![]() |
شاعر از کوچه مهتاب گذر کرد
لیک شعری نسرود نه که معشوق نداشت، نه که سرگشته نبود، سالها بود دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود. |
چشمهایم بسته است
به چه می اندیشم؟ به تمنای دلم به دلیل نفسم به صدای قلبم به تومی اندیشم تو که در قلب مکان داری و در خاطر من میمانی به تومی اندیشم تو که در تک تک ذرات وجودم جای داری به تو می اندیشم ای خوبترین خوبها به تو می اندیشم......... |
پنجره ها رو وا کنین که عشقم از سفر میاد برای غربت شبم مژده ای از سحر میاد صدای پاشو می شنوم تو کوچه ها قدم زنون پر می کشه دلم براش به سوی ماه تو آسمون آهای آهای ستاره ها فانوس راه اون بشین بگین بیاد از این سفر تو این شب ستاره چین پنجره ها رو وا کنین گل بریزین سبد سبد میاد که پیشم بمونه گفته نمی ره تا ابد ستاره ها بهش بگین جدایی و سفر بسه بگین به این شکسته دل یه عمره دلواپسه |
http://www.pix2pix.org/my_unzip/12413326023.jpg
دنيا رو بد ساختن .. کسي را که دوست داري . تو را دوست نمي دارد .. کسي که تو را دوست دارد . تو دوستش نمي داري .. اما کسي که تو دوستش داري و اوهم تو را دوست دارد به رسم و ايين هرگز به هم نمي رسند و اين رنج است |
مرد من هستی من تو خود میدانی چگونه قلبم را تسخیر کرده ای ذره ذره عاشقم کردی ذره ذره در لا به لای دریچه های قلبم رخنه کردی همین حالا که مینویسم چقدر دلتنگتم دلتنگ نگاه کردنت دلتنگ بوییدنت اما تو همین جایی درست وسط نیمکره های قلب من امشب تا صبح در آغوش تو می خوابم و حرفهای دلم را در گوش تو همچون لالایی زمزمه میکنم آغوش گرمت را برویم باز کن آغوشت امن ترین جای دنیاست برای من من مال توام فقط مال تو تو مال منی فقط مال من دوستت دارم فرشته ی زمینی |
|
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را.... اینکه عشق تکیه کردن نیست ورفاقت، اطمینان خاطر و یاد می*گیری که بوسه*ها قرارداد نیستند و هدیه*ها، معنی عهد و پیمان نمی*دهند. کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم می*سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکهمنتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد. یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی که محکم باشی پای هر خداحافظی یاد می*گیری که خیلی می*ارزی....... خورخه لوییس بورخس |
همه دارند اما تو صدای دیگری داری |
به تو عادت کرده بودم اي به من نزديک تر از من اي حضورم از تو تازه اي نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگي به شبنم مثل عاشقي به غربت مثل مجروحي به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه هاي من بي تو تجربه کردن مرگه زندگي کردن بي تو من که در گريزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت و گريه شب به تو حجرت کرده بودم با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم خونه لبريز سکوته خونه از خاطره خالي من پر از ميل زوالم عشق من تو در چه حالي |
|
اکنون ساعت 08:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)