت هایى دارند، پس چگونه DNA باید پیشدستى کند و موجب شود تا یک زن و مرد تا ابد در کنار هم شاد و خوشحال زندگى کنند
درک تفاوت هاى رفتارى مى تواند کلید این معما باشد که مغز زنان و مردان چگونه روى ازدواج تأثیر مى گذارد و موجب مى شود تا علاقه به یکدیگر براى همیشه و تا آخر زندگى تداوم داشته باشد.
* مرحله اول: ماجرایى رمانتیک
وقتى دو نفر یکدیگر را دوست دارند، مغز آنها شروع مى کند به عاشق شدن.
سیگنال هاى شیمیایى مختلفى در این پروسه دخالت دارند که موجب تقویت این احساس مى شوند، به طورى که زن و مرد از این که در کنار هم هستند، احساس رضایت دارند.
با ایجاد علاقه بین دو نفر، ترشح میزان زیادى هورمون اکسى توسین موجب مى شود تا مرحله جدیدى در روابط آنها آغاز شود.
* مرحله دوم: سرخوردگى
بعد از گذشت چند ماه یا حتى یک سال از ازدواج (ازدواج در مرحله اول) هورمون ها و فعالیت شیمیایى مغز تغییر مى کند و کورتکس مغزى به ما مى گوید که همسر یا شوهر دچار نقص ها و ضعف هایى است و گاهى نسبت به یکدیگر احساس خشم، حساسیت و یا حتى ترس مى کنیم.
ممکن است در مرحله دوم، افکارى متفاوت از مرحله اول به ذهن شما هجوم بیاورد؛ ممکن است این حالت، اول در زن ایجاد شود و با خود فکر کند شوهرش درباره او چه فکرى مى کند.
این حالت بیشتر زمانى اتفاق مى افتد که مرد وقتى احساسى در مورد همسرش دارد، به او نمى گوید و زن احساس مى کند دیگر مورد علاقه او نیست.
گاهى اوقات مردان متوجه نمى شوند که چرا همسرانشان درباره مسائل بسیار کوچک و جزیى از آنها انتقاد مى کنند.
آنان با خود مى گویند ما سال هاست در کنار هم زندگى مى کنیم و بچه داریم.
پس همسرم چه توقعى مى تواند داشته باشد گاهى فکر مى کنند حتماً اشتباهى مرتکب شده اند، اما نمى دانند آن چیست و چگونه باید رفع یا جبرانش کنند.
در این مرحله، فعالیت ها و عملکردهاى شیمیایى مغز در مرحله اول، کاملاً تحلیل مى رود و حتى گاهى از بین مى رود و این افکار به راحتى به مغز خطور مى کند که یک چیزى در مورد هر دو آنها یا یکى از آنها نادرست است.
در این اوقات است که به راحتى مى گویند این فرد همانى نیست که من با او ازدواج کردم، اما نگران نباشید این یک مرحله کاملاً طبیعى است و وجود آن لازم است تا سیستم هاى دو مغز متفاوت براى ادامه زندگى با هم سازگار شوند.
* مرحله سوم: قدرت نزاع و کشمکش
وقتى دو نفر نسبت به هم سرخورده شدند سعى مى کنند تا قدرت نزاع را امتحان کنند.
آن دو سعى مى کنند تا یکدیگر را تغییر دهند و شوهر یا همسر خود را به گونه اى بسازند که روز اول بوده یا درواقع همان طور بوده که روز اول فکر مى کردند.
زن و مرد عاشقى که بحث و جدل درباره این مسئله را آغاز مى کنند، با مشکلات بیشترى مواجه مى شوند و کم کم میزان عشق و علاقه شان کمتر مى شود.
این زمان دردناکى است، زیرا زوج هایى که در مرحله قدرت نزاع و کشمکش گیر مى کنند نمى توانند درک کنند که همین تفاوت هاى مغزى کلید تداوم ازدواج است.
پس از فروکش کردن علاقه و احساس، مرد خواهان استقلال بیشترى است و زن مى خواهد بیشتر وقت خود را با دوستانش سپرى کند.
آنها نمى دانند که هورمون هاى تستسترون و استروژن از علت هاى بروز این تغییرات است.
یکى از نکات اصلى این مرحله، تفاوت دیدگاه ها و رفتارهاى زوجین درباره استقلال بعد از ازدواج است و اصلاً جاى تعجب ندارد که پس از هفت یا هشت سال که وقت صرف تغییر دادن یکدیگر مى کنند، به این نتیجه مى رسند که باید از هم جدا شوند.
طبیعت نیز این اجازه را به افراد نمى دهد که به عقب بازگردند و همه چیز در چرخه زندگى به جلو حرکت مى کند. وقتى که زوجین سرانجام توانستند یکدیگر را خوب بشناسند و بدانند که هرکدام به عنوان مرد یا زن خصوصیات متفاوتى دارند، عشق آنها وارد مرحله تازه اى مى شود.
* مرحله چهارم: بیدارى
چیزى که اکثر زوجین نمى دانند این است که قبل از جدایى یک مرحله دیگرى وجود دارد که اغلب زوجین به آن رسیده اند و آن مرحله بیدارى است.
بعد از مراحل دوستى، نومیدى و جنگ، نوبت مرحله بیدارى است که در آن زوجین به شناختى کامل از یکدیگر دست پیدا کرده اند، به یکدیگر بسیار نزدیک شده اند و فردیت هاى یکدیگر را از بین برده اند.
مرد متوجه شده که همسرش به محبت بیشترى نیاز دارد و زن نیز سرگرمى هاى شوهرش را شناخته، از علاقه او به کارش مطلع شده و مى داند که احتیاج به استقلال بیشترى دارد. در این مرحله زوجین بیدار مى شوند و به شناخت بسیار بیشترى از یکدیگر دست پیدا مى کنند.
در این مرحله مرد و زن ممکن است کوتاه بیایند و اگر کارى از دیگرى سر بزند که مطابق میلشان نباشد، اعتراضى نکنند.
در نهایت مرد متوجه مى شود که همسرش حق دارد و اگر به اندازه کافى و مورد نیاز همسرش در کنارش نباشد، رابطه شان فنا خواهد شد.
زن نیز به این نتیجه مى رسد که مرد اگر به اندازه کافى استقلال نداشته باشد، دچار مشکل جدى خواهند شد.
درواقع، هم وقتى زن و شوهر از هم خیلى دور مى شوند و علاقه اولیه از بین مى رود و هم وقتى به قدرى به هم نزدیک مى شوند که اجازه نمى دهند هر کس استقلال خودش را داشته باشد، یا خود واقعى اش باشد، ازدواج دوام نمى آورد.
* مرحله پنجم: تداوم ازدواج
وقتى زن و مرد این چهار مرحله را به خوبى پشت سر بگذارند، تمایل آنها به جدایى از بین مى رود و در کنار هم زندگى و فرزندان خود را بزرگ مى کنند و براى همیشه عاشق هم باقى مى مانند.
البته این به این علت نیست که مثل یکدیگر شده اند، بلکه حقیقت این است که آنها یاد گرفته اند چگونه با وجود تفاوت ها خوشحال باشند و با خوشحالى در کنار هم زندگى کنند.
* راه هاى پرورش و تقویت ازدواج
۱ـ رعایت تشریفاتى به منزله مسکن:
یک زوج خوشبخت براى این که ازدواج خوبى داشته باشند، باید برخى مسائل را رعایت کنند.
مثلاً شام خانوادگى را فراموش نکنند، وقتى یکى از آنها در سفر است دیگرى حتماً با تلفن، فرستادن اى میل و یا نامه به طرف دیگر بفهماند که به فکرش است و از دورى اش ناراحت است.
این تشریفات به منزله «مسکن» است و ازدواج را نگه مى دارد.
۲ـ احترام و محبت را هرگز فراموش نکنید:
رعایت ادب و احترام و محبت تا ۹۵ درصد ازدواج را مستحکم تر مى کند.
به همسر یا شوهر خود باید محبت کنید. محبت موجب مى شود تا خلأهاى انسان پرشود.
۳ـ به استقلال یکدیگر، احترام بگذارید:
سعى کنید، هنگام عصبانیت همسر یا شوهر خود، خونسردى خود را حفظ کنید و بحث را کوتاه کنید، زیرا بعد از عصبانیت حتماً وقتى شاهد خونسردى شما باشد، از شما معذرت خواهى مى کند.
اگر لازم باشد براى حل کردن مشکلات مى توانید از دوستان، فامیل و یا افراد خانواده تان کمک بگیرد.
البته این نکته را به خاطر داشته باشید که هر انسانى احتیاج به کمى استقلال دارد، باید به طرف مقابل خود این اجازه را بدهید که کمى تنهایى براى خود داشته باشد. اگر دوست دارد در جایى تنها باشد این امکان را به او بدهید
|
ابریشم |
07-27-2010 12:21 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif دلایل علمی عاشق شدن
چه زماني متوجه حضور كسي در قلب خود ميشويد؟ عشق در كيمياي ذهنتان باعث چه رويدادي ميگردد؟ و آيا عاشق شدن صرفاً طريقه اي طبيعي براي حفظ بقاي نوع بشر است؟
ما نام عشق را بر آن مي نهيم. عشق به مانند روشناي آفتاب حس ميگردد. اما روح بخش ترين احساسات انسانها شايد همين راه حل زيباي طبيعت براي بقاي نسل آدميان و توليد مثل آنها باشد.
مغر توسط مجموعه اي از مواد شيميايي اثر بخش، ما را در دام عشق گرفتار مي آورد. تـصور بر اين است كه در حال گزينش شريكي براي خود هستيم، در حالي كه ممكن است طعمه اي دلباخته براي دام دوست داشتني طبيعت بيش نباشيم.
آنگونه كه شما تصور ميكنيد نيست...
روان پژوهان نشان داده اند در حدود 90 ثانيه تا 4 دقيقه زمان لازم است تا شما درباره عشق كسي تصميم گيري نماييد.
تحقيقات گوياي اين مطلب ميباشند:
%55 از طريق زبان جسماني علاقه پديد مي آيد
%38 از طريق لحن صدا و سرعت سخن گفتن
فقط %8 از طريق گفتگو عاشق ميشوند
3 مرحله عشقhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
روانشناسان براي عشق سه مرحله پيشنهاد نموده اند: شهوت، مجذوبيت و تعلق. هر كدام از اين مراحل بدليل وجود هورمونها و مواد شيميايي خاصي ايجاد ميشوند.
مرحله 1: شهوت
اين اولين مرحله عشق بوده و در هر دو جنس زن و مرد بدليل وجود هورمونهاي جنسي استروژن و تستسترون پديد مي آيد.
مرحله 2: مجذوبيت
زماني شگفت انگيز، هنگاميكه به عشقي حقيقي مبتلا شده ايد و بسختي ميتوانيد به ديگران فكر كنيد. دانشمندان بر اين باورند كه سه انتقال دهنده عصبي اصلي در اين مرحله دخيل ميباشند: آدرنالين، دوپامين و سروتونين
آدرنالين
مراحل ابتدايي علاقمندي به يك فرد باعث فعال شدن واكنشهاي استرس زا و افزايش سطح آدرنالين و كرتيزول در خون مي گردد. اين فرآيند تاثير فريبنده اي در فرد ايجاد ميكند: وقتي او را براي اولين بار مي بينيد بدنتان عرق مي كند، قلبتان سريعتر ميتپد و دهانتان خشك ميگردد.
دوپامين
يك زوج تازه ازدواج كرده تحت معاينه مغزي قرار گرفتند و مشخص گرديد كه ميزان سطح دوپامين كه نوعي انتقال دهنده عصبي بشمار ميرود در آنها بالا است. اين هورمون از طريق رهاسازي حس شديدي از لذت، باعث تحريك ميل و رغبت در شخص ميگردد. اين دقيقاً همان تاثيري است كه بعد از مصرف كوكائين در مغز بوجود مي آيد!
نتايج آزمايشات دال بر وجود مقدار قابل توجهي از دوپامين در اغلب زوجين ميباشد: افزايش انرژي، كاهش نياز به خواب و غذا، حواس متمركز و لذتي مطبوع در كوچكترين جزئيات رابطه.
سروتونين
و در انتها سروتونين، يكي از مهمترين هورمونها، كه باعث ميگردد بسيار زياد به معشوقتان فكر كنيد.
آيا عشق شيوه تفكرتان را تغيير مي دهد؟
در يك بررسي علمي مشخص شد كه در مراحل اوليه ايجاد عشق ( مرحله مجذوبيت ) نحوه فكر كردن دچار دگرگوني شگرفي مي شود. از بيست زوج جوان كه ابراز علاقه بسيار شديدي نسبت به هم مي نمودند، دعوت بعمل آمد تا مشخص گردد كه آيا مكانيزم تفكر دائمي به معشوق در مغز با مكانيزمي كه باعث بروز اختلال وسواس فكري-عملي ميشود ارتباطي دارد يا خير.
با تحليل نمونه هاي خوني گرفته شده معلوم گرديد كه ميزان هورمون سروتونين در زوجهاي جوان با سطوح پايين اين هورمون در بيماران وسواس فكري-عملي برابري ميكند.
عشق نياز به ناپيدايي دارد
افرادي كه بتازگي عاشق هم شده اند صورتي خيالي، شاعرانه و ايده آل به شريك زندگيشان مي بخشند، محاسنشان را بزرگ نمايي نموده و عيوبشان را مي پوشانند.
همچنين زوجهاي جوان، خودِ رابطه را نيز متعالي جلوه مي دهند و تصور ميكنند كه رابطه شان از هر زوج ديگري صميمي تر و زيباتر است. روانشناسان معتقدند كه ما به چنين نگرش خالصانه اي نيازمنديم. اين نگرش باعث ميگردد، تا زمان وارد شدن به مرحله بعدي عشق، يعني تعلق، در كنار يكديگر باقي بمانيم.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:22 PM |
مرحله 3: تعلق
تعلق ضمانتي است كه زوجين را متعهد ميكند براي بچه دار شدن و پرورش آنها به اندازه كافي در كنار هم زندگي كنند. دانشمندان تصور ميكنند كه دو هورمون اصلي در رابطه با ايجاد حس تعلق دخيل هستند: اكسيتوسن و واسوپرسين.
اكسيتوسين - هورمون نوازش
اكسيتوسين هورموني قدرتمند است كه توسط زنان و مردان در حيم ارگاسم ترشح ميشود. اين هورمون احتمالاً حس تعلق را عميق تر نموده و باعث ميگردد زوجين بعد از اتمام رابطه جنسي بيش از پيش نسبت به هم احساس نزديكي كنند. مطابق با اين نظريه، هر قدر زوجين بيشتر رابطه جنسي برقرار كنند، پيوستگي و صميميت بين آنها نيز بيشتر خواهد شد. اكسيتوسين هنگام زايمان نيز ترشح شده و به ايجاد پيوند عاطفي قوي بين مادر و كودك، كمك شاياني مي نمايد. يكي ديگر از وظايف اين هورمون خروج اتوماتيك شير از سينه مادر در هنگام گرسنگي كودك است.
يك استاد روانشناسي نشان داد كه اگر ترشح طبيعي هورمون اكسيتوسين در گوسفندان و موشها متوقف شود، آنها تازه متولدين خود را پس خواهند زد.
بطور عكس، تزريق اكستوسين به موشهاي ماده اي كه هيچگاه رابطه جنسي نداشتند، باعث دوستي كردن آنها با نوزادان موشهاي ديگر گرديد. موشهاي ماده اين نوزادان را گونه اي مراقبت ميكردند كه گويي متعلق به خودشان است.
واسوپرسين
واسوپرسين يكي ديگر از هورمونهاي مهم در مرحله تعهد بلند مدت است و بعد از رابطه جنسي ترشح ميگردد.
واسوپرسين (هورمون ضد ادرار) به همراه كليه ها جهت كنترل تشنگي كار ميكند. نقش بالقوه اين هورمون در روابط بلند مدت زماني كه محققان مشغول مشاهده رفتارهاي موشهاي صحرايي بودند مشخص گرديد.
موش هاي صحرايي در روابط جنسي كه لزوماً براي توليد مثل نبود، بيشتر شركت ميكردند. آنها همچنين - همانند انسانها - رابطه زوجيت مستحكم تر و پايدارتري را بنا مينمودند.
زمانيكه به اين موشها داروي متوقف كننده اثر واسوپرسين خورانده مي شد، بدليل از بين رفتن صميميت و عدم مراقبت احساسي از جفت، ارتباط آنها با جفتشان بسرعت قطع ميگشت.
و در نهايت... چگونه عاشق شويم
شخصي كاملاً غريبه را بيابيد.
به مدت نيم ساعت اطلاعاتي صميمي درباره زندگيتان در اختيار يكديگر قرار دهيد.
سپس به مدت چهار دقيقه بدون اينكه حرفي بزنيد عميقاً به چشم هاي هم خيره شويد.
يك روانشناس مشهور كه در حال مطالعه دلايل عاشق شدن انسانها ميباشد، از چندين زن و مرد درخواست كرد تا سه مرحله بالا را انجام دهند و متوجه گرديد كه بسياري از زوج ها بعد از يك آزمون 34 دقيقه اي عميقاً احساس مجذوبيت مي نمودند. دو زوج مورد مطالعه وي بعدها با يكديگر ازدواج كردند.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:23 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif همه چيز درباره ی عشق بزبان علمی
http://www.golestantalk.com/picture....pictureid=1732از ديرباز بشر به پديده ی عشق علاقمند بوده اما تـا مدتها تعريف دقيق و فراگيري از عشق كه بتــوانـد هـمه را قانع کند ارايه نشده بود ولی درسـالـهـاي اخـيـر دانشمندان تـحـقـيـقـات گـسترده اي درباره عشق صورت داده و به يافته هاي بسيار جالبي نيز دست يافتـه انـد.
از جمله آنها مـيـتـوان به فرضيه: "مثلث عشق" اشاره كـرد. اين فرضيه عشق را به سه مولفه تقسيم بندي مـيـكنـد: صميميت، شهوت (هوس) و تعهد.
هـمچنـيـن بر اساس آزمـايشهای گـونـاگون تـفاوتهاي ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص شده اند. براي نمونه مشـخص شده كـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتي و منافع مـشـتـرك بـيـشتـر بـها مي دهند و بـيـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگي بيشتري به فرد مقابل خود پيدا مي كنند. در زيـر به سبـك هاي گوناگون عشـق اشاره ميشود:
آن بطور فيزيكي نمايان ميگردد - همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز
شده و بسرعت فروكش ميكند.
را تا لب چشمه برده و تشنه بازمي گرداند - رابطه ی دراز مدت بعيد بنظر
ميرسد.
پژوهشها نشان ميدهند كه زنان بيشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانيا و مردان به لودوس و اروس گرايش دارند.
مثلث عشق:
به عقيده ی دانشمندان تجربه ی عشق شامل عملكرد اجزاء صميميت، هوس (شهوت) و تعهد ميباشد. شما براي دسـتـيـابـي بـه يك رابـطه ی سـالم و پـايدار مـي بــايد اعتدال را ميان اين سه عنصر برقرار سازيد. اكنون به تعريف آنها ميپردازيم:
تعهد: تا چه اندازه شما از خودتان مايه ميگزاريد تا رابطه يتان را شاداب و با تازه نگاه داريد؟ و يا تا چه اندازه با يارتان درستکار هستيد؟ شـامل مسئوليت پذيري، وفاداري و وظيفه شناسي هستيد؟
تعهد در رابطه به مفهوم آن است كه بيشتر موانع و مشكلات را مي توان با كمك يكديگر از ميان برداشت - وفادار حتي در سخت ترين شرايط.
صميميت: نزديكي در رابطه - اموري كه شما و يارتان در آن سهيم مي بـاشـيـد اما فرد ديـگري از آنـها آگـاهـي ندارد - رازها و تجربـيات فردي و مشترك - صميميت امري فراتر از نزديكي جنسي و فيزيكي مي باشد.
تا چه اندازه شـما در كنـار يـارتان احـساس راحت بودن ميكنيد؟ آيا قادر به بيان عقايد و نقطه نظرهاي خود ميباشيد؟بـدون آنـكه از مـورد انتقاد قرار گرفتن و نكوهش شدن واهمه داشته باشيد؟آيا هنـگامي كـه صحبت ميكنيد واقعا به حرفهاي شما گوش ميدهد؟
هوس و شهوت: انرژي بخش رابطه يتان مي بـاشد. تمايل بـه بازگشت به منزل، تـنها براي كنار يار بودن - هوس فوريت، شهوت و تمايلات جنسي، رمانتيك بودن، اشـتـيـاق براي در كنار هم بودن و رفع سريع موانع براي وصال ميباشد - احساسات شديد - جاذبه جسماني.
اكـنـون به ابعاد متفاوت عشق در شرايط وجود و
يا نبود سه خصيصه فوق در يك رابطه توجه كنيد:
تعهد+صميميت و نبود هوس: ايـن رابـطـه در خـطـر فروپاشي قرار ندارد اما نيازمند خلاقيت و انگيزه براي شعله ور ساختن مجدد عشق ميباشد.
تعهد+هوس و نبود صميمـيت: ايـن رابـطه عذاب آور است - گـاهـي اوقـات انـگـيـزه شديدي آنها را جذب يكديگر ميكند اما سرانجام به ياس و ناكامي منجر ميگردد زيرا قادر به آن نميباشند كه رابطه يشان را عميق تر سازند. يا آنكه افكار، علايق و آرزوهاي قلبي يكديگر را بشناسند.
صميميت+هوس و نبود تعهد: اين رابطه يك شبه است - كشش و اشتياق شديدي حكمفرماست اما عدم امنيت از آنـكه رابـطـه تـا چـه مـدت دوام خـواهـد آورد هر دو فرد را مايوس ميسازد. عشق رمانتيك.
صميميت و نبود هوس و تعهد: علاقه (اين عشق نيست) هـوس و نبود صـمـيـميـت و تعهد: عشق شيدايي.
تعهد و نبود صميميت و هوس: عشق تو خالي و راكد.
هوس+صميميت+تعهد: عشق كامل و ناب و بی عيب و نقص.
۱- اروس (EROS): عشق شهواني - عـشق بـه زيبايي -فاقد منطق - عشق فيزيكي كه بواسطه جذابيت و كشش هاي جسماني و يا ابراز
۲- لودوس (LUDUS): عـشق تـفنني - ايـن عشـق بـيـشتـر مـتعلق به دوران نوجواني ميباشد - عشق هاي رمانتيك زودگذر - لودوس ابراز ظاهري عشق است-كـثرت گرا نسبت به شريك عشقي - به اصطلاح فرد
۳- فيلو (PHILO): عشق بـرادرانـه - عـشـقـي كـه مبتني بر پيوند مشترك مي باشد - عـشقي كـه بـر پـايـه وحـدت و هـمـكاري بـوده و هـدف آن دسـتـيـابي بـه منافع مشترك است.
۴- استورگ (STORGE): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگراني نسبت به منافع مـتقابل - در اين عشق همنشيني و همدمي بيشتر نمايان مي باشـد -صـمـيـمـانـه و متعهد - رابطه دراز مدت است -پايدار و بادوام - بدون شهوت.
۵- پراگما (PRAGMA): عشق منطقي - اين ويژه ی کسانی است كه نگران اين موضوع ميباشند كه آيا فرد مقابلشان در آينده پدر يا مادر خوبي براي فرزندانشان خواهد شد؟ عشقي كه مبتني بر منافع و دورنماي مشترك مي باشـد -پـايـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرايی همبستگي براي اهداف و منافع مشترك
. ۶- مانيا (MANIA): عشق افراطي - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگيز - شيفتگي شديد به معشوق - معمولا فاقد عزت نفس - عدم رضايت از رابطه - مانند وسوسه ميماند و ميتـواند بـه احساسات مبالغه آميز و افراطي منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه. ۷- اگيپ (AGAPE): عشق الهي - عشق فداكارانه و از خودگذشته - عشق نوع دوستانه (تمايل انجام دادن كاري براي ديگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:25 PM |
دلایل عاشق شدن
http://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%283%29.gif
ما نام عشق را بر آن مي نهيم. عشق به مانند روشناي آفتاب حس ميگردد. اما روح بخش ترين احساسات انسانها شايد همين راه حل زيباي طبيعت براي بقاي نسل آدميان و توليد مثل آنها باشد.
مغر توسط مجموعه اي از مواد شيميايي اثر بخش، ما را در دام عشق گرفتار مي آورد. تـصور بر اين است كه در حال گزينش شريكي براي خود هستيم، در حالي كه ممكن است طعمه اي دلباخته براي دام دوست داشتني طبيعت بيش نباشيم.
آنگونه كه شما تصور ميكنيد نيست...
روان پژوهان نشان داده اند در حدود 90 ثانيه تا 4 دقيقه زمان لازم است تا شما درباره عشق كسي تصميم گيري نماييد.
تحقيقات گوياي اين مطلب ميباشند:
%55 از طريق زبان جسماني علاقه پديد مي آيد
%38 از طريق لحن صدا و سرعت سخن گفتن
فقط %8 از طريق گفتگو عاشق ميشوند
3 مرحله عشق
روانشناسان براي عشق سه مرحله پيشنهاد نموده اند: شهوت، مجذوبيت و تعلق. هر كدام از اين مراحل بدليل وجود هورمونها و مواد شيميايي خاصي ايجاد ميشوند.
مرحله 1: شهوت
اين اولين مرحله عشق بوده و در هر دو جنس زن و مرد بدليل وجود هورمونهاي جنسي استروژن و تستسترون پديد مي آيد.
مرحله 2: مجذوبيت
زماني شگفت انگيز، هنگاميكه به عشقي حقيقي مبتلا شده ايد و بسختي ميتوانيد به ديگران فكر كنيد. دانشمندان بر اين باورند كه سه انتقال دهنده عصبي اصلي در اين مرحله دخيل ميباشند: آدرنالين، دوپامين و سروتونين
آدرنالين
مراحل ابتدايي علاقمندي به يك فرد باعث فعال شدن واكنشهاي استرس زا و افزايش سطح آدرنالين و كرتيزول در خون مي گردد. اين فرآيند تاثير فريبنده اي در فرد ايجاد ميكند: وقتي او را براي اولين بار مي بينيد بدنتان عرق مي كند، قلبتان سريعتر ميتپد و دهانتان خشك ميگردد.
دوپامين
يك زوج تازه ازدواج كرده تحت معاينه مغزي قرار گرفتند و مشخص گرديد كه ميزان سطح دوپامين كه نوعي انتقال دهنده عصبي بشمار ميرود در آنها بالا است. اين هورمون از طريق رهاسازي حس شديدي از لذت، باعث تحريك ميل و رغبت در شخص ميگردد. اين دقيقاً همان تاثيري است كه بعد از مصرف كوكائين در مغز بوجود مي آيد!
نتايج آزمايشات دال بر وجود مقدار قابل توجهي از دوپامين در اغلب زوجين ميباشد: افزايش انرژي، كاهش نياز به خواب و غذا، حواس متمركز و لذتي مطبوع در كوچكترين جزئيات رابطه.
سروتونين
و در انتها سروتونين، يكي از مهمترين هورمونها، كه باعث ميگردد بسيار زياد به معشوقتان فكر كنيد.
آيا عشق شيوه تفكرتان را تغيير مي دهد؟
در يك بررسي علمي مشخص شد كه در مراحل اوليه ايجاد عشق ( مرحله مجذوبيت ) نحوه فكر كردن دچار دگرگوني شگرفي مي شود. از بيست زوج جوان كه ابراز علاقه بسيار شديدي نسبت به هم مي نمودند، دعوت بعمل آمد تا مشخص گردد كه آيا مكانيزم تفكر دائمي به معشوق در مغز با مكانيزمي كه باعث بروز اختلال وسواس فكري-عملي ميشود ارتباطي دارد يا خير.
با تحليل نمونه هاي خوني گرفته شده معلوم گرديد كه ميزان هورمون سروتونين در زوجهاي جوان با سطوح پايين اين هورمون در بيماران وسواس فكري-عملي برابري ميكند.
عشق نياز به ناپيدايي دارد
افرادي كه بتازگي عاشق هم شده اند صورتي خيالي، شاعرانه و ايده آل به شريك زندگيشان مي بخشند، محاسنشان را بزرگ نمايي نموده و عيوبشان را مي پوشانند.
همچنين زوجهاي جوان، خودِ رابطه را نيز متعالي جلوه مي دهند و تصور ميكنند كه رابطه شان از هر زوج ديگري صميمي تر و زيباتر است. روانشناسان معتقدند كه ما به چنين نگرش خالصانه اي نيازمنديم. اين نگرش باعث ميگردد، تا زمان وارد شدن به مرحله بعدي عشق، يعني تعلق، در كنار يكديگر باقي بمانيم.
مرحله 3: تعلق
تعلق ضمانتي است كه زوجين را متعهد ميكند براي بچه دار شدن و پرورش آنها به اندازه كافي در كنار هم زندگي كنند. دانشمندان تصور ميكنند كه دو هورمون اصلي در رابطه با ايجاد حس تعلق دخيل هستند: اكسيتوسن و واسوپرسين.
اكسيتوسين - هورمون نوازش
اكسيتوسين هورموني قدرتمند است كه توسط زنان و مردان در حيم ارگاسم ترشح ميشود. اين هورمون احتمالاً حس تعلق را عميق تر نموده و باعث ميگردد زوجين بعد از اتمام رابطه جنسي بيش از پيش نسبت به هم احساس نزديكي كنند. مطابق با اين نظريه، هر قدر زوجين بيشتر رابطه جنسي برقرار كنند، پيوستگي و صميميت بين آنها نيز بيشتر خواهد شد. اكسيتوسين هنگام زايمان نيز ترشح شده و به ايجاد پيوند عاطفي قوي بين مادر و كودك، كمك شاياني مي نمايد. يكي ديگر از وظايف اين هورمون خروج اتوماتيك شير از سينه مادر در هنگام گرسنگي كودك است.
يك استاد روانشناسي نشان داد كه اگر ترشح طبيعي هورمون اكسيتوسين در گوسفندان و موشها متوقف شود، آنها تازه متولدين خود را پس خواهند زد.
بطور عكس، تزريق اكستوسين به موشهاي ماده اي كه هيچگاه رابطه جنسي نداشتند، باعث دوستي كردن آنها با نوزادان موشهاي ديگر گرديد. موشهاي ماده اين نوزادان را گونه اي مراقبت ميكردند كه گويي متعلق به خودشان است.
واسوپرسين
واسوپرسين يكي ديگر از هورمونهاي مهم در مرحله تعهد بلند مدت است و بعد از رابطه جنسي ترشح ميگردد.
واسوپرسين (هورمون ضد ادرار) به همراه كليه ها جهت كنترل تشنگي كار ميكند. نقش بالقوه اين هورمون در روابط بلند مدت زماني كه محققان مشغول مشاهده رفتارهاي موشهاي صحرايي بودند مشخص گرديد.
موش هاي صحرايي در روابط جنسي كه لزوماً براي توليد مثل نبود، بيشتر شركت ميكردند. آنها همچنين - همانند انسانها - رابطه زوجيت مستحكم تر و پايدارتري را بنا مينمودند.
زمانيكه به اين موشها داروي متوقف كننده اثر واسوپرسين خورانده مي شد، بدليل از بين رفتن صميميت و عدم مراقبت احساسي از جفت، ارتباط آنها با جفتشان بسرعت قطع ميگشت.
و در نهايت... چگونه عاشق شويم
شخصي كاملاً غريبه را بيابيد.
به مدت نيم ساعت اطلاعاتي صميمي درباره زندگيتان در اختيار يكديگر قرار دهيد.
سپس به مدت چهار دقيقه بدون اينكه حرفي بزنيد عميقاً به چشم هاي هم خيره شويد.
يك روانشناس مشهور كه در حال مطالعه دلايل عاشق شدن انسانها ميباشد، از چندين زن و مرد درخواست كرد تا سه مرحله بالا را انجام دهند و متوجه گرديد كه بسياري از زوج ها بعد از يك آزمون 34 دقيقه اي عميقاً احساس مجذوبيت مي نمودند. دو زوج مورد مطالعه وي بعدها با يكديگر ازدواج كردند.
_________________
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif
|
ابریشم |
07-27-2010 12:26 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2838%29.gif دلایل علمی عاشق شدن انسانها
چه زمانی متوجه حضور کسی در قلب خود میشوید؟ عشق در کیمیای ذهنتان باعث چه رویدادی میگردد؟ و آیا عاشق شدن صرفاً طریقه ای طبیعی برای حفظ بقای نوع بشر است؟
ما نام عشق را بر آن می نهیم. عشق به مانند روشنای آفتاب حس میگردد. اما روح بخش ترین احساسات انسانها شاید همین راه حل زیبای طبیعت برای بقای نسل آدمیان و تولید مثل آنها باشد.
مغر توسط مجموعه ای از مواد شیمیایی اثر بخش، ما را در دام عشق گرفتار می آورد. تـصور بر این است که در حال گزینش شریکی برای خود هستیم، در حالی که ممکن است طعمه ای دلباخته برای دام دوست داشتنی طبیعت بیش نباشیم.
آنگونه که شما تصور میکنید نیست...
روان پژوهان نشان داده اند در حدود 90 ثانیه تا 4 دقیقه زمان لازم است تا شما درباره عشق کسی تصمیم گیری نمایید.
تحقیقات گویای این مطلب میباشند:
%55 از طریق زبان جسمانی علاقه پدید می آید
%38 از طریق لحن صدا و سرعت سخن گفتن
فقط %8 از طریق گفتگو عاشق میشوند
3 مرحله عشق
روانشناسان برای عشق سه مرحله پیشنهاد نموده اند: شهوت، مجذوبیت و تعلق. هر کدام از این مراحل بدلیل وجود هورمونها و مواد شیمیایی خاصی ایجاد میشوند.
مرحله 1: شهوت
این اولین مرحله عشق بوده و در هر دو جنس زن و مرد بدلیل وجود هورمونهای جنسی استروژن و تستسترون پدید می آید.
مرحله 2: مجذوبیت
زمانی شگفت انگیز، هنگامیکه به عشقی حقیقی مبتلا شده اید و بسختی میتوانید به دیگران فکر کنید. دانشمندان بر این باورند که سه انتقال دهنده عصبی اصلی در این مرحله دخیل میباشند: آدرنالین، دوپامین و سروتونین
آدرنالین
مراحل ابتدایی علاقمندی به یک فرد باعث فعال شدن واکنشهای استرس زا و افزایش سطح آدرنالین و کرتیزول در خون می گردد. این فرآیند تاثیر فریبنده ای در فرد ایجاد میکند: وقتی او را برای اولین بار می بینید بدنتان عرق می کند، قلبتان سریعتر میتپد و دهانتان خشک میگردد.
دوپامین
یک زوج تازه ازدواج کرده تحت معاینه مغزی قرار گرفتند و مشخص گردید که میزان سطح دوپامین که نوعی انتقال دهنده عصبی بشمار میرود در آنها بالا است. این هورمون از طریق رهاسازی حس شدیدی از لذت، باعث تحریک 'میل و رغبت' در شخص میگردد. این دقیقاً همان تاثیری است که بعد از مصرف کوکائین در مغز بوجود می آید!
نتایج آزمایشات دال بر وجود مقدار قابل توجهی از دوپامین در اغلب زوجین میباشد: افزایش انرژی، کاهش نیاز به خواب و غذا، حواس متمرکز و لذتی مطبوع در کوچکترین جزئیات رابطه.
سروتونین
و در انتها سروتونین، یکی از مهمترین هورمونها، که باعث میگردد بسیار زیاد به معشوقتان فکر کنید.
آیا عشق شیوه تفکرتان را تغییر می دهد؟
در یک بررسی علمی مشخص شد که در مراحل اولیه ایجاد عشق ( مرحله مجذوبیت ) نحوه فکر کردن دچار دگرگونی شگرفی می شود. از بیست زوج جوان که ابراز علاقه بسیار شدیدی نسبت به هم می نمودند، دعوت بعمل آمد تا مشخص گردد که آیا مکانیزم تفکر دائمی به معشوق در مغز با مکانیزمی که باعث بروز اختلال وسواس فکری-عملی میشود ارتباطی دارد یا خیر.
با تحلیل نمونه های خونی گرفته شده معلوم گردید که میزان هورمون سروتونین در زوجهای جوان با سطوح پایین این هورمون در بیماران وسواس فکری-عملی برابری میکند.
عشق نیاز به ناپیدایی دارد
افرادی که بتازگی عاشق هم شده اند صورتی خیالی، شاعرانه و ایده آل به شریک زندگیشان می بخشند، محاسنشان را بزرگ نمایی نموده و عیوبشان را می پوشانند.
همچنین زوجهای جوان، خودِ رابطه را نیز متعالی جلوه می دهند و تصور میکنند که رابطه شان از هر زوج دیگری صمیمی تر و زیباتر است. روانشناسان معتقدند که ما به چنین نگرش خالصانه ای نیازمندیم. این نگرش باعث میگردد، تا زمان وارد شدن به مرحله بعدی عشق، یعنی تعلق، در کنار یکدیگر باقی بمانیم.
مرحله 3: تعلق
تعلق ضمانتی است که زوجین را متعهد میکند برای بچه دار شدن و پرورش آنها به اندازه کافی در کنار هم زندگی کنند. دانشمندان تصور میکنند که دو هورمون اصلی در رابطه با ایجاد حس تعلق دخیل هستند: اکسیتوسن و واسوپرسین.
اکسیتوسین - هورمون نوازش
اکسیتوسین هورمونی قدرتمند است که توسط زنان و مردان در حیم ارگاسم ترشح میشود. این هورمون احتمالاً حس تعلق را عمیق تر نموده و باعث میگردد زوجین بعد از اتمام رابطه جنسی بیش از پیش نسبت به هم احساس نزدیکی کنند. مطابق با این نظریه، هر قدر زوجین بیشتر رابطه جنسی برقرار کنند، پیوستگی و صمیمیت بین آنها نیز بیشتر خواهد شد. اکسیتوسین هنگام زایمان نیز ترشح شده و به ایجاد پیوند عاطفی قوی بین مادر و کودک، کمک شایانی می نماید. یکی دیگر از وظایف این هورمون خروج اتوماتیک شیر از سینه مادر در هنگام گرسنگی کودک است.
یک استاد روانشناسی نشان داد که اگر ترشح طبیعی هورمون اکسیتوسین در گوسفندان و موشها متوقف شود، آنها تازه متولدین خود را پس خواهند زد.
بطور عکس، تزریق اکستوسین به موشهای ماده ای که هیچگاه رابطه جنسی نداشتند، باعث دوستی کردن آنها با نوزادان موشهای دیگر گردید. موشهای ماده این نوزادان را گونه ای مراقبت میکردند که گویی متعلق به خودشان است.
واسوپرسین
واسوپرسین یکی دیگر از هورمونهای مهم در مرحله تعهد بلند مدت است و بعد از رابطه جنسی ترشح میگردد.
واسوپرسین (هورمون ضد ادرار) به همراه کلیه ها جهت کنترل تشنگی کار میکند. نقش بالقوه این هورمون در روابط بلند مدت زمانی که محققان مشغول مشاهده رفتارهای موشهای صحرایی بودند مشخص گردید.
موش های صحرایی در روابط جنسی که لزوماً برای تولید مثل نبود، بیشتر شرکت میکردند. آنها همچنین - همانند انسانها - رابطه زوجیت مستحکم تر و پایدارتری را بنا مینمودند.
زمانیکه به این موشها داروی متوقف کننده اثر واسوپرسین خورانده می شد، بدلیل از بین رفتن صمیمیت و عدم مراقبت احساسی از جفت، ارتباط آنها با جفتشان بسرعت قطع میگشت.
و در نهایت... چگونه عاشق شویم
شخصی کاملاً غریبه را بیابید.
به مدت نیم ساعت اطلاعاتی صمیمی درباره زندگیتان در اختیار یکدیگر قرار دهید.
سپس به مدت چهار دقیقه بدون اینکه حرفی بزنید عمیقاً به چشم های هم خیره شوید.
یک روانشناس مشهور که در حال مطالعه دلایل عاشق شدن انسانها میباشد، از چندین زن و مرد درخواست کرد تا سه مرحله بالا را انجام دهند و متوجه گردید که بسیاری از زوج ها بعد از یک آزمون 34 دقیقه ای عمیقاً احساس مجذوبیت می نمودند. دو زوج مورد مطالعه وی بعدها با یکدیگر ازدواج کردند.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:27 PM |
پیدا کردن عشق در مکان مناسب
تعريف "عشق حقيقي" : عشق مطلق به خويشتن که بي اختيار و به صورت خودجوش در فضاي خارجي منتشر شده و به سوي افراد ديگر جاري مي شود و مجدداً به سمت خودتان باز مي گردد.
عشق واقعي چگونه ابراز مي شود؟ عشق واقعي تنها به واسطه ي عشقي مي تواند منتشر شود که هيچ گونه **********ي در آن وجود نداشته باشد و در ازاي خود چيزي را از ديگران طلب نکند. اگر عشق همراه با ترس، حسد، کمبود و يا ساير نيازها باشد، ماهيت اصلي عشق حقيقي در آن گنجانده نشده است و تنها سايه اي محو از آنچه که بايد باشد را به تصوير کشيده. عشق حقيقي را تنها مي توان از راه يک کانال روشن انتقال داد.
چگونه مسيري روشن براي ابراز عشق باشم؟
آن زمان را به خاطر مي آوريد که تلويزيون ها آنتن هاي مناسب نداشتند و تصاوير را به صورت برفکي نشان مي دادند. افراد بعد از يک مدت خسته مي شدند و حتي اگر برنامه مورد علاقه شان هم در حال پخش بود باز هم تلويزيون را خاموش مي کردند. هر چيزي جز عشق حقيقي هم يک چنين احساسي را در وجود افراد ايجاد مي کند. اگر عشق خالص نباشد مثل اين است که مي خواهد پيام خود را از طريق يک شبکه برفکي به طرف مقابل انتقال دهد. زماني مي توانيد عشق حقيقي را بروز دهيد که از يک دريچه ي ارتباطي شفاف استفاده کنيد. زمانيکه با ايجاد **********هاي مختلف بخواهيد عشق خود را ********** کنيد عشق خود به خود از بين مي رود و تکه هاي آن از هم پاشيده مي شوند. عشق حقيقي از همه نظر کامل است. اگر تکه تکه شده باشد و در ابراز آن مضايقه وجود داشته باشد، ديگر عشق حقيقي نخواهد بود و تنها ظاهر عشق را به خود مي گيرد.
زمانيکه در مقابل عشقي که به ديگران مي دهيم از آنها انتظار داريم که کاري در قبال ما انجام دهند در حقيقت با اين عمل خود عشق را محدود و تکه تکه مي کنيم. مثلاً انتظار داريم که چون کسي را دوست داريم و به او عشق مي ورزيم او هم در مقابل ما را دوست بدارد. که آنوقت با اين توقع خود عشق را خدشه دارد مي کنيم. اين هم يکي ديگر از دلايلي است که چرا برخي روابط شروع گرمي دارند اما پس از مدتي شعله هاي عشق افراد فروکش مي کند. در ابتدا هر دو نفر عشق زيادي را نثار هم مي کنند، اما به محض اينکه از ديگري اين توقع را پيدا مي کنند که در قبال اين عشقي که به طرف مقابل مي دهند او هم خواسته هاي آنها را برآورده سازد آنوقت است که عشق شرطي مي شود و ديگر قدرت آن را از دست مي دهد که بال و پر بگيرد. هنگاميکه يکي از طرفين به ديگري اينطور نکاه مي کند که او موظف است نيازهايش را برآورده سازد، يک قرار داد غير کلامي بين آنها بسته مي شود. به عبارت ديگر:
من تو را دوست دارم به شرطي که تو از من حمايت کني و نيازهاي مرا برآورده سازي و اگر اين کار را نکني معلوم مي شود که تو واقعاً مرا دوست نداري. اگر من بدانم که تو واقعاً من را دوست نداري آنوقت مجبور مي شوم که عشقم را نسبت به تو دريغ کنم تا به اين وسيله از خودم محافظت نمايم. در حقيقت اگر تو آنطور که من مي خواهم عمل نکني، مي فهمم که دوستم نداري بنابراين چرا من بايد به دوست داشتن تو ادامه دهم؟
به راحتي مي توان مشاهده نمود که وقتي کسي متوجه مي شود که طرف مقابل برايش اهميت قائل نيست و نيازهايش را برآورده نمي کند، او هم عشق خود نسبت به طرف مقابل را مسدود مي کند و هر کس با خودش و طرف مقابل مي جنگد؛ و اين به هيچ وجه شمايل عشق خالص را ندارد.
اگر احساس مي کنيد که عشق ميان شما رشد نمي کند، مطمئن باشيد که خودتان مانعي را بر سر راه آن ايجاد کرده ايد و همين موانع هستند که به عناوين مختلف سد راه عشق شما مي شوند. يکي از اصليترين اين موانع مي تواند خود شما باشد.
تنها در صورت فراموش کردن و بخشيدن است که عشق رشد مي کند.
چگونه مي توانم به طرف مقابل عشق بدهم؟
شما عشق را به کسي نمي دهيد. اين خود يکي از تصورات غلط است که از رشد و پرورش عشق جلوگيري بعمل مي آورد. حقيقت اينجاست که بايد ابتدا خودتان را بدون هيچ گونه قيد و شرطي دوست بداريد. اگر خودتان را از هر لحاظ و بدون هيچ تعلل، بهانه، و وقفه اي دوست بداريد آنوقت حتي ترس هاي وجوديتان هم تبديل به عشق مي شوند؛ در يک چنين حالتي است که ماهيت اصليتان عشق مي شود و آنوقت به راحتي مي توانيد به ديگران عشق هديه دهيد.
خودتان تبديل به همان معشوقه اي مي شويد که مدت ها به دنبال او مي گشتيد. زمانيکه ماهيت وجودي شما تبديل به عشق مي شود آنوقت هر کجا که مي رويد و هر کاري که انجام مي دهيد ناخودآگاه و به صورت طبيعي عشق را در فضا منتشر مي کند. وقتي عشق بدون هيچ تلاشي و بدون مضايقه از جانب شما در فضا متساعد گردد ديگران هم مي توانند بدون هيچ گونه تلاشي آنرا دريافت کرده، و عميقاً درک و احساس نمايند و حتي اگر ديگران بخواهند حالت بسته اي نسبت به عشق شما بگيرند باز هم عشقتان به صورت ناخودآگاه وارد جسم و روحشان مي شود و آنها را از خواب بيدار مي کند. مي توان اظهار داشت که در سطوح عميق تر کسانيکه به اين عشق خالصانه دسترسي پيدا مي کنند قادر مي شوند تا خود حقيقي شان را کشف کنند. زمانيکه اين ماهيت دروني بيدار شود، نيرويي عظيم آنها را به سمت مسيري سوق مي دهد که بتوانند عشق را کاملتر تجربه کنند و با اين تجربه موفق به شناسايي هر چه بهتر خودشان مي شوند. شما تنها به واسطه عشق است که مي توانيد خودتان را به طور کامل بشناسيد. بدون وجود عشق واقعي به خودتان تنها گيج و گنگ مي شويد و هيچ مسير درستي را نمي توانيد تشخيص دهيد.
زماني که خودتان را بدون وجود هيچ گونه قيد و شرطي دوست بداريد و به قدرت خود با اتکا به شناختي که از خودتان پيدا مي کنيد، برسيد عشق حقيقي احساس مي شود. زمانيکه شما خودتان را نپذيريد (حتي اگر يک قسمت کوک باشد) آنوقت خودتان را به طور کامل نپذيرفته ايد و اگر هم عشقي را احساس کنيد اين تنها نماي خارجي عشق است که مي بينيد. هر چقدر بيشتر خودتان را انکار کنيد همان قدر عشق را حاشا کرده ايد. هر چقدر بيشتر خودتان را دوست بداريد و خودتان را به خاطر شخص حقيقي که هستيد و همانگونه که هستيد در آغوش بگيريد، عشق بيشتري احساس مي شود و تجربه شده و ابراز مي گردد.
زمانيکه عشق حقيقي بي قيد و شرطي نسبت به خودتان پيدا مي کنيد، هر موجودي در جهان مي تواند آنرا احساس کند و عشق را در سطوح عميق تر از شما دريافت نمايد. زمانيکه به طور اخص به کسي عشق مي دهيد عشق شما به طرز باور نکردني زياد مي شود و زمانيکه که گيرنده آن عشق شما را با قلبي باز و بدون هيچ گونه **********ي مي پذيرد چه بسا همان عشق چند برابر شده و به سوي شما باز مي گردد و عشق وجودي خودتان هم بزرگ مي شود و هميشه در همه راهي مي توانيد آنرا بيش از پيش احساس کنيد.
و اين هم نمونه هايي از مشخصات عشق مطلق
- عشق حقيقي محبت خود را نثار هر کس و هر چيز مي کند و در همه حال قدردان و سپاسگزار است.
- عشق حقيقي به راحتي قادر به ديدن و لمس احساسات حقيقي و عميق ديگران است و ميداند که همه ما بخشي از يک بدنه بزرگتر هستيم.
- عشق حقيقي مي داند که تنها يک کل وجود دارد و هر گونه کثرتي هم نهايتاً به وحدت ختم خواهد شد.
- عشق حقيقي شک و ترديد و پرسش و يا تعللي در دوست داشتن به خود راه نمي دهد.
- عشق حقيقي رو راست است و هيچ چيزي براي پنهان کردن ندارد و خودش هم از چيزي پنهان نمي شود.
- عشق حقيقي شفاف است
- عشق حقيقي مي داند که تنها چشم هايي که شما مي توانيد به آن نگاه کنيد چشم هاي خودتان است.
- عشق حقيقي تا بي نهايت افزايش مي يابد هيچ پاياني براي آن نيست.
چگونه مي توان عشق حقيقي را تشخيص داد؟
اگر عشقي را مشاهده کرديد که در مسير خود متوقف شد بايد بدانيد که اين واقعاً عشقي نبوده که بتوانيد با آن به جايي برسيد و يا اينکه چيزي را شروع کنيد. بلکه فقط ترسي بوده که خود را در نقاب عشق نمايش داده، زمانيکه مهماني تمام شود و نقاب ها از چهره ها برداشته شود عشق دروغين نيز از بين مي رود. عشق مطلق تا بيکران ها ادامه دارد، هيچ گونه ترديد و دودلي در خود جاي نمي دهد ندارد، توقف و دودلي هم در آن معنايي ندارد، همان چيزي است که مي بينيد و از طريق شما بدون هيچ واپس زني و سرکوب شدني منتشر مي شود.
آيا دهندگي نشانگر آن است که داراي عشق حقيقي هستيم؟
آيا اين بخشش ها رابه نيت چشم داشت انجام مي دهيد؟ و پس از آن نااميد مي شويد. اگر پاسخ شما به اين پرسش مثبت باشد بايد بگوييم که شما عشق حقيقي را تجربه نکرده ايد. شايد بزرگترين قلب دنيا را داشته باشيد و فرد بخشنده اي باشيد، اما اگر از عشق فردي لبريز نباشيد نمي توان گفت که عشق شما حقيقي است. بسياري از افراد ديگران تنها به اين دليل به خود ارجعيت مي دهند که در درون وجود خود احساس خلاً مي کنند و مي خواهند با اين کار خلا دروني خود را پر کنند.
عشق مطلق خودخواهي نيست – تکامل است
زمانيکه خودتان به تکامل رسيده باشيد آنوقت است که مي توانيد در قبال ديگران بخشنده باشيد، در غير اينصورت توقعات و انتظاراتي نسبت به سايرين پيدا مي کنيد که شايد به زبان نياوريد اما در ذهن خود آنها را مي پرورانيد، و از طرف مقابل توقع داريد که نيازهاي شما را برآورده سازد. به خاطر داشته باشيد زمانيکه شما چيزي را از کسي طلب مي کنيد به عنوان مثال حتي اگر به او عشق مي دهيد تا در مقابل بتوانيد از او عشق دريافت کنيد، باز هم اسم اين امر را نمي توان عشق گذاشت. عشق خالص آن است که شما هيچ انتظاري از طرف مقابل نداشته باشيد. ابتدا بايد قادر شويد که خودتان را بدون وجود هيچ گونه قيد و شرطي بپذيريد و بدون در نظر گرفتن هيچ گونه محدوديتي دوست بداريد.
فقط تنها زمانيکه خودتان را بي قيد و شرط دوست بداريد ديگران هم مي توانند شما را دوست بدارند. در غير اينصورت آنها به طور ناخودآگاه متوجه نيازمندي و تهي بودن شما مي شوند و اين بخشش شما را به عنوان قرارداد غير کلامي براي برآورده کردن نيازهايتان تلقي مي کنند. به عبارت ديگر آنها تصور مي کنند که اگر عشق شما را بپذيرند شما از آنها توقع پيدا مي کنيد. به همين دليل است که ديگران گاهي اوقات درها را به روي برخي افراد بخشنده مي بندند. آنها با اين کار تنها مي خواهند خودشان را در مقابل خفاش هاي احساسي و کسانيکه نقاب بالماسکه به چهره زده اند در امان بدارند. سنگدلي است؟ شايد، اما حقيقت دارد.
زمانيکه سراسر وجودتان مملو از عشق شود شما خود به خود عشق زيادي را نيز از ديگران دريافت خواهيد کرد. زمانيکه کمبود عشق داريد شايد به آن خاطر باشد که به دليل نيازها فردي ديگران را مجبور مي کنيد که عشق ********** شده به شما بدهند. زمانيکه از عشق براي پر کردن نيازهاي خود بهره مي گيريد، هيچ گاه قادر به تجربه عشق حقيقي نخواهيد شد. تنها زماني مي توانيد عشق را به طور کامل جذب کنيد که کليه خلاهاي درونيتان را پر کرده باشيد؛ چراکه عشق تنها از طريق عشق جذب شود. زمانيکه عشق به بيهودگي و خلا برخورد کند خودش هم خالي مي شود. زمانيکه عشق به عشق برخورد مي کند آنوقت است که عشق بيشتري بوجود مي آيد.
چگونه مي توانم خودم را بدون هيچ گونه قيد و شرطي دوست بدارم؟
عشق حقيقي في نفسه مي داند که به هر کجا که ما مي نگريم فقط خودمان را مي بينيم و اگر نتوانيم آنچه را که مي بينيم دوست بداريم به اين دليل است که شايد واقعاً خودمان را دوست نداريم. تا زمانيکه خودتان را به طور کامل دوست نداشته باشيد، نمي توانيد ديگران را خالصانه دوست بداريد. اگر هر گونه شرطي براي دوست داشتن فردي خود بگذاريد، آنوقت عشق توانايي رشد و گسترش خود را از دست مي دهد. تا زمانيکه با خود بگوييد تا وقتي او مرا نبخشد، وزنم کم نشود، پول بيشتري کسب نکنم و يا صحبت هاي از اين قبيل مطمئن باشيد که عشق فردي شما شرطي است. و اين عشق شرطي هيچ وجه تشابهي به عشق خالص ندارد. عشق مطلق يعني هيچ چيز (و دقيقاً هيچ چيز) نمي تواند مانع عشق ورزيدن شما به خودتان شود. شما الان بدون توجه به شرايطي که در آن قرار داريد، قابل دوست داشتن هستيد، فرد جذاب و محبوبي هستيد. گاهي اوقات که برخي خواسته هايتان نمي رسيد ممکن است خودتان را کمتر دوست بداريد و براي خودتان شرايط سخت تري را قائل شويد اما کار درستي نمي کنيد. سعي کنيد خودتان را همانگونه که هستيد بپذيريد؛ با تمام حسن ها و با تمام نقص ها.
اين مسائل شما را از مسير اصلي منحرف مي کنند و نشات گرفته از سيستم عقيدتي هستند که بر اساس ترس هاي فردي بنا نهاده شده اند. فکر مي کنيد با دوست داشتن خودتان دچار چه دردسري مي شويد؟ از اين مي ترسيد که بيش از اندازه در نظر خود و ديگران قدرتمند جلوه کنيد؟! خوب شايد درست باشد چرا که با اين عشق محدودي که در حال حاضر نسبت به خودتان داريد قادر نخواهيد بود قدرت بي دريغي که از عشق واقعي عايدتان مي شود را هضم و کنترل نماييد. به محض اينکه عشق حقيقي به خويشتن را روز به روز و ساعت به ساعت براي خودتان انتخاب کنيد، آنوقت تبديل به فردي مي شويد که قابليت کنترل و ابراز نيروهاي غريزي خود را دارد و اين تنها راز خلق يک زندگي غني، مطبوع، مهيج، و کامل است. اين زندگي انتظار شما را مي کشد، بنابراين به آن پاسخ مثبت دهيد.
عشق خالص نسبت به ديگران نيازمند سوختي است که هر لحظه آنها را تغذيه کند. منبع تامين اين سوخت از اينجا حاصل مي شود که شما خودتان را به خوبي بشناسيد. اين قدرت بدون وجود عشق هيچ است و عشق بدون وجود اين قدرت هيچ مي شود. تنها زمانيکه عشق و قدرت با يکدلي و اتحاد در کنار يکديگر به شکوفايي برسند عشق مي تواند به طور چشمگيري رشد پيدا کند و شما هديه ي شگرف آن را تجربه نماييد.
آرزوي من براي شما تواناي پذيرش اين هديه با آغوشي باز است.
برايتان آرزويي جز عشق و آرامش ندارم.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:28 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق و نقش آن در ازدواج
عشق و نقش آن در ازدواج 1- عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان
2- تفاوت عشق با هوای نفس
3- عشق موجب تعالی و عفت است
4- عشق مكمل ازدواج است نه عامل آن
عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می كند
عشق و نقش آن در ازدواج :
یكی از مسائلی كه می باید در زمینه ازدواج مورد بحث و بررسی قرار گیرد ، جایگاه عشق در ازدواج است . به راستی به سؤالاتی كه درباره عشق و نقش آن در زندگی وجود دارد چگونه باید پاسخ گفت ؟ سؤالاتی از قبیل:عشق چیست ؟ آیا عشق گناه است ؟ آیا ازدواج بدون عشق معنایی می تواند داشته باشد ؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن ؟ آیا هر عشقی ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود ؟ آیا عشق لزوماً باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد ؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد ؟ چگونه استمرار می یابد ؟ چگونه خاتمه می یابد ؟ و یا چگونه رشد پیدا كرده و به تعالی می رسد ؟
در ادامه ، به این گونه سئوالات پاسخ خواهیم داد، هر چند كه اذعان داریم این مطالب تمامی آنچه را كه در این زمینه می توان بیان داشت ، شامل نمی شود .
1- عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان
به راستی عشق چیست ؟ عشق را می توان جاذبه و كشش قلبی انسان به سوی كمال و جمال دانست . زیبایی یكی از كمالات است و زیبایی مطلق،خداست . عشق را جز با عشق نمی توان شناخت . عشق را جز عاشق نمی تواند درك كند .اما برای نزدیك شدن موضوع به ذهن،می توانیم از مثال های موجود در مراتب پایین تر موجودات زنده استفاده نماییم. شعرا و عرفا از جذب پروانه به سوی شمع بسیار استفاده كرده اند . هنگامی كه شاعر می گوید :
بلبل به چمن ز آن رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
اشاره به جذبه عاشق به سوی معشوق دارد . از این نوع رفتارها كه تنها می تواند نوعی تقریب به ذهن را در برداشته باشد ، می توان به كشش شاخ و برگ درختان به سوی نور اشاره كرد . انسان وقتی در تاریكی قرار میگیرد ، هر نقطه نورانی او را به سمت خود می كشد و این یك كشش به سوی نور است . حیواناتی از قبیل"سوسك"به طرف تاریكی كشش دارند و وقتی جایی روشن است،به تاریكی ها پناه می برند و در نقاط و زوایای تاریك پنهان می شوند . حیواناتی وجود دارند كه به طرف جریان ها و میدان های مغناطیسی كشش پیدا می كنند ، مانند ماهی هایی كه به كمك ایجاد حوزه های مغناطیسی در دریا به دام صیادان می افتند . در مورد كوچ پرندگان شواهدی وجود دارد كه نشان می دهدآنها به سمت و سوی خاصی كشش پیدا می كنند . كششی كه شناخت و ادراك ذهن در آن نقشی ندارد . به عبارت دیگر یك كشش ،بدون آن كه موجود زنده بداند به كجا می رود . این ها مثال هایی است كه تا حدودی معنای كشش به سمت یك هدف و تجهیز یك موجود زنده برای سوق یافتن به سوی آن را نشان می دهد .
عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر و به عنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی كمال و زیبایی مطلق سوق می دهد . خدا انسان را به گونه ای آفریده است كه وقتی به سوی نورووجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن كشیده می شود . به این ترتیب عشق،كشش قلب انسان است به سوی خداوند . این تعبیر در قرآن كریم و در متون اسلامی باعباراتی مانند" حُب" نشان داده شده است .درقرآن كریم آمده است : اگر خدا را دوست دارید ، تبعیت من(پیامبر) را بنمایید كه در نتیجه خدا نیز شما را دوست خواهد داشت و یا زبانم را به یاد خودت گویا كن و قلبم را به عشق خودت شیفته ساز . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست . ولی "چرا عشق كه اصالتاًمی باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می كند ؟"سئوالی است كه می توان به این طریق به آن پاسخ داد كه عشق در مراتب پایین تر انسانی،به سمت نشانه هایی از جمال و كمال الهی كه در انسان ها به عنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است متوجه می شود . انسانی كه هنوز نمی تواند دركی از جمال و كمال مطلق داشته باشد لاجرم به سوی جمال های عینی و قابل رؤیت كشیده می شود و به سوی كمالات و عواطف انسانی كه نشانه هایی از رأفت الهی در وجود انسان هستند ، سوق پیدا می كند . به عبارت دیگر عشق یك انسان به انسان دیگر، اگر خالی از هواها و امیال باشد نشانه ای از عشق به كمال مطلق است . با این دیدگاه است كه عشق،یك كمال برای انسان محسوب می شود . قلب عاشق،اشرف بر قلب غیر عاشق است . انسان عاشق،افضل بر انسان غیر عاشق است .
برای این كه بتوانیم این نكات را بیشتر و دقیق تر توضیح دهیم می باید محورهای دیگری نیز مورد بحث قراردهیم .
2- تفاوت عشق با هوای نفس :
عشق را باید عامل تكامل بخش انسان بدانیم . بنابراین باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترك حیوانی متمایز نماییم . اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شیء یا انسان ، نوعی وابستگی ایجاد می كند ، ولی این وابستگی را نباید با كشش عاشقانه یكی بدانیم . این را باید از نوع هوای نفس بدانیم ، حال آنكه عشق از جمله صفات برتر و متعالی انسانی است . هدف هوای نفس،ارضای خویشتن است ، ولی هدف عشق،بقا و حضور معشوق است ، حتی اگر به فنای عاشق بینجامد . بنابراین ملاك مشخص برای تمیز بین عشق و كشش امیال،در همین است كه عاشق درصدد رضایت معشوق است ، نه رضایت خویش . عاشق وقتی با معشوق كامل مواجه می شود ، می خواهد همه چیزش را ، حتی خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ كه می گوید :
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز
اشاره به این دارد كه می باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وی تجلی كامل بیابد . با این توصیف باید عشق یك انسان به انسان دیگر را از تمایل و كشش مبتنی بر نیازهای وی منفك و مجزا كرد . به این ترتیب است كه اگر فردی نشانه ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد ، می باید در درجه اول به معشوق خود بیندیشد نه به خویشتن خویش . اگر برای ارضای تمایل خود ، معشوق را به طـُرق مختلف قربانی می كند و از آن جمله دست به عملی می زند كه آبروی وی را خدشه دار سازد ، باید مطمئن باشد كه این عشق نیست ، بلكه یك كشش از نوع حیوانی است .
3- عشق موجب تعالی و عفت است :
بایداین نكته رابدانیم كه عشق ، انسان را رو به رشد می برد و موجب كمال اخلاقی و عرفانی انسان می شود و از آن جمله عفت و پاكدامنی را در او افزایش می دهد . انسان عاشق می خواهد پاك زندگی كند ، به پاكی ها برسد و به سوی روشنایی ها سوق پیدا كند و شاید با همین تبیین از عشق است كه كلامی معروف از پیامبر گرامی اسلام نقل می شود كه فرمود : آن كه عاشق شود و عفت بورزد و از این عشق بمیرد ، او شهید مرده است .
4- عشق مكمل ازدواج است نه عامل آن :
با این بحث ، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد می شویم . سئوال این است كه اگر كسی فردی از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستی عاشق او باشد ، آیا این امر می تواند تنها عامل تعیین كننده ازدواج آن دو به شمار آید ؟ باید در پاسخ بگوییم : نه . زیرا ازدواج در حقیقت نوعی مشاركت اجتماعی است كه در آن دوانسان باید از جهات گوناگون با یكدیگر تناسب عملی داشته باشند ، از آن جمله تناسب اعتقادی ، تناسب اجتماعی ، تناسب عقلانی و تحصیلی و امثال این موارد . انسان در ازدواج تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را از ابتدایی ترین نیازهای حیوانی تا عالی ترین نیازهای انسانی به مشاركت می گذارد. برای تشكیل یك خانواده می باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد . بنابراین برای ازدواج ما باید به انسانی بیندیشیم كه بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع كند .
به این ترتیب عشق می تواند مكمل چنین ازدواجی باشد، نه فقط عامل تعیین كننده آن . باید اذعان كنیم كه به رغم اهمیت و تعالی عشق در زندگی ، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انكارناپذیرند . انسان عاشق نمی تواند به عشق اكتفا كند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . از این رو بهتر است كه برای ازدواج انسانی را انتخاب كنیم كه در برآوردن نیازهای مختلف ، ما را یار ، همراه و همسر باشد ، نه اینكه تنها به دلیل عشق ، انسانی را برگزینیم كه از جهات عدیده با ما تباین ( اختلاف ) داشته باشد. ازدواجی كه بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان ، حتی نیازهای مربوط به خورد و خواب و... صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید ،در واقعیت بسیار زود شكست خواهد خورد .
5- عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می كند :
با این عبارت وارد این موضوع می شویم كه عشق قبل از ازدواج اساسی تر و با دوام تر است یا عشق بعد از ازدواج ؟ باید به این نكته توجه كنیم كه عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت جو و به دور از تعصبات و هواهای نفسانی جوانه می زند و رشد پیدا می كند . در صورتی كه ما انسان ها در تلطیف و تطهیر روح خود بكوشیم ، هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته ایم . بدین ترتیب پس از آن كه انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یك مشاركت انسانی وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم كه عشقی پاك میان ما زاده شود و به كمال برسد و در سایه لطف و مرحمت الهی به معشوق حقیقی متصل گردد . چنین عشقی در زندگی،روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و كمال نزدیكتر می شوند پاكی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می كنند .
بنابراین بیاییم برای این كه عشق را زنده نگه داریم ، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت های الهی به انسان ها هدیه دهیم ، در كمال و صلاح درونی خویش بكوشیم و از این طریق دنیا را تبدیل به گلستان عشق كنیم .
|
ابریشم |
07-27-2010 12:29 PM |
عشق زنان عاقلانهتر است
این، توصیفی است که سن پل از عاشق ارائه میدهد: «عاشق صبور و مهربان است. حسود و متکبر نیست. پرمدعا وگستاخ نیست. لجاجت نمیکند. تحریکپذیر و رنجیدهخاطر نیست. از خطاهای خودش شاد نمیشود اما از درستی خودش خرسند میشود. همه چیز را تحمل میکند و همیشه امید دارد و در برابر مشکلات تاب میآورد. عشق عاشق هرگز تمام نمیشود.» راستی، تعریف شما از عشق و عاشق چیست؟ برای آشنایی با روانشناسی عشق، به سراغ دکتر حسین ابراهیمیمقدم، روانشناس و مدرس دانشگاه رفتهایم تا دیدگاه او را در این خصوص بدانیم…
* آقای دکتر! شما عشق را چهطور تعریف میکنید؟
هیچکس نمیتواند به این سوال پاسخ دقیق بدهد. سوالاتی از قبیل اینکه آیا من عاشق شدهام؟ آیا عشق حقیقت دارد؟البته به نظر میرسد هر یک از ما درباره اینکه معنای عشق چیست و اینکه آیا ما آن را تجربه میکنیم یا نه، متخصص هستیم! دو نفر که عشق خود را به یکدیگر ابراز داشتهاند، باید برای اجتناب از لطمه خوردن از سوی دیگری، اظهار کنند که منظورشان از عشق چیست. مخصوصا شاید لازم باشد که معنای تعهد روشن شود ولی اکثرا میگویند عشق شیرینترین پاداش زندگی است. یک چیز باشکوه است. حلقه سوزان آتش است و یا چیزهایی از این قبیل.
*چه تجربههایی در عشق رایج و مشترک است؟
در یکی از بررسیهایی که در مورد عشق انجام دادم از ۲۰۰ دانشجو خواستم با پاسخ دادن به جملات یک پرسشنامه گسترده، تجربه خود را توصیف کنند. نتایج نشان میدهد که تجربه عشقی آنها ظاهرا دربردارنده ۴ ویژگی اصلی است:
۱) افراد عاشق خود را نیازمند یکدیگر میدانند. در هنگام تنهایی، نخستین فکری که به ذهن آنها خطور میکند، یافتن طرف مقابل است.
۲) آنها علاقهمندی و دغدغه خاطر را تجربه میکنند، یعنی میل به انجام کاری برای یکدیگر.
۳) آنها احساس اعتماد میکنند و معتقدند که میتوانند با امنیت، حرفهایشان را به یکدیگر بگویند.
۴) این اعتماد به خوبی ایجاد شده است و افراد عاشق تحمل خطاهای طرف مقابل را دارند.
از طرفی مشخص شد کسانی که خود را عاشق توصیف میکنند، نسبت به سایر زوجها زمان بیشتری به چشمان یکدیگر نگاه میکنند.
در پژوهشی دیگر، این نتیجه به دست آمد که افراد عاشق عشق خود را اینگونه نشان میدهند:
۱) ابراز محبت کلامی و جسمانی
۲) تبادل پاداش و انجام کارهایی برای یکدیگر
۳) حمایت عاطفی و اخلاقی از یکدیگر
۴) صبور و شکیبا بودن نسبت به رفتارهای ناخوشایند یا کمتر خوشایند طرف مقابل
*از نظر روانی، عشق چه تاثیری دارد؟
افراد عاشق نسبت به افراد غیرعاشق احساس شادی، امنیت و آرمیدگی بیشتری از بودن در کنار شریک خود میکنند. برخی پژوهشها حاکی از آن است که افراد عاشق احساس، سوز و گداز درونی توام با شور و نشاط و خوشبینی را گزارش میکنند. هوش و حواس آنها کاملا برطرف مقابل متمرکز است، یعنی آگاهی شدید راجع به شریکشان و در وحدت و کمال به سر بردن با او که سایرین را رها کرده است.
*یعنی تجربه عشق همیشه همینقدر مثبت است؟
خیر! در همین پژوهشی که انجام شد، مشخص شد که تجربه عشق همیشه مثبت نیست و علاوه بر احساس سرخوشی و شعف، بسیاری از آزمونها احساس افسردگی، بیتابی و بیقراری، بیعلاقگی به اوضاع و احوال شخصی، خیالپردازی و مشکل در خواب رفتن و تمرکز را نیز گزارش میکنند. عدهای معتقدند که احساسهای دوسوگرا درباره معشوق یک تجربه غیرعادی به شمار نمیآید. در حقیقت، از نظر این عده، شخص عشق و نفرت را به یکسان تجربه میکند.
*اصلا چرا احساسهای ناخوشایند به وجود میآید؟
عاشق شدن باعث میشود در معرض احساسهای شدید (خوب یا بد) قرار بگیریم. وقتی در کنار معشوق خود هستیم، ممکن است احساس شادمانی کنیم و زمانی که از او دوریم، احساس گرفتگی و اندوه. یکی از عواملی که میتواند احساسهای ناخوشایند را توجیه کند، عدم اطمینان و یقین از آن رابطه است. پژوهشی که در این زمینه انجام شده نشان میدهد افرادی که از عاشق شدن خود مطمئن نیستند، احساس حد وسطی از وابستگی به طرف مقابل را توام با احساس شدید عدم اطمینان نسبت به احساسهای طرف مقابل گزارش میکنند. افرادی که از عشق خود مطمئناند، احساس شدید وابستگی را همراه با احساس نیرومند اطمینان و امنیت راجع به احساسهای طرف مقابل گزارش میکنند. این یافتهها حاکی از آن است که ادراک خویشتن به عنوان یک فرد عاشق تا حدودی به طرز تلقی از احساسهای دیگران وابسته است. شاید تا هنگامی که از احساس مشترک طرف مقابل اطمینان خاطر پیدا نکنیم، به خود اجازه عاشق شدن کامل را ندهیم. اما طرف مقابل چگونه میتواند عاشق ما شود، مگر آنکه از احساس ما مطمئن گردد؟ پس تعجبی ندارد که عاشق شدن تجربهای تماما لذتبخش نیست!
* به عبارت دیگر، هر کسی عشق را یک جور تجربه میکند.
بله؛ این اشتباه است که فکر کنیم همه انسانها عشق را به یک شیوه تجربه میکنند. برخی عشق را به عنوان پدیدهای سریعا متغیر و پر راز و رمز و عدهای دیگر آن را به عنوان چیزی ظریف و عقلانی تجربه میکنند. افرادی که معتقدند اختیار سرنوشتشان در دست خودشان است یعنی کسانی که از جایگاه درونی مهار برخوردارند، کمتراحتمال میرود که خودشان را به عنوان کسی در نظر بگیرند که به دام عشق افتاده است و یا آنکه عشق را به مثابه چیزی متغیر وپر راز و رمز ببینند. برخی از یک آشنایی تصادفی شروع کرده و بدون هیچ فکر پیشاپیشی به ازدواج میرسند. عدهای هم یک دوره طولانی و درازمدت از عشق و عاشقی را طی میکنند. برخی افراد در همان دیدار اول به شدت جذب یکدیگر میشوند و عدهای نیز صرفا پس از گذشت یک دوره طولانی از آشنایی به عشق میرسند.
* چه تفاوتی بین زنان و مردان در خصوص عشق هست؟
برخلاف تصور عمومی، مردان سادهتر از زنان عاشق میشوند و زنها سادهتر از مردان، فارغ! در تحقیقی مشخص شد که مردان در مقایسه با زنان در مقیاسهای عشق احساساتی نمرات بالاتری میآورند و زنان در انتخاب همسر خود بیشتر از مردان احتیاط به خرج میدهند. به عبارتی زنها با حساب و کتابتر و عاقلانهتر عاشق میشوند!
* چه رابطهای بین تعهد و عشق وجود دارد؟
تعهد، در نظر بسیاری از انسانها جزء ذاتی و لاینفک عشق محسوب میشود. تعهد که ملاک آن طول مدت رابطه است. به عقیده بسیاری از آزمودنیها یکی از راههایی است که میتوان با استفاده از آن میان روابط ناشی از عشق و روابط ناشی از علاقه جنسی فرق قایل شد. عدهای از روان شناسان معتقدند که میتوان عشق را از تعهد متمایز ساخت زیرا ممکن است افرادی در غیاب عشق، باز هم متعهد به حفظ رابطه خود باشند (برای مثال به خاطر بچهها) لذا شاید آدمیان بتوانند صادقانه به عشق خود اعتراف کنند بدون آنکه تعهدی در قبال طرف مقابل داشته باشند. کژفهمی درباره تعهد میتواند به ناامیدی و دلسردی عمیق فرد منجر شود.
* پس عشق هم برای خودش انواع و اقسام دارد!
البته . یونانیهای قدیم هم بین سنخهای مختلف عشق فرق قایل بودند. به نظر آنها این انواع از عشق وجود داشته:
۱)عشق شهوانی: بر اساس جاذبه جسمانی بوده و ویژگی آن اشتیاق شدید به خود فاشسازی سریع و صمیمت جنسی است.
۲) عشق دوستانه: به آهستگی و در اثر دوستیهای قبلی ایجاد میشود.
۳) عشق دمدمی: ویژگی افرادی است که میتوانند به سادگی از یک رابطه به سراغ رابطهای دیگر بروند یا همزمان در بیش از یک رابطه وارد شوند (طبیعتا حداقل تعهد را میتوان در این رابطه مشاهده کرد.)
۴) عشق خودباخته: نوعی عشق خود باخته، ایثارگر و عمیقا دلسوزانه است.
* آیا عشق میتواند همیشگی باشد؟
عدهای از روانشناسان معتقدند که نیمی از ازدواجها به سراشیبی سقوط میافتد و هر چه از ازدواج بیشتر طول بکشد، بیشتر فرو میرود و بدیهی است که منظورشان ازدواجهایی بوده که از ابتدا بر اساس عشق کور به وجود آمده. همین است که من همیشه گفتهام انتخاب عاقلانه و زندگی عاشقانه! در یک مطالعه قدیمیتر مشخص شده بود که نیمی از زنان از ازدواج خود احساس نارضایتی میکردند و فقط یک چهارم آنها درباره ازدواج خود هنوز شور و شوق داشتهاند. در پژوهش دیگری این نتیجه به دست آمد که فقط عده کمی از ازدواجها پس از ۱۵ تا ۳۰ سال هنوز با نشاط و سرزنده هستند. اما به نظر من در تفسیر این نتایج باید محتاط بود. بسیاری از این پژوهشها زوجهای یکسانی را در طول یک دوره زمانی مورد بررسی قرار ندادهاند (رویکرد طولی) بلکه در یک مقطع زمانی خاص زوجهای مختلفی که در سالهای متفاوتی ازدواج کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفتهاند (رویکرد مقطعی)، اما این زوجها از لحاظ متغیرهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارند. ازلحاظ تعداد سالهای ازدواج، اعضای یک نسل ممکن است مثلا در طی جنگ ازدواج عجولانهتری داشته و به دلیل جنگ متحمل دورههای طولانی مدت جدایی شده باشند یا به دلیل رکود اقتصادی دستخوش سختیهای مالی شدید شده باشند. در یک بررسی طولانی که زوجهای یکسانی را در طی یک دوره درازمدت مورد مطالعه قرار داده بود، معلوم شد که در دوران فرزندپروری خشنودی زناشویی کاهش مییابد اما مجددا پس از اینکه فرزندانمان خانه را ترک میکنند، این رضایتمندی افزایش مییابد. در یک بررسی درازمدت دیگر هیچگونه مدرکی دال بر کاهش رضایتمندی یافت نشد. ۵۴ درصد از همسران هیچگونه تغییری گزارش نکردند. ۱۷ درصد کاهش خشنودی را گزارش کردند و ۲۹ درصد نیز بهبود آن را اطلاع دادند. باوجود این روش است که ازدواج میتواند به شادکامی یا ناراحتی منجر شود و بنابراین تعیین اینکه چه چیزی ازدواج را به سوی تباهی میکشاند، آن را بهبود میبخشد و یا آن را ثابت نگه میدارد، کاری مفید و سودمند خواهد بود.
* از نظر بدنی و جسمانی چه اتفاقی میافتد که فرد عاشق میشود؟
جالینوس، پزشک مشهور یونانی در قرن دوم میلادی اصرار داشت که عاشق شدن موضوعی مربوط به اخلاط چهارگانه بدن است. به عبارت دیگر هنگامی که تعادل صفرا و سودا و بلغم وخون به هم میخورد. این نظریه اخلاط اربعه تا قرن نوزدهم دوام آورد و در این هنگام بود که با نظریههای جدید در مورد زیستشناسی سلولی جایگزین شد. اما با این وجود متخصصان نوین فیزیولوژی بدن نیز عشق رمانتیک را ناشی از مواد شیمیایی طبیعی قدرتمندی در بدن میدانند.یک ماده شیمیایی به نام فنیل اتیلامین (pea) خیلی مورد بحث بوده است.
* در مورد این فنیل اتیلامین (pea) بیشتر توضیح میدهید؟
بله؛ فنیل اتیلامین (pea) نوعی آمفتامین طبیعی است که باعث تحریک مغز و دستگاه عصبی مرکزی میشود. Pea تجربه سرخوشی، نفس سریع، افزایش ضربان قلب، گشادی مردمک، آزادی ترشحات بودار از پوست که میتواند طرف مقابل را اغوا کند را ایجاد میکند. نقطه اصلی این تحولات در مغز است. بخشهای مختلف مغز نقشهای مختلفی ایفا میکنند. قشر خارجی مغز یا کورتکس به تفکر منطقی و هوش مربوط است. مغز میانی یا لیمبیک عواطف ما را کنترل میکند و در محل اتصال نخاع به مغز یا بصلالنخاع نیز یک هسته درونی (هسته دم دار) وجود دارد که رفتارهای غریزی را تحت کنترل دارد. پژوهشها نشان میدهد که در افراد عاشق همین هسته دمدار فعال است. این هسته به سیستم لیمبیک وصل است. در جریان عشق رمانتیک موسیقی ملایم عقل ناشی از کرتکس مغز در میان هیاهوی طبلنوازی هسته دم دار و دستگاه لیمبیکگم میشود و آبشاری از ماده pea در مغز به وجود میآید. در همان زمان میزان آدرنالین افزایش مییابد و آزاد شدن ماده شیمیایی دیگری به نام دوپامین را باعث میشود. دوپامین باعث افزایش توجه، بنیه و انرژی میشود و این امر باعث مهار یک رابطه شیمیایی عصبی به نام سروتونین میشود. سروتونین هم باعث کنترل اعمال تکانهای، رفتارهای وسواسی و اشتیاقهای شدید میشود. این انتقالدهنده در به وجود آمدن احساس قدرت برای عمل کردن و احساس تسلط بر امور به ما کمک میکند. جالب اینکه فلوکسیتین (پروزاک) که روی سروتونین اثر میگذارد، روی عشق هم اثر دارد!
|
ابریشم |
07-27-2010 12:31 PM |
ده نکته برای آشنایی با خانم ها
قتي دختري که از او خوشتان مي آيد را مي بينيد، چه مي کنيد؟ مي دويد و پنهان مي شويد؟ از آن جمله هاي کليشه اي تحويلش مي دهيد؟ يا با ترس همانجا مي ايستيد و نمي دانيد که چه بايد بگوييد؟ اما بهترين چيزي که بايد بگوييد چيست؟
اکثر آقايون در نزديک شدن به خانم ها بزرگترين اشتباهشان اين است که بيش از اندازه فکر مي کنند که چه بايد بگويند. تصورشان اين است که يک کلام جادويي وجود دارد که در همه موقعيت ها جواب مي دهد. اين کلام جادويي را تمرين کرده و وقتي به فرد مورد نظرشان تحويل مي دهند انتظار دارند که آن خانم فوراً جذب آنها شود
اما متاسفانه اين روش به ندرت عمل مي کند. چون معمولاً بيشتر حرفهايي که مي زنيد بي ربط است. در جلب توجه يک خانم کليد کار اعتماد به نفسي است که به او نشان ميدهيد.
در زير به 10 راه مطمئن براي برقراري ارتباط با خانم ها اشاره مي کنيم: رمز موفقيت در استفاده از اين روش ها اين است که تمرين کنيد. اين نکات را امتحان کنيد و ببينيد چه واکنشي دريافت مي کنيد. وقتي همه آنها را يکجا استفاده کنيد مطمئن باشيد که بهترين نتيجه عايدتان خواهد شد
1) به محيط دقت کنيد. درمورد چيزي که در محيط اطراف مي بينيد نظري بدهيد. اين روش مخصوصاً در فروشگاه و مغازه خيلي موثر است. مثلاً اگر او مي خواهد يک ساندويچ مرغ سفارش دهد، از او بپرسيد که ساندويچ مرغ هاي آن مغازه خوب هستند يا نه. نظرتان را فوري در آن موقعيت خاص ابراز کنيد تا کاملاً طبيعي به نظر برسد. مهم نيست که کجا باشيد، هميشه نکته جالبي براي نظر دادن وجود دارد.
2) لبخند بزنيد. اينکار به او نشان مي دهد که اعتماد به نفس داريد و رفتاري دوستانه داريد. يک لبخند طبيعي نه تنها به خودتان احساس خوبي مي بخشد، بلکه برقراري رابطه را براي فرد مقابل نيز راحت تر مي کند.
3) دست دست نکنيد. اگر براي نزديک شدن به او تامل کنيد، نشان مي دهد که اعتماد به نفس نداريد و او فوراً نظر منفي راجع به شما پيدا خواهد کرد. وقتي او را مي بينيد، بعد از مدت زمان کمي به سمت او برويد و به او نشان دهيد که مردي هستيد که مي داند چه مي خواهد و دنبال آن رامي گيرد.
4) زبان بدن مثبت. اگر قوز کرده و سر رو به پايين به او نزديک شويد، اطلاعات منفي درمورد خودتان به او منتقل خواهيد کرد. پس صاف بايستيد، شانه ها را عقب و سينه را جلوب دهيد و محکم و البته ريلکس راه برويد.
5) نه خيلي سريع. اگر خيلي تند راه برويد، زنگ هشدار دروني او به صدا در خواهد آمد. سعي کنيد آرام و عادي به او نزديک شويد و اين بهترين راه براي ايجاد حس راحتي در فرد مقابلتان است.
6) ارتباط چشمي برقرار کنيد. هيچوقت شما اولين کسي نباشيد که ارتباط چشمي را وقتي نزديک مي شويد قطع کند. اگر چنين کاري بکنيد، طرف مقابل تصور خواهد کرد از اينکه به او نزديک شده ايد احساس خوبي نداريد. وقتي از ارتباط چشمي قوي استفاده کنيد، بيشتر به سمتتان کشيده خواهد شد. با تمرين در اينکار استاد خواهيد شد.
7) گوش دهيد. حتماً به حرفهايي که مي زند خوب گوش دهيد. هيچوقت جواب او را قبل از اينکه خوب درموردش فکر کرده باشيد به زبان نياوريد. خانم ها عاشق مردهايي هستند که به جزئيات حرفهاي آنها هم خوب گوش مي دهد.
8) بي قرار نباشيد. لول خوردن و بيقرار بودن بعد از اينکه به فرد مورد نظرتان نزديک شديد نشان مي دهد که احساس راحتي نمي کنيد. در اينصورت طرفتان هم چنين احساس پيدا مي کند و بحث را ختم مي کند. بايد مراقب حرکاتتان باشيد. حرکاتي انجام دهيد که اعتماد به نفس و راحتي شما را به طرفتان مخابره کند نه ناراحتي و بي قراريتان را.
9) تن صدايتان را ملايم کنيد. تن صدايتان ابزار بسياري قوي است. بهترين راه اين است که با صدايي آرام و در ضمن شوخ به او نزديک شويد. همچنين مي توانيد با صدايي جدي شروع کنيد و بگوييد "اميدوارم کمي از ساندويچ را براي من نگه داشته باشيد" و با لبخندي در ادامه آن به او بفهمانيد که شوخي مي کرده ايد. همراه با دوستانتان روي تن صدايتان تمرين کنيد.
10) با فاصله ازاو بايستيد. مردهايي که موقع حرف زدن خيلي به سمت زن مورد نظرشان خم مي شوند باعث مي شوند که احساس ناراحتي به فرد مقابل دست بدهد. بهتر است کمي عقب تر بايستيد و اين باعث مي شود نشان دهيد که به حريم او احترام قائليد و از خودتان نيز مطمئن هستيد
|
ابریشم |
07-27-2010 12:34 PM |
- يگانگي او را تحسين نماييد
درعوض روي آن چيزي هايي كه باعث تمايز نامزد جديدتان ميگردد، تمركز كنيد. چه چيز استثاني دارد؟ چـه كـاري مـيتواند انجام دهد كه ديگران از آن عاجزند؟ با پاسخ گفتن به اين سؤالات خواهيد توانست خـصـيصـه هاي كه باعث عشق ورزيدن شما نسبت به او ميشود را دريافته و آنها را هميشه مورد تحصين قرار دهيد.
2- مقايسه نكنيد
نامزد يا همسر جديد خود را از هيچ لحاظ (شكل، قيافه، وزن، استعداد،... ) با همسر يا نامزد قبلي مقايسه نكنيد.
3- نامزد جديد خود را به دوستان و خانواده خود معرفي كنيد
معرفي نامزد جديد به دوستان و خانواده باعث مي شود تا بتوانيد سريعتر همسر قبلي خود را فراموش كنيد. هنگاميكه آنها شروع به درنظر گرفتن شما به عنوان دو يـار جـديـد نموده و فردي كه عادت به بودن با او داشتيد را از ياد مي بـرند، شـمـا نـيـز همين كار را آسانتر انجام خواهيد داد.
4- مكانهاي محبوب جديدي پيدا كنيد
سعي نكـنـيد با نامزد جديد خود بـه هـمان رستوران يا پاركي كه با همسر گذشته خود ميرفتيد، سربزنيد. چون اين باعث ميشود بجاي اينكه حواستان به نامزد جديدتان باشد به ياد همسر قبلي خود بيفتيد.
بهترين كار اين است كه محلهاي تفريحي جديدي انتخاب كنيد كه تا به حـال نـرفـتـه ايد. چه كسي مي داند؟ شايد آن محل جديد تبديل به پاتوق شما شود.
5- عكس او كنار بگذاريد
هر نوع خاطره بجا مانده از او نظير عكسها، نامه ها، لباسها، جواهرات بدلي و چيزهاي ديگري كه شما را به ياد او مياندازد را جمع آوري نموده و دور بريزيد. اگر اهـل دور ريـختن نيستيد، آنها را در يك كارتن گذاشته و در كمد يا انباري قرار دهيد.
6- با او قطع رابطه كنيد
آنچه كه عموم افراد با آن اتفاق نظر دارند اين است كه هيچگاه نميتوان همسر يـا نامـزد قبلي را بعنوان "دوستان معمولي" در نظر گرفت و به همين منوال با آنها ارتبـاط داشـت. با اينكه اشخاص خوش بين بر اين باورند كه مي تـوان ارتـبـاط دوسـتـانه خـود را با نامزد پيشين حفظ نمود،افراد واقع بين اعتقادي برچنين رابطه اي ندارند. هميشه مسائل حل نشده اي وجود دارد كه باعث ميشود عشاق سابق به روشهاي عجيبي رفتار كنند.
7- با او صحبت كنيد
گرچه ممكن است كمي ضد احـساسي بـنظر بـرسـد، امـا خـوب اسـت در مورد نامزد يا همسر گذشته خود با نامزد يا همسر جديدتان صحبت كرده و رمز و راز دل خـود را بيرون بريزيد. به اين ترتيب او مـتـوجه خـواهد شـد كه از كـجا آمده ايد و سخن و اعمال شما را سوء تعبير نخواد نمود.
با اين وجود در اين كار زياده روي نكنيد چون ممكن است باعث ترساندن نفر جديد شده و مجبور به طي مجدد اين مراحل گرديد!
8- از اشتباهات خود عبرت بگيريد
بعد از اينكه از دست احساسات منفي رها شديد، مي تـوانـيد به رابطه گذشته خود به عنوان يك تجربه آموزنده بنگريد. در مورد علت جدايي و ايـنكه چـه چيزي در نهايت باعث ناسازگاري شما شد بينديشيد.
با اجراي اين مرحله مطمئن خواهيد شد كه ديگر اشتباهات گذشته كه در انتها منجر به جدايي خواهد شد را در رابطه جديدتان تكرار نـخـواهـيـد كـرد و نيز به مـسـائـلـي كـه در سرنوشت رابطه زناشويي شما دخيل هستند، نزديكتر خواهيد شد.
9- افكار خود را بزدائيد
بايد خود را از صدمات و تنشهاي رابطه پيشين رهايي دهيد. در غير اينصورت اين حالات و احـساسات در رابـطـه جـديد به همراه شما بوده و باعث بروز مشكلات زيادي خواهد شد.
به عنوان مثال ممكن است رفتارهاي نامزد جديدتان را بر اساس روشهايي كـه در مـورد همسر گذشته خود پيش گرفته بوديد، به غلط تعبير و تفسير نماييد. و يا خشم و غضب پنهاني كه نسبت بهمسر قبلي خود در سر داشته ايد را به نامزد كنوني خود روا داريـد. بنابراين بهتر است آن احساسات را از ذهن بيرون نموده و با فكري آزاد رابطه جديدتان را آغاز نماييد.
10- حقيقت را بپذيريد: او رفته است
بسته به اينكه رابطه گذشته شما تاچه حد جدي بوده، اين مرحله ممكن است نسبت به مـراحـل ديــگر زمــان بيشتري ببرد. به طبع اگر مدتي طولاني با همسر خود زندگي كرده باشـيـد، قبـول ايـن مسئله كه ديگر با همديگر نخواهيد بود بسـيـار مـشـكل تـر اسـت از زمـاني كه مثلا" با نامزدتان حدود 6 ماه در ارتباط بوده باشيد.
هرقدر سريعتر اين واقعيت كه همسر گذشته شما براي هميشـه رفـته است را بپذيريد، زودتر خواهيد توانست رابطه جديدي را آغاز نماييـد. بـنابرايـن بـه افكـار خود كه در شمـا زمزمه برگشتن و تماس گرفتن دوباره او را ميكنند، التفات ننموده و دست بكار شويد.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:35 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif دلخورم، اما دوست دارم
اغلب زوجهای جوان حتی اگر در گذشته ، بهترین دخترها و پسرها برای خانوادههای شان بودند ، در زندگی مشترک با همسرشان، دچار اختلاف میشوند. کسی نمیتواند ادعا کند که تا به حال با همسرش مشاجره نداشته و از همسرش نرنجیده است. بعضیها به خاطر جر و بحثهایی که پیش میآید ، احساس میکنند که ازدواجشان موفق نبوده است. با این حال، خود را ناگزیر به سازش با همسر میدانند اما اختلاف آنها، مثل آتش زیر خاکستر، باقی میماند. در این موارد، لازم است هر یک از زوجین فقط این سؤال را از خود بپرسند که «چقدر برای بهبود روابطمان زحمت کشیدیم»؟
اغلب ما در برابر این سؤال، ابروها را بالا انداخته ، با چشمانی از حدقه بیرون زده و قیافهای حق به جانب، میگوییم : «خیلی».
حقیقت امر این است که ما زحمتهایمان را حساب شده نکشیدیم.
آیا تا به حال سعی کردهایم که ریشه اختلافات را پیدا کنیم و مسائلی را که سد راه خوشبختی ماست، برطرف کنیم؟
آیا تا به حال خواستههایمان را در کفه ترازوی ذهنمان گذاشتهایم تا ببینیم کدام ارزش را باید فدای ارزش دیگر کنیم؟
آیا تا به حال فکر کردهایم که ما میتوانیم با کمی سعی و تلاش، زندگی مشترکمان را سرشار از شادی، عشق و محبت کنیم؟
● نارضایتیهای کوچک
نارضایتیهای کوچک را دست کم نگیریم چون اغلب همینها مانع احساس خوشبختی می شوند.
مثل بگو مگوها، نیش زدنها، دخالتها، ناسازگاریها، ناکامیها، غرورها و منت گذاشتنها. اگر در برابر این مسائل کوچک از خود گذشت نشان دهید ، راههای جدیدی برای دوست داشتن زندگی و همسرتان باز خواهد شد و به یک نیروی فزاینده مثبت، دست خواهید یافت. در این جا برای نمونه، چند راه را به شما یادآوری میکنیم. سعی کنید راههای دیگر را خودتان کشف کنید.
● منت نگذارید
منظور کردن کارهایی که برای همسرتان انجام دادهاید یا حتی گذشتی که به خاطر او کردهاید ، برای هر یک از طرفین، همیشه وسوسهانگیز است. این وسوسه را بشناسید و آن را از خود دور کنید. این مسئله ، یکی از مواردی است که جرقه اختلافات زوجین را فراهم میکند. ما نباید توقع داشته باشیم که همسرمان به خاطر هر کاری که انجام میدهیم ، از ما قدردانی کند. اگر زوجین، توقع قدردانی داشته باشند ، نتیجه آن، ناخرسندی و به رخ کشیدن کارهایی است که در طول روز انجام میدهند و اگر یکی از زوجین این کار را انجام دهد ، طرف مقابل نیز قطعاً تحریک شده ، به دفاع از خود میپردازد. ما نباید از اینکه برای خوشبختیمان کاری انجام دادهایم، ناراضی باشیم. از اینکه من بچهها را به مدرسه رساندم، خانه را من تمیز کردم ،خرید را من کردم ، بچهها را من حمام بردم و... .
منظور کردن این کارها، به معنی نارضایتی ما از آنهاست و بیگذشت بودنمان را نشان میدهد و در این صورت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، همسرمان فکر میکند که بر سر او منت میگذاریم و مهمتر اینکه یادآوری این کارهای به ظاهر سخت، آن هم به طور دائم باعث میشود که نسبت به همسرمان، احساس خشم کنیم و کم کم عشق و محبت در زندگی کمرنگ میشود و کنایهزدنها شروع شود و هر روز بیشتر از روز قبل، نیروی خود را به خاطر این مسائل بیارزش، از دست میدهیم و عادت میکنیم که هر روز، فهرست بلندبالایی را از کارهایی که انجام دادهایم، به رخ همسرمان بکشیم . کارهایی که وظیفه ماست و یا نشانه گذشت ماست.
هر گاه احساس کردید نسبت به همسرتان خشمگین هستید ، وقتی که احساس کردید کار نادرستی انجام داده یا حتی کاری را که میبایست انجام میدادید، انجام ندادهاید ، لحظهای صبر کنید و آن عشقی را که بینتان هست، به یاد بیاورید.
لبخندی بر لب بیاورید و عصبانیت را به مرور زمان و با تمرین، از فهرست عادتهایتان حذف کنید. در این صورت، تأثیر آن را در همسرتان خواهید دید. این کار، گامی بزرگ در جهت بهبود روابط خواهد بود و هر روز، علاقهتان به زندگی مشترک و شریک زندگیتان، بیشتر خواهد شد.
● توقع نداشته باشید همسرتان بینقص باشد
وقتی به همسرتان میگویید: « چرا این طور هستی»، یا « چرا خودت را عوض نمیکنی»، از او توقع دارید که چه جوابی به شما بدهد؟ خودتان را جای او بگذارید. اگر کسی از شما این سؤال را بپرسد ، چه جوابی میدهید؟ اغلب ما فکر میکنیم که عملکردمان درست است و شاید ذاتاً نمیتوانیم خودمان را اصلاح کنیم. وقتی چنین سؤالی را از همسرتان میکنید ، او تصور میکند که آن کسی نیست که شما میخواستید و در انتخابتان اشتباه کردید و این مسئلهای نیست که از ذهن کسی بیرون برود و نباید توقع بهبود روابط را بعد از زدن چنین حرفهایی داشت. بعضیها این سؤالات را از همسرشان نمیپرسند بلکه اینها را به جای اینکه از همسرشان بپرسند ، از خودشان میپرسند که این هم به مراتب بدتر است زیرا در این صورت، خودمان فکر میکنیم که اگر او شخص دیگری بود ، آن وقت من خوشبخت بودم و اوست که باید عوض شود و هیچ راه دیگری نیست.
حال اگر فکر میکنید که جواب خوشبختی شما در کس دیگری است، کاملاً اشتباه میکنید.
هیچ کسی را در دنیا نمیتوانید پیدا کنید که با تمام عقاید شما موافق باشد و این طبیعی است پس با نظام طبیعت نجنگید بلکه در کنار آن زندگی کنید و خودتان را با چیزی که هست، وفق دهید.
شما میتوانید بار مسئولیتی را که از او توقع دارید ، از دوشش بردارید و روابط را اصلاح کنید. در این صورت، با ایجاد صمیمیت، کم کم به چیزهایی که میخواستید ، میرسید. به همسرتان وقت بدهید تا خواستههای شما را کشف کند و حتی اگر زحماتش برای برآورده کردن این خواستهها نتیجهای نداد ، او را دوست بدارید و به وجودش افتخار کنید.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:36 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif تفاوت زندگی مشترک با دوستی های عاشقانه!
بسیاری از جوانان تصور میکنند که زندگی مشترک وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند . در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک میباشد .
دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است . دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها میتوان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت . دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است . اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست . برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو میاندیشد و به همه خواسته هایت تن در میدهد . زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو میخواهی ، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش میکند .
در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت میکردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان میآوردی و احساس میکردی که گذشته و حالت از خودت میباشد . و آزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی . همه چیز را عاشقانه مینگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی میگذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت . اما همین که وارد زندگی مشترک میشوی شرایط کاملا تغییر میکند . اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است . اینجا صحبت از یک عمر زندگی است . اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است . در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه میکرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی .
دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است . در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی . اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت میباشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده میکنی . اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار میگیرند . ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار میدهند . اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر میکرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود .
اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور میکنند که: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها کم رنگ شده است . بنا براین نسبت به همه روابط مشترک حساس شده که این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افکار مردان پرورش میدهد . و این مسئله خود باعث میشود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واکنش های منفی از خود بروز دهند . اینجا یک رابطه ساده وعاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شک و ظن میشود . که حل آنها تنها به دست روانکاوان متبحر انجام میپذیرد .
بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است که به حساسیت های خود دامن بزنند . یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد کنند . یا تصور کنند که اگر با مردی دیگر ازدواج میکردند عشق آنها همیشه پر رنگ و ثابت بود .
در حالی که همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به کسب مهارت عشق ورزی دارند که این وظیفه اصلی هر زنی است که مرد مورد علاقه خود را درمهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر کند . او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیک تر کرده و به او بفهمانند که من یک زنم . من کانون عشق و عاطفه هستم . من دوست دارم وقتی با من زیر یک سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش کنی و چون من تو هم به یک کانون عشق و محبت تبدیل شوی . همچون زمانی که آرزوی با هم بودن را در سر میپروراندیم . محبت تو برای من تنها زمانی که نیاز جنسی داری برایم کافی نیست بلکه من باید دایم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی کنم .
نان تصور نکنند که تنها با بیان یک بار این جملات و ظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند . بلکه این کار نیاز به پشتکار و به کار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است . چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش میکنند چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمکره مغز آنان که وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمکره مغزی است که وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد . در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند که اگر آنان را رها کنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود میکنند .
در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان میسازند . در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه کمک گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم که هر انسانی دارای معایب و محاسنی است . و پیدا کردن فردی که فقط خوبی در او باشد محال است همانطور که خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم .
|
ابریشم |
07-27-2010 12:37 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif چگونه خود را برای از راه رسیدن عشق ابدی اتان آماده کنید؟
به خاطر داشته باشید نور ، زندگی را به سمت خود جذب می کند . هر چه شما روشن بین تر باشید ، انسان ها ، بیشتر شیفته ی شما خواهند شد...
به خاطر داشته باشید نور ، زندگی را به سمت خود جذب می کند . هر چه شما روشن بین تر باشید ، انسان ها ، بیشتر شیفته ی شما خواهند شد . آن هم نه برای موها یا لباس هایتان ، بلکه به سبب عشقتان که می درخشد و پرتوافشانی می کند . چنانچه سرشار از عشق باشید افراد مناسب را به سمت خود جذب خواهید کرد . کسانی که آمادگی عشق را ندارند و مهیای آن نیستند ، شما را نخواهند دید . زیرا تحمل درخشندگی و نورانی بودن شما را ندارند . نورانی بودن شما ، چشم آن ها را می زند . درست مانند خفاشانی که از نور گریزان و فراری اند .
پس چنانچه تشنه ی عشق ، محبت و توجه هستید ، سعی کنید آن را در خودتان بجویید و پیدا کنید . روی خودتان کار کنید ، مدیتیشن کنید ، کتاب بخوانید ، در سمینارهای رشد و تغییر شخصیت شرکت کنید . هر کاری لازم شد انجام دهید تا عشق را نخست در درون خودتان پیدا کنید و دیگران نیز آن را روی صورت و چهره ی شما مشاهده نمایند . این همان عاشق بودن است . عاشق بودن به این معناست که همواره در حالتی از عشق غوطه ور باشید . نه اینکه عاشق کسی باشید . عشق حقیقی و راستین نیز همین است . سپس کسی را برای خود بیابید که او نیز مانند شما از درون غنی و عاشق باشد . می توانید عشق خود را با یکدیگر سهیم شوید . اگر دو نفر را که از قبل عاشق بوده اند ، بیاورید و در یک رابطه و ازدواج قرار دهید ، رابطه و ازدواجی فوق العاده خواهند داشت . هرگز مجبور نیستید کسی را پیدا کنید و سپس با عشق درون خودتان تماس برقرار کنید . این نوع از عشق یک شبه اتفاق نمی افتد . این گونه عشق ، نوعی مرام ، منش و رفتار است . می توان گفت این نوع متعالی و برتر از عشق طریق است .
همه ی ما ظرفیت های فوق العاده و نامحدودی برای عشق و عشق ورزیدن داریم که هرگز از آن استفاده نمی کنیم . چنانچه عشق را در درون خودتان ایجاد کنید ، معشوق را نیز به راحتی خواهید یافت . اما این میسر نخواهد بود مگر آنکه نور و روشنایی را در درون خودتان یافته باشید . اگر باتری هایتان ضعیف و سولفاته باشند چراغ هایتان تا دو خیابان آن طرف تر را بیشتر روشن نخواهند کرد ؛ چنانچه قوی و شارژ شده باشند نورشان تا آن طرف کهکشان را نیز روشن خواهد ساخت . به طوری که هر چیز را در مسیر آن خواهید دید .
حال این موضوع که چگونه خود را از درون غنی سازیم و باتری هایمان را شارژ کنیم ، موضوع دیگری است که در جایی دیگر به آن خواهیم پرداخت . اما می توانید شب ها در رختخواب یا در جای دیگری که مدیتیشن می کنید یا در مکانی که به نوعی برایتان مقدس و محترم است بنشینید ، چشم هایتان را ببندید و در درون خودتان تعمق کنید و سعی نمایید منبع و سرچشمه ی عشق درونتان را بیابید و آن را با تمام وجود احساس کنید و در آن آبتنی کنید تا خود را از آن سرشار و لبریز سازید و سپس رویاها ، خواسته ها ، نیازها و تمناهای درونی تان را آشکارا ببینید و حس کنید و در سکوت – در سکوت اقتدارفراوانی نهفته است – نور و روشنایی را ببینید که از هر سو بر شما تابیده می شود و شما را دربرمی گیرد . سپس فرم و شکل خارجی معشوق و زوج الهی خود را در آن ببینید و تجسم کنید . هرگز مجبور نیستید سعی کنید صورت او را ببینید یا او را در جا و مکان خاصی نظیر محل کار یا ... ببینید . فقط او را در خیال خود مجسم کنید و حضورش را احساس کنید . سپس تمام نور و روشنایی و انرژی را که پیرامون خود می بینید روی او متمرکز کنید . درست مانند کانون عدسی یا آینه ی مقعر .
توجه داشته باشید که هرگز لازم نیست این تصور یا تجسم شما ، کسی باشد که او را می شناسید . سپس از قلب خودتان با او حرف بزنید . گویی با معشوق و زوج الهی خود حرف می زنید . به او بگویید که منتظر ورودش هسنید و دلتان برای دیدارش تنگ شده است . به او بگویید که انتظار وصالش را می کشید . به او بگویید : "هر شب همین جا دراز می کشم و در عطش دوری و فراق تو می سوزم . می خواهم خودت را به من نشان دهی ؛ خود را برای ملاقات تو مهیا و آماده کرده ام ؛ به تو نیاز دارم . هرجا که هستی خودت را به من نشان بده . راه درازی پیموده ام تا مهیای وصالت باشم . می دانم قبلا تو را دیده ام و از قبل می شناسم . لطفا به سوی من برگرد . ویژگی های زیادی را برای نشان دادن به تو در خود رشد داده ام . می خواهم باهم باشیم می خواهم ...، می خواهم ..."
فراموش نکنید که همه ی این حرف ها را در سکوت قلب خود با او بازگو کنید . با زبان روحتان که همان سکوت است ، با او حرف بزنید . خواهید دید که انرژی فراوانی را در وجود خود احساس خواهید کرد . می بینید که امری فراتر از یک تخیل ، تصور یا تجسم ساده در جریان است . چنانچه این تمرین را با قدرت و تمرکز کافی انجام دهید ، احساس خواهید کرد چیزی از وجود شما خارج می شود ، تولد می یابد و دوباره به درونتان کشیده می شود . ممکن است میدان هایی خاص از انرژی را احساس کنید که شما را به معشوق و زوج الهی تان – هر کجا که هست – متصل و مربوط می سازند . اگر تمرکز و اقتدار خوبی داشته باشید ، ممکن است حتی پیش از آن که او را در جهان خارج ببینید ، ارتباطی درونی با او آغاز کنید و به گونه ای شگفت انگیز با او احساس مؤانست و آشنایی کنید . آن چنان واقعی در تصورات و تخیلات خود او را پرورانده و خلق کرده اید که به سادگی شناساییش خواهید کرد . می توانید این تمرین را منظم و مرتب هر شب انجام دهید یا در مواقع خاص یا مناسبت های ویژه یا در تعطیلات خود آن را تمرین کنید . مواقعی که احساس تنهایی می کنید ، با این کار پیام هایی را به فرد مورد نظر خود مخابره می کنید .
لحظه ای بایستید و آن فرد یا انرژی را در تجربه و ادراک خود وارد کنید و همان جا رابطه ای را با او آغاز نمایید . قلبتان را به رویش بگشایید . این کار قلب شما را پالایش خواهد کرد . این تمرین را انجام دهید . از نتایج آن شگفت زده خواهید شد !
ممکن است کمی عجیب و غریب و مصنوعی به نظر آید اما خواهید دید که از درون اغنا می شوید و احساس بسیار خوبی در شما ایجاد می شود . عشق را به تاخیر نیندازید . همین حالا آن را حس کنید . همین الآن کسی شما را دوست دارد ، چه بدانید و از آن آگاه باشید و چه نباشید . خودتان هم بی گمان کسی را دوست دارید . چه خودتان بدانید و چه ندانید .
پس کافی است فرصت و امکان آن را به خود بدهید تا چیزی را که از قبل شروع شده است و همچنان نیز جریان دارد احساس کنید . در ابتدا ممکن است پنهان باشد . اما چنانچه قابلیت و توانایی خود را در لمس کردن آنچه نادیدنی است به کار بندید ، خواهید دید که حسی از عشق ، چنان شما را از خود اغنا و سرشار خواهد ساخت که هرگز نظیر آن را درک نکرده بودید . هنگامی که آن فرد را در فرم فیزیکی و جسمانی نیز دیدید و ملاقات کردید ، خامه ی روی کیکتان را هم یافته اید ! کیکی که از مدت ها قبل پخته و خمیرمایه اش را از درون خودتان زده بودید .
|
ابریشم |
07-27-2010 12:38 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عاشق شدن
عاشق شدن
عاشق شدن نوعی اعتماد کردن است .اعتماد به خوب بودن و دوست داشتنی بودن خودو طرف مقابل .
بعضی ها خیلی زود اعتماد میکنند.خیلی زود هم عاشق میشوند .و بعضی ها تا کاملا اعتماد نکنند
عاشق نمیشوند. و بعضی ها هم آنقدر مشکوک هستند که هیچ گاه عاشق نمیشوند .
شما تا به چیزی اعتماد نکنید به طرف آن نمیروید .هرچقدر هم آن چیز یا آن فرد زیبا باشد .
وقتی عاشق میشوید حس میکنید ستاره ای دارید که هرگز غروب نمیکند و آن ستاره در چشمان شما سوسو میزند .قبل از اعتماد عاشق نشوید .نباید بگویید من عاشق تو هستم مگر آنکه اول معنی عشق را درک کرده باشید .
چون اولین نگاه قبل از درک بدی ها پیش میاید ممکن است شما را برای عاشق شدن وسوسه کند .
خود را بیازمایید و قبل از عاشق شدن ببینید چقدر مفهوم عشق را در نگاه مادر - پدر یا دوستانتان تجربه کرده اید ؟آیا عشق مادر را زمانی که به پدرتان یک فنجان قهوه تعارف میکند دیده اید ؟
آیا وقتی کسی به شما بدی کرده ولی شما بر سر او فریاد نمیکشید چون فکر میکنید به احساس او آسیب میرسانید حس خاصی را در شما به وجود نیاورده است ؟
آیا تا کنون عاشق کسی شده اید که از شما متنفر است ؟آیا وقتی در کنار معشوق از بدیهایت میگویی و او بیشتر به تو عشق میورزد عمق علاقه اش را درک میکنی ؟
چرا وقتی به او میگویی از این لباست خوشم میاید او هر روز همان لباس را می پوشد ؟
عشق یعنی اینکه وقتی من روی صحنه هستم پدرم تنها کسی ست که برایم دست تکان میدهد.
یادم نمیرود مادرم همیشه میگفت پدرم خوش تیپ ترین مرد دنیاست .عشق کالایی نیست که از بیرون بخری و به رخ معشوقت بکشی کالای تو خود تو هستی .
اگر واقعا عاشق هستی خود خواه نباش و ابتدا به او اطمینان بده .امید را زنده کن .برده نباش .ببین چقدر میتوانی رنگ او را بگیری و رنگ خود را پس بدهی .
هر گاه احساس کردی کسی را خیلی دوست داری ولی او به تو توجهی ندارد تو عاشق نیستی بلکه در پی پر کردن کمبود های عاطفی خود هستی .
|
ابریشم |
07-27-2010 12:39 PM |
روانشناسی عشق و دسته بندی آن
با اینکه کمتر از ده سال از زندگی مشترک آنها میگذرد، اما زندگی و رابطه شان بیشتر شبیه زوجی است که سالهای بسیاری از ازدواجشان میگذرد. با وجود اینکه آنها از بسیاری جهات تفاهم دارند و از همراهی با یکدیگر لذت میبرند، اما اهل زمزمه ها یا رفتارهای عاشقانه نیستند !!
عده ای حتی با گذشت چند دهه از زندگی مشترکشان هنوز هم نسبت به یکدیگر احساساتی سرشار از اشتیاق دارند و عده ای پس از گذشت ۲۰ سال هنوز تمام جزئیات آشنایی و ازدواجشان را با وسواس کامل به یاد می آورند.
ممکن است این رابطه در نظر عده ای سنگین و فاقد ظرافت باشد.
عشق برای زوجهای دیگر میتواند بسیار متفاوت باشد. عده ای حتی با گذشت چند دهه از زندگی مشترکشان هنوز هم نسبت به یکدیگر احساساتی سرشار از اشتیاق دارند و عده ای پس از گذشت ۲۰ سال هنوز تمام جزئیات آشنایی و ازدواجشان را با وسواس کامل به یاد می آورند.
در واقع، بنا به گفته متخصصین، در کل شش حالت مختلف برای "عاشق بودن" وجود دارد و شیوه عشق ورزی هر شخص میتواند در دوران یک رابطه تغییر کند.
دکتر سوزان هندریک (Susan Hendrick) روانشناس، همراه با همسر و دستیار تحقیقاتی خود دکتر کلاید هندریک (Clyde Hendrick) به مدت ۲۵ سال است که بر روابط اجتماعی افراد تحقیق میکنند. به گفته ایشان، با دانستن شیوه عشق ورزی میتوان رابطه را ارزیابی نمود و انتظارات واقع بینانه تری نسبت به عشق و رشد آن به دست آورد.
با دانستن اینکه به چه شیوه ای عشق میورزید، میتوانید رابطه سالمتر و شادمانه تری با همسر خود به وجود آورید. پس ببینید که چگونه عاشقی هستید!
● عاشق احساساتی
این افراد عاشق "عاشق بودن" هستند. آنها به سادگی به روی زیبا با جذابیتهای ظاهری دیگر دل میبندند و سپس با از بین رفتن یا تغییر کردن این ظواهر، مایوس میشوند.
به خاطر داشته باشید که عشق واقعی نباید با کم شدن موی سر معشوق رو به نقصان بگذارد و احساسات عاشقانه نباید با پختگی رابطه، کمرنگ شود. اگر چنین عاشقی هستید، برای زنده نگهداشتن عشق خود بهتر است قرار ملاقاتهای عاشقانه و دو نفری بگذارید، برای تعطیلات آخر هفته برنامه ای ترتیب دهید و تعطیلات را با یکدیگر سپری کنید و نگذارید که عشق رومانتیک شما دچار روزمرگی شود.
● عاشقی با معیارهای ذهنی متعدد
این افراد ملاکهایی برای عاشق شدن دارند که برایشان بسیار مهم است و قصد تغییر دادن آن را هم ندارند. آنها حتی در رابطه زناشویی نیز همسر خود را تحت فشار شدیدی قرار میدهند تا مطابق با استانداردهای ایشان عمل کند.
اگر شما عاشق فهرست مشخصات خودساخته و از دسته افراد متوقع هستید، برای حفظ رابطه باید این فهرست را دور بیاندازید. به عقیده کارشناسان وفادار ماندن به این لیست بایدها و نبایدها، به رابطه ای فرسایشی و یا تنهایی منجر میشود.
آنچه بسیار اهمیت دارد رفاقت، عشق و توانایی بخشش است نه چیزهایی که برای تحت تاثیر قرار دادن "دیگران" مهم باشد.
● عاشق وسواسی
این عاشقی است که میخواهد تمام اوقات خود را با معشوقش بگذراند و حتی پس از گذشت سالها، مدام نگران رابطه و زندگی زناشویی خود است.
داشتن چنین همسری میتواند طاقت فرسا بوده و یا به خاطر اوج و فرودهای شخصیتی، موجب ناراحتی روحی طرف مقابل شود.
آیا این حالات به نظرتان آشنا می آید؟ برای حفظ همسر و زندگی مشترک باید دست از نگرانی برداشته و زمانی برای تنفس به معشوق خود بدهید.
به یاد داشته باشید که حتی شیرین ترین ها هم میتوانند به مرز "بیش از حد" برسند و دیگر شیرین به نظر نیایند. اگر احساس نا امنی در شما بسیار شدید است، بدون معطلی با یک متخصص مشورت کنید و رابطه خود را بهبود بخشید.
● عاشق ایثارگر
عده ای مستعد ورود در رابطه ای هستند که در آن بیش از آنچه به دست می آورند، از خود مایه میگذارند. گاهی احساس میکنند که این رابطه به کلی یک طرفه شده است.
یک نفر با از خود گذشتگی مدام در تلاش جلب رضایت و برآورده ساختن نیازهای دیگری است و هیچ زمانی برای مراقبت از "خود" کنار نگذاشته است.
اگر چنین عاشقی هستید، باید بدانید که خارج از چهارچوب زندگی زناشویی نیز چیزهایی برای لذت بردن هست و سوای همسرتان، دوستان و اقوامی وجود دارند.
باید زمانی را به انجام فعالیتهای مورد علاقه خودتان و معاشرت با افرادی که دوست دارید اختصاص دهید و بد نیست که گاهی این معاشرتها و فعالیتها، بدون حضور همسرتان باشد. به این ترتیب با ارزش نهادن به خود، رابطه عاشقانه شما نیز تقویت میشود.
● عاشق "بازی"
این دسته، عاشق دوران ناز و عشوه و به دست آوردن دل معشوق هستند. برای آنها تعقیب و گریز ابتدای یک رابطه بسیار جذاب تر است. آنها از یک رابطه طولانی مدت به سرعت خسته میشوند و دوباره به فکر "شیطنت" می افتند.
مراقب باشید، اگر چنین دل بازیگری دارید، وسوسه را از زندگی خود دور کنید و به جای اینکه در جایی خارج از رابطه فعلی خود به دنبال هیجان باشید، بکوشید که آنرا در همین رابطه ایجاد کنید. ببینید که برای ورود به یک رابطه جدید چه قابلیتهای تازه ای از خود به نمایش میگذارید-مثلا ناگهان هوس چرخ و فلک سواری میکنید؟-، سپس آنها را در زندگی مشترک خود پیاده کنید.
● عشق رفاقت آمیز
اگر در رابطه ای شدیدا رفاقت آمیز هستید که از آن لذت میبرید، ممکن است کم کم سر و کله عشق درآن پیدا شود. چنین روابطی ممکن است بسیار کند پیشروی کنند، اما بسیار مستحکم هستند.
اما نکته دراینجاست که نباید فراموش کنید رفاقت در زندگی مشترک همه چیز نیست و باید جرقه هایی از احساسات و تمایلات آن را زیباتر و هیجان انگیزتر کند.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:41 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif دوست داشتن چه نشانه هایی دارد؟
بعضیها معتقدند انسان بدون عشق نمیتواند به زندگی ادامه دهد و دائما احساس میكند یك چیز كم دارد. نقطه عطف عشق در جامعه ما ازدواج است. روز به روز از تعداد ازدواجهای اجباری كاسته شده و دختر و پسر، خودشان تصمیم به ازدواج با هم میگیرند. در چنین شرایطی وجود عشق و محبت بین طرفین، یكی از عوامل مهم و تعیینكننده در این تصمیم است. پس میتوان به این نتیجه رسید كه تقریبا تمام ازدواجهای امروزی با عشق آغاز میشود. اما مهم، سرنوشت این عشق است كه به كجا كشیده خواهد شد و چه بلایی سر آن میآید و در زندگی زناشویی بعد از ازدواج چه نشانههایی از آن باقی میماند.
برای آن كه بتوانیم به كسی محبت كنیم ابتدا باید دیدگاه طرف مقابل را درباره محبت كردن بدانیم، این كار را باید قبل از ازدواج انجام دهیم تا ببینیم آیا كسی را كه میخواهیم به عنوان همسر انتخاب كنیم با روحیات ما همخوانی دارد یا خیر؟
برای یافتن این دیدگاه باید این سوال را از خود و طرف مقابلتان بپرسید كه به نظر شما اگر كسی شما را دوست داشته باشد چگونه باید آن را ابراز كند و به تعبیری دیگر مظاهر محبت و عشق چیست؟
در جواب این سوال، دیدگاه همه راجع به محبت معلوم میشود. بعضیها محبت را بیشتر در مادیات میبینند مثلا از گرفتن یك كادوی گرانقیمت میفهمند كه كسی دوستشان دارد. بعضیها گفتار عاشقانه را دوست دارند و میخواهند كسی كه دوستشان دارد دائما به آنها ابراز علاقه كلامی كند و بسیاری از نمودهای دیگر محبت و عشق ورزیدن كه بر اساس سلیقه و شخصیتهای متفاوت، متغیرند. پیدا كردن این ترجیحات در خود و طرف مقابل، به ما این امكان را میدهد كه محبت خود را آن طور كه میخواهیم به همسرمان ابراز كنیم و نتیجه مطلوبی بگیریم.
وقتی كسی را دوست داریم، تنها با گفتن "دوستت دارم" نمیتوانیم به او ثابت كنیم كه حقیقتا دوستش داریم. عشق و محبت، احساسی است كه در ما نسبت به كسی به دلایل مختلفی ایجاد میشود. وقتی كسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی كارها میكنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمیدهیم :
1- به او دروغ نمیگوییم
دروغ گفتن و هر نوع پنهان کاری نسبت به شخصی که دوستش دارید نه تنها حس اعتماد طرفین را از بین خواهد برد بلکه تداومی را برای ابراز دوستی در پی نخواهد داشت. چرا که در یک ارتباط زناشویی توام با عشق و محبت تنها راستی و صداقت است که بنیان تمام رفتارهای منجر به پذیرش متقابل را بوجود می آورد.
2- غرورش را نمیشكنیم
گاهی وقت ها شکستن غرور شاید برای رسیدن به خیلی چیزها خوب باشه ولی نه به این شکل که صراحتا برای طرف مقابل بکار ببرید. چون این کار یکنوع خورد کردن شخصیت و ایجاد تنشی را در پی خواهد داشت که شاید در یک زمان کوتاه جبران اینکار چندان هم ساده نباشد.
3- به خانوادهاش و كسانی كه دوست دارد احترام میگذاریم
همسر شما از دل یك خانواده آمده است كه اگر آن خانواده نبود، همسر شما نیز امروز در كنار شما نبود، پس به خاطر وجود همسرتان كه دوستش دارید باید از خانوادهاش سپاسگزار باشید و به خاطر وی به آنها احترام بگذارید و مطمئن باشید كه همسر شما قدردان این احترام خواهد بود.
4- او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهیم گرفت
این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست چون هر كسی ایراداتی دارد، اما اگر كسی بخواهد همیشه تنها ایرادات شما را بگوید قطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در كنار نقاط منفی ببینید تا به همسرتان احساس ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهای بیخود بپرهیزید.
5- با او لجبازی نمیكنیموقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابر خواستهها و رفتار او موضع گیری و لجبازی نمیكنید.
6- وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتكب میشویم براحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی میكنیم
اشتباه كردن در زندگی، اجتناب ناپذیر است و یكی از راههای برطرف كردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل، عذرخواهی است كه این عمل در برابر كسی كه دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا كه غرور در برابر معشوق جایی ندارد.
7- او را در كارها و تصمیماتمان دخیل میكنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه میخواهید نظر او را راجع به همه چیز جویا شوید و كاری كنید كه او را خوشحال میكند، پس همیشه با او مشورت میكنید و تصمیمات خود را به تنهایی نمیگیرید.
8- اگر مخالفتی با او داریم با آرامش قانعش میكنیم
اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب ناپذیر است اما برخورد همسران در این اختلاف نظرها میتواند آن را مشكل ساز و یا سازنده كند. پس اگر همسرتان را دوست داشته باشید با آرامش با او سخن میگویید و دلیل مخالفتتان را روشن و واضح برایش توضیح میدهید و آنگاه میتوانید قانعش كنید.
9- به او در كارهایش كمك میكنیم
زن و مرد باید در همه چیز با هم همكاری داشته باشند. درست است كه این دو، در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزها كمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه چیز همكاری میكنند. پس به راحتی میتوان این كمك كردن را در زندگی امروزه معنی كرد.
10- اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است به او كمك میكنیم
اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بیحوصله است اگر دوستش داشته باشید تمام تلاشتان را میكنید كه این احساس منفی را از او دور كنید یا اگر لازم باشد به او فرصت دهید تا بتواند به حالت عادی برگردد نه اینكه بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحتتر كنید. گاهی آرامش داشتن در برابر كسی كه عصبانی است او را بیشتر عصبانی میكند. اگر همسرتان را عصبانی كردید با آرامش بی موقع خود، او را عصبانیتر نكنید چرا كه او فكر میكند آنقدر برایش ارزش ندارید كه وقتی ناراحت است عین خیالتان نیست.
11- میتوانیم به راحتی اشتباهات او را ببخشیم و فراموش كنیم
درست است كه بعضی اشتباهات بخشودنی نیست اما تعداد آنها بسیار كم است و معمولا در زندگی اشتباهات كوچكی پیش میآید كه میتوان با محبت از آنها گذشت و با صحبتهای منطقی، از بروز دوباره آن جلوگیری كرد.
12- از اینکه در كنارش هستیم خوشحالیم و نمیخواهیم از كنارش فرار كنیمبعضی از زن و شوهرها دائما میخواهند از هم فرار كنند و تنها باشند و یا وقت خود را با دیگران بگذرانند. درست است كه ممكن است گاهی انسان، به تنهایی و خلوت كردن نیاز پیدا كند اما طبیعتا در اكثر اوقات از اینکه در كنار فردی كه دوستش دارید هستید لذت میبرید و میشود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند كه در كنارش خوشحالید.
13- با لذت، گذشت خواهیم كرد و تمام چیزهای خوب را برای همسرمان میخواهیم
این گذشت به معنی نادیده گرفتن خودتان نیست بلكه وقتی كسی را دوست دارید اول به او میاندیشید و بعد به خودتان.
14- در جملههایمان كمتر از "من" استفاده میكنیم و بیشتر از او و خوبیهایش میگوییم
با کاربرد این روش در واقع كارهایی كه خودمان از همسرمان انتظار داریم میتواند فهرست خوبی از این دسته باشد.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:42 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif عشق سن و سال نمیشناسد!!
آيا ميدانستيد كه تنهايي براي سلامتي مضر است.
زماني كه تنها هستيد افكار مختلفي بهخصوص افكار منفي به ذهنتان هجوم ميآورند. اين افكار به روح و روانتان نفوذ ميكنند و بعد روي جسمتان تاثير ميگذارند. چه بسا ممكن است گاه افرادي نيز در اطرافتان باشند ولي بهدليل روابط سرد و درك نكردن يكديگر، باز هم احساس تنهايي كنيد.
در هر حال، احساس تنهايي استرس را افزايش داده و موجب تپش قلب، بيقراري، فشار خون بالا و بيماريهايي كه از روح و روان انسان نشأت ميگيرند، ميشود و بر عكس، با هم بودن و ابراز عشق و توجه به انسان نيرو ميدهد و او را در برابر بيماريها مقاوم ميكند. اين موضوع در مورد افراد سالمندي كه همسران خود را از دست داده و در تنهايي بهسر ميبرند بيشتر صدق ميكند چون در اين سنين بهدليل ضعف قواي جسماني، ترس از پيري، تنهايي و حتي ترس از مرگ، انسان بيشتر نيازمند عشق و توجه است اما متأسفانه گاه اين نياز ناديده گرفته ميشود.
از اينكه هنوز مجرد ماندهايد، مدتي است كه بيوه شدهايد و يا اينكه بعد از سالها زندگي مشترك از همسرتان جدا شدهايد، تحت فشار ناشي از تنهايي هستيد. با توجه به سن و سالتان و زندگياي كه پشت سر گذاشتهايد، بهخود ميگوييد كه ديگر نميتوانيد زندگي مشترك همراه با عشق را تجربه كنيد!
اشتباه نكنيد! عشق قاعده خاص و يا محدوديت سني ندارد. خواهيد ديد كه دوباره ميتوانيد در دوره بازنشستگي و سنين پيري به خوشبختي دست يابيد!
يكي از دوستانتان در سن 65سالگي ازدواج مجددش را به شما خبر ميدهد! چرا از شنيدن چنين خبري آنقدر متعجب ميشويد؟ به خوبي ميدانيد كه عشق سن و سال نميشناسد. آيا خود شما هم حق نداريد تا روزي كه زنده هستيد از زندگي لذت ببريد؟ تعصبات كهنهاي چون «ديگه از سن و سال تو گذشته» را دور بريزيد! براي آنكه متقاعد شويد، تنها كافي است نگاهي به دور و برتان بيندازيد تا ببينيد چند نفر از زنان و مردان در سنين بازنشستگي تشكيل خانواده دادهاند.
به فكر خودتان باشيد!
امروزه با افزايش طول عمر، بعد از سپري كردن سالها كار و تلاش، اوقات بيشتري پيش رو داريد؛ اوقاتي كه صرف تفريح و سرگرمي، سفر، دوستيابي، پرداختن به علايق و همچنين ديدارهاي عاشقانه ميشوند، بنابراين هيچ دليلي وجود ندارد كه اجازه دهيد از پا افتاده و ناتوان شويد! بر عكس، براي آنكه از نظر عاطفي شكوفا شويد، از اوقات فراغت، تجربه و آزادياي كه در دوران بازنشستگي برخوردار ميشويد، بهره ببريد.
هماكنون كه فرزندانتان سر خانه و زندگي خودشان رفتهاند و نوههايتان بزرگ شدهاند وقت آن رسيده كه به فكر خودتان باشيد. برخي از سالخوردگان بعد از به انجام رساندن وظايف پدر و مادري و فرستادن فرزندان به خانه بخت ،خواهان آنند تا شور و حال دوران جواني را دوباره با همسران خودشان از سر گيرند، در حاليكه برخي ديگر بعد از سر و سامان دادن فرزندان، حاضر به ادامه زندگي با همسرانشان نبوده و از اين فرصت براي جدايي از همسر و آغاز يك زندگي جديد مشترك همراه با عشق، استفاده ميكنند؛ چيزي كه گاه از مدتها پيش در انتظارش بودند.
لذتي متفاوت
با تمام اين تعاريف، زماني كه افراد ديگر جوان نيستند كجا ميتوانند يكديگر را ملاقات كنند؟ اين ديدارها در سفر، مكانهاي تفريحي و گاه حتي هنگام گردهماييهايي كه در انجمنها صورت ميگيرد، امكان پذير است. بعد از آن، برقراري ارتباط با خود شماست. اكثر سالخوردگان قبل از هر چيز در زندگي زناشويي در پي همدلي، همراهي و گوشي شنوا هستند. اما در سن 70سالگي از هر 10نفر تنها 6 زن و 7 مرد به روابط زناشويي ادامه ميدهند.
در اين سنين لذت محبت نسبت به دوران ديگر متفاوت است. در اين دوران مهر و محبت بيشتر بوده و ناز و نوازشها عميقتر هستند. البته «عشقهاي دوران پيري» اغلب موجب برانگيختن احساس مخالفت در خانوادهها شده و فرزندان حاضر نيستند اين بخش از زندگي والدينشان را بپذيرند. اما با وجود اين مخالفتها، در نهايت فرزندانتان بايد بپذيرند كه شما حتي در سن 75سالگي زندگيتان را از نو خواهيد ساخت. آيا اين خواستهاي غيرطبيعي است كه ميخواهيد عشق و توجه، شما را احاطه كند؟
از لحظات و تجربياتتان بهرهمند شويد
درست است كه در سنين پيري ضعيفتر و آسيبپذيرتر شده، بيماريهاي متعددي به سراغتان ميآيد و خستگي بر شما چيره ميشود... اما اين بدان معنا نيست كه دست از خودتان بكشيد و از خوشبختي روي برگردانيد. عشق به انسان پر و بال ميدهد، با عشق، تولدي دوباره را تجربه ميكنيد و جواني را از سر ميگيريد. فراموش نكنيد كه در اين سنين از تجربه و پختگياي كه در اثر گذران عمر به دست آمده و از لطافت و شور و شوقي كه عشق جديد به همراه دارد، برخوردار ميشويد. آيا چيزي بهتر از اين وجود دارد كه در كنار فردي كه دوستش داريد دوران پيري را سپري كنيد؟
|
ابریشم |
07-27-2010 12:43 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2832%29.gif با شکست عشقی و تلخی برهم خوردن رابطه چگونه کنار بیاییم؟
تقریباً همه ما یکبار درد برهم خوردن یک رابطه عاشقانه را در یک نقطه از زندگی تجربه کرده ایم. خیلی از افراد مجبورند که طی دوره دانشگاه با اولین شکست عشقی خود کنار بیایند. درک سختی و دردناک بودن برهم خوردن یک رابطه مهم مقدور نیست مگر اینکه خودتان هم شخصاً آنرا تجربه کنید. احساس غم و ناامیدی شدید واکنشی متداول به این اتفاق در زندگی است. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که واکنش احساسی به برهم خوردن یک رابطه عشقی بسیار شبیه به واکنش به فقدان های بسیار بزرگتر و غم انگیزتر مثل مرگ یکی از عزیزان یا تشخیص یک بیماری خطرناک می باشد. در زیر به واکنش های احساسی متداول به برهم خوردن یک رابطه عاشقانه اشاره می کنیم:
· انکار: باور و قبول کردن اینکه رابطه تان تمان شده است، خیلی سخت است. خیلی دردناک است که ببینید رابطه تان برای طرفتان که آنقدر دوستش داشتید و به او اعتماد داشتید، دیگر ارزش و اهمیتی ندارد.
· ناامیدی و غم: احساس تنهایی و ناراحتی کردن، گریه کردن زیاد همه کارهایی طبیعی هستند. ممکن است نیاز بسیار شدیدی به برقراری ارتباط با شریک عشقی سابقتان احساس کنید. زمان های خاص در طول روز مثل صبح ها که از خواب بیدار می شوید، خیلی سخت خواهند بود.
· ترس: تصور کردن زندگی بدون شریک عشقیتان وحشت آور خواهد بود. ممکن است واهمه داشته باشید که دیگر نتوانید عشقی برای خود بیابید و باز احساس خوشبختی کنید.
· عصبانیت: خشم و عصبانیت دربرابر شریک عشقی گذشته که این درد و رنج را برایتان فراهم کرده است یک واکنش احساسی دیگر است.
· مقصر کردن خود و احساس گناه: ممکن است به این فکر بیفتید که چه کار شما باعث برهم خوردن رابطه شده است و تلاش کنید که از شریک عشقی سابقتان فرصتی دوباره تقاضا کنید. اگر این شما بوده باشید که رابطه را خاتمه داده است، ممکن است از ناراحت و غصه دار کردن طرفتان احساس گناه کنید.
· حسادت: ممکن است از تصور بودن شریک عشقی سابقتان با شخصی جدید بترسید و احساس حسادت کنید.
· سر در گمی: بدون کسی که آنقدر دوستش داشتید، زندگی بی معنی و عجیب به نظر می آید. ممکن است از خودتان بپرسید که کی هستید و زندگیتان بدون او چه معنا و مفهومی دارد.
· آسودگی: ممکن است تاحدودی از احساسات منفی مربوط به رابطه که درنتیجه دعواها، ناامنی ها و یا خستگی ایجاد می شده، احساس فراغت و آسودگی کنید.
آیا خوب می شوم؟
اگر رابطه تان به تازگی برهم خورده است، ممکن است با خودتان فکر کنید که کی بهتر می شوید. کلیشه "گذر زمان همه زخم ها را التیام می دهد" در این رابطه واقعاً کاربرد دارد. بااینکه روند این جریان ممکن است طولانی و سخت به نظر بیاید، احساسات دردناک فقدان از دست دادن یک رابطه عشقی با گذر زمان از بین می رود. اما، هر چیزی که روند فراموشی را مختل کند، مثل دیدن دوباره شریک عشقی گذشته یا امید داشتن به برقراری مجدد رابطه، جرقه احساسات را دوباره روشن می کند. برای فراموش کردن این درد باید قبول کنید که رابطه تان از دست رفته است و هیچ راهی برای دست یافتن به دلایل بر هم خوردن آن وجود ندارد.
برای بعضی ها یک اتفاق پایانی (مثل بی محلی از طرف عشق قدیمی در زمان نیاز یا یک بحث و دعوای شدید) به فراموش کردن رابطه کمک می کند.
هیچ راه فراری برای تجربه نکردن آن درد احساسی بعد از برهم خوردن رابطه وجود ندارد. احساسات شما نشاندهنده اهمیت طرفتان در زندگی شما و توانایی خودتان در ایجاد صمیمیت با کسی و عشق ورزیدن است. اما کارهایی هست که می توانید برای مراقبت از خودتان و آسانتر کردن این ناراحتی در طول این مدت انجام دهید:
· از دوستان و خانواده کمک بگیرید. حمایت اجتماعی یکی از مهمترین فاکتورها در کنار آمدن بااین فقدان است. از دوستان و افرادی که به حرفهایتان گوش می دهند و به شما برای ادامه زندگی انگیزه می دهند کمک بگیرید. گذراندن وقت با دیگران ممکن است که در ابتدای کار برایتان دشوار باشد اما کمکتان میکند بفهمید که کسان دیگری هم در زندگیتان هستند که نگران شما هستند و حمایتتان میکنند.
· به دنبال راه هایی برای خاتمه دادن به رابطه باشید. ارتباط مداوم با شریک عشقی سابق باعث می شود که التیام یافتنتان به تاخیر بیفتد و به حس عزت نفستان هم لطمه بخورد. وقتی ارتباط با او شدیداً ناراحت و غمگینان می کند از دیگران کمک بگیرید. نوشتن نامه خداحافظی، برگرداندن یادبودها، و گذاشتن همه عکس ها و نامه ها و همه یادبودهای رابطه قبلی در یک جعبه مجزا می تواند به پیشرفت روند فراموش کردن شما کمک کند.
· برنامه روزانه داشته باشید. سازمان دهی کردن زمانتان و داشتن برنامه می تواند به کم کردن فشار روحی شما کمک کرده و فکرتان را از عشق قدیمی به مسائل دیگر زندگی معطوف کند. باید سعی کنید انرژی ذهنیتان را به انجام کارها و پروژه های دیگر هدایت کنید.
· در زندگیتان تغییر ایجاد کنید و به طرز خلاقی ابراز احساس کنید. علایق، فعالیت ها و رابطه های جدیدی در زندگیتان ایجاد کنید. دکوراسیون محل زندگیتان را تغییر دهید. کارهایی انجام دهید که شما را یاد عشق قدیمیتان نیندازد. برنامه های جدید با دوستان و خانواده برای تعطیلات بگذارید. در فعالیت هایی شرکت کنید که به بهبودی شما کمک می کند و توزانی دوباره به زندگیتان می بخشد مثل کارهای هنری، شعر و موسیقی.
· نزد مشاور بروید. می توانید نزد یک مشاور روانشناس بروید و درمورد احساساتتان با او صحبت و دردودل کنید.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:44 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2837%29.gif چرا خانمها در قدم اول اظهار علاقه نمیکنند؟
شاید عده ای کمی از این نوع خانم ها وجود داشته باشد که شما اصلا نمیتوانید سر به سر آنها بگذارید و دستشان بیـنـدازیـد امـا بـایـد قــبول کنیم که تعداد آنها محدود است.
علیرغم وجود پشتکاری که خانم ها در وجوه دیگر زندگی از خود نشان می دهند در مورد قرار های ملاقات کمی خجالتی می باشند و ترجیح می دهند این مطلب را طرف مقابل بازگو کند. پس زمانی که نوبت به گذاشتن قرار ملاقات می رسد این نوبت مردهاست که دست به کار شوند.
کیش و مات
چرا خانم ها اگر قرار باشد، ۱۰ سال هم صبر می کنند اما حرفی از قرار ملاقات به زبان نمی آورند؟ اگر واقعا این کار مردهاست پس چطور مثل سایر کارهای دیگری که روزی تنها به آقایون تعلق داشته خانم ها در آن پیشرفت نمی کنند و پشتکار بالایی خود را نشان نمی دهند؟
زمانی که صحبت از قرار ملاقات به میان می آید شکی وجود ندارد که اولین حرکت دشوار است. من در این یک موضوع طرف آقایون را می گیرم. این کار هم درست مثل سایر شغل هایی می ماند که خانم ها مشغول انجام دادن آنها هستند. چرا آنها نباید برای گذاشتن قرار ملاقات پیش قدم شوند و چرا نباید خانم ها به آقایون را پیشنهاد ازدواج دهند و به خواستگاری آنها روند. چنین کارهایی همیشه جزء وظایف مردها بوده است.
در این قسمت دلایلی وجود دارد که چرا خانم ها هیچ گاه در این امر پیشقدمی نمیکنند و همیشه مردها باید جور این کار را به گردن بگیرند.
درست مثل یک امتحان
با روشی که یک مرد به یک زن نزدیک می شود، قضاوت های بیشماری می توان در مورد او برداشت کرد؛ آیا او اعتماد به نفس دارد یا دارای شخصیت متزلزلی است؟
شاید بیش از اندازه از خودش مطمئن باشد. آقایون برای انجام این کار ترفند های بیشماری دارند (که من تمام آنها را به عینه دیده ام و دیگر غافلگیر نخواهم شد) که برخی از آنها به خوبی جواب می دهند و متاسفانه سایرین باعث ایجاد بدبختی برای فرد می شوند.این روش ها چه کار کنند یا نه باید همیشه توجه داشته باشید که نشان دهنده شخصیت درونیتان هستند.
خانم ها دوست دارند مردها را در یک چالش قرار دهند و ببینند مردها برای رسیدن به آنها چگونه تلاش می کنند، به همین دلیل است که هیچ گاه خودشان پیش قدم نمیشوند و این کار را به عهده آقایون می گذارند.
اگر مردی در رستوران به خانمی برسد و حوصله او را با تعریف از خود سر ببرد و به ۱۰۰۱ دلیل مختلف خانم را راضی کند که کس بهتری از او پیدا نخواهد کرد؛ این امر گویای دو مطلب می باشد (که هر دو به شدت ناخوشایند می باشند): عدم اعتماد به نفس یا/و اعتماد به نفس بیش از اندازه.
مردی که در زمان شروع گفتگو با او جسورانه و خشن صحبت کند و انتظار داشته باشد که خانم شماره تلفن خود را در آورده و دو دستی تقدیمش کند (نه اینکه فقط شماره را به او بدهد بلکه تقدیم کند) باید اعتماد به نفس بیش از حدی داشته باشد.
اگر مردی بتواند از این امتحان سربلند بیرون آید این شانس را پیدا می کند که خانم یکی دو مرتبه دیگر نیز با او قرار بگذارد و این بار به طور حتم خانم پیش قدم خواهد شد.
مردهای قابل تحسین
مردی که از خود احساسات نشان دهد چیزی جز موفقیت انتظار او را نخواهد کشید.
مرکز مبارزه در ملاقات معمولا چیزی شبیه به این است: شما زمانیکه از کسی تقاضای بیرون رفتن می کنید چیزهایی مضاف بر آنچه که باید را به او تقدیم کرده اید و اگر یک چنین کارهایی را انجام ندهید درست مثل یک جلودار صف جنگ هستید که هیچ گونه مهماتی را با خود حمل نمی کند. اگر بدون هیچ سلاح و مهماتی بخواهید به خط مقدم بروید بدون شک شکست می خویرید. آقایون می بایست تمایل خود را به انجام چنین کارهایی بیشتر کرده و تمایلات احساسی خود را بیش از پیش برای خانم ها باز گو کنند.
این قسمت جایی است که امتیاز به دست خانم هاست. آنها به خوبی می دانند که اگر کسی از همان ابتدای کار احساسات خود را بیش از اندازه بروز دهد و علاقه خاصی به نمایش گذارد فرد آسیب پذیری است و شریک خوبی برای زندگی نخواهد بود. اما زمانیکه یک مرد با اعتماد به نفس برای گذاشتن اولین قرار ملاقات گام بر می دارد در نظر خانم ها خیلی بهتر از شخص اول جلوه می کند. هر کس بتواند بیشترین تاثیر را بر روی خانم بگذارد، قابل تحسین بوده و به نتایج بهتری در این رابطه دست پیدا خواهد کرد. این امر در مسائل عشقی و عاطفی جایگاه ویژه ای دارد و شما نیز باید همیشه اهمیت آنها را در ذهن خود نگاه دارید.
خانم ها چه از روی عمد و یا به طور ناخودآگاه انتظار دارند پیشنهاد را از فرد مقابل دریافت کنند و ترجیح می دهند برای برقراری قرار ملاقات پیشقدمی نکنند.
گاهی اوقات ارزش های قدیمی و از مد افتاده (که در فیلم هایی نظیر کازابلانکا و بر باد رفته به درستی به تصویر کشیده شده اند) از مردها انتظار می رود که به خانم ها نزدیک شوند و حرکت اول را آنها انجام دهند. این موارد به صورت یک قانون در ذهن ما (به ویژه خانم ها) حک شده است و زن ها همیشه منتظر هستند تا مردها گام اول را در شروع یک رابطه بر دارند.
در حالیکه امروزه خانم ها دیگر انتظار ندارند که آقایون به شیشیه اتاق آنها سنگ پرتاب کنند و یا از درخت بالا بیایند تا بتوانند به آنها برسند اما از فضای رمانتیک بدشان نمی آید. حداقل طوری برخورد کنید که احساس کنند شما در حال تعقیب کردنشان هستید.
به طور قطع رسانه های امروزی و همچنین فرهنگ حاکم بر جامعه طوری پیش می رود که به خانم ها بقبولاند، افراد مستقلی هستند و به هیچ مردی نیاز ندارند. شاید به همین دلیل باشد که خانمها دوست دارند آن فضای کلاسیک و مردانه را در ذهن خودشان نگه دارند. آنها دوست دارند کسی تعقیبشان کند، از آنها قدردانی کند، و با گلبرگ های گل سرخ دوش بگیرند….. خوب شاید این آخری یک کمی زیاده روی باشد!
خوب، فکر می کنم آقایون تا این لحظه متوجه شده باشند که چرا باید روش های برقراری روابط خود را باز سازی کنند. ممکن است دختری که برای ازدواج در نظر دارید شما را به بهترین ها برساند به همین دلیل باید بدانید که برای رسیدن به موفقیت رفتاری کاملا طبیعی از خود نشان دهید، با او دوستانه برخورد کنید و خودتان را بیش از اندازه دست نیافتنی نشان ندهید. همین که او تلاش شما را برای رسیدن به خودش مشاهده می کند متوجه می شود که شما به اندازه کافی اعتماد به نفس داشته اید که این کار را انجام داده اید بنابراین دیگر نیازی ندارید که اطمینان بیش از اندازه از خودتان نشان دهید.
اگر او نیز در رسیدن به شما از خود علاقه نشان داد که چه بهتر...
|
ابریشم |
07-27-2010 12:45 PM |
نیازها و احساسات یک مرد از همسرش
با نیاز های مردتان آشنا شوید!
نیاز مرد است که احساس کند قوی و قدرتمند است. او می خواهد حامی زنش باشد. مرد می خواهد که دد و دیو را بکشد و زن را نجات بدهد.
مرد به این نیاز دارد که زنش نشان دهد به قدرت او برای رسیدن به خواسته هایش در زندگی احتیاج دارد.
مردها از زنان شان می خواهند به آنها احساس قدرتمند بودن بدهند. مردها می خواهند رئیس خانواده باشند. منظورم آن نوع ریاست مردان در دوران غارنشینی نیست که موی زنان را می گرفتند و آنان را با خود روی زمین می کشیدند. اما مرد احتیاج دارد که رهبر خانواده باشد.
یک مرد از زنش احترام، مهربانی، عشق و محبت می خواهد.
مرد می خواهد در نظر زنش مهمترین شخص مورد علاقه ی او باشد.
مرد به این نیاز دارد که زنش نشان دهد به قدرت او برای رسیدن به خواسته هایش در زندگی احتیاج دارد.
عضله ای قوی در كنار استخوانی محكم
مرد باید نان آور اصلی خانواده باشد. هر مرد باید در نبرد و در جبهه ای پیروز شود تا به این باور برسد که می تواند اژدها را بکشد. مراقبت از خانواده و تامین افراد خانواده اش در حکم جبهه های نبرد مرد هستند.
مرد به این احتیاج دارد که تایید شود، مورد قدردانی واقع گردد، زنش به او احترام بگذارد، آن هم به این دلیل که او مردی واجد شرایط است، شوهر و پدر واجد شرایط است.
یک مرد از زنش احترام، مهربانی، عشق و محبت می خواهد.
مرد به این احتیاج دارد که زن به علائق او علاقه نشان بدهد.
مرد به این احتیاج دارد که وقتی از سر کار به خانه می آید، زنش با روی خوش از او استقبال کند.
مرد به این احتیاج دارد که زنش به روزی که او پشت سر گذاشته علاقه نشان دهد.
مرد به تشویق های زنش احتیاج دارد تا یک مرد باشد.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:52 PM |
حسادت چگونه از عشق محافظت میکند..
حسادت معمولا در یک موقعیت با حضور سه نفر و در اثر وحشت از دست دادن شخص مورد علاقه ایجاد میشود. حس حسادت، اگر به ندرت و بسته به موقعیتهای خاص به سراغ ما بیاید، حسی طبیعی است و میتواند در یک رابطه، مثبت هم واقع شود. اما اگر حسادت شدید و نامعقول شود به مخربترین عوامل برای رابطه دوستانه و عاشقانه تبدیل میشود.
حسادت چیست؟
همه ما ، به دلایل متفاوت و با مجموعه ای از احساسات مختلف، در مرحله ای از زندگی خود حس حسادت را تجربه کرده ایم. به گفته آیالا مالاک پاینز (Ayala Malach Pines) روانشناس بالینی، " حسادت، واکنشی پیچیده است که در زمان مشاهده شرایطی که یک رابطه با ارزش یا کیفیت خاص موجود در آن را تهدید میکند، در شخص ایجاد میشود." حسادت معمولا در یک موقعیت با حضور سه نفر و در اثر وحشت از دست دادن شخص مورد علاقه ایجاد میشود.
حسادت را نباید با حس رشک یا غبطه یکسان دانست، هرچند این غلط مصطلح وجود دارد که به کسی حسودی کردن، میتواند به معنای آرزوی داشتن مال، موقعیت یا خصوصیات این فرد باشد، در حالی که حسادت، در زمانی ایجاد میشود که شخص نگران از دست دادن مال، موقعیت یا فردی است که در حال حاضر به خودش تعلق دارد. حسادت از این جهت واکنشی پیچیده است که طیف وسیعی از احساسات ، افکار و رفتارها را درگیر میکند.
• احساساتی چون رنج، عصبانیت، خشم، اندوه، غبطه، ترس، حزن، تحقیر.
• افکاری چون رنجیدگی، عیب جویی، مقایسه با رقیب، نگرانی از ظاهر خود و ترحم به خود.
• رفتارهایی از قبیل احساس ضعف، تب و لرز، تردید و پرسش مداوم از خود و جستجوی دلیلی برای اطمینان یافتن، رفتارهای پرخاشجویانه و خشونت.
حسادت چگونه از عشق محافظت میکند
حس حسادتی که خفیف و به ندرت بروز کند، به زوجی که در یک رابطه عاطفی باشند یادآوری میکند که اسیر روزمرگی نشده و نگذارند روابطشان فاقد شیرینی و ابراز توجه و علاقه روزهای ابتدای آشناییشان شود. حسادت خفیف زوج را به قدردانی از یکدیگر تشویق میکند و آنها را به کوشش برای جلب رضایت و ایجاد حس ارزشمندی در یکدیگر وامیدارد.
حسادت، عواطف را افزایش داده و روابط عاشقانه را قویتر و پرشورتر میکند. حسادت در اندازه های کوچک و قابل کنترل میتواند انرژی مثبتی در رابطه باشد اما با شدت یافتن و غیر منطقی شدن، ماجرا به کلی تغییر خواهد کرد.
حسادت چگونه عشق را از بین میبرد
گاهی اوقات احساسات حسادت آمیز میتوانند از حد و اندازه خارج شوند. برای مثال هنگامی که مردی به خاطر صحبت همسرش با یک دوست قدیمی یا یکی از اعضای خانواده به گرمی احوالپرسی میکند، صحنه ناگواری ایجاد میکند یا زنی به خاطر اینکه متوجه میشود رئیس همسرش هم زن است دچار حمله جنون آمیز حسادت میشود، همان زمانی است که کنترل این حس از توان شخص خارج شده است.
چنین واکنشهایی میتواند آسیب سختی بر رابطه وارد کرده و موجب شود که هر دو نفر در تمام مدت احساس بی ثباتی کرده و مدام در حال نگرانی و احتیاط باشند تا مبادا حس حسادت دیگری را تحریک کنند. شخص حسود نیز که معمولا از مشکل خود با خبر است، دائما در میان دو حس مقصر دانستن خود و توجیه رفتارش سرگردان است.
اگر این شخص حسود شما هستید
چیره شدن بر حسادت به صبر و بردباری و کوشش فراوان نیاز دارد. اگر حس میکنید حسادت شما در مشکلات دوران کودکیتان ریشه دارد، میتوانید از مشاوره بسیار سود ببرید. اگر قبل از این در رابطه ای به شما خیانت شده است، باید ابتدا با این موضوع کنار بیایید. در اینجا به مواردی که میتواند مفید باشد اشاره میکنیم:
شرایط و احساسات موجود را با واقع بینی بررسی کنید:
به مواردی که حس حسادت شما را بر می انگیزند خوب فکر کنی و از خودتان بپرسید که این موارد تهدید کننده تا چه حد واقعگرایانه هستند. نگرانی شما از در خطر بودن رابطه تان تا چه حد بر پایه شواهد واقعی است؟ و آیا رفتار خودتان موقعیت را بدتر نمیکند؟
مثبت اندیش باشید:
هنگامی که نیش حسادت را حس میکنید، به خود یادآوری کنید که همسرتان دوستتان دارد، به شما وفادار بوده و برایتان احترام قائل است. به خود بگویید که فردی دوست داشتنی هستید و هیچ چیزی برای نگرانی وجود ندارد.
شک و تردید خود را برطرف کنید:
یکی از بهترین راههای مبارزه با حسادت این است که از طرف مقابل خود بخواهید اطمینان شما را جلب کند. مراقب باشید که حالت عیبجویی، تکه پرانی یا قلدری پیدا نکنید. بلکه احساس عدم امنیت خود را توضیح داده و از او بخواهید در رفع این مشکل به شما کمک کند.
زندگی با فرد حسود
داشتن شریک زندگی حسود، میتواند بسیار طاقت فرسا باشد. روشهای زیر میتوانند تا حدی حس حسادت آنان را کاهش دهند:
این مشکل را به چشم دیگری مورد بررسی قرار دهید. به خاطر داشته باشید که حسادت نشانه عشق است. اگر همسر یا دوست شما برای این رابطه اهمیتی قائل نبود، چنین مشکلی هم به وجود نمی آمد. به این ترتیب به جای اینکه موضع دفاعی بگیرید، کوشش کنید او را درک کرده و از وی حمایت کنید.
رفتار خود را بررسی کنید. اگر میدانید که بعضی رفتارهای خاص حسادت او را بر می انگیزد،در صورت امکان تا زمانی که مشکل برطرف شود، آنها را تغییر دهید. فراموش نکنید که بر سر قولهایی که میدهید بایستید اما از دادن قولی که عمل کردن به آن برایتان مشکل است-مانند این که همواره در دسترس باشید- نیز خودداری کنید. اعتماد او را جلب کنید: از هر فرصتی برای ابراز علاقه به همسرتان و اینکه چرا او را بر دیگران ترجیح میدهید، استفاده کنید. از خصوصیات مثبت وی تعریف کرده و بیش از پیش درباره آینده مشترکتان صحبت کنید.
فراموش نکنید که حس حسادت لگام گسیخته میتواند بی اندازه خطرناک باشد، اگر روشهای مذکور و موارد مشابه آن نتوانستند در مورد خود یا همسرتان مفید واقع شوند، بی درنگ با مشاور صحبت کنید.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:55 PM |
اشتباه بزرگ در رابطه با عشق!نشانه های هشدار یک رابطه مشکل دار
روابط هرگز یک شبه از هم پاشیده نمی شوند. همواره نشانه های خطر از قبل موجود می باشند که بر اساس آن ها می توان تنش های احساسی و عاطفی آینده را پیشگویی کرد و دریافت که آیا رابطه دچار مشکل می باشد یه نه؟
به کرات همگی ما بین این چهار مرحله در حال جابه جایی می باشیم و این مراحل باعث مرگ و زوال روابط ما خواهند شد. این چهار مرحله ی هشدار عبارتند از : مخالفت، انزجار، طرد شدگی و سرکوب کردن
مخالفت
طبیعی است که برخی از اوقات در روابط خود نسبت به دیگران مقادیری مخالفت احساس کنیم، به خصوص در مورد کسانی که به ما نزدیک تر هستند. مخالفت هنگامی اتفاق می افتد که در مقابل کرده ها، گفته ها و یا احساساست دیگران مخالفت ورزیده و ناراحت می شوید و احساس می کنید که بین شما و آن شخص جدایی افتاده است.
مثال: همسرتان با بهترین دوستش مشغول صحبت کردن می باشد و به شوخی به او می گوید: ((شما در کارهای خانه و کارهای بچه ها به او کمک نمی کنید؟)) کمی ناراحت شده و در مقابل گفته های همسرتان مخالفت می کنید. اغلب مردم در این گونه مواقع مخالفت های درونی خود را نادیده گرفته و وانمود می کنند که مشکلی پیش نیامده و اوضاع روبه راه است. احتمالاً در چنین موقعی با خودتان می گویید:
(( از کاه کوه نساز، به خاطر هیچ و پوچ ناراحت نشو، خیلی اذیت می کنی، هیچ کس ایده آل و بی عیب و نقص نیست، فراموشش کن و قایق را بی جهت تکان نده ممکن است واژگون شود))
انزجار
انزجار حالت رشد یافته و پیشرفته تری از همان حالت مخالفت می باشد. پس از مخالفت کردن احساس می کنید دیگر نمی توانید نامزد/همسرتان را تحمل کنید.
به هنگام انزجار، احساس عصبانیت کرده و دوست دارید طرف مقابل خود را مورد سرزنش و انتقاد قرار دهید و یا با او حالتی خصمانه داشته و سرخورده، دلسرد، ناامید و نامهربان می شوید. در این لحظه می توان گفت: میان شما و طرف مقابلتان فاصله و شکافی افتاده است.
چنان چه تمامی حقیقت را در مورد احساس انزجار خود با نامزد/ همسرتان در میان نگذارید و آن ها را حل وفصل ننمایید، این انزجار بر روی هم انباشته شده و به سومین مرحله ی احساسی که همان احساس طرد شدگی می باشد، وارد می شوید.
طرد شدگی
طرد شدگی به معنای جدایی، فاصله و شکاف میان شما و نامزد/ همسرتان می باشد. این مرحله هنگامی اتفاق می افتد که انزجارهای روی هم انبار شده، مانع می شوند تا با نامزد/ همسرتان احساس مرتبط بودن و متصل بودن کنید.
نتیجه ی آن :
- او را تهدید کرده که ترکش خواهید کرد.
- به لحاظ گفتاری و کلامی او را اذیت می کنید.
- سرد و کرخت بودن هنگامی که همسرتان با شما عشق ورزی می کند.
- گوش ندادن به صحبت های او
- با تمامی نظرات و عقاید او مخالف بودن
چنان چه تمامی حقیقت را در مورد احساس طرد شدن و ترک شدگی خود بازگو نکنید و ان را با نامزد/ همسرتان حل و فصل ننمایید، تنش میان شما روی هم انباشته شده و به مرحله ی جدایی و متارکه می انجامد.
سرکوب کردن
خطرناک ترین مرحله از این مراحل، مرحله ی چهارم یعنی همین مرحله می باشد. در این مرحله معمولاً خودتان را گول می زنید که رابطه هیچ عیب و ایرادی ندارد، در حالی که در آستانه ی خطر بسیار بزرگی قرار دادرید.
سرکوب کردن حالتی از کرخی روحی و احساسی می باشد. هنگامی به این مرحله احساسی وارد می شوید که دیگر از مخالفت کردن، انزجار و طرد شدن و ترک شدگی خسته شده و تصمیم می گیرید که تمامی احساسات منفی خود را سرکوب کرده و به دنبال آن خود را کرخت کنید. اغلب در این مرحله موارد زیر را به خودتان می گویید:
(( دیگر جنگ و دعوا فایده ای ندارد))
((دیگر چه فرقی می کند، همه چیز خراب شده است))
((دیگر خسته شدم بس که با مشکلات جنگیدم))
زوجی که در ایستگاه چهارم به دام افتاده اند، شاید به ظاهر خوشحال و راضی باشند. ممکن است این طور به نظر برسد که هرگز بر سر هیچ موضوعی دعوا نمی کنند و با هم مؤدب و با احترام هستند.
زندگی در این مرحله به لحاظ فیزیکی و ظاهری نیز بسیار ناسالم است. هنگامی که امیدها، آرزوها و امیال و خواسته های خودمان را می کُشیم، تنش و فشار بسیاری را بر خود اعمال کرده، به طوری که ممکن است سلامت فیزیکی و جسمانی ما را نیز به خطر بیندازد.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:56 PM |
چرا عشق ما روز به روز كم رنگتر ميشود
بر خلاف تصور خيلي ها كه فكر مي كنند عشق يكباره پيدا مي شود و هميشه مي ماند و يا حتي بيشتر مي شود؛ واقعيت اينست كه عشق ممكن است يك لحظه ايجاد شود، اما همانند بذري است و در صورتي باقي مي ماند و رشد مي كند كه در زمين مناسبي جاي گيرد، آب و نور كافي به آن برسانيم؛ مرتب آفت كشي كنيم و به آن كود بدهيم و مستمراً به آن رسيدگي نمائيم.
چگونه عشق به مرور كمرنگ مي شود يا از بين ميرود؟
ما عاشق ايده آلها و كمالها مي شويم و از نقصان ها مي گريزيم. شايد تعجب كنيد اگر بدانيد معمولا انسانها عاشق يك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود مي شوند و هنگامي كه اين تصوير ذهني را منطبق با يك دختر يا يك پسر در اطراف خود ميكنند، به آن نام عشق مي نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتي رشد مي يابد و قلب ما را به تپش وا مي دارد كه او خود را منطبق با تصوير ذهني ما ارائه دهد. و هنگامي كه به مرور او را متفاوت از ذهنيات خود بيينم ، عشق ما رو به افول مي رود. اما اينكه تصوير ذهني ما چگونه بايد در بيرون شكل بگيرد و حفظ شود نياز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، يعني اينكه بايد از مسير عقلاني و منطقي گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد ، نه به عكس . يعني عشق نبايد مادون فكر باشد. عشقي كه مادون باشد، و از سطح پائين تري برخوردارست ، ارزش ندارد تا برايش بميريم.
پس اگر در زندگي به مرور دريافتيم همسرمان از زير بار وظايف و مسئوليتهاي خود شانه خالي مي كند، لذتهاي خود را محور قرار مي دهد و هنوز « من» بودن محور فكري اوست. اينگونه مي شود كه كسالت مزمن عشق، را به چشم خواهيم ديد. از ديگر آفتهايي كه ما به عشق مي رسانيم ، مي توان به موارد زير اشاره كرد.
عدم انعطاف پذيري:
عدم انعطاف پذيري نسبت به مسائلي كه در زندگي با آن روبرو هستيم. مثلا اگر تعصب روي روش و سليقه هاي خود داشته باشيم. و به علاقه ها، سليقه ها و شيوه هاي زندگي همسرمان، مكرراً انتقاد كنيم يا از آن بدتر ، اهانت كرده يا مسخره بگيريم.
كمال گرايي افراطي:
از آنجا كه ما در ناخودآگاه عاشق « خوبي مطلق» ، « مثبت مطلق » و « كمال مطلق» شده ايم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبي ارزيابي كرده ايم ، به مرور اين ارزيابي خطا، خود را به ما نشان مي دهد و دچار مشكل مي سازد. او هرگز نميتواند انتظارات و توقعات ايده آلي ما را بر آورده كند. او هم يك انسان مثل بقيه انسانهاست و بديهي است كه نقاط ضعف زيادي نيز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.
عدم مهارت هاي زندگي:
مهارت هاي كافي جهت رسيدگي به بذر عشق را نداريم. مهارتهاي ارتباطي زندگي را كسب نكرده ايم ، مقابله با تنش ها و مشكلات را تجربه نكرده ايم ،نحوه سازگاري با مسائل زندگي را نياموخته ايم ، همه و همه موجب ناكارآمدي ما در ايجاد عشق و آرامش در زندگي مي شود
عدم رعايت حريم خانواده و مرزهاي زندگي:
به وظايف خود در زندگي آگاهي نداريم يا مرزهاي مسائل زندگي و مشكلات خانواده را رعايت نمي كنيم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بيرون منتقل مي كنيم . مشكلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان ،فاميل ، حتي همسايگان و ... در ميان مي گذاريم يا در حيطه و مرزهاي همسرمان دخالت مي كنيم و به نام عشق و دوست داشتن وي را كنترل كرده و در قفس نامرئي انتظارات خودمان، او را محبوس و زنداني مي كنيم. مثلا به علائق او ، دوستان وي،نحوه لباس پوشيدن او، شيوه راه رفتن و حتي طرز تفكر و احساسش گير مي دهيم و او را در تنگنا قرار مي دهيم. و در نهايت آزادي را از او مي گيريم.
مشكلات شخصيتي و انتظارت غير واقع:
توقعات بيجايي به لحاظ مسائل شخصيتي خود، از همسرمان داريم. كه بر آورده شدني نيست و برآورده نمي شود. مثلا يك نفر با اختلال شخصيت وسواسي، زياد نكته سنجي مي كند و معيارهاي زيادي در ذهنش دارد و با ريزبيني بيش از حدي كه به همسرش نشان مي دهد و او را در چهارچوب خشك و در قالب معيارهايي كه تعيين مي كند؛ حبس مي كند و عرصه را بر او تنگ مي كند. يا كسي كه اختلال شخصيت پارانوئيدي دارد و بدبين است ، با سوءظن ها و بدبيني ها خود و حسادت و توهم توطئه هايي كه در ذهن خود، آنها را مي بافد، همسرش را هميشه در نقش يك دشمن و جاسوس مي بيند.
لذت طلبي و خودكامگي:
ما مي بايست در چهارچوب خانواده، خود را مقيد به بعضي امور كنيم. وقتي كه لذتهاي خود را كه در خارج از خانواده است به صورت افراطي دنبال مي كنيم و توجهي به خواست و ميل خانواده نداريم . به مرور زندگي يك طرفه و بي روح مي شود. زن و شوهر هر كدام دنبال تمايلات خاصي در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از يكديگر را فهم نمي كنند.
عدم مهارتهاي ارتباطي:
نمي توانيم ارتباط موثري با همسرمان بر قرار كنيم، حرف هم را نمي فهميم. هر كدام به ظاهر منطقي صحبت مي كنيم ، ولي نمي توانيم يكديگر را قانع كنيم. توجه كافي به احساسات ، خواسته ها و صحبتهاي يكديگر نداريم . گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دريغ مي كنيم. در رساندن حرفهاي خود به يديگر آنها را تحريف مي كنيم يا آنقدر مبهم رفتار مي كنيم يا صحبت مي كنيم كه ديگري را به خطا مي اندازيم. در واقع مهارتهاي ارتباطي را نمي دانيم.
اگر گويند «لحظه ايست روئيدن عشق .... »؛ پس اين هم شايد درست باشد كه «لحظه ايست مردن عشق.»
ولي عشق عميق تر از آنست كه لحظه اي خلق شود يا در لحظه اي بميرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختي و زمان است و هم از بين رفتن آن به علت مسائل مختلفي است كه در طي زمان و به وسيله زوجين ايجاد مي گردد.
آنچه كه اكثراً افراد با هم اشتباه مي گيرند؛ «هوس » و « عشق » است.
هوس : ميلي شديد براي پاسخ آني به يك نياز جسماني و رواني است كه به خود رنگ رمانتيك مي گيرد و يك استدلال به ظاهر عقلاني نيز در پي دارد و پس از ارضا تا زمان نياز بعدي محو مي شود
|
ابریشم |
07-27-2010 12:56 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif درآمدی بر ادبیات عاشقانه
ای خردمند که گفتی نکنم چشم به خوبان
به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری "سعدی"
بدون اغراق باید گفت یکی از شیرینترین ژانرهای ادبیات که نه تنها در ادبیات سرزمین ما بلکه در ادبیات جهان طرفداران فراوانی دارد ادبیات عاشقانه است; تا جایی که گاه با آمدن نام ادبیات و به خصوص شعر، ویژگی عاشقانه بودن برای خواننده تداعی میشود. با آنکه تنها یکی از شاخههای ادبیات ادب عاشقانه است و این دو علت دارد: یکی این که شاعران عاشقانه پرداز در تاریخ ادبیات ما نسبت به سایر شاعران بیشترند و دوم اینکه به نظر من یک دلیل علمی و رواشناختیاش این است که انسان در هر طبقه و گروه اجتماعی و با هر دیدگاهی که باشد اصولا در زندگی خود یک بار هم که شده عشق را تجربه میکند و این دلیل دوم، دلیل اول را هم در برمیگیرد و وقتی از زاویه معرفت شناسانه شرقی و اسلامی به این موضوع بنگریم، انسان در سرشت خویش، عشق را از خداوند امانت گرفته است و عرفای ما اعتقاد دارند آن امانتی که خدا در روز الست برآفریدگان عرضه داشت و تنها انسان توانست آن را بر دوش گیرد، همین عشق است:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند (حافظ)
در حقیقت ابیات عاشقانه بازگو کننده احساسات پاک انسان است و از آن جایی که ما نمیتوانیم برای احساسات یک انسان که یک مقوله کاملا انتزاعی است، حد و مرز قائل شویم، ادبیات عاشقانه یک سرزمین بسیار پهناور از جهان ادبیات را به خود اختصاص داده است و این یکی از دلایل آمیختگی ادب عاشقانه با ادب عرفانی، خصوصا در مشرق زمین است. همین آمیختگی موجب توهم و سردرگمی مخاطب دریافتن چهره حقیقی معشوقی است که در ادب عاشقانه ما ظهور پیدا کرده است. سعدی میفرماید:
ندانمت به حقیقت که درجهان به که مانی
جهان وهرچه دراوهست صورتند وتو جانی
ادب عاشقانه شرح دلبری و دلدادگی و وصل و فراق است و این مخاطب است که بنابر دیدگاه و روحیات خود به این مفاهیم عینیت میبخشد. پس در ادبیات عاشقانه یک نوع مخاطب محوری وجود دارد که طبق آن، مخاطب آزادانه میتواند به تاویل و تعبیر متن بپردازد. البته در مباحث بعدی خواهیم گفت که دامنه این آزادی تاویل از سوی مخاطب تا کجاست، اما آنچه در این مجال بدان خواهیم پرداخت نگاهی هرچند گذراست بر ادبیات عاشقانه سرزمینمان، با این امید که بازگویی لطایف این نوع ادبی موجب بسط خاطر خوانندگان و مشوقشان برای مطالعه بیشتر در این وادی باشد.
قبل از ورود به بحث، شایسته است نگاهی داشته باشیم بر تعاریف بزرگان ادب از "عشق" که این تعاریف گرچه هیچ یک جامع نیست اما هر کدام میتواند روزنهای برای ورود به این وادی باشد.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:56 PM |
به عقیده من زیباترین تعاریف از عشق را میتوان در نزد مولانا سراغ گرفت:
عشق اول میکند دیوانه ات
تا زما و من کند بیگانه ات
دو نکته اساسی درباره عشق در این بیت وجود دارد. دیوانگی از عشق که در همه دیوانه ای غنایی به آن اشاره شده است و حافظ آن را شرط اولین گام در راه عشق میداند:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
حال میخواهیم بدانیم که این دیوانگی چه ماهیتی دارد و آیا همان دیوانگی است که در عرف است یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال باید به قرائن لفظی و معنوی این واژه در اشعار توجه کرد. به عنوان مثال در همین بیت، حافظ جنون را لازمه مواجهه با خطر دانسته است و بدیهی است که یک انسان دیوانه و لایعقل هیچ گاه صلاحیت مواجهه با خطر را ندارد. یا مولانا دیوانگی را باعث ترک ما و من میداند که این عمل در مباحث عرفانی مقام والایی است و درباره آن سخنهای بسیار گفته شده است و این به آن معناست که عاشق میان خود و معشوق فرقی قائل نشود. مولانا حکایت شیرینی در وصف این مقام دارد و میگوید: "عاشقی به دیدار معشوق خود رفت و در زد. معشوق پرسید کیستی؟ گفت: من. معشوق در را باز نکرد و گفت در این سرا فقط جای یک نفر است. عاشق رفت و یکسال تمرین کرد که دیگر نگوید من هستم و دوباره به خانه معشوق بازگشت و چون معشوق پرسید کیستی، گفت: پشت در هم تو هستی و معشوق در را باز کرد.
مولانا در جای دیگر میگوید:
عشق را با نیستی سودا بود
تا تو هستی عشق کی پیدا بود
یعنی عشق زمانی شروع میشود که تو نباشی و همین که تو هستی، عشق پدیدار نمیشود.
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
پیش از آن که به ادامه بررسی ابیات مولانا در توصیف عشق بپردازیم، لازم است نکته ای را یادآور شویم. اگر این مقوله را شرح دلدادگی و عشق بندگان به خداوند تعریف کنیم، باز هم با یک عشق روبه رو هستیم و به ناچار باید آن را در دایره ادب عاشقانه بررسی کنیم
|
ابریشم |
07-27-2010 12:57 PM |
از این گذشته، گاهی در ادب کلاسیک ما، مخاطب حقیقتا چهره واقعی معشوق را در نمییابد که خداوند است یا انسان؟ اوج این آمیختگی در دیوان شمس مشهود است، به طوری که گاهی انسان نمیتواند تشخیص دهد که مولانا در کلام عاشقانه خود خداوند را اراده یا شمس الدین محمد تبریزی یا حسام الدین یا ...؟
باز میگردیم به بررسی ابیات مولانا در وصف عشق:
عشق را با کفر و با ایمان چه کار
عشق را با دوزخ و رضوان چه کار
این بیت یکی از ابیات زیبا و در عین حال ظریف درباره عشق است. در اینجا کلمات کفر، ایمان، دوزخ و رضوان در معنای پاداش و کیفر در معنی عام کلمه آمده است.
مولانا میگوید عشق حالتی است که عاشق را از اندیشیدن به هنجار و ناهنجار باز میدارد و صلاح اندیشی را از او میگیرد و او را از تعلقات رها میسازد. اگر بخواهیم همین معنی را در ادب عارفانه بجوییم به حالتی میرسیم که عارف تنها به وصل خداوند میاندیشد و به قول سعدی دنیا و عقبی را وامیگذارد:
می صرف وحدت کسی نوش کرد
که دنیا و عقبی فراموش کرد
یعنی عرفای ما بهشت را آنجا میدانند که اوست و سعادت و سلامتشان در کنار دوست معنا پیدا میکند.
با دوست کنج فقر بهشت است و دوستان
بیدوستی خاک بر سر جاه و توانگری (سعدی)
این جاست که عاشق در مرام و مذهب سایرین نمیگنجد.
مذهب عاشق ز مذهبها جداست
عاشقان را مذهب و علت خداست
(مولوی)
|
ابریشم |
07-27-2010 12:57 PM |
حالا همه این معانی به اینجا ختم میشود که عاشق شدن نوعی هنجار***ی است. دقیقا همان بحثی که عرفا در آن انسانها را به سه گروه تقسیم میکنند: اهل شریعت، اهل طریقت و اهل حقیقت.
اهل شریعت کسانی اند که بهنجار رفتار میکنند و اهل طریقت خود را از قیود رها ساخته اند و همینان در پایان راه به حقیقت میرسند و اهل حقیقت میشوند.
این هنجار***ی ویژگی عاشقی است که در ادبیات گاهی به این حالت آمیختگی کفر و ایمان در یک کلام کفر گفته میشود.
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود (حافظ)
از سویی دیگر، ابیاتی این چنین القاکننده این اندیشه عرفانی نیز هستند که مهم رسیدن انسان به معشوق است نه رسیدن و در توجیه آن استناد به این حدیث نبوی میکنند که فرمود: به تعداد موهای سر راه است برای رسیدن به خدا.
و به قول حافظ:
همه کس طالب یاراست چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
این است که در عشق، رسیدن مهم است نه مرکب سفر. مولانا وصف عشق را با این بیت ادامه میدهد:
عشق میجوید حریفی سینه چاک
کو ندارد از هلاک خویش باک
"فنا" جدا از کاربردش در مباحث عرفانی که عرفا آن را آخرین مرحله عشق میدانند و عطار در منطقالطیر نام هفتمین شهر عشق را فنا گذاشته است، در ادب عاشقانه نیز بسیار مطرح است. مولانا در این بیت به طور صریح میگوید عاشق کسی است که از هلاک خویش واهمه ندارد و پیوسته آماده جان فشانی در راه معشوق است.
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما
در ادبیات ما فراوان در این زمینه سخن گفته شده است; تا جایی که حافظ بریدن از جان را آسانتر از ترک دوستان جانی میداند:
از جان طمع بریدن آسان بود و لیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
در حقیقت گاهی تن مادی پرده و حجابی است میان عاشق و معشوق که در این حال، عاشق میل دارد آن را رها سازد.
حجاب چهره جان میشود و غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
(حافظ)
آنچه تاکنون گفته شد تنها بخشی از تعابیر و تعاریف بزرگان ادب ما از عشق است; چرا که این واژه چه در ادب عاشقانه و چه در ادب عرفانی ما موجب فتح باب مباحث بسیاری است و باز به دلیل همان آمیختگی عشق و عرفان که پیش از این گفته شد، ارائه تعریف قاطع و جامع از این واژه به راستی دشوار است که گاه به خود ویژگی مقطعی گرفته و تعمیمیآن نمیتواند کار چندان صحیحی باشد.
به عنوان مثال در تذکره الاولیا شیخ فریدالدین عطار بر میخوریم به تعریف منصور حلاج از عشق. شیخ مینویسد: چون حلاج بردار بود کسی از او پرسید که شیخ عشق چیست؟ و حلاج پاسخ گفت: امروز بینی و فردا و پس فردا. همان روز او را بر دار زدند، فردا سوزاندندش و روز سوم خاکسترش را بر باد دادند.
میبینیم که چنین تعریف شیوا و زیبایی از عشق که در عرفان است، در ادب عاشقانه نمیتواند جامع و دقیق باشد. هر چند در ادب عاشقانه هم فنایی و فدا شدن عاشق هم فداشدن عاشق منتهای عشق شمرده میشود. بنابراین اجازه بدهید از بحث تعریف عشق عبور کنیم و وارد مباحث دیگری شویم.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:57 PM |
یک سنت ادبی رایج در ادبیات عاشقانه
ادبیات عاشقانه یک سری مسائل کلی و غیرقابل تغییر دارد که به آنها سنت ادبی گفته میشود و بدون تعاریف باید گفت شاید یکی از عواملی که باعث دلزدگی از ادبیات کلاسیک شده تکرار بیش از حد همین سنن ادبی است. ما هر دیوان غنایی در ادب کلاسیک را مطالعه کنیم، در آن چشم معشوق سیاه، زلفش کمند و قدش چون سرو بلند است. هر چند این ویژگیها هر کدام سمبل و نشانه یک چیزی است و پیشینه آن یک تفکر عرفانی را نیز به دنبال دارد، اما باید پذیرفت که تکرار آن باعث ابتذال ادبی میشود. مثلا شما قبل از صائب تبریزی هیچ شاعری را نمییابید که برای چشم معشوق رنگی به جز سیاه متصور شده باشد. با این حال برای تبحر در ادب عاشقانه چاره ای جز شناخت این سنت نیست. فراوان ترین سنت ادبی در توصیف عاشق و معشوق، دو چهره اصلی ادب عاشقانه، یافت میشود. اصولا معشوق در ادبیات طوری معرفی میشود که مخاطب نهایت کمال و زیبایی او را به چهره ای که میتوان تصور کرد چهره معشوق است تا جایی که شاعر نمیتواند بپذیرد که معشوقش انسان زمینی است. سعدی میگوید:
نگویم آب و گل است آن وجود روحانی
بدین کمال نباشد جمال انسانی
به هر چه خوب تر اندر جهان نظر کردم
که گویمش تو ماند تو خوب تر زانی
به همین خاطر هیچ خوبی و زیبایی را نمیتوان به چهره معشوق مانند کرد. با این حال وصف معشوق تسلی دل عاشق است:
گفت شرح روی لیلی میدهم
خاطر خود را تسلی میدهم
(جامی)
به همین دلیل توصیف معشوق، محدوده وسیعی را از ادب عاشقانه به خود اختصاص داده است. نظامی در منظومه خسرو و شیرین حدود 30 بیت در توصیف جمال شیرین سروده است.
حال میخواهیم برای هر یک از این توصیفات نمونههایی زیبا بیاوریم.
زلف: در ادب عاشقانه زلف معشوق همواره کمند است و جایگاه دل عاشق.
از بس به تار زلفت دلها گرفته منزل
دل را کجا بجویم یک زلف و این همه دل
یا به قول حافظ:
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بیجنایت
که به نظر من این تحذیر جنبه تشویق دارد; چون عاشق خواستار فناشدن دل خود است. باز حافظ در جای دیگر میگوید:
صبا در آن سر زلف ار دل مرا دیدی
به روی لطف بگویش که جانگه دارد
یا بیت زیبای دیگری که میگوید:
بگفتم صید کردی مرغ دل نیکو نگهدارش
سر زلفش نشانم داد و گفتا لانه اش با من
این زلف گاهی پریشان شده است که در عرفان نشانه کثرت است و در عشق موجب افزایش زیبایی معشوق. حافظ میفرماید:
زلف آشفته و خو کرده خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
که این آشفتگی عموما توسط باد و به خصوص باد صبا صورت میگیرد. به قول حافظ:
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است
دل سودازده از غصه دو نیم افتاده است
و در جای دیگر میآورد:
زلفت در دست صبا گوش به فرمان نسیم
این همه با همه کس ساخته ای، یعنی چه؟
|
ابریشم |
07-27-2010 12:58 PM |
سخن از زلف بود و پریشانی آن و به قول حضرت حافظ:
دوش در حلقه ما، قصه گیسوی تو بود
تا دل شب، سخن از سلسله موی تو بود
در ادبیات واژه ملازم زلف، طره است و معنای لغوی آن مویی است که در پیشانی میریزد و حافظ اعتقاد دارد که این زلف پیچ و تاب بنفشه را در ذهن تداعی میکند.
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
و در جای دیگر نیز تداعی زلف و طره معشوق در اثر دیدار بنفشه را، اینگونه بیان میدارد:
بنفشه طره مفتول خود گره میزد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
به راستی چه قدر زیبا خواجه شیراز، تصور میآفریند. برای همه ما پیش آمده که در جمعی حضور داریم و با دیدن عملی به یاد موضوعی میافتیم و از آن سخن میگوئیم. حافظ چنین صحنه ای آفریده است و میگوید بنفشه با طره خود بازی میکرد که صبا به یاد زلف تو افتاد و از آن سخن گفت. در ادامه به بررسی سنتهای ادبی در وصف جمال معشوق میرسیم. به ابرو، که چون تیر از جانب معشوق بر جان عاشق مینشیند و آن را صید میکند
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هوا داری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
در ادب عاشقانه از ابرو به تیر و کمان، هلال ماه، محراب و عبادت و ... تشبیه میشود.
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
و به خاطر همان شباهت هلال ماه با ابروی معشوق است که حافظ میگوید:
هلال عید فطر ابروی اوست; جهان بر ابروی عید از هلال و سرکشید; هلال عید در ابروی یار باید دید و ... ابروی معشوق از آنجایی که طاق محراب را میماند، عاشق از آن بیم دارد که این دو را با یکدیگر اشتباه گیرد.
تو کافر دیل تن میبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خمک آن دلستان ابرو
و این سنت در ادبیات ما بسیار رایج است:
به هر صورت نمایان شدن ابروی معشوق موجب بی طاقتی و بی صبری عاشق میشود.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:58 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2838%29.gif فرمول ریاضی برای یافتن شریک زندگی
يك رياضيدان استراليايي در بررسيهاي خود يك فرمول رياضي براي احتمال يافتن شريك
مناسب زندگي ارائه كرد.كليو كرسول دانشمند دانشگاه سيدني با ارائه يك آناليز پيچيده
رياضي كه البته با الگوهاي غربي سازگار است نشان داد كه اين متد تا 75 درصد احتمال
يافتن شريك زندگي مناسب را براي افرادي كه در جستجوي فرد ايده آل هستند، تضمين
مي كند. وي در اين خصوص اظهار داشت: "بيشتر افراد، جستجو براي يافتن فرد مناسب
را تكرار مي كنند اما همچنان به نتايج غم انگيزي مي رسند. به خصوص پيدا نكردن شريك
زندگي مناسب موجب افزايش آمار طلاق در كشورهاي مختلف شده است."تئوري اين
رياضيدان استراليايي نشان مي دهد كه گاهي افراد مجرد چندين شكست عاطفي را
تجربه مي كنند تا شانس يافتن شريك زندگي مناسب ونيمه گمشده آنها تا 75 درصد
افزايش يابد. اين دانشمند افزود: "اين يك مسئله درست و يا غلط نيست بلكه تنها يك مدل
رياضي است. نيمه گمشده افراد ناگهان وارد زندگي آنها نمي شود بلكه افراد بايد براي
پيدا كردن شريك زندگي تلاش كنند."براساس گزارش رويترز، اين رياضيدان گفت: "اغلب
افراد زمان بيشتري را صرف پيدا كردن يك خودروي مناسب مي كنند تا پيدا كردن يك
عشق و طبيعي است كه نتيجه عشقهاي ناگهاني و ناپخته، ازدواجهاي منجر به طلاق
مي شود
|
ابریشم |
07-27-2010 12:59 PM |
معجزه عشق
زنی هنگام بیرون آمدن از خانه، سه پیرمرد با ریش های بلند سفید را دید که جلوی در نشسته اند. زن گفت:هر چی فکر می کنم شما رو نمی شناسم؛ اما باید گرسنه باشین. لطفا" بیاین تو و چیزی بخورید.
آنها پرسیدند: آیا مرد تو خونه س؟ زن گفت: نه بیرونه. آنها گفتند: پس ما نمی تونیم بیاییم تو.
غروب، وقتی مرد به خانه آمد، زنش برای او تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده است. مرد گفت: برو به اونا بگو من خونه هستم و دعوتشون کن بیان تو.
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. اما آنها گفتند: ما نمی تونیم باهمدیگه وارد خونه بشیم. زن که می خواست علت را بداند، پرسید: چرا؟ یکی از پیرمردها در حالی که به دوست دیگرش اشاره می کرد، گفت: اسمش ثروته. و سپس به پیرمرد دیگر رو کرد و گفت: این یکی موفقیته و اسم منم عشقه.
برو به شوهرت بگو که فقط یکی از ما رو برای حضور در خونه انتخاب کنه.
زن رفت و آنچه اتفاق افتاده بود را برای شوهرش تعریف کرد. شوهر خوشحال شد . گفت: چه خوب!! این یه موقعیت عالیه.بذار ثروت رو دعوت کنیم. بذار بیاد و خونه رو لبریز کنه!
زن که با انتخاب شوهرش مخالف بود، گفت: عزیزم! چرا موفقیت رو به خونه دعوت نکنیم؟ عروس خانواده که از آن سوی خانه به حرفهای آنها گوش می داد، به میان بحث پرید و پیشنهاد داد: بهتر نیست عشق رو دعوت کنیم تا خونه رو از وجود خود پر کنه؟ شوهر به همسرش گفت: بذار به حرف عروسمون گوش کنیم. برو بیرون و بگو که عشق مهمون بشه.
زن، بیرون رفت و به پیرمردها گفت: آن که نامش عشقه، بیاد و مهمون ما بشه. در حالی که عشق قدم زنان به سوی خانه می رفت، دو پیرمرد دیگر هم دنبال او راه افتادند. زن با تعجب به ثروت و موفقیت گفت: من فقط عشق رو دعوت کردم، شما چرا می آیید؟
این بار پیرمردها با هم پاسخ دادند: اگر شما ثروت یا موفقیت رو دعوت کرده بودین، دو تای دیگه بیرون می موندن، اما شما عشق رو دعوت کردین، هر کجا او بره، ما هم با او می ریم. هر کجا عشق باشه، ثروت و موفقیت هم هست!
|
ابریشم |
07-27-2010 01:00 PM |
دوست بدار ..اما زندان نساز...
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif
مقاله ای درباره دوست داشتن متعادل و پرهیز از عشق ورزی های روان پریشانه
آرامش
اولین گام در ایجاد نزدیکی بین دو نفر هنگامی پدید می آید که دیگری در کنار شما احساس آرامش کند.
پس برای نزدیک ساختن دیگران، شرایطی فراهم کنید که آن فرد در کنار شما یا در حضور شما احساس تنش نداشته باشد.
در بسیاری موارد، زن و شوهرها پیوسته از هم ایراد می گیرند، انتقاد یا قهر می کنند، خشونت نشان می دهند یا به هم توهین می کنند.
که در این گونه موارد، بودن در کنار هم، گذشته از آن که به آنان آرامش نمی دهد، بلکه تنش زا هم هست. پس بکوشیم به هم آرامش دهیم. برای این کار به جای عیب جویی، از هم حسن جویی کنیم. به یکدیگر احترام بگذاریم.
از نگاهی گرم و گفتاری امیدوار کننده و انرژی دهنده سود بگیریم و همیشه به این ضرب المثل چینی توجه کنیم:
پیوسته گله های کوچک را فراموش کرده ولی محبت های کوچک را به یاد داشته باشیم. پذیرای هم باشیم نه طرد کننده هم. گرم رفتار کنیم نه سرد و نه بی تفاوت.
امنیت
برای آن که دو نفر به هم نزدیک شوند، دست یابی به احساس امنیت، ضرورت دوم است. برای ایجاد و پیدایش این احساس از هر رفتار، پرسش، درخواست، گفتار و حرکتی که فرد را دچار احساس ناامنی کند، دوری کنید تا امکان دسترسی به مرحله سوم، یعنی دل بستگی، فراهم شود.
در این جهت بکوشید تا از دستیابی به اطلاعات سری و فوق سری دیگران پرهیز کنید و نکوشید تا اصطلاحا سر از کار دیگران درآورید.
همیشه حریم افراد را رعایت کنید و نشان دهید که از سوی شما هیچ گاه آسیب مالی، جانی، روانی، اجتماعی، خانوادگی و به ویژه اطلاعاتی به آنها وارد نخواهد شد و از آن گذشته نشان دهید، اگر از شما خواسته شود که کاری مثبت یا کاری که باعث شادی، رشد و خرسندی شود، انجام دهید، آن را با کمال میل و خرسندی انجام خواهید داد.
در مورد زن و شوهرها این مطلب بیشتر اهمیت دارد. و هرگاه خانمی خانه دار و از نظر مالی کاملا به شوهرش وابسته باشد، احتمال احساس عدم امنیت مالی در او به حق پدید می آید.
و بدترین حالت مربوط به هنگامی است که فرد احساس کند که مورد سوء استفاده واقع شده یا می شود یا تصور روز مبادایی در کار باشد که فرد با احساس ناامنی تنها بماند.
به هر حال اگر قصد دارید که دوست داشتنی باشید یا در دوست داشتن موفق شوید و به نتیجه برسید، بایستی فرد مورد نظر در کنار شما احساس امنیت همه جانبه کند.
لئوبوسکالیا می گوید: عشق را نمی توان زنجیر کرد، یا در گاوصندوق نگاه داشت یا برای آن نگهبان تعیین کرد. عشق، آغوش امن می خواهد و پس از رسیدن به آن دیگر جایی نخواهد رفت. پس بکوشید برای نزدیکتر شدن به اعضای خانواده و نزدیکان خود، تا می توانید به آنها احساس امنیت بدهید تا روزگار بهتری را در پی داشته باشید.
پنهان کاری، مخفی کاری، کارهای زیرزیرکی و این گونه کارها نتیجه اش دوری است و این کارها ضد دوستی و مخل نزدیکی خانوادگی است.
دلبستگی
هرگاه کسی از مرحله یک و دو گذشت، خود به خود به طرف مقابلش دلبسته خواهد شد. این نیاز و رفتار تا جایی لازم و به هنجار خواهد بود که نیاز بودن با او بیمارگونه و ناسالم نباشد یعنی به رشد یا شکوفایی و احساس مطلوب روانی اش بینجامد، ولی به استقلال و فعالیت های لازم و سازنده او آسیب وارد نکند و حتی اگر یکی از طرفین به هر شکلی حضور نداشت، این وضعیت مانع ادامه زندگی سالم دیگر نشود.
دوست داشتن
اگر کسی بتواند سه مرحله نخست را پشت سر بگذارد، به بهترین ارتباط انسانی که دوست داشتن است، دست خواهد یافت.
دوست داشتن، مجموعه ای است از علاقه یا کشش + اطمینان و امنیت + احترام + جذابیت + هیجان مثبت + شعور، درک، آگاهی و شناخت.
در ارتباطات سالم انسانی تا همین مرحله کافی است، ولی گروهی از افراد که شخصیت وابسته غیرمستقل و آسیب دیده دارند، مراحل زیر را نیز تجربه می کنند.
وابستگی شدید
حالتی بیمارگونه است که آسیب زا بوده و از رشد و شکوفایی و بالندگی و در نهایت از ادامه زندگی سالم جلوگیری می کند.
در این مرحله فرد، استقلال عاطفی اش را از دست می دهد و روحیه ، هیجان و موقعیت روانی اش به چگونگی برخورد فرد مورد نظرش بستگی خواهد داشت.
من برای این گونه افراد واژه پناهنده یا پناه جوی عاطفی را به کار می برم. در ادبیات روزنامه نگاری و علوم سیاسی، گاهی از پناهنده سیاسی و اجتماعی صحبت می شود.
بر این گمانم که وضع این گونه پناهنده ها از پناه جویان عاطفی بهتر است. چون آنها در بخش خصوصی زندگیشان ممکن است احساس خوشبختی و رضایت کنند و مشکلی نداشته باشند.
در صورتی که پناه جویان عاطفی، استقلال عاطفی، روانی و انسانی خود را از دست می دهند. در واقع کلید روشن و خاموش کننده آنها در دست دیگری خواهد بود و این کلید بیشتر در حالت خاموشی خواهد بود.
دانستنی است که هرگاه کسی خود را از لحاظ عاطفی و روانی به دیگری نیازمند و وابسته نشان دهد، دست کم نزد همان فرد موقعیتش را از دست می دهد و به خطر می اندازد و از دید فرد مقابل، موقعیتش پیوسته کم رنگ تر خواهد شد.
تا آنجا که حضورش رنج آور، تحمل ناپذیر و گاهی خسته کننده به نظر خواهد رسید و فرد مقابل او را آویزان به خود و وامانده احساس می کند و کوشش خواهد کرد تا از دست او بگریزد و شاید به توهین، بی حرمتی و طرد او نیز دست بزند.
عشق ورزی
با وجود آن که در ادبیات، ژورنالیسم یا روزنامه نگاری و عرفان، برداشتی زیبا، دلنشین و انسانی از عشق می شود چنان چه اقبال لاهوری می گوید:
روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ
یا مولانا می گوید:
هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد
وآنکه جانش ز محبت اثری یافت، نمرد
یا به قول حافظ:
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
پذیرفتنی است که در همه اینها عشق به مفهوم وابستگی عاططفی و احساس روانی و جنسی به کار نرفته، بلکه هدف از آن توجه بیشتر به دگرخواهی و احساس مثبت انسانی نسبت به یکدیگر بوده است. شاید برداشتی که فیلسوفان، شاعران، عارفان و انسان های والا از عشق دارند، به مفهوم انسان در روان شناسی انسان گرا یا روان شناسی بشر دوستانه نزدیک است. روان شناسی انسان گرا، همان مفهومی از انسان را دارد که بیشتر مردم از این واژه دارند.
از این دیدگاه انسان بودن یعنی مسوول بودن مسوول در برابر خود، دیگران، نسل های گذشته، نسل های آینده و محیط زیست جهانی، مسوول در برابر دانش، هنر، اخلاق، تاریخ و کل هستی.
چه زیبا سعدی شاعر نامدار و بلند آوازه ما به آن توجه کرده است:
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
پس آدم بودن را در گرو مسوول و متعهد بودن در برابر دیگران و غم خوار دیگران بودن دانسته است. حال اگر اندکی بیندیشیم، پی خواهیم برد که یک انسان، با داشتن حداقلی از این ویژگی ها چه موجود دلنشین، سودبخش و دگرخواهی خواهد بود.
پس عشق، با مفهوم عامیانه و کوچه بازاری آن رفتاری نابالغ است که بیشتر در کاستی ها و کمبودهای عاطفی، احساسی و جنسی ریشه دارد و در صورت گسترش، برای سلامت فرد زیانبار خواهد بود و نشانه ای است بدخیم. پس دوباره یادآور می شویم شاید بی دلیل نبوده که نظامی گنجوی، ادیب و فرزانه بزرگ، در اثر ارزشمند خود، نام مجنون یعنی دچار شده به جنون یا به زبان روان شناسی «روان پریش» را برای نامدارترین عاشق ادبیاتی ایران برگزیده است.
|
ابریشم |
07-27-2010 01:01 PM |
|
ابریشم |
07-27-2010 01:07 PM |
زوجهای جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول یادگیری خم وچم زندگی مشترکاند. آگاهی از اشتباهات معمول در اوایل ازدواج میتواند کمک کند که مانع بروز آنها شویم. در پیچ و خم دلدادگی و حرفهای نگفته جوانی، واقعیتهای یک عمر زندگی در کنار یکدیگر و تجربه حوادث تلخ و شیرین و مهارتهای لازم برای شناخت و تجزیه و تحلیل مشکلات زندگی فراموش میشود. یادآوری چند نکته به همه ما کمک میکند تا مسافتی دورتر از شروع زندگی مشترک و رویاپردازیهای عاشقانه را مشاهده کنیم...
● فکر نکردن به فردای ازدواج
بعضی از همسران جوان آن چنان سرگرم جشن ازدواج میشوند که نمیدانند درگیر چه مسایلی شدهاند. شما متاهل شدهاید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما فقط یک روز است. اکنون شما ناچارید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و خانواده خودتان را تشکیل دهید. از برنامههای جشن و بازتاب آن، از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان لذت ببرید، اما تمام مدت، تصویر بزرگتری را در ذهن داشته باشید.
● تلاش برای عوض کردن خلقیات همسر
به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کردهاید که عاشقش بودهاید. اگر این طور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرز چشمگیری تغییر نمیکنند. پس بهترین اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوتهایی که با دیگران دارد، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان فقط احساسات او را جریحهدار کرده و زندگی مشترک شما را خراب میکند.
● رابطه بد با خانواده همسر
اگر تا این لحظه به رابطه شما لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود ببخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار میکند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، تنها کسی که آزرده خاطر میشود، همسرتان است که احساس میکند بین شما گیر افتاده است.
● مشاجره بهجای گفتگو
پرخاشگری و فریاد زدن و جیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان کمکی نمیکند. گفتگوی آرام و منطقی شما را به پیش خواهد برد. اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانید خودتان را کنترل کنید، زندگی تان را به مخاطره میاندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است از استراحت در میانه بحث تا طلب کمک به وسیله روشهای درمانی انجام دهید.
● کوتاه بودن افق دید
هیچکس دوست ندارد درباره مسایل سنگینی مثل کنترل مسایل مالی، راههای ممکن در صورت بچهدار نشدن، نحوه آمادگی برای اتفاقات پیشبینی نشدهای مثل مرگ، بحث کند. با این حال اکنون که متاهل شدهاید، چارهای جز صحبت درباره این موضوعات ندارید. ازدواج شما به این مسایل وابسته است. عاقل باشید و در مورد تمامی این مسایل با همسر خود صحبت کنید. در صورت لزوم با دیگران مشاوره داشته باشید اما این مسایل را نادیده نگیرید. زندگی، تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست. درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگتر را داشته باشید.
● دعواهای بیهوده
هر انسان متاهلی با همسر خود بر سر مسایلی بحث میکند، از باز گذاشتن سر خمیردندان تا آویزان کردن لباس روی دستگیره در که در نظر دیگران بی معنی است. بحثهای خود را برای مسایل مهمتری نگه دارید. این دلخوریها را به حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جورابهای کثیف روی زمین است، باید خودتان را خوششانس بدانید.
● حسادت
همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان میشود که تصور میکند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این برای رابطه سم است.
● زندگی کردن مانند مجردها
اکنون زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال نداشت که شما مجرد بودید و هیچ کس در منزل منتظر شما نبود. به عنوان یک فرد متاهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. شما میدانید درست و غلط چیست. پس کار درست را انجام دهید.
● غرور در زندگی مشترک
زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار میکند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترکشان انجام نمیدهد. او اجازه میدهد غرور و روشهای حل مشکلات و عشق و علاقه او به همسرش راه پیدا کند و رابطه آنها به نتیجه برسد. باید ملایمتر باشید و راهی پیدا کنید که مسوولیت اعمال خود را به گردن بگیرید.
● با هم نبودن
باید مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و مراقبت هرگز رشد نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامهریزی کنید تا مدت زمان بیشتری را در کنار همسر خود باشید.
|
ابریشم |
07-27-2010 01:08 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif تفاوتهای بین وابستگی ودلبستگی چیست؟
آیا تاکنون به واژههائی مانند وابستگی، دلبستگی و یا پیوستگی دقت کردهایم؟ آیا تاکنون تجربه کردهایم که در ارتباط با کسی یا چیزی در بیرون از خودمان، احساس یکی شدن داشته باشیم. به نحوی که قسمت ناتمام یا نیمهتمام ما را تکمیل کند؟ در این حالت دو وضعیت به وجود میآید: یکی وضعیت جهنمی که ما آن را با واژه ”وابستگی“ معرفی میکنیم و دیگری حالت بهشتی که ما آن را ”پیوستگی“ مینامیم.
● وابستگی چیست؟
در قالب یک جمله یعنی اینکه: ”ما در ارتباط با کسی یا چیز آنچنان مجذوب شدهایم که احساس میکنیم با نبودن آن، ما نیز نابود میشویم“ در ین حالت، ما به شدت به اتصال عاطفی، انرژیکی و ... آن عادت کردهایم.
برای تجربهٔ این وضعیت میتوانیم به کاری فکر کنیم که ما را اذیت میکند، ولی نمیتوانیم آن را رها کنیم یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را اذیت میکند، ولی نمیتوانیم آن را قطع کنیم و یا مواردی را در نظر بگیریم که قوتی به جائی از آن فکر میکنیم، عذاب میکشیم.
● پیوستگی چیست؟
پیوستگی از نظر ما یعنی اینکه با آنچه در ارتباط قرار گرفتهایم و به آن عشق میورزیم یا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم با وجود لذت شادمانی، سعادت و خوشی در آن، ما نیز خشنود میشویم. در این حالت، بودن یا نبودن او در کنار ما، احساس بسیار خوب یا بسیار بد به ما نمیدهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما میشود. بهعبارتی دیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را میتوانیم حفظ کنیم.
● چگونه حالت وابستگی خود را به احساس پیوستگی تبدیل کنیم؟
الف) شناخت موارد وابستگی:
در خلوت خود یا با کمک گرفتن از فردی لایق، بررسی کنیم کدامیک از موارد کار، پول، پرخوری، پرحرفی و ... بیشترین وابستگی را برای ما ایجاد کرده است. بررسی کنیم که کدامیک از نیروها مثل نیاز، هوس، ترس، شک و تردید و ... در ما در این ارتباط فعالتر میباشند.
در رفتار خود بررسی کنیم به خاطر چه سوژهای از خواب و خوراک خود کم میکنیم و فکر و احساس ما در چه مواردی، ما را بهطور ناخواسته به دنبال خود میکشاند و در کنترل آن دچار مشکل میشویم. برای چه مواردی بیشتر از حد توان خود وقت میگذاریم و به خاطر اینکه هدیهای به فردی بدهیم یا در کنارش باشیم، از سلامتی خود میکاهیم، بررسی کنیم در ارتباط با رسیدن به چه خواستههائی خود را کوچک و حقیر میسازیم و در ارتباط با چه افرادی، اتمام توان خود را بهکار میگیریم تا خواستههای خود را از آنها گدائی کنیم. بررسی کنیم با چه کسانی ارتباطی بیمعنا و سست داریم یا ارتباط ما مرده و نامطلوب است و دراین ارتباط به دنبال چه میگردیم. در نظر بگیریم ترس از دستدادن چه چیزهائی را داریم، تا متوجه شویم ریشههای وابستگی ما کدام هستند.
ب) تکنیکهای رهائی از وابستگی
آنچه ما را سرشار از عشق، رضایتخاطر و آرامش میکند و در ارتباط سالم دوطرفهای قرار میدهد، مشخصههای دیگری دارد که بهطور ظریف و حساسی قابل تفکیک میباشند. چنانچه راههای زیر را بهکار گیریم، میتوانیم تجربه کنیم که در وضعیت وابستگی قرار گرفتهایم یا پیوستگی و در پی آن میتوانیم از فضای جهنمی وابستگی، رها شده و از فضای بهشتی پیوستگی لذت ببریم.
۱) قطع وابستگی
دربارهٔ افراد یا مواردی که در نزدیکی با آنها یا حتی به دور از آنها احساس میکنیم که دچار نگرانی میشویم و حتی بهصورت وسواسگونهای میخواهیم گرفتاریها و رفتارشان را کنترل کنیم و بهطور مرتب میخواهیم برای آنها نقش مددکار را بازی کنیم. از این به بعد، اینگونه بیندیشیم که هر فردی مسئول اعمال خویش است. به جای کنترل افراطی و به اسارت کشیدن آنها، اجازه دهیم خودشان فرصت کسب تجربه را داشته باشند. ما فقط باید آنها را راهنمائی کنیم تا در حد توانائی خود بهصورت منسجم و سازمانیافته پیشرفت کنند.
۲) رهائی از رفتارهای وابستگی
بدون ترس، یک نسبت از رفتارهائی که وابستگی خود را در پشت آن پنهان کردهایم، تهیه کرده و آنها را از رفتار خود حذف کنیم. بر روی مواردی مانند دروغ گفتن، غر زدن، اصرار به متقاعد کردن، التماس کردن، رشوه دادن، طراحی حقههای کوچک و بزرگ، بچهدار شدن به قصد وابسته کردن، تحقیر کردن، شکایت کردن، محکوم کردن و... حضور خود را قویتر کنیم تا بتوانیم باورها و ریشههای به وجود آورندهٔ این اعمال را بشناسیم؛ سپس روبهروی هر کدام بنویسیم چه باورها و توانمندیهائی را لازم است در خود تقویت کنیم تا به این کارها دست نزنیم.
۳) عامل وبستگیزا را رها کنیم
کلیهٔ مواردی مانند: گرفتن، اعتبار، پست، مقام، قدرت، احترام و سایر مواردی که به واسطهٔ آنها میخواهیم به احساس سرخوشی و رضایت برسیم را شناسائی کنیم.
۴) استقلال خود را حفظ کنیم
زمانی که عاشق دیگران میشویم یا اجازه میهیم که دیگران عاشق ما شوند، مراقب باشیم که در عین لذت بردن از حمایت عاشقانهٔ طرف مقابل خود یا دادن حمایت عاشقانه به او، طوری رفتار کنیم که بدون حضور او نیز بتوانیم به خواستههای خود برسیم.
۵) اعتماد به خود، اتکاء به خداوند
در حالتی از حضور قرار بگیریم که حس کنیم مواردی مانند ناامیدی، ترس، ضعف و هرگونه کمبود دیگر فقط با حضور خداوند تکمیل میگردد اما فقط حق داریم به خدای خود وابسته باشیم که همواره از اوج آسمانها تا قعر زمین و در فضای بین آن دو و مهمتر از همه در وجود خود ما حضور دارد و همیشه با ما است.
۶) رهائی از شرمندگی
به یکی از بزرگترین طرفهای خداوند که ”توبه“ نامیده میشود، آگاهتر شویم. با خدای خود راز و نیا کنیم. تمام ضعفها، اشتباهها و گناههای خود را به او اعتراف کنیم و فقط او را حمایتگر اصلی بدانیم و به هر چه غیر از اوست، به هیچ عنوان تکیه نکنیم.
۷) بالا بردن آگاهی و تغییر باورهای وابستهکننده
باورهائی مانند ”شرمنده میشوم اگر... را انجام دهم“ یا ”اگر... را انجام ندهم، یعنی هنوز بزرگ نشدهام“ و یا ”حلقهٔ ازدواج، حلقه بندگی است“ را رها کنیم و کانون توجه خود را به باورهای پیشرونده معطوف کنیم.
۸) آمادهسازی دستها و شبکهٔ حمایتگر
از دوستهائی که بهطور حقیقی، ما را دوست دارند، کمک بگیریم تا ما را یاری دهند که به این توانمندی بریم. چنانچه آن سوژه را نیز از دست بدهیم، باز هم ارزشمند، کامل و دوستداشتنی باقی میمانیم و به ما کمک کنند تا پس از قطع ارتباط، دوباره به سراغش نرویم.
۹) رهائی از وابستگی و رسیدن به پیوستگی
در اوج آرامش و قدرت، آسیبهای مربوط به وابستگیهای قبلی خود را ترمیم کنیم به این منظور:
الف) خودمان را دوست داشته باشیم و برای یادگیری مهارتهای دوست داشت خود، به جلسههای عملی آموزش مهارتهای زندگی بهمنظور خودباوری و همیاری برویم.
ب) همواره جهت وابستگی خود را در سبز عشق الهی و توکل به قدرت برتر جهان هستی معطوف کنیم.
ج) رابطهای را ایجاد کنیم که در آن شکوفائی استعدادها و توانمندیهای ما امکانپذیر شود.
۱۰) انجام مراقبه به صورت یک عادت روزانه
برای کسب لذت بیشتر، مراقبه را جزء یکی از مهمترین کارهای روزانهٔ خود قرار دهیم.
تا میتوانیم آمادگی دریافت عشق را در خود بیشتر کنیم. همواره همانند داشتن تغذیهای سالم، تمامی ده مخزن عشق خود را بهطور متعادل شارژ کنیم. در هر ارتباط حضور خود را بر روی عشقی که از سوی خداوند در هر مورد ظاهر میشود، حفظ کنیم چه این عشق در حوزهٔ ارتباطهای زناشوئی باشد و چه در ارتباطهای اجتماعی و یا دیگر رابطههائی که وجود ما را به وجد و سرور میآورد
|
اکنون ساعت 11:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)