![]() |
تو همچون خرمن حسنی و ما چون خوشه چینانت
از آن خرمن چه کم گشتی که پر بودی کنار ما؟ |
ای دوست دل از جفای دشمن درکش
با روی نکو شراب روشن درکش |
شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
در این سماع همه ساقیان شاهدروی
بر این شراب همه صوفیان دردآشام |
مشاعره سنتی
مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد |
دید از زاریش کو زار دلست
تن خوشست و او گرفتار دلست |
تا برآرد هزتر لعب همی
در شبان روز گنبد خضرا |
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت |
تا توانا گردد امروز آنکه عاجز بود دی
تا توانگر گردد امسال آنکه مفلس بود پار |
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت ازرده گزند مباد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
آمده ام كه سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوييم كه ني ، ني شكرم شكر برم |
مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر
که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد |
دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات
فارغ شده ز مسجد وز لذت مباحات |
تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فنده ایم دامی |
یکی گره بگشای از دو زلف و رخ بنمای
که صدهزار چو من دلشده در آن بند است |
تا در جهان نیارد حاصل به سیم و زر
کس نعمتی بزرگتر از زندگانیا |
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است |
تو گوئی او را بلبل گه غنودن او
نموده بود به تلقین خواب راه صواب |
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است |
تو این طراوت و این خرمی به دشت و باغ
ز سعی میغ مدان و ز یمین شاه بیاب |
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را |
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است |
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی |
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست |
تو فردی در کفایت ور کسی را
همی گویند آن قولی بود زور |
راه دل عشاق زد ان چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازک آزرده گزند مباد |
ببخشید اینو اشتباه زدم. اون پایینیه
|
دور باد از تو چشم حادثه دور
تا بغز و اندرون همی تازی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به ابی نخرد طوفان را |
از آنشراب که آباد کرده خانه خیر
از آنشراب که بر باد داده خیمه شر |
روح داند گشت گرد حلقهٔ هفت آسمان
ذهن داند خواند نقش نفخ جان چون انبیا |
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را |
آنچه بیرونست از هندوستان هم کرگدن
و آنچه افزونست از ده هفتخوان هم اژدها |
ازان رندان شمر ما را که در رندی و شبگردی
چو مستان از عسس بگریزد ار بیند عسس ما را |
اکنون ساعت 11:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)