 |
|
| behnam5555 |
12-14-2010 08:54 PM |
خلاف آمد عادت
همه ما عادتهايي داريم . اين عادتها در روان ما محكم و استوار شده اند بطوريكه بر اساس يك ضرب المثل قديمي حتي مدعي شده اند كه « ترك عادت موجب مرض است » !
عادتها ممكن است خوب يا بد باشند ، بعبارتي نفس عادت چيز بدي نيست بلكه بستگي به اين دارد که ما به چه چيزي عادت داشته باشيم . از انواع عادتها مي توان به عادت مطالعه ، نظم ، دروغ گفتن ، شوخ بودن ، كسالت ، غمگين بودن ، سخن چيني ، سبكسري ، تحقيق ، و... اشاره نمود .
مثلا يكي از دوستانم عادت دارد با عينك بد بيني به همه چيز نگاه كند ، در پشت همه حوادث و برنامه ها ، نقشه از پيش تعيين شده را حدس مي زند و اينكه اينهم مثل موارد قبلي ناكام خواهد ماند . يكي ديگر از دوستانم عادت به خودبزرگ بيني دارد ، بنظر او آسمان هفتم سوراخ شده و او را كه پر از فضايل و كمالات است به جامعه بشري هديه كرده است ، همه بايد بنوعي در خدمت او باشند و اوست كه از اقيانوس هنرهايش همه را سيراب مي كند . در عوض دوستي هم دارم كه عجيب عادت به تواضع و فروتني دارد ، بيشتر از آنچه حرف مي زند عمل مي كند و هميشه در مقابل ديگران چنان وانمود مي كند كه انگار آنان از برتري خاصي برخوردارند ، گاهي حتي در برابر نوجوانان چنان رفتار صميمانه اي از او ديده ام كه باعث تعجب من شده است .
افاضات :
سالها پيش داستاني را در تذكره الاولياء خواندم كه خيلي بدلم نشست .
فردي از بزرگان قوم که صاحب جاه و مقام و ثروت زیادی بوده به نزد عارفي مي رود تا سالك راه حق شود . عارف نگاهي به او ميكند و نسخه اي عجيب برايش مي پيچد بدين قرار كه او بايد در زنبيلي مقداري گردو بريزد و در فلان چهار راه معروف شهر نشسته و كودكان را بدور خود جمع نمايد آنگاه از آنان بخواهد كه در عوض دريافت يكدانه گردو يکعدد پس گردني به او بزنند !
فكر مي كنم آن بزرگِ قوم عادت به فخر فروشي داشته كه با اين عمل بايد امتحان مي شد و ترك عادت مي كرد . ولي با همه اين احوال من عادتهايي دارم كه بعضي ها خوبند و بعضي ها بد ؛ قدم اول شناخت اين عادتهاي دروني منست و بعد هم ترك عادتهاي بد است كه آنهم فكر كنم شاید با چند تا پسِ گردني قابل حل باشد !
|
| behnam5555 |
12-14-2010 08:57 PM |
آهوی وحشی
الا ای آهوی وحشی کجائی
مرا با تست چندین آشنایی
دو تنها و دو سرگردان دو بیکس
دد و دامت کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوئیم ار توانیم
که میبینم که این دشت مشوّش
چراگاهی ندارد خرّم و خوش
که خواهد شد بگوئید ای رفیقان
رفیق بیکسان یارغریبان
مگر خضر مبارک پی در آید
ز یمن همتش کاری بر آید
چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد هرگز همانا
که روزی رهروی در سرزمینی
بلطفش گفت رندی ره نشینی
که ای سالک چه در انبانه داری
بیا دامی بنه گر دانه داری
جوابش داد گفتا دام دارم
ولی سیمرغ می باید شکارم
بگفتا چون بدست آری نشانش ؟
که از ما بی نشانست آشیانش
نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را
مگر خضر مبارک پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند
افاضات :
این شعر منسوب به حافظ است و خواندن آن آرامش خاصی به ما می دهد . برای ما پر از راز ، رمز، معنا و مضمون است . منظور ازآهوی وحشی کیست ؟ دو تنها ، بیکس و سرگردان کیانند ؟ سیمرغ کجاست ؟ خضر کو ؟ ... ولی زمزمه این شعر در حالت دلگیری گاهگاهی معجزه می کند .
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:23 PM |
هفت پند مولانا
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...97b7125802.jpg
۱) در بخشیدن خطای دیگران مانند شب باش .
۲) در فروتنی مانند زمین باش .
۳ )در مهر و دوستی مانند خورشید باش.
۴) هنگام خشم و غضب مانند کوه باش.
۵) در سخاوت و کمک به دیگران مانند رود باش .
۶) در هماهنگی و کنارآمدن با دیگران مانند دریا باش .
۷) خودت باش همانگونه که مینمایی .
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:28 PM |
زندگی سردار ملی
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...e50b65241c.jpg
ستارخان قره داغی (۱۲۹۳ ۱۲۴۶ خورشیدی) سومین پسر حاج حسن قراجه داغی در ارسباران به دنیا آمد. سوابق زندگی او در دوران کودکی و نوجوانی تا درگیری های جنبش مشروطه چندان معلوم نیست. از اطلاعات جسته و گریخته ای که از وی به دست آمده است، درمی یابیم که او با پدر خود در روستاهای اطراف ارسباران به شغل پارچه فروشی مشغول بوده است.
ستارخان پس از قتل برادرش اسماعیل به دست نیروهای دولتی به همراه خانواده خود به تبریز مهاجرت کرد و در محله امیرخیز اقامت گزید و از داش ها و لوطی های آن محله شد.
وی مدتی جزو سواران حاکم خراسان بود، از آنجا به عتبات عالیات سفر کرد، پس از چندی به تبریز بازگشت و به مباشری املاک محمدتقی صراف مشغول و سپس به توصیه رضاقلی خان سرتیپ وارد خدمت قراسوران (ژاندارمری) شد و حفاظت راه مرند و خوی به او محول شد. چندی بعد مورد توجه مظفرالدین میرزا (ولیعهد) قرار گرفت، ضمن دریافت لقب خانی، از تفنگداران ولیعهد در تبریز محسوب شد. ستارخان بنابر عادت لوطی گری در یکی از درگیری های خود با ماموران محمدعلی میرزا (ولیعهد) در تبریز، مورد تعقیب قرار گرفت، از شهر گریخت و مدتی به راهزنی پرداخت. سپس با وساطت بزرگان و معتمدان محل به شهر بازگشت و دلالی اسب را پیشه خود کرد.
با شروع انقلاب مشروطه در تهران و گسترش آن در سراسر کشور، مجاهدین و آزادیخواهان آذربایجانی و قفقازی به فرماندهی ستارخان و باقرخان به حمایت از مشروطیت ایران قیام کردند و در مقابل قوای ۳۵ تا ۴۰ هزار نفری اعزامی از مرکز و خوانین محلی به فرماندهی عبدالمجید میرزا عین الدوله که برای سرکوبی قیام تبریز اعزام شده بودند به شدت مقاومت کردند و از تسلط آن ها به شهر ممانعت ورزیدند. تبریز به مدت ۱۱ ماه توسط قشون دولتی محاصره شد و از ورود آذوقه به شهر جلوگیری به عمل آمد. زندگی بر مردم بسیار سخت و طاقت فرسا گردید. نهایتا با وساطت قنسول های روس و انگلیس و موافقت دولت های طرفین عده ای از قوای روسیه به تبریز وارد شدند و راه جلفا را برای ورود آذوقه باز کردند. در نتیجه محاصره شهر به پایان رسید و سربازان دولتی و خوانین محلی مخالف مشروطیت از اطراف تبریز دور شدند. بدین ترتیب نقشی که ستارخان و باقرخان در دفاع از مشروطه و تبریز داشتند، به پایان رسید.
با حضور سربازان روسی در تبریز موقعیت برای ستارخان و باقرخان سخت و خطرناک شد. آن ها به اتفاق جمعی دیگر از سران آزادیخواه به قنسولگری عثمانی پناهنده شدند. سپس تحت فشار روس ها و بنا بر دعوت آیت الله محمدکاظم خراسانی به همراه جمعی از مجاهدین در روز ۲۹ اسفندماه ۱۲۸۸ خورشیدی به تهران مهاجرت کردند. در تهران استقبال شایانی از آنان به عمل آمد و از طرف مجلس شورای ملی مورد تجلیل قرار گرفتند و دو لوح نقره ای طلاکوب به ستارخان و باقرخان اهدا و برای هر کدام ماهیانه مبلغ ۱۰۰۰ تومان مقرری از طرف مجلس تعیین شد. ستارخان نیز در پارک اتابک (محل فعلی سفارت شوروی) اسکان یافت.
در جریان ترور آیت الله سیدعبدالله بهبهانی و میرزا محمدعلی تربیت از سران مشروطه، دولت تصمیم به خلع سلاح گروه های مسلح گرفت. ستارخان با این امر مخالفت کرد و با قوای دولت مشروطه به جنگ پرداخت در این جنگ پای او تیر خورد و تسلیم شد و چند ده تن از نیروهای وی کشته شدند.
وی چهار سال پس از این واقعه در تاریخ ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳ خورشیدی درگذشت و در باغ طوطی در جوار شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
کتابنامه
اطلاعات عمومی جاویدان (تاریخ معاصر) (۱۳۷۶); مترجم فریدون سبحانی; تهران: دنیای دانش.
بامداد، مهدی (۱۳۴۷); شرح حال رجال ایران; تهران: زوار; ج ۲.
رئیس نیا، رحیم و ناهید، عبدالحسین (بی تا); دو مبارز جنبش مشروطه; تهران: آگاه.
معین، محمد (۱۳۶۴); فرهنگ فارسی; تهران: امیرکبیر; ج ۵.
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:31 PM |
صنعت الماس جهان در دستان اوپنهایمر
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...287749d821.jpg
نیکی اوپنهایمر میلیاردری از جنوب آفریقا است که با ثروت ۵ میلیارد دلار در جایگاه صد و پنجاه و چهارم ثروتمندان فهرست فوربز در سال ۲۰۱۰ قرار دارد. وی رییس شرکت استخراج الماس دو بییرز و شرکت زیر مجموعه آن، شرکت تجارت الماس، است. وی همچنین سهام زیادی از شرکت حفاری عظیم آنگلو آمریکن را در اختیار دارد که در سال ۱۹۱۷ توسط پدربزرگش تاسیس شد. نیکی اوپنهایمر و خانواده اش کنترل منطقه حفاظت شده تساوالو در کالاهاری را در دست دارد.
نیکولاس اف اوپنهایمر در ۸ ژوئن سال ۱۹۴۵ در آفریقای جنوبی متولد شد. او پسر هری اوپنهایمر و نوه ارنست اوپنهایمر، نخستین نسل خانواده که از سال ۱۹۲۹ ریاست شرکت دو بییرز در آفریقای جنوبی را به دست گرفتند، است. این شرکت در سال ۱۸۸۸ توسط سسیل جان رودز تاسیس شد.
سر ارنست اوپنهایمر (۱۸۸۰ ۱۹۵۷)، پدربزرگ نیکی، یک کارآفرین در زمینه استخراج طلا و الماس بود. وی که فرزند یک تاجر معروف دخانیات بود در آلمان متولد شد و کسب و کار
خود را از سن ۱۷ سالگی و با ورود به شرکت دونکلسبولر، یک شرکت دلال الماس در لندن، شروع کرد. تلاش چشمگیر او رییس اش را تحت تاثیر قرار داد، به طوری که در سال ۱۹۰۲ و زمانی که ارنست تنها ۲۲ سال داشت به عنوان نماینده شرکت در نقش یک خریدار به آفریقای جنوبی فرستاده شد. وی در نهایت به مقام شهردار ارتقا پیدا کرد. ارنست اوپنهایمر در سال ۱۹۲۷ به مقام ریاست شرکت دو بییرز رسید و توانست یک منوپولی و امپراتوری الماس در صنعت الماس جهان را تا زمان بازنشستگی اش ایجاد کند. کسب و کار او پس از مرگش به پسرش هری اوپنهایمر (۱۹۰۸ ۲۰۰۰ ) رسید. هری پس از به اتمام رساندن مدرسه در ژوهانسبورگ به مدرسه چارترهاوس در انگلستان رفت. وی سپس به دانشگاه آکسفورد رفت و در سال ۱۹۳۱ از این دانشگاه با مدرک فلسفه، سیاست و اقتصاد فارغ التحصیل شد. وی به مدت ۲۵ سال رییس شرکت آنگلو آمریکن و ۲۷ سال رییس شرکت دو بییرز بود. او در سال های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۴ به ترتیب از این دو شرکت بازنشسته شد.
شرکت دو بییرز در حال حاضر بزرگترین تولیدکننده الماس در جهان است. این شرکت دارای تخصصی منحصر به فرد در اکتشاف، استخراج و بازاریابی الماس در جهان است. دوبییرز به واسطه شراکت هایش با دیگر شرکت ها در حال حاضر در بیش از ۲۰ کشور دنیا در ۶ قاره فعالیت می کند و بیش از ۲۰ هزار نفر برای آن مشغول به کار هستند. درآمد شرکت دو بییرز در سال ۲۰۰۹ در حدود ۸/۶میلیارد دلار برآورد شده است.
نیکی اوپنهایمر در مدرسه هارو در انگلستان تحصیل کرد و سپس به دانشگاه آکسفورد رفته و با مدرک کارشناسی از رشته های فلسفه، سیاست و اقتصاد از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. اوپنهایمر سپس از این دانشگاه مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرد. وی در سال ۱۹۶۸ با دختر یک صنعتگر بزرگ، به نام هلی لاسچ، استریلی لاسچ، ازدواج کرد. وی در همین سال به عنوان دستیار شخصی رییس به شرکت آنگلو آمریکن پیوست و سپس در بخش طلا و الماس این شرکت مشغول به کار شد. او ۱۸ ماه را در دفتر لندن شرکت دو بییرز گذراند و در سال ۱۹۷۵ به ژوهانسبورگ بازگشت تا به بخش طلای این شرکت بپیوندد.
اوپنهایمر در سال ۱۹۷۴ به عنوان مدیر شرکت آنگلو آمریکن و در سال ۱۹۷۸ به عنوان رییس شرکت دو بییرز انتخاب شد. وی در سال ۱۹۸۱ به عنوان یکی از اعضای کمیته اجرایی هیات مدیره شرکت آنگلو آمریکن منصوب شده و در سال ۱۹۸۳ نیز نایب رییس این شرکت شد.
اوپنهایمر در سال ۲۰۰۱ از مقام نایب رییسی این شرکت استعفا داد و تنها در مقام مدیر غیر اجرایی هیات مدیره آن باقی ماند.
نیکی اوپنهایمر در سال ۲۰۰۳ نخستین کسی بود که از تکنونیکون یک مدرک دکترای افتخاری دریافت کرد. وی همچنین در سال ۲۰۰۴ از سوی رییس جمهور بوتسوانا، فستوس گونتبانی موگائه، نشان افتخار ریاست جمهوری را دریافت کرد. نیکی اوپنهایمر در ژوهانسبورگ سکونت دارد. وی در حال حاضر یک فرزند دارد.
الهام جوادی
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:34 PM |
نهنگ ها یکدیگر رابه اسم صدا می زنند
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...a678ff2fcb.jpg
نهنگهای قاتل حداکثر ۱۷ صدای مختلف دارند که از این آوازها برای تشخیص دادن اعضای گروه خود استفاده می کنند.
پژوهشهای یک زیست شناس آلمانی نشان می دهد که نهنگها با گویش محلی خود با هم صحبت کرده و یکدیگر را به اسم صدا می کنند.
"هیک وستر" زیست شناس آلمانی که از سالها قبل رفتار این پستانداران دریایی را در دریاهای نروژ مطالعه می کند کشف کرد که نهنگها هر یک برای خود اسمی دارند و یکدیگر را به اسم صدا می زنند.
این محقق در این خصوص اظهار داشت: "می توانیم بگوییم لحن و آهنگ آوازهای نهنگهای قاتل و نهنگهای دلفینی با یکدیگر متفاوت است. این پستانداران دریایی از یک سیستم ارتباطی بسیار شگفت انگیز برخوردارند. آنها اطلاعات بسیاری دقیقی را با هم تبادل می کنند. برای مثال یک نهنگ می تواند به دوستان خود بگوید: شما از طرف راست به شاه ماهی حمله کنید و من از طرف چپ این کار را می کنم."
براساس گزارش آنسا، گروههای نهنگها از نظر گویشی نیز با هم متفاوت هستند. به طوری که گویش هر خانواده با خانواده دیگر متفاوت است یعنی وقتی چند گروه در کنار هم هستند، نهنگها برای اینکه همدیگر را گم نکنند صداهای متفاوتی تولید می کنند. نهنگهای قاتل حداکثر ۱۷ صدای مختلف دارند که از این آوازها برای تشخیص دادن اعضای گروه خود استفاده می کنند.
این محقق همچنین دریافته است که نهنگها بیش از سایر جانوران دریایی از صدای کشتیها رنج می برند چراکه این اصوات، ارتباطات میان آنها را مختل می کند. علاوه بر این، شکار بی رویه نهنگها، آلودگی بیش از حد آبها و زباله های دریایی هر روز موجب مرگ تعداد زیادی از نهنگها می شود.
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:38 PM |
فرد زینه مان ۲۹ آوریل سال ۱۹۰۷در وین پایتخت اتریش به دنیا آمد
وی در رشته حقوق دانشگاه وین به تحصیل پرداخت و پس از اتمام تحصیلات به دلیل علاقه فراوانی که به عکاسی و قاب دوربین داشت در مدرسه عکاسی و فیلمبرداری ثبت نام کرد و در سال ۱۹۲۸ توانست اصول اولیه این رشته هنری را فرا بگیرد.
زینه مان با علاقه فراوان عکاسی می کرد و همین تجربیات، زمینه آشنایی و استفاده خلاقه وی از قاب دوربین را فراهم کرد.
او بعد از تجربیات این دوران، فعالیتهای سینمایی اش را با دستیار کارگردانی و فیلمنامه نویسی ادامه داد. این زمینه ها در مدت زمانی کوتاه، او را با دنیای سینما آشنا کرد.
زینه مان در سال ۱۹۲۹ به هالیوود رفت و دستیار کارگردانی را تا سال ۱۹۳۳ ادامه داد. یک سال بعد، از همه تجربیات پیشین استفاده کرد و به صورت مشترک یک فیلم مستند را با کارگردانی آمریکایی جلوی دوربین برد.
از دیگر فعالیتهای زینه مان ساخت فیلمهای کوتاه بود. از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۲ تعدادی فیلم کوتاه مهم برای شرکت مترو گلدوین مایر کارگردانی کرد و این کار را تا سال ۱۹۴۸ برای این کمپانی ادامه داد.
بعد از آن با شرکتهای مختلف قرارداد می بست و تجربیاتش به حدی رسیده بود که بتواند به صورت مستقل کار کند. زینه مان از سال ۱۹۴۹ به صورت کارگردان مستقل، چندین فیلم، را برای شرکتهای مختلف تولید کرد و سرانجام توانست نخستین فیلم مهمش؛ پیرمرد و دریا را در سال ۱۹۵۶ جلو دوربین ببرد اما امکان اتمام ساخت این فیلم به دلایلی توسط خود او وجود نداشت.
زینه مان توانست برای فیلم کوتاه «آن مادرها باید زندگی کنند» در سال ۱۹۳۸ جایزه اسکار دریافت کند و در ۱۹۵۲ یکی از مهمترین آثارش را با عنوان ماجرای نیمروز (۱۹۵۲) بسازد. ماجرای نیمروز یک فیلم ۸۵ دقیقه ای بود که گری کوپر و گریس کلی در آن بازی می کردند.
ماجرای نیمروز در مراسم اسکار سال ۱۹۵۳ در ۷ رشته نامزد دریافت جایزه شد و در نهایت موفق شد در ۴ رشته: بهترین بازیگر نقش اول مرد (گری کوپر)، بهترین آهنگ (دیمیتری تیومکین و واشینگتون)، بهترین موسیقی متن (دیمیتری تیو مکین) و بهترین تدوین (المو ویلیامز و هری گرستاد) جایزه اسکار دریافت کند.
وی از کارگردانان صاحب سبک سینمای وسترن آمریکاست که به خاطر نگاه متفاوت و آثار جدیدی که در این ژانر ساخته در میان همکاران آمریکایی اش شهرت زیادی دارد.
فرد زینه مان» از جمله کارگردانان معروف سینمای آمریکاست که توانسته بعد از ۳ دهه فیلمسازی موفق، آثار به یاد ماندنی و مهمی از خود بر جای بگذارد.
بعد از گذشت نزدیک به پنج دهه، بسیاری از آثار وی جزء منابع مهم درسی سینما محسوب می شود. معروفترین دانشگاههای سینمایی جهان بخشی از دروس مهمشان را با تأکید بر سینمای زینه مان تدریس می کنند.
فرد زینه مان کارگردان اتریشی الاصل آمریکایی که ۴ بار جایزه اسکار را به خود اختصاص داد، در سال ۱۹۹۷ و در سن ۹۰ سالگی درگذشت.
از دیگر فیلم های «فرد زینه مان» می توان به: بنجی (۱۹۵۱)، از اینجا تا ابدیت (۱۹۵۳)، مردی برای تمام فصول (۱۹۶۸)، موج (۱۹۳۴)، وقتی آمریکا می خوابد (۱۹۳۹)، گذرگاه ممنوع (۱۹۴۱)، خانم یا ببر؟ (۱۹۴۲)، هفتمین صلیب (۱۹۴۴)، آقای جیم کوچولو (۱۹۴۶)، جستجو (۱۹۴۸)، عمل خشونت (۱۹۴۸)، مردان (۱۹۵۰)، تدزا (۱۹۵۱)، اوکلاهما (۱۹۵۵)، کلاهی پر از باران (۱۹۵۷)، داستان راهبه (۱۹۵۹)، غروبی ها (۱۹۶۰)، اسب کهر را بنگر (۱۹۶۳)، روز و جولیا (۱۹۷۷) اشاره کرد.
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:41 PM |
سخنانی از آدولف هیتلر
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...8afc3d2056.jpg
▪ «حقیقت همان دروغی است که بارها و بارها تکرار شده است.»
□□□
▪ «دروغهای کوچک همیشه خود را نمایان میکنند.دروغ را آنقدر بزرگ بگویید که تصور دروغ بودن آن هم به ذهن کسی وارد نشود.»
□□□
▪ «قدرت در دفاع کردن نیست. در حمله کردن است.»
□□□
▪ « حق همیشه با پیروزمندان جنگ است .»
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:44 PM |
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:48 PM |
حیوانات سم دار
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...deca2a2dd0.jpg
بچه ها گور ایرانی یکی از نایاب ترین جانوران روی زمین است که فقط در ایران زندگی می کند.گوره خر ایرانی با گور اسبای راه راه آفریقایی فرق دارد.رنگ پوستشون زرد مایل به نارنجیه و فقط یه خط قهوه ای تیره رو پشتشونه که از گردن تا دم کشیده شده.
گور ایرانی تو مناطق کویری کشور زندگی می کنه و نسبت به بقیه پستاندارانی که تو کویر زندگی می کنند به آب بیشتری نیاز داره.این جانور قسمت زیادی از آب مورد نیاز خودشو از گیاهانی که می خوره به دست میاره تازه حس بویایی، شنوایی و بینایی خیلی خوبی هم داره و به همین خاطر از فاصله زیاد هم متوجه حضور انسان می شه و فرار می کنه.اما متاسفانه امروزه به خاطر شکار بیش از اندازه این حیوان نسلش در معرض نابودیه.آهو هم توی دشت زندگی می کنه و دست و پاهای بلندی داره که بهش کمک می کنه تا به سرعت در دشت ها بدوه و از دست دشمنانش فرار کنه.آهو ها جانورانی اجتماعی هستن و به صورت گله های کوچک و بزرگ زندگی می کنن.
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:51 PM |
زنبور عسل، طبیب طبیعت
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...f8dba34572.jpg
زنبور عسل دارای نیروی ذاتی است که گل های مفید را از غیر مفید تشخیص می دهد. آن ها با علاقه فراوان به سراغ تمام گیاهان طبی و گل های شفابخش می روند و به هنگام ساختن عسل آن چنان ماهرانه، عمل می کنند که خواص درمانی و دارویی گیاهان کاملا محفوظ مانده و به عسل منتقل می شود. عسل طبیعی سرشار از مواد غذایی و حیات بخش بوده و می تواند تمام نیازهای غذایی انسان را برطرف نماید. زیرا زنبور تمام املاح و ویتامین های موجود در گل را به شکل عسل فرآوری نموده و آن را به صورت قابل جذب در بدن آماده و ذخیره می نماید.در ذیل اشاره مختصری به هر یک از محصولات زنبور عسل می نماییم تا در مقالات بعدی به صورت کامل به آن ها پرداخته شود.
● عسل
عسل واژه ای عربی است که در فارسی به آن «انگبین» می گویند و عبارت است از شهد گل ها که زنبور عسل توسط خرطوم خود آن را مکیده و در درون شکم خود آن را تبدیل به عسل می کند.گذشتگان آن را مظهر پاکی و خلوص و نشانه قدرت می دانستند و در یونان و روم باستان مظهر برکت، عشق و زیبایی بود و مالیات خود را براساس آن می پرداختند.بقراط حکیم پدر پزشکی و بنیان گذار طب یونانی حدود ۲۵۰۰ سال پیش در مورد اهمیت عسل چنین گفته است: هر دارویی از مواد غذایی درست می شود و متقابلا هر غذایی نیز جانشین دارو می شود و عسل به این هر دو شرط جواب گوست.عسل با داشتن ترکیباتی مثل کربوهیدرات ها، مواد معدنی، ویتامین ها، اسیدهای آلی، اسیدهای آمینه، آنزیم ها، آنتی اکسیدان ها و... دارای خواص بی شماری است که به آن اشاره ای مختصر می کنیم.
● ژله رویال
ژله رویال یا غذای ملکه به نام های مختلفی از قبیل ژل شاهنامه، شیر زنبور، اکسیر جادویی، شاه انگبین و... معروف است و عبارت است از یک ماده غذایی شیری رنگ که لارو زنبورها تا ۳ روزگی و ملکه در تمام عمر از آن تغذیه می کنند. امروزه کاملا آشکار شده است تفاوت ملکه و زنبوران کارگر در مصرف ژل رویال است.ژل رویال به علت داشتن ترکیبات خاص سالیان دارازی است که به عنوان یک ماده اعجاب انگیز و معجزه آسا تلقی می شود و باعث شده است بعضی آن را برای درمان بیشتر بیماری ها به خصوص بیماری های لاعلاج پیشنهاد کنند.
● گرده
گرده یا همان واحد تولید مثلی نر گیاهان، مهم ترین منبع پروتئین و چربی غذای زنبور عسل را تشکیل می دهد. گرده محتوی کلیه مواد مغذی برای رشد موجودات می باشد به طوری که بعضی از دانشمندان آن را کامل ترین غذای جهان می دانند و آن را به عنوان بهترین مکمل غذایی در بهبود وضع عمومی بدن معرفی می کنند.
● موم
موم ماده ای است که به وسیله غدد موم ساز زنبور عسل ساخته می شود. موم ماده ای جامد، بی شکل و بدون طعم می باشد که کاربردهای فراوانی برای آن ذکر شده است.
● بره موم
بره موم صمغ درختان است که در اندام های مخصوصی از گیاهان ترشح شده که زنبور عسل آن را جمع آوری و سپس فرآوری می کند. بره موم ماده ای جامد، خمیری، چسبناک و عموما به رنگ قهوه ای می باشد. به طور کلی می توان گفت از بره موم انواع محصولات دارویی و مواد آرایشی تهیه می شود.
● نیش یا زهر زنبور عسل
زهر زنبور توسط غددی در بدن زنبور ترشح و به داخل کیسه نیش هدایت می شود. زهر زنبور ضد التهاب است و بیشتر در درد مفاصل و روماتیسم کاربرد دارد. هم چنین در زنبور درمانی بسیار مورد استفاده است. در رابطه با ارزش زهر زنبور گفته شده است گران ترین فرآورده حیوانی در جهان می باشد، به طوری که در بعضی موارد در بازارهای جهانی قیمت هر گرم آن تا ۶ برابر قیمت طلا خریداری می شود.
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:54 PM |
سروصدا استرس می آورد
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...d73d971048.jpg
استرس یکی از محرک هایی است که زندگی فردی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد. البته مواجهه با استرس اجتناب ناپذیر است و موضوع مهم، مدیریت و حل مساله است.
یکی از موارد ایجاد استرس، سروصداست که افراد در خانه، خیابان و محل کار با آن مواجه هستند. سروصدا یکی از محرک هایی است که هر چه شدت و مدت زمان مواجهه با آن بیشتر باشد استرس ناشی از آن بیشتر می شود. سروصدای ناشی از تولیدات دست ساز بشر مانند بوق خودرو، استرس بیشتری ایجاد می کنند.
برخی عوامل درونی نیز افراد را به سر و صدا حساس تر می کند؛ عواملی مانند حساس بودن، ابتلا به اختلالات روان شناختی مانند اضطراب و افسردگی، قرار داشتن در برخی دوره های خاص از زندگی (به عنوان نمونه، در خانم ها زمان های نزدیک به عادت ماهانه) و...
چه باید کرد؟ در پاسخ به این سوال باید بگویم که لازم است سطح تحمل افراد برای مدیریت استرس ها بالاتر برود. در بخش مربوط به عوامل فردی، لازم است افراد برای استراحت، خواب و کل زندگی برنامه ریزی داشته باشند تا از حساسیت های بی مورد پرهیز کنند. افرادی که سروصدا ایجاد می کنند هم باید درک متقابلی داشته باشند و با کارهایی مانند بوق زدن های بی خود و ایجاد سروصدا در راه پله و مشاعات آپارتمان، مزاحم همسایه ها نشوند. در بحث طراحی و مهندسی نیز لازم است ساخت و سازها طوری انجام شود که ساختمان ها ضدسروصدا باشند. در بخش مدیریت شهری نیز لازم است مسوولان به بهداشت روانی ساکنان بیشتر اهمیت دهند و کاهش آلودگی صوتی ساختمان ها را در سیاست ها مورد توجه قرار دهند.
دکتر محمدرضا خدایی
روا ن پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
|
| behnam5555 |
12-15-2010 08:57 PM |
گزنه گیاهی مفید برای ده ها بیماری
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...ad1c950dd9.jpg
گزنه گیاهی است که در ویرانه ها ، باغ ها و نقاط مرطوب که چهارپایان از آن عبور می کنند به صورت خودرو می روید و از دوران کهن تاکنون برای درمان بسیاری از بیماری ها استفاده شده است.
به گزارش ایرنا ، گزنه از دوران ماقبل تاریخ نیز وجود داشته و مردم آن زمان از آن برای تغذیه استفاده می کرده و از خواص درمانی آن اطلاع داشته اند. جالینوس حکیم که در قرن دوم میلادی زندگی می کرد آن را برای رفع سرماخوردگی و بیماریهای دستگاه تنفسی تجویز می کرد.
ساقه این گیاه علفی و چند ساله چهار گوش است و به طور قائم تا ارتفاع یک متر بالا می رود. این گیاه در ویرانه ها ، باغ ها و نقاط مرطوب که چهارپایان از آن عبور می کنند به حالت خودرو می روید ، ریشه این گیاه خزنده است و در ناحیه ای که سبز می شود کم کم تمام منطقه را فرا می گیرد.
ساقه این گیاه را پرزها و تارهای مخروطی شکل پوشانده که در صورت لمس کردن ساقه به دست می چسبد و پوست را می گزد که تولید خارش و سوزش می کند و شاید به همین دلیل آنرا گزنه نامیده اند.
تخم آن نرم ، ریز و تیره رنگ و مانند تخم کتان است، قسمت مورد استفاده این گیاه برگ های تازه ، ریشه ، شیره و دانه آن است.
● پراکنش جغرافیایی
در ایران در ییلاقات اطراف تهران ، شمیرانات و درکرج در دامنه های البرز، کندوان ، پل زنگوله ، در مناطق شمالی در گیلان درهرزویل و جنگل نودی ، عمارلو ، راه کبوترچاک به زردچیان ، رودبار، آستارا، بندرگز و درآذربایجان در دامنه های سهند ، زنقاب ، دیلمان و ارسباران به طورخودرو دیده می شود.
● ترکیبات شیمیایی
گزنه دارای تانن ، لسیتین ، اسید فرمیک ، نیترات پتاسیم و کلسیم است، ترکیبات آهن دارد و دارای ویتامین c و نوعی گلوکوزید است که پوست را قرمز می کند، از سرشاخه های این گیاه ماده قرمز رنگی به نام اورتی سین استخراج می شود.
● خواص دارویی
گزنه ، مو را تقویت می کند و از ریزش موی سر جلوگیری می نماید و حتی در بعضی از موارد موی سر دوباره می روید. برای استفاده از این خاصیت ۶ گرم سر شاخه ها و برگ ها و ریشه گزنه را به تنهایی و یا با ۳۰ گرم چای کوهی در یک لیتر آبجوش ریخته و آنقدر بجوشانید تا حجم مایع به نصف برسد، شبها مقداری از این مایع را به سر بمالید و صبح بشویید.
برای براق شدن و جلا دادن به موها بعد از شستشوی سر موها را با چای گزنه ماساژ دهید، بدین منظور یک قاشق چایخوری برگ گزنه خشک را در یک لیوان آب جوش ریخته و مدت نیم ساعت بگذارید بماند، ماساژ دادن با این چای ، شوره سر را برطرف می کند.
دستگاه هاضمه را تقویت می کند ، ادرار را زیاد می کند ، برای درمان بیماری قند مفید است بدین منظور یک فنجان چای گزنه را سه بار در روز میل کنید ، ترشح شیر را در زنان شیرده زیاد می کند ، اخلاط خونی و بیماریهای پوستی را برطرف می کند و دانه گزنه برای باز کردن عادت ماهیانه کاربرد دارد.
در درمان کم خونی موثر است و تعداد گلبول های قرمز را زیاد می کند ، اگر در ادرار خون وجود داشته باشد گزنه آنرا برطرف می کند ، عرق آور ، پاک کننده اخلاط سینه ، ریه و معده است ، نیروی جنسی را تقویت و گرفتگی های کبدی را رفع می کند.
برای از بین بردن زگیل ، ضماد برگ های تازه آنرا روی زگیل بمالید ، برای پاک کردن مثانه ، رفع عفونت مثانه و دفع سنگ از مثانه ، برگ گزنه را همراه با ریشه شیرین بیان دم کنید و بنوشید.
برای التیام زخم ها و زخم های سرطانی از ضماد تخم گزنه مخلوط با عسل استفاده کنید ، برای برطرف کردن کهیر از جوشانده گزنه به مقدار سه فنجان در روز بنوشید ، درد نقرس را کاهش می دهد.
همچنین برای برطرف کردن ناراحتیهای زنانه قبل از عادت ماهیانه از چای گزنه استفاده کنید ، ناراحتی های کلیه را برطرف می کند ، ضماد آن درد عضلانی را تسکین می دهد ، کرم معده و روده را می کشد ، درمان کننده بواسیر است و برای برطرف کردن درد رماتیسم ، برگهای تازه آنرا روی پوست بمالید.
● طرز استفاده
▪ دم کرده گزنه: مقدار ۴۰ گرم برگ گزنه را در یک لیتر آبجوش ریخته و به مدت ۱۰ دقیقه دم کنید، مقدار مصرف آن سه فنجان در روز بعد از غذا است.
▪ جوشانده گزنه: مقدار ۳۰ گرم گزنه را در یک لیتر آب ریخته و به مدت ۱۰ دقیقه آن را بجوشانید، این جوشانده برای تصفیه خون مفید است ، مقدار مصرف آن یک فنجان بین غذاها در روز است.
● مضرات
گزنه اگر بیش از حد استفاده شود ممکن است برای روده ها و کلیه ها مضر باشد بنابراین بهتر است با صمغ عربی و کتیرا خورده شود.
مقدار مصرف بیش از ۱۰ گرم در روز ممکن است باعث بند آمدن ادرار شود، زنان باردار و کودکان باید از مصرف آن خوداری کنند.
|
| behnam5555 |
12-15-2010 09:20 PM |
سخنانی زیبا باربارا دی آنجلیس
http://www.aftab.ir/lifestyle/images...3a3b302c3a.jpg
▪ باربارا دی آنجلیس : احساس شهوت تنها نقطه ی آغازین عشق ورزی و نمود فیزیکی و جسمانی نیاز و گرایشی محض و نامحدود به زمان است. چرا که هسته ی مرکزی عشق و جاذبه ی جسمانی نیز چیزی نیست جز میل و نیاز به آمیزش ، یگانگی ، نکاح و اتحاد با معشوق.گر چه در ظاهر این بدن شماست که بدن معشوق را لمس می کند اما در واقع این روح شماست که از طریق بدنتان به نوازش روح معشوق می پردازد.
▪ باربارا دی آنجلیس : از عشق و جاذبه جسمانی خود بپرسید : چرا می خواهی او را در کنار داشته باشی ؟ چرا می خواهی با او همبستر شوی ؟ سپس به زبان حال دل خود گوش دهید تا پاسخ را بیابید . خواهید دید که ندای کوچکی در اعماق قلب تان پاسخ خواهد داد : تا با او یکی بشوم و به یگانگی و وحدت وجود آغازین خود باز گردم.
▪ باربارا دی آنجلیس : عشق از آنجا که با معشوق پیوند می خورید آغاز می گردد و تا حرکت موزون و هماهنگی روح هایتان امتداد می یابد.
هنگامی که جان هایتان یکی می شوند ، آن گاه با تمامی وجود عشق خواهید ورزید.
دیگر چیزی بین شما نیست که از جنس عشق نباشد
پیوند مقدس همین است.
شور و شعف ، وجد و شادمانی واقعی هم ، این است.
▪ باربارا دی آنجلیس : تنها با عشق میان دلهای شماست که عشق میان شما عمق و استحکام واقعی خود را نشان خواهد داد.
▪ باربارا دی آنجلیس : عشق ماندگار هرگز بر جاذبه ی جسمانی میان شما و معشوق که همواره در حال تغییر است متکی نیست.
▪ باربارا دی آنجلیس : عشق واقعی از روح شما نشات می گیرد
این نوع از عشق ناب هنگامی که خود را در دل و جان دیگری می یابید شکل می گیرد و پیوند اعجاز گونه این دو را به جشن و سرور می نشیند.
▪ باربارا دی آنجلیس : درست در همان لحظه که عشق شما خود را به نوعی ابراز می کند حال چه از طریق آغوشی گرم ، نگاهی محبت آمیز یا رفتاری مهربانه ، به قلمرو بی زمان قلب گام نهاده اید
مهم نیست پیش از آن چه اتفاقی افتاده است . تنها این مهم است که چه اتفاقی خواهد افتاد.
تمامی آن چه براستی اهمیت دارد همین لحظه است . تنها این عشق است که مهم است
▪ باربارا دی آنجلیس : منتظرنمانید عشق شما را پیدا کند
زمین حاصلخیزی بیافرینید تا بذر عشق به سادگی در آن جوانه زند و رشد کند
خود را تمام و کمال و تا آن جا که در توان دارید با صداقت تمام به رابطه تان متعهد و پای بند کنید
قدرت تعهد بذر عشق میان شما و معشوق را آبیاری خواهد کرد و به آن این امکان را خواهد داد تا در قلب شما به بار بنشیند
▪ باربارا دی آنجلیس : به دنبال نکات مثبت و نقاط قوت دیگران باشید تا آن ها را پیدا کنید.
آن گاه دیگر بیست دقیقه با او باشید یا بیست سال تفاوتی نخواهد داشت
زمانی را که در این حال سپری کنید ، با عشق سپری می شود زیرا در تمام طول این مدت شما در جست و جوی همین عشق بودید و همین عشق بود که بدان دست می یافتید
▪ باربارا دی آنجلیس : آن نوع از عشق که فراتر از بدن و جسم ماست هنگامی ظهور می کند که با تمام وجود و نه تنها با جسم خود به معشوق عشق بورزیم.
این عشق برتر تنها هنگامی خود را نشان می دهد که با فکر و ذهن و قلب و روح خود به فکر و ذهن و قلب و روح معشوق عشق بورزیم
سپس تمامی سلول های بدن ما از عشق به معشوق خواهد لرزید.
این همان عشقی است که در ایثار و از خودگذشتگی نهفته است.
▪ باربارا دی آنجلیس : شور زندگی ترانه ای است که عشق می سراید
شور زندگی همان عشق است که به حرکت در آمده است
عشق و شور زندگی هنگامی نصیب تان می شود که آتش عشق را گرامی بدارید و بیاموزید که همواره آن را روشن و فروزان نگه دارید.
▪ باربارا دی آنجلیس : شما قدرت و توان آن را دارید که زندگی ای رضایت بخش و سرشار از غنای روحی بیافرینید
شما توان آن را دارید که به زندگی خود معنا و هدفی برتر ببخشید
این توان تنها در عشق و شور زندگی شما نهفته است . جرات و شهامت آن را به خود راه دهید تا عشق و شور زندگی را با خود به هر کجا که می روید ببرید.
جرات و شهامت آن را به خود راه دهید تا عشق و شور و زندگی تان را به هر کس که خواستید و دوست داشتید نشان دهید.
▪ باربارا دی آنجلیس : هر گاه زندگی با عشق و شور را بر می گزینید زندگی نیز عشق و شور خود را برای شما بر خواهد گزید.
▪ باربارا دی آنجلیس : کارتان را با عشق انجام دهید
با شکر و قدردانی تمام به سر کار بروید
و با عشق و شور تمام به آن دل بدهید
این یگانه شغل و تنها وظیفه اصلی شما بر روی زمین است
اینکه عشق بورزید . می توانید آن را هر زمان یا در هر کجا نیز انجام دهید.
هرگاه خود را با تمامی وجود وقف لحظه لحظه ی شغل ، کار و نیز زندگی تان کنید . آن گاه موفقیت و دستیابی واقعی را تجربه خواهید کرد و رضایت و اقناع حقیقی را احساس خواهید نمود
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:27 PM |
شخصيت ادبي شيخ بهايي
شيخ بهاءالدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمسالدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي(جباعي) معروف به شيخ بهايي در سال 953 قمري/ 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد و در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام«جبع» يا«جباع» مي زيست. شيخ بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمين هاي اسلامي از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت درويشي يافته بود، به ايران بازگشت. وي در علوم فلسفه، منطق، هيأت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي در سال 1031 در اصفهان درگذشت و بنابر وصيتش، جنازهاش را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا(ع) جنب موزه آستان قدس دفن كردند. شيخ بهايي آثار برجستهاي به نثر و نظم پديد آورده است. وي با زبان ترکي نيز آشنايي داشت. «عرفات العاشقين»(تأليف 1022ـ 1024)، اولين تذکرهاي است که در زمان حيات شيخ بهايي از او نام برده است. بهترين منبع براي گردآوري اشعار شيخ بهائي، کشکول است. از اشعار و آثار فارسي شيخ بهايي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يکي به کوشش سعيد نفيسي با مقدمهاي در شرح احوال شيخ، و ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي که مثنوي منحول«رموز اسم اعظم» را هم نقل کرده است. با اين همه هر دو تأليف حاوي تمام اشعار و آثار فارسي شيخ نيست. اشعار فارسي شيخ بهايي عمدتاً شامل مثنويات، غزليات و رباعيات است. وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترک اشعار شيخ بهايي ميل شديد به زهد و تصوّف و عرفان است. از مثنوّيات معروف شيخ مي توان از اين ها نام برد: «نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز»، اين مثنوي ملمّع چنان که از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده است و شيخ بهايي در آن ابياتي از مثنوي را نيز تضمين کرده است.
او اين مثنوي را به طور پراکنده در کشکول نقل کرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت عدم مراجعه دقيق به کشکول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه کرده اند. «نان و پنير»، اين اثر نيز بر وزن و سبک مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي اين مثنوي را که از نظر محتوا و زبان نزديک ترين مثنوي شيخ بهايي به مثنوي مولوي است، بهترين اثر ادبي شيخ دانسته و با آن که آن را در اختيار داشته جز اندکي در ديوان شيخ بهايي نياورده و نام آن را نيز خود براساس محتوايش انتخاب کرده است. «شير و شکر»، اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يا مُتدارک است. در زبان عربي اين بحر شعري پيش از شيخ بهايي نيز مورد استفاده بوده است. «شير و شکر» سراسر جذبه و اشتياق است و علي رغم اختصار آن(161 بيت در کليات، چاپ نفيسي، ص 179 ـ 188؛ 141 بيت در کشکول، ج 1، ص 247 ـ 254) مشحون از معارف و مواعظ حکمي است، لحن حماسي دارد و منظومهاي بدين سبک و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنوي هايي مانند«نان و خرما»، «شيخ ابوالپشم» و«رموز اسم اعظم» را نيز منسوب بدو دانستهاند که مثنوي اخير به گزارش مير جهاني طباطبايي(ص 100) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي شيخ بهايي مورد استقبال ديگر شعرا، که بيشتر از عالمان اماميهاند واقع شده است. تنها نثر فارسي شيخ بهايي که در ديوان هاي چاپي آمده است، «رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش» است. شيخ بهايي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژهاي دارد. مهم ترين و دقيق ترين اثر او در نحو، «الفوائد الصمديه» معروف به صمديه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزههاي علميه است. اشعار عربي شيخ بهايي نيز شايان توجه بسيار است. معروف ترين و مهم ترين قصيده او موسوم به«وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان(عج) » در 63 بيت است که هر گونه شبههاي را در اثنا عشري بودن وي مردود مي سازد. شيخ بهايي در ارجوزه سرايي نيز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يکي در وصف شهر هرات به نام«هراتيه يا الزّهره»(کشکول، ج1، ص 189 ـ 194) و ديگر ارجوزهاي عرفاني موسوم به«رياض الارواح»(کشکول، ج1، ص225 ـ 227) از وي باقي مانده است. دوبيتي هاي عربي شيخ نيز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده که بيشتر آن ها در اظهار شوق نسبت به زيارت روضه مقدسه معصومين(ع) است. شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي(متوفي 1110) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهايي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است.
بخش مهمي از اشعار عربي شيخ بهائي، لُغَز و معمّاست. از بررسي شيوه نگارش شيخ بهايي در اکثر آثارش، اين نکته هويداست که وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّاآميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به کار برده که نمونه بارز آن«رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه»، است. اين سبک نويسندگي در«خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه، تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه» آشکاراتر است. شيخ بهايي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل کوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. مانند: «لغزالزبده» (لغزي است که کلمه زبده از آن به دست مي آيد)، «لغزالنحو»، «لغزالکشّاف»، «لغزالصمديه»، «لغزالکافيه» و«فائده». نامدارترين اثر شيخ بهايي الکشکول، معروف به«کشکول شيخ بهائي» است که مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب شيخ بهايي محسوب مي شود. شيخ بهايي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماري از آن ها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شده است. خود شيخ بهايي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيهاي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده شيخ بهايي مي توان از اين ها نام برد: «مشرق الشمسين و اکسير السعادتين»(تأليف 1015)، که ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن(آيات الاحکام) و حديث است. اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است. از اثر مذکور تنها باب طهارت نگاشته شده و شيخ بهايي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»، از نخستين و معروف ترين رساله هاي علميه به زبان فارسي؛ «حبل المتين في اِحکام احکام الدّين»(تأليف 1007)، در فقه که تا پايان صلوة نوشته است و در آن به شرح و تفسير بيش از يک هزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ «الاثنا عشريه» در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. شيخ بهايي دراين اثر بديع، مسائل فقهي هر باب را به قسمي ابتکاري بر عدد دوازده تطبيق کرده است، خود وي نيز بر آن شرح نگاشته است. «زبده الاصول» تا مدت ها کتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. «الاربعون حديثاً»(تأليف 995) معروف به اربعين شيخ بهايي؛ «مفتاح الفلاح»(تأليف 1015) در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسير سوره حمد. اين اثر کمنظير که گفته مي شود مورد توجه و تأييد امامان معصوم(ع) قرار گرفته است. «حدائق الصالحين»(ناتمام) شرحي است بر صحيفه سجاديه که هر يک از ادعيه آن با نام مناسبي شرح شده است.
از اين اثر تنها الحديقه الهلاليه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفة سجاديه) در دست است. «حديقه هلاليه» شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده است که ساير شارحان صحيفه از جمله سيد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالکين از آن بسيار استفاده کرده اند. هم چنين فوائد و نکات ادبي، عرفاني، فقهي و حديثي بسيار در اين اثر موجز به چشم مي خورد. نمونه اي از غزل هاي شيخ بهايي:
شبي ز تيرگي دل سياه گشت چنان
که صبح وصل نمايد در آن، شب هجران
شبي، چنان که اگر سر بر آورد خورشيد
سياه روي نمايد چو خال ماهرخان
ز آه تيرهدلان، آن چنان شده تاريک
که خواب هم نبرد ره به چشم چار ارکان
زمانه هم چو دل من، سياه روز شده
گهي که سر کنم از غم، حکايت دوران
ز جوريار اگر شکوه سرکنم، زيبد
که دوش با فلک مست، بستهام پيمان
منم چه خار گرفتار وادي محنت
منم چه کشتي غم، غرقه در ته عمان
منم که تيغ ستم ديدهام به ناکامي
منم که تير بلا خوردهام، ز دست زمان
منم که خاطر من، خوش دلي نديده زدور
منم که طبع من از خرمي بود ترسان
منم که صبح من از شام هجر تيرهتر است
اگر چه پرتو شمع است بر دلم تابان
آتش به جانم افکند، شوق لقاي دلدار
از دست رفت صبرم، اي ناقه! پاي بردار
اي ساربان! خدا را، پيوسته متصل ساز
ايوار را به شبگير، شبگير را به ايوار
در کيش عشقبازان، راحت روا نباشد
اي ديده! اشک مي ريز، اي سينه! باش افگار
هر سنگ و خار اين راه، سنجاب دان و قاقم
راه زيارت است اين، نه راه گشت بازار
با زائران محرم، شرط است آن که باشد
غسل زيارت ما، از اشک چشم خونبار
ما عاشقان مستيم، سر را ز پا ندانيم
اين نکته ها بگيريد، بر مردمان هشيار
در راه عشق اگر سر، بر جاي پا نهاديم
بر ما مگير نکته، ما را ز دست مگذار
در فال ما نيايد جز عاشقي و مستي
در کار ما شيخ بهايي کرد استخاره صد بار.
منبع: روزنامه اطلاعات
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:32 PM |
شكرين حديث سعدي1
سخن گفتن از«استاد سخن» سعدي، افصح المتكلمين، كار بسيار مشكلي است و آن گونه كه آثارش به صفت سهل ممتنع مشهور است، سخن گفتن درباره خود او نيز چنين است. در آسمان ادبيات ايران ستاره هاي فراواني درخشيدهاند: فردوسي، نظامي، عطّار، سنايي، مولوي، حافظ، سعدي... و بي شك سعدي يكي از درخشان ترين اين ستاره ها است. اگر چه به قولي«زندگي اديب پس از مرگش آغاز مي شود.» 1 ليكن سعدي اديبي است كه"صيت سخنش" قبل از مرگ"در بسيط زمين" رفته است بي شك سعدي يكي از پايههاي بناي استوار ادب پارسي و محصول شعر و نثر او تشكيل دهنده يكي از برازنده ترين اندام هاي پيكرهي شكوهمند فرهنگ كنوني ماست. پند سعدي كه مايه گرفته ازمعارف قرآن و حديث است، همواره نقش زرين خاطر پندآموزان، و زبان فصيح و صريح او راز گشاي گنجينههاي معاني براي دل هاي جوينده و مشتاق بوده است...»2 «آثار باقي مانده از سعدي، بهترين گواه بر اين واقعيت است كه او نه تنها شاعر و نويسندهاي توانا و كم نظير است، بلكه فرزانهاي است خردمند، كه در علوم ديني و اخلاقي و حكمت عملي و عرفان و سياست و شناخت اجتماع متبحّر و صاحب نظر است و استادي او خصوصاً در اين مي باشد كه قادراست از تمامي اين اطلاعات وسيع و متنوع در بيان مواعظ و نگارش داستان ها و تمثيل هاي آموزنده و سرودن غزليات پر شور و مثنوي ها و قصايد نغز و بديع سود جويد و آن ها را به زباني ساده و شيرين به شيوهاي سهل و ممتنع كه قابل استفاده ي همگاني باشد، بيان كند...»3
زندگي
يكي از موضوع هايي كه هميشه محققان و انديشمندان را به خود مشغول نموده است، زندگي شاعران و انديشمندان دورههاي پيشين است. غالباً، تاريخ تولد، نام صحيح، نام پدر، و حتي تاريخ فوت آنان مبهم است و اين ابهام موجب برانگيختن بحث هاي فراواني شده است در مورد سعدي نيزچنين است. نام، كنيه، لقب، تاريخ تولد، تاريخ وفات و مسافرت هاي او به شدّت مورد اختلاف است و هر يك از صاحب نظران بر اساس شواهدي از آثار سعدي و به ظّن خود در اين باره مطالبي را بيان داشتهاند. 4
نام و شهرت:
بعضي او را مشرفالدين يا شرفالدين، برخي مصلح الدين عبدالله و كنيهاش را ابومحمد مي دانند نام و كينه و القاب كامل او در كتاب تاريخ ادبيات دكتر ذبيحالله صفا به شرح زير آمده است: «الشيخالامام المحقق ملك الكلام افصح المتكلمين ابومحمد مشرف الدين(شرف الدين) مصلح بن عبدالله بن مشرف السعدي شيرازي»5
تولد:
تولد سعدي بدرستي معلوم نيست. باتوجه به قراين و شواهد موجود سال تولد او را عدهاي 585 وعدهاي 606 هجري و عدهاي نيز سال هاي ديگري بين دو سال ذكر شده دانستهاند كه سال 606بيشتر مورد قبول قرار گرفته است.
وفات:
تاريخ دقيق وفات شيخ نيز جاي تأمل دارد. و در اين باره نيز اختلاف نظر وجود دارد به هر صورت تاريخ وفاتش را در بين سال هاي 690 تا 695 نوشتهاند.
مسافرت ها:
در اقصاي عالم بگشتم
بسي بسر بردم ايام با هر كسي
تمتع به هر گوشهاي يافتم
زهر خرمني خوشهاي يافتم 6
سعدي در اثار خود از سفر به عراق، حجاز، شامات، بلخ باميان، كاشغر، هندوستان، يمن، مصر، حبشه، مغرب، آسياي صغير، بيت المقدس، آذربايجان و... سخن رانده است. امّا اين نكته كه آيا سعدي به تمام نقاطي كه از آن نام برده است، مسافرت كرده باشد، جاي ترديد است.
آثار:
آثار منثور و منظوم سعدي شامل بيست و سه ساله به شرح زير مي باشد:
1- ديباچه 2- مجالس پنجگانه 3- پنج سوال شمس الدين صاحب ديوان و جواب شيخ به نظم 4- سوال سعدالدين نطنزي به نظم در باره عشق و عقل جواب شيخ به نثر 5- نصيحت الملوك 6- شرح ملاقات شيخ با اباقاخان 7- بوستان يا سعدي نامه 9- قصايد عربي 10- قصايد فارسي 11- مراثي 12- ملمّعات و ترجيعات 13- طيبات 14- بدايع 15- خواتيم 16- غزلّيات 17- صاحبيه 18- مقطّعات 19-رباعيات 20- مفردات 21- هزليات 22- خبيثات 23-گلستان. از ميان آثاري كه برشمرديم گلستان و بوستان اعتبار ويژهاي دارند.
گلستان:
گلستان بي گمان زيباترين اثر منثور فارسي است و حكايات، تجارب و نكات اخلاقي و اجتماعي آن نيز بي نظير است. گلستان شامل هشت باب به شرح زير است: در سيرت پادشاهان، در اخلاق درويشان، در فضيلت قناعت، در فوايد خاموشي، در عشق و جواني، در ضعف و پيري، در تأثير تربيت، در آداب صحبت بنابر گفته شيخ تاريخ تاليف گلستان سال 656 هجري و هدف از تأليف آن نصيحت بوده است.
در اين مدت كه ما را وقت خوش بود
زهجرت ششصد و پنجاه و شش بود
مراد ما نصيحت بود و گفتيم
حوالت با خداكرديم و رفتيم7
پي نوشت ها:
1- طباطبائي، سيد مصطفي، گنجينه امثال عرب و قرآن مجيد، قم، انتشارات دارالفكر، 1346، ص 8.
2- مقام معظم رهبري، حضرت آيتالله خامنهاي، ذكر جميل سعدي، مجموعه مقالات و اشعار به مناسبت بزرگداشت هشتصدمين سالگرد تولد شيخ اجل سعدي عليه الرحمه، ج 1، تهران، انتشارات اداره كل انتشارات و تبليغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1366، ص11.
3- رزمجو، حسين، پيشين، ص 29.
4- علاقهمندان جهت اطلاع بيشتر به منابعي ديگر در اين زمينه هم چون: تاريخ ادبيات ايران(دكتر ذبيحالله صفا)، تحقيق درباره سعدي(هنري ماسه) و سعدي(ضياء موحد) مراجعه كنند.
5- صفا، ذبيحالله. تاريخ ادبيات ايران ج 3، بخش اول، تهران، انتشارات فردوسي1368
6- كليات سعدي(بوستان). به اهتمام محمدعلي فروغي، تهران، اميركبير، 1367، ص205.
7- پيشين(گلستان)، ص 36. ماخذ: روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 5اردیبهشت 1387، 17ربیع الثانی1429، 24آوریل 2008، شماره 24176.
منبع: بانگ مقالات فارسي
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:40 PM |
شکرین حدیث سعدی (2)
بوستان:
بوستان يكي از گنجينههاي پر ارزش زبان فارسي و يكي از بهترين گنجينههاي معارف بشري است. هم از جهت فصاحت و زيبايي ظاهري و كلام و هم از جهت زيبايي دروني و پيام، سرآمد آثار ادبي است. بوستان يكپارچه معرفت ناب است. به قول هانري ماسه: بوستان در حقيقت با حكاياتي كه دارد يك حماسه اخلاقي است.1 بوستان مشتمل بر 10 باب به اين شرح است: عدل، احسان، عشق و مستي، تواضع، رضا، قناعت، عالم تربيت، شكر بر عافيت، توبه، مناجات و ختم كتاب.2
مدح در سخنان سعدي
مرا طبع از اين نوع خواهان نبود
سر مدحت پادشاهان نبود3 سعدي بيشتر اتابكان سلغري و وزيران و واليان و عاملان بزرگ فارس و چند تن از مردان ديگر عهد خود را مدح گفت... از ميان ممدوحان سعدي، شمسالدين محمد صاحب ديوان و برادر او علاءالدين عطاملك جويني، بيش از همه مورد ستايش وي قرار گرفته و استاد را در مدح آنان قصيده هاي غّرا و آن دو بزرگ را در حق استاد پرورشها و بزرگداشت هاي بسيار بوده است.4 سعدي اگر چه به ظاهر صاحب منصبان عصر خود را به اصطلاح مدح گفته است، اما شاعري مديحه سرا نيست. و هم چون بعضي از شعراي سلف خود، مشكل(آلات خوان) و(ديگدان نقره) نداشته و نه كرسي فلك را زير پاي كسي نگمارده است. در قصايد و قطعاتي كه به اصطلاح كسي را ستوده، آنقدر سخنان تلخ، اندرزهاي اخلاقي و ديني آورده و سرگذشت پيشينيان را متذكر شده است كه چند بيت مدح در آن ميان فروغي ندارد و در حقيقت سخنش انذار است نه مدح. نمونهاش قصيدهاي است كه در مدح(انكيانو) سروده است با مطلع:
بس بگرديد و بگردد روزگار
دل به دنيا در نبندد هوشيار5
قصيده مزبور كه در حدود 46 بيت است، فقط شش بيت به مدح و(دعاي درويشدار) اختصاص يافته است و چهل بيت ديگر سخناني تلخ است كه كمتر كسي از دولتمردان دوست دارد بشنود. سعدي نه معصوم است و نه مطلق، بلكه انسان است و گفتهاند كه انسان محل خطا و نسيان است، امّا اگر او را لغزشي باشد، در قبال عظمت و كمال او در خور اعتنا نيست.6
قباگر حرير است و گر پرنيان
بناچار حشوش بود در ميان
توگر پر نياني نيابي مجوش
كرم كارفرما و حشوش ببوش...
چو بيتي پسند آيدت از هزار
بمردي كه دست از تعنّت بدار 7
شيوه سخن
شيوه سخن و گفتار سعدي در آثارش از جهات گوناگون از جمله: زيبايي ظاهري و استفاده از صنايع ادبي، استفاده از معارف اسلامي، به ويژه قرآن و نيز نحوه ارائه پيام ها قابل بررسي و تعمق است.
- غالب گفتار سعدي طرب انگيزست و طيبت آميز و كوته نظران را بدين علت زبان طعن دراز گردد كه مغز دماغ بيهوده بردن و دود چراغ بي فايده خوردن كار خردمندان نيست وليكن بر راي روشن صاحبدلان كه روي سخن در ايشان است پوشيده نماند كه دُرّ موعظه هاي شافي را در سلك عبارت كشيده است و داروي تلخ به شهد ظرافت برآميخته تا طبع ملول ايشان از دولت قبول محروم نماند.8
- سبك بيان و ايراد موضوعات اخلاقي و تربيتي در گلستان و بوستان، با كتب صوفيان مانند كيمياي سعادت يا رساله قشيريه و آثار حكما مانند اخلاق ناصري متفاوت است. زيرا شيخ نه به تعريف هاي منطقي از فضايلي چون عدالت و رضا پرداخته، نه متن احاديث و آيات را كه پايه و درونمايه گفتارش بوده آورده، بلكه مفاهيم و تعليمات را به صورت تمثيل هاي شيرين و حكايات دلنشين ذكر كرده است، به طوري كه تلخي موعظه را در كام جان خواننده از بين مي برد و اخلاق وتربيت را با زباني چندان خوشايند تعليم مي دهد كه شوق خواننده را در به كار بستن آن تعليمات حكيمانه برمي انگيزد9.
- لحن سعدي در بيان نكات مربوط به مردم و عوالم مربوط به آن ها غالباً همراه نوعي مهرورزي است، برخلاف آن جا كه خطاب سخن با زبردستان است و ستمگران، اسلوب بيان به همراه نوعي پرخاش است و تندي...10.
- سعدي يك مسلمان است و خانواده او از عالمان دين بودهاند و سعدي مدت مديدي در نظاميه به تحصيل علوم اسلامي مشغول بوده است. بنابراين علوم شرعي را آموخته است. باقرآن آشنايي كامل دارد و به عبارت ديگر يك عالم و حكيم مسلمان است و از اين رو آثارش رنگ و بوي اسلامي دارد و آن آثار، هم از نظر قالب و هم از نظر محتوا و پيام تحت تأثير معارف اسلامي است.
- سعدي در آثار خود به شيوه هاي گوناگون از قرآن و معارف بيكران آن بهره گرفته است. ولي برداشت هاي خود از قرآن را كمتر در قالب ترجمه و تفسير و تأويل بيان نموده است؛ آن گونه كه در شيوه مفسران و يا عارفان و اهل باطن بوده است. شيوه هاي بهره گيري سعدي از قرآن هم چون هنر ادبي اش كاملاً ابتكاري و دلنشين است.11 و او گويندهاي توانا و شاعري شيرين سخن و آموزگاري دردمند است و همواره مي كوشد كه آثارش صحيفه معرفة الله و نمودار آيات صنع الهي باشد.12 از ديگر ويژگي هاي سخن سعدي اين است كه جهت نصيحت به معاصرين و آيندگان، به سرگذشت پيشينيان تمسك مي جويد؛ چون معتقد است كه: نيك بختان به حكايت و امثال پيشينيان پندگيرند زان بيشتر كه پسينيان به واقعه او مثل زنند.13 بي ترديد سعدي اين شيوه را از قرآن كريم آموخته است و شيوه بيان قصص در قرآن و آيه (فاعتبروا يا اولي الابصار) را هميشه در پيش چشم داشته است، زيرا(قرآن كريم نيز داستان اقوام سلف و سرگذشت بسياري از مردم را كه در حيات خود حق را از باطل نشناخته و يا به راه صواب رفتهاند براي ما بازگو كرده و سرنوشت خوب يا بد، سعادت و يا شقاوت آنان را عبرت آموز گردانيده است. شك نيست كه پند و موعظه وقتي به همراه سرگذشتي آورده شود. يا ضمن قصهاي بيان گردد، القاء آن آسان تر و آموزنده تر و ذهن شنونده و يا خواننده در پذيرفتن آن گيراتر و آماده تر خواهد بود. چه، سرگذشت بشر آكنده از تجربه هاي تلخ و شيرين است كه در طول زمان، هر نسل براي نسل هاي ديگر به يادگار گذاشته و مايه عبرت آنان ساخته است.14 علاوه بر آن چه ذكر شد مي توان گفت كه كلام و سخن سعدي ويژگي هاي بارز زير را دارد:
سعديا چون تو كجا نادره گفتاري هست؟
يا چو شيرين سخنت نخل شكر باري هست؟
پي نوشت ها:
-1 ماسه، هنري. تحقيق درباره سعدي، ترجمه دكتر غلامحسين يوسفي و دكتر محمد حسن مهدوي اردبيلي، تهران، انتشارات توس، 1369، ص 159.
2- كليات(بوستان)، ص 205.
3- كليات(بوستان)، ص 206.
-4صفا، ذبيحالله. تاريخ ادبيات ايران جلد دو، خلاصه جلد سوم، تهران، انتشارات فردوسي، 1361، ص 128.
5- كليات(قصايد فارسي)، ص 724.
6- شاهرخي، محمود. در بارگاه خاطر سعدي، ذكر جميل سعدي، ج 2، ص 306.
7- كليات(بوستان)، ص 206.
8- كليات(گلستان)، ص 193.
9- ركني، محمدمهدي. سعدي آموزگار قناعت، ذكر جميل سعدي، ج 2، ص 170.
10- ناصح، محمد مهدي. سعدي و فرهنگ مردم، ذكر جميل سعدي، ج 3، ص 247.
11- زنجاني، عميد. تاثير متون فرهنگ اسلامي بويژه قرآن در آثار شيخ سعدي، ذكر جميل سعدي ج 2، ص 216.
12- تجليل، جليل. سعدي و معرفت كردگار، ذكر جميل سعدي، ج 1، ص 251.
13- كليات(گلستان)، ص 190.
14- لسان، حسين. پژوهشي در روايات و مضامين سعدي، ذكر جميل سعدي، ج 3، ص 145.
15- ناصح، محمدمهدي. سعدي و فرهنگ مردم، ذكر جميل سعدي، ج 3، ص 269.
16- زنجاني، عميد. تاثير متون فرهنگ اسلامي به ويژه قرآن در آثار شيخ سعدي، ذكر جميل سعدي، ج2، ص 225.
منبع: بانگ مقالات فارسي
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:44 PM |
کلاسيسيسم
كلاسيسيسم به آن مكتب ادبي گفته ميشود كه با مايه گرفتن از هنر وادب يونان و رم باستان از سده پانزده تا هيجده در اروپا خود نمائي داشته است.
اصول و قواعدي چند است كه مكتب كلاسيسيسم را گسترش مي دهد و آنرا از ديگر مكتب هاي برجسته و بركنار مي دارد. اين اصول را ميتوان بدين گونه دسته بندي كرد:
1- نمايش طبيعت: هنرمندان كلاسيست بيش از هر چيز مي بايست سازنده خوبي باشد.
سارده كار كه نمونه كارش را استاد كار كائنات و هستي بوجود آورده باشد و او بايست آنرا در آثار خود نقاشي كند. در اين نقاشي و نگاگري دست هنرمند كلاسيست باز است و جنبه هاي نيك و دلخواه طبيعت را برمي گزيند و با آب ورنگ خيلي بيشتر و دلپذيرتر بر روي صفحه كاغذ مي نماياند.
2- توجه به گذشتگان: ويژگي دومي كه در كار اين دسته هنرمندان چشمگير است نگريستن و پرواي بي اندازه آنان به خداوند ذوق و هنر باستان است. اينها همواره براي يافتن بهترين و برجسته ترين قالب ها نمونه هاي هنري به كاوش و بررسي در گنجينه گذشتگان مي پردازد. از اين است كه زماني همر يوناني و گاهي هوراس و ويرژيل رومي در آسمان انديشه و نوشته آنها جلوه گري مي نمايد..
3- پرواي خرد: هنرمند مكتب كلاسيسيسم هرگز در جولان انديشه پا از دايره خود بيرون نمي نهد؛ به گفته روشن تر هيچگاه همچون رمانتيك ها دچار پنجه رويا و خيال نمي گردد
اصل خرد همواره راهبر هنرمندان كلاسيست است و آنان را از سرنگون گشتن به دامان «روياهاي شاعرانه» باز مي دارد از همين رو كه مي بينيم پيروان اين سبك همچون راسين ولافونتن در فرانسه و شكسپير و ميلتون در انگليس؛ پرواي زيادي در تراوش هاي روان خويش نسبت به خرد نشان مي دهند.
4- آموزندگي و دل پسندي : يك پديده كلاسيسيستي مي بايست حتما در جامه سادگي و دلپسندي؛ پديده اي انگيزاننده و آموزنده باشد؛ زيرا آموزش نيكي و رواج خوبي ها و زيبائي ها هدف اصلي يك هنرمند كلاسيك است.
5- جلوه راستي: آنچه را كه نيك و درست است ؛ هنرمندبه قهرمان داستان خود مي بخشد و به رفتار او جلوه درستي و راستي مي دهد ؛ تا با آموزش نيكي و نمايش واقعيت مردم را به سوي خوبي ها و روشنائي ها راهبري نمايد.
اين مكتب در سده هاي شانزده و هفده به اوج توانائي وگسترش خود مي رسد ودر فرانسه؛ ايتاليا؛ آلمان وانگليس سخنوران زيادي بدان روي مي نهد و برخي چون ويليام شكسپير دگرگوني هاي چندي در پايه هاي آن پديد مي اورند. پديده هاي اين مكتب بيشتر به گونه شاهكاري جاودان ادبيات جهان نمودار گرديده كه بنام هاي «شادينامه» (كمدي) «غمنامه» (تراژدي) «رزم نامه» (حماسه)و همچنين «شادينامه و غمنامه»(تراژدي كمدي)شناخته شده اند.
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:45 PM |
اگزيستانسياليسم
با آنكه اين مكتب را پيش از اينكه يك مكتب ادبي بتوان نام برد يك جهان بيني فلسفي بايد دانست؛ با وجود اين؛ هرگز نميتوان نفوذ اين شيوه انديشه را در نوشته هاي ادبي وادب پروران هم زمان ناچيز شمرد.
پيش از جنگ جهاني دوم و در گيرودار اين نبرد مرگبار يك جنبش فلسفي و ادبي در فرانسه پرورش و گسترش يافت كه شالوده خود را بر «اصالت وجود» و «آزادي انسان» و «پوچي زندگي» استوار ساخته بود.
همانگونه كه رمانتيسم مكتب «اصالت احساس» بود؛ «اگزيستانسياليسم» نيز مكتب
«اصالت وجود» گرديد؛ زيرا انديشمندان اين مكتب برآنند كه :
«وجود؛ سرچشمه هستي و احساس ؛ جهان واقعي است «اصالت» از آن «وجود» است نه «ماهيت» زيرا انسان در اصل و ماهيت داراي هيچگونه سرشت و خوي فطري نيست بلكه از آنچه در «جهان وجود» بدست مي اورد ساخته شده است؛ به گفته ديگر؛ انسان زائيده كارها و رفتارو محيط خود مي باشد .»
اين مكتب انسان را كاملا «آزاد و فرمانروا» برسرنوشت خويش مي داند و بستگي هاي انسان را با اجتماع و آئين و سنت هاي آن پاك بريده و در هيچ كاري ارزش گذشته تاريخي؛ همكاري دسته جمعي و نقش بندي سرنوشت را نمي پذيرد. اما چون زندگي كنوني را در چهار چوب اجتماع مي نگرد و انگيزه ها و بندهاي اجتماع را با آزادي انسان دشمن ميابد؛ آنرا تلخ و چندش آور مي نامد و راه خوشبختي را در گريختن از اين جهان ناسازگار و رهائي از تار و پودهاي اجتماع مي داند.
در ديده اگزيستانسياليسم زندگي چيز پوچ و بي ارزشي بيش نيست و زنده ماندن جز كشيدن بار سنگين زندگي پوچ چيز ديگري نيست. از آنجا كه رنج ها و دردهاي ما همه زائيده هستي خود ماست؛ تنها راه آسودگي انسان بريدن رشته زندگي و نابود ساختن تمدن است؛ در ايجا است كه «مرگ و زندگي» خودنمائي مي كند.
سرانجام رهروان اين مكتب به آنجا مي رسند كه ايمان پيدا مي كنند:
«همه چيز مسخره و پوچ و غيرواقعي است .»
اگر بهتر بخواهيم اگزيستانسياليسم رابشناسيم بايد گفت:
«اگزيستانسياليسم فلسفه مرگ و نوميدي بيهودگي است. اين مكتب جهان بيني توده اي است كه دارد نابود مي شود واز صحنه تمدن امريكا و اروپا رخت برمي بندد.»
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:46 PM |
سمبوليسم
در آغاز سده 19؛ در آن دوران كه هر يك از مكتب ها و جنبش هاي ادبي قلمروئي از جهان هنر وادب را ويژه خود ساخته بود؛ جنبش ديگري بنام سمبوليسم پا به پهنه هستي گذارد. اين جنبش در حقيقت شورش و عصيان نسل جوان در برابر تمام هستي ها و پديده هاي اجتماعي و هنري واخلاقي بود.
سمبوليسم مكتبي ادبي بود كه بدبيني و نوميدي را با وهم و رويا ؛همراه با احساس وخيالي ژرف و نيز درهم آميخته با زباني آكنده از كنايه و اشاره كه ويژه اين مكتب است؛ بيان مي داشت. سمبوليسم تنها بر پايه «اصالت احساس» تكيه داشت و هنرمندان اين مكتب براي احساس هاي خود به هيچ اصل ديگري گردن نمي نهادند واز هيچ منطق و واقعيت ديگري پيروي نمي كردند، سرايندگان و نويسندگان اين مكتب هر يك با زباني رمزي ويژه خويشتن سخن مي گفتند
زيرا اين گفته مالارمه شاعر سمبوليك سرآغاز انديشه ها و گفته هاي آنان بود كه ميگويد: «نام بردن از يك چيز سه چهارم لطف شعر را تباه مي سازد؛ زيرا كه جاذبه هاي هر شعر بستگي به خرسندي خاطر دارد كه خواننده در نتيجه درك نكته ها و مضمون هاي شعري به كمك گمان خود بدست مي آورد. با اشاره و كنايه چيزي را نمايندن يا احساسي را برانگيختن ؛ زيبائي انديشه هاي هنري را به كمال مي رساند.» از همين رو بود كه اين رمزها وكنايه ها(سمبل ها) به نوشته ها يا سروده هاي هنرمند سمبوليك ويژگي خيال انگيزي مي داد و پديده هاي هنري او را به شكل يك پديده عرفاني يا روحاني مي نماياند.
مالارمه در جاي ديگر ميگويد :«يك عبارت زيباي بي معنا خيلي با ارزش تر از عبارت با
معناست كه زيبائي چنداني ندارد .»
سمبوليك ها به كمك «جادوي واژه ها» آنچنان جهان مادي و معنوي و محسوس و نا محسوس را به پيوستندكه آهنگ و طنين واژه ها خود سرانجام بيش از هر موضوع ديگري آنها را به سوي خود كشيد و گاه هدف برجسته برخي سرودها گرديد.
در همه پديده هاي پيوسته سمبوليكي ؛ يك احساس وخيال ژرفي كه آميخته با نوميدي و بدبيني است به چشم ميخورد. اين احساس سركش همواره درون و بين خود نگران است و با رويا و خيال همراه است. سخنوري درباره اين گروه هنرمندان مي گويد: «آنان به همه چيزها وپديده ها معناهائي نامحدود نبخشيدند؛ به گونه اي كه هر چيزي با ماوراء الطبيعه بستگي پيدا مي كند؛ اما شيوه بيان آنها دلپسند و نامفهوم است .»
از آنجا سمبوليك ها به ستيزه جوئي با هر قيدوبند منطقي و رئاليستي در شعر و هنر برخاستند؛ مكتب سمبوليسم در برابر رئاليسم قرار گرفت. اين شيوه در هنر تئاتر نيز اثر بخشيد و رواج يافت و نمايشنامه نويساني همچون موريس مترلينگ به شيوه سمبوليسم نمايشنامه نوشتند.
از آنجا كه اين دسته هنرمندان اصول استوار وپا بر جائي را پيروي نكردند و با زبان ويژه رمزي خود سخن از احساس و رويا وخيال به ميان آوردند هر كس از خواندن آثار آنان به اندازه نيروي درك واحساس خود؛ چيز خواهد فهميد.
پيشواي اين مكتب در فرانسه شارل بودلر بود كه بهره زيادي در بر انگيختن اين جنبش دارد. همچنين ادگار آلن پو (امريكائي) و موريس متر لينگ (بلژيكي) از رهبران شناخته شده اين مكتب بشمار مي رود.
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:48 PM |
سوررئاليسم
در ميانه هاي سده نوزدهم گ در آن هنگام كه ادب دوستان سخن پرور هر گروه به گرد مكتبي جمع شده بودند و جنبش هاي ادبي و هنري در گوشه و كنار اروپا و امريكا شكل مي گرفت و گسترش ميافت؛ جنبش نوين ديگري بنام سوررئاليسم جلوه نمود.
آندره برتون در آغاز اين مكتب را راهبري مي كرد و هوست كه براي شناسائي اين مكتب گفته است: «ژرف ترين احساس هاي شخص هنگامي بتمام معنا خود نمائي ميكند كه پندارها و خيال هاي و هم انگيز همه چيز را رهنمون گردد و اختيار از دست منطق انساني بيرون شود.»
از اين روست كه مي بينيم پديده هاي سوررئاليستي نيز بسان آثار رمانتيكي زائيده رويا و خيال هنرمند است تا واقعيتها و جلوه هاي زندگي اجتماع.
در چشم اين دسته هنرمندان؛ انسان تاريخي وارادي با تمام نيروي سازنده و ديناميكش بي ارزش است. آنان در پي انسان غريزي و غير تاريخي مي گردند؛ از اين رو به جهان كودكي و غريزه ها پا مي گذارند و مي كوشند تمام انگيزه هاي غريزي را در انديشه و روان انسان متمدن نقاشي و زنده سازند.
سوررئاليسم را نمي توان تنها يك جهان بيني هنري و ادبي شمرد؛ بلكه ميبايست يك مكتب فلسفي و اجتماعي نيز بشمار آورد. از نقطه ديد فلسفي و اجتماعي سوررئاليست بر پايه روانكاوي فرويد استوار است.
پيروان اين مكتب بر اصل هائي چند ايمان داشته و همواره بدانها تكيه مي نمايند؛ از آن ميان؛ نگرش و گرايش بسوي جهان رويا و وهم؛ به گونه اي كه آنها را از جهان راستي و واقع بدر مي برد. واقع بينان تندرو اين گرايش را چنين روشن مي سازند:
«فقط در اين جهان وهم آسا؛ عقل نارساي بشر توانائي خود را از دست مي دهد و آدمي مي تواند ژرف ترين چيزهاي هستي را درك و بيان كند.»
هنرمندان سوررئاليست با هر كوششي كه براي منطقي و واقعي ساختن هنر انجام مي گرديد به مبارزه و مخالفت بر خواستند.
آنان هرگز روا نمي داشتند كه نيروهاي منطفي و خردي هنر بر نيروهاي خيالي و رويائي آنها برتري پيدا يابد. پديده آنها هيچ چيز بيهوده تر از هنري نيست كه تنها برخي از واقعيت هاي گوناگون طبيعي سخن به ميان آورد.
با اندكي پروا و ژرف بيني؛ به خوبي همبستگي ها و هم آهنگي هاي فراواني ميان سوررئاليسم با رمانتيسم وسمبوليسم نمايان ميگردد.
هوبرت ريد يكي از پيشوايان اين انديشه مي نويسد:
هنرمند سوررئاليست با اصول اخلاقي سر ناسازگاري دارد از آن رو كه آن را گنديده مي داند.»
او بهيچ روي نمي تواند اصول اخلاقي و عرفي ايراكه اختلاف و گسترش بي اندازه «نداري ودارائي را نديده مي گيرد احترام بگذارد...»
اگر بخواهيم جهان بين سوررئاليسم را در گفته كوتاه و فشرده اي بشناسانيم؛ مي بايست سخن خود آندره برتون را در اين باره بازگوئي نمائيم كه مي گويد:
«يقين دارم كه در آينده؛ اين دو حالت ضاهرا متضاد؛يعني رويا و واقعيت؛ در نوعي واقعيت مطلق؛ كه همان واقعيت برتر است در هم آميخته و يكي خواهند شد.»
اين مكتب كه جنبه هاي علمي گوناگوني بخود مي گيرد؛ و از زبان شعر و هنر براي نماياندن انديشه ها و جهان بيني خود بهره ور مي شود؛ پس از چندي كوشش و گسترش رو به نابودي مي نهد و پيش آهنگش هريك به راهي ديگر روي مي نهند؛ ولي سوررئاليسم در جهان هنر و ادب و انديشه جا پاهاي فراواني بجا مي گذارد.
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:50 PM |
رمانتيسم
نهضت رمانتيسم زائيده تمدن صنعتي و پيشرفت طبقه متوسط در سده نوزدهم است. زيرا توده پيشرفته سده نوزده اروپا ديگر نمي توانست سنت هاي ملوك الطوايفي (فئوداليسم) و كلاسيسيسم را گردن نهد. از اين رو به نويسندگان و هنرمنداني نياز داشت كه به دلخواه خويشتن و پندارهاي بي بند و بار خود خامه بدست گيرند بنابراين شايسته است رمانتيسم را يك مكتب انقلابي و ناقص سنت هاي كلاسيسيسم دانست.
اين نهضت از ميانه هاي سده هجده اوج گرفت و بالا رفت؛ تاجائي كه آخرهاي اين سده و سرتاسر سده نوزده؛ جهان هنر ادب و انديشه را جولانگاه خويش ساخت.
«نواميس» از سرودهاي رمانتيك بدينگونه ياد مي نمايد:
هنري است كه همه چيز را به شيوه دل انگيزي شگفت آور مي سازد؛ هنري كه همه چيز را در فاصله هاي دور قرار مي دهد بي آنكه از رنگ آشنا و دل فريب آنها بكاهد.
رمانتيك ها به روياها و انديشه هاي خود بيش از هر انگيزه طبيعي و غير طبيعي ديگر پروا داشتند وآنچه مي سرودند و مي نوشتند جلوه هائي از جهان ناشناخته و دور دست انديشه و پندار بود. آنها برعكس كلاسيست ها هرگز به خود نمي پرداختند؛ بلكه همواره به فرمان احساس و انديشه گوش مي سپردند.
خيال پردازان سده نوزده هيچگاه توده خود را آنگونه كه بود نقاشي نمي كردند؛ بلكه آنچنان كه مي خواستند باشد مجسم مي ساختند؛ از اين رو مكتب رومانتيسم دربرابر رئاليسم جاي مي گيرد. هنرمند رمانتيك توده خود را دشمن ميدارد و چون از زندگي در اجتماع خويش گريزان است؛ به دامن خيال ها و انديشه هاي خويش پناه مي برد و به دوران هاي باستاني (بويژه سده هاي ميانه) و روزگار كودكي و سرزمين آرزو و تنهائي باز مي گردد .
از سوي ديگر جنبش رمانتيسم را بايد فرياد خشم اعتراض بر ضد بندگي انسان؛ كشاكش هاي سرمايه داري برگرداندن شهرها به اردوگاه هاي كارگري و بدبختي و سرانجام برضد صنعتگران سرمايه دار دانست؛ نمونه برجسته اي از اين فريادها را مي توان در شعرهاي شيرين و بي پيرايه ويليام «وردزورث» سراينده رمانتيك انگليس جستجو كرد. از آنجا كه بنياد رمانتيسم با ايده آليسم هماهنگي نزديك و شناخته دارد.
هنرمند رمانتيك زندگي و اجتماع را زائيده انديشه مي داند برخلاف رئاليست ها؛ دگرگوني و چگونگي هاي توده را وابسته به دگرگوني هاي انديشه بشري مي شمارد.
مي توان پيشوايان اين مكتب را در فرانسه استاندال: ويكتور هوگو؛ شاتو بريان و در انگلستان وردزورث؛ لردبايرون و در آلمان گوته و در روسيه يوشكين و گوگول دانست.
ديباچه هوگو بر نمايشنامه «كرمول » خود در حقيقت مرام نامه جنبش رمانتيسم گرديد و همو با عرضه داشتن شاهكار جاودان خود «بينوايان» رهبري اين مكتب را از آن خويش ساخت. در پايان مي بايست ناگفته نگذارد كه گرچه اين جنبش ديرگاهي درخشيدن گرفت و ستارگان روز افزوني چون هوگو؛ گوته و بايرون برسينه آن خودنمايي و تابندگي كردند ولي سرانجام با آزادي بي بند وبار خود و پديد آوردن جنبش هاي ديگري همچون سمبوليسم و سوررئاليسم هنر را به تباهي كشانيد.
|
| behnam5555 |
12-16-2010 07:52 PM |
آشنايي با ناپلئون هيل استاد بزرگ موفقيت
ناپلئون هيل را به جرات مي توان يكي از بزرگ ترين استادان موفقيت در تمام دوران ها و از بنيانگذاران اين فن ناميد. يكي از دلايلي كه اين گفته را تاييد مي كند كتاب معروف او «فكر كن و ثروتمند شو» است و كسانيكه اين كتاب را خوانده اند و به دستورات آن عمل كرده اند اعتراف كرده اند بزرگترين فرمول موفقيت را در آن كشف كرده اند.
ناپلئون هيل در منطقه اي روستايي اما زيبا در ايالت ويرجينياي آمريكا بدنيا آمد. او وقتي 10 سال داشت مادر خود را از دست داد پدر و نامادريش او را بزرگ كردند. در حاليكه بيشر مردم از پدر و مادر خود براي شروع يك زندگي جديد و مستقل شدن كمك مي گيرند هيل به چنان موفقيتي دست يافت كه توانست كاملا روي پاي خود بايستد اما در اين موفقيت يك نفر به او كمك بزرگي كرد و آنهم كسي نبود جز «آندره كارنجي». كارنجي متوجه شده بود كه هيل نويسنده بزرگي خواهد شد.
آندره از ناپلئون هيل خواسته بود با افراد مرفه جامعه و از آن مهمتر با مردان و زنان فوق موفق مصاحبه كند و راز موفقيت آنها را دريابد. كارنجي از ناپلئون هيل حمايت مي كرد ولي هيچگاه به او نگفت كه از نظر مالي هم او را پشتيباني خواهد كرد و به او پولي نداد. احتمالاً او مي دانست كه استعداد فوق العاده او در نويسندگي بزرگترين پشتيبان مالي او خواهد بود.
او براي هدف منحصر به فردي كه دنبال مي كرد و جمع آوري و مستند سازي اسرار پنهان هر مرد و زن موفق چيز هاي جديد آموخت و در نهايت اين تلاش منجر به نوشتن كتابي شد كه بعد ها با نام «فكر كن و ثروتمند شو» منتشر شد. هيل با معروفترين و موثرترين افراد تمام دوران ها مانند توماس اديسون، الكساندر گراهام بل، جرج ايستمن، هنري فورد، جان دي راكفلر، تئودور روزولت، وود رو ويلسون و بسياري افراد ديگر مصاحبه كرد. او بيست سال زحمت كشيد تا راهنماي موفقيت را توليد كند كتابي كه در ابتدا «قانون موفقيت» نام گرفت.
گذشته از اينكه او يك نويسنده مورد احترام بود يك ويراستار، ناشر و مشاور فوق العاده هم بود او معمولاً ديدگاه هاي خود را به كارنجي مي گفت و كارنجي هم اين راهنمايي ها را به صورت رسمي به رئيس جمهور وقت آن زمان فرانكلين روزولت مي نوشت.
در سال 1973 دست نوشته هاي هيل با رنگ و لعاب بيشتر و تيتر جديد «فكر كن و ثروتمند شو» (به انگليسي Think and Grow) چاپ شد و تا كنون هم در حال چاپ است و تا زمان نگارش اين مقاله بيش از 30 ميليون نسخه از اين كتاب چاپ شده است و اين عدد هنوز در حال رشد است.
آنچه بيش از همه درباره او برجسته است سخنان نغز اوست كه بسيار مورد توجه بوده و هنوز هم هست. به طوريكه استادان موفقيت و اساتيد دانشگاه ها هنوز از آنها در سخنان خود استفاده مي كنند. يكي از اين سخنان اين است. « يك هدف يك روياست با يك ضرب العجل» اين جمله را هنوز بسياري از نويسندگان با علاقه در نوشته هاي خود استفاده مي كنند.
از ديگر سخنان او «بزرگترين فرصت زندگي شما شايد همين لحظه اي باشد كه در آن به سر مي بريد.»،«اگر نمي توانيد كارهاي بزرگ انجام دهيد كار هاي كوچك به شيوه بزرگان انجام دهيد.» سخنان ناپلئون هيل و لحنش به طور آشكاري نشان مي دهد كه او شاگرد آندره است در اين سخنان قدرتي نهفته است كه شديداً مخاطب خود را تهييج مي كند تا يك زندگي فوق العاده بسازد حتي بعضي از افرادي كه با استفاده از راهنمايي هاي هيل به موفقيت بزرگي رسيده بودند اعتراف مي كردند كه اگر هيل چشمان ما را باز نمي كرد اكنون يك زندگي معمولي داشتند. كتاب «فكر كن و ثروتمند شو» هميشه براي رساندن افراد معمولي به موفقيت خود را مسئول دانسته است. با تشكر از ناپلئون هيل بخاطر سال ها زحمتي كه براي نوشتن اين كتاب متحمل شد و آنرا به جامعه بشري تقديم كرد.
ترجمه علي يزدي مقدم
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:25 PM |
۲۳نکته برای سحرخیزی
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:A...R4cGg5XB2G_3NI
۱) محیط خوابتان را برای بیدار شدن مساعد کنید:
جای یکه در آن می خوابید و صبح قرار است در آن بیدار شوید خودش می تواند یک عامل برای سحر خیزی باشد هر چند این عامل در افراد مختلف متغیر است امامثلا داشتن یک اتاق خواب منظم و مرتب و تمیز می تواند بسیار در سحرخیز بودن شما موثر باشد و نظم این اتاق سبب شود که شما احساس کنید سر زمانی که باخود قرار گذاشته اید باید از خواب بیدار شوید.
۲) به اندازه کافی بخوابید:
این یکی از عوامل اصلی است که سبب می شود افراد با زود از خواب بیدار شدن مشکل داشته باشند، در اصل داشتن خواب کافی زود بیدار شدن از خواب را چندین بارآسان تر میکند.
این بدان معنی است که بایستی کمی با خودتان برای رفتن به موقع به رختخواب جدال کنید و سعی کنید بر نگرانی از دست دادن ساعات انتهایی شب و بعضا نیمه شب پایان دهید و البته جای نگرانی هم نیست می توانید این ساعات را با سحر خیزی در فردا صبح به دست بیاورید.
۳) کارهای روز بعدتان را در شب قبلش مشخص کنید:
نوشتن و یادداشت کردن کارهای مهمی که قرار است صبح بعد از بیدار شدن از خواب انجام دهید می تواند اراده شما را در سحرخیزی و شروع بی درنگ روزمرگی تان محکم تر کند. هر چه اراده قوی تری داشته باشید راحت تر می توانید سحر خیزشوید.
۴) در رختخواب مطالعه نکنید:
گذارندن چندین دقیقه در رختخواب و سعی در آرام کردن فکرتان و بدنتان بدن شما رامتوجه میسازد که زمان خواب فرا رسیده است، با تمرین در این زمینه می توانیدکم کم با ورود به رختخواب در کمتر از ۱۰ دقیقه به خواب بروید که البته هدف اصلی هم همین است پرداختن به کارهای جنبی مثل کتاب خواندن و غیره بیشترباعث به هم ریختگی فکر و طولانی شدن زمان فرو رفتن به خواب خواهند شد.
۵) بلافاصله قبل از خواب چیزی نخورید:
اگردر فاصله ی زمانی کمتر از دو ساعت به خوابیدن چیزی بخورید و بعد
به رختخواب بروید بدن شما درگیر هضم غذا خواهد بود و این امر می تواند در خواب شما اختلال ایجاد کند و یا اصلا زمان به خواب رفتنتان را طولانی کند.
۶) استرس را در خودتان از بین ببرید:
استرس یکی از مواردی هست که همیشه سبب کم خوابی می شود، می توان استرس را باتمرینات ویژه ی یوگا یا سعی بر کنترل نحوه ی تنفس و سایر موارد قبل از رفتن به رختخواب کاهش داد.
۷) به خودتان جایزه بدهید:
همیشه قرار نیست با این تفکر از خواب بیدار شوید که مثلا کلی کار دارید، میتوانید برای خودتان در صورتی که زود از خواب بیدار شوید مواردی را به عنوان جایزه تعیین کنید، مثلا دیدن یک برنامه ی تلویزیونی صبحگاهی مورد علاقه،خوردن صبحانه یی خاص یا خوردن یک بستنی در شروع صبح یا هر چیز دیگری که میتواند برای بیدار شدن و ترک سریع رختخواب در صبح زود به شما انگیزه بدهد.
۸) نرمش های صبحگاهی:
قدری نرمش و یا ورزش خاص در شروع صبح میتواند بسیار مفید باشد، سبب گردش بهترخون در بدن شود شما را در شروع صبح شاداب تر نماید و در نهایت روزتان را به بهترین شکل ممکن شروع کنید.
۹) در رختخواب به خودتان برای بیدار شدن دروغ نگوئید:
همیشه سعی کنید بلافاصله بعد از بیدار شدن رختخواب خودتان را ترک کنید، اینکه مثلا ۱۰ یا ۲۰ دقیقه ی دیگر از جایم بلند خواهم شد در حالی که بیدار شده اید اصلا به شما کمکی نخواهد کرد و هر چه بیشتر در زمانی که بیدار شده ایددر رختخواب بمانید بدنتان تمایلش برای بازگشت به خواب عمیق بیشتر می شود.
۱۰) با پنجره های باز بخوابید:
هوای تازه برای همه ی ما خوب است و سبب می شود تا خواب عمیق تر و آرام تری داشته باشیم.
۱۱) سعی کنید با طلوع خورشید بیدار شوید:
بیدارشدن با طلوع خورشید از نظر روانشناسی باعث می شود در شروع روز بسیار سرحال تر باشید و بدنتان نیز کم کم برای بیدار شدن در این زمان خاص تبدیل به ساعت می شود.
۱۲) بر تمرین دادن بدن اصرار داشته باشید: سعی کنید همیشه راس یک ساعت خاص ازخواب بیدار شوید بیدار شدن از خواب در یک ساعت خاص می تواند سبب ایجاد عادت برای بیداری در آن ساعت در بدن شود و فراموش نکنید سحرخیزی تنها یک عادت است.
۱۳) از خانه بیرون بزنید:
خروج از خانه در صبح زود پیاده روی و یا دویدن در اینگونه ساعتها بسیار لذت بخش است خصوصا که شنیدن صداهای صبحگاهی و نور خورشید در این ساعتها بدن راشاداب تر میکند و در عین حال تجربه ی این شرایط می تواند انگیزه یی باشدبرای سحرخیزی در روزهای بعدی.
۱۴) به بدن خود گوش دهید:
بدن شما خیلی خوب می تواند احتیاجاتش را به شما اطلاع دهد، اگر هنگامی که صبح از خواب بیدار می شوید هنوز احساس خستگی میکنید سعی کنید شبها زودتر به رختخواب بروید بدن شما کم کم یک الگوی معین برای خوابیدن و بیدار شدن پیدامیکند و کاملا بر آن منطبق خواهد بود.
۱۵) زنگ ساعت خود را تغییر دهید:
اجازه ندهید هر روز با یک زنگ خاص و همیشگی بیدار شوید، علاوه بر اینکه این روندبرای خودتان خوشایند نخواهد بود بعد از مدتی زنگ ساعتتان دیگر شما را نمیتواند بیدار کند.
۱۶) برای فردا صبح آماده باشید:
سعی کنید چیزهایی که برای فردا صبح احتیاج دارید را شب قبل آماده کنید، مثلاکیف وسائل تان، لباس هایتان و یا وسیله ی خاصی که باید همراه داشته باشید و .... در این شرایط دیگر نیازی ندارید در رختخواب به این موارد و آماده سازیشان فکر کنید.
۱۷) با رادیو بیدار شوید:
استفاده از رادیو به جای زنگ ساعت علاوه بر تنوع می تواند در بسیاری از افراد سبب ایجاد انگیزه در ترک رختخواب شود.
۱۸) از ساعات اضافی صبح بهره ببرید:
هدف از صبح زود بیدار شدن چیست؟ وقتی هر صبح زود از خواب بلند شوید مسلما درشروع بسیاری از روزهایتان یکی دو ساعت وقت آزاد و اضافی خواهید داشت که مغزتان در آن هنگام از صبح شاداب ترین ساعات و آماده ترین ساعتش رامیگذارند می توانید از این ساعات استفاده ی بسیار مفیدی بکنید و بهتر است برای این ساعات برنامه ی خاصی داشته باشید در غیر اینصورت کم کم در سحرخیزیبی انگیزه می شوید.
۱۹) قرارهای مهم خود را در صبح بگذارید:
داشتن قرارهای ملاقات مهم در صبح می تواند انگیزه ی کافی به هر فردی برای بیدار شدن در صبح زود را بدهد.
۲۰) برای خودتان یک شریک مشابه پیدا کنید:
راستش در برخی موارد بد نیست برای سحر خیز شدن با یکی مثل خودتان که دوست داردسحرخیز باشد ولی فکر میکند نمی تواند همراه شوید در این شرایط اگر هر دوواقعا برای بیدار شدن در صبح زود تصمیم گرفته باشید می توانید دراستواری براین تصمیم در یکدیگر موثر باشید.
۲۱) به دیگران راجع به سحر خیزی خود بگوئید:
بگذاریدهمه ی اطرافیانتان بداند که شما صبح زود از خواب بیدار می شوید، اینکه وانمود کنید هنوز مثل گذشته هستید باعث می شوید مثل گذشته شوید!!!
۲۲) خواب های روزانه را ترک کنید:
اینیک حقیقت مسلم است کسانی که در روز خواب حتی کوتاهی هم دارند برای خواب شب مشکل دارند، سعی کنید اگر به این نوع از خواب عادت دارید آن را به مرورترک کنید چون اختلال در خواب شب یکی از علل اصلی عدم بیدار شدن در ساعت دلخواه صبح است.
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:29 PM |
چند چیز موجب وسعت رزق است
1 خوش خلقی
2 خوش رفتاری با همسایه
3 احسان كردن به والدین
4 صله ارحام
5 صدقه دادن
6 خوبی نیت
7 شستن دست پیش از غذا
8 گرامی داشت ناتوانها
9 میانه روی در اقتصاد
10 خود داری از شهوت
11 در ستكاری و امانت
12 گرفتن ناخن و كوتاه كردن مو در روز جمعه
13 انگشتر عقیق ، انگشتر یاقوت انگشتر فیروزه در دست كردن
14 استغفار كردن
15 دعا كردن برای مومنین
16 خواندن آیت الكرسی
17 خواندن سوره واقعه هر شب
18 خواندن زیارت عاشورا
19 خواندن نماز شب
20توكل بر خدا
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:33 PM |
پنج سفارش از رسول خدا
مردى به نام (ابو ایوب انصارى ) محضر پیغمبر صلى الله علیه و آله رسید و عرض كرد:
یا رسول الله ! به من وصیتى فرما كه مختصر و كوتاه باشد تا آن را به خاطر سپرده ، عمل كنم .
پیغمبر فرمود:
پنج چیز را به تو سفارش مى كنم :
1- از آنچه در دست مردم است ناامید باش ! چه این كه ، براستى آن عین بى نیازى است .
2- از طمع پرهیز كن ! زیرا طمع فقر حاضر است .
3- نمازت را چنان بخوان كه گویا آخرین نماز تو است و زنده نخواهى ماند تا نماز بعدى را بخوانى .
4- بپرهیز از انجام كارى كه بعدا به ناچار از آن پوزش طلبى .
5- براى برادرت همان چیزى را دوست بدار كه براى خودت دوست دارى
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:41 PM |
سقای هندی
يک سقا در هند ، دو کوزه بزرگ داشت که هر کدام از آنها را از يک سر ميله اي آويزان مي کرد و روي شانه هايش مي گذاشت .
در يکي از کوزه ها شکافي وجود داشت .
بنابراين در حالي که کوزه سالم ، هميشه حداکثر مقدار آب ممکن را از رودخانه به خانه ارباب مي رساند، کوزه شکسته تنها نصف اين مقدار را حمل مي کرد. براي مدت دو سال ، اين کار هر روز ادامه داشت .
سقا فقط يک کوزه و نيم آب را به خانه ارباب مي رساند. کوزه سالم به موفقيت خودش افتخار ميکرد.
موفقيت در رسيدن به هدفي که به منظور آن ساخته شده بود. اما کوزه شکسته بيچاره از نقص خود شرمنده بود و از اينکه تنها مي توانست نيمي از کار خود را انجام دهد، ناراحت بود.
بعد از دوسال روزي در کنار رودخانه ، کوزه شکسته به سقا گفت :
« من از خودم شرمنده ام و مي خواهم از تو معذرت خواهي کنم .»
سقا پرسيد :
« چه مي گويي؟ از چه چيزي شرمنده هستي ؟»
کوزه گفت :
« در اين دو سال گذشته من تنها توانسته ام نيمي از کاري را که بايد ، انجام دهم . چون شکافي که در من وجود داشت ، باعث نشتي آب در راه بازگشت به خانه اربابت مي شد.
به خاطر ترک هاي من ، تو مجبور شدي اين همه تلاش کني ولي باز هم به نتيجه مطلوب نرسيدي.»
سقا دلش براي کوزه شکسته سوخت و با همدردي گفت :
« از تو مي خواهم در مسير بازگشت به خانه ارباب ، به گل هاي زيباي کنار راه توجه کني.» درحين بالا رفتن از تپه ، کوزه شکسته ، خورشيد را نگاه کرد که چگونه گل هاي کنار جاده را گرما مي بخشد و اين موضوع ، او را کمي شاد کرد.
امادر پايان راه باز هم احساس ناراحتي مي کرد. چون ديد که باز هم نيمي از آب نشت کرده است .
براي همين دوباره از صاحبش عذرخواهي کرد .
سقاگفت :
« من از شکاف هاي تو خبر داشتم و از آنها استفاده کردم . من در کناره راه ، گل هايي کاشتم که هر روز وقتي از رودخانه بر مي گشتيم ،
توبه آنها آب داده اي .
براي مدت دو سال ، من با اين گل ها ، خانه اربابم راتزئين کرده ام . بي وجود تو ، خانه ارباب نمي توانست اين قدر زيبا باشد.»
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:42 PM |
زیبائی
زيبايي غير از آنكه نعمت خداست، دام شيطان نيز هست
فردريش نيچه
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:45 PM |
زیبائی زن
يك پسر كوچك از مادرش پرسيد:
چرا گريه مي كني؟
مادرش به او گفت :
زيرا من يك زن هستم .
پسر بچه گفت:
من نمي فهمم.
مادرش او را در آغوش گرفت و گفت :
تو هيچگاه نخواهي فهميد.
بعدها پسر كوچك از پدرش پرسيد :
چرا مادر بي دليل گريه مي كند؟
پدرش تنها توانست به او بگويد :
تمام زن ها براي هيچ چيز گريه مي كنند.
پسر كوچك بزرگ شد و به يك مرد تبديل گشت ولي هنوز نمي دانست چرا زن ها بي دليل گريه مي كنند؟
بالاخره سوالش را براي خداوند مطرح كرد و مطمئن بود كه خدا جواب را مي داند.
.او از خدا پرسيد :
خدايا چرا زن ها به آساني گريه مي كنند؟
خداگفت :
زماني كه زن را خلق كردم مي خواستم كه او موجود به خصوصي باشد.
بنابراين شانه هاي او را آن قدر قوي آفريدم تا بار همه دنيا را به دوش بكشد و همچنين شانه هايش آن قدر نرم باشد كه به بقيه آرامش بدهد.
من به او يك نيروي دورني قوي دادم تا توانايي تحمل زايمان بچه هايش راداشته باشد و وقتي آن ها بزرگ شدند توانايي تحمل بي اعتنايي آن ها را نيز داشته باشد.
به او توانايي دادم كه در جايي كه همه از جلو رفتن نااميد شده انداو تسليم نشود و همچنان پيش برود.
به او توانايي نگهداري از خانواده اش را دادم حتي زماني كه مريض يا پير شده است بدون اين كه شكايتي بكند.
به او عشقي داده ام كه در هر شرايطي بچه هايش را عاشقانه دوست داشته باشد حتي اگر آن ها به او آسيبي برسانند.
به او توانايي دادم كه شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصيرات او بگذرد و هميشه تلاش كند تا جايي در قلب شوهرش داشته باشد.
به او اين شعور را دادم كه درك كند يك شوهر خوب هرگز به همسرش آسيب نمي رسانداما گاهي اوقات توانايي همسر ش را آزمايش مي كند وبه او اين توانايي رادادم كه تمامي اين مشكلات را حل كرده و با وفاداري كامل در كنار شوهرش باقي بماند و در آخر به او اشك هايي دادم كه بريزد.
اين اشك ها فقط مال اوست و تنها براي استفاده اوست در هر زماني كه به آن ها نياز داشته باشد.
او به هيچ دليلي نياز ندارد تا توضيح دهد چرا اشك مي ريزد؟
خدا گفت :
زيبايي يك زن در چشمانش نهفته است زيرا چشم هاي او دريچه روح اوست.
ودر قلب او جايي كه عشق او به ديگران در آن قرار دارد.
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:51 PM |
زيبايي بزرگ ، شيفته ام ميسازد ، اما زيبايي بزرگتر آزادم مي کند ، حتي از خودش.
.. جبران خليل جبران ..
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:54 PM |
گفته های مادر ترزا
سقط جنین در رحم مادر قتل است...بچه هدیه خداست٬ اگر او را نمی خواهید٬ او را به من بدهید.
بزرگترین معضل صلح٬ سقط جنین است٬ زیرا اگر مادر حاضر می شود که فرزند خودرا بکشد٬ چه چیزی بین من و شما باقیمانده تا همدیگر را نکشیم٬ هیچ چیز.
این فلاکت است که تصمیم بگیریم
که بچه ای بایستی بمیرد و شما هر چه دوست دارید انجام دهید.
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:56 PM |
عقرب
روزی مردی عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند، تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد اما عقرب
انگشت او را نیش زد. مرد باز هم سعی کرد عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.
رهگذری او را دید و پرسید : چرا عقربی را که نیش می زند نجات میدهی؟ مرد پاسخ داد: این طبیعت
عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من اینست که عشق بورزم. چرا باید مانع عشق ورزیدن شوم
فقط به این دلیل که عقرب طبیعتاً نیش میزند؟
|
| behnam5555 |
12-17-2010 12:59 PM |
احساس
ـ بهترین و زیباترین چیزها در زندگی دیده یا حتی لمس نمی شوند چون ما باید آنها را با قلب خودمان احساس کنیم.
ـ آنکه مرا می پروراند وبه اوج میرساند ٬ همان مرا تخریب می کند !
ـ صمیمانه بدان در هر نا امیدی ٬ امیدها ی بسیاری نهفته است .
ـ عشقی که به دیگران ارزانی میداریم تنها عشقی است که برایمان باقی می ماند .
ـ ارزش یک احساس به شدت آن نیست به مدت آن است .
ـ ما به اطرافمان آنطوری که هست نگاه نمی کنیم ٬ آنطوری که هستیم نگاه می کنیم .
ـ ثروت ما داشته های ما نیست ٬ ثروت آن چیزی است که با نداشته های خود می سازیم .
ـ تا زمانی که قلبی به عشق ما می تپد ما زنده هستیم ٬حتی اگر قلب خودمان تپشی نداشته باشد.
ـ زمان و چگونگی مرگ را نمی توان انتخاب کرد اما چگونگی زندگی کردن را می توان ...
ـ اگر برای موفق شدن هیچ مانعی وجود نداشت ٬ انسان لذت پاداش گرفتن را از دست می داد.
|
| behnam5555 |
12-17-2010 01:00 PM |
غرور
غم عالم فراوان است و من يك غنچه دل دارم
چه سان در شيشه ي ساعت كنم ريگ بيابان را
صائب تبريزي
|
| behnam5555 |
12-17-2010 01:07 PM |
فلسفه غسل دادن مردگان و فلسفه غسل مس میت چیست؟ فلسفه غسل دادن مردگان و غسل كردن كسی كه مردهای را لمس كرده چیست؟ چرا هرگاه كسی بمیرد، در شرع مقدس اسلام لازم است او را به طرز خاصی شست و شو دهند و اگر پیش از غسل دادن، كسی دست به بدن او بزند واجب است او نیز غسل نماید؟
فلسفه قسمتی از احكام فرعی اسلام برای ما روشن نیست؛ ولی با گذشت زمان و تكامل عقل بشر و پیشرفت علوم، فلسفه قسمتهای مهمی روشن شده و درآینده نیز ممكن است اسرار قسمتهای دیگر واضح و روشن گردد.
درباره مطلب مورد سؤال میتوان گفت:
یكی از اسرار لزوم «غسل مس میت» این است كه تمام اقوام و ملل همان طور كه احترام زنده را لازم میدانند، برای مردگان نیز احترام خاصی قایل میشوند.
گرچه اسلام بسیاری از تشریفات ملل و اقوام گذشته را درباره مردگان كه جنبه خرافی داشته حذف كرده، ولی احترام ساده و بیآلایش را به صورت «غسل و كفن و دفن» برای مردگان لازم میداند؛ روی این حساب، موضوع غسل میت و سایر تشریفات مردگان، یك نوع احترام بیآلایش نسبت به مردگان است.
به عبارت دیگر: اسلام برای انسان ارزش فوقالعادهای قایل است و ارزش او را با وسایل و بیانات گوناگون بالا برده، حتی این موضوع شامل حال پس از مرگ هم میشود و از نظر قوانین اسلام هیچ كس مجاز نیست به مرده مسلمانی اهانت كند، حتی نمیتواند به قبر او نیز اهانت نماید.
«غسل مس میت» بهترین و سادهترین طرز شستوشو و دفع میكروبهای احتمالی خواهد بود.
موضوع غسل و كفن و دفن مردگان نیز یك نوع احترام به مقام انسان است؛ احترامی كه جنبه خرافی ندارد.
علاوه بر این، چون از نظر اسلام مرگ پایان زندگی نیست، بلكه دروازهای نسبت به جهان و زندگی دیگر و نزول در جوار رحمت الهی است، از این جهت دستور میدهد كه بایستی مردگان را نظیف و پاكیزه كنند و با لباسی ساده و پاك به خاك سپارند تا این عمل رمز بقای حیات حقیقی و امتداد زندگی باشد
«این است فلسفه غسل میت».
غسل مس میت
پیش از آن كه به اصل پاسخ بپردازیم، لازم است چند نكته را تذكر دهیم:
1- بازماندگان مرده در اثر از دست دادن فرد عزیزی از افراد خانواده خود احساسات و عواطف و برافروختهای خواهند داشت و لذا نمیتوانند یكباره رابطه خود را با او قطع شده ببینند. آنها در اثر انس و علاقهای كه نسبت به او داشتهاند، حتی بعد از مرگ میخواهند او را ببوسند و در آغوش پر مهرشان بگیرند.
2- این نكته نیز كاملا روشن است كه معمولا بدن افراد مرده در اثر بیماری و بر اثر مسمومیتهای مختلف و از دست دادن قدرت دفاعی، آلوده به انواع میكروبهاست و نزدیك شدن به او خطرهای فراوانی از نظر بهداشتی به دنبال دارد.
3- اسلام هیچ گاه با عواطف و احساسات انسان از در ستیزه و مبارزه در نیامده، انگیزههای طبیعی افراد را نادیده نگرفته، بلكه عواطف و احساسات را در مسیر خاصی هدایت و راهنمایی نموده است.
با توجه به نكات فوق میتوان نتیجه گرفت:
اسلام برای آن كه همه افراد - مخصوصا بازماندگان مرده -
را از آلودگی به انواع میكروبها و ابتلا به امراض گوناگون كه از پیكر بیجان ممكن است به آنها سرایت كند، باز دارد و در عین حال با تحریم تماس با مرده، با عواطف و احساسات برافروخته آنها مبارزه نكرده باشد، مشكل قانونی برای آنها به وجود آورده است؛ یعنی دستور داده هر كسی به بدن مرده دست بزند و یا به هر نحوی بدنش با میت تماس پیدا كند، باید تمام بدنش را شست و شو داده و غسل نماید. شكی نیست كه این مشكل قانونی در عین آن كه تا حدود زیادی تماس زندگان را با مردگان محدود میكند و آنها را از ابتلا به انواع امراض احتمالی باز میدارد، عواطف و احساسات آنها را نیز نادیده نگرفته است؛ و هرگاه این مشكل قانونی، مؤثر در برقراری تماس، با مرده نگردید، «غسل مس میت» خود بهترین و سادهترین طرز شستوشو و دفع میكروبهای احتمالی خواهد بود.
ممكن است بعضی اشكال كنند كه اگر غسل مس میت ایجاد مشكل قانونی و برای جلوگیری از آلودگی و ابتلا به امراض است، پس
چرا بعد از غسل دادن مرده، دست زدن و تماس پیدا كردن با بدن او موجب غسل نمیشود؟
پاسخ آن روشن است، زیرا غسل دادن مرده با آب مخلوط با سدر و آب مخلوط با كافور و با آب خالص، خود عامل مؤثری برای ضدعفونی و تمیز كردن مرده است و لااقل برای مدتی آن خطراتی كه پیش از غسل وجود داشته، موجود نخواهد بود. بدیهی است در این صورت پس از انجام گرفتن مراسم فوق، میت را در مدت كوتاهی به خاك میسپارند و احتمال بروز میكروبهای جدید و سرایت آن به انسان منتفی خواهد بود.
آنچه درباره غسل مردگان و غسل مس میت گفته شد، گوشهای از فلسفه این احكام است؛ ممكن است نكات دیگری وجود داشته باشد كه هنوز از نظر ما مخفی و پنهان است.
|
| behnam5555 |
12-17-2010 01:16 PM |
نقش زنان وطنی در پیشرفت شوهرانشان
میگویند زنها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند ...
ساعد مراغهای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود:
زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم.
اما وی با بیاعتنایی تمام سری جنباند و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!"
گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم. آن هم با قیافهایی حق به جانب.
باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!"
شدیم معاون وزارت امور خارجه که خانم باز گفت: "خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو ...؟!"
شدیم وزیر امور خارجه و گفت: "فلانی نخست وزیر است ... خاک بر سرت کنند!!!"
القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گامهای مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.
تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت:
"خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی!!!"
|
| behnam5555 |
12-17-2010 01:19 PM |
" توبه من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
(حميد مصدق )
|
| behnam5555 |
12-17-2010 01:23 PM |
جواب فروغ به حمید مصدق
من به تو خنديدمچون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
(فروغ فرخ زاد)
|
| behnam5555 |
12-17-2010 01:27 PM |
سالهاست که نه دستی به قلم ،آشنا شده و نه قلمی به دست آلوده .
چگونه بنویسم ؟ با کدامین واژه ؟با واژه تکرار یا با تکرار واژه ها؟
توبه را چه کنم ؟ فقط نگو "توبه کردم که دگر توبه مستی نکنم ".
.
.
آه ... "آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت "
منٍ من ، کودک درونم ، جسور وبی پروا ،سرکش و بی مدارا
مشتاق رهائی از تکرار بی فردا ست .
اما نه ، امیدی هست ؛ برای نجات از تکرار ، نور هست
نوری که امتدادپرتوهایش نگاه ما را همیشه به منبع آن می کشاند
صد حیف ؛
که با نگاه به آن می رسیم وهیچگاه سوار بر پرتو آن نشدیم ، معراج نکردیم ؛
تا عشق ، کمال مطلق و پری وش عریان را با دل وجان حس کنیم .
" چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکو تر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد"
|
| behnam5555 |
12-18-2010 07:08 PM |
خزيمة و پادشاه روم
(خزيمة ابرش ) پادشاه عرب بدون مشورت پادشاه روم كه از دوستان صميمى وى بود كارى انجام نمى داد رسول را به نزد او فرستاد، و از او درباره فرزندانش مشورت و نظر خواست او در نامه اش نوشت : من براى هر يك از دختران و پسران خويش مالى زياد و ثروتى فراوان قرار دادم كه بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در اين كار چيست ؟
پادشاه روم جواب فرستاد كه : ثروت ، معشوق بى وفاست و دوام ندارد، بهترين خدمت به فرزندان اين است كه ، آنان را از مكارم اخلاق و خويهاى پسنديده برخوردار كنيد، تا در دنيا سبب دوام دولت و در آخرت سبب غفران باشد.
نمونه معارف 1/64 - جوامع الحكايات ص 270.
|
| اکنون ساعت 06:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)