پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فرهنگ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=24)
-   -   پاتوق متولدین دهه پنجاه و دهه شصت، اگر متولد دهه پنجاه و دهه شصتی بیا تو (http://p30city.net/showthread.php?t=28225)

Hamed 10-23-2010 07:36 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط bigbang (پست 191947)
دهه شصتی نازترین و باحالترین نسله و البته هوشمندترین و ...............ترین ! و .........ترین !
همدردی کنی ؟
از کی تا حالا ما درد داشتیم که خودمون خبر نداشتیم !
من از همین الان وصیت میکنم که اگر روزی مُردم (خدا نکنه بمیرم !!) من رو بین دهه شصتی ها دفن کنن چون همشون میرن بهشت !
شما هم آقای حامد عزیز اگه خواستی بیا تا ما باهات همدردی کنیم !
از قدیم گفتن دهه شصتی باش تا کامروا باشی !

و اضافه می‌کنم دهه شصتی‌ها با اعتماد به‌نفس‌ترین افراد هستن.

یه طوری بهم گفتی که انگار متولد دهه هفتاد هستم!

مهدی 10-23-2010 08:40 PM

بابا اینجا تاپیکی هستش که خاطرات رو مرور کنید نه اینکه برا همدیگه گرو کشی کنید !!{قاط}

ولی یک آن تمام چیزهایی که برای دهه شصتی ها بخصوص از 55 تا 65 رو مرور کنید بعد با دهه بعدی مقایسه کنید خیلی چیزها دستگیرتان میشود.
کم کشیدیم حالا اینجا هم!!!



imann 10-23-2010 08:44 PM

داش مهدی سلام
اقا واقعا دهه ی شصتی را عشقه{جشن پتو}

BaHaReH 10-27-2010 11:11 AM

البته من خودم موارد کمی رو یادم میاد اینو برای دهه پنجاهی ها گذاشتم


شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئو‌ها شو ضبط میکردن.
شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.


http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._2052405_n.jpg

شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!
شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.


http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._7779300_n.jpg

شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
شما یادتون نمیاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._2746042_n.jpg

شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
شما یادتون نمیاد اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟

http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._6759034_n.jpg

شما یادتون نمیاد، این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله..
شما یادتون نمیاد سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شک…ر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.

http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._7784710_n.jpg
شما یادتون نمیاد: ستاره آی ستاره پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟
دیدمش از اونجا رفت اون بالا بالاها رفت بالا پیش خدا رفت
خدا که مهربونه پیش بابام میمونه
گریه نمیکنم من که شاد نباشه دشمن

شما یادتون نمیاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._7415294_n.jpg

شما یادتون نمیاد، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.شما یادتون نمیاد چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند.
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k...7214092_n1.jpg

شما یادتون نمیاد… فیلم ویدئو که یواشکی زیرپیرهنمون قایم می کردیم؛بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س!http://www.salijoon.ws/mail/890804/k...1_68008_n1.jpg

شما یادتون نمیاد…جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.شما یادتون نمیاد…تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._4960904_n.jpg

شما یادتون نمیاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید تموم داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.شما یادتون نمیاد،انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا…
.بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…



http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._7782017_n.jpg

شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.شما یادتون نمیاد به زور می بردنموم نماز،ما هم برای اینکه نریم می رفتیم تو دستشویی ها قایم می شدیم!شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._2383322_n.jpg

شما یادتون نمیاد, سریال روزی روزگاری که پخش میشد تیکه کلام رایج بین مردم شده بود “التماس نکن”شما یادتون نمیاد، تو بلفی و لیلیبیت.. عمو دکتره همیشه مست و پاتیل بود! دماغش همیشه قرمز بود و بطزی مشـ.روبـش دستش!
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._7268562_n.jpg

شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون.

شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی.
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._1875681_n.jpgشما یادتون نمیاد آتروپات رو که گرم میکرد.شما یادتون نمیاد ولی سره كلاس انشاء كه میشد اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولی اگه ننوشته بودیم زنگ استراحت دل درد میگرفتیم!
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._3029802_n.jpgشما یادتون نمیاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k...4_511088_n.jpgشما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!شما یادتون نمیاد دبستان كه بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می كرد.
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._1680058_n.jpgشما یادتون نمیاد، دبستان بودیم اول کتاب فارسی نوشته بود امید من به شما دبستانی هاست! رفتیم دبیرستان دوباره اول کتاب فارسی نوشته بود امید من به شما دبیرستانی هاست – خدا رحمتت کنه اما بالاخره امیدت به کی بود!؟؟شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم همیشه وقتی دامن می پوشیدیم .. مامان مرتب تذکر می داد درست بشین دختر!!
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._7895802_n.jpgشما یادتون نمیاد! روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن.شما یادتون نمیاد:قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..شما یادتون نمیاد تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._2899253_n.jpgشما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.http://www.salijoon.ws/mail/890804/k..._6195160_n.jpgشما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآشما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.
http://www.salijoon.ws/mail/890804/khatereh/oshin.jpgشما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.==========================================

پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه !

shokofe 11-02-2010 11:29 AM

http://findinvis.com/Pic/2010/10-29/D/345u8435.jpg
تمام شخصيت هاي كارتوني اين دهه:)

marykhosh 11-02-2010 12:09 PM

{قیژه}من هم 57 هستم
_:2:_:2:_:2:

چرا نسل سوحته شدیم

مهدی 12-07-2010 06:37 PM

شوخی با کارتونهای زمان ما- 1
 
شوخی با کارتونهای زمان ما 1 :d


سرنوشت کارتون‌هایی که می‌دیدیم چی شد؟;)





آقای سک سکه عمل کرده، می‌ره سر کار و میاد و زندگی‌شو می‌کنه!






الفی دیگه از هیچی نمی‌‌ترسه!




آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان ۵٠ متری ساده.




آن‌شرلی آرایش‌گر معروفی شده و توی جردن و چند تا محله‌ی بالای شهر شعبه زده و حسابی جیب مردم رو خالی می‌کنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی ...





ای‌کیوسان کراکی شده و مخش تعطیل تعطیله!





بامزی یه خرس بزرگ شد و شکارش کردن!... شلمان هنوز هم خوابه!





پت پست‌چی بازنشسته شده و الان تو خونه‌ی سال‌مندان منتظر مرگشه!



بنر رو یادته؟ پوستشو توی خیابون منوچهری 30000 تومن ‌فروختن!




بالتازار و زبل‌خان آلزایمر گرفتن.




دامبو، پلنگ صورتی، پسر شجاع، خانوم کوچولو، گوریل انگوری، شیپورچی، یوگی و دوستاش همه توی یه سیرک بزرگن!








تام سایر حسابی باکلاس شده و موهاشو مدل جوجه‌تیغی درست می‌کنه!

http://www.asriran.com/files/fa/news...158384_805.jpg

تام و جری دو تا دوست صمیمی شدن!

http://www.asriran.com/files/fa/news...158385_872.jpg







مهدی 12-07-2010 06:41 PM

شوخی با کارتونهای زمان ما- 2
 
شوخی با کارتونهای زمان ما 2 :d




سرنوشت کارتون‌هایی که می‌دیدیم چی شد؟;)





تن‌تن توی یه روزنامه خبرنگار بود، الان تو یه شرکت تبلیغاتی داره فعالیت میکنه!





جیمبو رو از رده خارج کردن و بعد اجاره دادندش به چیز ایر !!





چوبین خیلی وقته که مادرش رو پیدا کرده و دنبال یه وامه تا ازدواج کنه!




حنا خانوم دکتر شده، مادرش هم از آلمان برگشته کنارش!






خپل رو از باغ گل‌ها انداختنش بیرون, اون‌جا یه برج ١٠٠٠ طبقه ساختن! (چند روز پیش کنار یه سطل آشغال دیدمش - خیلی لاغر شده!)





خانواده‌ی دکتر ارنست همسایه مونن، هر سه تا بچه‌اش رفتن خارج، همسر دکترخیلی مریضه!





سوباسو و کاکرو قهرمان جهان شدن، خب که چی؟!






کایوت، بالاخره ردرانر رو گرفت ولی از شانس بدش آنفولانزای مرغی گرفت و مرد!





هیچ‌کی نفهمید گالیور عاشق فلرتیشیاست!







لوک خوش‌شانس طي يه بدشانسي، اشتباهي تو يه صحنه قتل دستگير شد و نتونست خودشو تبرئه كنه و الان هم سلولي دالتون ها شده!





مارکو پولو تو میدون راه‌آهن یه باقالي پلويي زده ، می‌گن کارش خیلی گرفته!





ملوان زبل الان ديگه يه دزد دريايي معرف شده در خلیج عدن!





آقای پتی‌بل تو میدون شوش یه بنک‌دار کله‌گنده‌س!







معاون کلانتر از يه بانك اختلاس كرد و فرار كرد رفت خارج !







آقای نجار الان به جرم قطع غيرمجاز درختان تحت تعقيبه و وروجک هم قايم شده!






پت و مت دكتراي مهندسي عمران گرفتند!!




ساقي 12-07-2010 06:49 PM

من عاشق اين پت و متم:d

فرانک 01-15-2011 08:42 PM

من لبه پرتگاه دهه پنجاهم
بعضی وقتا که کارتونای قدیمی پخش میشه دست از کارام میکشم میشینم میبینم
مهاجران. هاچ زنبور عسل .گالیورو بقیه
اینم بازیای قدیمیبازیهای سنتی که از یادها رفتند





بازیهای سنتی قدیمی از قبیل: هفت سنگ، عمو زنجیرباف، قایم موشک، گرگم به هوا، کی بود کی بود، لی لی، شیر و آهوها، وسطی و ... ریشه در سنت های دیرینه ی مردم ایران دارد و هنوز نسلی از آن افرادی که با این بازی ها اوقات فراغت خود را سپری می کردند نگذشته که امروزه دلایلی چون استفاده از وسایل ارتباط جمعی، بازی های رایانه ای و ورزش های جدید امکان پرداختن به بازی های محلی را به حداقل ممکن کاهش داده و میتوان گفت به دست فراموشی سپرده شده است.

ولی هر چه باشد همین بازیهای قدیمی در ذهن پدرها و پدربزرگ های عزیز ما تجسم خاطراتی شیرین است و دیدن تصاویر زیر حتی برای من و شما که سهمی در چگونگی اینگونه بازی ها نداشتیم هم خالی از لطف نیست



http://negahak.net/images/stories/b/dey89/18.jpg
http://negahak.net/images/stories/b/dey89/01.jpg
http://negahak.net/images/stories/b/dey89/02.jpg
http://negahak.net/images/stories/b/dey89/03.jpg
http://negahak.net/images/stories/b/dey89/04.jpg
http://negahak.net/images/stories/b/dey89/05.jpg
http://negahak.net/images/stories/b/dey89/09.jpg

فرانک 03-01-2011 11:58 AM

شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه

شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون :)))

شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده


شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما
شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع میشدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد



شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم

شما یادتون نمیاد: علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است... قییییییییییییییییییییییییییییی ییییژژژژژژژ. و بعد بدو بدو رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم، صدای موشکباران، قطع شدن برق، و تاریکی مطلق، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد: خامووووووش کن!!! خامووووووش کن!!

شما یادتون نمیاد که بدترین روز زندگی عصر روز سیزده به در بود و همه بسیج می شدند که پیک شادی رو تموم کنن

شما یادتون نمیاد کاغذ گوله میکردیم تو دهنمون با لوله خودکار فوت می کردیم طرف هم

چرخ و فلکهایی که 10 دور 2 تومان بود و آقاهه تند میچرخوندش

به من بگو بدونم
هر آدمی تو دستاش
چند تا دونه انگشت داره؟

آقا اجازه هولم نکن
دست و پاهام رو گم نکن
آقا اجازه الان می گم
زود تند سریع جواب می دم
هر آدمی تو دست هاش
یازده تا انگشت داره !

آخه چطور یک همچین چیزی ممکنه مبصر چهارساله ی کلاس من؟

یادش بخیر.اون آدامس توپ ها که سه تاش توی یه بسته بودو هر کدوم یه رنگ بود

شما یادتون نمیاد ٬ روزی ۳ ساعت خاموشی برای هر منطقه ٬ ساعتاشو به صورت جدول تو روزنامه چاپ میکردند

راستی بچه های باحال اون سالها، مدرسه موشها و کپل و دم باریک و گوش دراز و نارنجی و آ قای معلم و ... نگفتین، آقا اجازه آقا اجازه ما بگیم ما بگیم، میرم مدرسه میرم مدرسه جیبام پر از فندق و پسته ... اییییییییییییششش برو اونور دلم گرفت، ........
واقعا" دلم گرفت

یادمه همیشه وقتی صبحگاه تموم میشد خدایا خدایا تا انقلاب مهدی .............رو نگه دار منتظری نستوه برای نصر اسلام محافظت بفرما...میخوندیم،سال چهارم که بودیم یه روز مدیر با یه بخشنامه تو دستش اومد سر صبحگاه گفت بچه ها از امروز وقتی خدایا خدایا رو میگین دیگه منتظری نستوه رو نگین!همه مونده بودیم که منتظری نستوه چه بلایی سرش اومده !!!!
خلاصه مدیر یه دور هم باهامون تمرین کرد.بعدش گفت حالا یه دور بخونین ببینم.همه خوندیم و نا خوداگاه دوباره منتظری نستوه رو عین همیشه گفتیم!!!

یادش بخیر بچه بازیگوشی بودم هر جا توپ میدیدم میپریدم برش میداشتم به اولین نفر که میو مد میگفتم بیا بازی والیبال .وسط وسط .هفت سنگ
یه روز بابای مدرسه اومد در خونه به بابام گفت
فرانک همش فوتبال بازی میکنه
دقیقا یادمه گفت
(یه سات توپان دو سات توپان ....)خدا رحمتش کنه

امیر عباس انصاری 03-02-2011 02:09 AM

شما یادتون نمیاد
وقتی که وسط جنگ تو دبستان کیسه هایی بهمون دادند تا برای شیربچه های رزمنده وسیله و غذا و دارو و ... بفرستیم
یادمه کیسه ها تو برگشت همشون پر شده بدون و داشتند از شدت سنگینی پاره میشدن

شما یادتون نمیاد به احترام تابوت جنازه شهیدان که از جبهه ها بر میگشت و شیربچه ها که حالا شیران دلاوری بودن واسه خودشون توش خوابیده بودند
کارناوال عروسی تو کوچه راه نمی انداختند
دسته های عزا جلو بیت شهدا علامتشونو به نشانه احترام تعظیم می دادند و بوسیه چایی و خرما و دود اسپند ازشون توسط خانواده شهدا پذیرایی میشد
شما یادتون نمیاد وقتی آزاده ها از اتوبوس ها می پریدن پایین خاک ایران زمین رو می بوسیدن چه اشکی تو چشم مردم پاک ایران می نشست که شیران زخمی و خسته شو می دید
شما یادتون نمیاد وقتی حاج صادق آهنگران می خوند
سوی دیار عاشقان سوی دیار عاشقان
سوی خدا می رویم سوی خدا می رویم
پسربچه های کم سن و سال شناسنامه هاشون رو دستکاری می کردند و ریش کم پشتشونو نمی زدن که بزرگتر به نظر بیان برن جبهه از خاک و ناموس و ایران زمین و اعتقاداتشون دفاع کنند

شما یادتون نمیاد
از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما
جاودانه شد از فروغ ظفر پگاه
صبح آرزو دمیده از کرانه ها
شاخه های زندگی زده جوانه ها
این پیروزی، خجسته باد این پیروزی (2)


خجسته باد این مبارک بهار
به باغبان
خجسته باد
خجسته باد این گل افشان دیار
به بلبلان
خجسته باد
همیشه بادا وطن برقرار
صبح پیروزی مبارک باد
این ستم سوزی مبارک باد



شما یادتون نماید صبح ها تو سرما ساعت هفت و نیم ده دقیقه رو پا وامیستادیم سرود بلند جمهوری اسلامی رو با پخش رادیو سراسری می خوندیم


شد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد هم دنیا به ما
از انقلاب ایران دگر
کاخ ستم گشته زیر و زبر


شما یادتون نمیاد صبح همه خونه ها ساعت شیش برپا بود رادیوها روشن بود تقویم تاریخ پخش میشد


شما یادتون نمیاد وقتی خانم ناظریان جمعه صبح از رادیو و برنامه صبح جمعه به شما می خوند:
ز حق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر؟ که خلقی را بخندانی


شما یادتون نمیاد تو برنامه صبح جمعه با شما با ریتم و سبک آهنگ اسپانیایی اتوبوس سواری کارمندان رو به طنز می نشستند:


با لهجه جیپسی کینگ این علیرضا جاویدنیای باحال می خوند
راننده
یه وخت نذاری تو دنده
نکنی منو شرمنده
تو داره و خونه
مسافر
دیگه ندارم چاره
ماشینم جا نداره
پیاده برو اداره


بعد کر می خوند:
یالله سوار شو هل بده
زود باش سوار شو هل بده
یالله سوار شو هل بده یالله
داریم می میریم هل نده
داریم می میریم هل نده
جونم در اومد هل نده
یالله




شما یادتون نمیاد وقتی محمدرضا سرشار با نام مستعار رضا رهگذر ساعت یک بعدازظهر از رادیو سراسری قصه ظهر جمعه رو میگفت و اینجوری شروع می کرد
به نام خداوند بخشاینده مهربان
عزیزان شنونده، دوستای مهربون ... سلام
امروز میخوام قصه کفشهای هزار وصله خالد رو برای شما عزیزان تعریف کنم
قصه ای که توش به خصلت بد خسیس بودن پرداخته و حکایت جالبی داره





یه خبر جالب
تو سرچ گوگل فارسی بنویسید دهه پنجاه
متوجه شدید؟؟{شیت شدن}{شیت شدن}:d:d:d:d:d

راستی اینم لینک پایگاه رسمی رضا رهگذره (قصه ظهر جمعه)

li@ 04-25-2011 10:46 AM

دوستان سلام من هم متولدسال 1348 در كوچه ثبت و ساكن شهر كرمانشاه هستم و نقطه مشترك زيادي با دهه پنجاهي ها دارم واز خواندن مطالبي كه فرستاديد واقعاً مشعوف شدم ميخوام چندتا خاطره هم من اضافه كنم...شما يادتون نمياد قبل از شروع برنامه هاي تلويزيون عكس شاه رو نشون ميداد و سرود ملي اون زمان پخش مي شد......شما يادتون نمياد آرم برنامه كودك كه شكلك سه تا بچه بود...شما يادتون نمياد صبح خيلي زود براي ديدن مسابقه محمد علي كلي با جوفريزر بيدار مي شديم.......شما يادتون نمياد با الاغ نفت مياوردن در خونه هاسه پيت اينورش بود سه پيت هم اونورش ...شما يادتون نمياد توي كوچه هر ماه يه بازي مرسوم ميشد يه ماه گردو بازي يه ماه تيله بازي يه ماه تيركمون سيمي...

امیر عباس انصاری 04-26-2011 12:23 AM

سلام
علی آقا به پاتوق خودتون خوش اومدید:cool:
مراقب حاضر جوابی بچه ها باشید!!!

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد زيرا با
وجود اينکه پستاندار عظيم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسيار کوچکى دارد
دختر کوچک پرسيد: پس چطور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. اين از نظر
فيزيکى غيرممکن است
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت يونس مى‌پرسم
معلم گفت: اگر حضرت يونس به بهشت نرفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسيد !!!!!!!!!!!!!!!!!!

li@ 04-26-2011 08:06 AM

ممنونم امير خان!

سادات 04-27-2011 05:22 PM

سلام به همه ی بچه های این دهه .یادش بخیرچه روزایی داشتیم زمستونا چقدربرف میومد وماشیطنتمون گل میکردهل دادن ولیزخوردن توبرف همان وبرف توی یقه ی بچه هاسرکلاس کردن هم همان بااینکه نسبت به بچه های الان امکانات نداشتیم اماخوش بودیم چقدربی دغدغه میخندیدیم قهرمیکردیم اسباب بازی به هم قرض میدادیم وحیف ازان روزها که رفت ولی کاش میشد برگردیم واگرمیشد من دیگرازبابایم پفک نمیخواستم فقط....کاش میشد؟!!:20:

shana_kola 04-30-2011 08:16 AM

یادش بخیر تو مدرسه بهمون یه بسته دفتر میدادن (چهل برگ شصت برگ و صد برگی)با چند تا مداد و پاکن که یا صورتی بودن یا سبز و یا سفید ما هم همش خدا خدا میکردیم صورتی رو بهمون بدن

یادش بخیر یه تومن میدادیم دوتا بیسکویت یکی شبیه خرگوش یه دونه هم قو یه تومنم میدادیم از این ماهیا که شکلاتی بود هنوزم مزه شو حس میکنم

یادش بخیر یه صف طولانی برا گرفتن نفت که توش لنگه کفش –آجر-جعبه...بود مثلا اینا جای کسایی که رفتن کاراشونو انجام بدن و برگردن!

یاد اون شلوار بافتنیای مشکی بخیر که پایینش راه راه رنگی بود و سه تا دکمه شبیه جوجه بهش دوخته شده بود و کوچیک و بزرگ میپوشیدن

یاد فرفره های کاغذی رنگی بخیر

یادش بخیر نوشابه دونه ای دوازده تومن بود بعد از مدرسه میرفتیم یه دونه میخریم سه نفری میخوردیم!

مهدی 04-30-2011 06:17 PM

نمیدونم اینها هم نوشته شده اند یا من ندیدم دو سه چیز در این حس جدید سال جدیدم یادم میاد گفتم بنویسم

یادتون میاد از این آبنباتا بودش روش خروس بود با ی دسته که معروف به خروس قندی بود بعد از چند سالی تبدیل شد به از این شکلاتهای گرد رنگین کمونی با همون نام!

یادتون میاد تخم مرغ شانسی

یادتون میاد ی مقوا با کلی شماره که به هر شماره ی بادکنک وصل بود و ی مقوا دیگه همون شماره ها رو داشت و روش نقاشی شده بود و یکی از از اون مربعها یا دایره ها رو انتخاب مبکردی تا ببینی شانست کدوم بادکنک میشه

shana_kola 04-30-2011 07:06 PM

یادمه که هر روز میرفتم بادکنک شانسی میخریدم به امید اینکه اون بزرگه که شماره 31 بود مال من بشه ولی هیچ وقت نشد همیشه اون کوچولوهاش مال من بود:p

دانه کولانه 05-01-2011 12:06 AM

یه بار یه بادکنک گنده سیاه رنگ شانسم شد ....
خدا بگم چیکارش کنه .... تعمدا گازش گرفت که بادکنک من سوراخ بشه ...
-----------------------------
شما یادتون نمیاد ! نمیاد دیگه پس چرا بگم ؟ نه اقا جون نمیاد من میدونم یادتون نمیاد...

ترنم 05-01-2011 01:04 AM

خیلی خیلی خیلی جالب بودن خیلی لذت بردم اینارو خوندم
دهه شصتی هستم
وای من اون موقع انقدر از برنامه کودک هاج زنبور عسل میترسیدم که نگو ... بعد خواهر برادر بزرگتر از خودم داشتم عمدا همین شبکه رو با صدای بلند میزاشتن منم همش گریه میکردم تا اخر فیلم
راستی بزار بگم چرا میترسیدم اما نخندین ها میگفتم مامان منم مثل مامان هاج زنبور عسل گم میشه اگه نگاه کنم :d
واقعا کودکی بهترین دورانیه که داریم اما حیف که همش ارزوی بزرگ شدنو داریم حیف :)

GhaZaL.Mr 05-02-2011 11:06 AM

آخی یادش بخیر اون وقتا پفک نمکی 10 تومن بود
پول توجیبی هر روزمون 50 تومن ...
دوچرخه سواری ....
کشیدن موی دختر همسایه ...
مشقای نیمه نوشته ...
عروسکای پارچه ای که مامان با دکمه و کاموا و تیکه های پارچه می دوخت ..
آلاسکا چوبی ..
آب نباتای 5 تومنی
بادبادک و شوق پرواز روی بالش ...
سنجاق قرمزی که هدیه گرفتم ...............
وای ....
----------
چقد زود بزرگ شدیـــــــــــم
دلم گرف...........................................!
_:2:

امیر عباس انصاری 05-03-2011 12:22 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط lili_barooni (پست 213910)
آخی یادش بخیر اون وقتا پفک نمکی 10 تومن بود
پول توجیبی هر روزمون 50 تومن ...
دوچرخه سواری ....
کشیدن موی دختر همسایه ...
مشقای نیمه نوشته ...
عروسکای پارچه ای که مامان با دکمه و کاموا و تیکه های پارچه می دوخت ..
آلاسکا چوبی ..
آب نباتای 5 تومنی
بادبادک و شوق پرواز روی بالش ...
سنجاق قرمزی که هدیه گرفتم ...............
وای ....
----------
چقد زود بزرگ شدیـــــــــــم
دلم گرف...........................................!
_:2:

سلام دوستان
ببخشید دوست عزیز پفک دو تومن بود نه ده تومن!
پول تو جیبی مون هر روز 5 تومن بود
آب نبات دونه ای یه تومن بود
آلاسکا 25 زار بود (2.5 تومن)
این قیمتهایی که شما نوشتین مال اواخر شصت و اوایل هفتاده

یادمه نوشابه 2 تومن بود
خنکش 2.5 تومن (25 زار)
کیک اصولی 1 تومن بود
دونات رضوی که الان دوباره مد شده 15 زار بود
پیراشکی از 15 زار داشت تا 25 زار
http://www.25minds.com/persian/wp-co...0/12/donut.jpg

ساندویچ تخم مرغ 2 تومن بود
مارتادلا و سوسیس آلمانی هم بود
بندری هم بود (عشق من بندری) و پرسی 5 تومن بود!
مخلوط بستنی و فالوده از 2 تومن بود تا 5 تومن
10 تومنیش دیگه دو سه نفره میشد
کرایه خط مینی بوس فلکه دوم تهرانپارس تا قنات کوثر و شهرک امید 20 ریال بود یعنی دو تومن
الان اتوبوسش میگیره 150 تومن!!!

mary.f 05-03-2011 07:46 AM

من که دهه شصتی هستم فقط یادمه بستنی کیم دونه ای 10 تومن بود. آدامس بادکنکی هم می خریدم 3 تومن... دیگه زیاد قیمتها یادم نمیاد

GhaZaL.Mr 05-03-2011 10:53 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط امیر عباس انصاری (پست 213935)

ببخشید دوست عزیز .......



خواهش می کنم. بخشیدم ولی دفه ی آخرت باشه !:45:


نقل قول:

نوشته اصلی توسط امیر عباس انصاری (پست 213935)

ببخشید دوست عزیز پفک دو تومن بود نه ده تومن!
پول تو جیبی مون هر روز 5 تومن بود !

یکی بیاد اینو بگیره ه ه ه ه ه ه ه ه !
این الان میاد منو میزنه ها ......؟


خوب برادر من چرا می زنی ؟ من که دروغ ندارم بگم
حتما پفک نمکی دوره ی ما 10 تومن بود ، که میگم 10 تومن دیگه !!
کرایه تاکسی هم 10 تومن بود
من خوب یادمه !!
حالا اگه بحث سر گرونفروشیه که من برم ببینم چرا این سوپری
8 تومن با ما اضافه تر حساب می کرد !
وقتی بابا هر روز بهم 50 توم میداد بگم 5 تومن میداد ؟؟
_شکات


احتمالا من و شما یه دهه اختلاف سنی داریم
این که زدن نداره !
من بچه خوبیم.حرف حسابم حالیمه ها ؟ {B Adabi}

ترنم 05-03-2011 07:38 PM

توجه توجه
:)
دیدم صفحه های قبل حرف از ان شرلی زدین گفتم شاید دوست داشته باشین وحوس کرده باشین دوباره ببینین
هر روز شبکه دو ساعت 18 و ده دقیقه انشرلی میده تازه شروع کرده فک کنم قسمت 15 همشه ببینید جالبه {شیت شدن}

فرانک 06-30-2011 06:11 PM

ای دبستانی ترین احساس من .....
خاطرات كودكي زيباترند


يادگاران كهن مانا ترند


درسهاي سال اول ساده بود


آب را بابا به سارا داده بود


درس پند آموز روباه وکلاغ


روبه مكارو دزد دشت وباغ






روز مهماني كوكب خانم است


سفره پر از بوي نان گندم است




كاكلي گنجشككي با هوش بود


فيل ناداني برايش موش بود




با وجود سوز وسرماي شديد


ريز علي پيراهن از تن ميدريد




تا درون نيمكت جا ميشديم


ما پرازتصميم كبري ميشديم


پاك كن هايي زپاكي داشتيم


يك تراش سرخ لاكي داشتيم


كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت


دوشمان از حلقه هايش درد داشت


گرمي دستان ما از آه بود


برگ دفترها به رنگ كاه بود




مانده در گوشم صدايي چون تگرگ


خش خش جارو ي با پا روي برگ


همكلاسيهاي من يادم كنيد


بازهم در كوچه فريادم كنيد




همكلاسيهاي درد ورنج وكار


بچه هاي جامه هاي وصله دار


بچه هاي دكه خوراك سرد


كودكان كوچه اما مرد مرد




كاش هرگز زنگ تفريحي نبود


جمع بودن بودوتفريقي نبود


كاش ميشد باز كوچك ميشديم


لا اقل يك روز كودك ميشديم





ياد آن آموزگار ساده پوش


ياد آن گچها كه بودش روي دوش





اي معلم ياد وهم نامت بخير


ياد درس آب وبابايت بخير




اي دبستاني ترين احساس من بازگرد اين مشقها را خط بزن


اي دبستاني ترين احساس من بازگرد اين مشقها را خط بزن

خش 07-01-2011 01:12 AM

سلام به آقا و خانم معلم سلام به بابا که نان داد سلام به آن مرد که با اسب امد سلام به مادر که در باران آمد......

behnam3638 07-01-2011 06:12 PM

منم یادمه پفک نمکی 10 تومن بود.......
کرایه تاکسی یادم نیست چون جایی با تاکسی نمی رفتم.....
پول تو جیبی من فکر کنم روزی 20 تومن بود....صبح بابام بهم میداد...
یادش بخیر......بعضی وقتها تو هفته پول تو جیبیمونو جمع می کردیم بعد 5 شنبه عصر من و خوارم که از خودم 2 سال بزرگتر بود میرفتیم بقالی سر کوچمون کلی چیز میز می گرفتیم....
همیشه هم مامان بابا می گفتن این آشغالا چیه می خرین....بعد میرفتیم کلی چیز میز از سوپر مارکت می خریدیم باهاشون :d
چه روزایی بود.....
دوچرخه سواری..فوتبال بازی در کوچه......
دعواهای زیبا.....

آريانا 07-02-2011 01:39 AM

من یادمه سیگار نخی 5 تومن بود
آدامس میچسبوندیم رو زنگ همسایه ها ...
ماشین بی ام و ..ویتامین ث ..خورشت قیمه ......
یادش بخیر از جیب بابامون پول کش میرفتیم ..الان توش پول نیست وگرنه باز کش میرفتیم


shadi 07-02-2011 12:05 PM

پريشب عروسي يكي از دوستهام بود كه خانواده بسيار سنتي دارن وهنوز عروسيهاشون شبيه عروسي هاي چند سال پيش والبته دربعضي جهات مدرن تر.
يه دختر 14 يا 15 ساله همراه خانوادش كنار ميزما نشسته بود . خيلي جالب بود. يه رژ لب صورتي زده بود و احساس مي كرد خيييييييييلي فرق كرده و زيبا شده. زير چشمي نگاه مي كرد ببينه كسي نگاش مي كنه؟ توجه كسي و جلب مي كنه؟
يه لبخند محو، سكوت همراه با كمي طنازي ودرعين حال دستپاچگي اي بچگونه ش من و برد در عالم نوجوانيم كه خيلي از دخترا اونموقع اينطوري بودن و الان كلا نسلشون منقرض شده و اين يكي كه شبيه نوجوون هاي 15 سال پيش بود انقدر نادر بود كه كاملا توجه من و جلب كرد.

خلاصه من همه عروسي و ول كرده بودم و رفته بودم تو نخ اين دخترك ونمي دونستم دلم بسوزه، بخندم يا غصه شو بخورم.
بعضي وقتها هم خوبه كه بعضي چيزها عوض مي شن.

GolBarg 07-02-2011 12:15 PM

شادی جون منم همین جورم تو عروسی ها :21: :p ببین چه دختر خوفیم :d

آریانا تو اون موقع میدونستی نخ سیگار چند هست :d
من از قیمت ها یادم نیست..این ژله کوچولو ها الان هم هست ..اینا فک 5 اومن بود...
یادمه با 50 تومن کاغذی خیلی چیزی میشد بخری :o:o:o:o:o:o

دیروز داشتم بستی کیم میخوردم یادم افتاد اونوقت ها بعد با چوبش دکتر بازی میکردیم :21:

میرفتم در خونه دختر همسایه مون اجازه میگرفتیم ..قابلمه و کاسه مونو ور میداشتیم میرفتیم خاله بازی..آب میرختیم توش میگفتیم آش بهش :d
بعد هم میخوردیم:17::42:..دیروز به این فکر میکردم خوب تا حالا مریض نشده بودیم..انگار معده مون میدونسته بچه یم اگه میکروب خوردیم باید نابودش کنه :63::35:

GhaZaL.Mr 07-02-2011 12:31 PM

من یادمه بچگیامون زنگ در خونه مردمو می زدیم ..

بعدش الفرار ..............
:d

وای وای یادمه بعضی وقتا دسمون نمی رسید , از چوب کمک می گرفتیم

فک می کردیم زنگ زدن و فرار کردن ته ِ همه ی کار بدای دنیاس ..........

هوووووووووووووووووووم یادش بخیر

آريانا 07-02-2011 01:25 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo (پست 218619)
من یادمه بچگیامون زنگ در خونه مردمو می زدیم ..

بعدش الفرار ..............
:d

وای وای یادمه بعضی وقتا دسمون نمی رسید , از چوب کمک می گرفتیم

فک می کردیم زنگ زدن و فرار کردن ته ِ همه ی کار بدای دنیاس ..........

هوووووووووووووووووووم یادش بخیر

آخی , الان که دیگه کار بد نمیکنی غزل جان؟ با توجه به اینکه فهمیدی کارای بدتریم هست

GhaZaL.Mr 07-02-2011 04:44 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 218639)
آخی , الان که دیگه کار بد نمیکنی غزل جان؟ با توجه به اینکه فهمیدی کارای بدتریم هست

منو کارای بد ؟!
به خدا من دختر خوبی شدم :d

ترنم 07-02-2011 06:42 PM

آخی , الان که دیگه کار بد نمیکنی غزل جان؟ با توجه به اینکه فهمیدی کارای بدتریم هست

اریانا چقد از این جملت خندیدم

از این کش رفتنا حرف نزن بد اموزی داره برا غزل :dو مینا :d

تا کوچیکیم ارزوی بزرگ شدن داریم همین که بزرگ میشیم میگم کاش اون موقع بود

راستی جدای از اپارتمان نشینی کسی دیه از بچه ها زنگ در خونه نمیزنه
همه با کامپیوتر پلی استیشین مشغولن تو خونه هاشون

بچه ها فک کنتین الان با این قد وقوارمون بریم زنگ بزنیم بعدش در ریم :24::24:


just mechanic 07-02-2011 08:15 PM

سلاااااااااااااااااام

GhaZaL.Mr 07-04-2011 12:51 AM

نیمه دوم دهه شصت
 
من عاچق دهه ی خودمم

دهه ی شصت ....

آلوهای اون پیرمرد بقال کنار در پشتی مدرسه ...

مدرسه ی موش ها .. جودی ابوت ... آنه شرلی ... خونه مادربزرگه ... هادی و هدی ....

بعضی هاشون الان داره باز پخش میشه

تابستونای وحشتناک داغ .. زمستونای وحشتناک سرد ...

چکمه های پلاستی قرمزم که توی برف می پوشیدمو عاشقش بودم.........

بخاری ارج ...

یادش بخیر پیت قرمز نفت گوشه ی حیاط ....

و..... و......... و.................

با این که بچگیام خیلــــــــی سختی کشیدم ولی همیشه دوس دارم نیمه ی پر لیوانو ببینــــــم

من عاچق دهه ی خودمم .. {شیت شدن}

دهه ی شصت ....
با تموم زشتی ها و زیبایی هاش ...

با همه ی سختیا و شیرینیاش .....................

غزل

GhaZaL.Mr 07-16-2011 02:49 PM

[IMG]http://*****************/images/45x8y4kg82xt04fdcqid.jpg[/IMG]
واییییییییییییییییییی بچه ها ..
چقد کتابای مدرسمو دوس داشتم اون وقتا ...

مخصوصا فارسی رو ....
http://www.qalamro.com/images/smilies/%28243%29.gif

امیر عباس انصاری 07-16-2011 03:17 PM



اکنون ساعت 06:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)